eitaa logo
کانال پرسمان دینی
843 دنبال‌کننده
45 عکس
13 ویدیو
81 فایل
بحول و قوه الهی؛پاسخگوی شبهات وسوالات دینی در« گروه »و «کانالهای پرسمان» می باشیم. http://eitaa.com/joinchat/2121924619Ce5ff3b4f6e @ebadi_porseman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢زمان دقیق حمله به خانه حضرت صدیقه طاهره س💢 @Porseman_channel زمان دقيقي را نمي توان در اين باره ارائه داد. چرا كه حتي در زمان شهادت آن بانو نيز چند ديدگاه است. اما ماجراى حمله به خانه حضرت فاطمه زهرا(س) قبل از ماجراى غصب فدك و پس از بيعت با ابوكر در سقيفه بود يعني همان روزهاي اول بعد از رحلت رسول خدا اتفاق افتاد .و فاصله چنداني وجود نداشته است. ابن ابى الحديد مى گويد: چون ابوبكر به خلافت رسيد، على و زبير و جماعتى از بنى هاشم در خانه فاطمه بودند. عمر به نزد ايشان آمد و گفت: قسم به آن كسى كه جانم در دست او است ! اگر بيرون نيايى و با ابوبكر بيعت نكنى، خانه را بر شما آتش مىزنم. زبير با شمشير كشيده از خانه بيرون آمد. مردى از انصار او را گرفت و شمشير از دستش افتاد. عمر بر سر زبير فرياد كرد و شمشير را بر سنگ زد و آن را شكست. 📕شرح نهج البلاغة، ج 2، ص 21. همچنين نقل شده كه: عمر با بسيارى از اطرافيان خود در خانه زهرا(س)جمع شدند. فاطمه پشت در آمد و عمر گفت: براى بيعت با ابوبكر از خانه خارج شويد و گرنه خانه را آتش مى زنم. فاطمه اجازه نداد وارد خانه شوند. عمر دستور داد هيزم بياورند و فرياد زد: يا على ! از خانه بيرون بيا. .. على (ع) را به اجبار به مسجد براى بيعت با ابوبكر بردند. 📚المصنف، ابن أبي شيبة الكوفي، 1409 - 1989 م ، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، ج 8، ص572؛ انساب الأشراف، چ دار معارف، قاهره،ج 1،ص586؛ الامامة و السياسة، چ مكتبة تجارية كبرى، مصر، ص 12. ماجراي بيعت با ابو بكر در سقيفه در همان روز رحلت پيامبر صورت گرفت و ماجراي هجوم به خانه حضرت زهرا نيز در امتداد بيعت گرفتن براي ابوبكر و تحصن مخالفان در خانه حضرت در همان روزها بوده است . 📘مروج الذهب و معادن الجوهر، أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (م 346)، تحقيق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409، ج 2، ص 298. البته برخی روزشمار حوادث فاطميه بدين گونه است: دوشنبه 28 صفر سال دهم هجري: رحلت جانگداز خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله، و تشكيل سقيفه بني ساعده و آغاز غصب خلافت. سه شنبه: اخذ بيعت اجباري از ساكنين مدينه (بيعت عمومي) و احتجاج اميرالمؤمنين علي عليه السلام درباره خلافت در مسجد النبي و مراجعه به منزل و تدفين غريبانه خاتم الانبياء در نيمه شب. چهارشنبه: اولين روز از ايام جمع آوري قرآن توسط اميرالمؤمنين علي عليه السلام و اولين روز از ايام تحصن در بيت حضرت فاطمه سلام الله عليها. پنج شنبه: دومين روز از ايام جمع آوري قرآن و دومين روز از ايام تحصن در بيت حضرت فاطمه سلام الله عليها. جمعه: سومين روز از ايام جمع آوري قرآن و دومين روز از ايام تحصن در بيت حضرت فاطمه سلام الله عليها و هجوم اول به خانه وحي و اولين نوبت از استنصارهاي شبانه حضرت علي عليه السلام و حضرت زهرا سلام الله عليها. شنبه: ايام مطالبه ميراث و سهم ذي القربا توسط حضرت فاطمه سلام الله عليها و دومين نوبت از استنصارهاي شبانه. يك شنبه: ايام مطالبة ميراث و سهم ذي القربا توسط حضرت فاطمه سلام الله عليها و سومين نوبت از استنصارهاي شبانه. دوشنبه: ايام مطالبة ميراث و سهم ذي القربا توسط حضرت فاطمه سلام الله عليها و بي وفايي صحابه در ياري رساندن به اميرالمؤمنين علي عليه السلام و عرضه قرآن توسط اميرالمؤمنين و ايراد خطبة «وسيله». سه شنبه و چهارشنبه: ايام مطالبة ميراث و سهم ذي القربا توسط حضرت فاطمه سلام الله عليها. پنج شنبه: خطابة فاطمه زهرا سلام الله عليها معروف به خطبة فاطمي در مسجد النبي. جمعه: سخنراني دوازده نفر از ياران اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد النبي و احتجاج آن ها با ابوبكر دربارة خلافت پس از كسب اجازه از اميرالمؤمنين علي عليه السلام. شنبه يكشنبه و دوشنبه: ايام سه روزة انزواي سياسي ابوبكر. سه شنبه: تثبيت دوبارة پايه هاي حكومت ابوبكر توسط عناصر مسلح كودتا و اخراج كارگزاران حضرت زهرا سلام الله عليها از فدك. چهارشنبه: رسيدن خبر غصب فدك به صديقة طاهره سلام الله عليها در مدينه. پنج شنبه و جمعه و شنبه: ايام مطالبة فدك. يك شنبه و دوشنبه: ايام مطالبة فدك و احتمال وقوع اصلي هجوم در اين روزها و پس از آن به خانة وحي و اهل بيت رسالت و جسارت به فاطمة زهرا سلام الله عليها كه منجر به شهادت آن حضرت شد. ( برگرفته شده از 📙دانشنامة شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها، ص 236 و 237 ، چاپ دوم، 1386). @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢غریب الغرباء💢 @Porseman_channel غریب الغربا به معنای غریب غریبان است و كسی را گویند كه از همه غریب تر است. در خصوص علت بروز و شیوع این لفظ(غریب الغربا) در مورد امام رضا( در لسان عامة مردم پس از شهادت ایشان، اساس آن همان روایاتی است كه در خصوص شهادت و مكان دفن ایشان وارد شده است. از رسول خدا( روایت گردیده : "پاره ای از تن من در خراسان مدفون خواهد شد و هر غمناكی كه او را زیارت كند، خداوند غمش رابرطرف گرداند وهرگناهكاری كه او را زیارت كند،‌البته گناهانش را بیامرزد." امیرالمؤمنین علی( نیز در این باره می فرماید : "به زودی مردی از فرزندان من در خراسان بوسیله زهر كشته خواهد شد، كه نام او همنام من و نام پدرش نام پسر عمران(موسی() است، آگاه باشید كسی كه او را درغربتش زیارت كند،‌خداوند گناهان او را بیامرزد." در حدیث معتبر از امام رضا( روایت گردیده كه فرمود : "زود باشد كه كشته شوم به زهر، به ظلم و ستم و مدفون شوم در كنار هارون الرشید، و بگرداند خداوند تربت مرا محل تردد شیعیان و دوستان من، پس هر كه مرا در این غربت زیارت كند، واجب شود بر او كه من او را زیارت كنم در روز قیامت." ، امام طی اقامت كوتاه خویش در خراسان، پیوسته دچار درد و رنج و اندوه بود و آرزوی مرگ می كرد. و نیز نقل گردیده كه روزهای جمعه، هرگاه از مسجد بازمی گشت، می فرمود : "پروردگارا اگر گشایش كارم از‌ آنچه در آن قرار دارم، مرگ است، هر چه زوتر مرگم را فرا برسان." تحمل مأمون و اطرافیانش و آمد و شد میان آنها و نشست و برخاست با آنان و سوء استفاده مأمون از وجود مقدس امام، در جهت اغراض و مصالح حكومت، همه اینها مایة دل آزردگی و ناراحتی و ناخشنودی امام، تا سرحدّ مرگ بود. امام(ع) در موقعیتی قرار داشت، كه هم از بُعد مكانی غریب بود و هم از بُعد عقیدتی. هم مجبور بود از دوری خانواده و یاران و مكانی كه به آن علاقه مند بود(مدینه)‌، دلتنگ باشد، و هم در میان گروهی بسر برد، كه هیچ سنخیّتی از نظر فكر و مرام و عقیده به آنان احساس نمی كرد و در عین حال ناظر اعمال ریاكارانة‌شان بود، و از نیرنگ و نفاق درونی آنان نیز به خوبی آگاه بود. اینها وجود مقدس امام را بشدت آزار می داد. لذا عنوان غریب الغربا، مصداق چنین غربتی است. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢غسل جنین💢 @Porseman_channel مسأله 558 بچه سقط شده را اگر چهار ماه یا بیشتر دارد (1) باید (2) غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد (3)، باید (4) در پارچه ای به پیچند و بدون غسل دفن کنند. (1) (گلپایگانی، صافی: ) یا اگر چهار ماه ندارد ولی خلقتش تمام باشد.. (اراکی: ) اگر چهار ماه بیشتر دارد.. (2) (بهجت: ) باید بنا بر احتیاط واجب.. (3) (گلپایگانی، صافی: ) و خلقتش هم تمام نشده.. (سیستانی: ) بلکه اگر چهار ماه هم ندارد ولی ساختمان بدنش تمام شده، باید بنا بر احتیاط واجب او را غسل دهند و در غیر این دو صورت باید بنا بر احتیاط در پارچه ای به پیچند و بدون غسل، دفن کنند. (4) (خوئی، تبریزی: ) باید بنا بر احتیاط.. (مکارم: ) باید بنا بر احتیاط واجب... @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سقط كردن جنينى كه ناقص الخلقه به دنيا مى آيد، چه حكمى دارد؟ @Porseman_channel همه مراجع (به جز فاضل و مكارم): ناقص بودن بچه مجوز شرعى براى سقط جنين محسوب نمىشود. آيةاللَّه مكارم: اگر در مراحل ابتدايى جنين باشد و به صورت انسان كامل در نيامده (هنوز روح در آن دميده نشده باشد) و تولد ناقص آن باعث مشقت و حرج شديد براى پدر و مادرش گردد اشكال ندارد و بنابر احتياط ديه را هم بايد بدهند . آيةاللَّه فاضل: سقط آن جايز نيست مگر در موارد ضرورت. مقام معظم رهبری: ناقص الخلقه بودن جنين، مجوّز شرعى براى سقط جنين حتّى قبل از ولوج روح در آن محسوب نمى شود، ولى اگر تهديد حيات مادر بر اثر استمرار حاملگى مستند به نظر پزشك متخصص و مورد اطمينان باشد، سقط جنين قبل از ولوج روح در آن اشكال ندارد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢عمر طولاني امام زمان ع 💢 برخي انكار ميكنند كه مگر ميشود كسي بيش از هزار سال عمركند؟ @Porseman_channel ✅پاسخ 1⃣اولا سوال ميكنيم آيا مستشكل خدا را قادر مي داند يا نه؟ به نظر او خدا به هر امري قادر است يا عاجز و ناتوان مي باشد؟ً! قطعا خدا قادر است و طولاني بودن عمر موجودي از حيطه قدرت خدا خارج نيست و عقلا امكان دارد. در قرآن در مورد حضرت يونس ع است كه اگر استغفار نمي كرد تا قيامت در شكم ماهي زنده نگه داشته ميشد.واين خود شاهد قرآني بر امكان آن و تعلق گرفتن قدرت خدا بر آن در صورت لزوم مي باشد. 📗صافات144 2⃣ثانيا وقتي كسي اولين بار روي آب راه رفت همه متعجب ميشوند و سر و صدا ميكند و وقتي نفر دوم راه رفت بازتاب كمتري خواهد داشت و همينطور اگر افراد زيادي اينكار را بكنند عادي شده و جاي هيچ تعجب و انكاري وجود نخواهد بود. در مورد طولاني بودن عمر حضرت هم همين است. حضرت يكي از مخلوقات است كه عمر طولاني دارند و سابقا و لاحقا اين امر آنقدر تكرار شده و ميشود كه حد و حصرندارد.پس نبايد مورد اعجاب و انكار قرار گيرد. 3⃣ثالثا معمرين زيادي بوده اند كه عمرهاي طولاني داشته اند. كه اسم برخي آنها دركتاب 📚بحار الانوار ج51 ص14ذكر شده است. ازجمله آنها نوح ع بوده كه طبق روايات 2500 سال عمر كرده و اين عمر كمتر از خودش را بي اشكال و منطقي مي نمايد. به تصريح قرآن 950 سال پيامبري كرده اند 📒عنكبوت14 و طبق روايات عمر بسيار طولاني داشته اند. 📙تاريخ طبري ج1ص93 و عمرطولاني امام زمان ع به عنوان شباهتي به نوح ع ذكر شده است. 📘كمال الدين ج2ص524 از معمرين ديگر حضرت خضر 📙بحار الأنوار ج13 ؛ ص299 امام رضا عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: خضر عليه السّلام از آب حيات نوشيد و او زنده است و تا نفخ صور نخواهد مرد و او نزد ما مىآيد و سلام مىكند و آوازش را مىشنويم امّا شخصش را نمىبينيم و او هر جا كه ياد شود حاضر مىشود و هر كه او را ياد كند بايستى بر او سلام كند و او همه ساله در موسم حجّ حاضر مىشود و همه مناسك را به جا مىآورد و در بيابان عرفه وقوف مىكند و بر دعاى مؤمنين آمين مىگويد و خداوند بواسطه او تنهائى قائم ما را در دوران غيبتش به انس تبديل كند و غربت و تنهائيش را با وصلت او مرتفع سازد. 📗كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج2 ؛ ص391 وبه صراحت راز طول عمر خضرع ؛ حجتي بر نفي استبعاد طول عمر امام زمان ع ذكر شده است. «امّا طول عمر خضر... چون در علم ازلى خداوند مقدار عمر قائم ما و طول غیبت او تقدیر شده بود و می دانست که بندگانش طول عمر او را انکار می کنند، از این رو عمر خضر را طولانى گردانید، تا در اثبات طول عمر قائم ما به وسیله ی آن استدلال شود ؛ و بدان وسیله ایراد دشمنان از میان برود و مردم را بر خدا حجّت و ایرادى نباشد.» 📚بحارالأنوار ،ج51 ،ص221 و عيسي ع كه به تصريح قرآن كريم نمرده و به صليب كشيده نشده بلكه به آسمان برده شده و زنده است. 📗نساء157 👌در نتيجه طول عمر امام زمان ع هيچ استبعادي ندارد و سابقه داشته و هم امكان علمي و عقلي دارد و هم سابقه تاريخي و طبيعي ؛وقوع آن را تاييد ميكندوضمنا مصادقي از مصاديق اعجاز الهي است. @Porseman_channel 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال پرسمان دینی: پرسمان 💢فلسفه غیبت💢 چرا امام زمان ع غايب است؟ @Porseman_channel گاهى صلاح معلم در اين است كه موقتاً از كلاس بيرون برود. چون تا سر كلاس است بچهها خوب شناخته نمىشوند. بايد ديد در غياب معلم چه مىكنند و از بيرون آنها را كنترل كرد. اصلًا پليس را بر مىداريم و ببينيم مردم خودشان چگونه رانندگى مىكنند؟ والا سر چهار راه ترمز كردى از ترس جريمه است. اينكه هنر نيست. بايد ببينيم چقدر قانونمند شدهايم. قانون در نهاد تو رفته يا از ترس پليس قانون را رعايت مىكنى؟ پس غيبت ضرورت دارد و اين غيبت را امامان يكى يكى تمرين مىدادند. اگر اداره برق يك شهر براى روشنايى كوچهاى، تير چراغ برقى نصب كرد و لامپى به آن زد، ولى بچههاى كوچه با زدن سنگ لامپ را شكستند، مأموره اداره لامپ ديگرى مىزند. چنانچه مجدداً بچهها لامپ را هم بشكنند، باز اداره برق، براى روشنايى محل اقدام به نصب لامپ ديگرى مىنمايد. حال اگر براى بار سوم بچههاى بىادب لامپ را شكستند، به احتمال بسيار زياد، اداره برق تمايلى به نصب مجدد لامپ ندارد، اما به خاطر خواهش بزرگترها و رفاه حال اهالى آن كوچه، ممكن است لامپ ديگرى را نصب كند. اما فكر مىكنيد اداره برق تا چه تعداد اين كار را انجام دهد؟ در مورد بحث ما نيز، حاكمان ستمگر، يازده چراغ هدايت را شكستند، خداوند نيز چراغ دوازدهم را نگه داشت تا زمانى كه مردم لياقت و آمادگى بهرهگيرى از اين چراغ هدايت را پيدا كنند. بيان علت حقيقى و اصلى غيبت امرى دشوار و شايد دور از دسترس باشد. درباره غيبت مىتوان، هم نگاه تاريخى داشت و هم نگاه روايى: يك. نگاه تاريخى: وقتى به تاريخ صدر اسلام و حتى قبل از آن مىنگريم، به خوبى مىبينيم كه جبهه كفر و باطل براى مقابله با جبهه حق و نابودى آن، از هيچ اقدامى فروگذارى نكرده و در اين راه حتى از كشتن پيشوايان دين نيز ابايى نداشته است. از اين رو خلفاى معاصر امام حسن عسكرى (ع) ايشان را به شدت تحت نظر داشتند تا وقتى فرزند ايشان به دنيا مىآيد، او را در همان ابتداى زندگى به شهادت برسانند. بنابراين بسيار طبيعى است كه خداوند آخرين حجت خود را در پرده غيبت قرار دهد تا جان او حفظ شود و در موعد مقرر و زمانى كه مردم آمادگى ظهور داشتند ظهور كرده و جهان را پر از عدل و داد نمايد. دو. نگاه روايى: در روايات به علت و حكمتهاى متعددى اشاره شده است از جمله: الف. غيبت سرى از اسرار الهى: پيامبر (ص) فرمود: ان هذا لامر من امر الله و سر من سر الله اين امر الهى و سرى از اسرار خداوند است. (بحار الانوار، ج 51، ص 73). ب. آزمايش مردم: امام على (ع) فرمود: به خدا قسم من و دو فرزندم شهيد مىشويم. خداوند در آخر الزمان مردى از فرزندانم را به خون خواهى ما بر خواهد انگيخت و او مدتى غايب مىشود تا مردم آزمايش شوند و گمراهان جدا گردند تا جايى كه افراد نادان مىگويند: خداوند ديگر به آل محمد كارى ندارد. (غيبت نعمامى، ب 10). ج. ستم پيشه بودن انسانها: امير مؤمنان (ع) فرمود: زمين از حجت خدا خالى نمىماند، ولى خداوند به دليل ستم پيشه بودن و زيادهروى انسانها، آنان را از وجود [ظاهرى] حجت خود محروم مىسازد (غيبت نعمانى، ب 10). د. حفظ جان امام: امام باقر (ع) فرمود: براى قائم ما قبل از آنكه به پا خيزد غيبتى است. راوى پرسيد چرا، حضرت فرمود: مىترسد [از قتل]. برخى بر اساس روايت اول مىگويند: علت اصلى غيبت، روشن نيست و آنچه از علتها گفته شده (مانند حفظ جان) از آثار غيبت است، نه علت اصلى (فصلنامه انتظار، ش 4، مقاله استاد طبسى). به هر حال غيبت امام مهدى (عج) يكى از پديدههايى است كه با اراده و تدبير خداوند رخ داده و داراى حكمت ها و مصلحتى مهم و قابل توجه است. عبداللَّه بن فضل هاشمى مىگويد: عرض كردم: «حكمت و فايده اين غيبت چيست؟» فرمود: «حكمت غيبت او، همان حكمت غيبت آن عده از حجتهاى خداوند است كه قبلاً از آنها ياد شده است حكمت اين غيبت نيز تا بعد از ظهور آن حضرت، بر مردم معلوم نخواهد شد همان طور كه حكمت كارهايى كه خضر انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از موسى، معلوم نشد. اى پسر فضل اين امرى الهى است و سرّ آن و جهات پنهانى آن نيز، الهى و به خدا مربوط است و هنگامى كه ما مىدانيم خداوند عزّوجل حكيم است، قبول و اعتراف مىكنيم كه تمام كارهايش، عين حكمت و درستى است هر چند كه علت و چرايى آن كارها، براى ما روشن نشده باشد» اثبات الهداه، ج 3، ص 488، ج. 217 بر اساس اين حديث، علّت و حكمت اصلى «غيبت»، براى ما معلوم نيست و پس از ظهور مهدى (عج) آشكار مىگردد @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢وصلت بين خلفاء و پيامبر ص💢 آيا وصلت پيامبر ص با خلفاء دليل فضيلت آنها و دختران شان ونشانه رابطه عميق دوستي مي باشد؟ @porseman_sound ✅پاسخ اينكه ازدواج پيامبر با اشخاص دليل عاقبت بخيري زنان و اطرافيان آنها و برحق بودن باشد.وفضيلتي براي آنها حساب شود؛ درست نمي باشدزيراكه 1⃣اولا در فرهنگ و آموزه قرآن؛صرف وصلت پيامبري با اشخاص موجب بهشتي بودن آنها و اهل فضل بودن شان نيست. چراكه خدا در قرآن به صراحت از ازدواج حضرت نوح و لوط ع با همسران ناصالح خبرداده و اين به وضوح بيان ميكند كه صرف همسر پيامبر بودن نشانه برحق بودن نيست و ميتواند زني در عين اينكه همسر پيامبر است ليكن بخاطر خيانتش ؛مورد مذمت خدا قرار گرفته بلكه مثلي براي افراد ناصالح گردد. «خداوند براى كسانى كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مىشوند!» 📚تحريم (10) اين آيه به وضوح تمام ؛ فضيلت بودن صرف ازدواج با پيامبران را رد كرده وآن را ملاك برحق بودن و فضيلت و بلكه اهل نجات شدن نمي داند. پس صرف اينكه پيامبربا كسي وصلت كرده نشانه صلاح و اهل حق بودن او نيست و او را از آتش جهنم نجات نمي دهد بلكه معيار ايمان و عمل صالح است. ⭕️نمونه ديگرقرآني پيشنهاد ازدواج لوط ع به قوم بدكار خود با دخترانش است. اينكه لوط پيامبر تحت شرائطي قرار گرفته و پيشنهادازدواج افرادخاطي قومش با دخترانش را مي دهد 📗حجر71 بيانگر اين حقيقت است كه در تزويج و وصلت پيامبران با امت خود غرض هايي سياسي و عقيدتي وجود داشته و كفويت و برحق بودن ملاك نيست.بلكه بخاطر تامين مصالح كلان و دوري از فتنه و فساد ؛ چه بسا تن به وصلتهايي داده ميشود. پس با وجود اين نمونه قرآني نميتوان به صرف دامادي شخصي (مثل عثمان) با پيامبر او را برحق جلوه دادو بهشتي و اهل فضل دانست... ⭕️نمونه ديگر در مورد حضرت نوح ع ؛ خداوند درمورد پسر نوح ع ؛كه از خون و گوشت نوح ع بوده و راه را كج رفته ؛اهليت او را خدا نفي كرده و عذاب خود را بخاطر پسر پيامبر بودن از او رفع و دفع ننموده است. اين نشانه آن است كه ملاك ايمان و عمل صالح است نه رابطه نسبي و سببي... چراكه وقتي رابطه تنگاتنگ نسبي كفايت از حق نكند.رابطه سببي به طريق اولي چنين خواهد بود.... نمونه قرآني در مورد زنان پيامبر ص در مورد همسران پيامبر ص به روشني ،قرآن بيان ميكند كه نقش اجتماعي سياسي آنها حساس تر و گناه و لغزش آنها عقاب مضاعف خواهد داشت. 📒احزاب30و32 و در سوره تحريم زنان پيامبر اسلام ص تهديد به طلاق دادن شده اند و به روشني از هم مسير نبودن برخي زنان با آنها خبر ميدهد. 📕تحريم1-5 پس در فرهنگ قرآن،صرف وصلت با پيامبر ؛ فضيلت و حقانيتي براي خودزنان و اطرافيان و تضميني بر عاقبت بخيري آنها نيست. درموردخصوص عايشه در اصح كتب خود روايت دارند كه قَامَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَطِيبًا فَأَشَارَ نَحْوَ مَسْكَنِ عَائِشَةَ فَقَالَ هُنَا الْفِتْنَةُ ثَلَاثًا مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ 📘صحيح بخاري كتاب فرض الخمس باب ما جاء في بيوت ازواج النبي صلي الله عليه وسلم رسول خدا به سخن ايستادند ، پس به سمت خانه عائشه اشاره كردند و سه بار فرمودند اينجاست فتنه ؛ همان جايي كه امت شيطان ظهور مي كنند . 2⃣ثانيا پيامبر ص در شرائط سياسي خاص قرار داشت و براي گسترش اسلام وتاليف قلوب اقوام و قبائل وهمراه كردن آنهااز اهرم وصلت استفاده نموده است. لذا وصلتي كه زيربناي آن،سياست و تاليف قلوب ومصالح كلان نشراسلام بوده ؛نميتوانددليل برحق بودن و فضيلت باشد. ازدواج در اين شرائط، بهترين عامل بازدارنده از جنگها و عامل وحدت و اُلفت ، بوده است. 👌گيورگيو ، نويسنده مسيحي مي نويسد: محمد ص ام حبيبه را به ازدواج خود درآورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد. در نتيجه پيامبر با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان وساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد و ام حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده هاي مكه شد. 📗محمد پيامبري كه از نو بايد شناخت، ص 207. 3⃣ثالثا پیامبر گرامی اسلام در امور عادی و طبیعی زندگي خود؛ بر اساس علم غیب خود عمل نمی کرد، بلکه تکلیف داشت تا براساس علم عادی و زندگی ظاهری عمل کند...لذا اقدام به اين وصلتها نمودند... @porseman_sound 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢نامگذاری فرزندان به اسم خلفاء💢 @Porseman_channel 1⃣بدون تردید شیعیان از یزید ومعاویه بیزارند اما در عین حال برخی از یاران امامان نامشان یزید بوده است مانند یزید بن حاتم از اصحاب امام سجاد،یزید بن عبدالملک، یزید صایغ،یزید کناسی از اصحاب امام باقر، یزید الشعر، یزید بن خلیفه، یزید بن خلیل، یزید بن عمر بن طلحه، یزید بن فرقد ویزید بن مولی حکم از اصحاب امام صادق. حتی یکی از اصحاب امام صادق شمر بن یزید بوده است 📚جامع الرواه،ج1 ص402 ایا می توان گفت این نامگذاری ها به دلیل دوست داشتن یزید ویزیدیان بوده است 2⃣اگر نامگذاری به دلیل ابراز محبت است چرا خلیفه دوم بخشنامه کرد کسی حق ندارد نام پیامبران از جمله پیامبر اکرم را برخود بگذارد. ابن بطال وابن حجر عسقلانی در شرحشان بر صحیح بخاری می آورند: "عمر به اهالی کوفه فرمان داد تا نام هیچ پیامبری را بر فرزندان خود نگذارند" 📚شرح صحیح بخاری،ابن بطال،ج9 ص334 📚فتح الباری،ابن حجر،ج10 ص572 3⃣چرا خلفا نام فرزندان خودرا علی،حسن وحسین، فاطمه نگذاشتند؟اگر نامگذاری دلیل بر دوستی است ایا دوستی می تواند یک طرفه باشد؟ 4⃣اگر نامگذاری دلیل بر ارادتمندی است باید ابوبکر را از ارادتمندان بت بزرگ مشرکین "عزی"بدانیم چرا که وی نام یکی از فرزندانش را عبدالعزی گذارده بود که پیامبر نامش را به عبدالرحمان تغییر داد 📚المستدرک،ج3 ص538 رقم 5999 5⃣ بسیاری از عربها در دوره قبل از اسلام، نام فرزندانشان را ابوبکر، عمر و عثمان میگذاشتند. این اسمها در زمره اسمهای رایج آن زمان بود. تعدادی از صحابه پیامبر نامهایشان ابوبکر، عمر و یا عثمان است. همه این ها قبل از نامگذاری فرزندان امام علی بدین اسمها است. مانند عثمان بن حنیف. حضرت علی می گوید: "فرزندم ( عثمان را) به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیدم" مقاتل الطالبین،ج1 ص23 ابن حجر از علمای شما در الاصابه از 21 تن از صحابه نام می برد که نامشان عمر بوده است 📚الاصابه،ج4 ص578 باب ذکر من اسمه عمر واز 26 تن از صحابه نام می برد که نامشان عثمان بوده است 📚الاصابه،ج4 ص447 می بینیم که نامگذاری به این اسامی در آن زمان کاملا رایج بوده است وبه هیچ وجه این اسامی اختصاص به خلفا نداشته است 6⃣اگر علی علیه السلام با ابوبکر وعمر مشکل نداشته است چگونه مسلم نقل می کند که علی علیه السلام ابوبکر وعمر را دروغگو،گناهگار، مکار وحیله گر می دانست 📚صحیح مسلم،ج3 ص1378 ح1757 وچگونه حضرت علی در خطبه شقشقیه ( خطبه 3 نهج البلاغه) که علامه امینی در الغدیر جلد 7 ص82 به بعد آن خطبه را از 28 کتاب نام می برد از خلفا مذمت می کند 7⃣در مبغوضیت خلفا در نزد اهل بیت جای هیچ شکی نیست. علامه مجلسی در بحار الانوار جلد 30 ص145 باب 20 ،173 روایت خاصه در مذمت خلفا از اهل بیت نقل می کند ومی گوید اخبار این قدر زیاد است که نمی توان همه آنها را دریک جلد یا چند جلد بحار جمع اوری کنم 📚بحار الانوار،ج30 ص398 @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢روايات و احاديث شيعه و نهي از سبّ و دشنام💢 @Porseman_channel ⭕️در رواياتي ديگر از فحش دادن مذمت شده است مانند اين حديث از حضرت باقر ( ع ) كه فرمود : إنّ اللّه يبغض الفاحش المتفحّش . 📚كافي : 2 / 324 . خداوند دشمن انسانهاي بدزبان و فحّاش است . ⭕️رواياتي كه در آن ائمّه معصومين ( ع ) شيعيان و پيروانشان را منزّه از بدزباني و فحش مي دانند ، مانند اين حديث از امام سجّاد و باقر ( ع ) و به نقل از مولا علي بن ابي طالب ( ع ) كه آن حضرت در وصيتي فرموده است : «ولا تتكلّموا بالفحش فإنّه لا يليق بنا ولا بشيعتنا ، وإنّ الفاحش لإ؛ يكون صديقاً » 📚مستدرك الوسائل : 12 / 82 ح 13575 ، دعائم الاسلام : 2 / 352 . به ناسزا سخن نگوييد ، چون سزاوار شأن و مقام ما و شيعيان ما نيست ، و همانا فحش دهنده راستگو نمي باشد . 🔵امام صادق ( ع ) به دوستان و يارانش سفارش مي كند و دستور مي دهد : به كسي ناسزا نگوئيد و از بدگوئي و فحش دادن به ديگران دوري كنيد ، تا هنگام ملاقات با ديگران بگويند: «رحم اللّه جعفراً ، قد أدّب أصحابه ، فأحسن تأديبهم » 📚مأساة الزهراء ( س ) : 1 / 368 . خدا جعفر را بيامرزد ، چه نيكو يارانش را تربيت كرده است . ⭕️ حضرت امام علي بن ابي طالب ( ع ) پيروانش را از دشنام دادن به دشمني مانند معاويه و لشكريانش برحذر مي دارد و مي فرمايد : «إنّي أكره لكم أن تكونوا سبّابين » من دوست ندارم كه شما فحش و ناسزا به آنان بگوئيد ، و اگر بجاي فحش أعمال ناشايست آنان را با منطق و برهان بيان كنيد زيباتر و به عدالت نزديكتر خواهد بود 📚نهج البلاغه : خ 206 ، شرح ابن ابي الحديد : 11 / 21 . 🔵 فرزند آن امام بزرگوار امام صادق ( ع ) وقتي كه مي شنود يكي از ياران آن حضرت در مسجد با صداي بلند از دشمنان اهل بيت بدگوئي مي كند مي فرمايد : «ما له لعنه اللّه! تعرّض بنا ، قال اللّه سبحانه وتعالي : (وَلَاتَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ )... . » 📚بحار الانوار : 71 / 217 . چه شده است او را ، خدا لعنتش كند ، چرا زبان دشمنان ما را عليه ما باز مي كند؟ مگر سخن وحي را در كتاب حق قرآن مجيد نشنيده است كه خداوند مي فرمايد : به افرادي كه غير از خدا را مي خوانند ناسزا نگوئيد ، زيرا آنها متقابلاً بدون علم و آگاهي به خدا ناسزا خواهند گفت . ⚫️امام جعفر صادق –علیه السلام- «و ایاکم و سبّ اعداء الله حیث یسمعونکم فیسبّوا الله عدواً بغیر علم» یعنی از دشنام دادن به دشمنان خداوند بپرهیزید از این جهت که آن ها دشنام شما را می شنوند و از روی جهالت به خداوند [به واسطه ولیش] دشنام می دهند 📚كافي ج8ص7 @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢چانه زنی💢 نظر اسلام در مورد چانه‌زدن در معاملات چیست؟ @Porseman_channel از مهم‌ترین موضوعاتی که با زیرشاخه‌های فراوان در فقه اسلامی وجود دارد؛ موضوع معاملات می‌باشد که در آن احکام فقهی و اخلاقی بسیاری وجود دارد. یکی از آنها، رعایت انصاف در معامله است. در اسلام با این‌که درصد مشخصی برای سود در معامله تحمیل نشده،اما به دفعات به رعایت انصاف در معامله توجه شده است. با این حال؛ نبود انصاف و متفاوت‌بودن سودی که فروشندگان مختلف دریافت می‌کنند و نیز مقدار انصافی که خریداران برای خرید یک جنس از فروشنده دارند، باب گفت‌وگو میان فروشنده و خریدار را بر روی قیمت اعلامی - در عرف عامیانه از آن به «چانه‌زدن» تعبیر می‌کنند - باز کرده است. لذا هم فروشنده و هم خریدار می‌توانند بدان اقدام کنند. در این موضوع، روایاتی وجود دارد، برخی از آنها به چانه‌زنی توصیه کرده و برخی خودداری از آن‌را سفارش می‌کنند. در ذیل این روایات را مرور می‌کنیم. جواز چانه‌زدن امام باقر(ع) فرمود: «برای دریافت مبلغ بیشتر با مشترى چانه بزنید؛ زیرا اگر قیمت بالاتر(اما عرفاً مناسب) به شما پرداخت کند، شیرین‌کام‌تر خواهید بود و هرآن‌که در خرید و فروش دچار ضرر شود، نه کارش پسندیده است نه اجری خواهد برد». این توصیه‌ای به فروشندگان است که مبادا از ترس گران‌فروشی به مفت‌فروشی روی آورده و در دراز مدّت ورشکستگی خود را رقم زنند. از امام صادق(ع) درباره مردى پرسیدند که کالایى دارد و قیمت مشخصى روى آن می‌گذارد و اگر کسی چانه نزند، کالا را با همان قیمت اعلام شده به او می‌فروشد، اما اگر به فردی که چانه‌زده و از خرید با این قیمت خودداری می‌کند، کالای بیشتری را در مقابل همان قیمت اعلامی در اختیارش قرار دهد(تا تشویقی برای خرید باشد)، آیا چنین رویکردی اشکال دارد؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: «اگر به حسب مورد به دو یا سه نفری که چانه زده‌اند کالای بیشترى نسبت به دیگران بدهد، اشکالى ندارد، اما این‌که این روش را به عنوان رویکردی ثابت مورد توجه قرار دهد پسندیده نیست». علاوه بر اینها، روایات دیگری نیز وجود دارند که چانه‌زدن را مجاز اعلام می‌کند. از طرفی پیشوایان معصوم(ع) خود در خرید برخی کالاها، چانه می‌زدند که البته این رویکردی دائمی برای آن بزرگواران نبود: راوی می‌گوید: با گروهی از زائران بیت الله در سرزمین مِنا بودیم و در آن سال، گوسفند کم بود، امام صادق(ع) را دیدیم که به شدت مشغول چانه‌زدن با فروشندگان گوسفند بود، بعد از پایان یافتن خرید، رو به ما که منتظرش بودیم کرده و پرسید: «گمان می‌کنم که از چانه‌زنی‌ام شگفت‌زده شدید؟!» گفتیم: آرى، فرمود: کسی که در معامله، ضرر فاحشی کند، نه کارش مورد پسند است نه اجرى خواهد برد». ابوحنیفه به امام صادق(ع) گفت: دیروز مردمی که شما را در عرفه دیده بودند، تعجب کردند از این‌که شما در خریدن شتری به این اندازه چانه می‌زنید. امام فرمود: «خداوند راضی نیست که من دچار ضرر فاحشی در اموال خود شوم». نهی از چانه‌زدن در مقابل، در برخی روایات از چانه‌زدن در برخی موارد نهی شده است: پیامبر اسلام(ص) در وصیت خود به امام علی(ع) فرمود: «در خرید چهار چیز چانه مزن: گوسفند براى قربانى عید، کفن، برده و کرایه سوارى براى رفتن به مکّه». امام حسن(ع) با پای پیاده به سفر حج رفته بودند. در اثر پیاده‌روی زیاد، پاهای ایشان وَرَم کرد. برخی از خدمت‌کاران به ایشان پیشنهاد دادند که بر مرکب سوار شوند تا اندکی از ورم پای ایشان بخوابد. امام در جواب فرمود: «هرگز! زمانی که به کاروان‌سرای بعدی رسیدیم ... روغنی برای این ورم پایم بخرید و در خرید آن چانه مزنید». امام سجاد(ع) به کارگزار خویش فرمود: «هرگاه براى حجّ؛ نیازمندی‌های مرا تهیّه می‌کنى آن‌را بخر، ولى با فروشنده راجع به قیمت آن، گفت‌وگو و چانه مزن». دیدگاه فقها درباره این روایات فقهای شیعه دیدگاه‌های مختلفی در جمع‌بندی این دو دسته روایات به ظاهر ناهمخوان دارند: 1. با افراد با ‌ایمان نباید چندان چانه‌زد اما در مقابل افراد بی‌ایمان چانه‌زدن روا است. 2. تنها در کالاهایی که خرید آن واجب است، چانه‌زدن مکروه است. 3. در معاملات بهتر آن است که ضرری متوجه طرفین نشود و در همین راستا اگر انسان در معامله‌ای - بویژه در اجناس ارزش‌مند و گران‌قیمت - مشاهده ‌کند که قیمت اعلامی و یا درخواستی، بسیار بیشتر و یا کمتر از قیمت بازار و ارزش واقعی آن کالاست، چانه‌زنی توصیه شده و دلایل موجود در روایات جواز نیز ناظر به همین موارد است که میان چانه‌زدن و ضرر هنگفت کردن، قطعاً مورد اول رجحان دارد و برخی علما بر همین اساس فتوا داده‌اند که «چانه‌زدن و سخت‌گیرى براى اجتناب از زیان دیدن، مستحبّ است». به نظر می‌رسد این جمع‌بندی با آنچه در روایات آمده سازگارتر است. به عبارت دیگر، در مواردی که ضرر قابل توجهی از چانه‌نزدن متوجه انسان نخواهد شد، نباید شخصیت خود را سب
ک کرده و به چانه‌زنی پرداخت، اما در جایی که چانه‌نزدن ممکن است خسارت مالی قابل توجهی را برای خریدار و یا فروشنده ایجاد کند، باید چانه زد همان‌گونه که گزارش چانه‌زنی امام صادق(ع) در سال گرانی و کمبود گوسفند بود که احتمال سوء استفاده گسترده فروشندگان وجود داشت. 4. جز موارد خاصی که در روایات بدان‌ها اشاره شده و استثنا شده‌اند، چانه‌زنی ایرادی ندارد. گفتنی است؛ امروزه و با توجه به رقابت شدیدی که در بازارها وجود دارد، موضوع چانه‌زنی، در بسیاری از کالاها و خدمات منتفی شده و جز کالاهای گرانبهایی که قیمت متغیر دارند زمینه‌ای برای چانه‌زنی وجود ندارد. مواردی؛ مانند مسکن، وسیله نقلیه، امکنه تجاری و صنعتی و ... . @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢لعن خلفاء💢 @Porseman_channel ✅نقل شده است در هنگامه جنگ صفین زمانی که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام در جنگ صفین آگاه شد حُجْر بن عَدِی و عَمْرو بن حَمِق ، آشکارا اهل شام را لعن می کنند، کسی را نزد آن ها فرستاد تا به آن ها بگوید از این کار دست بردارند. آن ها [با تعجب] نزد امام آمدند و عرض کردند: «ای امیرالمؤمنین، آیا ما برحق نیستیم؟» ایشان فرمود: «آری.» عرض کردند: «آیا آن ها باطل نیستند؟» حضرت فرمود: «آری.» عرض کردند: «پس چرا ما را از دشنام دادن به آن ها منع کردید؟» حضرت خطاب به آن ها فرمود: «نمی پسندم که از دشنام گویان و لعن کنندگان باشید و آنان را لعن و ناسزا گویید [که درنتیجه ایشان نیز شما را ناسزا گویند و از شما بیزاری جویند]؛ بلکه چه بهتر است اعمال ناشایست ایشان را یادآور شوید و بگویید: ازجملۀ سیرۀ [زشت] آنان چنین وچنان است و از اعمال [نادرستـ]ـشان این و آن است. این بهترین بیان و نافذترین استدلال است. نیز به جای نفرین صرفِ آنان و بیزاری جستن از ایشان، چنین بگویید [و دعا کنید]: ‘خداوندا، جان ما و ایشان را حفظ کرده و بین ما و ایشان را اصلاح کن و آنان را از گمراهی شان نجات ده، تا آن که حق را نمی داند، بشناسد و آن که از آن سرپیچی می کند، به آن گردن نهد.’ این را من بیشتر دوست دارم و برای شما [نیز] بهتر است.» آن ها گفتند:یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَقْبَلُ عِظَتَکَ وَ نَتَأَدَّبُ بِأَدَبِک؛ ای امیرمؤمنان، نصیحت شما را پذیرفتیم و به ادب شما مؤدب شدیم. 👌ادب شیعه، ادب امیرالمومنین است علامه امینی در مقدمۀ جلد هشتم الغدیر ضمن نقل این روایت از کتاب وقعة صفین می گوید: «ادبِ امیرالمؤمنین، ادبِ شیعه است، ادبِ امینی است و ما نیز همچون حُجْر بن عَدِی و عَمْرو بن حَمِق می گوییم: ای امیرالمؤمنین، ما نصیحتِ شما را پذیرفتیم و به ادبِ شما مؤدب شدیم. و این گفتۀ تمام شیعیان است.» 🔴برخورد امام صادق(ع) با شیعه ای که لعن کرد در تفسیر صافی از فیض کاشانی ذیل آیه « وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ» حدیثی نقل کرده که یک شیعه ای در مسجد به خلیفه دوم توهین کرد. وقتی امام صادق «ع» این را شنید، فرمود خدا این شیعه را لعنت کند! برای اینکه در مسجد به خلیفه ای که برای اهل سنت محترم و مقدس است توهین کرده است. این نشان می دهد که ائمه مخالف توهین شیعیان به مقدسات اهل سنت بوده اند. مواردی که حضرت علی(ع) به عمر کمک کردند آنقدر زیاد است که جمله "لو لا علی فهلک عمر" ترجیع بند عمر شده بود! تمام مذهب اهل سنت جز شاگردان امام صادق(ع) هستند چرا حضرت اجازه حضور آنها را در کلاس خودشان می دادند؟ این سیره حضرت علی(ع) و امامان هست، اگر شیعه ایشان هستیم باید از سیره ایشان پیروی کنیم 🔴برخورد حضرت علی(ع) بعد از جنگ جمل با عایشه پس از جنگ جمل, حضرت على عليه السلام به محمد بن ابوبكر دستور داد خواهرش ـ عايشه ـ را به خانه بنى خلف انتقال دهد تا در باره او تصميم بگيرد. محمد بن ابوبكر گويد: ((او را به آنجا منتقل كردم در حالى كه مدام به من و حضرت على عليه السلام ناسزا مى گفت و بر اصحاب جمل رحمت مى فرستاد.)) هنگامى كه حضرت على عليه السلام تصميم گرفت به سوى كوفه حركت كند, 40 نفر زن را با لباس مردانه و مسلح, همراه عايشه نمود تا او را به مدينه برسانند. در بين راه عايشه مرتب به امير مومنان(ع) ناسزا مى گفت كه حضرت على(ع) حرمت پيامبر(ص) را نگه نداشته, او را همراه مردان به مدينه فرستاد و ... او آن قدر به حضرت على عليه السلام ناسزا گفت كه وقتى به مدينه رسيدند, يكى از زنان نگهبان تاب خوددارى از كف بداد, نزديك آمد و گفت: ((واى بر تو اى عايشه! آيا آنچه انجام دادى كافى نبود كه در باره ابوالحسن عليه السلام اين چنين سخن مى گويى؟ آنگاه ديگر زنان نزديك آمدند, نقاب از چهره برگرفتند عايشه با پى بردن به حقيقت شرمگين شد, كلمه استرجاع بر زبان جارى كرد و از اعمال خود در پيشگاه خدا استغفار نموده, گفت: خداوند به فرزند ابوطالب جزاى خير عطا كند كه حرمت رسول خدا(ص) را نگه داشت.)) حضرت على عليه السلام در باره عايشه فرمود: ((افكار و عقده هاى درونى كه نسبت به من داشت او را به جوشش در آورد, آزارى به من رساند كه در باره هيچ كس چنين آزارى روا نمى داشت. با اين حال در آينده از احترام گذشته خود برخوردار است و رسيدگى به اعمال با خداست, هر كس را بخواهد عفو مى كند و هر كس را بخواهد عذاب مى كند.)) عايشه آن چنان تحت تإثير برخورد كريمانه و بزرگوارانه حضرت على عليه السلام قرار گرفت كه پس از جنگ مى گفت: ((آرزو داشتم 20 سال قبل از آن حادثه مرده بودم. )) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ بْنُ كِبْرِيَا النَّوْبَخْتِيُّ قَالَ بَلَغَ الشَّيْخَ أَبَا الْقَاسِمِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ بَوَّاباً كَانَ لَهُ عَلَى الْبَابِ الْأَوَّلِ قَدْ لَعَنَ مُعَاوِيَةَ وَ شَتَمَهُ فَأَمَرَ بِطَرْدِهِ وَ صَرَفَهُ عَنْ خِدْمَتِهِ فَبَقِيَ مُدَّةً طَوِيلَةً يَسْأَلُ فِي أَمْرِهِ فَلَا وَ اللَّهِ مَا رَدَّهُ إِلَى خِدْمَتِهِ وَ أَخَذَهُ بَعْضُ الْآهِلَةِ فَشَغَلَهُ مَعَهُ كُلُّ ذَلِكَ لِلتَّقِيَّةِ. ابو نصر هبة اللَّه بن محمد گفت: ابو الحسن بن كبرياء نوبختى براى من نقل كرد كه بشيخ ابو القاسم حسين بن روح رضى اللَّه عنه خبر رسيد كه يكى از دربانهاى شما معاويه را لعنت ميكند و بوى ناسزا ميگويد. حسين بن روح هم دستور داد او را راندند و از خدمت معزول كردند دربان مدتى طولانى بيكار بود و التماس ميكرد او را بكار سابق برگردانند ولى بخدا قسم حسين بن روح او را ديگر بسر خدمت خود نياورد، تا آنكه يكى از بستگان حسين بن روح او را استخدام كرد كه با وى در جايى كار كند. حسين بن روح همه اين كارها را از روى تقيه انجام ميداد بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج51 ؛ ص357 قِيلَ لِلصَّادِقِ- عَلَيْهِ السَّلَامُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِي الْمَسْجِدِ رَجُلًا يُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِكُمْ وَ يُسَمِّيهِمْ. فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- يَعْرِضُ بِنَا». و قال اللّه تعالى: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ اعتقادات الإماميه (للصدوق) ؛ ؛ ص107 👇👇👇👇👇👇👇👇 ابن بابويه رحمة اللَّه عليه گويد: اعتقاد ما در باب تقيه آن است كه آن واجب است، هر كه ترك تقيه نمود مانند كسى است كه ترك نماز نموده و بخدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض شد كه: يا ابن رسول اللَّه ما مىبينيم در مسجد مردى را كه فاش دشنام بدشمنان شما ميدهد و نامشان ميبرد، آن حضرت فرمود: چه مرض دارد خدا لعنتش كند ما را در معرض اذيت مياندازد، بتحقيق كه حقتعالى فرموده: دشنام مگوئيد ذُكِرَ الْقَصَّاصُونَ عِنْدَ الصَّادِقِ، فَقَالَ- عَلَيْهِ السَّلَامُ-: «لَعَنَهُمُ اللَّهُ يُشَنِّعُونَ عَلَيْنَا». وَ سُئِلَ- عَلَيْهِ السَّلَامُ- عَنِ الْقُصَّاصِ، أَ يَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ لَهُمْ؟ فَقَالَ: «لَا». و ايضا فرمود: خدا رحمت كند كسى را كه محبوب سازد ما را پيش مردم و مبغوض ننمايدمان نزد ايشان و نام قصهگويان نزد آن حضرت مذكور شد، حضرت فرمود خدا لعنتشان كند تشنيع بر ما ميكنند، يعنى سبب تشنيع مخالفان بر ما مىشوند. و از آن حضرت سؤال شد كه آيا گوشدادن براى سخن قصه گويان حلال است؟ فرمود نه. اعتقادات الإماميه (للصدوق) ؛ ؛ ص109 سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِيَّاكُمْ أَنْ تَعْمَلُوا بِهِ فَإِنَّ وَلَدَ السَّوْءِ يُعَيَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ كُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَيْهِ زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْهِ شَيْناً صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لَا يَسْبِقُونَكُمْ إِلَى شَيْءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنَ الْخَبْءِ قُلْتُ وَ مَا الْخَبْءُ قَالَ التَّقِيَّةُ. هشام كندى گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام ميفرمود؛ مبادا كارى كنيد كه ما را بدان سرزنش كنند، همانا فرزند بد، پدرش را بكردار او سرزنش كنند، براى كسى كه باو دل دادهايد (امام خود) زينت باشيد و عيب و ننگ مباشيد، در ميان عشاير آنها نماز بخوانيد (بنماز جماعت عامه حاضر شويد) و از بيمارانشان عيادت كنيد و بر جنازه آنها حاضر شويد، مبادا آنها در هيچ خيرى از شما پيشى گيرند كه شما نسبت بخير از آنها سزاوارترند، بخدا سوگند كه خدا بچيزى كه محبوبتر باشد نزد او از خبء عبادت نشده، عرضكردم خبء چيست؟ فرمود: تقيه.
ٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنِ احْتِمَالِ أَمْرِنَا التَّصْدِيقُ لَهُ وَ الْقَبُولُ فَقَطْ مِنِ احْتِمَالِ أَمْرِنَا سَتْرُهُ وَ صِيَانَتُهُ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَقْرِئْهُمُ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِهِ «1» حَدِّثُوهُمْ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ اسْتُرُوا عَنْهُمْ مَا يُنْكِرُونَ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا النَّاصِبُ لَنَا حَرْباً بِأَشَدَّ عَلَيْنَا مَئُونَةً مِنَ النَّاطِقِ عَلَيْنَا بِمَا نَكْرَهُ فَإِذَا عَرَفْتُمْ مِنْ عَبْدٍ إِذَاعَةً فَامْشُوا إِلَيْهِ وَ رُدُّوهُ عَنْهَا فَإِنْ قَبِلَ مِنْكُمْ وَ إِلَّا فَتَحَمَّلُوا عَلَيْهِ بِمَنْ يَثْقُلُ عَلَيْهِ وَ يَسْمَعُ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ يَطْلُبُ الْحَاجَةَ فَيَلْطُفُ فِيهَا حَتَّى تُقْضَى لَهُ فَالْطُفُوا فِي حَاجَتِي كَمَا تَلْطُفُونَ فِي حَوَائِجِكُمْ فَإِنْ هُوَ قَبِلَ مِنْكُمْ وَ إِلَّا فَادْفِنُوا كَلَامَهُ تَحْتَ أَقْدَامِكُمْ وَ لَا تَقُولُوا إِنَّهُ يَقُولُ وَ يَقُولُ فَإِنَّ ذَلِكَ يُحْمَلُ عَلَيَّ وَ عَلَيْكُمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتُمْ تَقُولُونَ مَا أَقُولُ لَأَقْرَرْتُ أَنَّكُمْ أَصْحَابِي هَذَا أَبُو حَنِيفَةَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ الْبَصْرِيُّ لَهُ أَصْحَابٌ وَ أَنَا امْرُؤٌ مِنْ قُرَيْشٍ قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِمْتُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ بَدْءِ الْخَلْقِ وَ أَمْرِ السَّمَاءِ وَ أَمْرِ الْأَرْضِ وَ أَمْرِ الْأَوَّلِينَ وَ أَمْرِ الْآخِرِينَ وَ أَمْرِ مَا كَانَ وَ أَمْرِ مَا يَكُونُ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ذَلِكَ نُصْبَ عَيْنِي. عبد الاعلى گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام ميفرمود: تحمل امر ما تنها بتصديق و پذيرفتن آن نيست، از جمله تحمل امر ما پنهاندارى و نگهداشتن آن از نااهلش باشد. بشيعيان ما سلام برسان و بآنها بگو: خدا رحمت كند بندهئى را كه دوستى مردم (مخالفين ما) را بسوى خود كشاند، آنچه را ميفهمند بآنها بگوئيد و آنچه را نمىپذيرند از آنها بپوشيد. سپس فرمود: بخدا كسى كه بجنگ ما برخاسته زحمتش براى ما از كسى كه چيزى را كه نميخواهيم از قول ما ميگويد بيشتر نيست. چون دانستيد كسى (امر امامت و احاديث مخصوص ما را) فاش ميكند، نزدش رويد و او را از آن بازداريد، اگر پذيرفت چه بهتر و گر نه كسى را كه بالاتر از اوست و از او شنوائى دارد بر او تحميل كنيد (تا منعش كند و بازش دارد) همانا مردى از شما مطلوبى كه دارد چارهجوئى و لطيفه كارى ميكند تا حاجتش بر آورده شود، نسبت بحاجت من هم چارهجوئى كنيد چنان كه نسبت بحوائج خود ميكنيد (يعنى با لطائف و حيل او را از فاش كردن اسرار ما باز داريد) اگر از شما پذيرفت چه بهتر و گر نه سخنش را زير پاى خود دفن كنيد (نشنيده انگاريد) و نگوئيد او چنين و چنان ميگويد، زيرا نقل شما بديگران، مردم را بر من و شما ميشوراند. هان بخدا اگر شما آنچه را من ميگويم بگوئيد، اعتراف ميكنم كه شما اصحاب منيد، اين ابو حنيفه است كه اصحابى دارد، و اين حسن بصرى است كه اصحابى دارد (با وجود نادانى و گمراهى آنها اصحابشان سخن آنها را ميشنوند و فرمان ميبرند) و من مردى قرشى و زاده رسول خدايم صلى اللَّه عليه و آله و كتاب خدا را فهميدهام، بيان همه چيز در كتاب خدا هست از ابتداء خلقت و امر آسمان و زمين و امر پيشينيان و پسينيان و امر گذشته و آينده و گويا همگى در برابر چشم من است و بآن مينگرم. ________________________________________ الكافي / ج2 / 223 / باب الكتمان ..... @Porseman_channel