ـ برد و قلمرو شناخت ادراك حسي كه از راه حواس ظاهري و در اثر ارتباط با جهان مادي حاصل ميشود، بسيار محدود است و تنها چيزهايي كه با ما در ارتباط پيدا ميكنند، آن هم در حدّ ارتباطش و در زماني كه اين ارتباط برقرار است مورد ادراك حس واقع ميشود. به علت محدوديت برد ادراك حسي نميتوان توقع داشت كه به وسيله آن مسير صحيح زندگي در تمام ابعادش، و جنبه ارزشي اعمال و رفتارمان ـ به ويژه رابطه انسان با نتايج اخروي آن ـ را بشناسيم.
ـ امّا ادراكات عقلي؛ آن چه عقل به تنهايي و صرف نظر از تجربه خارجي درك ميكند يك سلسله مفاهيم كلي است كه اصطلاحاً به آنها بديهيات اوليه ميگويند؛ مانند محال بودن اجتماع نقيضين. اين گونه مفاهيم نيز براي بازشناسي روابط پيش گفته كارايي ندارد؛ زيرا بديهيات اوليه عقل بسيار محدود است و هرگز نميتواند حكم صدها روابط ما با خدا، خودمان با ديگران و محيط زندگي را تعيين كند و جنبه ارزشي آنها را بيان نمايد.
ـ ادراكات تجربي نيز كه از همكاري حس وعقل حاصل ميشود، در حدي است كه در دايره تجربه انسان قرار گيرد، ولي آن چه جنبه ماوراي مادي دارد در دام تجربه و آزمايش نميافتد تا بتوانيم رابطه ماده و غيرماده را هم از راه تجربه اثابت كنيم.بنابراين شناخت پديدههاي اخروي و كشف و درك رابطه اعمال و رفتار آدمي با نتايج اخروي آن و آگاهي از تأثير اعمال آدمي در نيك بختي يا تيرهروزي نه توسط حس و نه عقل و نه حتي از همكاري آن دو حاصل نميشود. و از سوي ديگر توانايي طراحي برنامهاي صحيح و جامع براي زندگي منوط به آگاهي و شناخت اين تأثير و تأثرها است. حال كه شناختهاي عمومي و همگاني براي رسيدن به هدف و غايت خلقت ناكافي و نارسانيد مقتضاي حكمت خداوند اين است كه با ارسال رسول و انزال كتب برنامهاي جامع و كامل فراروي انسان قرار دهد تا آدمي بر اساس آن، راه صحيح زندگي و برنامه سعادت خود را بشناسد.
ب. دليل نقلي
آيات متعددي بر جاودانگي و جهاني بودن قرآن دلالت دارند كه از آنها ميتوان جامعيت دين اسلام را ثبات نمود:
1- جهاني بودن دين خاتم و جامعيت آن
برخي از آيات قرآن، اسلام را دين جهاني معرفي ميكند كه خداوند آن را براي تمام بشريت هديه كرده است، نه براي يك گروه و يا منطقه خاصي، مانند: «قل يا ايها الناس اني رسول الله اليكم جميعاً»ترجمه: بگو اي مردم، من پيامبر خدا به سوي همه شما هستم. ( اعراف، 158) و «و ارسلناك الا رحمه للعالمين»ترجمه: و تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستادهايم.( انبيا، 107 ).لازمه جهاني بودن دين خاتم آن است كه متناسب با جوامع مترقي ديگري غير از جامعه جزيره العرب كه نيازهاي بشري داشته و معارف در سطح بالاتري را ميطلبيد، نيز سخني داشته باشد تا مايه هدايت و راهنمايي آنها نيز باشد، و اين امر شاهدي بر جامعيت دين اسلام باشد.
2- جاودانگي دين خاتم و جامعيت آن
يكي از ويژگيهاي دين خاتم كه آن را از ساير شرايع ديگر ممتاز ميكند «جاودانگي» آن است كه ظهورش توأم با پايان يافتن و مختومه شدن دفتر نبوت بوده است و احكام و تعاليم آن برنامه حيات بخشي را براي تمام انسانها در طول اعصار ارايه ميدهد. «ما كان محمداً با احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبييّن»ترجمه: محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولي فرستاده خدا و خاتم پيامبران است( احزاب، 40) . «تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً» ترجمه: بزرگ و خجسته است كسي كه بر بنده خود فرقان (= كتاب جدا سازنده حق از باطل) را نازل فرموده، تا براي جهانيان هشدار دهنده باشد( فرقان، 1؛ يوسف، 104 ) .
حال كه قرآن آخرين دين الهي و آورنده آن خاتم پيامبران و تعاليم و احكام آن سند هدايت براي كل آدمي و او مكلف به وفاداري دايمي از آن است، چنين انتظاري پيش ميآيد كه اسلام بايد براي تمام انسانها در اعصار مختلف سخن داشته باشد و زمينه هدايت همه جوامع حتي پيچيدهترين آنها را فراهم و سعادت دنيوي و اخروي آنها را تأمين نمايد. البته آيات ديگري نيز براي جامعيت دين خاتم مورد استناد قرار گرفته مانند آياتي كه تبيان بودن هر چيزي را در قرآن تأكيد ميكند:
💢جامعیت دین اسلام 💢
@Porseman_channel
جامعيت دين از مباحث مهم و اصيل فلسفه دين و كلام جديد است كه ميتواند در مورد هر ديني مطرح باشد، مثلاً درباره دين اسلام بحث جامعيت تحت عناوين مختلف از قديم الايام ميان مفسرين، حكما و متكلمين رايج بوده است. در مورد جامعیت دین دو دیدگاه وجود دارد:
الف: دیدگاه حداكثري نسبت به جامعيت دين
دين جامع همه علوم و معارف بشري است و در همه عرصههاي زندگي مادي و معنوي، همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان ميكند و تعاليم آن ما را از هرگونه تلاش فكري در شناخت انسان و جهان و ابعاد مختلف زندگي بينياز ميكند. و لذا دين نظامهاي لازم جهت اداره جامعه را در بر دارد و ميتوان علوم اجتماعي، سياسي و تجربي نظير جامعه شناسي، روان شناسي، اقتصاد، علم سياست، فيزيك و شيمي و حتي علوم كامپيوتري و... را از دين استخراج كرد. در نقد اين رويكرد افراطي به جامعيت دين به طور اختصار ميتوان گفت: دين نميتواند در همه عرصههاي زندگي مادي و معنوي، همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان كند و جامع همه علوم و معارف بشري باشد و بتوان علوم انساني و تجربي را از دين استخراج نمود؛ چرا كه لازمه معارف بشري به علّت تأثير محدوديتهاي تاريخي، اجتماعي، زباني و معرفتي انسان، خطاپذيري است در حالي كه دين الهي كه از محدوديتهاي مذكور مصونيت داشته، داراي ويژگي حقانيت و خطاناپذيري است و به این جهت نميتواند با علوم و معارف بشري هم آهنگ و همراه باشد؛ زيرا در صورت بطلان فرضيهها و دادههاي عقلاني بشر يا بايد دين را تأويل برد و يا قايل به بطلان آن شد.
افزون بر آن كه خود معارف و علوم بشري نيز با يكديگر ناسازگاريهاي فراواني دارند. به عنوان نمونه برخي از دينداران ساده انديش براي اين كه به گمان خود از قافله پرشتاب علم عقب نمانند، سعي در تطبيق باورهاي ديني بر دادههاي علوم تجربي ـ كه از سطح فرضيه فراتر نيستند ـ كردهاند. براي مثال مراد از آسمانهاي هفتگانه مورد اشاره قرآن را فلكهاي نه گانه هيئت بطلميوس به شمار آورده، براي تكميل عدد، عرش و كرسي را نيز به آنها افزودهاند! باطل شدن فرضيههايي همچون فرضيه افلاك نه گانه، روشن كرد كه چنين تلاشهاي عجولانهاي براي همآهنگ جلوه دادن دين و علم، بزرگترين ضربه را بر پيكره دين وارد خواهد ساخت. از سوي ديگر اگر قايل شويم دين همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان كرده با جاودانگي آن در تضاد است؛ زيرا رمز جاودانگي قرآن آن است كه خود را در قالب مخصوص و برنامهاي محدود محصور نميسازد و جزئيات وبرداشت متناسب به زمان و مكان را به انديشمندان دين ميسپارد كه متناسب با شرايط و دگرگونيها، از آن قالبهاي كلي استخراج كنند.
ب: ديدگاه حداقلي به جامعيت دين
به اعتقاد اين گروه تنها وظيفه دين ارائه رهنمودهايي براي رسيدن به سعادت و كمال اخروي انسان است. و مدعياند دين براي اداره شئون دنيوي نيامده است و اساساً كاري به دنياي انسانها ندارد و جامعيت دين را در اين ميدانند كه آن چه در هدايت به كمال و سعادت اخروي انسان نقش دارد در اختيار بشر قرار دهد و امّا چگونگي شناخت علوم انساني و تجربي، تشكيل حكومت، روش اداره حكومت، چگونگي مبارزه با مشكلات و مفاسد اجتماعي، مهار قدرت سياسي در جامعه ديني، چگونگي ايجاد عدالت اجتماعي و دهها پرسش ديگر از قلمرو دين خارج است و اين آدمي است كه بايد بدون استمداد از آموزههاي ديني خود با ساماندهي مناسبات اقتصادي، سياسي، و... جامعه بپردازد. و دين در اين زمينهها تنها به كليات بسنده كرده و از راهكار معين پرهيز كرده است و در صورتي كه به تدبير امور دنيوي و تنظيم معيشت و تعيين نظام بپردازد خود نيز دنيوي و ايدئولوژيك ميشود و اين با جاودانگي آن در تضاد است.
«و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شيء و هدي و رحمه و بشري للمسلمين»ترجمه: و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزي است و براي مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگري است، بر تو نازل كرديم(نحل، 89) .يكي از صفات عمومي قرآن اين است كه بيان هر چيزي است و به تعبير خود قرآن «تبيان لكل شيء» است و از آن جا كه قرآن كتاب تربيت و انسان سازي است، و براي تكامل فرد و جامعه، در همه ابعاد معنوي و مادي نازل گشته. منظور از «كل شي» در اين آيه همه اموري است كه براي پيمودن اين راه هدايت لازم است. به بيان ديگر آن چه كه در سعادت و هدايت انسان تا روز قيامت مؤثر است اعم از مسايل ارزشي و اخلاقي، معارف حقيقي مربوط به جهان بيني، حقوقي، اقتصادي، سياسي و يا مسايل مربوط به جهان هستي، در آن بيان شده است. روايات فراواني نيز از معصومين درباره جامعيت دين خاتم نقل شده ازجمله: رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سفر حجه الوداع فرمود: اي مردم، هيچ چيزي نيست كه شما را به بهشت نزديك و از آتش جهنم دور كند، مگر آن كه شما را به آن امر نمودهام، و هيچ چيزي نيست كه شما را به آتش جهنم نزديك و از بهشت دور كند، مگر آن كه شما را از آن نهي كردهام(كليني، اصول كافي، ج 1، كتاب فضل العلم، باب 18، حديث 5).
از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز نقل شده كه فرمود: همانا خداوند تبارك وتعالي قرآن را بيانگر هر چيزي قرار داده است حتي به خدا سوگند كه رها نكرده چيزي را كه بندگان خدا به آن احتياج داشته باشند، تا آن جا كه كسي نميتواند بگويد: اي كاش خداوند آن را در قرآن بيان ميكرده و نكرده است (حويزي، نور الثقلين، ج 3، قم، مطبعه الحكمه، حديث 174، ص 74) .جامعیت دین اسلام آن را پاسخگوی تمام نیازهای فطری، طبیعی انسان ها قرار داده است. توجه به نقش مال و ثروت در زندگی انسان ها و جهت دادن به آنها در راستای چگونگی استفاده بهینه از آن برای دستیابی بهتر و سریع تر به اهداف مهم زندگی و بهره گرفتن از آن برای کمال و تأمین سعادت راستین از برنامه های این آئین مقدس است. بعضی جمادت به خرج می دهند خیال می کنند که چون دین اسلام دین جامعی است پس باید در جزئیات نیز تکلیف معینی را روشن کرده باشد. نه اینطور نیست یک حساب دیگری در اسلام است. اتفاقا جامعیت اسلام ایجاب می کند که اساسا در بسیاری امور دستور نداشته باشد نه اینکه هیچ دستوری نداشته باشد بلکه دستورش این است که مردم آزاد باشند و به اصطلاح تکلیفی در آن امور نداشته باشند. از جمله حدیثی است به این مضمون:« ان لله یحب ان یؤخذ برخصه کما یحب ان یؤخذ بفرائمه »؛ خداوند دوست دارد مردم را در مسائلی که آزاد گذاشته است، مردم هم آزاد باشند.
یعنی مسائل آزاد را آزاد تلقی کنند، از خود چیزی درنیاورند. امیرالمؤمنین می فرماید: «ان الله حدد حدودا فلا تعتدوها و فرض فرائض فلا تترکوها و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها»؛ یعنی خداوند یک چیزهایی را واجب کرده است، آنها را ترک نکنید، یک چیزهایی را هم ممنوع اعلام کرده است به آنها تجاوز نکنید و در مورد بعضی از مسائل سکوت کرده است البته نه از روی فراموشی بلکه خود خواسته که سکوت کند و بندگانش در آن مسائل آزاد و مختار باشند.
( 📚منابع:اسلام و مقتضیات زمان، تفسير نمونه، مقاله جامعیت دین اسلام نوشته سيد مهدي صالحي)
@Porseman_channel
در نقد اين ديدگاه بايد گفت: از ديدگاه اسلام انسان يك موجود مادي محدود به اين دنيا نيست بلكه موجودي فراتر از ماده و داراي زندگي جاويد است كه همه شئون و اعمال او با سرنوشت نهايي او ارتباط دارد. يعني هرگونه تلاشي در اين زندگي در سعادت ابدي و يا شقاوت او تأثير خواهد داشت. «الدنيا مزرعه الاخره»( بحار الانوار، ج 70، ص 225).«اليوم عمل و لاحساب وغداً حساب و لاعمل»( بحار الانوار، ج 32، ص 354). از اين رو نوع رفتار اجتماعي و سياسي كه انسان بر ميگزيند به مانند رفتارهاي فردي او تأثير قطعي در سعادت و خوشبختي و يا شقاوت و بدفرجامي اخروي او دارد، و لذا ديني كه علاوه بر مسايل فردي به مسايل اجتماعي انسان و سعادت و هدايت جامعه ميانديشد نميتواند نسبت به اجراي احكام و چگونگي اداره جامعه، تعيين ساختار حكومت، اصل عدالت و قيام به قسط، ايجاد تعاون و امنيت در جامعه و... طرح و نظري نداشته باشد. ثانياً با نگاهي به آيات و روايات به روشني ثابت ميشود كه احكام، دستورات و رهنمودهاي اجتماعي، سياسي و... بسياري جهت هدايت جامعهي اسلامي در آنها يافت ميشود. كه اگر وجود اين آيات در دين نشانگر گستردگي قلمرو دين در امور اجتماعي نباشد وجود چنين قوانين لغو خواهد بود و شكي نيست كه خداوند فعل عبث انجام نخواهد داد.
ج: دیدگاه معتدل و نظريه مختار
جامعيت دين را بايد در راستاي هدف و رسالت آن ملحوظ داشت و بايد از هرگونه افراط و تفريط در اين زمينه پرهيز كرد. با نگاهي اجمالي به قرآن و روايات در مييابيم كه هدف دين، تأمين سعادت دنيا و آخرت او است و چون امور دنيوي و مناسب اجتماعي تأثير شگرفي در روحيات و كمال انسان و تأمين سعادت واقعي وي دارند، دين خاتم هرگز نميتواند از دخالت در اين امور چشمپوشي كند و بايد براي تمام آنها برنامهاي جامعه ارائه دهد. به بيان ديگر، قرآن برنامه سعادت انسان را بر خداشناسي و اعتقاد به يگانگي خدا بنا نهاده است؛ آن گاه اعتقاد به معاد را از آن نتيجه ميگيرد و سپس پيغمبرشناسي را از اصل معاد اخذ ميكند؛ چرا كه رسيدن به پاداش و جزاي اعمال نيك و بد، كه مهمترين فلسفه معاد است ممكن نيست، مگر آن كه نخست از راه وحي و نبوت از طاعت و معصيت آگاه شويم. پس از اين سه اصل اساسي، و علاوه بر اعتقادات ديگر به بيان اصول اخلاق نيكو و صفات حسنهاي ميپردازد كه مناسب با اصول مزبور باشد، و آن گاه قوانين عملي را كه در واقع حافظ سعادت حقيقي و پرورش دهند. اخلاق نيكو و بالاتر از آن، عامل رشد وترقي اعتقادات درست و اصول اوليه ميباشند، پايهريزي ميكند.
به اين ترتيب قرآن مشتمل بر سه بخش كلي است: 1. اصول عقايد اسلامي، اعم از توحيد، نبوت، معاد و ساير اعتقادات متنوع بر آنها؛ 2. اخلاق پسنديده ونيكو؛ 3. احكام شرعي و قوانين عملي، كه كليات آنها در قرآن آمده و تفاصيل وجزئياتشان به پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ واگذار شده است. و آن حضرت نيز بر اساس احاديث متواتري نظير حديث ثقلين، بيان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را جايگزين بيان خود ساخته است. اين برنامه هم چنان كه با تأمل در محتواي آنها روشن است، مشتمل بر همه ابعاد زندگي انسان، اعم از فردي و اجتماعي و دنيوي و اخروي است. (اسلام) همان طوركه براي وظايف عبادي قانون دارد، براي امور اجتماعي و حكومتي (نيز) قانون و راه و رسم دارد.بنابراين، مقصود از جامعيت دين آن است كه در راستاي هدف و رسالت خود رئوس كلي همه معارف لازم را براي تحقق اين هدف در اختيار بشر قرار دهد، به گونهاي كه بشر با تطبيق آن اصول كلي به صورت نظاممند بتواند هم معارف و راهنمونهاي مورد نياز را براي رسيدن به سعادت خويش به دست آورد. بعد از روشن شدن مفهوم جامعيت، حال سؤال اين است كه از چه روشهايي ميتوان جامعيت دين اسلام را اثبات نمود؟ در پاسخ به سؤال فوق بايد گفت: جامعيت دين خاتم را ميتوان از دو راه اثبات كرد:
الف. دليل عقلي
برای بررسی این دلیل باید به موارد زیر توجه نمود:
1- خداوند حكيم آدمي را براي رسيدن به كمال نهايي و سعادت جاودانه آفريده است.
2- زندگي دنيا مقدمه زندگي آخرت است و سعادت و شقاوت ابدي در گرو چگونه زيستن در اين جهان است. يعني اعمال و رفتار ما در رسيدن به سعادت و يا محروم شدن از آن دخيل و مؤثّرند.
3- شرط لازم براي سعادتمندي در جهان آخرت منوط به شناخت چگونگي رابطه اعمال با نتايج اخروي آن است؛ زيرا تا زماني كه رابطه اعمال و رفتارها با نتايج اخروي آن و رابطه آنها با سعادت و شقاوت آدمي روشن نباشد چگونه ميتوان برنامه صحيح و همه جانبهاي براي زندگي اين جهان پيريزي كرد
4- ابزار عمومي شناخت (حس و عقل) از درك چگونگي روابط اعمال و رفتار دنيوي با نتايج اخروي ناتوان است. ضعف و نارسايي حس و عقل از بررسي ويژگيهاي اين دو نوع ادراك هويدا ميشود:
💢صالح کیست؟💢
@ahkam_pictures
✅صالح كسى است كه انجام دهنده صلاح و ملازم و متمسك به آن باشد. برخى گفتهاند:
صالحان كسانىاند كه در علم و ايمانشان به خدا و آنچه از نزد خدا آمده و نيز در صداقت، شهادت و توبه آنان خللى وارد نشده باشد و تمام عمر خود را در طاعت خدا و اموالشان را در راه رضاى او صرف نمايند.
👈به اين نكته بايد توجه داشت كه صالح بودن و در زمره آنان قرار داشتن غير از انجام دادن عمل صالح است.
در آيه 9 عنكبوت (29) مىخوانيم: والّذين ءامنوا وعملوا الصَّلحت لندخلنّهم فى الصَّلحين.
معلوم مىشود صالحان از مؤمنانِ داراى عمل صالح، مقامى والاتر دارند.
مقام صالحان، چنان ارجمند است كه خداوند در قرآن كريم، پيامبرانى چون ابراهيم، اسحاق، يعقوب (انبيا (21) 72) لوط (انبيا (21) 75)اسماعيل، ادريس و ذوالكفل عليهم السلام (انبيا (21) 85 و 86)
را از صالحان دانسته است.
نيز به اين نكته هم بايد توجه داشت كه صالحان داراى مراتباند؛ به اين معنا كه شامل انبيا و غير ايشان مىشود.
@ahkam_pictures
💢راه تطهیر زمین نجس💢
@Porseman_channel
[ زمینی که آب روی آن جاری نمیشود]
مسأله ۱۷۹ زمینی که آب روی آن جاری نمیشود (۱) اگر نجس شود، با آب قلیل پاک نمیگردد (۲). ولی زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد چون آبی که روی آن میریزند از آن جدا شده و در شن و ریگ فرو میرود با آب قلیل پاک میشود (۳)، اما زیر ریگها نجس میماند.
(۱) (گلپایگانی، صافی:) زمینی که آب در آن فرو نمیرود و از محل ّ نجس هم به محل ّ دیگر جاری نمیشود..
(۲) (گلپایگانی، صافی:) مگر آن که غساله آن را با پارچه یا ظرف بگیرند..
(بهجت:) بلکه فقط ظاهر آن پاک میشود.. (اراکی:) با آب قلیل ظاهر آن پاک میشود..
(۳) (گلپایگانی، صافی:) بقیه مسأله ذکر نشده.
(خوئی، تبریزی، سیستانی:) مسأله زمینی که آب در او فرو میرود مثل زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد، اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاک میشود.
(مکارم:) مسأله هر گاه زمینی را با آب قلیل آب بکشند اگر از شن یا ریگ باشد و غساله یعنی آب باقی مانده در آن فرو رود پاک است، امّا ریگهای زیر آن زمین نجس میشود، هم چنین اگر سراشیبی داشته باشد و آب از آن بگذرد پاک میگردد، امّا اگر غساله روی زمین بماند نجس است، مگر با وسیلهای آن را جمع کنند.
(زنجانی:) مسأله زمینی که آب روی آن جاری نمیشود اگر نجس شود، چنانچه بخواهند با آب قلیل آن را پاک کنند میبایست آب را با دستمال و مانند آن جمع کنند و در غیر این صورت، زمین بنا بر احتیاط با آب قلیل پاک نمیشود. زمینی که آب در آن فرو میرود مثل زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاک میشود اما زیر شن یا ریگها بنا بر احتیاط نجس میماند.
(فاضل:) مسأله اگر زمینی که نجس شده مثل شن و ماسه باشد که آب در آن فرو میرود با آب قلیل آب بکشند، ظاهر آن پاک میشود ولی زیر آن نجس میشود
.
[زمین سنگ فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمیرود]
مسأله ۱۸۰ زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمیرود اگر نجس شود با آب قلیل، پاک میگردد ولی (۱) باید به قدری آب روی آن بریزند که جاری شود (۲) و چنانچه آبی که روی آن ریختهاند از سوراخی بیرون رود همه زمین پاک میشود (۳) و اگر بیرون نرود جایی که آبها جمع میشود نجس میماند (۴). و برای پاک شدن آن جا باید گودالی بکنند که آب در آن جمع شود، بعد آب را بیرون بیاورند و گودال را با خاک پاک پر کنند.
(۱) (بهجت:) ولی برای اخراج غساله..
(۲) (خوئی، تبریزی:) بقیه مسأله ذکر نشده.
(سیستانی:) و اگر آبی که روی آن ریختهاند از سوراخی بیرون نرود و در جایی جمع شود برای پاک شدن آنجا باید آب جمع شده را با پارچه یا ظرفی بیرون آورند. [پایان مسأله]
(زنجانی:) و بنا بر احتیاط آب را با دستمال و مانند آن جمع کنند و گر نه جایی که آب در آن جمع میشود نجس میماند. [پایان مسأله]
(۳) (فاضل:) و اگر آب خود به خود تخلیه نشود چنانچه آن را با وسیلهای مثل پارچه، دستمال یا وسیله مکندهای جمع کنند و بنا بر احتیاط دوباره آب قلیل روی آن بریزند و بصورت سابق جمع کنند، پاک میشود.
(۴) (گلپایگانی، صافی:) اگر بیرون نرود جایی هم که آبها جمع میشود پاک است، مگر آن که غساله بول باشد که نجس میشود. و برای پاک شدن محل ّ غساله کافی است که غساله آن را در هر مرتبه به وسیله ظرف یا پارچه بگیرند.
(مکارم:) هر گاه زمينى را با آب قليل آب بكشند اگر از شن يا ريگ باشد و غساله يعنى آب باقى مانده در آن فرو رود پاك است، امّا ريگهاى زير آن زمين نجس مىشود، هم چنين اگر سراشيبى داشته باشد و آب از آن بگذرد پاك مىگردد، امّا اگر غساله روى زمين بماند نجس است، مگر با وسيلهاى آن را جمع كنند.زنجانى: مسأله زمينى كه آب روى آن جارى نمىشود اگر نجس شود، چنانچه بخواهند با آب قليل آن را پاك كنند مىبايست آب را با دستمال و مانند آن جمع كنند و در غير اين صورت، زمين بنا بر احتياط با آب قليل پاك نمىشود. زمينى كه آب در آن فرو مىرود مثل زمينى كه روى آن شن يا ريگ باشد اگر نجس شود با آب قليل نيز پاك مىشود اما زير شن يا ريگها بنا بر احتياط نجس مىماند..
مطابق نظر آيت الله خامنه اي
س: كيفيت تطهير زمينى را كه محل خروج آب ندارد و ناچار محل رفت و آمد نيز هست بيان فرماييد.
ج) به يكى از دو نحو مىتوان كف اتاق را تطهير نمود:
۱ـ آب لوله را به جاى نجس وصل كند بگونهاى كه همه آن محل را فرا بگيرد، بعد آن غُساله را با پارچه و مانند آن جمع كند.
۲ـ آب قليل را به جاى نجس بريزد كه قهراً آب در گوشهاى جمع مىشود و باقى مىماند، سپس آب غُساله را با پارچه و مانند آن بردارد و دوباره آب بريزد و غُساله را با پارچه و مانند آن بردارد و پاك مىشود. .
@Porseman_channel
💢اذن پدر برای دختر باکره پس از طلاق💢
@Porseman_channel
اگر دختر باكره اى شوهر كند و بدون اينكه با او نزديكى شود، طلاق بگيرد؛ آيا ازدواج با او نياز به اجازه پدر دارد؟
آيات عظام امام و سيستانى و نورى: آرى، بايد با اجازه او باشد.
آيات عظام بهجت، تبريرى، خامنه اى، صافى، فاضل، مكارم و وحيد: بنابر احتياط واجب، بايد با اجازه بگیرد
@Porseman_channel
💢نظریه تکامل داروین💢
بالاخره نظریه داروین درسته یانه ؟
@Porseman_channel
✅پاسخ:
فرضیه تکامل انواع واین که انسان تکامل یافته میمون است، ( نظریه داروین )هنوز به عنوان یک قانون علمی شناخته نشده است وتنها در حد یک فرضیه مانده است وبسیاری از دانشمندان با آن مخالفت کرده اند ودارای اشکالات فراوان است که جهت آگاهی از تفصیل آنچه گفته شد رجوع کنید به کتاب "مدخل مسایل جدید در علم کلام، علامه سبحانی، ج1 ص222 فصل چهاردهم.
ایت الله العظمی مکارم شیرازی می فرماید:
"فرضیه تکامل وتبدیل آن از صورت یک فرضیه به یک قانون علمی وقطعی یا باید از طریق عقل باشد ویا از طریق آزمایش وحس وتجربه وغیر از این دو راهی نیست.
اما از یک سو می دانیم دلایل عقلی وفلسفی را به این مسایل راهی نیست واز سوی دیگر تجربه وازمایش از مسایلی که ریشه های آن در میلیون ها سال قبل نهفته است کوتاه است.آنچه ما با حس وتجربه درک می کنیم این است که تغییرات سطحی با گذشت زمان به صورت جهش "موتاسیون"در حیوانات وگیاهان رخ میدهد، مثلا از نسل گوسفندان معمولی ناگهان گوسفندی متولد می شود که پشم آن با پشم گوسفندان معمولی متفاوت است یعنی بسیار لطیفتر ونرمتر می باشد وهمان سرچشمه پیدایش نسلی در گوسفند بنام "گوسفند مرینوس "می شود با این ویژگی در پشم ویا اینکه حیوانات بر اثر جهش، تغییر رنگ چشم یا ناخن ویا شکل پوست بدن ومانند آن پیدا می کند.
ولی هیچ کس تاکنون جهشی ندیده است که دگرگونی مهمی در اعضای اصلی بدن یک حیوان ایجاد کند ویا نوعی را به نوع دیگر مبدل سازد. بنابراین ما تنها می توانیم حدس بزنیم که تراکم جهش ها ممکن است یک روز سر از تغییر نوع حیوان درآورد ومثلا حیوانات خزنده را تبدیل به پرندگان کند، ولی این حدس هرگز یک حدس قطعی نیست بلکه تنها یک مساله ظنی است چرا که ما هرگز با جهشهای تغییر دهنده اعضای اصلی به عنوان یک حس وتجربه رو به رو نشدیم"
📚تفسیر نمونه،ج11 ص84
❗️ظاهر آیات قرآن سخن از خلقت مستقل آدم دارد واین به معنای نص بر طرق مستقل نیست وهرگاه دلایل قطعی مانند آفتاب طرح مشترک ( تکامل) را ثابت کند می توان از ظاهر قرآن دست کشید.
📚مدخل مسایل جدید علم کلام،علامه سبحانی،ج1 ص229
@Porseman_channel
💢خمس طلا 💢
@Porseman_channel
شوهرم براى من مقدارى زيورآلات تهيه كرده است؛ ولى به طور اتفاق تا سر سال خمسى، مورد استفاده قرار نگرفت، آيا بايد خمس آن را بدهم؟
همه مراجع (به جز سيستانى و وحيد): چنانچه در معرض استفاده و در شأن شخص باشد، خمس ندارد؛ هر چند به طور اتفاق، يك سال از آن استفاده نكنيد.
آيات عظام سيستانى و وحيد: بايد خمس آن را بپردازد.
@Porseman_channel
پرسمان #احکام
💢حکم سقط جنین💢
@Porseman_channel
سقط در هر مرحله ای حرام و گناه کبیره می باشد.
به نظر رهبری:
ديه بر عهده مباشر سقط میباشد. اگر دکتر مستقيماً سقط را انجام دهد ديه بر عهده اوست و اگر پرستار تزريق نمايد به عهده اوست و اگر مادر دارو را خورده بر عهده مادر میباشد و در همه موارد ديه بايد به ورثه طفل پرداخت شود که در موارد اول و دوم پدر و مادر و در مورد سوم پدر است که اگر ايشان عفو نمايند ساقط میشود هر چند گناه آن که قتل نفس يا مشابه آن باشد ثابت است
سقط جنین شرعاً حرام است و در هیچ حالتى جایز نبوده و توبه جدى از آن لازم است و باید دیه سقط جنین پرداخت شود که اگر علقه باشد دیه آن چهل دینار است و اگر مضغه باشد شصت دینار است و اگر استخوان بدون گوشت باشد هشتاد دینار است و دیه به وارث جنین با رعایت طبقات ارث پرداخت مىشود ولى وارثى که مباشر سقط جنین بوده از آن، سهمى ندارد. دینار شرعى معادل سکه طلا به وزن یک مثقال شرعى (6 /3 گرم) مىباشد و قیمت آن را مىتوان از بازار بدست آورد.
به نظر آیت الله مکارم:
ديه جنين بر کساني است که در سقط دست داشته اند، و چنانچه مادر با ميل و اختيار، خود را در اختيار طبيب قرار داده که سقط کند نيمي از ديه بر عهده اوست، و بايد علاوه بر پرداخت ديه از گناه بزرگي که مرتکب شده اند بطور جدي توبه کنند و با اعمال نيک آينده، گذشته را جبران نمايند.
نیم دیگر به عهده طبیب است. ديه جنين به پدر و مادرش مي رسد، و اگر يکي از آنها در سقط شرکت داشته از ديه ارث نمي برد و تمام آن به ديگري مي رسد، و اگر هر دو در سقط شرکت داشته اند ديه به پدر بزرگ و مادر بزرگ پدري و مادري و برادران و خواهران آن جنين مي رسد و طبق قانون ارث تقسيم مي شود، و اگر آنها رضايت دهند مشکل حل مي شود.
تذکر:🔴
سقط کردن جنین موجب ثبوت دیه بر مباشر(کسی که به صورت مستقیم عامل اصلی) سقط است؛ مادر باشد یا غیر مادر. وارث جنین مستحق دیه خواهد بود؛ لیکن اگر مادر مباشر سقط باشد، در فرض عمدی بودن از دیه ارث نمىبرد. دیه جنینى که روح در آن دمیده شده در پسر، دیه کامل و در دختر نصف آن است.
سقط کردن جنین قبل از دمیده شده روح، کفاره ندارد، لیکن در سقط کردن آن بعد از دمیده شدن روح بنابر قول مشهور، کفّاره (آزاد کردن برده و در صورت عدم امکان آن، دو ماه روزه گرفتن و در صورت عدم امکان آن، اطعام شصت فقیر) ثابت است، به شرط آنکه جانى مباشر در سقط باشد نه مسبب.
مطابق نظر آیت الله خامنه ای، هر مثقال شرعی ¾ مثقال بازاری معادل ۶ / ۳ گرم مىباشد.
مکارم:سقط به طور کلی کفاره ندارد، هر چند احتیاط مستحب پرداختن کفاره قتل خطا در این مورد است.
که عبارتست از آزاد کردن بنده و اگر این ممکن نبود شصت روز روزه گرفتن و اگر این ممکن نبود شصت فقیر را سیر
کند.
✅ چنانچه چيزي كه سقط شده نطفه باشد، ديه اش بيست مثقال شرعي طلاي سكّه دار است، كه هر مثقال آن ۱۸ نخود ميباشد و اگر عَلَقه، يعني خون بسته باشد، چهل مثقال و اگر مُضغَه يعني پاره گوشت باشد، شصت مثقال و اگر استخوان شده باشد، هشتاد مثقال و اگر گوشت آورده ولي هنوز روح در او دميده نشده، صد مثقال و اگر روح در او دميده شده، چنانچه پسر باشد ديه او هزار مثقال و اگر دختر باشد ديه او پانصد مثقال شرعي طلاي سكّه دار است. و در جميع اين صُوَر اگر عوض هر يك مثقال طلا، ده درهم نقره بدهد كافي است.
@Porseman_channel
هدایت شده از کانال پرسمان دینی
پرسمان #روایی
💢رفع قلم💢
آيا حديث رفع قلم در مورد نهم ربيع صحت دارد❓؟
@Porseman_channel
✅پاسخ
1️⃣اولا:
مستند اين مطلب روايتي در كتاب بحارالانوار ج31 ص125 مي باشد.
از نظر سندي ضعيف بوده و در كتب منابع حديثي متقدم وجود ندارد و كتاب بحارالانواركه كتاب متاخر و از جوامع روايي است نه منابع روايي؛ ذكر كرده است.
پس از نظر سندي صحيح السند نمي باشد و در كتب معتبر و منابع اوليه ذكر نشده است...
2️⃣ثانيا:
اينكه بگوييم روز نهم ربيع روز آزادي است و قلم نوشتن گناه برداشته شده ..هيچ محققي از اين حديث چنين برداشتي نكرده است.
چرا كه مخالف نص صريح قرآن و روايات مي باشد...
ضمنا در همان روايت اين روز به عنوان روز تزكيه و دوري از گناه و توبه و انابه و عبادت ذكر شده است.كه با رفع قلم به آن معنا منافات دارد...
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆
اگر ما بخواهيم اين روايت را حمل بر صحت كنيم و دنبال معنا و تفسير درست باشيم بايد بگوييم طبق روايات در ايام ديگر كه مهلت نوشته شدن گناهان براي مومنان هفت ساعت است و بعد از هفت ساعت گناه نوشته ميشود و هفت ساعت مهلتي براي توبه است تا در نامه عمل گناه نوشته نشود.
📕الكافي ج2 ص437
در نهم ربيع الاول كه آغار امامت قطب عالم امكان است.و روز عيد است و مبارك و با عظمت است؛ اين مدت به سه روز افزايش مي يابدو مهلت زيادي داده ميشود...تا شخص در صورت گناه مهلت و فرصت بيشتر براي توبه بيابد.و نامه عملش گناه نوشته نشود...
پس حديث مذكور برفرض صحت سندي هيچ دلالت و بلكه اشاره اي به آزادي گناه وفحاشي و ناسزاگويي و...ندارد و به نظر مراجع تقليد اين اعمال جايز نمي باشند....
@Porseman_channel
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁
💢فراموشى غسل جنابت💢
@Porseman_channel
اگر در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كنيم و پس از چند روز يادمان بيايد، چه تكليفى داريم؟
همه مراجع: بايد نمازها و روزه آن چند روز را قضا كنيد؛ ولى كفاره ندارد.
@Porseman_channel