eitaa logo
علیرضا زادبر
53.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
دکتری علم سیاست، گرایش مسایل ایران تاریخ ثبت نام کلاس های ترم جدید از ۳۱ خرداد
مشاهده در ایتا
دانلود
💢این داستان: قربانی اعلیحضرت . زندانی شاه در مصاحبه با خبرنگار فرانسوی: من یک هستم . خسرو اقبال، مؤسس حزب پیکار، صاحب‌امتیاز نبرد، برادر نخست‌وزیر منوچهر اقبال در خاطرات خود می‌گوید وقتی طرح مبارزه با فساد سران مملکتی را به دادند تا با بازداشت افراد سرشناش خشم مردم فرونشیند . شاه در حال سقوط ابتدا به شدت با دستگیری مخالف بود اقبال نقل می‌کند که شاه گفت: بازداشت یعنی محکومیت حکومت خودم بالاخره او قریب به سیزده سال نخست وزیر شاه بوده و اگر شخص دستور بازداشت او را کند در واقع نتیجه کار خودش را به زندان فرستاده است . خانم دکتر فرشته انشا، پزشک خصوصی و از خویشاوندان هویدا می‌گوید ساعت سه عصر شاه شخصا با منزل تماس گرفت و او را در جریان بازداشت قرار داد. هویدا را در دو مرحله به خانه‌های سازمانی ساواک بردند. در بین مردم شایعه پخش شد که هویدا دروغ است و او به خارج از ایران گریخته است . اما هویدا در ساواک در زعفرانیه در بازداشت بود تا روز پیروزی انقلاب که دکتر فرشته انشا می گوید از ترس خشم مردم حاضر در خیابان‌ها را سوار بر آمبولانس کردیم تا از آنجا خارج شود . بخش جالب داستان اینجاست: دکتر انشا می‌گوید پس از اعدام حدود تا ۳ ماه برای ما امکان تدفین وجود نداشت و شایعه ای پخش شد که او را به فرانسه برده اند ما هم به این شایعه دامن زدیم تا اوضاع عادی شود. دلیل آن هم ترس از مردم و حتی خارج کردن جسد از قبر بود . ترس شاه از مردم را قربانی کرد تا به زندان رود ترس از مردم او را سوار آمبولانس کرد ترس از مردم جنازه او را چند ماه معطل گذاشت. دلیل خشم‌مردم چه بود؟ اهل تحقیق باشیم . منبع خاطرات: مصاحبه شفاهی خسرواقبال و دکتر فرشته انشا با بخش تاریخ دانشگاه هاروارد آمریکا/ ضیاصدقی . زحمت انتشار با شما . https://eitaa.com/joinchat/4020437188C7b1796884a
❌❌گزارش مجله بخارا از کنفرانس مطبوعاتی شاه در سال‌های اخیر عده ای به این اشاره دارند که شاه اگر دیکتاتور بود لااقل کنفرانس خبری برگزار میکرد!!!! . . محض اطلاع و اطلاع محض ✍دکتر محمود عنایت: من چند بار به عنوان روزنامه نگار در جلسات مطبوعاتی شاه حضور داشته ام. رژیم بعد از ۲۸مرداد ۳۲ تا مدتی چندان وزنی به مطبوعات نمی داد و آنها را جدی نمی گرفت. ولی بعد از انقلاب عراق از بیم آنکه موج انقلاب به ایران هم برسد به تلاش افتاد که به طرقی به مردم نزدیک شوند. یکی از راه ها را در تشکیل مصاحبات مطبوعاتی شاه دیدند. ...در اواسط اسفند ۱۳۵۴ وقتی وارد کاخ (نیاوران) شدیم قبل از آمدن شاه ، رستم امیربختیار رئیس تشریفات دربار پشت بلندگو رفت و گفت: اعلیحضرت تشریف می آورند و فرمایشاتی ایراد می کنند. قرار است سوالی مطرح نشود. اولین بار بود که می دیدم کسی درباره سوال کردن و سوال نکردن حرف می زند. شاه آمد اولش انتقاد تندی از مطبوعات کرد بعد سخن را کشاند به آنجا که حزب واحدی تشکیل بشود همه باید در آن ثبت نام کنند و هر کس نمی خواهد عضو بشود بدون پرداخت عوارض خروجی او را روانه خارج می کنیم و الفاتحه! شاه وقتی حرف هایش تمام شد گفت: اول میکروفون ها را قطع کنید. بعد گفت: حالا هر کسی سوالی دارد مطرح کند. گفتم: مردم ما از تحزب خاطره خوشی ندارند و اگر قرار باشد که همه مردم در این حزب نام نویسی کنند طبعاً عده ای بر خلاف عقیده قلبی این کار را خواهند کرد. شاه گفت: چه عیب دارد؟ این بهتر است از آن که عده ای در دانشگاه راه بیفتند و شعار بدهند که پدر ما خمینی است. اینکه یک حزب خارجی نیست که روس و انگلیس درست کرده باشند. یک حزب ملّی است. این بهتر از آن است که مردم بنشینند و به رادیوهای خارجی گوش بدهند. بلافاصله گفتم: اگر مردم به رادیوهای خارجی گوش می دهند برای این است که در داخل اخبار درست به آنها داده نمی شود. شاه از این حرف من به خشم آمد و گفت: برای اینکه روزنامه هایتان مزخرف می نویسند. سومین بار که در مصاحبه شاه شرکت کردم یکی از روزهای آخر مرداد ۵۷ بود. هیچکس فکر نمی کرد که این آخرین مصاحبه شاه خواهد بود و یقیناً خود شاه هم چنین گمان نمی کرد. هنوز بحث داغ مطبوعات را "فضای باز سیاسی" تشکیل می داد. این فکر در ذهنم قوت می گرفت حالا که در چنین جلسه ای شرکت می کنی اقلاً حرفی بزن که به حضورت بیرزد‌. شاه مطالبی ایراد کرد که اهم آن کنایه به دکتر مصدق و دکتر امینی بود و من تعجب می کردم که چطور بعد از گذشت این همه سال و ظهور دشمنان تازه تر و قوی تر هنوز دل شاه با مصدق و امینی صاف نشده است. مجله بخارا. شماره ۹۲. ص ۲۴۵،۲۴۶،۲۴۷،۲۴۸،۲۵۰،۲۵۲ https://eitaa.com/Politicalhistory