eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.9هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . آیدی جهت ارتباط و تبادل : @R_Aa_8y . گوش شنوای حرفاتون🌚🌻 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
+میگفت: اللھم‌اجعلنی‌مِن‌انصارالمھدی! ولی‌مامانش‌بھش‌میگفت‌فلان‌کارُ انـجام‌بده، صدتاخونہ‌اونورتر صدایِ‌غُرغُرکردن‌هاش‌میرفت !
• . از آدم هــایِ مذهبـی نـھ امـا از مذهبـی نماهـا بتـرسید ! آنـان بـھ درجـھ‌ای رسیدند کـھ مطمئن هستند هـر کاری بکنند اشکالـی ندارد چــون فـکر مـی کنند با عـبادت کـردن جبرانـش مـی کنند😐💔 • .
🖐🏼!' گفت‌پیرشدم‌توبہ‌میکنم... ولے نمیدونسٺ‌کلےجوون‌زیرخاکن کہ‌آرزوشونہ‌برگردن‌وتوبہ‌کننـ💔 +وقٺ‌روازدسٺ‌نده‌‌رفیق‌الان‌وقتشہ(: {°•ݐاتـــوق مهـــدویـــون•°} •@Patoghemahdaviyoon
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از شیرین کاری های بچه های مدافع حرم😍😂😂 ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @Patoghemahdaviyoon ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
از شیرین کاری های بچه های مدافع حرم😍😂😂 #مذهبی_ها_شاد_هستن #مدافعان_حرم ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌#ڪپ
این دابسمش رو یکی از رزمنده ها زمانی گرفته که یکی از شهر های سوریه به اشغال داعش دراومده بود و برای اینکه لبخندی بر سر لب همرزمانش بیاره 😊 که البته بعد از چند هفته دوباره شهر رو پس گرفتن😌 سلامتی بروبچه های مدافع حرم صلوات😉🥀
☆‌∞🦋∞☆ ✍ 🌿 آیتـــــ الله سعادتـــــ پرور (ره) : اے عــزيــزان من! اگــر مےتوانيــد در شبانه‏‌روز، ساعاتـــــ و لااقل دقايقے را به فڪر خود باشيد! تا برشما روشن شــود چه‌ڪاره هستيـــد، بـــراے چـہ هستيد، ڪجا مےرويد تا عمر به‌غفلتـــــ نگـــذرد. سلامتۍآقا‌امـام‌زمـان‌صلواتــــــ
☆∞🌸∞☆ 🌿 اگه برگشتے سمتش.. قطعا بـا جـون و دل مـیپذیرتتـــــ :) فقط ڪافیه برے سمتـــــ خـداتـــــ ... اون وقته ڪه میگن: اِنَّ اَللهَ غفورُ الرَحیم قطعا‌ً خدا‌ بسیار آمرزنده‌ و‌ مہربان‌ استـــــ ... @patoghemahdaviyoon (:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸 ❤️ 🍀 _آزاده..؟آزاده خانم..؟خانمے..؛رسیدیما! یڪدفعہ برق از سرم پرید! چشمہاے خمارم ده سانت باز شد و گفتم:"چی؟!ڪجا؟!" وقتے افشین رو روبہ‌روم دیدم ویندوزم بالا اومد و اول از همہ بہ آب افتضاحے ڪہ از لب و دهنم آویزون شده بود نگاه ڪردم! اومدم با ے حرڪت انگشت مهارش ڪنم ڪہ دیدم اوضاع خیط تر از این حرفہاست و آب تا روے پر روسریم هم ڪشیده!! افشین سرشو بہ دو طرف تڪون داد و آروم خندید! مُشتے بہ شڪمش ڪوبیدم و گفتم:"مرض!!" از ماشین پیاده شدم و سوار آسانسور شدیم. طبقہ پنجم... منزل آقاے افشین رستمے! همون خونہ اے ڪہ همیشہ آروزے لااقل یڪبار دیدنش رو داشتم و حالا قرار بود توش زندگے ڪنم! با رسیدن بہ لاوے نگاهے بہ دور تا دورش انداختم و دیدم ڪہ پنج در تو هر طبقہ باز میشد.. درگوش افشین گفتم:"اینا بیشتر خانواده ان یا مجرد؟!" درحالیڪہ دست توے جیبش ڪرده بود تا ڪلیدشو در بیاره گفت:"خانواده.." نفس عمیقے از روے آرامش ڪشیدم و در باز شد! خونہ افشین! 🍁به قلم بانو ح.جیم♡ 💠@Patoghemahdaviyoon 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃