💢شاهزاده شما بفرمایید: با این خاطرات چه کنیم؟
.
پدر مرحوم آیت الله طالقانی، ساعت ساز و مُبلغ دین بود. در خاطرات خود می نویسد از خوف نظمیه #رضا_شاه روی #برگ_سیگار پیغام می نوشتیم تا مبادا گرفتار دژخیم شویم
.
علی اکبر داور موسس قوه قضاییه رضاشاه بود اما از ترس سوظن او #خودکشی کرد
.
عبدالحسین تیمورتاش کسی که تاج را در روز تاجگذاری به رضاشاه تقدیم کرد در زندان با آمپول هوای #پزشک_احمدی کشته شد
.
این سرنوشت نزدیکان به #شاهنشاه بود که به محضر مبارک اعلیحضرت خدمتها کرده بودند، تکلیف #مخالفین که مشخص است. اگر بخواهیم نام تکتک قربانیان آن دوره را به یادآوریم ساعت ها زمان لازم است
.
پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ #محمدرضا_شاه با توصیه خارجی تصمیم گرفت سازمانی منظم و پرقدرت تاسیس کند تا مخالفین را در داخل و خارج رصد کنند: #ساواک با یازده اداره متولد شد
.
حجم و شدت خشونت ساواک اقدامات رضاخان را روسفید کرد بطوری که محمدرضا پس از هر سفر خارجی با اعتراض و تظاهرات #فعالین حقوق بشر روبرو می شد
.
کاش می شد ساعت ها از #ساواک گفت
.
اما چرا اینچند مورد را متذکر شدم؟ روز گذشته نوه #رضاخان و پسر محمدرضا، یعنی حضرت شاهزاده #رضا_پهلوی_دوم که در صف شغل شریف پادشاهی و ارث پدری ایستاده اند در پیامی ملت ایران را به #آزادی_انتخاب و #تحمل_عقاید دعوت کردند. آقای شاهزاده با آن سابقه و تاریخ گویا، با آن نظمیه خوفناک رضاخان و ساواک خونخوار پدرت چگونه از #آزادی و تحمل عقیده دیگران #صحبت می کنید؟
.
جناب شاهزاده می خواهید به #ایران بازگردید؟ خب بفرمایید
.
#چهل_سال زندگی با پول به ارث برده از پدر را رها کنید، بلیط هواپیما بگیرید و بفرمایید فرودگاه امامخمینی؛ اما خواهشا شما از #آزادی و تحمل عقاید چیزی به زبان نیاورید همان مرحمت فرموده و فقط #پادشاهی بفرمایید ممنون خواهیم بود
.
#علیرضا_زادبر
@jaryanshenasi_11
مُهر روا
مرحوم فلسفی ضمن بیان خاطرهای از وضعیت سانسور در دوران پهلوی میگوید: «کتابفروشی به من میگفت در زمان رضاشاه اداره اطلاعات شهربانی هر کتابی را که میخواست چاپ شود، باید میدید و روی صفحات آن مهر روا میزد تا چاپخانه چاپ کند. من دیوان حافظ را، که بارها چاپ شده بود، به شهربانی بردم تا اجازه چاپ بگیرم. متصدی گفت بدهید و یک ماه دیگر بیایید. گفتم این دیوان بارها چاپ شده. گفت خیر، زودتر از یک ماه نمیشود. یک ماه دیگر رفتم و دیدم غیر از یک صفحه باقی صفحات مهر روا زده است. بعد آن یک صفحه را باز کرد و گفت این شعر را باید عوض کنی:
رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشادست
گفتم آقا، این شعر، شعر حافظ است. من چطور آن را عوض کنم؟ بر فرض که عوض کنم، جای آن چه بگذارم؟ متصدی گفت چون کلمه رضا اسم اعلیحضرت همایونی، رضاشاه کبیر است، آن را بردار و کلمه دیگر به جای آن بگذار. مثلاً حسن به داده بده، تقی به داده بده، نقی به داده بده!»
#آزادی
#علیرضا_زادبر
https://eitaa.com/Politicalhistory