eitaa logo
کانال پاتـــــوق دوستـــــان
2.1هزار دنبال‌کننده
116.6هزار عکس
81.4هزار ویدیو
260 فایل
سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما سروران وبزرگواران کانال پاتوق بهترین جملات زیبا, مذهبی , واشعار وبهترین جملات ناب لینک کانال @Patoghedoostanha
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ ‌ در خانه من ، ببخشيد در خانه ما ! شستن ظرف كثيف نه وظيفه توست و نه وظيفه من ، بلكه وظيفه ماست . غذا درست كردن هم همينطور . مگر تو ظرف شور رستورانى؟ مگر تو آشپز كافه اى ؟ به چه حق و با چه ديدى ميتوانم از تو انتظار ظرف شستن و آشپزى داشته باشم ؟! مگر من در آن خانه زندگى نميكنم ؟ مگر من فلج و ناتوان هستم ؟ چاى ريختن ؟! كدام خراب عقلى گفته است كه چاى ريختن فقط وظيفه زن است ؟ كدام تباه عقلى گفته است كه جارو كردن خانه فقط وظيفه زن است ؟ در خانه ما ، نه تو برترى و نه من . در خانه ما ، نه تو وظيفه اى ابدى دارى و نه من . هر دو به يك اندازه تلاش ميكنيم تا اين زندگى زيبا بماند . زيرا ما خوب ميدانيم كه زندگى مشترك يعنى يك شركت . اين شركت جز با همدلى و همراهى به سود دهى نميرسد ... در خانه ما ، گاهى تو نان ميخرى و گاهى من . گاهى تو از من پرستارى ميكنى و گاهى ... البته كه خدا نكند كه آن روز را ببينم و پرستار تو باشم ! ميبينى عزيزم ؟ در خانه ما ، خبرى هست كه در اكثر خانه‌هاى ايرانى آن خبر نيست . حالا چطور خانه ما به ايده آل ترين خانه تبديل شد ؟ با يك فرمول ساده : آنچه را كه براى خود ميپسندى ، براى ديگران هم بپسند و آنچه را كه براى خود نميپسندى ، براى ديگران هم نپسند . آيا من دوست داشتم كه در خانه خودم همانند يك خدمتكار حضور داشته باشم ؟ قطعا خير ! پس براى تو هم چنين حضور تلخى را نميخواهم . عزيزم ! خانه ما ، فقط يك خانه براى رفع خستگى نيست . خانه ما ، جاييست كه در آن بهشت را قبل از مرگ تجربه ميكنيم . زيرا ما خوب ميدانيم كه هدف از زندگى مشترک ، هم خانه بودن نيست ، بلكه همدل بودن است. بيا تا اين همدلى را براى تمام خانه هاى دنيا آرزو كنيم ، آمين ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❣ نزدیک عید پدرم ما را به کفش ملی می برد . خودش از پشت ویترین انتخاب می کرد و به فروشنده می گفت اندازه سایز پای ما بیاورد و اصلا سوال نمی کرد که این کفش را دوست دارید یا نه , فقط همیشه می گفت : این کفش ها مرگ ندارد . بعدها که بزرگتر شدیم و کمی حریف پدر ,از کفش فروشی کنار شیرینی فروشی فتحی در دم پل کفش می خریدیم . یک سال نزدیک عید یک کفش زرد رنگ با پاپیون سفید از آنجا خریدم .چقدر احساس غرور می کردم . یادم هست از صبح من و پسرعمویم همه لباسها و کفش مان را که برای عید خریده بودیم روی تخت خانه شان مرتب چیدیم و نزدیک تحویل سال ,تند تند آنها را پوشیدیم و به سمت خانه ما دویدیم و به خانه ما نرسیده , پاپیون کفش کنده شد ... عاشق عید بودم . بوی عید را دوست داشتم . بوی شیرینی ها ,بوی عود و بوی سبزی پلو ماهی مادرم و سفره ای که اولین روز عید پهن می شد و همه فامیل دور آن می نشستند ... چرا فکر نمی کردیم شاید این روزها تمام شوند ؟ چرا انقدر خاطرمان جمع بود ؟ چرا مواظب لحظه ها نبودیم ؟ چرا خوشبختی را عمیق نفس نکشیدیم ؟ که امروز مجبور نباشیم فقط چنگ بیندازیم به گذشته ها ,خیره شویم به آن و زندگی کنیم با آن . از کودکی به نوجوانی و جوانی راهی نیست اما همراهانت همیشگی نیستند . در فراز و فرود راه ,خیلی ها را از دست می دهی ... در یک پاییز سرد , پدر را به دست خاک سپردیم و خودمان را به دست روزگار ... رفت بدون اینکه بگوید با شکسته های قلبمان ,بعد از او , چه کنیم .ما در همین از دست دادن ها بزرگ شدیم , پخته شدیم ,ساخته شدیم . پدر رفت و من امروز بعد ازگذشت این همه سال , می خواهم بنویسم فقط کفش ملی نیست که مرگ ندارد , عشق هم مرگ ندارد , بعضی خاطرات هم مرگ ندارد بعضی قلبها و بعضی آدمها ... بعضی آدمها همیشه در ما زنده اند . قلب آدمها در کودکی مانند دریاست . وقتی بزرگ شدند قد یک تنگ ماهی می شود . پر از ترک اما نمی پاشد ,نمی گذاریم که بپاشد چون آدم بزرگ ها امیدشان , به همان چند تا ماهی تنگ قلبشان است ... خدایا هوای ماهی های تنگ قلبم را داشته باش . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یاد پدران ومادران اسمانی صلواتی بفرستید
❣ ممنونم از آدم‌هایی که در زندگی من چه کوتاه نقش داشتند، چه هستند هنوز از آن‌ها که لبخند شدند، از آن‌ها که بغض شدند ممنونم از تمام آدم‌هایی که آمدند تا من دنیا را زیباتر ببینم و رفتند، تا به دنبال زیبایی‌ها بروم از آدم‌هایی که حرف هایشان زخم بر دلم گذاشت تا یاد بگیرم هر کسی ارزش هم صحبت شدن را ندارد و آدم‌هایی که بی‌حرف، وجودشان از بایدهای زندگی بود ممنونم از آدم‌هایی که از دردهایم مرحمی ساختند برای خودشان تا یاد بگیرم آن‌قدر لبخند بزنم تا خودم هم دردهایم را فراموش کنم من از تمام آدم‌های زندگی‌ام ممنونم آن‌ها هر طور که بودند منِ امروز را ساختند منِ امروزی که یاد گرفته به دنبال آرزوهایش برود. دست آدم‌های واقعی زندگی را بگیرد و دور شود و دور شود و دور شود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❤️ تا حالا شده از خدا بپرسیم : قیمت یه دست سالم چنده؟ یه چشم بی عیب چقدر می ارزه ؟ چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنیم ؟ قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟ وخیلی سوال ها مثل این. ما همه چيز را مجانی داريم ولی شاكر نيستيم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸 ازحکیمی پرسیدند: از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟ پاسخ داد: یاد گرفتم کسی که مرتب میگوید: من این میکنم و آن میکنم تو خالی است و نمیتواند کاری انجام دهد. یاد گرفتم کسی که معدنش طلا است همواره طلا باقی میماند بدون تغییر، اما کسی که معدنش آهن است تغییر میکند و زنگ میزند. یاد گرفتم تمام کسانیکه در گورستان هستند همه کارهایی داشتند و آرمانهایی داشتند که نتوانستند محقق گردانند پس حرص زیادی نزنم. یاد گرفتم که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم. یاد گرفتم که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت. یاد گرفتم که دنیای ما هر لحظه ممکن است تمام شود اما ما غافل هستیم. یاد گرفتم که سخنِ شیرین گشاده رویی و بخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست. یاد گرفتم که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره مند باشد یاد گرفتم کسی که جو را میکارد گندم برداشت نخواهد کرد. یاد گرفتم کسی که میخواهد مردم به حرفش گوش بدهند باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد. یاد گرفتم که مسافرت کردن و هم سفره شدن با مردم بهترین معیار و دقیق ترین راه برای محک زدن شخصیت و درون آنان است. یاد گرفتم که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم
🌸 زمانی که عمرمان را دویده ایم که در فلان خیابان خانه بخریم و فلان ماشین را داشته باشیم و از فلان مارک لباس و کیف و کفش بخریم یک روزی میرسد که می بینیم به هرچه که فکرش را می کردیم رسیدیم ولی حالمان جوری که فکرش را می کردیم نشد و آن روز است که می فهمیم روزهای زندگی را برای ساختن آینده از دست دادیم آدم های اطرافمان را که شاید هم ناب بودند، برای بدست آوردن آدم های دیگر از دست دادیم. و از همه بدتر خودمان را برای رسیدن به اهدافمان، گم کردیم. بهتر است خانه ی ذهنمان را بکوبیم و از نو بسازیم. از زندگی عشق بخواهیم عشق به آدمهای نابی که سرنوشت در مسیرمان می گذارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸 حوالی هفتاد سال بعد، شخص دیگری در خانه‌ای که برای داشتنش همه کار کردی و همه سختی‌ای به جان خریدی زندگی می‌کند و خیلی خوش اقبال اگر باشی، آن شخص، فرزند یایکی از نوادگان تو خواهدبود. ماشینی که برای داشتنش جنگیدی، اوراق شده، وسایلی که باحرص از آنها مراقبت کردی، کنج انبار خاک می‌خورند، مدرکی که برای گرفتنش آرامش را از خودت دریغ کردی، میان کاغذ باطله‌هاست و چیزی جز یک قاب عکس و خاطره‌ ازتو باقی نمانده. چرا حرص می‌خوری برای چیزی که باخودت نخواهی‌برد؟ خانه داشته‌باش، اما نه به قیمت از دست دادن سلامتیت ماشین داشته‌باش، اما نه به قیمت سخت گرفتن به خودت خانواده‌ یافرزندانت مدرک داشته باش، اما قبل از آن درک داشته باش، شعور داشته‌ باش و ازخودت انسانیت و انصاف به جابگذار. جوری باش که سال‌ها بعد، از تو خاطره‌ی خوبی تعریف کنند. موقتی بودن دنیا را بپذیر و زندگی کن و اولویتت حفظ آرامش و دلخوشی‌هات باشد نه حفظ اموالت، اموالی که برای تو نیست، فقط مدتی در تملک توست، آن‌هم برای راحتی‌ات. چرا خودت را ناراحت می‌کنی برای چیزی که برای راحتی توست؟ چرا رنج می‌کشی برای بیشتر داشتن و بیشتر نگه داشتن؟ چرا جمع می‌کنی و استفاده نمی‌کنی؟ چرا داری و خوشبخت نیستی؟ چرا به حال خوب و دلخوشی‌های ساده و سلامتیت فکرنمی‌کنی؟! چرا خودت و داشته‌هات را با دیگران و داشته‌هاشان مقایسه می‌کنی؟ چرا آرامشت را پای حسرت و افسوس و حرص می‌بازی، چرا زندگی‌ات را به ورطه‌ی رقابت و مقایسه انداخته‌ای؟ اندوه برای موضوعی که چندان مهم نیست و ثروتی که قرار نیست تورا خوشبخت کند و نگران اتفاق بدی که احتمالا نخواهد افتاد بودن، احمقانه است. تو داری عمر و سلامتی‌ات را به چه قیمت می‌بازی؟ الان هفتاد سال بعد از این است، تمام ثروت و اندوخته‌هات در دست کسانی‌ست که برای داشتن آن نجنگیده‌اند، اما خوب بلدند چطور با آن‌ خوشبخت باشند درحالی که توفقط می‌خواستی داشته باشی، اماخوشبختی فقط در داشتن نیست، در بلدبودن است. چه بسیار آدم‌هایی که ندارند و خوشبخت ترینند. آدمی باید خوشبخت بودن و آرامش داشتن را بلدباشد، آدمی باید بی‌خیالی و خوش گذراندن را بلدباشد. آدمی باید تاهست، خوب باشد. وگرنه داراترین هم که باشی، حرص و اندوه، از پا درت خواهد آورد. آدمی بدون آرامش و انسانیت و شعور، هیچ چیز ندارد. پس آرام باش و به احتمالات و نداشته‌ها فکر نکن حوالی هفتاد سال بعد از این، من و تو نیستیم و دنیا دردست آدم‌های دیگری‌ست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸 گفتیم نمی‌گذره! گذشت گفتیم مگه می‌شه؟ شد گفتیم محال ممکنه! ممکن بود گفتیم باورم نمی‌شه! باورمون شد گفتیم نمی‌گذرم! گذشتیم گفتیم نمی‌بخشم! بخشیدیم گفتیم حرف می‌زنم! سکوت کردیم گفتیم از پسش برنمیایم! اومدیم گفتیم دیگه طاقت نمیارم! طاقت آوردیم گفتیم تنهایی‌ مگه می‌شه؟ تنهایی شد هرچی گفتیم و فکر کردیم طور دیگه‌ای شد! باور پشت باور یا قوی تر شد یا نابود شد و از بین رفت! این شدن و نشدن‌ها شد تا بشینیم گوشه‌ی زندگی پا رو پا بندازیم بزنیم رو شونه‌ی خودمون افتخار کنیم که میونِ این شدن ها و نشدن ها تبدیل به آدم بهتری شدیم برای این‌ دنیا! چای ت سرد نشه رفیق
🌸 نامه ای به خودم: تو قوی ترین آدمی هستی که من تو زندگیم دیدم. با اینکه خیلی ضربه خوردی با اینکه بارها دلت توسط دیگران شکست با اینکه خیلی بهت نارو زدن با اینکه خیلیا وسط راه ترکت کردن با اینکه خیلیا ازت سواستفاده کردن ولی تو همون ادم قبل موندی. همون آدم خوبه. هیچوقت عوض نشدی. با اینکه میتونستی مثل همونایی که شکستنت پست باشی،تو خوب بودن انتخاب کردی. همیشه ادامه دادی و هیچوقت تسلیم نشدی. همیشه همینقدر مهربون باش. همیشه همینقدر خوب باش. و همیشه یه لبخند زیبا روی لبات داشته باش
🌱 این روزها وقتی بیشتر به بقیه نگاه می‌کنم یک چیز ثابت در همه میبینم! همه میخوان اثبات کنند که " آدم خوبی‌اند؛ خیلی خوب" همه میخوان بگن " من بی‌نقصم و بقیه به من آسیب می‌زنند" همه میگن " زخم خوردند از بدی‌های آدم‌ها" میگن " بقیه به غلط قضاوتشون می‌کنند و نیش می‌زنند" می‌خوان هر جوریه و به هر قیمتی اثبات کنند که " پاک و بی‌گناه‌اند" بگن آدم درستی‌اند! میخوان یک دنیا رو تغییر بدن اما در خودشون تغییری رو لازم نمی‌بینند! ما یک سری آدم‌های حق به جانبیم که دور هم زندگی میکنیم؛ فرقی هم نداره چه موقعیتی داریم! همیشه حق رو به خودمون میدیم؛ یکی دیگه زده، یکی دیگه گفته، یکی دیگه آدم بدیه، یکی دیگه راهش کجه... همش یکی دیگه؛ یکی دیگه... همه اندازه خودشون در " خوب و بد بودن" سهمی دارند! آدم‌های این روزها آدم‌های شجاعی نیستند؛ پایِ خطاها و نقص‌های وجودیشون نمی‌مونن...! بیشتر اهل منم منم شدند تا در نظر گرفتن منافعی برای کلمه‌ی "ما" ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌱 🌱 زندگی رسمش این است که گاهی در سردترین روزها آتشی روشن می‌کند. زندگی رسمش این است که گاهی وسط دریای خروشان به شکل ساحلی از دور پیدا می‌شود. زندگی رسمش این است که گاهی وقتی تاریکِ تاریک شد چراغی روشن می‌کند. زندگی رسمش این است که گاهی وقتی همه درها قفل شد با کلید از راه می‌رسد. زندگی رسمش این است که گاهی وقتی زمین زیر پایت به لرزه افتاد دستت را می‌گیرد. زندگی رسمش این است که گاهی وقتی همه‌چیز ترسناک شد در گوشت از شجاعت می‌گوید. زندگی گاهی رسمش این است که همان‌وقت که فراموشش کردی به یادت می‌افتد.❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸 👈 با خواهرت 👉 شوخی کن، ماچش کن، بغلش کن، حمایتش کن، دلگرمش کن. 👈 داداشتو 👉 محکم بزن به سَر شونش و بگو مخلصیم، هواشو داشته باش خصوصا وقتی تنهاست و به کمک نیاز داره. 👈 مامانتو 👉 کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده، کیف کنه از داشتنت، واسش هدیه بخر، ازش بخواه دعات کنه وگاهی یواشکی پاهاشو ببوس. 👈 باباتو 👉 بغل کن، چاییشو بده دستش، بگو برات از تجربه هاش بگه، بشین پای حرفش وخاطره هاش، گاهی هم دستاش رو ببوس. 👈 دوستت 👉 اگه تنهاست، اگه غم داره تو دلش، اگه مشکلی داره، تو هواشو داشته باش و تنهاش نذار... 👈بچت 👉 رو روزی هزار بار ببوس و بغل کن. چون فقط و فقط و فقط با بودن تو و بوسه ی تو دنیاش قشنگ میشه! 👈 همسرت 👉 رو بغل کن بهش بگو چقدر دوستش داری، اگه از دستش دلگیری به این فکر کن که اون توی تمام آدمای دنیا تو رو برای ادامه زندگی انتخاب کرده، پس ببوسش، ازش تشکر کن و بهش وفادار باش. 👌 باور کنیم 👌 روزی هـــــــــــزار بار میمیره، کسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست... هوایِ هم رو داشته باشیم.. حتما بهـــــتر میشه... شاید یه روز دیگه وقت نباشه... شاید ما نباشیم شاید هم اون نباشه... و دیدنش آرزومون بشه‌... وقت کمه. زندگی کوتاست !!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃 پدرم دروغگو و مادرم راستگو بود میدانی چرا؟ وقتی از کار به خانه میامد می پرسیدم پدر خسته هستی میگفت نه جان پدر وقتی می دیدم به فکر فرو رفته می پرسیدم پدر مشکلی داری میگفت نه جان پدر وقتی با دستان خودش میوه را به من میداد میگفتم تو خوشت نمیاد پدر؟ میگفت نه جان پدر وقتی بازار می رفتیم بار سنگین تر را می گرفت می پرسیدم پدر برایت سنگین نیست میگفت نه جان پدر وقتی عید میشد برای ما لباس نو میخرید ولی خود ش لباس کهنه خود را می پوشید می پرسیدم پدر چرا برای خودت لباس نو نخریدی میگفت دوست ندارم جان پدر روز ها و سال ها گذشت جوان شدم پخته شدم یک باره فهمیدم پدرم دروغ میگفت خسته میشد مشکل داشت مریض میشد بار های زندگی سنگین بوده غذای خوب را دوست داشت لباس خوب را دوست داشت استراحت را دوست داشت اما بخاطر ما دروغ میگفت که خوش باشیم پدر نازنینم دوستت دارم اما نه انقدر که تو مرا دوست داری❤️ ஜ════════════ஜ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@patoghedoostanha
💙 حرف‌ها اگر جان داشتند، ریشه‌های نازک گیاهی بودند که نفوذ می‌کنند در خاک تن. آدم با حرف زدن احیا می‌شود. این را منِ آدم‌گریز می‌گویم. هر بار از گفتگوی‌ دو نفره‌مان برمی‌گردم، انگار آن چاه سرریز شده دوباره خالی می‌شود و دنیا به‌اندازه‌ی زمانی که بر ما گذشت، تحمل‌پذیر. می‌دانم که در این گفتگوها چیزی هست. برخلاف همه‌ی وقت‌ها، در جوار یار موافق، دلم می‌خواهد وراجی کنم چون همه‌ی کلمه‌ها، حتی بیهوده‌ترین‌شان از میان قلب‌مان عبور می‌کنند و عاری از همه‌ی چیزهایی هستند که در مناسبات اجتماعی‌مان تلاش می‌کنیم، حفظ‌شان کنیم. انگار ادامه پیدا می‌کنی در آدمی که رازهایت را با خودش می‌برد. انگار هستی‌ات وجه تازه‌ای پیدا می‌کند وقتی فاش می‌کنی خودت را و غریقِ رنگ‌هایی می‌شوی که از کلمه‌های دیگری در تو می‌ریزد. با هم حرف بزنید ஜ════════════ஜ
💖🍃 من از تمام آدم‌هایی که بوی عطر خوبشان را توی آسانسور جا می‌گذارند تشکر می‌کنم. از تمام انسان‌هایی که موقع برخورد با دیگران لبخند می‌زنند. از تمام کسانی که تو روزهای بارانی، دست همسر خود را موقع قدم زدن می‌گیرند. یا هم‌دیگر را بغل می‌کنند تشکر می‌کنم. همهٔ این‌ها باعث می‌شود شهر زیباتر شود. اصلاً هم خجالت ندارد. شهر را با دلبری هایتان زیبا کنید. از تمام کسانی که تو خیابان آشغال نمی‌ریزند تشکر می‌کنم. آن‌هایی که به حیوان‌های گرسنه غذا می‌دهند. با درخت‌ها و طبیعت، با باد و باران، با ستاره‌ها و ابرها حرف می‌زنند. کاشتن گل و گیاه را دوست دارند، رودخانه‌ها و دریاها را آلوده نمی‌کنند. تمام کسانی که تلاش می‌کنند با رفتارشان در جهت فرهنگ سازی برای دیگران الگو باشند. تمام کسانی که ورزش می‌کنند. کسانی که با کوچولوها مهربانند، به پیرمردها و پیرزن ها احترام می‌گذارند. آن‌هایی که کتاب می‌خوانند و خواندن کتاب‌های مختلف را به همه توصیه می‌کنند. آن‌هایی که وجدان کاری دارند. آن‌هایی که برای گسترش علم و دانش کوشا هستند. کسانی که از خانواده‌ و دوستان و شاگردانشان حمایت می‌کنند؛ و تلاش می‌کنند درست رفتار کنند. آن‌هایی که از جنگ متنفر هستند و به صلح و دوستی پایبندند. آن‌هایی که از بیمارها مراقبت می‌کنند. آن‌هایی که مواظب یتیمان وکودکان کار و بد سرپرستان هستند. آن‌هایی که تلاش می‌کنند مشکلی را حل کنند. کسانی که وجودشون سرشار از عشقه و حضورشون پر از انرژی مثبته کسانی که با خوشحالی دیگران شاد می‌شوند. خلاصهٔ کلام این‌که انسان هستند و انسانیت را سرمشق خودشان قرار داده اند. و اگر کسی تا حالا از شما تشکر نکرده من از همهٔ شما تشکر می‌کنم که دنیا را به جای بهتری تبدیل می‌کنید. اگر دوست دارید شما هم به این لیست کارهای قشنگ مطالبی را اضافه کنید. بیایید از هم به خاطر کارهای قشنگمان تشکر کنیم. دست به دست‌ هم‌ بدهیم و مراقب این سیارهٔ زیبا باشیم. زمین شعبهٔ دیگری ندارد
🌸🍃 گاندی خطاب به همسرش چه زیبا نوشت: خوبِ من ، هنر در فاصله هاست ؛ زیاد نزدیک به هم می سوزیم، و زیاد دور از هم ، یخ می زنیم . تو نباید آنکسی باشی که من میخواهم، و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی. کسی که تو از من می خواهی بسازی، یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت. من باید بهترین خودم باشم برای تو. و تو باید بهترین خودت باشی برای من . خوبِ من ، هنرِِ عشق در پیوند تفاوت هاست، و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها . زندگی ست دیگر... همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست؛ همه سازهایش کوک نیست. باید یاد گرفت با هر سازش رقصید؛ حتی با ناکوک ترین ناکوکش. اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن؛ حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد؛ به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند. به این سالها که به سرعت برق گذشتند؛ به جوانی که رفت؛ میانسالی که می رود. حواست باشد به کوتاهی زندگی، به زمستانی که رفت؛ بهاری که دارد تمام می شود کم کم، آرام آرام. زندگی به همین آسانی می گذرد. ابرهای آسمان زندگی گاهی می بارد و گاهی هم صاف است. میگذرد، هر جور که باشی "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌿 مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کﻠﻤﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ: "ببخشید" ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﮔﻔﺖ: " ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ " ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ: ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟ چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟ گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ .... کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست. گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ.... انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ.... شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ... آدمها را بفهمید، دل، آلزایمر نمی گیرد... "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❤️🍃 "ﻣﺮﺩ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﻋﻘﻠﺶ" ﺑﻨﮕﺮ ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﺛﺮﻭﺗﺶ" !! "ﺯﻥ" ﺭﺍ ﺑﻪ‌ "ﻭﻓﺎﯾﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﺟﻤﺎﻟﺶ" !! "ﺩﻭﺳﺖ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﻣﺤﺒﺘﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﮐﻼﻣﺶ" !! "ﻋﺎﺷﻖ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﺻﺒﺮﺵ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ" !! "ﻣﺎﻝ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﺑﺮﮐﺘﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﻣﻘﺪﺍﺭﺵ" !! "ﺧﺎﻧﻪ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﺁﺭﺍﻣﺸﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﺑﺰﺭﮔﻴﺶ" !! "ﺩﻝ" ﺭﺍ ﺑﻪ "ﭘﺎﮐﯿﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ "ﺻﺎﺣﺒﺶ" !! "فرزند" را به "ایمانش" بنگر ؛ نه به "وفاداریش" !! "پدر" و "مادر" را فقط ؛ بنگر !! هر چه بیشتر ؛ بهتر !!
❤️🍃 ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ : ﻏﺮﻭﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺳﺖ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﻏﻢ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻧﺮﻡ ﺍﺳﺖ، ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ، ﻟﺰﻭﻣﺄ ﺩﻭﺳﺖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ . ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺍﺧﻼﻗﺶ ﺗﻨﺪ ﺍﺳﺖ، ﺟﻨﺴﺶ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻧﺲ ﺗﻮﺳﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ : ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻌﺮّﻑ ﺑﺎﻃﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﻔﺮﺕ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺷﻠﻮﻏﯽ، ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻫﺴﺘﯽ
❤️🍃 یکی صد میلیون تو حسابش داره ولی فقط یه میلیون برات خرج می‌کنه... یکی هم هست که کلا 200 هزار تومن تو حسابش داره ولی همشو واست خرج می‌کنه... یکی هست که هفت روز هفته رو بیرونه و یه روز برات وقت میذاره... یکی هم هست کل هفته رو مشغول کاره فقط یه روز استراحت داره و اون یه روز رو میذاره برای تو... یکی هست که فقط وقتی حالش بده یا مشکل داره سراغتو می‌گیره، یکی هم هست که همیشه کنارته و هواتو داره... بعضی‌ها در زمان‌های خالیشون با تو صحبت می‌کنن، بعضی‌ها زمانشون رو خالی می‌کنن تا با تو صحبت کنند... اگه فرق بین این دو دسته آدم‌ها رو بفهمیم عاقلانه‌تر می‌تونیم آدم‌های زندگیمون رو انتخاب کنیم... ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❤️🍃 روشنايی پيش می‌آيد و مرا در برمی‌گيرد دنيا زيباست و دستانم از اشتياق سرشار نگاه از درختان بر نمى‌گيرم که سبزند و بار آرزو دارند، راه آفتاب از لا‌به‌لای ديوارها می‌گذرد ... صبح بخیر 🌞
❤️🍃 «وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ ۚ» یه جا خدا میگه: یادت نره برای چیزایی که الان داری یه روزی دعا کردی و آرزشو داشتی! اون از هر چیزی که بخوای بهت میده کافیه از ته ته قلبت بخوای✨
❤️🍃 وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست. وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره. وقتی تو زندگیت ،  زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری. وقتی بیمار میشی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده. وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی. وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد ، حتماً داری امتحان پس میدی. وقتی همه ی درها به روت بسته میشه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی بابت صبر و شکیبایی بهت بده. وقتی سختی پشت سختی میاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه. وقتی دلت تنگ میشه ،  حتماً  وقتشه با خدای خودت تنها باشی... 🌞
❤️🍃 ✨به خودت احترام بزار: قانون اول: اگر فکر می‌کنی کاری اشتباهه، انجامش نده! قانون دوم: در صحبت‌ها همیشه دقیقا همون چیزی رو بگو که منظورته! قانون سوم: هیچ‌وقت طوری زندگی نکن که سعی کنی همه رو از خودت راضی نگه‌ داری؛ هیچ وقت. قانون چهارم: سعی کن هر روز یاد بگیری و دست از یادگرفتن بر نداری. قانون پنجم: در صحبت با دیگران هیچ‌وقت راجع به خودت بد حرف نزن. 🌞
🍁🌸🍁 🚪 در زدن هم اصولی داشت ، کوبه زنانه داشتیم و مردانه... و وقتی در زده میشد صاحب خانه میدانست آنکه پشت در است زن است یا مرد و بر آن مبنا به استقبال او میرفت، زندگی ها در عین سادگی در و پیکر و اصول داشت... 👞مردها کفشهای پاشنه تخم مرغی میپوشیدند تا از صدای آن از فاصله دور در کوچه پس کوچه های تو در تو خانمها بفهمند نامحرمی در حال عبور است... منزلها بیرونی و اندرونی داشت و از ورود مهمان تا خروجش طوری منزل ساخته شده بود که متعلقات به تکلف نیفتند... آن امنیت ناموسی چندین برابر این زمان بود، نه سیستم امنیتی در منازل بود و نه شبکه های مجازی برای پاییدن همدیگر... اطمینان و شرافت و وفاداری و نگه داشتن زندگی با چنگ و دندان و آبروداری زوجین اصل زندگی بود... من هرگز بخاطر ندارم کسی مهریه ای اجرا بگذارد و دادسراها این همه پرونده طلاق و درخواست طلاق و فرزندان طلاق... 📺نه ال سی دی بود نه اسپیلت و لباسشویی، صابون مراغه ای بود و دستان یخ زده مادر در زمستان که با گریسیلین ترکهایش را مداوا میکرد... و پدری که سر شب دم غروب خونه بود و خیز برمیداشت زیر کرسی و مادر کاسه اناردون کرده روی کرسی میگذاشت و نصف بدنمان زیر کرسی و سر و کله کز کرده در بیرون آن،با لباسهای ضخیم... پاییزی وزمستانی پراز باران داشتیم 👢 بخیر همه چکمه داشتیم و تا لبه چکمه برف می آمد،هم زمین برکت داشت هم آسمان... سفره مان برنج بخود کم میدید،اما صفا و سادگی داشت... و ریالی پدر در صبحگاه مدرسه میشد نصف نان بربری با پنیر... آن روزها پشت این دربهای کوبه دار با هم حرف میزدند خیلی گرم و صمیمی... تابستان ها چقدر روی تخت های چوبی ستاره شمردیم و لذت آسمان بی غبار را بردیم... چه حرمتی داشت و مادر... 💰و پولها و مالها چه برکتی... چقدر دور هم حرف برای گفتن داشتیم، و چقدر از خدا میترسیدیم... کله صبح قمری ها(یاکریم ها) میخواندند ، 🚴با دوچرخه درخونه ها نون تازه و عدسی و شیر می آوردند محال بود کسی یازده صبح بیدار شود... زود میخوابیدند و سحر بیدار میشدند و بهترین رزقها را دریافت میکردند، زمستون برف وشیره میخوردیم و خیلی چیزی برای خوردن پیدا نمیشد و بهترین غذا را ها میخوردیم، آنروزها مردم چقدر به یکدیگر رحم میکردند و مهربان بودند و گره گشا و اعصابها حرام ترافیک و ... نمیشد... نفهمیدم چی شد ولی برف و کرسی و ستاره ها و کاسه بی تکلف انار و# درب کوبه دار و دورهمی ها همه یکباره جمع شد... حالا ما مانده ایم و دنیای بی خیر و برکت و دربهای ضدسرقت و آدمهایی که سخت فخر میفروشند و متکبرند گویی هرگز نمیمیرند و چنان دنیا دارند که گویی برای آن آفریده شده اند... چقدر نعمتها از کف رفت و ما خواب خوابیم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یاد روزگاران قدیم‌بخیر @Patoghedoostanha