+میگفت:
اللھماجعلنیمِنانصارالمھدی!
ولیمامانشبھشمیگفتفلانکارُ
انـجامبده،
صدتاخونہاونورتر
صدایِغُرغُرکردنهاشمیرفت
#فقطادعانباشہ
#اولازخودمونشروعکنیم!
•
.
از آدم هــایِ مذهبـی نـھ
امـا از مذهبـی نماهـا بتـرسید !
آنـان بـھ درجـھای رسیدند کـھ مطمئن
هستند هـر کاری بکنند اشکالـی ندارد
چــون فـکر مـی کنند با عـبادت کـردن
جبرانـش مـی کنند😐💔
#مذهبینما
•
.
•
#تلنگر🖐🏼!'
گفتپیرشدمتوبہمیکنم...
ولے
نمیدونسٺکلےجوونزیرخاکن
کہآرزوشونہبرگردنوتوبہکننـ💔
+وقٺروازدسٺندهرفیقالانوقتشہ(:
{°•ݐاتـــوق مهـــدویـــون•°}
•@Patoghemahdaviyoon•
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از شیرین کاری های بچه های مدافع حرم😍😂😂
#مذهبی_ها_شاد_هستن
#مدافعان_حرم
┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄
#ڪپےباذڪرصلواتآزاد
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@Patoghemahdaviyoon
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
| پـٰاتـوقمهدویـون |
باسلامخدمتشمابزرگواران:/ بهیهادمینپستحرفهایی وهمچنین به یه ادمین تبادل نیازمندیم اگرکسیهس
............مهدویاااا توجـــه🚶
| پـٰاتـوقمهدویـون |
از شیرین کاری های بچه های مدافع حرم😍😂😂 #مذهبی_ها_شاد_هستن #مدافعان_حرم ┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ #ڪپ
این دابسمش رو یکی از رزمنده ها زمانی گرفته که یکی از شهر های سوریه به اشغال داعش دراومده بود و برای اینکه لبخندی بر سر لب همرزمانش بیاره 😊
که البته بعد از چند هفته دوباره شهر رو پس گرفتن😌
سلامتی بروبچه های مدافع حرم صلوات😉🥀
☆∞🦋∞☆
✍ #پاے_درس_دل
🌿 آیتـــــ الله سعادتـــــ پرور (ره) :
اے عــزيــزان من! اگــر مےتوانيــد در
شبانهروز، ساعاتـــــ و لااقل دقايقے را
به فڪر خود باشيد! تا برشما روشن
شــود چهڪاره هستيـــد، بـــراے چـہ
هستيد، ڪجا مےرويد تا عمر بهغفلتـــــ
نگـــذرد.
سلامتۍآقاامـامزمـانصلواتــــــ
#پاتوق_مهدویون
☆∞🌸∞☆
#آیه_نـــــور🌿
اگه برگشتے سمتش..
قطعا بـا جـون و دل مـیپذیرتتـــــ :)
فقط ڪافیه برے سمتـــــ خـداتـــــ ...
اون وقته ڪه میگن:
اِنَّ اَللهَ غفورُ الرَحیم
قطعاً خدا بسیار آمرزنده و مہربان استـــــ ...
@patoghemahdaviyoon (:
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃
🌸
❤️#بیراهه
🍀#پارت61
_آزاده..؟آزاده خانم..؟خانمے..؛رسیدیما!
یڪدفعہ برق از سرم پرید!
چشمہاے خمارم ده سانت باز شد و گفتم:"چی؟!ڪجا؟!"
وقتے افشین رو روبہروم دیدم ویندوزم بالا اومد و اول از همہ بہ آب افتضاحے ڪہ از لب و دهنم آویزون شده بود نگاه ڪردم!
اومدم با ے حرڪت انگشت مهارش ڪنم ڪہ دیدم اوضاع خیط تر از این حرفہاست و آب تا روے پر روسریم هم ڪشیده!!
افشین سرشو بہ دو طرف تڪون داد و آروم خندید!
مُشتے بہ شڪمش ڪوبیدم و گفتم:"مرض!!"
از ماشین پیاده شدم و سوار آسانسور شدیم.
طبقہ پنجم...
منزل آقاے افشین رستمے!
همون خونہ اے ڪہ همیشہ آروزے لااقل یڪبار دیدنش رو داشتم و حالا قرار بود توش زندگے ڪنم!
با رسیدن بہ لاوے نگاهے بہ دور تا دورش انداختم و دیدم ڪہ پنج در تو هر طبقہ باز میشد..
درگوش افشین گفتم:"اینا بیشتر خانواده ان یا مجرد؟!"
درحالیڪہ دست توے جیبش ڪرده بود تا ڪلیدشو در بیاره گفت:"خانواده.."
نفس عمیقے از روے آرامش ڪشیدم و در باز شد!
خونہ افشین!
🍁به قلم بانو ح.جیم♡
💠@Patoghemahdaviyoon
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃