eitaa logo
👥 پُرسمان شیعه ⁉️
146 دنبال‌کننده
16 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🍃 ﷽ 🍃 📋 هدف ما بیان شبهات و پاسخگویی به آنها و به پرسش‌های شـما در مسائل دینی أعم از اعتقادی، اخلاقی و ... می‌باشد. ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia راه ارتباطی با ما 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ تقلید در احکام چرا باید تقلید کرد در حالی که تقلید یک نوع تبعیّت بدون دلیل است و عقل و منطق پیروى بدون دلیل را نمى‌پذیرد. . . . ⭕ پاسخ: کلمه تقلید دو معنا دارد، یک معناى معمولى که در عرف عام فهمیده مى شود و لفظ «تقلید» در مکالمات روزمرّه در آن به کار مى رود و یک معناى علمى که در کتاب هاى فقهى و اصولى از آن بحث مى گردد. این ایراد متوجّه معناى اوّل است و معناى دوّم هیچ گونه ارتباطى با معناى اوّل ندارد. توضیح این که: در گفتار روزانه به کارهاى بى رویّه افرادى که چشم و گوش بسته پشت سر دیگران مى افتند و اعمال نادرست آن ها را تکرار مى کنند «تقلید» گفته مى شود. این گونه پیروى کورکورانه افراد بى خبر از بى خبرانى همانند خود، بطور قطع عملى است که نه با منطق سازگار است و نه با روح تعلیمات اسلامى؛ و هیچ آدم با فکرى حاضر نمى شود که چشم و گوش بسته تقلید کند. ولى تقلید در اصطلاح علمى، مفهومى کاملا جدا از این مفهوم دارد و مى توان آن را در جمله «مراجعه افراد غیر متخصّص به افراد متخصّص، در مسائل تخصّصى» خلاصه نمود. یعنى در تمام مسائل علمى که نیاز به تخصّص هایى دارد و آگاهى بر آن در گرو مطالعه و بررسى هاى سالیان دراز است، افرادى که وارد به رشته نیستند - به هنگام نیاز - به دانشمندان و صاحبنظران و متفکّران مورد اعتماد مراجعه کنند و از افکار آنان استفاده بنمایند. این معنا از تقلید که در کتب علمى به آن اشاره شده است و گاهى از آن به مراجعه غیر عالم به عالم تعبیر مى شود، اساس زندگى بشر در تمام مسائل صنعتى و کشاورزى و پزشکى و امثال آن است. اگر یک روز این موضوع از زندگى بشر برداشته شود، یعنى هیچ بیمارى به پزشکى مراجعه نکند، هیچ انسانى به معمار و مهندس رجوع ننماید، هیچ فردى در مسائل حقوقى با حقوقدانان مشورت نکند و هیچ کس به هیچ کارشناس و میکانیک و متخصّصى در مسائل گوناگون بازگشت ننماید، تمام زندگى اجتماعى فرو مى ریزد و هرج و مرج در تمام شؤون آشکار مى شود. مسائل دینى از این قانون مستثنا نیست؛ البتّه در اصول عقاید دینى - یعنى شناختن خدا و پیامبر و جانشینان او و روز رستاخیز - همه مردم باید تحقیق کنند و تحقیق در این مسائل، کار مشکل و پیچیده اى نیست و هرکس مى تواند این چند اصل را با دلیل و منطق به فراخور فهم و معلومات خود دریابد. ولى در مسائل مربوط به احکام اسلامى در باب عبادات، معاملات، سیاسات اسلامى، احکام مربوط به فرد و خانه و اجتماع، نماز، روزه، جهاد، دیات، حدود، قصاص، ازدواج و طلاق و هزاران مسائل مختلف و مربوط به قسمت هاى زندگى انسانها، هرگز همه افراد نمى توانند شخصاً تخصّص پیدا کنند و احکام را از منابع دینى - قرآن، حدیث، دلیل عقل و اجماع - استفاده نمایند. بنابراین، ناچارند در باره این گونه مسائل به دانشمندان و صاحب نظران دلسوز و مورد اعتماد مراجعه نمایند؛ دانشمندانى که سالیان دراز در مسائل اسلامى زحمت کشیده اند و به کتاب آسمانى و سنّت پیامبر و احادیث جانشینان او آشنایى کامل دارند. با توجّه به این بیان، کاملا روشن مى شود که این گونه مراجعه به دانشمندان، پیروى بدون دلیل نیست؛ و اگر هم در آن اشتباه باشد، اشتباهات او محدود است، در حالى که اگر شخص بى اطّلاع بخواهد به میل و عقیده شخصى خود کار کند، اعمال او سرتاسر اشتباه خواهد بود. مثلا، اگر انسان هنگام بیمارى به پزشک مراجعه کند نسخه مى گیرد، البتّه ممکن است که پزشک اشتباه کند ولى بطور قطع اشتباهات او نسبت به نتایج مثبتى که از نسخه او گرفته مى شود، بسیار کمتر است - منظور پزشکان آگاه و متفکّر است - امّا اگر انسان پیروى از پزشک را کنار بگذارد و هر موقع بیمار شد به میل و اراده خود هر دارویى را که به فکرش رسید بخورد، بدون شک جان خود را در این راه به خطر مى اندازد. تنها چیزى که در این جا باقى مى ماند این است که مى گویند: چه مانعى دارد که انسان در مسائل مورد نیاز به دانشمندان مراجعه کند و دلیل هر مسأله را از آنها بپرسد. ولى این سخن همانند آن است که کسى بگوید: چه مانعى دارد که هنگامى که انسان بیمار مى شود، به پزشک مراجعه کند و نسخه اى که مى گیرد، دلایل یک یک داروها و طرز استعمال آن را از او بخواهد، و آیا به فرض این که چنین کارى بکنند، فردى که از علم تشریح و فیزیولوژى و خواصّ داروها و عکس العمل هاى مختلف آن آگاه نیست، از توضیح طبیب مى تواند به خودى خود چیزى را درک کند و شخصاً تصمیم بگیرد؟ کسانى که این سخن را مى گویند نمى دانند که براى فهم تمام جزئیّات قرآن و ده ها هزار حدیث و بررسى احوال رجال مختلفى که در سلسله سند احادیث قرار دارند و شناخت احادیث صحیح از غیر صحیح و درست از نادرست و فهم ریزه کارى هاى آیات و سنّت پیامبر، سالیان درازى وقت لازم است تا انسان در این مسائل به سر حدّ تخصّص برسد. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی، ص۴۲۵ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ صله رحم با گناه کاران در میان بستگان و خویشاوندان ما افرادى هستند که در زندگى خود به موازین دینى مقیّد نیستند و غالباً مقرّرات مذهبى را رعایت نمى کنند؛ رفت و آمد با آنان چگونه است و آیا با این وضع باز مأموریم که وظیفه خطیر «صله رحم» را درباره آنان انجام دهیم؟ . . . ⭕ پاسخ: مى دانیم که خانواده یک اجتماع کوچک است؛ همان طور که استحکام و استوارى پیوندهاى اجتماع بزرگ در پیشرفت انسان در زمینه هاى مادّى و معنوى مؤثّر است، همچنین استحکام پیوندهاى این اجتماع کوچک در این راه تأثیر بسزایى دارد؛ به همین دلیل، اسلام که آیینى اجتماعى است به موضوع «صله رحم» - که همان تقویت پیوندهاى اجتماع خانوادگى و فامیلى مى باشد - اهمّیّت زیادى داده و صله رحم را از واجبات و قطع رحم را از محرّمات و گناهان بزرگ شمرده است. در اهمّیّت این موضوع کافى است که قرآن مجید مکرّر به خصوص در این باره سخن گفته و متذکّر شده است که روز رستاخیز از انجام این فریضه (صله رحم) سؤال خواهد شد و افراد درباره آن مسؤول خواهند بود; آن جا که مى فرماید: «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِى تَسَائَلُونَ بِهِ وَالاَرْحَامَ اِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیِباً»؛ (و از خدایى بپرهیزید که [همگى به عظمت او معترفید و] هنگامى که چیزى از یکدیگر مى خواهید، نام او را مى برید. [و نیز] از [قطع رابطه با] خویشاوندان خود پرهیز کنید! زیرا خداوند مراقب شماست) (نساء، ١) مردى حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب گردید و گفت: «بستگانم مرا ترک گفته و ارتباط خویشاوندى را با من قطع کرده اند تکلیف من درباره آنان چیست؟ آیا من نیز آنان را ترک گویم و رابطه خود را با آنان قطع کنم؟» پيامبر صلى الله علیه وآله فرمود: «اگر تو نیز این کار را انجام دهى خداوند همه شما را ترک مى گوید و همه را از رحمت خود دور مى سازد»، سپس پيامبر (صلى الله علیه وآله) به وى سه دستور مهمّ زیر را تعلیم داد و فرمود: «تَصِلُ مَنْ قَطَعَک»؛ (اگر کسى ارتباط خود را با تو برید، تو برخلاف او رفتار کن و پیوند خویشاوندى و دوستى را فراموش مکن!) «تُعْطِی مَنَ حَرّمک»؛ (کسى که تو را از نعمتى محروم ساخت، تو به او نیکى کن و او را محروم مساز!) «وَتَعْفُو عَمَّن ظَلَمَک»؛ (از کسى که بر تو ستم کرده است در گذر!) (اصول کافى، ج۲، ص۱۵۰) همچنین پیامبر(صلى الله علیه وآله) به اهمّیّت این موضوع در یکى دیگر از سخنان پر ارج خود تصریح فرموده، آن جا که به یاران خود مى گوید: «من شما و همه امّت خود را که تا روز رستاخیز پا به عرصه وجود خواهند گذارد توصیه مى کنم از صله رحم غفلت نورزند؛ و اگر انجام این فریضه الهى در گرو مسافرت به نقطه دورى باشد، رنج سفر را بر خود هموار ساخته و این دین اخلاقى و اجتماعى را ادا نمایند». ولى جاى گفتگو نیست که انجام هر فریضه‌اى مشروط به این است که مسائل مهمتر از آن از بین نرود؛ موضوع صله رحم نیز از این قانون مستثنا نیست. هرگاه ارتباط و رفت و آمد با کسانى که در مسیر زندگى خود مقرّرات مذهبى را رعایت نمى کنند، سبب شود که آنان در وضع زندگى خود تجدید نظر کنند و کم کم به اصول و موازین پایبند شوند و یا لااقل این رفت و آمدها اثر سویى در روحیه خود انسان و وضع خانواده او نگذارد، در این صورت رعایت پیوند خویشاوندى لازم است و باید این فریضه الهى را انجام داد. ولى اگر برعکس به جاى این که انسان در روحیّه آنان اثر بگذارد، معاشرت با آنها سبب شود که انسان تحت تأثیر افکار و روحیّات فاسد و زندگى آلوده آنان قرار گیرد، در این صورت چون سعادت او در خطر است ناچار باید این فریضه را به خاطر یک امر مهمّ تر بطور موقّت ترک گوید. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی، ص۴۶۶ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ عصمت اعطایى افتخار نیست اگر عصمت امرى اعطایى باشد، در این صورت معصوم بودن چه افتخاری دارد؟ . . . ⭕ پاسخ: عصمت اعطایی از آن جهت افتخار است که این لطف در همهٔ شرایط به افراد داده نمى‌شود، بلکه باید زمینه هایى در خود افراد به وجود آید تا لطف الهى شامل حال آنان گردد. بخشى از این زمینه‌ها خارج از اختیار، و بخشى دیگر کاملاً در اختیار فرد معصوم مى باشد. مثلاً بخشى از کمالات روحى که زمینه ساز نزول لطف الهى به نام عصمت است از طریق وراثت به افراد مى رسد و امروزه علم «زیست شناسى» به روشنى ثابت کرده که بخشى از صفات، اعم از خوب و بد از راه وراثت از نسلى به نسلى منتقل مى گردد، و براى همین جهت مى بینیم خاندانهایى که پیامبران در آن متولد مى‌شوند، عموماً خاندان‌هاى پاک و اصیل بودند که با گذشت زمان، کمالات و فضایل روحی برجسته‌ای در آنها متراکم شده، سپس بـه حکم قانون وراثت نسل بـه نسل در این خاندان‌ها جریان داشته است. این تنها «وراثت» نیست که عامل انتقال کمالات روحى مى‌باشد، بلکه قسمتى از فضایل از راه تربیت به افراد منتقل مى‌گردد، از این جهت کمالات و فضایلى که در خاندان‌هاى پیامبران وجود داشت از راه تربیت به پیامبران منتقل مى‌شد و در نتیجه این دو عامل (وراثت و تربیت) مایهٔ کسب کمالات روحى مى‌گردید و از این جهت در خاندان‌هاى آنان افرادى کاملاً با ایمان و امانتدار، با هوش و شجاع و با کمال بار مى‌آمد. این دو عاملِ خارج از اختیار، پدید آرندهٔ یک رشته کمالات روحى بوده و در عین حال زمینه ساز اعطای «عصمت» از جانب پروردگار مى‌باشند؛ ولى باید توجه داشت، تنها این دو عامل، زمینه ساز اعطای«عصمت» از جانب خداوند نیست، بلکه در این مورد یک رشته عوامل اختیاری در اعطای عصمت مؤثر مى‌باشند و در این میان مى توان از دو عامل کاملاً اختیارى نام برد: ۱. مجاهدت‌هاى فردى و اجتماعى پیامبرانى مانند «ابراهیم» و «یوسف» و «موسى» و پیامبر گرامى پیش از بعثت، زمینه را براى اعطای «عصمت» تشدید نموده و لیاقت و شایستگى آنان را براى افاضهٔ لطف آماده کرده است، جهاد آنان با نفس، و چشم پوشى از حرام، و همچنان جهاد آنان با کجی‌ها و بدی‌هاى جامعه، به روشنى ثابت مى‌کند که هرگاه لطفى به نام «عصمت» در اختیار آنان قرار گیرد، از آن در تهذیب فرد و جامعه بهره خواهند گرفت. درست است که ما از وجود چنین سوابقى در تمام پیامبران اطلاع نداریم ولى در عین حال یک چنین شایستگی ها مى‌تواند در افاضهٔ لطف الهى در خصوص این گروه مؤثر باشد. ۲. آگاهى خدا از فعالیت‌هاى ثمر بخش آنان در دوران رسالت و اینکه این گروه پس از ارتقاى به مقام نبوت با استقامت و پشتکار عجیبى دست به اصلاح زده و در راه جهاد فردى واجتماعى سخت کوشش خواهند نمود. این عوامل که برخى اختیارى و برخى دیگر خارج از اختیار مى‌باشند سبب مى‌شودکه فیض الهى به بندگان خاص خود افاضه گردد، و در نتیجه «عصمت» یکى از افتخارات پیامبران محسوب مى شود که بخشى از زمینه هاى آن را خود آنان فراهم ساخته‌اند. 🌻 📕 منشور جاوید، ج۵، ص ۲۴-۲۶ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ عدم تحریف قرآن دلائل شیعیان بر عدم تحریف قرآن چیست؟ . . . ⭕ پاسخ: ما معتقدیم دلایل عقلى و نقلى فراوانى دلالت بر عدم تحریف دارد، زیرا از یک سو قرآن مى‌گوید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (ما قرآن را نازل کردیم و حفظ آن را بر عهده داریم) (١) و در جاى دیگر مى‌فرماید: «وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ * لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیم حَمِید» (این کتابى است قطعاً شکست ناپذیر، هیچ گونه باطلى نه از پیش رو نه از پشت سر به سراغ آن نمى‌آید، چرا که از سوى خداوند حکیم و حمید است) (۲) آیا چنین کتابى که خداوند حفظ آن را بر عهده گرفته، کسى مى‌تواند دست تحریف به سوى آن دراز کند؟! از سوى دیگر قرآن کتاب متروک و فراموش شده‌اى نبود که کسى بتواند چیزى از آن بکاهد یا چیزى بر آن بیفزاید. کاتبان قرآن (کُتّاب وحى) که تعداد آنها را از ۱۴ نفر تا حدود ۴۰۰ نفر نوشته‌اند، به محض این که آیه‌اى نازل مى‌شد، ثبت و ضبط مى‌کردند. صدها حافظ قرآن در عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله) بودند که به محض نزول آیات آن را حفظ مى‌کردند. قرائت قرآن در آن زمان مهمترین عبادت آنها محسوب مى‌شد و شب و روز تلاوت و قرائت مى‌شد. اضافه بر این قرآن قانون اساسى اسلام و آیین زندگى مسلمین بود و در تمام زندگى آنها حضور داشت. عقل و خرد مى‌گوید چنین کتابى ممکن نیست مورد تحریف و کم و زیاد واقع شود. روایات اسلامى که از امامان معصوم (علیهم السلام) به ما رسیده نیز بر اصالت و تمامیّت و عدم تحریف قرآن تأکید می‌کند. امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نهج البلاغه با صراحت مى‌فرماید: «أنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَىْء وَ عَمَّرَ فِیکُمْ نَبِیَّهُ أزْمَاناً حَتَّى أکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ فِیمَا أنْزَلَ مِنْ کِتَاب، دِینَهُ الَّذِی رَضِىَ لِنَفْسِهِ»؛ (خداوند قرآنى نازل کرده که همه چیز را بیان مى‌کند، خداوند آن قدر به پیامبر (صلى الله علیه وآله) عمر داد که دین خود را براى شما به وسیله قرآن کامل گرداند) (۳) در بسیارى از خطبه‌هاى نهج البلاغه سخن از قرآن به میان آمده و در هیچ جا کمترین اشاره‌اى به تحریف قرآن نشده، بلکه کامل بودن قرآن را روشن مى‌سازد. در حدیثى که امام جواد (علیه السلام) خطاب به یکى از یارانش پیرامون انحراف مردم از طریق حق سخن مى‌گوید، مى‌خوانیم: «وَ کَانَ مِنْ نَبْذِهِمُ الْکِتَابَ أَنْ أقَامُوا حُرُوفَهُ وَ حَرَّفُوا حُدُودَهُ» (گروهى از مردم قرآن مجید را رها کرده اند، به این صورت که عبارات قرآن را برپا داشتند، امّا مفاهیم آن را تحریف نمودند) (۴) این حدیث و مانند آن نشان مى‌دهد که الفاظ قرآن دست نخورده باقى مانده و تحریف در معانى آن واقع شده، که گروهى مطابق میل نفسانى و منافع شخصى خود، آیات آن را برخلاف واقع تفسیر یا توجیه مى‌کنند. و از این جا نکته مهمّى روشن مى‌شود که اگر در بعضى از روایات سخن از تحریف به میان آمده، منظور همان تحریف معنوى و تفسیر به رأى است نه تحریف در عبارات و الفاظ. از سوى دیگر در بسیارى از روایات معتبرى که از امامان معصوم (علیهم السلام) به ما رسیده مى‌خوانیم: براى پى بردن به درستى یا نادرستى روایات، به خصوص هنگامى که تضادّى در میان روایات مشاهده مى‌کنید، آنها را بر قرآن عرضه بدارید، آنچه موافق قرآن است صحیح است، به آن عمل کنید و آنچه مخالف قرآن است رها سازید: «اعرِضُوهُمَا عَلَى کِتَابِ اللهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللهِ فَرُدُّوهُ» (۵) این دلیل روشنى بر عدم تحریف قرآن است، چون در غیر این صورت مقیاس تشخیص حق از باطل نبود. اضافه بر همه این‌ها حدیث معروف ثقلین که در کتب اهل سنّت و شیعه به طور گسترده نقل شده است، مى‌گوید: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمود: «اِنّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتی أَهْلَ بَیْتی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا» (من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار گذاشتم، کتاب خدا و عترتم که اگر به آنها تمسّک جویید هرگز گمراه نخواهید شد) این حدیث پرمعنا به خوبى نشان مى دهد که قرآن مجید و در کنار آن عترت پیامبر (صلى الله علیه وآله) پناهگاه بسیار مطمئنّى براى هدایت مردم تا دامنه قیامت است. اگر قرآن دستخوش تحریف شده بود، چگونه مى‌توانست پناهگاهى مطمئن باشد و مردم را از هرگونه گمراهى رهایى بخشد. ________________________________ (۱): سوره حجر، آیه ۹ (۲): سوره فصّلت، آیه ۴۱ و ۴۲ (۳): نهج البلاغه، خطبه ۸۶ (۴): کافى، ج ۸، ص ۵۳ (۵): وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۸۰ (۶): بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۳۳۱ 🌻 📕 شیعه پاسخ می‌گوید، ص۲۵ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ تصریح قرآن به بشارت تورات و انجیل بر بعثت پیامبر اسلام (ص) آیا در تورات و انجیل از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) سخنى به میان آمده است؟ . . . ⭕ پاسخ: خداوند در آیه ۱۵۷ سوره اعراف با ذکر نُه وصف از اوصاف پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) که در واقع دلایل حقانیت او را از زوایاى مختلف، مورد توجه قرار داده است، که بعضى اشاره به محتواى والاى دعوت او و برنامه هاى او است، و بعضى به قرائن دیگر مانند: امى و درس نخوانده بودن، دلسوز و مهربان بودن و امثال آن اشاره مى کند، و در قسمتى از این دلایل نیز روى مسأله صفات و علامات و نشانه هاى او در کتب آسمانى پیشین (تورات و انجیل) تکیه مى کند، در اين آيه مى فرماید: (همان کسانى که از فرستاده [خدا] پیامبر «اُمّى» [و درس نخوانده] پیروى مى کنند، پیامبرى که صفاتش را در تورات و انجیلى که به صورت مکتوب نزدشان است مى یابند... تنها آنان رستگارانند)؛ «اَلَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْریةِ وَالاِنجیلِ... اوُلئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». گرچه در این آیه با صراحت نام پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) برده نشده؛ ولى اوصافى که در آن ذکر گردیده آشکارا مى رساند که منظور، آن حضرت است. چگونه مى توان پذیرفت که قرآن با این صراحت با یهود و نصارى سخن بگوید و خبر از وجود دلایل و نشانه هاى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) در کتب آنها بدهد، و این مسأله با حقیقت مطابق نباشد و آنها سکوت کنند؛ به یقین اگر چنین نشانه هایى در کتب آنها وجود نداشت، آن را دستاویز مهمّى بر ضد پيامبر (صلى الله علیه وآله) مى کردند و همه جا فریاد مى کشیدند و اگر چنین برخوردى وجود داشت در تاریخ براى ما نقل مى شد. بنابراین حداقل سکوت آنها دلیل روشنى بر وجود این قرائن و نشانه ها در کتب آنها است. به علاوه اگر چنین چیزى واقعیت نداشت موجب نفرت یهود و نصارى از اسلام مى شد و شخص عاقل هرگز اقدام به چیزى که موجب نفرت مردم (مخصوصاً در زمینه دعوت) بشود نمى کند. حتى در کتب تحریف یافته کنونى آنها بخشى از این دلایل و نشانه ها موجود است. قابل توجه این که قرآن نمى گوید: «یَجِدونَ علائِمَهُ وَ دَلائِلَهُ»؛ (نشانه ها و دلایل او را مى یابند) بلکه مى فرماید: «یَجِدُونَهُ» یعنى خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در تورات و انجیل مى یابند و این تعبیر ـ یعنى حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) در کتب آنها ـ تأکیدى است با نهایت وضوح بر این مطلب. در بعضى از روایات اسلامى در ذیل همین آیه آمده است که بعضى از مسلمین دو نفر از آگاهان به تورات را جداگانه مورد سؤال قرار دادند و آن دو اوصاف پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) را دقیقاً مانند هم ذکر کردند. 🌻 📕 پیام قرآن‏، ج ۸، ص ۳۸۱ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ عدم مطابقت تقویم شمسی با مناسبت‌های مذهبی چرا روزهای مذهبی مطابق فصول سال نیست؟ حضرت على(علیه السلام) در نوزدهم ماه مبارک رمضان که (مثلا) در زمستان بوده ضربت خورده است، (این را هم مى دانیم که سال قمرى با شمسى در حدود یازده روز تفاوت دارد) ولى حالا ملاحظه مى‌کنیم که نوزده رمضان گاهى در زمستان و گاهى در تابستان و گاهى در پاییز و بهار واقع مى شود، پس در این صورت ماه قمرى صحیح نیست و تاریخ دقیق را نشان نمى‌دهد و همچنین در موارد سایر روزهاى سوگوارى و عیدهاى مذهبى این اشکال پیش مى‌آید که گاهى در پاییز و گاهى در بهار و یا در فصول دیگر واقع مى‌شود. . . . ⭕ پاسخ: اساساً سال و ماه یک موضوع قراردادى براى منظّم شدن امور اجتماعى است، منتها براى این که قرارداد ریشه طبیعى هم داشته باشد و اشتباهى در آن واقع نشود آن را منطبق بر حرکت کواکب آسمان کرده‌اند. بعضى مقیاس محاسبه سال و ماه را گردش آفتاب (یا صحیح تر گردش زمین به دور آفتاب) قرار داده‌اند و نتیجه آن همان «سال شمسى» است که منطبق بر فصول چهارگانه مى‌باشد. بعضى هم مبدأ آن را «گردش ماه» به دور زمین قرار داده‌اند که با فصول چهارگانه که نتیجه مستقیم گردش آفتاب است، منطبق نمى‌شود. نتیجه این که، اگر ماه‌هاى قمرى بر فصول سال تطبیق نکند ایرادى بر آن نیست؛ زیرا مقیاس سنجش آن، گردش آفتاب و فصول چهارگانه نبوده است. و اگر ما در برگزارى مراسم سوگوارى و جشن، رعایت فصول را نمى‌کنیم براى این است که مقیاس ما در این مراسم همان ماه‌هاى قمرى است که مطابق با گردش ماه است و آنچه مورد نظر ماست این است که حادثه مزبور در چه روزى از ماه قمرى واقع شده است، نه فصلى که در آن واقع شده است. این را هم مى دانیم که تنظیم تمام تواریخ اسلامى بر طبق همین ماه قمرى است. اتّفاقاً ماههاى قمرى که ماه مذهبى ماست از جهاتى بر ماههاى شمسى امتیاز دارد: از جمله، محاسبه ماه‌هاى قمرى است که براى اکثر مردم از ماه‌هاى شمسى آسان‌تر است، بطورى که حتّى مردم بیابانگرد مى‌توانند حساب ماههاى قمرى را داشته باشند ولى براى محاسبه ماه‌هاى شمسى حتماً «تقویم» لازم است. به عبارت دیگر: معمولا مى‌توان به وسیله ماه‌هاى قمرى آغاز و پایان و حدود تقریبى هر ماه را تعیین نمود به طورى که اگر به قرص ماه نگاه کنیم تقریباً مى‌توانیم بدانیم چند شب از ماه گذشته است، ولى در ماههاى شمسى (برجها) تعیین ایّام ماه براى کسانى که تقویم ندارند به هیچ وجه ممکن نیست حتّى آغاز و پایان ماه نیز بدون آن، امکان ندارد؛ فقط محاسبات نجومى از عهده این کار برمى آید؛ در حالى که تقویم ماههاى قمرى صفحه آسمان است و مطالعه طلوع و غروب ماه و هلال و تربیع و بدر براى همگان ممکن است و اگر این ماه‌ها بر فصول سال تطبیق نمى‌کند، در برابر آن همه مزایا، ایرادى بر آن نمى‌تواند باشد. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌هاى مذهبی، ص۶۴۵ ⁉️ @PorsemanShia