🌸 احکام 🌸
مجهول_المالک
1⃣👈 #مجهول_المالک مالی است که #صاحبش🧔 معلوم نیست ولی گم نشده است.
2⃣👈 #حکم مجهول المالک این است که #برداشتن و #تصرف در آن جایز نیست و اگر کسی آن را بردارد #غاصب و #ضامن است و واجب است در صدد شناسایی صاحب آن برآید وپس از #تجسس و #فحص، چنانچه از شناسایی صاحب آن مایوس شد آن را از طرف صاحبش به #فقیر_غیر_سید صدقه دهد واحتیاط این است که صدقه دادن به اذن #مجتهد_جامع_الشرایط یا #نماینده او باشد و در عین حال اگر پس از صدقه دادن مال، #صاحب 🧔 آن پیدا شد و به صدقه دادن آن راضی نشد باید عوض آن را به او بدهد.
3⃣👈فرق مجهول المالک با مال💰 #مخلوط به حرام که با خمس دادن حلال می شود این است که مجهول المالک مال معین و #مشخص است و مقدار آن #معلوم است ولی مال مخلوط به حرام مال حلالی است که با مال حرام مخلوط شده بطوری که انسان نمی تواند آن را از یکدیگر تشخیص دهد وجدا کند و مقدار مال حرام وصاحب آن معلوم نیست و برای جواز تصرف باید خمس آن رابدهند تا بقیه حلال شود.
4⃣👈 اگر مجهول المالک در معرض #تلف باشد، برداشتن آن به قصد #حفظ و نگهداری ویافتن صاحب آن مانعی ندارد که در این صورت حکم #امانت را دارد یعنی اگر در نگهداری آن کوتاهی نکند و اتفاقا ازبین برود موجب #ضمان می شود .
5⃣👈 اگر مجهول المالک از چیزهایی است که معلوم است صاحب آن از آن #اعراض کرده است #تصرف و استفاده از آن مانعی ندارد.
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
✨ پنجشنبه ها،
🥀دلتنگی جور دیگری است
✨دلتنگ کسانی می شوی؛
🥀که نبودنشان عمیق تر
✨از بودن خیلی هاست...
✨باید بنشینی گوشه ای
🥀و با نداشته هایت خلوت کنی،
✨و بین اشک و لبخندهایت
🥀جای خالی آنها را
✨به آغوش بکشی...
✨به یاد عزیزان آسمانیمان
🥀بخوانیم فاتحه و صلوات
#وفات_حضرت_ام_البنین_س
#غزل_مرثیه
السلام ای مادر ایثار یا ام البنین
دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین
وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد
مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین
جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است
بعد زهرا بهترین غمخوار یا ام البنین
تو همانی که به عشق قبله عالم حسین
تربیت کردی سپهسالار یا ام البنین
خوش به حال هر که چون تو غیر گریه بر حسین
تا دم آخر ندارد کار یا ام البنین
مادر یل ها سرت را تا ابد بالا بگیر
دست از شرمندگی بردار یا ام البنین
جان عباست بیا بس کن ، برایت خوب نیست
گریه با این چشم های تار یا ام البنین
بیشتر از هر چه غم در سینه ات داری تو را
پیری زینب دهد آزار یا ام البنین
خوب شد ماندی ، ندیدی که حسین افتاده بود
بین مقتل تشنه و بی یار ، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس
از حرم تا قتلگه صد بار ، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در
آتش بین در و دیوار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی کاروان را بی حسین
در میان کوچه و بازار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی بر فراز نیزه ای
خورده از پهلو سر ِ سردار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خنده مستانه بر
اهل بیت احمد مختار یا ام البنین
✍
#وفات_حضرت_ام_البنین_س
#غزل_مرثیه
منم آن باغبانی که شده پژمرده گلهایم
میان باغ پژمرده فسرده حال وتنهایم
شب وروزم شودطی درعزاوروضه بشنیدن
زفرط بیقراری بیقرار دشت و صحرایم
اگرچه چاریوسف ازمن کنعان نشین کشتند
ولی من داغدار یوسف کنعان زهرایم
دگربعدازحسین ماندن دراین دنیا نمی ارزد
الهی کاش میشدهرنفس آخرنفسهایم
شنیدن کی بودمانند دیدن،کزغم این درد
پریشان حال چشم داغداردخت طاهایم
شنیدم درمیان علقمه افتادعباسم زمین
دریدند گرگهای کربلا اعضای سقایم
چوازداغ دودست ازبدن افتاده بشنیدم
شدم آشفته حال ورفت توان وقوت ازپایم
به هرلحظه که دیدم مادرغمدار اصغر را
ز شرم لعل خشک اصغرش لرزید اعضایم
شده جاری زچشمانم سرشک اشک خون آلود
که مغموم شهید،کشته دربین دو دریایم
بعید است از غم دلبند زهرا و غم زینب
شوم فارغ زاشک وآه و افغان و نواهایم
ازاین رنجی که شدسهم دل پردرد من،دانم
کسی دیگر نباشد غیر مرگ من مداوایم
✍
تابعیت در تقلید
برخی از مردم فکر می کنند همسر و فرزندان در عمل به فتوای مرجع تقلید باید تابع سرپرست خانواده باشند.
در حالی که در تقلید تبعیت لازم نیست و هر کدام از اعضای خانواده باید از مجتهدی که برتر تشخیص داده است، تقلید کند.
استفتائات امام خمینی، ج1، ص13، س24
🌱
-802152701_-214020.mp3
13.05M
⭕️ سخنرانی صریح و شجاعانه ی #حاج آقا پناهیان به مناسبت دهه فجر در مسجد چهارمردان قم
♦️حکم بنی صدر خائن چه بود ؟
♦️حکم کسی که نفوذی است و ارزش اموال مردم را یک سوم کم کرده چیست؟
♦️حکم کسی که عامدانه و آگاهانه درصدد ناراضی کردن جامعه است چیست ؟
♦️احکام طهارت و نجاست را همه می دانند #احکام مبارزه با طواغیت را در منبرها شرح دهید
#تفاوت کاپیتولاسیون و پالرمو و قراردادهای ننگین امروزی چیست؟
چرا #فقها ساکتند آیا #امام خمینی اشتباه کرد یا...
♦️این سخنرانی را حتما دانلود و فوروارد کنید به نکات بسیار حساس و دقیقی استاد پناهیان اشاره کردند.
🔻ظهور بسیار نزدیک است
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روز های بحرانی در پیش است /پشت رهبری رو خالی نکنیم
🔺از شیعیانی که هنگام شبهات پشت امامشان را خالی کردند، عبرت بگیریم
حجت الاسلام #عالی
21.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مراقب باشید دم انتخابات دوباره با انواع حاشیه ها شما رو فریب ندن..
#دختر_آبی ، #ننه_ذغالی ، #خوانندگی_زنان #حجاب ، #شبهات
استاد رائفی پور
💟 #یک_داستان_یک_پند
💠✨بیست سال پیش بود از تهران میآمدم. سوار اتوبوس شدم تا به شهرستان بیایم. ده هزار تومان پول همراه داشتم.
💠اتوبوس در یک غذاخوری بینراهی برای صرف شام توقف کرد. به یک مغازه ساندویجی که کنار غذاخوری بود رفتم. یک ساندویچ کالباس سفارش دادم. در آخرهای لقمه بودم که دست در جیب کردم تا مبلغ 200 تومان پول ساندویچ را پرداخت کنم.
💠دست در جیب پیراهن کردم پول نبود، ترس عجیبی مرا برداشت. دست در جیب سمت راست کردم؛ خالی بود. شهامت دست در جیب چپ کردن را نداشتم؛ چون اگر پولهایم در آن جیب هم نبود، نه پول ساندویچ را داشتم و نه پول رفتن به خانه از ترمینال.
💠وقتی دستم خالی از آخرین جیبم برگشت، عرق عجیبی پیشانی مرا گرفت.
مغازه ساندویچی شلوغ بود، جوانی بود و هزار غرور، نمیتوانستم به فروشنده نزدیک شده و در گوشش بگویم که پولی ندارم.
💠لقمه را آرام آرام میخوردم چون اگر تمام میشد، باید پول را میدادم. میخواستم دیر تمام شود تا فکری به حال و آبروی خودم کرده باشم. آرام در چهره چند نفری که ساندویچ میخوردند نگاه کردم تا از کسی کمک بگیرم ولی تیپ و قیافه و کیف سامسونت در دستم بعید میدانستم کسی باور کند واقعاً بیپولم.
💠با شرم نزد مرد جوانی رفتم کارت دانشجوییام را نشان دادم و آرام سرم را به نزد گوشش بردم و گفتم پولهایم گم شده است، در راه خدا 200 تومان کمک کن.
💠مرد جوان تبسمی کرد و گفت: سامسونتات را بفروش اگر نداری. خنجری بر قلبم زد. سرم را نتوانستم بالا بیاورم ترسیده بودم چند نفر موضوع را بدانند.
💠مجبور شدم پشت یخچال رفته و با صدای آرام و لرزان به فروشنده گفتم: من ساندویچ خوردم ولی پولی ندارم، ساعتام را باز کردم که 4 هزار تومان قیمت داشت به او بدهم.
💠مرد جوان دست مرا گرفت و گویی دزد پیدا کرده بود، با صدای بلند گفت: «من این مغازه شاگرد هستم باید پیش صاحب مغازه برویم.» عصبانی شدم و گفتم: «مرد حسابی من کجا میتوانم فرار کنم؟ تا وقتی که این اتوبوس هست من چطور میتوانم فرار کنم در وسط بیایان؟؟؟»
💠با او رفتیم، مردی جوان در داخل رستوران دور بخاری نشسته بود. که چند نفر کنارش بودند. مرد ساندویچی گفت: «بیا برویم تو.» گفتم: «من بیرون هستم منتظرم برو نتیجه را بگو.»
💠مرد ساندویچی رفت و با صاحب مغازه بیرون آمد. گفت: «اشکالی ندارد برو گذرت افتاد پول ما را میدهی.» گفتم: «نه. گذر من شاید اینجا نیفتد اگر چنین بمیرم مدیون مردهام. یا ساعت را بگیر یا به من 200 تومان را ببخش یا از صدقه حساب کن. که شهرم رسیدم 200 به نیابت از شما صدقه میدهم.» مرد جوان گفت: «بخشیدم.
💠 آن روز یاد گرفتم که هرگز نیاز کسی را از ظاهرش تشخیص ندهم و به قول اللهتعالی، نیازمند واقعی چنان است که انسان نادان او را از نادانی ثروتمند میپندارد.