🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃
🌸
❤️#بیراهه
🍀#پارت70
ناخودآگاه دلم خواست بہ بالڪن بروم...
در بالڪن نقطہ اے وسط دیوار اتاق خواب باز میشد و من هم پشت سر او وارد شدم.
نسیم دلنشین بہار بہ صورتم میخورد و بوے گلہاے ریزے ڪہ خودم در چند گلدان رنگے ڪاشتہ بودم ظریف بہ مشام مے رسید..!
قبل از اونڪہ چشمامو باز ڪنم افشین دستشو پشت ڪمرم گذاشت منم سرم رو روے شونش گذاشتم تا هواے ناب اردیبہشت را در ڪنار او بیشتر تنفس ڪنم!
اولین اردیبہشتے ڪہ گویی در بہشت میگذارندم..!
بعد از ڪمے چشمامو باز ڪردم و با لحن نازے گفتم:"افشین.."
گفت:"جانم؟!"
گفتم:"هیچی..!"
سرمو از رو شونش بلند ڪردمو رفتم سمت اتاق...
گفت:"چیڪار داشتے خب؟!"
ابرویی بالا انداختم و گفتم:"هیچی!فقط همینجورے خواستم صدات ڪنم!"
لبخندے زد و گفت:"پس فہمیدے وقتے اینجور صدام میزنی قلبم پر میڪشہ میاد تو سینت!"
گفتم:"نہ!اشتباه گفتے!
فہمیدم هربار اینجور صدات میڪنم قلبت قوے تر میزنہ و من محتاج این تپشم براے زنده موندن!"
خنده گرمے ڪرد و گفت:"الحق شاعرے!"
🍁به قلم بانو ح.جیم♡
.
💠@Patoghemahdaviyoon
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃