eitaa logo
کانال پرسمان دینی
884 دنبال‌کننده
45 عکس
13 ویدیو
81 فایل
بحول و قوه الهی؛پاسخگوی شبهات وسوالات دینی در« گروه »و «کانالهای پرسمان» می باشیم. http://eitaa.com/joinchat/2121924619Ce5ff3b4f6e @ebadi_porseman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢مسخ شدن که در قرآن 💢 @Porseman_channel مسئله مسخ شدن که در قرآن آمده در آیه 166 سوره اعراف و شبیه آن در آیه 60 سوره مائده بیان شده است. این سرگذشت چنانکه در روایات اسلامى به آن اشاره شده مربوط به جمعى از بنىاسرائیل است که در ساحل یکى از دریاها (دریاى احمر در کنار سرزمین فلسطین در بندرى به نام ایله که امروز به نام بندر ایلات معروف مىباشد) زندگى مىکردند و از طرف خداوند به عنوان آزمایش و امتحان به آنها دستور داده شد که صید ماهى را در آن روز تعطیل کنند اما آنها با این دستور مخالفت کردند و گرفتار مجازات مسخ شدند . مسخ یا به تعبیر دیگر تغییر شکل انسانى به صورت حیوان مسلما موضوعى بر خلاف جریان عادى طبیعت است، البته موتاسیون و جهش و تغییر شکل حیوانات به صورت دیگر در موارد جزئى دیده شده است، و پایههاى فرضیه تکامل در علوم طبیعى امروز بر همان بنا نهاده شده، ولى مواردى که در آن موتاسیون و جهش دیده شده صفات جزئى حیوانات است، نه صفات کلى، یعنى هرگز دیده نشده است که نوع حیوانى بر اثر موتاسیون تبدیل به نوع دیگر شود، بلکه خصوصیاتى از حیوان ممکن است دگرگون گردد، و تازه جهش در نسلهایى که به وجود مىآیند دیده مىشود، نه اینکه حیوانى که متولد شده است با جهش تغییر شکل دهد، بنا بر این دگرگون شدن صورت انسان یا حیوانى به صورت نوع دیگر امرى است خارق العاده اما بارها گفتهایم مسائلى بر خلاف جریان عادى طبیعى وجود دارد، گاهى به صورت معجزات پیامبران و زمانى به صورت اعمال خارقالعادهاى که از پارهاى از انسانها سر مىزند، هر چند پیامبر نباشند (که البته با معجزات متفاوت است) بنا بر این پس از قبول امکان وقوع معجزات و خارق عادات، مسخ و دگرگون شدن صورت انسانى به انسان دیگر مانعى ندارد . . و همانطور که در بحث اعجاز انبیاء گفتهایم، وجود چنین خارق عاداتى نه استثناء در قانون علیت است نه بر خلاف عقل و خرد، بلکه تنها یک جریان عادى طبیعى در اینگونه موارد شکسته مىشود که نظیرش را در انسانهاى استثنایى کرارا دیدهایم .». بنا بر این هیچ مانعى ندارد که مفهوم ظاهر کلمه مسخ را که در آیه فوق و بعضى دیگر از آیات قرآن آمده است بپذیریم و بیشتر مفسران هم همین تفسیر را پذیرفتهاند .. ولى بعضى از مفسران که در اقلیت هستند معتقدند که مسخ به معنى مسخ روحانى و دگرگونى صفات اخلاقى است، به این معنى که صفاتى همانند میمون یا خوک در انسانهاى سرکش و طغیانگر پیدا شد، رو آوردن به تقلید کورکورانه و توجه شدید به شکمپرستى و شهوترانى که از صفات بارز این دو حیوان بود در آنها آشکار گشت . این احتمال از یکى از قدماى مفسرین به نام مجاهد نقل شده است .. و اینکه بعضى ایراد کردهاند که مسخ بر خلاف قانون تکامل و موجب بازگشت و عقبگرد در خلقت است، درست نیست، زیرا قانون تکامل مربوط به کسانى است که در مسیر تکاملند، نه آنها که از مسیر انحراف یافته و از محیط شرائط این قانون به کنار رفتهاند، فى المثل یک انسان سالم در سنین طفولیت مرتبا رشد و نمو مىکند اما اگر نقائصى در وجود او پیدا شود، ممکن است نه تنها رشد و نموش متوقف گردد بلکه رو به عقب برگردد، و نمو فکرى و جسمانى خود را تدریجا از دست بدهد. ولى در هر حال باید توجه داشت که مسخ و دگرگونى جسمانى متناسب با اعمالى است که انجام دادهاند، یعنى چون عدهاى از جمعیتهاى گنهکار بر اثر انگیزه هواپرستى و شهوترانى دست به طغیان و نافرمانى خدا مىزدند و جمعى با تقلید کورکورانه کردن از آنها، آلوده به گناه شدند، لذا به هنگام مسخ، هر گروه به شکلى که متناسب با کیفیت اعمال او بوده ظاهر مىشده است. البته در آیات مورد بحث تنها سخن از قرده (میمونها) به میان آمده است و از خنازیر (خوکها) سخنى نیست، ولى در آیه 60 سوره مائده گفتگو از جمعیتى به میان آمده است که به هنگام مسخ به هر دو صورت فوق (بعضى قرده و بعضى خنازیر) تغییر چهره دادند، که به گفته بعضى از مفسران مانند ابن عباس، آن آیه نیز در باره همین اصحاب سبت است که پیر مردان سرجنبانان شکمپرست و شهوتپرستشان به خوک و جوانان مقلد چشم و گوش بسته که اکثریت را تشکیل مىدادند به میمون تغییر چهره دادند. ولى در هر حال، باید توجه داشت که طبق روایات، مسخشدگان تنها چند روزى زنده مىماندند و سپس از دنیا مىرفتند، و نسلى از آنها به وجود نمىآمد . تفسیر نمونه، ج6، ص: 425 @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان محل دفن حضرت زینب(س) در کدام کشور است؟ @Porseman_channel درباره این که قبر حضرت زینب در چه مکانى است، سه احتمال وجود دارد: مدینه، شام و قاهره. عمده سیره نویسان مرقد آن بانوى بزرگ را «قاهره» و «شام» گفته اند. یحیى بن حسن حسینى عبیدلى اعرجى در کتاب اخبار زینبیات و برخى دیگر از سیره نویسان گفته اند: حضرت زینب در مصر وفات نمود.[1] حسنین سابقى در کتاب مرقد عقیله زینب و برخى دیگر نوشته اند که مرقد حضرت در شام و دمشق قرار دارد.[2] برخى دیگر از نویسندگان مانند دکتر شهیدى در کتاب زندگانى فاطمه زهرا (س) مرقد آن بزرگ بانوى اسلام را به صورت مردّد بین مدینه ، شام و مصر مطرح کرده اند.[3] آنان که گفته اند مقبره آن حضرت در مصر قرار دارد، این گزارش را نقل کرده اند که بعد از مراجعت کاروان باقى مانده واقعه کربلا از شام به مدینه، جوّ عمومى مدینه نا آرام شد. حاکم مدینه نامه اى براى یزید نوشت و وضع پیش آمده در مدینه و نقش حضرت زینب در بیدارى و مقاومت مردم را براى یزید توضیح داد. یزید در پاسخ نوشت که زینب را از مدینه اخراج کند. حاکم مدینه مُصِرّ بود که زینب از مدینه خارج شود. سرانجام حضرت زینب از مدینه به مصر هجرت کرد و مورد استقبال حاکم مصر و عده زیادى از اهالى مصر قرار گرفت. حضرت زینب بعد از گذشت حدود یک سال در غروب پانزدهم رجب سال 63 در قاهره رحلت نمود.[4] اما آنان که گفته اند: مقبره حضرت زینب در شام است. ضمن نقل این داستان که حاکم مدینه در پى اخراج و تبعید حضرت زینب بر آمد و سرانجام حضرت زینب به شام رفت، به نقل دیگرى پرداختند و آن این است : موقعى که واقعه حره و غارت و کشتار مردم مدینه در سال 62 هجرى توسط یزیدیان رخ داد، عبدالله بن جعفر براى این که ناراحتى همسرش زینب تجدید نشود و قدرى غم و اندوه او کاسته شود، افزون بر این، مرض وبا و طاعون در مدینه شایع شده بود و براى در امان ماندن از آن ، به همراه حضرت زینب به سوی مزرعه ای در شام رفتند و در آن جا اقامت گزیدند تا این که حضرت زینب مریض شد و در آن دیار از دنیا رفت. پس از زینب کبرا ، ام کلثوم دختر دیگر حضرت علی(ع) که از غیر فاطمه زهرا (س) و نام او زینب صغرا بود، مشهور به زینب کبرا شد و به مصر رفت.[5] حتی اگر نتوان به یقین مشخص کرد که قبر حضرت زینب علیها السلام در کجا واقع است باز می توان گفت: زیارتگاه ها و اماکنی که به این دودمان منسوبند همه از مصادیق آیه شریفه:" (این چراغ پرفروغ) در خانههایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)...[6] می باشند." این خانه ها و زیارتگاه ها و لو منسوب به آن ها باشد، جای ذکر و توجه به خدا و انسان سازی و پیوند با شهیدان و اهل بیت است. محل دفن اهل بیت هر کجا که باشد یاد و خاطره شان زنده است و در سینه های مردم عاشق جای دارند. [1] . عبیدلی نسابه ،اخبار الزینبات، ، صص 115- 122. [2] . سابقی شیخ محمد حسنین مرقد العقلیه زینب علیها السلام، شیخ محمد حسنین ، ص 45. [3] .شهیدی،سید جعفر، زندگانى فاطمه زهرا (س) ، ص 161 و 162. [4]. عبیدلی نسابه ،اخبار الزینبات، ، صص 115- 122. [5] . شیخ جعفر نقدى ، زینب کبرا، نقل از ستارگان درخشان، ج 2، ص 183 ـ 184. [6]. نور،36:"فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ.." @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢صدای گریه حضرت رقیه از خرابه تا کاخ یزید رسید؟💢 @Porseman_channel نقل شده: معاویه در حال ساخت قصری به نام کاخ خضری بود ، برای همین خانه هایی را خرید تا قصر را بنا کند. یکی از این خانه ها متعلق به پیر زنی بود که حاضر به فروش خانه ی خود نبود و می گفت می خواهم در همین جا زندگی کنم و بعد از مرگم نیز قبرم درون خانه ام باشد. معاویه دستور داد خانه را خراب کنید ، اما عمرو عاص مخالفت کرد و گفت : “عرب همیشه در آرزوی حاکمی عادل بوده و تو می توانی از این فرصت استفاده تبلیغاتی کنی ؛ به این صورت که قصر را بسازی و آن خانه را خراب نکنی . آنوقت هرکه از درب قصر وارد شود اولین سوالی که برایش پیش می آید این است که این خانه ی خرابه در وسط قصر چه می کند و ما به او پاسخ می دهیم که عدالت ما به ما اجازه ی خراب کردن خانه ی پیر زن را نمی دهد ” این جریان اتفاق می افتد و بعد از مدتی پیر زن از دنیا می رود و معاویه باز هم آن خانه را خراب نمی کند . در زمان یزید با وجودی که این خانه به خرابه تبدیل شده باز هم این نیرنگ ادامه پیدا می کند زمانی که اسرا را به شام می آورند ، در آن خرابه قرار می دهند و آن خرابه داخل حیاط قصر بوده است. ضمنا به این نکته هم توجه کنید که از صدای گریه حضرت رقیه سلام الله علیها سایر کودکان و زنان هم به گریه افتادند لذا ناله های آنها از خرابه خیلی بلند شد. 📕کتاب ریحانه کربلا صفحه۱۰۱ نوشته عبدالحسن نیشابوری @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢زیارت طلبی دعوتی💢 زیارت ائمه ع طلبیدن می خواهد؟ @Porseman_channel شاید اگر همه زیارت به این بود كه: بار سفر ببندیم و با قطار یا اتوبوس یا ماشین شخصی، خود را به مشهد برسانیم، چند روز بمانیم و برگردیم، كار خیلی ساده بود و همه طلبیده می‌شدند! اما موضوع به همین سادگی نیست، نمی‌تواند باشد. زیارت، یعنی تلاش برای ارتباط برقرار كردن با انسان كاملی كه واسطه فیض خداوند است و مسئول راهبری تو، هم ملزوماتی می‌خواهد و هم الزاماتی دارد. مگر انسان برای طی یك سفر فقط به كنسرو و كالباس و بنزین و بلیط احتیاج دارد؟ چشم و گوش و دل و جانت باید آماده، گوش به زنگ و هوشیار باشد. با تمام وجود باید بجهی در این دریای فیض و محبت. مقصود از اين کلام آنست که انسان بداند زمينه اين عمل از طرف خداوند وکششي است که از طرف معصومين(ع) فراهم مي شودو اعمالي سبب پيدايش اين موفقيت مي گردد.تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.گفتني است طلبيدن ،همان توفيق و موفقيت در اعمال است. عواملي كه در موفقيت زيارت دخالت مي كنند متعدد است؛ 1. تلاش و همت خود انسان، 2. فراهم شدن شرايط از سوي ديگران. 3 خواست خداوند و جور شدن امور. اما برتر از همه اراده ها و موفقيت ها و عدم موفقيت ها اراده الهي است. البته اراده الهي براساس عدالت، حكمت و رحمت او مي باشد. اين جاست كه فاكتورهاي متعددي در موفقيت و عدم موفقيت ما دخالت دارد كه از ان به عوامل ظاهري مادي و عوامل ناپيداي معنوي ياد مي كنند. آنچه مهم است. اين است كه ما طبق وظيفه خود عمل كنيم و موانع را تا جايي كه مي توانيم برطرف كنيم و نسبت به ديگران حسادت و يا نگاه كم ارزشي، نداشته باشيم.آنچه مهم است، آن است كه انسان با معرفت به زيارت رود، لذا در روايت دارد «چه بسيارند ضجه زنندگان و چه كم هستند حاجيان» و اگر كسي مي بيند خودش سستي نكرده و تلاش كرده اما باز هم قسمت نشده بداند كه خداوند او را دوست داشته و مي خواسته تشنگي او بيشتر شود و يا غرور او را بشكند. در هر صورت وظيفه ما عمل به وظيفه و رضايت به آنچه خداوند روزي كرده است.بنابر آنچه از مجموع زيارت و روايات به دست مي آيد رحمت خدا بيش تر و پيش تر از غضب اوست. و براي همه انسانها و حتي براي كساني كه داراي خطا هستند اول راه هدايت را باز مي گذارد. مگر آن كه خطاها به قدري تكرار شود كه انسان قابليت هدايت را از دست بدهد. پيامبر(ص) و امامان (ع) و اولياي خداوند نيز همين روش را دارند يعني جاذبه هدايتي آنان بيش تر و پيش تر است و همه را حتي كساني كه داراي خطا هستند مي پذيرند و حتي چه بسا ميل و رغبت معنوي را به طور تكويني در دل پيروان خود بوجود مي آورند. كساني كه مشمول لطف و رحمت شده اند . و رو به سوي خداوند آورده اند و يا موفق به زيارت شده اند. دو گروه مي شوند برخي معنويات آنان بيشتر مي شود و يا از خطاي گذشته پشيمان مي شوند در اين صورت لطف و رحمت به سوي آنان بيشتر سرازير مي شود و برخي نه تنها اصلاح نمي شوند بلكه چه بسا از عنوان حاجي و كربلايي سواستفاده مي كنند. اينان علاوه بر اينكه از بهره هاي معنوي محروم مي شوند و لذت مناجات و زيارت را نمي چشند نزد مردم نيز احترام خود را از دست مي دهند و در آخرت نيز سودي نخواهند داشت. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان آيا پیامبری از حضرت یوسف(ع) به بنیامین رسید؟ @Porseman_channel 1. بنابر تحقیق و جست‌وجو در منابع شیعه و اهل سنت؛ برای بنیامین مقام نبوّت و پیامبری گزارش نشده است؛ حتی در جریان طالوت بن عوق(ع) تصریح شده است که بنیامین دارای نبوّت نبود؛ مانند این‌که گفته شده است: «نبوّت در فرزندان لاوی بود و حکومت در فرزندان یوسف(ع). و طالوت از فرزندان بنیامین بن یعقوب بود، نه از خانواده نبوت و نه پادشاهى و حکومت». تفسیر قمى، ج 1، ص 81، وجامع البیان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 378، 2. پس از حضرت یوسف(ع) تا زمان موسی کسی به «مقام نبوّت و پیامبری» نرسید؛ هر چند پس از یوسف جانشینان و مبلّغانی به امر خدا قیام کردند که مردم را به یکتاپرستی و کارهای نیک دعوت می‌کردند، إثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب(ع)، ص 50 – 51، همان‌طور که شیخ صدوق(ره) می‌گوید: «خداى تبارک و تعالى دوازده سبط (نسل) را بعد از یوسف فرستاد سپس موسى و هارون را در مصر به فرعون و پیروانش مبعوث کرد». کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 220، به نقلي حضرت موسی به سه واسطه به لاوی می رسد حیوه القلوب ، ج 1 ،ص 579 . البته یوشع بن نون از فرزندان افرائیم بن یوسف است که بعد از حضرت موسی به نبوت رسید. بر اساس برخی روایات مدت سی سال بعداز حضرت موسی زنده بود . تاریخ انبیا، محلاتی، ج 2 ، ص 181 . 3. به هر حال، بین دوازده پسر حضرت یعقوب(ع)، تنها حضرت یوسف(ع) به مقام نبوّت و پیامبری رسید؛ و هر چند بنیامین با ایمان و با تقوا بود، ولی این دلیل نمی‌شود که هرکسی که با تقوا بود، حتماً پیامبر شود. خداوند مصلحت ندید که بنیامین به مقام نبوّت برسد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢فرق توبه با استغفار چیست؟💢 @Porseman_channel توبه در لغت به معناى رجوع و در اصطلاح به معناى پشیمانى از گناه و برگشتن از معصیت است، ولى استغفار در لغت به معناى طلب پوشاندن و مستور کردن و در اصطلاح به معناى درخواست آمرزش از خداست. پس این دو از نظر معناى لغوى و اصطلاحى، کاملاً متفاوتاند. اما کار برد این دو واژه در آیات و روایات: بعضى از آیات قرآن، بیانگر جدایى و ناهمگونى معناى توبه و استغفار مىباشد، مانند: « وَیا قَوْمُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهُ » اما در مواردى، استغفار به جاى توبه به کار رفتهاست که چه بسا وحدت معنایى و همگونى را نشان مىدهد، انند: « وَلَوْأَنَّهُمْ اًّذْظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جائُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِیماً » . سخن اصلى آیه درباره استغفار است، ولى از آخر آن، توبه استفاده مىشود، زیرا اگر استغفار به معناى توبه نبود، در آخر آیه مىگفت: « لَوَجَدُوا اللهَ غَفُاراً رَحِیماً » اما این مورد را مىتوان این گونه توجیه کرد: اگر استغفار به جاى توبه به کار رفته، به خاطر آن است که استغفار گونهاى از اظهار توبه و ندامت مىباشد، یا از آن جهت است که انسان پس از پشیمانى کامل، از خداوند درخواست بخشش و عفو مىکند، پس این دو ملازم یکدیگرند یا یکى از دیگرى پیش مىافتد، مقدّم ولى یکى نیستند. پس به حسب کاربرد هم مىتوان گفت که استغفار و توبه دو مقوله جدا از هم مىباشند. تفاوتهاى اساسى استغفار و توبه 1- بین توبه و استغفار، نسبت عموم و خصوص مِنْ وجه است، زیرا از جهت اینکه عزم برترک گناه از ارکان یا شرایط توبه است، اما شرط استغفار نیست، پس استغفار اعم از توبه است. از سوى دیگر استغفار وابسته به لفظ است اما در توبه نیاز به لفظ خاصى نیست، پس توبه اعم از استغفار است. در جایى که توبه و ندامت با استغفار اظهار شود و با عزم برترک گناه توأم گردد، هم استغفار است و هم توبه. 2- استغفار نوعى دعا است، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: « استغفار جامعترین دعاها است» . در حالى که توبه، از مقوله دعا به شمار نمىرود. 3- توبه تنها از شخص تائب (توبه کننده) صورت مىگیرد و نیابت بردار نیست اما استغفار (طلب آمرزش) از طرف دیگرى به نحوه نیابت نیز ممکن است، همانطور که یعقوب براى فرزندانش استغفار کرد و یا فرشتگان براى مؤمنان و پیامبر و اولیاى الهى براى پیروان خود طلب مغفرت و بخشش مىکنند. 4- استغفار یک عمل مستحبى محسوب مىشود، اما توبه واجب و فریضه است. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢صبرجمیل چیست؟💢 @Porseman_channel «صبر جمیل» به معناى «شکیبایى زیبا» است، و آن صبر و استقامتى است که برای خدا صورت گیرد و تداوم داشته باشد؛ یأس و ناامیدى به آن راه نیابد؛ و توأم با بی‌تابى، شکوه و آه و ناله نگردد. صبر جمیل؛ شکیبایى در برابر حوادث سخت و آزمایش‌های سنگینی است که نشانه شخصیت و وسعت روح آدمى است. صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران الهی است که در بهره‌مندی آنان از ولایت و رسالت تأثیرگذار بوده است. صبر جمیل؛ صبرى است که پیامبران الهی در برابر اذیت و آزار مخالفان و مشرکان می‌دیدند؛ مشرکان و مخالفان آنان را ساحر و دروغ‌گو می‌خواندند؛ بشارت‌های آنان را تکذیب می‌کردند، اما آنان لب به شکوه باز نمی‌کردند. مؤمنان کسانى هستند که در برابر حوادث هرگز پیمانه صبرشان لبریز نمى‌گردد، و سخنى که نشان دهنده ناسپاسى و کفران و بى‌تابى باشد بر زبانشان جارى نمى شود؛ صبر آنها، صبر زیبا و جمیل است. همان‌گونه که بیان شد؛ صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران و اولیای الهی است، اما برخی از آنان نمونه بارز شکیبایی‌اند؛ نظیر صبر حضرت ایوب(ع) در برابر رنج‌های فراوان، بیماری‌های بسیار شدید که موجب شد تا خانواده و بستگان نزدیکش از او فاصله بگیرند، به گونه‌ای که تنها ماند، نه یارای حرکت داشت و نه کسی بود تا او را کمک کند، اما هرگز لب به ناله و شکوه نگشود و جز به خدای متعال به کسی متوسل نشد.[1] شکیبایی حضرت ایوب در برابر حوادث و ناملایمات به اندازه‌ای زیبا و برجسته است که در فرهنگ دینی ما «صبر ایوب» عنوان نمادینی شده که زبان‌زد خاص و عام است. صبر یعقوب در فراق یوسف(ع)،[2] صبر پیامبر اسلام(ص) در برابر استهزاء و تکذیب و آزار مخالفان،[3] بویژه تحمل شرایط سخت محاصره در شعب ابی‌طالب، صبر امام علی(ع) به مدت 25 سال برای صیانت از کیان اسلام،[4] صبر امام حسین(ع) در روز عاشورا[5] و صبر زینب کبری(س) در برابر حوادث روز عاشورا، کوفه و شام.[6] این نوع صبرها از مصادیق روشن صبر جمیل در تعالیم و آموزه‌های دینی ما است. نکته‌ای که در این موضوع قابل دقت است، این است که اگر کسی سؤال کند در قرآن کریم در داستان حضرت یعقوب(ع) آمده است که وی در فراق یوسف آن‌قدر گریه کرد که چشمانش را از دست داد، آیا این بی‌تابی با صبر جمیل در تقابل نیست؟![7] پاسخ آن است که قلب انسان کانون عواطف است، جاى تعجب نیست که در فراق فرزند، اشک انسان جارى شود، این یک امر عاطفى است، آنچه در این مورد مهم است؛ آن است که انسان کنترل خویشتن را از دست ندهد و سخنی بر خلاف رضاى خدا نگوید و یا کاری بر خلاف خواست الهی مرتکب نشود. از روایات استفاده مى شود همین اشکال را هنگامى که پیامبر اکرم(ص) در مرگ فرزندش ابراهیم اشک مى‌ریخت به آن‌حضرت گرفتند که شما ما را از بی صبری نهى می‌کنید، اما خودتان اشک مى‌ریزید؟! پیامبر در جواب فرمود: چشم مى‌گرید و قلب اندوهناک مى‌شود، ولى چیزى که خدا را به خشم آورد نمى‌گویم.[8] [1]. ر. ک: جوادی آملی، عبد الله، سیره پیامبران در قرآن، ج 7، ص 73 – 74، [2]. یوسف، 18. [3]. «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً»؛معارج، 5. [4]. «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»، نهج البلاغة ، ص ۴۸، [5]. که در برابر انبوه مشکلات می‌فرمود: «إلهى رضى بقضائک لا معبود سواک»؛ شرح أصول الکافی، ج 1، ص 96، [6]. «فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا»؛ ابن زیاد گفت کار خدا را نسبت به برادر و اهل بیتت چگونه دیدى، حضرت زینب فرمود: من جز زیبایى چیزى ندیدم. اللهوف على قتلى الطفوف،ص160، [7]. ر. ک: ، تفسیر نمونه، ج 9، ص 351- 353، [8]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 3، ص 280، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، 1409ق. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِی حَدِیثٍ قَالَ: لَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) هَمَلَتْ عَیْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالدُّمُوعِ ثُمَو قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ یَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا یُسْخِطُ الرَّب». @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢ضرورت مطالعه تاریخ💢 @Porseman_channel با مطالعه تاریخ با زندگی خوبان و بدان عالم آشنا میشویم. با مطالعه تاریخ میتوانیم در مسیر تکمیل اخلاق مستفیذ شویم و بدانیم کدام موفق تر بودند. تاریخ میزان و محک است.شرح حال گذشتگان،آزمون خطاهای آنها،رفتارآنها وثواب و عذاب آنها،خوبان آنها بدان آنها... العاقبه للمتقین یا للفجار؟ پیشرفت علم به اخذ علم از گذشتگان بوده تجربیات دست به دست و سینه به سینه منتقل شده و هر کس زیادی به آن افزوده است. خطاهای آنها را مرتکب نشوداز تجربیات آنها استفاده کند. تاریخ و وقایع آن؛ میتواند راهگشای مسائل و تصمیمات خرد و کلان در حوزه سیاست واجتماع وحتی فردی باشد. 📌به قول معروف (حکم الامثال فی ما یجوز ولایجوز واحد) تاثیراخلاق در جنبه اخلاقی پررنگتر است و مایه رشدو ترقی معنوی است. پندگیری اخلاقی از تاریخ قسمت عمده ای از برکات مطالعه تاریخ می باشد. قرآن قصه های گذشتگان را تبیین فرموده است.تا موجب بیداری ما شود برخلاف قصه های مادربزرگ که برای خواباندن ما بوده؛قصه های قرآنی بیدارکننده است. 📕اعراف/176 زشتی ها و خوبی ها در آیینه شفاف تاریخ نمودار میشودوبه وضوح میتوان چهره خوب و بد را ببینیم. مراقب باشیم که چهره ما را نیز آیندگان قضاوت خواهند کرد. 🍁🍁🍁🍁🍁 تاریخ آیینه عبرت است.به راحتی میتوان قارون و هامان و فرعون و نمرود و ابولهب وبلعم باعورا و...را میتوان دید و رفتارها و عملکردهای آنها را تحلیل نمود؛ ریشه یابی کرد و خود را از این لغزشگاهها حفظ نمود. 📗یوسف/111 روزگار بر باقى ماندگان چنان گذرد كه بر گذشتگان گذشت. آنچه سپرى شد باز نگردد، و آنچه هست جاويدان نماند. كار آخرش همچون كار اوّل آن است 📕نهج البلاغه ص347 بامطالعه تاریخ میتوان با گذشتگان زندگی کرد و از تجربیات آنها بهره جست. پسرم! اگر چه من به اندازه مردمى كه پيش از من بودهاند عمر نكردهام، ولى دركردارشان دقّت، و در اخبارشان فكر نموده، و در آثارشان سياحت كردهام، تا جايى كه همانند يكى از آنان شدهام، بلكه گويى از پى آنچه كه از وضع آنان به من رسيده عمرم را با اولين و آخرينشان گذرانيدهام، زلال اعمالشان را از تيرگى، و سود و زيان كردارشان را شناختم 📚نهج البلاغه / ص623 @Porseman_channel 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢نماز فرادا حین برپایی جماعت💢 @Porseman_channel حضرت آیت الله خامنه‌ای این عمل اگر تضعیف نماز جماعت و اهانت و بی‌احترامی به امام جماعتی که مردم اعتماد به عدالت او دارند، محسوب شود، جایز نیست. حضرت آیت الله بهجت نمازش صحیح است، اگر هتک احترام جماعت یا امام آن نباشد. حضرت آیت الله مکارم شیرازی در صورتی که توهین با امام جماعت یا هتک نماز جماعت محسوب شود، حرام است و می تواند قبل یا بعد بخواند. حضرت آیت الله سیستانی اگر مستلزم هتک امام باشد و او مستحق هتک نباشد حرام است، ولی نماز صحیح است. حضرت آیت الله فاضل لنکرانی اگر هتک حرمت جماعت محسوب شود، حرام است؛ و نیز چنانچه ملازم با تفسیق عملی امام جماعت باشد. حضرت آیت الله صافی گلپایگانی این مسئله به دو صورت قابل وقوع است: گاه کسی که نماز را فرادی می‌خواند، شخص غریب است که امام جماعت را نمی‌شناسد در این صورت فرادی خواندن او تفسیق امام جماعت شمرده نمی‌شود بلکه ظاهر امر، نشناختن و عدم معرفت به حال او (امام جماعت) است، پس اگر فرادا بخواند اشکال ندارد. اما اگر کسی باشد که امام جماعت را می شناسد مثل اینکه اهل آن محل است در این صورت مداومت او بر فرادا خواندن نماز، تفسیق (فاسق دانستن) عملی او (امام جماعت) است و جایز نیست و نماز فرادی هم اشکال دارد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢اذن پدر برای دختر باکره پس از طلاق💢 @Porseman_channel اگر دختر باكره اى شوهر كند و بدون اينكه با او نزديكى شود، طلاق بگيرد؛ آيا ازدواج با او نياز به اجازه پدر دارد؟ آيات عظام امام و سيستانى و نورى: آرى، بايد با اجازه او باشد. آيات عظام بهجت، تبريرى، خامنه اى، صافى، فاضل، مكارم و وحيد: بنابر احتياط واجب، بايد با اجازه او باشد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان خواندن نماز؛ قبل و بعد از زیارت عاشورا؟ @Porseman_channel خواندن نماز بعد از زیارت عاشورا[1] یا بعد از لعن و بعد از زیارت عاشورا[2]، همانند اصل زیارت عاشورا یک امر استحبابی است و امر در مستحبات سهل و آسان است؛ یعنی اگر کسی آن را بخواند به ثواب بیشتری دست پیدا خواهد کرد. به هر حال بردن ثواب کامل در گرو رعایت تمام آداب زیارت است. [1] آنچه که علامه مجلسی به عنوان قول اظهر نقل کرده این است که زیارت عاشورا خوانده شود، و در آخر آن، سجده را بجا آورد، و بعد از سجده دو رکعت نماز بخواند؛ بحار الانوار، ج 101، ص301. [2] علامه محمد علی طهرانی در حاشیه یک مفاتیح قدیم، پس از ذکر مطلبی از طریقه مرحوم آیت الله سید محمد کاظم یزدی صاحب عروةالوثقی (ره) مینویسد: «این عاصی خودم از آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم، متوفی 1355 ه . ق) شنیدم که طریقه انتخابی خود در مورد خواندن زیارت عاشورا را چنین نقل کرد، و میفرمود: طریقه میرزای شیرازی بزرگ (مرحوم آیةالله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی متوفی 1312 ه . ق) نیز چنین بود، و آن این که: آنان که از راه دور از کربلا میخواهند این زیارت را بخوانند، به مکان بلند بروند، ابتدا سلام مختصری با توجه به ناحیه کربلا به امام حسین (ع) کنند و سپس به لعن بسیار شدید به قاتلان و دشمنان آن حضرت بپردازند، آنگاه دو رکعت نماز بگذارند، سپس زیارت عاشورا را بخوانند، و سرانجام پس از سجده پایانی زیارت، دو رکعت نماز بخوانند.» مجله پاسدار اسلام، شماره 239. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا