eitaa logo
پـــروانـگـــــی
2.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
1 فایل
﷽ جایگاهی برای رشد https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a 🦋 کانال پروانگی: ۱۴۰۱/۹/۵ کپی مطالب آزاد با ذکر #صلوات برای تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج و شادی روح پدر و مادرم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
پـــروانـگـــــی
🍁🍁🍁 #مغــرورِدوست‌داشتنے _من که ازخدامه.. باتعجب گفتم:«چی اینکه عقده ای بشم؟» _نخیر اینکه رو دست
🍁🍁🍁 همه میدونن که اگه چیزی برام مهم جلوه کنه به هرطریقی و از هر راهی باید بهش برسم. خودتون در جریانین که اول از همه شما باید اجازه ی رفتنو به عنوان قیم بهم بدین شنیدم، یه شرط دارین می‌خوام بشنوم. _قبل از هر چیزی با وجود این‌که میدونم شاید درست نباشه من این سوالو بپرسم؟ اما میخوام ازت یه سوال بپرسم که دوست دارم صادقانه جوابمو بدی... کمی مکث کرد و ادامه داد: «خیلی از دخترا توی سن تو یه وابستگی از جنس مخالف براشون بوجود میاد بعنوان یه برادر می‌خوام بدونم تو جزو اون دخترا هستی یانه؟؟ _قبل از اینکه بهتون جواب بدم میتونم بپرسم که چرا این سوالو میپرسین... این سوال به شرطتون مربوط میشه؟ _آره یه جورایی مربوط میشه برای همین باید کاملا صادقانه پاسخ بدی... قاطع و محکم گفتم: به هیچ وجه...نه تنها الان و در این سن بلکه در تمام عمری که دارم به هیچ وجه به هیچ پسری حتی خیلی محدود فکرم نکردم چه برسه بخوام بهش احساس وابستگی پیداکنم. این حرفم در نهایت صداقته ... حالا لطفا شرطتونو بگین داداش. _بسیار خب! حالا من شرطمو میگم... میدونم ممکنه هضمش یکم برات سخت باشه ؛ ولی من در صورتی رضایت میدم بری که نامزد کنی. وقتی میگم نامزد منظورم این نیست که یه جشن بگیری و همه ازش باخبر بشن نه، یک نامزدی که فقط عده‌ی محدودی ازش با خبر میشن... داداش داشت چی می‌گفت؟!منظورش چی بود ؟! نامزد کنم!... محاله... قبول این شرط به معنای واقعی یعنی بدبخت کردن خودم؛ یعنی نابودی اینده ام. چرا زندگیم همش سختی بود؟ چرا یه بار نمیتونستم یه کار رو بدون پرداختن هیچ بهایی انجام بدم؟! با صدای داداش طاها به خودم اومدم: «نمیخوای دلیل شرطمو بشنوی؟» _واقعیت جلوی چشام برملا شد دیگه نیازی به دلیل نیست. هیچوقت فکر نمی‌کردم بهم بی اعتماد باشی داداش! همچنین هیچ وقت فکر نمی‌کردم حتی به چنین چیزی فکر کنی، چه برسه به اینکه بخوای به زبونم بیاریش. _طبق معمول همیشه داری یه طرفه به قاضی میری. یه چیزی از تو منو میترسونه هستی و اون متفاوت بودنته... تو هیچ وقت هیچ چیزت مثل بقیه نبوده. همیشه چیزی رو نشون میدی که نیستی؛ الان میخوای غرورتو حفظ کنی ولی از ته دل می‌خوای بدونی، منی که در تمام این چند سال که وارد خانواده تون شدم! همیشه می‌گفتم مثل چشام به هستی اعتماد دارم چراچنین شرطیو گذاشتم؟! ولی من حتی اگه تو ازم نپرسی خودم دلیلشو بهت میگم. تو در تمام عمرت در ناز و نعمت بزرگ شدی همیشه خانوادت مثل کوه پشت سرت بودن. هیچوقت تنها نبودی برای همین نمیدونی چطور باید با تنهایی مقابله کنی. حالا من چجوری باید تو رو بدون هیچ یاری تنها بفرستم به کشوری که میدونم؛ اگه توش تنها باشی، ممکنه خیلی اتفاقا برات بیوفته. کانادا یا هرکشور خارجی دیگه ای مثل ایران نیستن امنیت ندارن. زن براشون مثل اسباب بازی میمونه... نمیخوام بری و ازت سوء استفاده بشه و با یه روح متلاشی شده برگردی. تو یه بار روحت ضربه ی بدی خورده نمی‌خوام دیگه هیچوقت اجازه بدم چنین اتفاقی بیوفته... ... 🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهترین لحظه زندگی زمانیست که خدا آرزوی محال و نشدنی‌ات را برایت برآورده می‌کند. این لحظه را برایت آرزو می‌کنم در آغاز روز نقش رؤیاهایت را به تصویر بکش ایمان ‌داشته باش به خدایی که ناامید نمی‌کند و رحتمش بی پایان است... 🌺صبحتون بخیر 🍃🌸کانال پروانگی👇 https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کس را به خلوتِ دلِ من، جز تو راه نیست، این در به روے غیرِ تو پیوسته بسته باد اروحناله‌الفداء 🌼 🍃🌸کانال پروانگی👇 https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸زندگی سخت نیست، زندگی تلخ نیست زندگی همچون نت‌های موسیقی بالا و پایین دارد. 🔸گاهی آرام و دلنواز گاهی سخت و خشن گاهی شاد و رقص آور گاهی پر از غم زندگی را باید احساس کرد. 🍃🌸کانال پروانگی👇 https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a
پـــروانـگـــــی
🍁🍁🍁 #مغــرورِدوست‌داشتنے همه میدونن که اگه چیزی برام مهم جلوه کنه به هرطریقی و از هر راهی باید
🍁🍁🍁 علاوه بر همه ی اینا کلی خطر دیگه هم تهدیدت می‌کنه. مشکل تو اینه که فکر می‌کنی خیلی با تجربه ای؛ ولی نیستی. هستی! تو راحت تر از اون چیزی که فکرشو کنی، تو دام میوفتی. توی کشورای خارجی کلی گرگ آدم نما وجود داره که فقط برای زنانگی و ثروتت تور پهن میکنن. میدونی اگه اسیر عشق یکی از این آدما بشی چه لطمه ای خواهی خورد. کدوم یکی از اینا رو میدونستی... هستی خانوم... هان! کدومشو؟.. کمی سکوت کردم در ذهنم یه علامت سوال گنده بوجود اومد و اون این بود که دنیا از کی این‌قدر پلید و کثیف شده. گفتم: حرفاتون مثل همیشه منطقی بود؛ ولی کامل نه... شما میگی نگرانم هستی... نگران روحمی؛ ولی یه لحظه با خودت فکر کردی، من تو مدت چند هفته، چطوری یه نفرو پیدا کنم. بهش اعتماد کنم... اصلا چطور باید از یه نفر بخوام، بدون هیچ علاقه‌ای بیاد نامزدم بشه... نه داداش! اینکار اصلا شدنی نیست... _چرا... شدنیه چون اصلا نیازی نیست تو دنبال کسی بگردی، اون آدم پیدا شده به همین دلیل خواستم، بدونم به کسی علاقه داری یا نه؟!... شخصی که حاضر شده برات این کارو بکنه خودشم میخواد به همراه یکی از اعضای خانوادش که درست همسن توعه برای ادامه ی تحصیل بره خارج. وقتی فهمید؛ چون خیلی براش مهم و باارزشی و حس برادری داره نسبت بهت نخواست با غفلت زندگیتو نابود کنی. حاضر شده تا هروقت بخوای همراهت بمونه و تنهات نذاره در ضمن همون آدم به من گفت که کتبا ضمانت میده که هیچ صدمه ای از هیچ نظری در این مدت به تو وارد نشه... گفته این مدت رفتار شما مثل خواهر و برادر خواهد بود. پوزخندی زدم و گفتم: «و شما حرفشو باور کردین... اونوقت از کجا مطمئنین که تور برای ثروت جامونده از پدرم پهن نکرده؟!» _از اونجایی که تو خودتم اونو خوب می‌شناسی... _میشه بدونم کیه؟! ... 🍁🍁🍁🍁
دعای سلامتی امام زمان ارواحنا‌له‌فداه
◽️مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَالْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَى 🌎چه زشت است خضوع (در برابر ديگران) به هنگام نياز و جفا و خشونت به هنگام بى نيازى و توانگرى نهج‌البلاغه ، نامه_31 🍃🌸کانال پروانگی👇 https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a
پـــروانـگـــــی
🍁🍁🍁 #مغــرورِدوست‌داشتنے علاوه بر همه ی اینا کلی خطر دیگه هم تهدیدت می‌کنه. مشکل تو اینه که فک
🍁🍁🍁 _آره... این حقته که بدونی! ولی اگه شرطو قبول کردی، بهت میگم... وگرنه که به کل این موضوعو فراموش کن. در ضمن باید تا آخر هفته دیگه خبرشو بهم بدی! پس خوب فکر کن. تاکید می‌کنم هستی؟ خوب فکر کن. _اصرار نمی‌کنم اسم اون طرفو بهم بگین؛ چون میدونم حرفتون یکیه. اگه بتونم با خودم کنار بیام که بعید میدونم بشه شخصش برام مهم نیست؛ چون وقتی شما بگی بهش اعتماد داری، یعنی از هر نظر عالیه.... از جام بلند شدم و گفتم: «فعلا با اجازه...» بعد به سرعت به اتاقم برگشتم. ای کاش! میشد از قطار زندگی پیاده بشم. این اولین تصمیمی بود که می‌خواستم حتما عملیش کنم؛ ولی مطمئنا نه با انجام چنین کاری. باید خیلی چیزا رو بسنجم. اصلا امکان نداره آدمی پیدا بشه که بدون هیچ نیت قبلی بخواد چنین کاری رو برام انجام بده؛ ولی وقتی داداش طاها این‌قدر مطمئن راجب اون فرد ناشناس صحبت می‌کرد یعنی باید خیالم از این مورد راحت باشه.. واینم میدونم که محاله بزنم زیر تصمیمم. وای خدا سرم داره از درد منفجر میشه اعصابم خیلی بهم ریخته‌ست.. همین مونده بود این وسط چنین پیشنهادی هم بهم بدن... باید چند روز ی از این‌جا می‌رفتم. احتیاج شدیدی به تنهایی داشتم. اینطوری نمیشد باید به جایی می‌رفتم تا ذهنم تنها روی یه چیز متمرکز بشه رفتن یا موندن. به سمت کمدم رفتم و چند دست لباس سایر وسایل مورد نیازمو داخل چمدونم گذاشتم. در آخر سوئیچ ماشینمم برداشتم و به سمت سالن رفتم. مارال و داداش طاها همچنان؛ همونجا نشسته بودند. مارال با دیدنم گفت: «کجا میری هستی؟» _میخوام یه چند روزی تنها باشم تا بتونم با خودم کنار بیام... ... 🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا