🌱
⁉️ فال نیک و بد
دیدگاه اسلام در مورد فال نیک و بد چیست؟
.
.
.
⭕ شاید همیشه در میان انسان ها و اقوام مختلف، فال نیک و بد رواج داشته است، امورى را به «فال نیک» مى گرفتند و دلیل بر پیروزى و پیشرفت کار مى دانستند، و امورى را به «فال بد» مى گرفتند و دلیل بر شکست و ناکامى و عدم پیروزى مى پنداشتند.
در حالى که هیچ گونه رابطه منطقى در میان پیروزى و شکست با این گونه امور وجود نداشت، و مخصوصاً در قسمت فال بد، غالباً جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد.
این دو گر چه اثر طبیعى ندارند، ولى بدون تردید اثر روانى مى توانند داشته باشند، «فال نیک» غالباً مایه امیدوارى و حرکت است ولى «فال بد» موجب یأس و نومیدى و سستى و ناتوانى.
شاید به خاطر همین موضوع است که: در روایات اسلامى از «فال نیک» نهى نشده، اما «فال بد» به شدت محکوم گردیده است.
در حدیث معروفى که از پیامبر (صلى الله علیه وآله) نقل شده: «تَفَأَّلُوا بِالْخَیْرِ تَجِدُوهُ»؛ (کارها را به فال نیک بگیرید ـ و امیدوار باشید ـ تا به آن برسید)
این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فال نیک را دوست مى داشت، به خاطر آن بود که انسان هر گاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمى دارد و هنگامى که امید خود را از پروردگار قطع کند، در راه شرّ خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى کشیدن است.
اما از فال بد که عرب آن را «تطیّر» و «طیره» مى نامد، در روایات اسلامى شدیداً مذمت شده، چنان که در قرآن مجید نیز کراراً به آن اشاره گردیده و محکوم شده است.
از جمله در حدیثى مى خوانیم: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اَلطِّیَرَةُ شِرْکٌ»؛ (فال بد زدن ـ و آن را مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن ـ یک نوع شرک به خدا است)
و نیز مى خوانیم: اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «الطِّیَرَةُ عَلى ما تَجْعَلُها إِنْ هَوَّنْتَها تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَها تَشَدَّدَتْ وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْها شَیْئاً لَمْ تَکُنْ شَیْئاً»؛
(فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را مى پذیرى، اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود، و اگر آن را محکم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت)
در اخبار اسلامى از پیامبر (صلى الله علیه وآله) نقل شده است که: راه مبارزه با فال بد، بى اعتنائى است: «ثَلاثٌ لایَسْلَمُ مِنْها أَحَدٌ الطِّیَرَةُ وَ الْحَسَدُ وَ الظَّنُّ. قِیلَ فَما نَصْنَعُ؟ قالَ: إِذا تَطَیَّرْتَ فَامْضِ وَ إِذا حَسَدْتَ فَلاتَبْغِ وَ إِذا ظَنَنْتَ فَلاتُحَقِّق»؛
(سه چیز است که هیچ کس از آن سالم نمى ماند ـ و وسوسه هاى آن در درون قلبِ غالب اشخاص پیدا مى شود ـ فال بد و حسد و سوء ظن.
عرض کردند: پس چه کنیم؟
فرمود: هنگامى که فال بد زدى اعتنا مکن و بگذر و هنگامى که حسد در دلت پیدا شد، عملاً کارى بر طبق آن انجام مده و هنگامى که سوء ظن پیدا کردى آن را نادیده بگیر)
عجیب این است که: موضوع فال نیک و بد، حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى و در میان افراد به اصطلاح روشن فکر، و حتى نوابغ معروف وجود داشته و دارد، از جمله در میان غربى ها رد شدن از زیر نردبان، افتادن نمکدان و هدیه دادن چاقو به شدت به فال بد گرفته مى شود!
البته وجود فال نیک همان طور که گفتیم مسأله مهمى نیست بلکه غالباً اثر مثبت دارد، ولى با عوامل فال بد همیشه باید مبارزه کرد و آنها را از افکار دور ساخت و بهترین راه براى مبارزه با آن تقویت روح توکّل و اعتماد بر خدا در دل ها است، همان طور که در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است.
📕 تفسیر نمونه، ج۶، ص۳٧٨
#فال #تطیر
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ فلسفه توسل
چرا خداوند دستور داده که توسل کنیم و از طریق واسطهها به او نزدیک شویم و از او حاجت بخواهیم؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
در نظام احسن، جهان بر اساس علت و معلول و اسباب و مسبّبات، آفریده و تدبیر میشود؛ چنانکه امام صادق علیه السلام میفرماید: «خداوند اِبا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب فراهم آورد».
توسل نیز به معنای استفاده از اسباب مناسب برای رسیدن به حاجات مادی و معنوی است؛ به این شکل که چیزی یا کسی را در پیشگاه خداوند واسطه قرار میدهیم تا او وسیله تقرب ما به خدا گردد و حاجات مادی و معنوی ما برآورده شود.
توسل معنای عامی دارد و در قرآن و روایات مصادیق متعددی برای آن ذکر شده است. مهمترین و بارزترین مصداق آن، توسل به اولیای الهی مثل پیامبر و امام است و در ادامه در قالب نکاتی، به فلسفه آن میپردازیم.
.
نکته اول: جایگاه پیامبر و امام در نظام هستی
پیامبر و امام بهعنوان خلیفه و جانشین خدا در زمین خلقشدهاند: «و یاد کن آنگاهکه پروردگارت، به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینى خواهم گمارد».
لازمه جانشینی خدا در زمین این است که آن خلیفه و جانشین، از قدرت الهی برخوردار باشد و بتواند کارهای خدایی انجام دهد. برای نمونه قرآن کریم درباره توانایی حضرت عیسی علیه السلام میفرماید که ایشان به اذن الهی خلق میکرد، بیماری لاعلاج شفا میداد، مرده زنده میکرد و از امور غیبی خبر میداد.
علاوه بر اینکه خداوند قدرت انجام بسیاری از امور را به جانشینان خود عطا نموده، آنان را واسطه نزول تمام فیوضات خود به بندگان نیز قرار داده است.
در زیارت جامعه کبیره به نقل از امام هادی علیهالسلام آمده است: «خداوند به واسطه شما باران را فرو میریزد و به واسطه شماست که آسمان را از اینکه بر زمین افتد نگه میدارد و به واسطه شما اندوه را رفع و سختى را برطرف میکند».
طبق فرازی از دعای ماه رجب که از حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه نقلشده، میان خدا و جانشینان او فرقی نیست جز اینکه ایشان بندگان و مخلوق خدا هستند: «لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَها اِلاّ اَنَّهُمْ عِبادُکَ وَخَلْقُکَ».
بر این اساس روشن میشود که چرا خداوند ما را به توسل به پیامبر یا امام فراخوانده است. از آنجایی که آنها به اذن خداوند در جهان اثرگذارند و توسل به آنها در سعادت بشر مؤثر است، خداوند توسل به آنها را مشروع و پسندیده دانسته است.
.
نکته دوم: آثار تربیتی توسل
توسل به اولیای الهی، از جهات دیگر نیز سودمند است؛ یعنی غیر از اینکه انسان را به سعادت و تأمین حاجات نزدیک میسازد، آثار تربیتی دیگری نیز برای او به دنبال دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
۱. تقویت جایگاه پیامبر و امام نزد مردم
با توجه به عصمت و علم لدنی پیامبر و امام، گفتار و رفتار آنها نمایان گر راه سعادت است. تشویق مردم به اینکه پیامبر و امام را دوست بدارند و به آنها توسل کنند، سبب میشود که مردم توجه بیشتری به پیامبر و امام داشته باشند و به مقام والای آنها در نظام خلقت، ایمان بیابند و از سیره معصومانه و علم خطاناپذیر آنها در زندگی، بیشتر استفاده نمایند.
۲. توسل زمینهساز امتحان الهی
جوهر توسل، خضوع در مقابل پیامبر و امام است. ازاینرو اگر شخصی دارای روحیه کفر و استکباری باشد، حاضر به توسل نمیشود.
گاهی افراد حاضر به خضوع در برابر خدا میشوند، اما حاضر نیستند به خاطر خدا در برابر همنوع خود، خضوع نمایند؛ چنانکه ابلیس که سالها خدا را عبادت میکرد، حاضر نشد در برابر بنده خدا به دستور خدا، اطاعت کند.
به همین جهت است که خداوند یکی از ویژگیهای منافقان را این میداند که حاضر نیستند به پیامبر برای استغفار توسل کنند: «آن هنگام که به آنان (منافقان) گفته میشود نزد رسول خدا آیید تا وی از درگاه الهی برای شما آمرزش طلب کند، سرپیچی میکنند و تو خود میبینی که از روی استکبار و نخوت روی برمیتابند».
بنابراین یکی از حکمتهای امر به توسل، زمینهسازی برای جدا شدن کفار و منافقان از صف مؤمنان حقیقی است.
۳. دوری از عُجب و خودبزرگبینی
یکی از مهمترین دامهای شیطان، مبتلا نمودن مؤمنان، به عجب و فریفته شدن به عبادت خود است. این خطر زمانی تشدید میشود که شخص احساس کند دعاهای او به درگاه الهی مستجاب میشود؛
بنابراین وقتی مستقیماً از خداوند طلب حاجت میکند و یا برای تقرب به خدا متکی به عبادات خود میشود و حالات معنوی پیدا میکند، بسیاری از افراد دچار آفت بسیار خطرناک عجب میشوند و همین امر باعث سقوط آنان از درگاه الهی میشود.
.
.
ولی وقتی شخص مؤمن با توسل به اولیای الهی و واسطه قرار دادن آنان به مطلوب خود میرسد، این برآورده شدن حاجت یا ترقی در سیروسلوک معنوی را به شایستگی خود نسبت نمیدهد، بلکه آن را مدیون آبروی آن ولی خدا میداند و همواره خود را بدهکار لطف و کرم او میشمارد.
با این کار ضمن اینکه به حاجات مادی و معنوی خود میرسد و به قرب الهی نائل میشود، ولی در عین حال روحیه خضوع و بندگی خود را از دست نمیدهد و گرفتار عجب و خودبزرگبینی نمیشود.
.
نتیجه:
خداوند عالم را بر اساس اسباب و مسبّبات تدبیر میکند. پیامبر و امام بهعنوان خلیفه خدا، هم از قدرت الهی برخوردار است و هم واسطه فیض و رحمت الهی بر بندگان است.
ازاینرو در نظام آفرینش توسل به آنان لازم است. همچنین، این توسل آثار تربیتی متعددی ازجمله: تقویت جایگاه پیامبر و امام نزد مردم، جدایی مؤمنان از کفار و منافقان و نیز دوری مؤمنان از عُجب دارد.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#توسل
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ اجری بالاتر از اجر شهید
آیا جایگاه و پاداش شهید بالاتر از اعمال مستحبی نیست؟ پس چرا میگویند اگه فلان عمل را انجام بدهی یا فلان ذکر را بخوانی پاداش شهید دارد؟ شهدا از جان خود گذشتند و هیچیک از اعمال هرچند مستحبی باشد جای آن پاداش نمیتواند باشد، پس منظور از این جمله چیست؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
فرهنگ شهادت و شهادتطلبی، یکی از مهمترین موضوعات دینی است و همانطور که گفتید ضربالمثل و سنگ محک ارزشگذاری اعمال است. جنگ در راه خدا و کشته شدن در میدان جنگ فضیلتی بسیار بزرگ است؛
اما با این همه جنگ و جهاد با دشمنان ظاهری و خارجی دین، در ادبیات معارفی اسلام جهاد اصغر است و جهاد با نفس و شیطان و دشمن درونی، جهاد اکبر نام دارد و سالک و رهرو توحید شدن و در میدان جهاد با نفس و شیطان به شهادت رسیدن ارزشی بالاتر دارد و این میدان و این جهاد همیشگی است و تعطیل شدنی نیست.
برای تفصیل این مطلب به نکات زیر توجه بفرمایید:
۱. هرچند، استعمال واژه شهید به نوعی کشتگان در راه خدا را به یاد میآورد و به همین دلیل نیز، احکامی که در فقه برای شهید در نظر گرفته شده، ناظر به همین گروه است،
اما الزاماً انحصاری به آنان نداشته و میتوان برای گروههای دیگری که در روایات به آنها اشاره شده و نیز تمام افراد باایمان، این عنوان را اطلاق نمود و درجاتی از ثواب کشتگان درراه خدا را نیز برایشان در نظر گرفت.
مثلاً امیر مؤمنان على علیهالسلام میفرماید: «کسى که در بستر از دنیا رود، اما معرفت حق پروردگار و معرفت واقعى پیامبر او و اهل بیتش را داشته باشد شهید از دنیا رفته است»!
و پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: هر فرد باایمانی از امت من، صدیق و شهید است، البته خداوند، به برخی افرادی که با شمشیر کشتهشدهاند، نظر خاص و ویژهای دارد.
سپس ایشان برای تأیید سخنانشان، آیه ۱۹ سوره حدید را قرائت فرمودند به این بیان که آنانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند، نزد خداوند، صدیق و شهید محسوب میشوند.
۲. اگرچه شهید و شهادت سنگ محک است، ولی برخی مصادیق جهاد اکبر ارزش بالاتری دارند و میتوان مواردی را مثال زد که کارهای مستحب ارزششان از شهادت کمتر نیست بلکه بالاتر است.
یکی از مواردی که اجر شهید دارد، عاشقی است که با وجود عشق به کسی، پاکدامنی ورزد و بدون آنکه کسی از آن خبر داشته باشد، از دنیا برود.
نبی اکرم صلیالله علیه و آله و سلم فرمودند: «مجاهد شهید بلندمرتبهتر نیست از کسی که میتواند گناه و فحشا انجام دهد ولی گناه نمیکند و عفت پیشه میکند و نزدیک است که ملکی از ملائکه شود».
عشق همراه با پاکدامنی، باعث آن میشود که انسان جزء بهترین انسانها گردد. میبینید که در این روایت پاکدامن از شهید نهتنها پایینتر نیست، بلکه نزدیک است که ملکی از ملائکه شود.
مثال دیگر دوستی با اهلبیت در زمان غیبت است. کسی در زمان غیبت حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بر دوستی با اهلبیت علیهمالسلام بمیرد، اجر هزار شهید دریافت میکند؛
چنانکه امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: «هر که در زمان غیبت قائم ما بر موالات و دوستی ما بمیرد، خداوند پاداش هزار شهید؛ مانند شهیدان بدر و أحد به او عطا کند».
آنچه از این حدیث فهمیده میشود اینکه محبت اهلبیت علیهمالسلام چنان ارزشمند است که در زمان غیبت حضرت قائم علیهالسلام اگر بمیرد، خداوند اجر هزار شهیدی که مانند شهدای بدر و احد است، خواهد داد؛
بنابراین مصادیق محبت به اهلبیت مثل توسل و زیارت و ... اجر بالاتری میتواند داشته باشد. البته نیت خالصانه در این کارها ملاک است وگرنه معلوم نیست ارزشش از شهادت بالاتر برود.
نتیجه:
هرچند، استعمال واژه شهید بهنوعی کشتگان در راه خدا را به یاد میآورد، اما الزاماً انحصاری به آنان نداشته و میتوان برای گروههای دیگری که در روایات به آنها اشاره شده و نیز تمام افراد باایمان، این عنوان را اطلاق نمود و درجاتی از ثواب کشتگان در راه خدا را نیز برایشان در نظر گرفت.
پاکدامنی و عفت و دوری از گناه و دوستی با اهلبیت علیهمالسلام در زمان غیبت، از مواردی است که میتواند اجر بالاتری داشته باشد البته نیت خالصانه در این کارها ملاک است وگرنه معلوم نیست ارزشش از شهادت بالاتر برود.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#شهادت #مستحبات
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ تفاوت توبه کننده با شخص بی گناه
آیا با توبه، گناه از نامه عمل به کلی پاک میشود یا فقط بایگانی میشود؟ و فرق بین کسی که توبه کرده با کسی که گناه نکرده در چیست؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
یکی از پرتکرارترین موضوعات در معارف اسلامی توبه و شرایط و آداب و آثار و پیامدهای آن است. خداوند متعال توبه را بین بندگان قرار داده تا آنها را از عذاب دور کند.
به صراحت در قرآن میفرماید تا وقتی توبه بین مردم رواج دارد آنها را عذاب نمیکنم ﴿وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾؛ «مادامیکه به درگاه خدا توبه و استغفار کنند باز خدا آنها را عذاب نکند»؛ (أنفال، ۳۳)
بنابراین خدا به دنبال بازگشت بهسوی بندگان است و وقتی آنها برگردند و توبه کنند حتماً خداوند میبخشد و این کار نوعی امتنان و منتی از سوی خدا بر سر بندگان است؛ و این بخشی از برکات آن است؛
اما در مورد بخشش و بایگانی یا تفاوت توبهکننده و کسی که گناه نمیکند به چند نکته توجه بفرمایید:
۱. با توبه حتماً انسان بخشیده میشود و عذاب از انسان دور و او مستحق بهشت میشود (تحریم، ۸). جایی که خدا به انسان توبهکار وعده بهشت میدهد چه معنایی دارد که گناهش بایگانی باشد.
بایگانی بودن گناه توبهکنندهای که در بهشت است لغو و بیهوده است چراکه خداوند متعال کسی که به بهشت رفته را از بهشت بیرون نمیکند. رفتن به بهشت بعد از حساب و کتاب الهی است و بهشتیان دیگر نباید دغدغهای داشته باشند؛
بنابراین بایگانی شدن گناه توبهکننده که طبق نص صریح قرآن به بهشت میرود مخالف حکمت الهی است و خداوند کار بیهوده و غیر حکیمانه میکند.
۲. و طبق برخی روایات معتبر «توبهکننده از گناه مانند کسی است که گناه نکرده است». البته این توبه واقعی طبق روایات باید چهار رکن اصلی را داشته باشد.
الف: پشیمانى درونی و قلبی.
ب: استغفار زبانی.
ج: عمل با اعضاء و جوارح.
د: تصمیم جدی بر عدم بازگشت به گناه.
ولی این مطلب که توبهکننده و شخص بیگناه عین یکدیگر باشند، درست نیست. بین آنها گاهی تفاوت وجود دارد مثلاً آثار وضعی گناه ممکن است تا مدتها با توبهکننده باشد درحالی که فرد بیگناه این آثار را ندارد.
کسی که مدتها دزدی کرده است و بعد توبه واقعی کرده است بخشیده میشود و عذاب ندارد، ولی آثار وضعی این گناه تا مدتها با اوست درحالیکه فردی که این گناه را نداشته این آثار را ندارد. این یکی از مهمترین تفاوتهای توبهکننده با بیگناه است.
مثلاً کسی که تهمتی زده یا فحاشی کرده هرچند توبه کند و جبران کند تا مدتها ممکن است جایگاه و احترام و آبرویش نزد مخاطبان مخدوش باشد و کمکم در اثر بندگی و اصلاح و رفتار درست این ذهنیت جبران میشود ولی کسی که گناه نکرده این تبعات و عواقب را ندارد.
نتیجه:
توبهکننده طبق معارف الهی بخشیده میشود و بهشتی است و فرد بهشتی معنا ندارد گناهان بخشیده شدهاش بایگانی شود. این با حکمت الهی منافات دارد.
بین انسان توبهکار و بیگناه شباهتی است در بخشیده شدن و برداشته شدن عذاب است. ولی گاهی تفاوتی نیز دارند که انسان توبهکار آثار وضعی گناهش تا مدتها ممکن است دنبالش باشد.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#توبه #گناه
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ مصیبت بزرگ و بازتاب عمل
طبق آیه 30 سوره شوری، هر مصیبتی به شما می رسد بازتاب عمل بد شما است. از این منظر، آیا شهادت امام حسین علیه السلام نیز (أستغفر الله) مصیبت و بازتاب عمل بد ایشان بود؟ مگر ایشان معصوم نیست؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
تردیدی نیست که شهادت امام حسین علیه السلام و یاران ایشان، مصیبت عظیم و بزرگ بر شیعیان و مسلمانان و سماواتیان است؛ چنانکه در فرازی از زیارت عاشورا آمده است:
«ای ابا عبد اللّه، هرآینه عزایت بزرگ و سنگین شد، و مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام بس بزرگ گشت، و سنگین و بزرگ شد مصیبتت در آسمانها بر همه اهل آسمان...».
از سوی دیگر، در آیه 30 سوره مبارکه شوری بیان شده است که «و هر مصيبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام دادهايد، و خداوند بسيارى را نيز عفو مىكند»؛ «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ».
در ادامه در قالب چند نکته به بررسی رابطه این آیه و مصیبت وارد شده بر امام حسین علیه السلام می پردازیم:
نکته اول:
مصائب و مشکلات و شروری که به زندگی انسان وارد می شود، متنوعند و به گونههای مختلفی تقسیم می شوند.
برخی از آنها مجازات و كفاره گناهانی است که آدمی مرتکب شده است. این مصائب، بازتاب اعمال بد انسان است که بخشی از آن در دنیا و بخشی نیز در آخرت، گریبانگیر او خواهد شد.
آیه 30 سوره مبارکه شوری درصدد اشاره به این حقیقت است و به همین جهت به این نکته توجه می دهد که بسیاری از کارهای بد شما، با اینکه کفاره و مجازات دنیوی یا اخروی به دنبال دارد، اما خداوند آنها را بخشیده و مانع از نزول بلا و مصیبت می شود.
نکته دوم:
برخی از مصیبت ها نیز بازتاب اعمال بد ما نیستند و با این حال، به فرد يا جامعه وارد می شوند. بخشی از آنها برآمده از تزاحمات طبیعی هستند (مثلا زلزله یا خشکسالی) و برخی نیز ناشی از ظلم ظالمان و بدرفتاری دیگران (مثلا جنگ و غارت).
هر چه هست، کسی که به او مصیبت و شرّ وارد شده، در این زمینه تقصیری نداشته و با این حال، شرّ و مصیبت به او وارد شده است. بسیاری از مصائبی که به انبیاء و امامان و مومنان وارد شده است، از این دسته هستند و نباید آنها را نتیجه اعمال بد آنها دانست.
از منظر قرآنی روشن است که ابتلاء به مشکلات یکی از سنت های خدا به منظور پرورش انسانها و بروز عیار بندگی است که شامل همه مردم (عنکبوت، ۲) از جمله انبیاء و اوصیای الهی(بقره، ۱۲۴) می شود:
«قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش مىكنيم؛ و بشارت ده به استقامتكنندگان». (بقره، ۱۵۵)
بنا بر آنچه در روایات آمده، ابتلائات و مشکلات برای هر کسی متناسب با جایگاهی که دارد، کارکرد خاصی پیدا می کند: «بلاها برای ظالم تأدیب و برای مؤمنان امتحان و برای پیامبران درجه و برای اولیا کرامت و مقام است.»
این گونه از مصائب، در علم الهی ثبت و ضبط شده و حتی پیامبران یا امامان نیز گاهی از آن مطلع می شوند.
در آیات 22 و 23 سوره مبارکه حدید، به این گونه مصائب اشاره شده است: «هيچ مصيبتى(ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روى نمىدهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است ... اين بخاطر آن است كه براى آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد».
بنابراین، بسیاری از مصائب - از جمله مصائبی که به انبياء، امامان، صالحان و مومنان وارد می شود - بازتاب اعمال بد انسان نیست و مصداق آیه 30 سوره مبارکه شوری به حساب نمی آید و می توان آنها را امتحان و زمینه ای برای تعالی به حساب آورد.
در تایید این مطلب، می توان به بیان امام سجاد علیه السلام در نقد یزیدِ ملعون اشاره داشت. یزید وقتی خاندان امام حسین علیه السلام را دید، آیه 30 سوره شوری را خواند و شهادت امام حسین علیه السلام را مصداق آن دانست تا اینطور وانمود کند که لابدّ ایشان گناهی مرتکب شده که این چنین مصیبت بر او وارد شده است.
امام سجاد علیه السلام در نقد این ملعون، فورا آیات 22 و 23 سوره حدید را قرائت کرده و فرمودند که مصائب وارد شده بر ما، مصداق این آیات است نه آیه 30 سوره شوری.
نتیجه:
بنابراین، گاهی یک آیه، عام و مطلق است و آیات دیگر، بیانگر قیودش. از این رو، با جمع بندی آیات و عرضه آنها به یکدیگر و ملاحظه روایاتی که مرتبط با آن آیات بیان شده است، می توان به این دیدگاه درست رسید که مصائب دارای اقسام متنوعی است که برخی از آنها (نه همه آنها) ناشی از بدرفتاری و گناهان انسان است.
مصیبت وارد شده بر امام حسین علیه السلام - و همچنین مصائب وارد شده بر سایر انبیاء و امامان علیهم السلام و مومنان و صالحان- مصداق این قسم از مصائب نیست و دارای علل طبیعی و انسانی دیگری است که شرحش گذشت.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#امام_حسین #مصیبت
⁉️ @PorsemanShia