eitaa logo
کانال پرسمان دینی
841 دنبال‌کننده
45 عکس
13 ویدیو
81 فایل
بحول و قوه الهی؛پاسخگوی شبهات وسوالات دینی در« گروه »و «کانالهای پرسمان» می باشیم. http://eitaa.com/joinchat/2121924619Ce5ff3b4f6e @ebadi_porseman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢خمس طلا 💢 @Porseman_channel شوهرم براى من مقدارى زيورآلات تهيه كرده است؛ ولى به طور اتفاق تا سر سال خمسى، مورد استفاده قرار نگرفت، آيا بايد خمس آن را بدهم؟ همه مراجع (به جز سيستانى و وحيد): چنانچه در معرض استفاده و در شأن شخص باشد، خمس ندارد؛ هر چند به طور اتفاق، يك سال از آن استفاده نكنيد. آيات عظام سيستانى و وحيد: بايد خمس آن را بپردازد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢حکم سقط جنین💢 @Porseman_channel سقط در هر مرحله ای حرام و گناه کبیره می باشد. به نظر رهبری: ديه بر عهده مباشر سقط می‌باشد. اگر دکتر مستقيماً سقط را انجام دهد ديه بر عهده اوست و اگر پرستار تزريق نمايد به عهده اوست و اگر مادر دارو را خورده بر عهده مادر می‌باشد و در همه موارد ديه بايد به ورثه طفل پرداخت شود که در موارد اول و دوم پدر و مادر و در مورد سوم پدر است که اگر ايشان عفو نمايند ساقط می‌شود هر چند گناه آن که قتل نفس يا مشابه آن باشد ثابت است سقط جنین شرعاً حرام است و در هیچ حالتى جایز نبوده و توبه جدى از آن لازم است و باید دیه سقط جنین پرداخت شود که اگر علقه باشد دیه آن چهل دینار است و اگر مضغه باشد شصت دینار است و اگر استخوان بدون گوشت باشد هشتاد دینار است و دیه به وارث جنین با رعایت طبقات ارث پرداخت مىشود ولى وارثى که مباشر سقط جنین بوده از آن، سهمى ندارد. دینار شرعى معادل سکه طلا به وزن یک مثقال شرعى (6 /3 گرم) مى‌باشد و قیمت آن را مى‌توان از بازار بدست آورد. به نظر آیت الله مکارم: ديه جنين بر کساني است که در سقط دست داشته اند، و چنانچه مادر با ميل و اختيار، خود را در اختيار طبيب قرار داده که سقط کند نيمي از ديه بر عهده اوست، و بايد علاوه بر پرداخت ديه از گناه بزرگي که مرتکب شده اند بطور جدي توبه کنند و با اعمال نيک آينده، گذشته را جبران نمايند. نیم دیگر به عهده طبیب است. ديه جنين به پدر و مادرش مي رسد، و اگر يکي از آنها در سقط شرکت داشته از ديه ارث نمي برد و تمام آن به ديگري مي رسد، و اگر هر دو در سقط شرکت داشته اند ديه به پدر بزرگ و مادر بزرگ پدري و مادري و برادران و خواهران آن جنين مي رسد و طبق قانون ارث تقسيم مي شود، و اگر آنها رضايت دهند مشکل حل مي شود. تذکر:🔴 سقط کردن جنین موجب ثبوت دیه بر مباشر(کسی که به صورت مستقیم عامل اصلی) سقط است؛ مادر باشد یا غیر مادر. وارث جنین مستحق دیه خواهد بود؛ لیکن اگر مادر مباشر سقط باشد، در فرض عمدی بودن از دیه ارث نمى‌برد. دیه جنینى که روح در آن دمیده شده در پسر، دیه کامل و در دختر نصف آن است. سقط کردن جنین قبل از دمیده شده روح، کفاره ندارد، لیکن در سقط کردن آن بعد از دمیده شدن روح بنابر قول مشهور، کفّاره (آزاد کردن برده و در صورت عدم امکان آن، دو ماه روزه گرفتن و در صورت عدم امکان آن، اطعام شصت فقیر) ثابت است، به شرط آنکه جانى مباشر در سقط باشد نه مسبب. مطابق نظر آیت الله خامنه ای، هر مثقال شرعی ¾ مثقال بازاری معادل ۶ / ۳ گرم مى‌باشد. مکارم:سقط به طور کلی کفاره ندارد، هر چند احتیاط مستحب پرداختن کفاره قتل خطا در این مورد است. که عبارتست از آزاد کردن بنده و اگر این ممکن نبود شصت روز روزه گرفتن و اگر این ممکن نبود شصت فقیر را سیر کند. ✅ چنانچه چيزي كه سقط شده نطفه باشد، ديه اش بيست مثقال شرعي طلاي سكّه دار است، كه هر مثقال آن ۱۸ نخود مي‌باشد و اگر عَلَقه، يعني خون بسته باشد، چهل مثقال و اگر مُضغَه يعني پاره گوشت باشد، شصت مثقال و اگر استخوان شده باشد، هشتاد مثقال و اگر گوشت آورده ولي هنوز روح در او دميده نشده، صد مثقال و اگر روح در او دميده شده، چنانچه پسر باشد ديه او هزار مثقال و اگر دختر باشد ديه او پانصد مثقال شرعي طلاي سكّه دار است. و در جميع اين صُوَر اگر عوض هر يك مثقال طلا، ده درهم نقره بدهد كافي است. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢رفع قلم💢 آيا حديث رفع قلم در مورد نهم ربيع صحت دارد❓؟ @Porseman_channel ✅پاسخ 1️⃣اولا: مستند اين مطلب روايتي در كتاب بحارالانوار ج31 ص125 مي باشد. از نظر سندي ضعيف بوده و در كتب منابع حديثي متقدم وجود ندارد و كتاب بحارالانواركه كتاب متاخر و از جوامع روايي است نه منابع روايي؛ ذكر كرده است. پس از نظر سندي صحيح السند نمي باشد و در كتب معتبر و منابع اوليه ذكر نشده است... 2️⃣ثانيا: اينكه بگوييم روز نهم ربيع روز آزادي است و قلم نوشتن گناه برداشته شده ..هيچ محققي از اين حديث چنين برداشتي نكرده است. چرا كه مخالف نص صريح قرآن و روايات مي باشد... ضمنا در همان روايت اين روز به عنوان روز تزكيه و دوري از گناه و توبه و انابه و عبادت ذكر شده است.كه با رفع قلم به آن معنا منافات دارد... 🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 اگر ما بخواهيم اين روايت را حمل بر صحت كنيم و دنبال معنا و تفسير درست باشيم بايد بگوييم طبق روايات در ايام ديگر كه مهلت نوشته شدن گناهان براي مومنان هفت ساعت است و بعد از هفت ساعت گناه نوشته ميشود و هفت ساعت مهلتي براي توبه است تا در نامه عمل گناه نوشته نشود. 📕الكافي ج2 ص437 در نهم ربيع الاول كه آغار امامت قطب عالم امكان است.و روز عيد است و مبارك و با عظمت است؛ اين مدت به سه روز افزايش مي يابدو مهلت زيادي داده ميشود...تا شخص در صورت گناه مهلت و فرصت بيشتر براي توبه بيابد.و نامه عملش گناه نوشته نشود... پس حديث مذكور برفرض صحت سندي هيچ دلالت و بلكه اشاره اي به آزادي گناه وفحاشي و ناسزاگويي و...ندارد و به نظر مراجع تقليد اين اعمال جايز نمي باشند.... @Porseman_channel 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢فراموشى غسل جنابت‏💢 @Porseman_channel اگر در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كنيم و پس از چند روز يادمان بيايد، چه تكليفى داريم؟ همه مراجع: بايد نمازها و روزه آن چند روز را قضا كنيد؛ ولى كفاره ندارد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢قسم خوردن در حال عصبانیت💢 اگر کسی در هنگام عصبانیت قسم جلاله بخورد و بعد پشیمان شود و به قسمی که خورده عمل نکند چه حکمی دارد؟ @Porseman_channel ✅یکی از شرایط قسم شرعی آن است که انسان در حال عقل و اختیار قسم بخورد ، اما اگر کسی ازروی عصبانیت شدید به نحوی که قسم خوردن خارج از اختیارش باشد ، قسم بخورد ، قسم او صحیح نیست . چون از روی غیر اختیار بوده است ، عمل به آن نیز واجب نمی باشد و کفاره هم ندارد . @Porseman_channel @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢مانع وضو💢 اگر بعد از وضو، در اعضا مانعى ببينيم، چه كنيم؟ @Porseman_channel همه مراجع (به جز سيستانى، مكارم و وحيد): اگر ندانيد موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضويتان صحيح است؛ ولى اگر در وقت وضو، به مانع توجه نداشته‏ايد، بنابر احتياط واجب، دوباره وضو بگيريد. آيات عظام مكارم و وحيد: اگر ندانيد موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضويتان صحيح است؛ ولى اگر در هنگام وضو به آن توجه نداشته‏ايد، بايد دوباره وضو بگيريد. آيةاللَّه سيستانى: اگر ندانيد موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضويتان صحيح است؛ ولى اگر در وقت وضو، به مانع‏ توجه نداشته‏ايد، بنابر احتياط مستحب، دوباره وضو بگيريد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢علت ترس از مرگ چیست؟ و راه غلبه به آن💢 @Porseman_channel معمولاً بیش تر مردم از مرگ مى‌‏ترسند و وحشت دارند. ریشه ترس را یکى از دو چیز تشکیل مى‌‏دهد: ۱ - بسیارى از مردم مرگ را به معناى فنا و نیستى و نابودى تفسیر مى‌‏کنند. بدیهى است که انسان از فنا و نیستى وحشت دارد. اگر انسان مرگ را به این معنا تفسیر کند، حتماً از آن گریزان خواهد بود. از این رو حتى در بهترین حالات زندگى، فکر مرگ، شهد زندگى را در کام او زهر مى‌‏کند و همیشه از این نظر نگران است. ۲ - افرادى که مرگ را پایان زندگى نمى‌‏دانند، ولى به خاطر اعمال ناپسند و کارهاى خلاف خود از مرگ مى‌‏ترسند و از آن وحشت دارند، زیرا مرگ را آغاز رسیدن به نتایج شوم اعمال خود مى‌‏بینند. بنابراین براى فرار از محاسبه الهى و کیفر اعمال میل دارند هر چه بیش تر مرگ را عقب بیندازند. در نتیجه اگر انسان ایمان به جهان آخرت داشته باشد و از اعمال زشت و معاصى دورى کند و وظایف دینى را انجام دهد و اگر مرتکب گناه شد، توبه کند و روحش را از آلودگى گناه پاک نماید، ترس و وحشت از مردن نخواهد داشت. کسى خدمت پیامبر (ص) عرض کرد: چرا مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آیا ثروت دارى؟ عرض کرد: آرى، فرمود: چیزى از آن را پیش از خود فرستاده‏اى است؟ عرض کرد: نه، فرمود: به همین دلیل است که مرگ را دوست ندارى (یعنى نامه اعمالت خالى از حسنات است). کسى از ابوذر پرسید: چرا از مرگ متنفریم؟ جواب داد: براى این که دنیا را آباد کرده‌‏اید، و آخرت تان را ویران. طبیعى است که دوست ندارید از نقطه آباد به نقطه ویران منتقل شوید. بنابراین راه وحشت نداشتن از مرگ این است که انسان معتقد باشد که مرگ پا نهادن به یک جهان وسیع است و به هیچ وجه پایان زندگى نیست. از سوى دیگر به وظایف شرعى خود عمل کند و به رحمت واسعه امیدوار باشد. خدا را نسبت به بنده خود مهربان تر از مادر به فرزندش بداند. متوجه این مسئله باشد که همه از او بیم و بازگشت مان به سوى او است و او مطمئناً آفریده خود را دوست دارد. در این صورت نه تنها از مرگ نمى‌‏ترسد، بلکه آن را دوست خواهد داشت و به آن عشق ورزید. امیرمؤمنان (ع) فرمود: «به خدا سوگند! فرزند ابى طالب علاقه‏‌اش به مرگ بیش تر است از کودک شیرخوار به پستان مادر». امام سجاد (ع) فرمود: «مرگ براى مؤمنان مانند کندن لباس چرکین و پرحشرات است، و گشودن غل و زنجیرهاى سنگین، و تبدیل آن به فاخرترین لباس‏ها و خوش‏ترین عطرها و راهوارترین مرکب‏ها و مناسب‏ترین منزل‏ها». امام حسین (ع) در کربلا هنگام شدت گرفتن جنگ در باره حقیقت مرگ به اصحاب خود فرمود: «شکیبایى کنید اى فرزندان مردان بزرگوار، مرگ تنها پلى است که شما را از ناراحتى‌‏ها و رنج‏ها به باغ‏هاى وسیع بهشت و نعمت‏هاى جاودان منتقل مى‌‏کند. کدام یک از شما از انتقال یافتن از زندان به قصر ناراحتید؟ اما نسبت به دشمن شما همانند این است که شخصى را از قصدى به زندان و عذاب منتقل کنند. پدرم از رسول خدا (ص) نقل فرمود: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است . مرگ پل آن‏ها به باغ‏هاى بهشت و پل این‏ها به جهنم است» پس انسان مؤمن با امید رحمت بى پایان و توجه به مهربانى و لطف خداوند و انجام وظایف و تکالیف شرعى خود و ترک محرمات و توبه و بازگشتن به سوى پروردگار مى‏تواند در مورد مرگ چنان بیندیشد که نه تنها از آن نترسد، بلکه مشتاق آن گردد، چرا که در آن جا با رسول خدا (ص) و ائمه اطهار(ع) همنشین شده و از نعمت‏هایى که در تصور نمى‌‏گنجد، بهره‌‏مند خواهد شد. کسانی که با دیدگاه الهی، مرگ را گذرگاه حیات ابدی و باز شدن دفتر زندگی نوینی می‌دانند و باورشان این است که رحمت و مغفرت خداوند بی‌پایان است، به لطف و رحمتش امیدوار می‌گردند و هراسی از مرگ ندارد، چه آن که هر چقدر گناهان آنان بزرگ و زیاد باشد، با رحمت نامحدود خداوند قابل مقایسه نیست، پس با آب توبه آثار گناهان را شستشو می‌دهند و با بیم و امید زندگی می‌کنند، زیرا توبه کننده «محبوب» خداست. قرآن کریم می‌فرماید: «انّ الله یحب التوابین» کسی که دوستدارش خداوند است، چه غم‌ دارد و از چی هراس داشته باشد، در حالی که همه چیز از بهشت و جهنم، دنیا و آخرت در اختیار و تحت فرمان دوستش است؟! @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢نذر معامله با خدا💢 @Porseman_channel با نظر به حقیقت و جایگاه نذر در نظام دینی بسیاری از ابهامات شما برطرف می شود؛ لذا به چند نکته در این زمینه اشاره می شود: 1. نذر با همه اقسامی که دارد از عباداتی است که مطلوب خداوند می باشد و در قرآن نیز در آیات متعددی به این عبادت الهی اشاره شده است مثلا در جائي به نذر حضرت علي (ع)و حضرت زهرا (س) اشاره نموده و به جهت عمل نمودن آن ها به نذر خويش كه گرفتن روزه در قبال شفاي فرزندانشان مي باشداشاره كرده و با ذكر اين نكته كه آنها هنگام افطار در عين نيازمندي خود با گذشت و ايثار فقير و مسكين را در افطار بر خود مقدم مي كنند از آنها تمجيد مي نمايد لذا مي فرمايد:« آن ها به نذر خود وفا مى‏كنند، و از روزى كه شرّ و عذابش گسترده است مى‏ترسند،و غذاى (خود) را با اينكه به آن علاقه (و نياز) دارند، به «مسكين» و «يتيم» و «اسير» مى‏دهند! ....(بخاطر اين عقيده و عمل) خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه مى‏دارد و آن ها را مى‏پذيرد در حالى كه غرق شادى و سرورند!و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهاى حرير بهشتى را به آنها پاداش مى‏دهد! ». لذا اگر هم چنین عملی به زعم شما معامله کردن با خدا باشد وقتی مورد تایید و سفارش خداوند می باشد نه تنها زشت و قبیح نیست. بلکه بهترین معامله ها می باشد.اما در چنین معامله ای هدف رسیدن به ناخواسته های الهی نیست بلکه مشروعیت و مطلوب بودن آن در منظر الهی نشان می دهد که اتفاقا خداوند چون می خواهد برخی از خواسته های بندگان را از طریق نذر به آنها عطا کند چنین عملی را برای آنها قرار می دهد. 2. نذر اقسام مختلفی دارد که تنها یک قسم آن شبیه معامله است و فرد به صورت مشروط و در مقابل رسیدن به خواستهای چیزی را نذر می کند و الا در بسیاری از موارد نذر جز طاعت الهی درخواستی وجود ندارد مثلا کسی بدون شرط نذر می کند که برای خدا نذر می کند که هر سال تعداد مشخصی فقیر را بی نیاز کند. 3. اتفاقا در مواردی که نذر به صورت مشروط نیز می باشد شرایط آن را خدا تعیین نموده است (مثل مستحب بودن و یا راجح بودن و مطلوب خدا بودن مورد نذر و قصد قربت داشتن و ... ) و لذا هرگز چنین نذری قرارداد یکطرفه نیست بلکه طرف اول آن خداوند می باشد که چنین معامله ای را با شرایط خاصی امضا نمده است و هر کس اراده نماید خود را در این قرار داد طرف دوم قرار می دهد. 4. اگر چه اجر و پاداش اخروی با نعمتها دنیوی قابل قیاس نیست لکن دادن برکات و نعمتها و جواب درخواست های افراد در دنیا نیز مطلوب خداوند می باشد، لذا خداوند مي فرمايد: «و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مى‏آوردند و تقوا پيشه مى‏كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‏گشوديم ». و اگر برخی موانع نمی بود این اتفاق برای همه می افتاد. 5. در هیچ شرایطی نباید تصور نمود که اعمال ما حتی عبادات ما مثل نذر نفعی برای خدا دارد بلکه تمام عبادات و اعمال و کردار نیک ما معامله ای است دوسر برد یعنی نتیجه ونفعی جز برای خود انسان ندارند و هم در دنیا و هم در آخرت نفعش به خود فرد بر می گردد و خدا کاملا بی نیاز است. اساسا خداوند همه این نعمت ها و برکاتی که در دنیا و آخرت به افراد می دهد برای دادن به همه انسان ها خلق نموده است ولی مشکل در ظرفیت دریافت افراد است و مانع قابلیت دریافت کننده است ،لذا در این میان هر کس به هر طریقی ظرفیت دریافت فیضی از جانب خداوند بیابد قطعا دریافت می کند؛ دعا کردن، نذر کردن ، توبه کردن از گناهان ، انجام طاعات، ترک معاصی، اخلاص و ... هر کدام به نوعی در انسان ظرفیت ایجاد می کند،با این نگاه حقیقتا معامله ای در کار نیست مسابقه ای است در کسب برکات و نعمتها در دنیا و آخرت،البته در این مسابقه نیز فرد با دیگران مقایسه نمی شود بلکه دائما با استعداد و توان بالقوه خود مقایسه می شود و کسب فیض دیگری جای هیچ کس را تنگ نمی کند و لذا هر کس حقیقتا رقیبی جز خودش هوای نفس خودش ندارد ، از این رو دیگر رشوه دادن معنا ندارد. چون مسیر برای همه باز است و دعا و نذر و ... برای همه ممکن است نه قشری خاص . 6. در نذر های مشروط که فرد ادای نذر را به گرفتن حاجت از خداوند مشروط می کند تردید در توان و اراده خداوند نیست ،بلکه لطفی است از جانب خداوند در حق نذر کننده زیرا خداوند چون دلسوزترین فرد نسبت به هر شخصی می باشد می داند که هر خواسته ای به صلاح درخواست کننده نیست اگر چه او را در طلب آزاد می گذارد ولی خدای حکیم آنچه را به صلاح بنده است مستجاب می نماید لذا برای ایجاد انگیزه در بندگان به خاطر نذر کردن چنین تخفیفی را قرار می دهد که فرد بتواند نذر خود را مشروط به رسیدن به حاجت خود کند لذا نذر او از ابتدا قبول می گردد و آثار و خواص نذر کردن و با خدا ارتباط ایجاد کردن را به دست می آورد درعین حال خداوند ادای آن را فقط در صورت گرفتن حاجت بر بنده واجب می کند .
7. یک نوع نذر که از سایر نذرها رایج تر می باشد نذری است که در آن انسان باخداوند پیمان می بندد که در برابر گرفتن حاجت عمل خیری را از طرف پیامبر خدا و یا امام معصوم انجام دهد و یا ثواب عبادت خود را به روح فرد پاکی که نزد خداوند قرب و منزلتی دارد عطا کند ،در واقع در این نذر فرد معصوم متعلق نذر قرار داده می شود نه طرف نذر ، چنین نذری نه تنها درست است بلکه به جهت ارتباط معنوی که بین فرد و بین الگوهای الهی ایجاد می کند مطلوبتر است و به همین دلیل بیشتر رواج یافته است اما در زبان عامه مردم گاهی مواقع چنین نذری را به نام ، متعلق نذر بیان می کنند ،مثلا شخص نذر می کند که خدایا اگر به مراد خود رسیدم مقداری غذا از طرف امام حسین به فقرا می دهم و یا ثواب آن را به آقا ابالفضل هدیه می نمایم و به چنین نذر که متعلقش امام حسین بوده و یا سایر بزرگان از اهل بیت پیامبر بوده است تسامحا نذر امام حسین و یا نذر آقا ابالفضل و ... گفته می شود که چنین نام گذاری ماهیت نذر را خراب نمی کند بلکه هدف را معرفی می کند. البته اگر کسی از روی خطا و یا جهل تصور کند که طرف نذر او امام حسین است نذر او شرعی نخواهد بود که چنین مواردی بسیار اندک است بلکه غالب مردم امامان معصوم را درست می شناسند و به عنوان بنده ای از بندگان برگزیده خدا می دانند نه فردی در کنار خداوند متعال لذا اساسا نذري شرعا محقق مي شود كه در هنگاه نيت براي خدا بودن ذكر شود (مثلا بگويد :براي خدا نذر مي كنم كه فقيري را به نيت امام حسين و يا از طرف حضرت عباس اطعام كنم) و البته نيت هم كافي نيست بلكه گفتن اين جمله و صيغه نيز لازم است. 8. اگر چه خداوند ما را به دعا توصیه می نماید ولی با توجه به معناي وسيع دعا كه شامل هر نوع درخواست و تمنا مي باشد، حقیقتا نذر نیز نوعی دعا و در خواست از خداوند می باشد و این تصور که نذر تحریف دعاست صحیح نمی باشد .و اگر چه خداوند برای دادن پاسخ بندگان نیازی به واسطه ندارد ولی در بسیاری از موارد خداوند برای معرفی الگوی عملی و هدایت کننده افراد به سمت خود پیامبر خود ویا امام معصوم را واسطه فیض خود معرفی می نماید و این نشان می دهد که برخی مواقع واسطه قرار دادن پیامبر واهل بیت او مطلوب خداوند است و چنین عملی عینا اطاعت از دستور خداست ،نه قرار دادن راهی در کنار راه خدا. @Porseman_channel
💢فقر و کفر💢 از دري كه فقر وارد شود از در ديگر ايمان بيرون مي رود؟ @Porseman_channel در اسلام "مال" به خودي خود يك وسيله براي آباد كردن دنيا و آخرت است و ارزشمند و خير مي باشد: كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَي الْمُتَّقين بر شما نوشته شده: «هنگامي كه يكي از شما را مرگ فرا رسد، اگر چيز خوبي [مالي‏] از خود به جاي گذارده، براي پدر و مادر و نزديكان، بطور شايسته وصيت كند! اين حقّي است بر پرهيزكاران!» اما فقر يا فقر به خدا است كه خصيصه همه موجودات و انسان ها است. زيرا هيچ موجودي از خود چيزي ندارد و هر چه دارد از خداست و فقير محض به درگاه خدا مي باشد: يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَي اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ اي مردم، همه شما به خدا نيازمنديد. اوست بي‏نياز و ستودني. درك و باور اين فقر خود از ارزشمند ترين چيزها است و انساني كه خود را فقير درگاه خدا بداند، از غير خدا احساس بي نيازي مي كند و اين از ارزشمند ترين چيزها و از بالاترين درجات ايمان و بندگي است و سزاوار است كه به چنين فقري افتخار شود و پيامبر اسلام اين فقر را در بالاترين درجه اش درك مي كرد و به آن افتخار مي نمود: الفقر فخري فقر افتخار من است. اما فقر مادي گرچه به خودي خود خوب نيست، اما براي افراد با ايمان كه به غناي روحي و نفسي رسيده اند، مشكل نيست و آن را يك ابتلا مي دانند كه بايد بر آن صبر كنند و از آن، نردبان تكامل بسازند. ولي همين فقر براي افراد سست ايمان خيلي بد و خطرناك است و ممكن است. سبب هلاكت آنان شود و اين كه در روايات هم فقر به عنوان همسايه ديوار به ديوار كفر و ... معرفي شده، ناظر به اين مورد است. رسول خدا فرمود: كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً روايات در مذمت فقر مادي فراوان است و طبيعي است كه يكي از زمينه هاي فساد، ظلم، گناه و ناامني فقر مادي افراد جامعه است. البته ثروت هم چون به انسان احساس توانمندي مي دهد، او را به طغيان مي كشاند و هم چنان كه فقر زمينه گناه و فساد و نامني اجتماعي است، ثروت هم زمينه ظغيان و گناه و عياشي و فساد است: كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغي‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْني حقا كه آدمي نافرماني مي‏كند، هر گاه كه خويشتن را بي‏نياز بيند. پس هم فقر انسان ضعيف الايمان را به كفر، گناه و ظلم سوق مي دهد و هم ثروتمندي و از اين رو بود كه پيامبر به امتش تعليم مي داد كه از خداوند "كفاف" بخواهند تا هم از مضرات فقر در امان باشند و هم به پيامد هاي بد ثروتمندي مبتلا نشوند: اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَنْ أَحَبَّ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْعَفَافَ وَ الْكَفَافَ وَ ارْزُقْ مَنْ أَبْغَضَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْمَالَ وَ الْوَلَدَ اما اگر فرد به درجات بالاي ايمان برسد، هم از فقر براي رسيدن به كمال، مركب مي سازد و هم از غنا و توانگري. اگر فقر به او رو آورد، با تحمل و تعفف با آن مواجه مي شود و آن را تقدير و ابتلاي خداوند مي شمارد و اگر با غنا و ثروت مواجه شود، آن را براي خدمت به خلايق براي رضاي خدا به كار مي گيرد و با آن رضاي خدا را تحصيل مي نمايد. اما روايتي به اين مضمون "از دري كه فقر وارد شود، از در ديگر ايمان خارج مي شود" نيافتيم و ظاهر اين ضرب المثلي باشد كه با توجه به روايات مذمت فقر مشهور شده است. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢ظن(گمان) در نماز💢 @Porseman_channel س. منظور از ظن (گمان) در نماز چيست؟ حكم آن چه مى‌باشد؟ ج.رهبری: ظن همان احتمال راجح است؛ كه در مورد ركعات نماز حكم يقين را دارد و در افعال نماز چنانچه جزء مظنون، مثل قرائت باشد، بنابر احتياط واجب بايد آن را به قصد قربت مطلقه، انجام دهد و نمازش صحيح است؛ ولى اگر مثل ركوع باشد، بنابر احتياط بايد ركوع خود را به‌جا آورده و نماز را هم اعاده نمايد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢ما فی الذمه💢 در چه مواقعی می توان نمازی را که به قضا شدن آن شک داریم به نیت (ما فی الذمه) خواند؟ @Porseman_channel نیت نماز در نظر بسیاری از مردم یا « ادا » است یا « قضا ».در حالی که گاهی،باید نماز را به نیت «ما فی الذمه» خواند. نماز به نیت ما فی الذمه یعنی اینکه مکلف میداند که باید نماز بخواند ولی نمیداند باید با نیت ادا بخواند یا قضا.مثلا کسی برای نماز صبح بیدار میشود اما نمیداند که آفتاب طلوع کرده یا خیر.در اینجا کافی است نماز صبح را با نیت ما فی الذمه بخواند یعنی نه نیت ادا بکند و نه نیت قضا و همین نماز او را کفایت میکند.در مورد نمازهای دیگر هم همینطور است یعنی زمانیکه شک دارد وقت نماز باقی است یا نه، نمازش را با نیت ما فی الذمه بخواند. برای این حالت مثال های متعددی است که اشاره می شود: 1.اگر نماز عصر را سهواً در وقت مختص به ظهر بخواند( به این تصور که نماز ظهر را خوانده است) نمازش صحیح است ولی احوط آن است که نماز را به عنوان نماز ظهر حساب کند، سپس چهار رکعت به قصد ما فی الذمه (آن چه که در حقیقت بر گردن دارد) اعم از ظهر و عصر به جا می آورد. 2. هرگاه که بداند یکی از نماز های پنچ گانه از وی قضا شده است ولی دقیقاً نداند کدام نماز بوده است، می تواند یک نماز صبح، یک نماز مغرب و یک نماز چهار رکعتی به نیت ما فی الذمه(اعم از ظهر،عصر یا عشا) بخواند. و اگر در مسافرت از وی قضا شده،فقط یک نماز مغرب و یک یماز دو رکعتی به نیت ما فی الذمه می خواند. و اگر نداند که مسافر بوده یا در وطن خودش، باید یک نماز دو رکعتی ،یک چهار رکعتی و یک نماز مغرب به نیت ما فی الذمه می خواند و در تمام نماز های که به نیت ما فی الذمه خوانده می شود بین جهر و اخفات مخیر است 3. فرض سوم زمانی است که وقت اداء نماز در شهر خودش تمام شده باشد،یعنی مثلاً خورشید طلوع کرده باشد، سپس به منطقه ای مسافرت می کند که هنوز وقت اداء نماز باقی است، آیا در این صورت باید نمازش را به نیت اداء بخواند و یا به نیت قضاء و یا به نیت ما فی الذمه؟ بنا بر احتیاط فتوا داده اند که به قصد ما فی الذمه که اعم از اداء و قضا است بخواند. 4. اگر وقت از نیمه شب گذشت و نماز مغرب و عشا را نخوانده بود باید به قصد ما فی الذمه بخواند. البته شاید بتوان برخی دیگر از مثال هایی در این باره پیدا کرد که می توانید به توضیح المسائل مراجعه کنید. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا