eitaa logo
علیرضا زادبر
52.5هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
977 ویدیو
9 فایل
دکتری علم سیاست، گرایش مسایل ایران تاریخ ثبت نام کلاس های ترم جدید از ۳۱ خرداد
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها کسی که توانست از چنگ رضاخان فرار کند. رضاشاه گفته بود: "این خواجه از صدتا مرد، بهتر است" محمدحسین آیرم خان، رئیس کل نظمیه در دوره رضاخان، در جوانی به دلیل بیماری مقاربتی به روسیه سفر کرد اما درمان در آنجا اثرگذار نبود و از ساقط شد. شاید بتوان اینطور گفت که او تنها کسی بود که به رضاخان دقیق ترین گزارشها را میداد. و مسیر زندگی بزرگان زیادی با گزارش های او تغییر کرد. از اینکه در میهمانی اشراف چه میگذرد تا از گفتگوهای درون کاخ سلطنتی، به همین جهت رضاخان هر روز، با علاقه خاصی گزارشهای آیرم خان را میخواند و به شدت مورد وثوق بود تا اینکه در یک میهمانی، رضاخان به آیرم سوظن پیدا کرد. اصولا هرکس مورد سوظن قرار میگرفت دیگر هیچ وقت راهی برای بازگشت نداشت، مانند تیمورتاش، نصرت الدوله و داور. همه اینها پس از مدتی از سوظن رضاخانی کشته شدند و در غالب این قتل ها آیرم خان نقش دارد. اما آیرم خان خود، تنها کسی بود که به محض اطلاع از سوظن رضاشاه به خود بهانه ای جور کرد و از کشور خارج شد. رندی و زیرکی او بود که توانست از چنگال شاه بگریزد. او از دربار خواست که تجویز کند برای بیماری عفونی به اروپا رود، رضاخان هم اجازه داد. جالب اینکه شاه به او مقرری درمان داد و ساکی از سوغاتی برای ولیعهد در سوئیس فرستاد، اما رضاشاه نمیدانست همه اینها نقشه ای است برای فرار زیرکانه.... آیرم خان به زیرکی توانست، شاه را تیغ بزند و مدتی در بیمارستان بماند.‌ پس از دوهفته بستری و انجام آزمایش ها که همگی برای ردگم‌کنی بود عوامل سفارت به شاه گزارش دادند: تمام این بازی سناریو فرار بود. آیرم خان هیچ گاه به ایران بازنگشت تا در آلمان با دختر عبدالحسین تیمورتاش روبرو شد. این دختر، آیرم را قاتل پدرش میدانست و دنبال انتقام بود. پاسخ آیرم هم همان‌پاسخ تکراری بود که بعدها هویدا میداد: من کاره ای نبودم! اوامر را اجرا می کردم! @jaryanshenasi_11
💢آمپول پزشک احمدی: مادرم از سادات است اعدامم نکنید! اصالتا اهل تبریز بود، به تهران که آمد بیمارستان سپه شد. درس پرستاری نخوانده بود، تاحدودی داروسازی میدانست، بعدتر به رفت و شهرتی دست و پا کرد و شد پزشک احمدی! سواد پزشکی نداشت اما همیشه سعی میکرد مانند یک پزشک رفتار کند. اما با دعوت آیرم خان رئیس کل نظمیه، به شهربانی رفت و شد شهربانی و زندان قصر. بعدها مشهور شد به شفاالدوله، و چهره مخوف شهربانی رضاخان. شهرت پزشک احمدی به بود، آمپول انژکسیون، آمپول داغ، آمپول هوا، کسانی که مورد سوظن رضاخانی بودند، در سختی زندان، آرزو داشتند پزشک احمدی به سراغشان بیاید. افراد مشهوری با پزشک احمدی کشته شدند، یکی از معروفترین آنها تیمورتاش بود، کسی که تاج را برای رضاخان در مراسم تاجگذاری پیش آورد. ایران، دختر ماجرای کشته شدن پدرش را با جزییات توضیح میدهد که تا لحظه آخر مقاومت میکند و به صورت پزشک احمدی چنگ میزند. فرخی یزدی، شاعر معروف هم‌ تنش به تن پزشک احمدی خورده بود. بعد از سقوط و رضاخان از ایران، پزشک احمدی به عراق فرار کرد اما شناسایی شد. در دادگاه به قرآن قسم خورد و گفت مادرم از سادات است، من کاره ای نبوده ام. خانواده او به محمدرضای جوان نامه نوشتند که پزشک احمدی عیال وار است به او رحم کنید. اما جو جامعه و متعدد پزشک احمدی آنقدر زیاد بود که نتوانستند او را از اعدام نجات دهند. اگر قاجار با قهوه قجری مخالفین را از صحنه محو میکرد، رضاخان، پزشک احمدی را داشت. البته این تنها یکی از راههاب رضاخانی بود تا مخالفین را حذف کند. تاریخ بخوانیم. https://eitaa.com/Politicalhistory