🌱
⁉️ آیا خداوند متعال، مکان دارد؟
مطابق برخی از آیات قرآن خدا بالای آسمانها روی تخت خود نشسته است اما در آیه دیگری گفتهشده که خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است. بالاخره خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است یا نیست؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
مطابق برخی از آیات، خدا بالای آسمانها روی تخت خود نشسته، برابر آیه دیگری تخت او روی آب است، در آیه دیگری آمده که ملائکه برای رفتن به نزد او پنجاههزار سال در راه هستند، مطابق آیه دیگری، «امر» برای رسیدن به او باید هزار سال بالا برود؛ اما در آیه دیگری گفتهشده که خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است:
بهیقین پروردگار شما خداست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت چیره و مسلط شد ... . (1)
... تخت فرمانرواییاش بر آب قرار داشت... . (2)
فرشتگان و روح در روزی که مقدارش پنجاههزار سال است بهسوی او بالا میروند. (3)
[همه] امور را [همواره] از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم میکند، سپس در روزی که اندازه آن به شمارش شما هزار سال است بهسوی او بالا میرود. (4)
... ما به او از رگ گردن نزدیکتریم. (5)
بنابراین:
قضیه 1: خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است؛
قضیه 2: خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر نیست.
در مقام پاسخ به این پرسش، در بدو امر متذکر چند نکته میشویم:
1. نباید فراموش کنیم خداوندی که جسم و درنتیجه، زمان و مکان ندارد، وقتی میخواهد درباره خودش و چگونگی خدائیش با ما که جسمانی هستیم و درنتیجه، نهتنها جسممان بلکه ذهنمان نیز درگیر زمان و مکان است صحبت کند،
اولاً چارهای ندارد، مگر اینکه از زبان ما که برای امور محسوس، ملموس و زمانمند وضعشده است استفاده کند؛ و ثانیاً امور معقول و خارج از حس ما را به بند محسوسات بکشد و به آنها رنگ و لعاب جسم بدهد تا ملموس و مفهوم ما واقع شوند؛ وگرنه اصلاً ارتباط و تفاهمی صورت نمیگیرد.
2. مطابق قرآن کریم، خدا در همهجا است و بهخاطرهمین به هر طرف که رو کنیم، خدا آنجاست: مالکیت مشرق و مغرب فقط ویژه خداست؛ پس به هرکجا رو کنید آنجا روی خداست. (6)
وقتی خدا در همهجا است طبیعتاً با همهکس هم است: ... او با شماست هر جا که باشید و خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست. (7)
این امر اختصاصی به زمین ندارد و در آسمان نیز در بر همین پاشنه میچرخد: و اوست که در آسمانها معبود است و در زمین هم معبود است و او حکیم و داناست. (8)
و اگر جایی به خدا نسبت دادهشده، به معنای این نیست که خدا در آنجا ساکن است: و [یاد کنید] هنگامیکه ما این خانه [کعبه] را برای همه مردم محل گردهمایی و جای امن وامان قرار دادیم ... . (9)
3. در هیچ کجای قرآن نیامده که خدا بر روی تخت نشسته؛ آنچه در قرآن آمده این است که خداوند پس از خلق آسمانها و زمین بهسوی عرش (10) و همچنین بر آن (11) استواء پیدا کرد.
«استواء» از ریشه «سوی» به معنای اعتدال است. وقتی به باب افتعال میرود به معنای پذیرش اعتدال و معتدل شدن است. این فعل وقتی با حرف جر «الی» متعدی میشود به معنای قصد و آهنگ چیزی را کردن و هنگامیکه حرف جر «علی» برای متعدی کردن آن به کار رود (12) به معنای استیلاء، تسلط پیدا کردن و چیره شدن است.
4. «عرش» در لغت عرب در مقابل «فرش» و به معنای چیزی است که بالاتر از آن چیز دیگری نیست و بهخاطرهمین، بر غیر خودش محیط و مسلط است. مطابق آیات قرآن خدا «رب» این «عرش» است.
«رب» به کسی گفته میشود که زمام امر و سرپرستی چیزی به دست او باشد. در برخی از آیات قرآن پس از اشاره به «عرش»، به «تدبیر» (13) و «تسخیر»(14) اشاره شده، پس این عرش با اداره کردن جهان و مدیریت آن در ارتباط است.
نکته دیگر هم اینکه این عرش در عین حال که توسط ملائکه حمل میشود، بر روی آب نیز قرارگرفته است؛ آبی که همهچیز از آن خلقشده است.
5. خداوند از اینکه امور را بدون سببها اجرا کند ابا دارد، ازاینرو، ملائکه اسباب الهی در تدبیر و تسخیر امور هستند. با توجه به این نکته معنای آیاتی را که از رفتوآمد فرشتگان و مدتزمان آنها سخن میگویند، بهتر میتوان درک کرد.
وقتی برای تعبیر از تسلط خداوند بر عالم از تعبیر «عرش» بهعنوان مقر فرماندهی خدا یاد میشود، طبیعتاً یکی از راههای بیان عظمت این عرش، دور از دسترس نشان دادن آن و بیان اعداد و ارقام نجومی برای فاصله آن تا بشر است.
با در نظر گرفتن این نکات پنجگانه میتوان گفت:
خدا پس از خلق آسمانها و زمین، آنها را به حال خود رها نکرد و عزم خود را برای تدبیر و تسخیر همه عالم جزم کرد؛ بهخاطرهمین، زمام تدبیر و اداره و همچنین تسخیر و مدیریت همه امور را که همگی از آب خلقشدهاند، در دست خود نگه داشت و فرشتگان، گماشتگان و عاملان خداوند در این امر هستند.
.
.
چکیده سخن اینکه آیاتی که درباره عرش خدا و همچنین رفتوآمد ملائکه سخن میگویند اصلاً در مقام بیان مکان خدا نیستند تا با آیه رگ گردن، منافاتی داشته باشند؛ چنانکه آیه رگ گردن نیز در مقام بیان این نیست که بگوید خدا اینجا است و جای دیگری نیست؛ بلکه میخواهد بگوید خداوند به همه امور آدمی احاطه دارد.
بنابراین؛
اولاً هیچکدام از این آیات اصلاً در مقام بیان مکان خدا نیستند تا در این باره دچار تناقضگویی شده باشند؛ ثانیاً این آیات در مقام بیان معنای مراد خود نهتنها باهم تناقضی ندارند، بلکه کاملاً سازگار و هماهنگ نیز هستند:
قضیه 1: خدا به همه امور آدمی احاطه دارد؛
قضیه 2: تدبیر و اداره همه امور به دست خداست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
1. سوره اعراف، آیه 54: ﴿ إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اِسْتَوىٰ عَلَى اَلْعَرْشِ ... ﴾.
2. سوره هود، آیه 7: ﴿ ... وَ کٰانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْمٰاءِ ... ﴾.
3. سوره معارج، آیه 4: ﴿ تَعْرُجُ اَلْمَلاٰئِکَهُ وَ اَلرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ﴾.
4. سوره سجده، آیه 5: ﴿ یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ ﴾.
5. سوره ق، آیه 16: ﴿ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ وَ نَعْلَمُ مٰا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِیدِ ﴾.
6. سوره بقره، آیه 115: ﴿ وَ لِلّٰهِ اَلْمَشْرِقُ وَ اَلْمَغْرِبُ فَأَیْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ وٰاسِعٌ عَلِیمٌ ﴾.
7. سوره حدید، آیه 4: ﴿ ... وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مٰا کُنْتُمْ وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴾.
8. سوره زخرف، آیه 84: ﴿ وَ هُوَ اَلَّذِی فِی اَلسَّمٰاءِ إِلٰهٌ وَ فِی اَلْأَرْضِ إِلٰهٌ وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْعَلِیمُ ﴾.
9. سوره بقره، آیه 125: ﴿ وَ إِذْ جَعَلْنَا اَلْبَیْتَ مَثٰابَهً لِلنّٰاسِ وَ أَمْناً وَ اِتَّخِذُوا مِنْ مَقٰامِ إِبْرٰاهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنٰا إِلىٰ إِبْرٰاهِیمَ وَ إِسْمٰاعِیلَ أَنْ طَهِّرٰا بَیْتِیَ لِلطّٰائِفِینَ وَ اَلْعٰاکِفِینَ وَ اَلرُّکَّعِ اَلسُّجُودِ ﴾.
10. سوره بقره، آیه 29؛ سوره فصلت، آیه 11.
11. سوره اعراف، آیه 54؛ سوره یونس، آیه 3 و... .
12. سوره طه، آیه 5: ﴿ اَلرَّحْمٰنُ عَلَى اَلْعَرْشِ اِسْتَوىٰ ﴾؛ [خدای] رحمان بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط است.
13. سوره یونس، آیه 3.
14. سوره رعد، آیه 2.
📕 https://B2n.ir/d73311
#خداوند #مکان
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ پیادهروی اربعین، بدعت یا شعائر دینی
با توجه به اینکه پیاده روی اربعین، قدمت زیادی ندارد و امامان نه خودشان این کار را انجام میدادند و نه شیعیان در زمان آنها این کار انجام میدادند تا امامان این کار را رد یا تأیید کنند، آیا نمیتوان آن را بدعت و مایه هرج و مرج در دین دانست؟
اگر قرار باشد، هر کار سلیقهای را با عنوان تعظیم شعائر در دین وارد کنیم، یک وقتی به خودمان میآییم و میبینیم در طول سال، همیشه در حال هفتم گرفتن و چهلم گرفتن و سالگرد گرفتن برای این امام و آن امام و امامزاده هستیم و دین الهی و بدعتهای بشری را در هم آمیختهایم و مرزی میانشان باقی نمانده است!
.
.
.
⭕️ پاسخ:
پیادهروی و راهپیمایی اربعین، از مناسک و آیینهای شیعی است که در روزهای منتهی به بیستم صفر، یعنی چهل روز بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام از مسیرهای مختلف، (خصوصاً از مسیر نجف تا کربلا) به قصد زیارت حضرتش، در کشور عراق، است.
این راهپیمایی میلیونی شیعی، مورد توجه جهانیان واقع شده و به جهت تأثیرات فراوانی که در ارتقاء هویت شیعی و اعتلای مکتب اهلبیت علیهمالسلام داشته است، خصوصاً در سالهای اخیر، مورد هجمه بسیار قرار گرفته است.
با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم میکنیم:
نکته اول:
در ابتدا باید گفت که ما نیز بر این باوریم که اگر قرار باشد، مناسک و آیینهای دینی، خاستگاهی جز سلیقه و میل شخصی افراد نداشته باشد، دیگر سنگ روی سنگ بند نشده و هر خرافه و امر بیارزشی، پس از مدتی کوتاه در میان مسلمانان بهعنوان مناسک مقدس و آیین محترم، بدل خواهد شد.
در حقیقت، روحیه خرافه گریزی و بدعت شکنی، امر مبارکی است که انتظار میرود، هرکسی که ادعای پیروی از مکتب اهلبیت علیهمالسلام را دارد، آن را در وجود خود تقویت کرده و راه را برای فاسدان و مفسدانی که به عمد یا به جهل، سعی در نفوذ و گسترش بدعتها و خرافات در میان مردم دارند، ببندند.
با توجه به تاریخ ادیان و مذاهب، آنچه ادیان گذشته، خصوصاً مسیحیت و یهودیت را از مسائل عقلی تهی کرده و از این ادیان جز پوستهای از مراسم مذهبی برایشان باقی نگذاشته است، مسئله بدعت است.
نتیجه آنکه بدعت، گامی از گامهای شیطان و خطری است که گاهی در ابتدای امر، آثار ویرانگر خود را در فرد و جامعه نشان نمیدهد، ولی بهتدریج به جایی میرسد که اصل شریعت، غیرمعقول و ناپذیرفتنی جلوه کرده و تشخیص خرافات از غیر آن عملاً سخت میشود.
نکته دوم:
علیرغم برکاتی که در روحیه بدعت شکنی وجود دارد، باید توجه داشت که نباید همین امر سبب وسواس و افراط شده و نتیجه آن مخالفت با هر امر نوآورانهای که تعالی دینی را در پی دارد، باشد. چرا که بدعت، تعریف روشن و مشخصی داشته و صرف بیسابقه بودن یک امر، به معنای بدعت بودن آن نیست.
در حقیقت، بدعت، عبارت است از «آوردن امر بیسابقهای در دین که هیچ نص خاص و هیچ عموماتی آن را پوشش نمیدهد».
در نتیجه، اتصاف یک نوآوری به بدعت، زمانی موجه است که دو چیز در آن وجود داشته باشد:
۱. بیسابقه بودن در سیره
۲. عدم تکیه به اصول یا عمومات
با توجه به این تعریف، روشن است که مسئله پیادهروی برای زیارت امام حسین علیهالسلام در روز اربعین را نمیتوان مصداق بدعت دانست، چراکه اجزای آن یعنی «زیارت اربعین» و «پیادهروی برای زیارت» در سیره و روایات معصومین علیهمالسلام وجود داشته و در حقیقت، در اینجا با عملی مطابق با سنّت، مواجه هستیم نه عملی که سابقهای در سنت برای آن قید نشده باشد.
بهعنوان نمونه در بحث سنت بودن زیارت اربعین میتوان به روایت امام صادق علیهالسلام که زمان و کیفیت آن را نیز بیان فرمودهاند اشاره کرد. تا جایی که سید محمدعلی قاضی طباطبایی در کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهدا، زیارت امام حسین در روز اربعین را سنت و رفتار مداومِ شیعیان از زمان ائمه دانسته که در زمان بنیامیه و بنیعباس نیز به این حرکت پایبند بودهاند.
و نیز در خصوص فضیلت پیادهروی در زیارت حضرت اباعبدالله علیهالسلام میتوان به این روایت اشاره داشت که امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«بهدرستی که هرکسی از خانهاش به قصد زیارت قبر حسین بن علی خارج شود، اگر پیاده باشد، با هر قدمی، حسنهای برایش نوشته شده و گناهی از او پاک میشود...».
در نتیجه، همین مقدار کافی است که نشان دهد، سنت پیادهروی برای زیارت امام حسین علیهالسلام در روز اربعین، مستند به روایات حضرات معصومین علیهمالسلام بوده و از اساس، به جهت آنکه امر نوآورانه و تازهای نیست، نمیتواند موضوعی برای بحث «بدعت» باشد.
.
.
نکته سوم:
در این مسئله نیز با پرسشگر محترم، هم عقیدهایم که صرف داخل بودن یک عمل ذیل عناوین عام، نظیر «تعظیم شعائر» و یا «مودّة فی القربی»، نمیتواند جواز انجام آن را در ساحت فردی یا اجتماعی صادر کند.
به عبارت دیگر، برای آنکه یک عمل بخواهد به نحو مطلوب و شرعی، در ساحت فردی و اجتماعی، مجاز بوده و از انجام آن مفسدهای برنخیزد، صرف بدعت نبودن آن کافی نیست، بلکه باید توجه شود که آیا دیگر شرایط جواز انجام آن عمل نیز وجود دارد یا خیر.
به عنوان مثال فرض کنید کسی بتواند مسئله «قمهزنی» و «زدن زنجیر تیغدار» را تحت عنوان «مودّة فی القربی» داخل کند، در این فرض، هرچند ممکن است این اعمال از تحت عنوان «بدعت» خارج شود، اما عموماتی چون «حرمت اضرار به نفس» و یا «حرمت وهن مذهب» در اینجا مانع از جواز، انجام و یا شیوع این عمل در سطح فردی و اجتماعی خواهد شد.
درنتیجه، درست است که داخل شدن یک عمل، تحت تعظیم شعائر آن را به جهت استظهار به یک اصل عام، از بدعت بودن خارج میکند، اما مسئله به همینجا ختم نشده و اصول دیگر - بهعنوان احکام اولیه و یا عناوین ثانویه- را نیز باید رعایت کرد.
رعایت آن اصول، مانع از ایجاد هرج و مرج و داخل شدن اعمال سلیقهای و موهون در دین خواهد شد.
نتیجه:
از آنچه بیان شد روشن میشود که مسئله پیادهروی برای زیارت اربعین، امری حادث و نوآورانه نیست؛ بلکه هرکدام از اجزای این عمل یعنی زیارت اربعین و پیادهروی برای زیارت، مستند به سیره اهلبیت علیهمالسلام بوده و انجام آن نیز، سبب اعتلای فرهنگ و هویت شیعی بوده و آثار و برکات بسیاری برای آن بیان شده است.
البته امروزه بحث حرکت اربعین از انجماد تاریخی خود عبور کرده و به حرکتی جهانی بدل گشته است که آثار و برکات آن، پیش روی ماست و واکاوی ریشههای تاریخی آن، هرچند ازنظر علمی فایدههایی بر آن مترتب است، ولی به نظر میرسد که جریان پیادهروی اربعین امام حسین علیهالسلام بخشی از هویت عالم تشیّع را شکل داده است.
📕 https://B2n.ir/e42143
#امام_حسین #اربعین
⁉️ @PorsemanShia
هدایت شده از 🌺حدیثِ شیعه🌺
🌱
با سلام و احترام
و عرض تشکر بابت پیامهای شما بزرگواران
و به امید قبولی زیارت و عزاداری همه شیعیان و محبین حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
و با آرزوی سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
اگر قابل بوده باشیم، دعاگو و نائب الزیارة همه اعضای محترم در عتبات عالیات حضرات معصومین علیهم السلام بودیم،
همچنین به خاطر ایامی که در کانال توفیق خدمت نداشتیم، عذر خواهیم...
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🌺