eitaa logo
کانال پرسمان دینی
843 دنبال‌کننده
45 عکس
13 ویدیو
81 فایل
بحول و قوه الهی؛پاسخگوی شبهات وسوالات دینی در« گروه »و «کانالهای پرسمان» می باشیم. http://eitaa.com/joinchat/2121924619Ce5ff3b4f6e @ebadi_porseman
مشاهده در ایتا
دانلود
💢یادمرگ💢 @Porseman_channel ياد مرگ و پايان زندگى هنگامى اثربخش تر مى شود كه انسان در حادثه مرگ كاملا دقّت ورزد و امورى را كه مولاى ما اميرمؤمنان(عليه السلام) بر آن انگشت نهاده را بررسى كند، جدا شدن از عزيزان، فاصله گرفتن از ثروت ها، كاخ ها و مقام ها، بيگانه شدن از همه دوستان و فرود آمدن در وادى خاموشان و پنهان شدن زير توده هاى خاك تيره و از همه مهم تر بسته شدن پرونده زندگى و عدم امكان جبران خطاهاى گذشته، همه اينها به راستى بهترين واعظ و اندرزگوست. به همين دليل پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در حديث معروفی مى فرمایند: «إنّ أَكْيَسَ الْمُؤْمِنينَ، أَكْثَرُهُم ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اِسْتِعْدَاداً» 📚الكافي، كلينى ج ‏3، ص 258، (باب النوادر) (با هوش ترين مؤمنان كسى است كه بيش از همه به ياد مرگ باشد و بيش از همه آماده آن باشد). هم چنین در حديث ديگرى از آن بزرگوار مى خوانيم: از آن حضرت پرسيدند: «هَلْ يَحْشُرُ مَعَ الشُّهَداءِ أَحَدٌ»؛ (آيا احدى از غير شهيدان با شهدا محشور مى شود؟) فرمود: «نَعَمْ مَنْ يَذْكُرُ الْمَوْتَ فِى الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ عِشْرينَ مَرَّةً» 📚مجموعة ورّام‏، ورام بن أبي فراس،ج ‏1، ص 268، (بيان ذكر الموت). (آرى كسى كه در شبانه روز، بيست بار به ياد مرگ بيفتد [و خود را با اعمال صالح و توبه از گناه آماده سازد]). اين بحث را با حديث عبرت انگيزى از اميرمؤمنان علي(عليه السلام) پايان مى دهيم كه مى فرمايد: «انسان هنگامى كه در آخرين روز دنيا و نخستين روز آخرت قرار گيرد اموال و فرزندان و اعمال او در برابرش مجسّم مى شوند؛ نخست به اموالش مى نگرد و مى گويد: به خدا قسم من در جمع آورى تو حريص و بخيل بودم، حال بگو: سهم من نزد تو چيست؟ مى گويد: فقط به اندازه كفنت از من برگير و با خود ببر! سپس رو به فرزندانش مى كند و مى گويد: من شما را دوست مى داشتم و از هر جهت شما را حمايت مى كردم. بهره من نزد شما چيست؟ مى گويند: همين اندازه كه ما تو را به سوى قبر مى بريم و در زير خاك ها پنهان مى سازيم! سپس متوجّه عملش مى شود و به آن مى گويد: به خدا سوگند! من نسبت به تو [اعمال] بى رغبت بودم و تو بر من سنگين بودى، اكنون من چه بهره اى نزد تو دارم! مى گويد: من در قبر و قيامت با تو هستم». 📚الكافي، همان، ج ‏3، ص 231، (باب أن الميت يمثل له ماله و ولده و عمله قبل موته)؛ 🔴برای توضیح بیشتر می توانید مراجعه کنید به: پيام امام امير المؤمنين(عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ج 3 ص 431 به بعد؛ @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢حکم قمه زنی💢 @Porseman_channel مسئلۀ جواز یا عدم جواز قمه زنی از دیر باز مورد اختلاف علما و مراجع تقلید بوده است و همواره عده‌ای از فقها حکم به جواز آن داده و گروهی دیگر آن‌را جایز ندانسته‌اند. برای اولین بار حکم این مسئله از مرحوم آیت ا..العظمی نائینی سؤال شد و فتوای ایشان محور فتوای دیگر مراجع معاصر و بعد از ایشان شد. ایشان بعد از ذکر این نکته که هیچ آیه و روایتی در تأیید یا رد قمه زنی نداریم، به شرط این‌که ترس از ضرر در کار نباشد، به جواز آن فتوا داد. بعد از ایشان ده‌ها تن از مراجع تقلید بدون دادن فتوای جدیدی نظر ایشان را قبول کرده‌اند. در مقابل این گروه - از آن‌جا که قمه زدن و خون از سر جاری کردن در دید برخی از غیر مسلمانان تأثیر سوء داشت و موجب بدبینی و تبلیغات سوء بر علیه تشیع می‌شد -، برخی از علما از جمله آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی به حرمت آن فتوا دادند. البته فقهایی هم که در گذشته قائل به جواز بوده‌اند، در صورت داشتن ضرر بدنی آن‌را جایز نمی‌دانستند. اما امروزه، این شیوه عزاداری جدا از این‌که نصی دربارۀ شعائر بودن آن وجود ندارد، و حتی نمی‌توان حکم به استحباب آن داد،موجب سوء استفاده‌های تبلیغاتی دشمنان اسلام نیز شده است. به طوری که با پوشش خبری گسترده‌ای این مراسم را پخش کرده و نتایج اسف‌باری می‌گیرند که موجب وهن اسلام و مذهب در نگاه بینندگان می‌شود. به همین جهت امام خمینی در پاسخ به استفتایی در این زمینه می‌گوید: در وضع موجود قمه نزنند.." هم‌چنین با توجه به همین تبلیغات منحرف کننده غرب از این مراسم است که مراجع معظم تقلید، حضرات آیات عظام خامنه‌ای، فاضل، مکارم، نوری همدانی و تبریزی در استفتائاتی که از آنان شده است، انجام این مراسم را در زمان حاضر، جایز ندانستند. البته بعضی از مراجع معظم تقلید امروزه نیز حکم به جواز آن داده‌اند، و این به دلیل آن است که چنین اعمال و شیوه‌هایی را موجب وهن و بدنام شدن مذهب نمی‌دانند. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢اسارت 💢 اسارت اسرای روز عاشورا چند مدت طول کشید؟ @Porseman_channel در رابطه با مدت اسارت، هر چند زمان آغاز اسارت که در واقع از عصر روز عاشورا بوده است مشخص است، ولی از آنجایی که تاریخ دقیق آزاد شدن آنها که یزید ملعون بعد از سخنرانی های کوبنده امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) از دگرگونی اوضاع شام هراسان شده و به اهل بیت(ع) اجازه داد تا به مدینه برگردند،مشخص نیست، لذا نمی توان بطور دقیق مدت اسارت را بیان کرد. در ضمن مدت اقامت اهل‌بیت(ع) در دمشق، مورد اتّفاق مورّخان نیست. برخی از آنان با تعبیر مجمل: «چند روز اقامت داشتند» از مدّت اقامت اسرای كربلا، سخن گفتهاند(۱) ، امّا برخی دیگر، به مدّت اقامت یا عزاداری اهل‌بیت در دمشق تصریح كردهاند. در این میان اكثر مورّخان مدت برپاداشتن عزاداری توسّط اهل‌بیت و زنان خاندان معاویه در این شهر را سه روز دانسته‌اند.(۲) عمادالدّین طبری مدّت حضور اهل‌بیت و عزاداری آنان در دمشق را هفت روز(۳)، سید ابن‌طاووس بنا به روایتی یك ماه(۴)، و قاضی نعمان مغربی، چهل و پنج روز نوشته‌اند.(۵) در جمع بندی این چند گزارش می‌توان گفت: صرف نظر از قول متفرد قاضی نعمان كه قائل به اقامت یك ماه و نیم اسرا در شام است و همچنین دیدگاه ابن‌طاووس كه قول به یك ماه ماندن اهل‌بیت در شام را با تعبیر «قیل» بیان كرده است، وجه جمع بین عزاداری سه روزه زنان خاندان معاویه و سوگواری هفت روزه اهل‌بیت این است كه؛ چون زنان خاندان معاویه عزاداری اهل‌بیت را مشاهده كردند و پی به حقّانیت آنان بردند، از روز پنجم با آنان هم سو شده و آنان نیز مشغول عزاداری شدند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت؛ با توجّه به مدّت حضور چند روزة اهل‌بیت در ساختمان مخروبه (خرابه شام) و هم‌چنین مدّت حضور آنان در یكی از خانه‌های قصر، در مجموع، اهل‌بیت از آغاز ورود به شام حداكثر بیش از ده روز در شام اقامت نداشتند. به ویژه با توجّه به این امر كه اقامت بیشتر آنان، به هیچ رو به سود یزید نبوده و سبب بروز نارضایتی افكار عمومی و انتقاد بیشتر، از دستگاه حاكم میشد، از اینرو یزید با شتاب، درصدد استمالت و دلجویی از اهل‌بیت برآمد و آنان را رهسپار مدینه كرد. علاوه بر این با توجه به نقل صحیحی که اسیران اهل بیت در روز بیستم ماه صفر سال ۶۱ هجری مطابق با اولین اربعین شهادت امام حسین(ع) به کربلا رسیده باشند باید بیش از چند روز در دمشق نمانده باشند که شهید قاضی طباطبایی در کتاب گرانسنگ «تحقیق در اولین اربعین سیدالشهدا‌(ع)» این قول را تقویت کرده است، بنابراین میتوان گفت مدت اسارت اهل بیت حدود یک ماه بوده است. ۱ .شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۲؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۴۹). ۲ . محمد بن‌سعد، ترجمة الحسین و مقتله، فصلنامه «تراثنا»، سال سوم، شماره۱۰، ص۱۹۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج۵، ص۴۶۲. ۳. عمادالدّین طبری، كامل بهائی، ج۲، ص۳۰۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۶. ۴. سید ابن‌طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۱. ۵. شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج۳، ص ۲۶۹. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢صبرجمیل چیست؟💢 @Porseman_channel «صبر جمیل» به معناى «شکیبایى زیبا» است، و آن صبر و استقامتى است که برای خدا صورت گیرد و تداوم داشته باشد؛ یأس و ناامیدى به آن راه نیابد؛ و توأم با بی‌تابى، شکوه و آه و ناله نگردد. صبر جمیل؛ شکیبایى در برابر حوادث سخت و آزمایش‌های سنگینی است که نشانه شخصیت و وسعت روح آدمى است. صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران الهی است که در بهره‌مندی آنان از ولایت و رسالت تأثیرگذار بوده است. صبر جمیل؛ صبرى است که پیامبران الهی در برابر اذیت و آزار مخالفان و مشرکان می‌دیدند؛ مشرکان و مخالفان آنان را ساحر و دروغ‌گو می‌خواندند؛ بشارت‌های آنان را تکذیب می‌کردند، اما آنان لب به شکوه باز نمی‌کردند. مؤمنان کسانى هستند که در برابر حوادث هرگز پیمانه صبرشان لبریز نمى‌گردد، و سخنى که نشان دهنده ناسپاسى و کفران و بى‌تابى باشد بر زبانشان جارى نمى شود؛ صبر آنها، صبر زیبا و جمیل است. همان‌گونه که بیان شد؛ صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران و اولیای الهی است، اما برخی از آنان نمونه بارز شکیبایی‌اند؛ نظیر صبر حضرت ایوب(ع) در برابر رنج‌های فراوان، بیماری‌های بسیار شدید که موجب شد تا خانواده و بستگان نزدیکش از او فاصله بگیرند، به گونه‌ای که تنها ماند، نه یارای حرکت داشت و نه کسی بود تا او را کمک کند، اما هرگز لب به ناله و شکوه نگشود و جز به خدای متعال به کسی متوسل نشد.[1] شکیبایی حضرت ایوب در برابر حوادث و ناملایمات به اندازه‌ای زیبا و برجسته است که در فرهنگ دینی ما «صبر ایوب» عنوان نمادینی شده که زبان‌زد خاص و عام است. صبر یعقوب در فراق یوسف(ع)،[2] صبر پیامبر اسلام(ص) در برابر استهزاء و تکذیب و آزار مخالفان،[3] بویژه تحمل شرایط سخت محاصره در شعب ابی‌طالب، صبر امام علی(ع) به مدت 25 سال برای صیانت از کیان اسلام،[4] صبر امام حسین(ع) در روز عاشورا[5] و صبر زینب کبری(س) در برابر حوادث روز عاشورا، کوفه و شام.[6] این نوع صبرها از مصادیق روشن صبر جمیل در تعالیم و آموزه‌های دینی ما است. نکته‌ای که در این موضوع قابل دقت است، این است که اگر کسی سؤال کند در قرآن کریم در داستان حضرت یعقوب(ع) آمده است که وی در فراق یوسف آن‌قدر گریه کرد که چشمانش را از دست داد، آیا این بی‌تابی با صبر جمیل در تقابل نیست؟![7] پاسخ آن است که قلب انسان کانون عواطف است، جاى تعجب نیست که در فراق فرزند، اشک انسان جارى شود، این یک امر عاطفى است، آنچه در این مورد مهم است؛ آن است که انسان کنترل خویشتن را از دست ندهد و سخنی بر خلاف رضاى خدا نگوید و یا کاری بر خلاف خواست الهی مرتکب نشود. از روایات استفاده مى شود همین اشکال را هنگامى که پیامبر اکرم(ص) در مرگ فرزندش ابراهیم اشک مى‌ریخت به آن‌حضرت گرفتند که شما ما را از بی صبری نهى می‌کنید، اما خودتان اشک مى‌ریزید؟! پیامبر در جواب فرمود: چشم مى‌گرید و قلب اندوهناک مى‌شود، ولى چیزى که خدا را به خشم آورد نمى‌گویم.[8] [1]. ر. ک: جوادی آملی، عبد الله، سیره پیامبران در قرآن، ج 7، ص 73 – 74، [2]. یوسف، 18. [3]. «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً»؛معارج، 5. [4]. «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»، نهج البلاغة ، ص ۴۸، [5]. که در برابر انبوه مشکلات می‌فرمود: «إلهى رضى بقضائک لا معبود سواک»؛ شرح أصول الکافی، ج 1، ص 96، [6]. «فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا»؛ ابن زیاد گفت کار خدا را نسبت به برادر و اهل بیتت چگونه دیدى، حضرت زینب فرمود: من جز زیبایى چیزى ندیدم. اللهوف على قتلى الطفوف،ص160، [7]. ر. ک: ، تفسیر نمونه، ج 9، ص 351- 353، [8]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 3، ص 280، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، 1409ق. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِی حَدِیثٍ قَالَ: لَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) هَمَلَتْ عَیْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالدُّمُوعِ ثُمَو قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ یَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا یُسْخِطُ الرَّب». @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گریه برای امام حسین(ع) در حال نماز چه وجهی دارد؟ @Porseman_channel جایز است. (آیات عظام فاضل، تبریزی، بهجت) بنابر احتیاط واجب ترک شود. (حضرت امام و آیات عظام مکارم، نوری) اگر برگشت به آخرت داشته باشد، جایز است. (آیات عظام خوئی، سیستانی، وحید) @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢خمس داروی باقی از سر سال خمسی💢 @Porseman_channel ✅پاسخ حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی): بطور کلی اگر خرید داروها جهت استفاده از آن در مواقع نیاز باشد و در معرض احتیاج هم باشد، خمس ندارد. حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی): داروهای ضروری و کمکهای اولیه در خانه جزء هزینه های زندگی محسوب می شود و خمس ندارد هر چند اتفاقاً در تمام سال از آنها استفاده نشود. حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی): اگر ارزش نداشته باشد و قابل خرید نباشد خمس ندارد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢محمدحنفیه چرا نامیده شد💢 @Porseman_channel نام اصلی محمد بن حنفیه؛ «محمد بن على بن ابی‌طالب»، و نام مادر او «خوله دختر جعفر بن قیس بن مسلمة بن عبید بن ثعلبة بن یربوع بن ثعلبةمن الدؤل بن حنیفة» است. او را بخاطر نام قبیله مادرش به حنفی می‌خواندند. روزی امام على(ع) به پیامبر(ص) گفت: اگر پس از شما خداوند به من پسرى ارزانى فرمود، آیا می‌توانم نام و کنیه شما را بر او قرار بدهم؟ پیامبر(ص) فرمود: «بله». لذا بعدها امام علی(ع) نام او را محمد و کنیه او را ابوالقاسم قرار داد. او در سال 16 قمری در مدینه به دنیا آمد و در سن 65 سالگی و در سال 81 در مدینه از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد. اما این‌که آیا انتساب به مادر نوعی توهین به شمار نیامده و در تاریخ نیز سابقه دارد، باید گفت؛ در گزارش‌ها و منابع گوناگونی سخن از افراد بزرگی آمده و آنها را به نام مادرشان منتسب نموده‌اند، بدون آن‌که توهینی به شمار آید. در ذیل به برخی از این افراد اشاره می‌شود: 1. پیامبر اسلام(ص): در حرزی که برای پیامبر اکرم(ص) آمده است، آن‌حضرت به نام مادرشان آمنه معرفی شده‌اند: «وُجِدَ فِی‏ مَهْدِهِ‏ تَحْتَ‏ کَرِیمَتِهِ‏ الشَّرِیفِ‏ فِی‏ حَرِیرَةٍ بَیْضَاءَ مَکْتُوبٌ‏ أُعِیذُ مُحَمَّدَ بْنَ آمِنَةَ بِالْوَاحِدِ مِنْ شَرِّ کُلِّ حَاسِدٍ قَائِمٍ أَوْ قَاعِدٍ أَوْ نَافِثٍ عَلَى الْفَسَادِ جَاهِدٍ [مُجَاهِدٍ] وَ کُلِّ خَلْقٍ مَارِدٍ...». 2. امام حسین(ع): هنگامی که امام حسین(ع)، عبدالله بن یقطر حمیری را به سمت کوفه و به سوی مسلم بن عقیل فرستاد، سپاه حصین بن تمیم او را دستگیر کرد و به سوی عبیدالله بن زیاد فرستادند. عبیدالله به او گفت: بالای قصر برو و حسین را لعنت کن. او هم بالای قصر رفت و خود را این‌گونه معرفی کرد «أیّها الناس؛ إنی رسول الحسین بن‏ فاطمة بنت رسول الله لتنصروه و توازروه على ابن مرجانة ابن سمیّة الدعی...». 4. عمار بن یاسر: رسول خدا(ص) هنگام ساختن مسجد، عمار بن یاسر را به عمار بن سمیه خطاب و فرمودند: «وَیْحَکَ یَا ابْنَ‏ سُمَیَّةَ تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ». بر این اساس، انتساب به مادر، بی‌احترامی به فرد نیست، اما در مورد این‌که محمد بن حنفیه چرا به مادرش منتسب شده، می‌توان چند احتمال را نیز مطرح کرد: الف. مادر حسنین(ع) حضرت زهرا(س) و مادر محمد، خوله حنفیه است و برای فرق گذاشتن بین فرزندان آن‌حضرت، محمد را به مادرشان نسبت دادند. ب. با وجود اجازه امام علی(ع) از پیامبر(ص) برای نام‌گذاری محمد به این نام، این نام‌گذاری مورد اعتراض افرادی مثل طلحه قرار گرفت که چرا نام و کنیه پسر خود را مانند نام و کنیه پیامبر(ص) قرار داده است، در حالی‌که پیامبر(ص) فرمودند که نام و کنیه او را بر کسى از امتش قرار ندهند. شاید همان معترضان بودند که نام او را به گونه‌ای تغییر دادند که کمترین تشابه را با نام پیامبر(ص) داشته باشد. ج. پیامبر(ص) فرمود: «مهدی از فرزندان من است و نام او نام من است و کنیه او کنیه من است ...». شاید برای جلوگیری از سوء استفاده افرادی مثل فرقه کیسانیه از این حدیث، نام او را به گونه‌ای تغییر دادند که گمان نشود او از فرزندان پیامبر(ص) است. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢جکم کفش جامانده در مسجد💢 @Porseman_channel مسأله ۲۵۸۱ اگر کفش او را ببرند و کفش دیگری به جای آن بگذارند چنانچه بداند کفشی که مانده مال کسی است که کفش او را برده (۱) (در صورتی که از پیدا شدن صاحبش مأیوس و یا برایش مشقّت داشته باشد (۲) می‌تواند (۳) بجای کفش خودش بردارد (۴) ولی اگر قیمت آن از کفش خودش بیشتر باشد باید هر وقت صاحب آن پیدا شد زیادی قیمت را به او بدهد و چنانچه از پیدا شدن او ناامید شود (۵) باید با اجازه حاکم شرع زیادی قیمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد (۶) و اگر احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده (۷) باید با آن معامله مجهول المالک نماید، یعنی از صاحبش تفحّص کند و چنانچه از پیدا کردن او مأیوس شود از طرف او به فقیر صدقه بدهد. (۱) (اراکی): و بداند که عمداً برده و دسترسی به او ندارد.. (خوئی)، (سیستانی)، (تبریزی)، (فاضل): و راضی است که کفشش را عوض کفشی که برده است بردارد ((فاضل): بلکه اگر بداند عمداً آن را برداشته).. (زنجانی): و نتواند کفش خود را بدست آورد.. (مکارم): و این کار عمداً انجام شده و دسترسی به آن شخص نیست.. (۲) [قسمت داخل پرانتز بجز رساله آیات عظام: (نوری) و (فاضل) در بقیّه رساله‌ها نیست] (۳) (اراکی): می‌تواند کفش او را به عنوان تقاص.. (زنجانی): می‌تواند کفشی را که مانده.. (۴) (خوئی)، (سیستانی)، (تبریزی): و همچنین است اگر بداند که کفش او را به طور ناحق ّ و ظلم برده است، ولی در این فرض باید قیمت آن از کفش خودش بیشتر نباشد و الّا حکم مجهول المالک نسبت به زیادی قیمت جاری است، و در غیر این دو صورت، حکم مجهول المالک بر آن کفش جاری خواهد بود ((تبریزی): مگر آن که بداند صاحب او از آن کفش، اعراض کرده). (صافی): به شرط آنکه قیمت آن از کفش خودش بیشتر نباشد، ولی اگر قیمتش بیشتر باشد و از دسترسی به صاحبش ناامید باشد حکم مجهول المالک را دارد و اگر بخواهد آن را بردارد باید با اذن حاکم شرع و پرداخت زیادی قیمت به حاکم شرع باشد چنانکه می‌تواند زیادی قیمت را با اذن حاکم شرع از طرف صاحبش صدقه بدهد و اگر احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده، در صورتی که قیمت آن از ۶/ ۱۲ نخود نقره سکّه دار کمتر باشد و مأیوس از دسترسی به صاحبش باشد احتیاطاً آن را به حکم مجهول المالک عمل نماید و اگر بیشتر باشد تا یک سال اعلان کند و بعد از یک سال احتیاطاً از طرف صاحبش صدقه بدهد. (مکارم): و چنانچه دسترسی به حاکم شرع دارد از او اجازه بگیرد.. (۵) (اراکی): بنا بر احتیاط واجب با اجازه حاکم شرع زیادی قیمت را از طرف صاحبش به فقیر غیر سید صدقه بدهد. و اگر کسی که کفش او را برده متعمّد نبوده یا احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده و دسترسی به او نیست باید با آن معامله مجهول المالک نماید، یعنی از صاحبش تفحّص کند و چنانچه از پیدا کردن او مأیوس شود، بنا بر احتیاط واجب با اجازه حاکم شرع از طرف او به فقیر غیر سیّد صدقه بدهد. (فاضل): باید زیادی قیمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد و اگر احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده چنانچه از پیدا کردن صاحبش مأیوس باشد، از طرف او آن را صدقه بدهد و احتیاط واجب آن است که به اذن حاکم شرع باشد. (مکارم): زیادی را از طرف صاحبش صدقه می‌دهد، ولی اگر یقین دارد یا احتمال می‌دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده، چنانچه از پیدا کردن صاحب آن مأیوس باشد باید آن را صدقه دهد. (۶) (زنجانی): باید به اجازه حاکم شرع زیادی قیمت را صدقه بدهد و اگر احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده، در صورتی که قیمت آن از یک درهم کمتر باشد، می‌تواند برای خود بردارد و اگر بیشتر باشد، باید تا یک سال اعلان کند و بعد از یک سال احتیاطاً صدقه بدهد (۷) (گلپایگانی)، (نوری): در صورتی که قیمت آن از ۶/ ۱۲) نخود نقره سکّه دار کمتر باشد، می‌تواند برای خود بردارد و اگر بیشتر باشد، باید تا یک سال اعلان کند و بعد از یک سال احتیاطاً از طرف صاحبش صدقه بدهد @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢مطلاق بودن امام حسن مجتبی علیه السلام 💢 @Porseman_channel مام حسن مجتبی(ع)، از شخصیت‌هایی است که هدف آماج احادیث مجعول قرار گرفته، اما دشمنان این‌بار ایشان را به تعدّد ازدواج و بسیاری طلاق متهم کرده‌اند! اتهامی که بی‌اساس بودن آن درباره شخصیتی همانند امام حسن مجتبی(ع) کاملاً واضح است. در بعضی از این روایات چنین آمده است: الف. امام علی(ع) به مردی که در مورد خواستگاری حسن، حسین و عبداللّه‏ بن‏ جعفر از دخترش با ایشان مشورت می‌کرد، فرمود: «بدان! حسن، بسیار طلاق می‌دهد. دخترت را به حسین تزویج کن؛ زیرا برای دخترت بهتر است».[1] 📚المحاسن، ج 2، ص 601، ب. امام صادق(ع): «حسن بن‏ علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آن‌که حضرت علی(ع) در کوفه بپا خاست و فرمود: ای کوفیان! به حسن دختر ندهید؛ زیرا بسیار طلاق می‌دهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می‌کنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه(س) است، اگر خواست همسرش را نگه می‌دارد و اگر نخواست طلاق می‌دهد». 📚الکافی، ج 6، ص 56 ج. امام باقر(ع): «علی(ع)، کوفیان را مخاطب ساخت و فرمود: به حسن زن مدهید؛ زیرا بسیار طلاق می‌دهد». 📚دعائم الاسلام، ج 2، ص 258، در بعضی از کتب اهل سنت نظیر: انساب الاشراف،قوت ‏القلوب، شرح نهج‏ البلاغه ابن ‏ابی‌الحدید معتزلی 📚انساب الاشراف، ج 3، ص 25، و ابو طالب مکى، محمد بن على‏، قوت ‏القلوب، ج 2، ص 412، وابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله‏، شرح نهج ‏البلاغه، ج 16، ص 12 – 13، و... نیز همین مطالب تکرار شده است و از آن‌جایی که گفته‌اند دروغ هر چه بزرگ‌تر باشد قبول کردنش آسان‌تر است در بعضی از جعل‌ها عدد همسران مطلقه آن‌حضرت را به سیصد نفر رسانده‌اند! 📚قوت ‏القلوب، ج 2، ص 412. که همه اینها سخیف و فاقد ارزش و به دور از عقل و منطق است. شواهد تاریخی، عقیدتی فراوانی در دست است که بر نادرستی این نقل‌ها دلالت دارد: 1. امام مجتبی(ع) در نیمه رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد و بنا بر مشهور، در 28 صفر سال پنجاه هجری از دنیا رفت. اگر اولین ازدواج آن‌حضرت در 20 سالگی باشد، تا سال شهادت پدر؛ یعنی سال 40 هجری، یعنی در فاصله 17 سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که با توجه به این‌که آن‌حضرت در دوران پنج ساله حکومت پدر در تمامی سه جنگ نهروان، جمل و صفین شرکت داشتند و با توجه به این‌که آن‌حضرت بیست بار پیاده از مدینه به حج رفتند و حج گذاردند چگونه ممکن است وقت کافی برای چنین ازدواج‌هایی داشته باشند. بنا بر این، قبول چنین احادیثی امری نامعقول است. 2. بیشتر روایاتی که در کتب حدیث آمده منقول از امام صادق(ع) است؛ یعنی این مطلب حدود نزدیک به یک قرن پس از زمان امام مجتبی(ع) مطرح می‌شود، چرا که وفات امام صادق(ع) در سال 148 هجری و شهادت امام مجتبی(ع) در سال پنجاه هجری رخ داد. اگر واقعاً این روایات از امام صادق(ع) باشد حضرت چه هدفی از بیان آن بعد از یک قرن داشته‌اند؟ آیا درصدد بیان و افشای بحران خانوادگی امام مجتبی(ع) بوده‌اند؟! قابل تأمّل است که این سخن در همان اوان، بر زبان منصور دوانیقی دشمن سرسخت ائمه(ع)، جاری می‌شود. مسعودی، سخنرانی منصور را در جمع خراسانی‌ها چنین نقل کرده است :«سوگند به خداوند که فرزندان ابوطالب را با خلافت وا نهادیم، و به هیچ روی متعرض آنان نشده‌ایم، تا آن‌که علی بن ‏ابی‌طالب خلافت را به دست گرفته و آن زمان که موفق نشد در حکومت، تن به حکمیت داد. مردم اختلاف کردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهی بر او هجوم آورده و او را کشتند. پس از وی، حسن بن ‏علی بپا خاست. او مردی نبود که اگر اموالی بر او عرضه می‌شد، بستاند. معاویه با حیله او را ولی‌عهد خود کرد. و سپس او را خلع کرد. او به زنان رو آورد. روزی نبود که ازدواج نکند یا طلاق ندهد. تا آن‌که در بستر از دنیا رفت». 📚مروج الذهب، ج 3، ص 300، 3. اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان قسم خورده و بهانه جویانی که بر کوچک‌ترین امری مثل رنگ و جنس لباس ایشان اعتراض می‌کردند، در زمان حیات آن‌حضرت، این امر را بر ایشان خُرده می‌گرفتند و در مناظرات و اعتراض‌هایی که بر حضرت داشتند بر این نکته ـ که اگر صحیح بود نقطه ‏ضعف بزرگی به شمار می‌رفت ـ انگشت می‌گذاشتند. ولی چنین امری از آن دوران، گزارش نشده است. 4. تعداد همسران و فرزندان و دامادانی که برای حضرت امام حسن در منابع تاریخی آمده، با این رقم‌ها سازگاری ندارد. بیشترین تعداد فرزندان را 22 و کمترین را 12 گفته‌اند و تنها 13 نام به عنوان همسر، برای ایشان ذکر شده که ترجمه و شرح حال بیش از سه تن آنان در دست نیست و نیز بیش از سه داماد برای آن بزرگوار در کتب تاریخ، گزارش نشده است.
📚قرشى‏، باقر شریف، حیاة الإمام الحسن بن على(ع)، ج 2، ص 455 – 460 و 461 ـ 469، 5. روایاتی بر مبغوضیت ‏طلاق دلالت دارد. این روایات در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت به نحو مکرّر، نقل شده است. رسول خدا(ص): «منفورترین حلال‌ها نزد خداوند، طلاق است». 📚سجستانی، أبو داود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، ج 3، ص 504، امام صادق(ع): «ازدواج کنید و طلاق ندهید؛ زیرا طلاق عرش خداوند را به لرزه درمی‌آورد». 📚طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم ‏الاخلاق، ص 197 و نیز امام صادق(ع)، از پدرشان نقل می‌کند: «خداوند کسی را که بسیار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه جنسی باشد، دشمن می‌دارد». 📚وسائل الشیعة، ج ‏22، ص 8. حال آیا می‌توان گفت: امامی معصوم به طور مکرّر دست به چنین عملی زند و این عمل، توجیهی نداشته باشد که پدرش هم اقدام به جلوگیری از آن نماید. 6. امام حسن مجتبی(ع) عابدترین و زاهدترین انسان زمانش بود، 📚شافعی، ابراهیم بن سعد الدین‏، فرائد السمطین، ج 2، ص 68، و همواره این چنین نیایش می‌کرد: «من از پروردگارم حیا می‌کنم که او را ملاقات کنم در حالی که پیاده به سوی خانه او نرفته باشم». 📚بحارالانوار، ج 43، ص 399 او بیست‌بار پیاده از مدینه به حج رفت و حج گذارد چگونه ممکن است مرتکب چنین اعمالی شود؟! 7. صفت «مِطلاق»(پُر طلاق)، در جاهلیت نیز مذموم بود. وقتی خدیجه(س) به پسر عمویش ورقه، از خواستگارانش سخن گفت و با وی مشورت کرد که به کدام پاسخ مثبت دهد، ورقه جواب داد: شیبه بسیار بدبین است، عقبه پیرمرد است، ابوجهل مردی متکبر و بخیل است، صلت مردی مطلاق است. آن‌گاه خدیجه(س) گفت: «نفرین خدا بر اینها باد، ولی آیا می‌دانی مرد دیگری هم از من خواستگاری کرده است؟». و اینک جای تأمل است، چگونه خصلتی که در جاهلیت مورد ذم و سرزنش بوده و مردمان آن دوره حاضر نبودند به چنین مردی (مطلاق) زن دهند، آن‌وقت حضرت علی(ع) فرزند زاهد و پارسای خود را چنین وصف کرده باشد؟! و امامی معصوم به چنین خصلت ناپسندی که مبغوض خداوند است آلوده باشد. اینها بعضی از شواهدی بود که بر دروغ و بی اساس بودن این نقل ها گواهی می‌دهد. بنابر این، نمی‌توان این مضامین سخیف و نقل‌های ناصواب را در حق شخصیتی پذیرفت، که در روایات متعددی از قول رسول گرامی اسلام(ص) مورد تعریف و تمجید قرار گرفته است. 📚مهریزى، مهدى، تأملى در احادیث کثرت طلاق، مجله پیام زن، شماره 76، تیر 1377ش. کتاب‌هایی که در این زمینه می‌توان به آنها رجوع کرد: 1. قرشى، باقر شریف، حیاة الامام الحسن(ع) 2. مطهرى، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام 3. پیشوایى، مهدى، زندگى امام حسن(ع) 4. مصطفوى، حسن، الامام المجتبى(ع) 5. شفیعى، سیدعلى، از گوشه و کنار تاریخ 6. رسولى محلاتى، سیدهاشم، زندگانى امام مجتبى(ع) 7. زمانى، احمد، حقایق پنهان @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢فلسفه تعدد زوجات رسول خدا صلی الله علیه و آله 💢 @Porseman_channel پيامبر اسلام (ص) خانه كوچكى داشت که این خانه دارای اطاقهاى مختلفى بود پیامبر (ص)ازدواجهای متعددی کرده بودند که هرکدام دليلى داشت، كتابهاى زيادى شايد صد كتاب در اين زمينه نوشته شده، كه چرا پيامبر ما زنان متعدّد داشت، افراد مختلفى بودندکه با پیامبر(ص)دشمنی می کردند چون يكى از راه های ارتباط با قبيله‏ هاى مختلف اين بود كه احساس كنند كه پيغمبر داماد آن قبيله است و كارشكنى نكنند و پيامبر را از خودشان بدانند و اگر بگوييم همه زنانی که داشتند دختر و جوان بودند و چنين و چنان بودند اين چنين نیست و یک دروغی بیش نیست پيامبر(ص) اوّلين ازدواجشان در سنّ 25 سالگی باخدیجه بود که 40 سال داشت يعنى بيست و پنج سالگى تا حدود بعد از بعثتش تا حدود چهل و چند سالگى يك همسر داشته آدمى كه آن ور پنجاه سال بين پنجاه و شصت سال زنهاى مختلفى بگيرد آن ديگر نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله جسارت نباشد كسى كه آنوَرِ پنجاه سالگى و شصت سالگى داماد مى‏ شود آن ديگر هدفش، هدف جوانى وهوس نيست. علاوه بر اينكه هر زنى يك خصوصيّتى داشته مثلا بعضى از زنها بدلیل اینکه مسلمان شدند فاميل آنها را بيرونشان مي كرد و می گفتند حال كه مسلمان شده‏اى برو كنار ديگه تو فاميل ما نيستی پيغمبر اين زنِ مسلمان را با يك مرد مسلمان عقد می ‏كرد بعد مرد هم مى‏رفت جبهه شهيد مى‏ شد، اين نه شوهر داشت و نه کس و کار و هم از نظر شوهر ضربه خورده بود هم از نظر فاميل هم چند تا يتيم داشت،پس با آنها ازدواج می کرد زنى كه يك مشت يتيم دارد و از زنهاى پيامبر غير از حضرت خديجه بقیه فقیر بودند بنابراين به چند اصل دقت كنيد: 1- پيغمبر ما كارى را روى هوس نمی كرد نعوذ بالله آدمهاى عادى هم كه روى هوس كار می كنند اين وَرِ چهل سالگى است نه آن وَرِ پنجاه و پنج سالگى است. 2 -زنان پيامبر جوان جوان نبودند، داغدار بودند، بعضى ‏هاى آنها چند شوهر كرده بودند و از فاميل اخراج شده بودند. اجمالٌا اخراج شده از فاميل، شهيد داده، يتيم دارد، سن بالا، آن وَرِ پنجاه سال با اين خصوصيّات ديگر وصله ‏اى به پيغمبر نمى ‏چسبد ازدواج‌هاى پیامبر در بسیارى از موارد، مانند: ازدواج با «صفیه» دختر حىّ‌ بن اخطب رئیس قبیله بنى نضیر، «حفصه» دختر عمر، «جویره» دختر حارث، رئیس قبیله بنى مصطلق جنبه سیاسى داشته و براى کاستن از عداوت، یا ایمان آوردن و یا طرح دوستى و جلب محبت اشخاص و یا قبایل بوده است که از رهگذر این ازدواج‌ها تمام افراد یک قبیله مسلمان مى‌شدند. 2. بعضى ازدواج‌هاى پیامبر مانند: ازدواج با «زینب»، براى شکستن سنت جاهلى بوده است که شرح آن در تفاسیر مختلف در ذیل آیه 37 سوره احزاب آمده است. 3. برخى ازدواج‌هاى پیامبر براى تأمین نیاز اقتصادى بیوه زنان بود، به خصوص افرادى که سرپرست خود را در راه اسلام از دست داده بودند هم چون «سوده» و «ام سلمه». 🔴در نتیجه، با بررسى اجمالى از همسران پیامبر در مى‌یابیم که ازدواج‌هاى متعدد او از روى شهوت‌رانى نبوده است، اگر چنین بود پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در اوج جوانى و در سن 25 سالگى با حضرت خدیجه ازدواج نمى‌کرد و تا زمانى که حضرت خدیجه علیها السلام زنده بود همسرى دیگرى را انتخاب نکرد و همسران دیگر را بعد از وفات حضرت خدیجه علیها السلام و در زمان هجرت در مدینه و پایه‌ریزى حکومت اسلامى و در سن کهولت یعنى 53 سالگى به بعد اختیار نمود و اگر چنین بود زمانى که زن جوانى به نام عایشه را اختیار کرد، دیگر به سراغ ام‌سلمه - که زنى پیر بود - نمى‌رفت و... 📚ر. ک: فلسفه ازدواج دائم و موقت در اسلام، سید مجتبى ذاکرى شاندیز، ص 149-167؛ و حریت و حقوق زن در اسلام، على شریعتى و محمد عبدى، ص 39؛ وحیوة‌القلوب، علامه مجلسى، ج 4، ص 1519-1570 @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢چراترتیب نزول نه💢 چرا ترتيب فعلي قرآن بر اساس ترتيب نزول قرآن جمع آوري نشده است؟ @Porseman_channel طبق نظر محققان و مفسران قرآني، قرآن مجيد در مكه و مدينه، در حالت سفر و غير سفر، 📚اتقان في علوم القرآن، ترجمة مهدي حائري قزويني، ج1، ص75 شب و روز، هنگام جنگ و صلح، پيشامدها و حادثه‌هاي گوناگون، هنگام پرسش و احتياجات فرهنگي و علمي، در اصول عقايد، اخلاقيات، مواعظ و احكام الهي و هزاران نكتة ديگر، در پديده‌هاي مختلف نازل مي‌شد. در مابين اين دو زمان احتياج به بيان موضوع ديگر پيش مي‌آمد كه آياتي در اين زمينه نزول مي‌يافت. گاهي چند آيه از يك سوره نازل مي‌شد،ولي پيش از آنكه بقية همان سوره نازل شود به مناسبتي خاص آياتي از سورة ديگر وحي مي‌شد و پيامبر- صلي الله عليه و آله وسلم - دستور مي‌دادند كه هر آيه در محلش و در سورة مناسب خودش قرار داده شود. البته چينش آيات بدستوررسول خدا- صلي الله عليه و آله وسلم – وطبق دستورخداوندمتعال بوده كه در روايتي از اهل سنت آمده است كه جلال الدين سيوطي، از عثمان بن عفان بن ابي العاص، روايتي را نقل مي كند، كه مي گويد: ما نزد رسول خدا - صلي الله عليه و آله وسلم – بوديم و ديديم كه آن حضرت ديدگان مبارك خود را بالا برده و سپس آن را در نقطه اي متمركز كرد و پس از آن فرمود: «جبرائيل هم اكنون بر من فرود آمد و گفت: آيه إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَي... را در اين جاي سوره نحل قرار دهم.» 📚سيوطي، الاتقان، ج1، ص105. و ابن عطيه، مقدمتان في علوم القرآن، قاهره، 1954م، ص26ـ27. بنابراين جايگاه آيات درسوره ها از همان ابتدا معلوم، و به دستور خداوند بوده است، و پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله وسلم – به منظور حفظ و صيانت نصوص قرآن علاوه بر استمداد از نيروي حافظه خود و حافظه مردم، دستور مي داد آيات قرآن را بنويسند و آنان كه دست اندركار نگارش قرآن بوده اند «كاتبان وحي» ناميده مي شدند كه جمعاً 43 يا 45 نفر بودند و اوّلين آنها و بيش از همه «امير المؤمنين علي ابن ابي طالب(عليه السلام )» بود. كه تاريخ از اين افراد به نام «كتّاب وحي» نام مي برد 📚زنجاني، تاريخ قرآن، سازمان تبليغات اسلامي، ص42. عبدالصبور، تاريخ القرآن،ص53. و ص66. كه قرآن را در روي لوح يا كتف يا حرير يا برگ خرما يا سنگ سفيد يا پوست و.... مي نوشتند 📚سيوطي، الاتقان، ج1، ص99. و ابن نديم، الفهرست، مصر، 1348ق، ص37ـ36. و همزمان با حيات رسول خدا- صلي الله عليه و آله وسلم – به ترتيبي كه هم اكنون در اختيار ماست جمع آوري و مرتب كردند. 📚طبرسي، مقدمه مجمع البيان، ج1، ص15. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢تسبیحات اربعه به جای حمد دررکعت اول💢 @Porseman_channel 1. اگر شخصی در رکعت اول یا دوم نماز، اشتباهاً تسبیحات اربعه بگوید، اگر هنوز به رکوع نرفته چه باید کند؟ 2. اگر به رکوع رفت و بعد آن فهمید چه باید بکند؟ در این فرض، آیا فرق می‌کند که شخص از روی حواس‌پرتی تسبیحات بگوید یا فکر کند رکعت سه یا چهار نماز است؟ 3. اگر شخص در این حالت امام جماعت باشد وظیفه مأمومین چیست؟ ✅پاسخ 1. چنانچه قبل از رکوع متوجه شود که در تسبیحات و قرائت اشتباه عمل کرده، باید صحیح آن را انجام دهد. 2. اگر بعد از رفتن به رکوع متوجه شود، تکلیفی ندارد و نمازش صحیح است. 3. اگر چنین شخصی امام جماعت باشد، وظیفه‌اش مانند کسی است که نماز فرادا می‌خواند. مأمومین نیز اگر بعداً متوجه این اشتباه شوند نمازشان صحیح است، ولی اگر همان موقع متوجه شوند، لازم است امام جماعت را آگاه کنند، پس اگر متوجه نشد و اصلاح نکرد، مأمومین می‌توانند نماز را به صورت فرادا ادامه دهند. ] حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی): 1. در فرض سؤال باید حمد و سوره را بخواند. 2. تکلیفی ندارد و نماز صحیح است. 3. در فرض مذکور مأمومین باید اگر می‌توانند امام را آگاه کنند، در غیر این صورت نیت فرادا نموده و پس از خواندن حمد و سوره نماز را به صورت فرادا ادامه دهند. حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی): 1 و 2. اگر قبل از رکوع باشد باید تسبیحات را قطع کرده و حمد و سوره بخواند و اگر بعد از رکوع باشد، وظیفه‌ای ندارد و نماز صحیح است. 3. نماز مأمومین صحیح است. حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی): 1 و 2. اگر قبل از رکوع متوجه اشتباه خود شود باید حمد و سوره را بخواند و اگر بعد از رکوع فهمیده نمازش صحیح است ولی احتیاط، انجام سجده‌ی سهو است. 3. چنانچه مأمومین متوجه اشتباه امام باشند باید او را ملتفت کنند و اگر بدون التفات به رکوع برود مأموم موظف است حمد و سوره را خود بخواند. حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی): 1. باید حمد و سوره را بخواند. 2. نماز او صحیح است. 3. باید به گونه‌ای امام را متوجه اشتباه خود کند و چنانچه امام متوجه نشد، مأمومین باید نماز را تمام کنند و اعاده نمایند. حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی): اگر به رکوع نرفته باید حمد و سوره را بخواند در غیر این صورت لازم نیست و بهتر است سجده سهو بجا آورد. @Porseman_channel