eitaa logo
قرآن و امام حسین ع
839 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
726 ویدیو
366 فایل
مطالب کانال: ارتباط امام حسین ع با قران در موارد مختلف عاشوراء آیات الولایه : آیاتی که در قرآن درباره ی 14 معصوم آمده است. علوم قرانی برای تحکیم ایمان و اعتقاد تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
مشاهده در ایتا
دانلود
۸۶ 🔅حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا[۸۶] 🔅تا زمانی که به محل غروب خورشید رسید. [منظره غروب] خورشید را چنین یافت که در چشمه‌ای گرم و لجن‌آلود غروب می‌کند، و نزد آن قومی را یافت. گفتیم: ای ذوالقرنین! یا [این قوم را] عذاب می‌کنی و یا در میانشان شیوه‌ای نیک در پیش می‌گیری. (۸۶) 🔸عین: چشمه ✅ : «حمئة» در اصل به معنی گِل سياه بد بو، و يا به تعبير ديگر «لجن» است و اين نشان می‌دهد که سرزمينی که ذوالقرنين به آن رسيده بود، دارای لجنزارهای فراوان بود. به طوری که ذوالقرنين به هنگام غروب آفتاب احساس می‌کرد خورشيد در آن لجنزارها فرو می‌رود. همان‌گونه که همه مسافران دريا و ساحل‌نشينان چنين احساسی را درباره خورشيد دارند که در دريا غروب می‌کند و يا از دريا سر برمی‌آورد. ✅ : در این سفر، به جایی رسید که دیگر پایان آبادانی‌ها بود و بعد از آن دیگر جای آبادی وجود نداشت. ✅ : پيامبران و اولياى الهى براى حل مشكلات و نجات مردم، شخصاً قيام و اقدام مى‌كردند و تنها به دعا اكتفا نمى‌كردند. 👈«بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ» ✅ : مقصود آیه، مخیر کردن ذوالقرنین نیست. بلکه مقصود، مشخص شدن جواب او که مطابق خواست و موازین الهی است می‌باشد. ⬅️در جمله “اِما ان تعذب“ مفعول را نیاورده و در جمله “و اما ان تتخذ فیهم حسنا” آورده و دلیلش این است که همه آنان ظالم نبودند. واضح است که مردمی که وضعشان چنین باشد، تعمیم عذاب درباره‌شان صحیح نیست. برخلاف تعمیم نیکی که می‌شود هم به صالحانِ مردم نیکی کرد و هم به ناصالح‌شان.
تفسیر_قرآن ۸۷ و ۸۸ 🔅قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا[۸۷] وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا[۸۸] 🔅گفت: اما كسانی كه ستم كرده‌اند، آنها را مجازات خواهيم كرد. سپس، به سوی پروردگارشان باز می‌گردند و خدا آنها را مجازات شديدی خواهد نمود.(۸۷) و اما كسی كه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، پاداش نیكو خواهد داشت، و ما هم تکلیف را بر او آسان می‌گیریم.(۸۸)  ✅ : 🔺«نُکر» از ماده «منکَر» به معنی ناشناخته است. يعنی عذاب ناشناخته‌ای که هرگز آن را باور نمی‌کنند. 🔺گويا هدف ذوالقرنين از اين بيان، اشاره به اين است كه مردم در برابر دعوت من، به دو گروه تقسيم خواهند شد: كسانى كه تسليم اين برنامه سازنده الهى شوند مطمئنا پاداش نيك خواهند داشت، و در امنيت و آسودگى خاطر زندگى خواهند كرد. اما آنها كه در برابر اين دعوت موضعگيرى خصمانه داشته باشند و به شرك و ظلم و فساد ادامه دهند، مجازات خواهند شد. 🔺از مقابله “من ظلم“ با “من آمن و عمل صالحا” معلوم مى‌شود كه ظلم در اينجا به معنى شرک و عمل ناصالح است كه از ميوه‌هاى تلخ درخت شوم شرک است. (: مقصود از ظلم در اینجا اعم از این است که شرک بورزد و یا اینکه ایمان آورد، اما عمل صالح نداشته باشد و به جای آن فساد کند.)
🔴آیا ذوالقرنین پیامبر بود؟ ✅ : ذوالقرنين پيامبر بود. زيرا مورد خطاب الهى قرار گرفته است. 👈«قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ» ✅ : بعضى از مفسران از تعبير “قلنا” (ما به ذوالقرنين گفتيم) مى‌خواهند نبوت او را استفاده كنند. ولى اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از اين جمله الهام قلبى باشد كه در مورد غير پيامبران نيز وجود داشته، اما نمى‌توان انكار كرد كه اين تعبير بيشتر نبوت را در نظر انسان مجسم مى‌كند. ✅ : مخاطب قراردادن فردی توسط خدای تعالی در قرآن، گاهی در وحی نبوت و گاهی نیز در الهام به کار رفته است. مانند آیه “و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه“ بنابراین جمله “قلنا یا ذاالقرنین ...” دلالت ندارد بر اینکه ذی‌القرنین حتما پیغمبری بوده که به وی وحی می‌شده. ⬅️شاید جمله “ثم یرد الی ربه فیعذبه ...” (به دلیل اینکه خدای تعالی به صورت صیغه غایب آمده) به این اشاره دارد که مکالمه خدا با ذوالقرنین توسط پیغمبری که همراه وی بوده صورت گرفته و سلطنت او نظیر سلطنت طالوت در بنی اسرائیل بوده که با اشاره پیغمبر معاصرش و هدایت او کار می‌کرده.
۱۳تا۱۶ 🍀 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ️🍀 وَ اَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى. ﴿۱۳﴾ اِنَّنى اَنَا الَّلهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنَا فَاعْبُدْنى وَ اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى. ﴿۱۴﴾ اِنَّ السَّاعَةَ اتِيَةٌ اَكادُ اُخْفيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى. ﴿۱۵﴾ فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لاَّ يُؤْمِنُ بِها وَاتَّبَعَ هَويهُ فَتَرْدى. ﴿۱۶﴾ 💎تفسير: 👌و دگرباره همان ندا طنين افكند كه: 🌿وَ اَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى. 🌺و من تو را اى موسى! به مقام پرشكوه رسالت برگزيدم، از اين رو به آنچه وحى مى‌گردد نيك گوش فراده و در اين راه پرافتخار شكيبايى پيشه ساز. 👌پس از فرمان گوش سپردن به وحى الهى، فرود پيام و وحى خدا در مورد توحيدگرايى و يكتاپرستى و اخلاص آغاز گرديد و ندا طنين افكند كه: 🌿اِنَّنى اَنَا الَّلهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنَا 🌺منم، من، خداى يكتا، خدايى جز من در خور ستايش و پرستش نيست. 🌿فَاعْبُدْنى 🌺بنابراين تنها مرا پرستش نما و هيچ كس را در عبادت و بندگى شريك و همتاى من مساز. 🌿وَ اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى. 🌺و نماز را به پادار تا هماره با ستايش و سپاس به ياد من باشى؛ چرا كه نماز ياد خداست. 🌿از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده‌اند كه فرمود: من نسى صلوة فليصلّها اذا ذكرها... و قرأ اقم الصّلوة لذكرى. 🌺هر كس نمازى را فراموش كرد و در وقت مقرّرش به جا نياورد، هرگاه به خاطر آورد بايد بى درنگ آن را بخواند كه كفاره اى جز خواندن آن براى او نيست؛ و آنگاه به تلاوت آيه مورد بحث پرداخت. 👌پس از ترسيم اصل توحيد و يكتاپرستى و عبادت خدا و برپاداشتن نماز اينك به معاد و جهان پس از مرگ مى‌پردازد و مى‌فرمايد: 🌿اِنَّ السَّاعَةَ اتِيَةٌ اَكادُ اُخْفيها 🌺بى گمان روز رستاخيز فرا مى‌رسد، و من مى‌خواهم هنگامه فرارسيدن آن را پنهان دارم تا ناگهان فرا برسد. 🌿لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى. 🌺و هدف از تحقق آن روز سرنوشت ساز آن است كه هر كسى ثمره كار نيك يا بد خود را بنگرد، و از بيدادگران انتقام ستمديدگان گرفته شود. 👌در آخرين آيه مورد بحث هشدار مى‌دهد كه: 🌿فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَاتَّبَعَ هَويهُ فَتَرْدى. 🌺هان اى موسى! مباد كسانى كه به روز رستاخيز ايمان نمى‌آورند و از هواى دل خويش پيروى مى‌كنند، با وسوسه‌هاى رنگارنگ خويش تو را از نماز عاشقانه و خالصانه، يا از ايمان به فرارسيدن روز رستاخيز، يا پرستش خداى يكتا و يا دعوت به سوى توحيد و تقوا بازدارند، كه در آن صورت گرفتار هلاكت و نابودى خواهى شد. 👌يادآورى مى‌گردد كه؛ گرچه روى سخن با موسى است امّا در حقيقت پيام به مردم خداجو و درست انديش است كه بهوش باشند. 📚 🌺🌿🍃🌿🌺
♥️آيت الله مجتهدی تهرانی؛ ✳️⇦•من علمای بسياری را درک كردم ، و اگر بخواهم در يک كلام نصيحت تمام بزرگان را بگويم می گويم : 💠اگر دنيا و آخرت می خواهيد ، 💠اگر رزق و روزی می خواهيد 💠و در يک كلام اگر همه چيز می خواهيد ، 👈《نماز اول وقت بخوانيد》👉
🍃🍂🐾❤️🍃🍂🐾❤️🍃🍂🐾 👈راهکارهای تربیتی جهت نمازخوان شدن فرزندانمان : امام سجاد علیه السلام می فرماید: حق فرزند بر تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط دارد و بدانی که در سرپرستی او مسئولیت داری و مسئول تربیت او هستی و او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی. برای آموزش و جذب فرزندان به نماز، روش های گوناگونی وجود دارد که می توان به فراخور سن و وضع روحی ایشان آنها را به کار گرفت. و چه عملی نیکوتر از نماز که می تواند فرزندانمان را به سوی خدا راهنمایی کند و دل آنها را پیش از آنکه شیطان برباید، در کف خدا نهد. 🍃🍂🐾❤️🍃🍂🐾❤️🍃🍂🐾 👈۱. خودتان الگوی خوبی باشید. اگرشمانمازعاشقانه و اول وقت نخوانید و مثل کلاغ نوک به زمین بزنید انتظار نداشته باشید فرزندتان نمازخوان شود. 👈۲. بعدازنماز کودک یکی دوساله به بالا رادرآغوش بگیرید و رفتاربامحبت تری با او داشته باشید تافرزند ببیندشما هر وقت نماز میخوانید مهربانتر میشوید و به این وسیله به نماز علاقه مند میشود. 👈۳. او را از کودکی به نماز جماعت و نماز جمعه و حرم و مساجدو مراسم مذهبی ببرید مخصوصا اگر برایش این مکانها را با جایزه وخاطره و تشویقی شیرین کنید. 👈۴. امر به نماز را درست وقتی فرزند به سن بلوغ رسید نگذارید بماند باید چند سال قبل از سن تکلیف او را مشتاق به نماز کنید و نماز را به آموزش دهید. 👈 ۵. برای مشتاق کردن کودک به نماز قبل سن تکلیف برای دختران یک چادر نماز و جانماز و مهر و تسبیح قشنگ وبرای پسرهم همین ها غیر از چادر را تهیه کنید. 👈۶. چون به سن تکلیف نرسیده و نماز برایش واجب نشده او را همیشه مجبور به نماز خواندن نکنید. مثلا میتوان قبل از اذان با کودک کمی بازی کرد بعد موقع اذان که شد بگویید دخترم اذان میدهند من میخواهم نماز بخوانم تو چه؟ دستور ندهیم پیشنهاد بدهیم. 👈۷. از کودکی هر وقت نماز میخواند به او محبت بیشتری کنید و نماز خواندنش را برای دیگران و در جمع خانواده و فامیل تعریف کنید و تشویق و تحسینش کنید. 👈 ۸. با خانواده های مذهبی و دوستان خوب معاشرت و رفت و آمد کنید. 👈۹. با ورود فرزندتان به دوره ی نوجوانی برای او دلیل بیاوریدکه چرا نماز بخوانیم ولی کوتاه بگویید و سریع رد شوید. انتظار تاثیر زود و سریع نداشته باشید زیرا نوجوان در دوران خامی است تا پخته شود و حرف شما را بفهمد زمان میبرد. 👈۱۰. نسبت به نماز خواندنش یا نخواندنش حساسیت زیادی نشان ندهید و مدام به او گیر ندهید .حساسیت زیاد جلو تفکر او را میگیرد و نماز با اجبار فایده ندارد بگذارید از درون مسئولیت پذیر شود. 👈۱۱. در دوران نوجوانی فرد دچار سردرگمی است و به دنبال انتخاب راه و هویت خود است به او راه درست را دهید و بگذارید زمان بگذرد و راهش را انتخاب کند. مدام نصیحتش نکنید بدتر گیج و کلافه می شود. 👈۱۲. از روش غیر مسقیم استفاده کنید مثل اهداى کتاب و سی دی و نرم افزار . هم میتوانید به او هدیه کنید و یا جایی جلو چشمش قرار دهید تا خودش ببیند واستفاده بکند. 👈۱۳. نوجوان به دلیل تغییرات هورمونی رشد دچار کمی سستی و احساس خستگی است خوابش زیاد شده و اکثرا سنگین خواب میشوند. شاید شمافکر کنید او تنبل شده . برای نماز صبح او را با دعوا و داد بیدار نکنید . او را با محبت و نوازش و بوسه و صدازدن با القاب زیبا مثل دختر عریزم و... بیدارش کنید. یک بار هم شایدکافی نباشد پس صبورانه یک بار قبل نماز خودتان و یک بار بعد نماز او را با محبت بیدار کنید. 👈۱۴. در جلو جمع مدام او را امر به خواندن نماز نکنید. پنهانی و با لحن پر از محبت به او یادآوری کنید. 👈۱۵. گاهی نوجوان به دلیل دیده نشدن با نماز نخواندن میخواهد خود را نشان تان دهد. پس او را ببینید و به او توجه کافی بکنید. 👈۱۶. هیچ گاه بچه های نمازخوان را سرش نکوبید و او را با آنها مقایسه نکنید، مقایسه اثر عکس دارد و او هم از نماز بدش می آید و هم از آن بچه ی نمازخوان. 👈۱۷. وقتی به سن تکلیف رسید برایش جشن عبادت بگیرید. 👈۱۸. نقل داستانهای شیرین و در حد سن کودک و نوجوان از نماز بزرگان و استفاده از اشعار و احادیث زیبا 👈۱۹. ترک مستحبات در ابتدای کار و طول ندادن نماز و رعایت توانایی کودک و نوجوان 👈۲۰. تقویت عشق و علاقه به اهل بیت که یکی از راههای جلب انسان به عبادت و نماز است. 👈و نکته پایانی : اگر در رفتار نماز خوانها مهر و محبت و انصاف دیده شود ، میل بچه ها به نماز خواندن بیشتر میشود. 🌹اللهم‌صل‌علی‌محمد‌آل‌محمد‌وعجل‌فرجهم🌹 أللَّھُـمَ عجِّلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج 🌟 🌾🌹☘🌼🎄🍁🍃🌺🍂🍁🌲🌿🌻🌴🌸
💠 حدیث روز 💠 پاداش حضرت فاطمه(س) برای زائران قبر امام حسین(ع) 🏴 امام صادق علیه السلام در روایتی یکی از آثار و برکات زیارت قبر مطهر سیدالشهدا (ع) را بیان کردند. خبرگزاری حوزه متن روایت را از کتاب کامل الزیارات منتشر می کند. 🔹إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ تَحْضُرُ لِزُوَّارِ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَيْنِ ع فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ ▪️«فاطمه دختر محمد (ص) نزد زائران قبر پسرش حسین علیه‌السلام حاضر می شود و برای گناهان آنها طلب آمرزش می کند.». 📚 کامل الزیارات، ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
امام صادق (ع) 💐 کسی که حافظ قرآن و عمل کننده به آن باشد، همراه با سفیران والا مقام و نیکوکار الهی (فرشتگان مقرّب) خواهد بود 📚 کافی، ج2، ص603، ح5
۱۴۱ (و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا) *⃣ الذین یتربصون بکم فان کان لکم فتح من الله قالوا الم نکن معکم وان کان للکافرین نصیب قالوا الم نستحوذ علیکم و نمنعکم من المؤمنین فالله یحکم بینکم یوم القیمه ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا. آنانکه در انتظار فرصت کمین می کنند ،پس اگر فتحی از ناحیه خدا نصیب شما شود،خود را جزء شما دانسته و می گویند، مگر ما با شما نبودیم ؟و اگر این فتح نصیب کافران شود، می گویند: مگر ما شما را در غلبه کمک نکردیم و شما را از گرایش به مؤمنین منع نمی کردیم ؟پس خدا در قیامت بین شما حکم خواهد کرد و خداوند تا ابد اجازه نداده که کافران کمترین سلطه ای برمؤمنان داشته باشند. ⬅️(تربص )به معنای انتظار و (استحواذ) به معنای غلبه و تسلط است. و این آیه بیان وصف دیگری از منافقین است که سعی می کنند هر دو گروه مؤمن و کافر را برای خود حفظ کنند تا از هر دو طرف غنیمت ببرند و به قول معروف از هرطریق که باد بوزد همراه آن می شوند. ⬅️ بعضی از مفسران گفته اند: اگر برد وپیروزی مؤمنین را فتح خواند و پیروزی کفار را نصیب نامید، برای آن بوده که پیروزی کفار را تحقیر کند و بفهماند پیروزی کفار، پیروزی واقعی نیست، بلکه امری موهوم و غیر قابل اعتناست، ✳️ در حالیکه فتح واقعی همیشه از آن مؤمنان است، چون خدا ولی و سرپرست آنهاست و کسی که برای خدا قدم بر می دارد هرگز شکست ندارد. ولیکن در قیامت که مجالی برای مکر و حیله و مخفی کردن مکنونات ضمیروجود ندارد، خداوند است که بین بندگان حکم می راند و ⬅️ از جانب دیگر خدا هرگز کفار را مافوق و مسلط بر مؤمنان قرار نمی دهد، یعنی حکم همواره به نفع مؤمنین و بر علیه کافرین است و تا ابد نیز چنین خواهد بود و این خود اعلامی است به منافقین که دیگر برای ابد از اینکه به هدف شوم خود برسند مأیوس باشند و به حکم این آیه در همه دوران نهایتا فتح و پیروزی از آن مؤمنین و بر علیه کفار خواهد بود. ⬅️ احتمال هم دارد (نفی سبیل ) اعم از تسلط در دنیا باشد ،یعنی می فرماید: مؤمنان نه در دنیا و نه در آخرت هرگز تحت سلطه کفار نمی روند و به اذن خدا دائما غالبند، البته مادام که ملتزم به لوازم ایمان خود باشند. همچنانکه در جای دیگر وعده فرموده : ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین. آل عمران ۱۳۹ (سستی نکنیدواندوهگین نشوید و شما اگر مؤمن باشید برتر هستید). کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۸تا۱۶ قسمت اول ⬅️ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ. و گروهی از مردم [كه اهل نفاق‌اند] می‌گویند: ما به خدا و روز قیامت ایمان آوردیم، در حالی كه آنان مؤمن نیستند. (۸) ⬅️ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّآ أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ [به گمان باطلشان‌] می‌خواهند خدا و اهل ایمان را فریب دهند، در حالی كه جز خودشان را فریب نمی‌دهند، ولی [این حقیقت را] درك نمی‌كنند. (۹) ⬅️ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ در دلِ آنان بیماریِ [سختی از نفاق‌] است، پس خدا به كیفرِ نفاقشان بر بیماریشان افزود، و آنان را به خاطر آنكه همواره دروغ می‌گفتند، عذابی دردناك است. (۱۰) ⬅️ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوٓا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ. چون به آنان گویند: در زمین فساد نكنید، می‌گویند: فقط ما اصلاح گریم! (۱۱) ⬅️ أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَٰكِنْ لَا يَشْعُرُونَ. آگاه باشید! یقیناً خودشان اهل فسادند، ولی درك نمی‌كنند. (۱۲) ⬅️ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَآ آمَنَ النَّاسُ قَالُوٓا أَنُؤْمِنُ كَمَآ آمَنَ السُّفَهَآءُ ۗ أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ وَلَٰكِنْ لَا يَعْلَمُونَ. چون به آنان گویند: ایمان آورید چنان كه دیگر مردم ایمان آوردند می‌گویند: آیا ما هم مانند سبك مغزان ایمان آوریم؟! آگاه باشید! قطعاً اینان خود سبك مغزند، ولی [از شدت كوردلی به این حقیقت‌] آگاه نیستند. (۱۳) ⬅️ وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوٓا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوٓا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ. و هنگامی كه با اهل ایمان دیدار كنند، گویند: ما ایمان آوردیم و چون با شیطان‌هایشان [كه سرانِ شرك و كفرند] خلوت گزینند، گویند: بدون شك ما با شماییم، جز این نیست كه ما [با تظاهر به ایمان‌] آنان را مسخره می‌كنیم. (۱۴) ⬅️ اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُون. خدا آنان را [به كیفر این كار منافقانه در دنیا و آخرت‌] عذاب خواهد كرد، و آنان را در سركشی وتجاوزشان مهلت می‌دهد [تا در گمراهی‌شان‌] سرگردان وحیران بمانند. (۱۵) ⬅️ أُولَٰٓئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ آنان كسانی هستند كه گمراهی را به جای هدایت خریدند، پس تجارتشان سود نكرد و از راه یافتگان [به سوی حق‌] نبودند. (۱۶) *⃣ تفسير: گروه سوم منافقان آيات فوق، شرح فشرده و بسيار پر مغزى پيرامون منافقان و ويژگى هاى روحى و اعمال آنها بيان مى كند. توضيح اين كه: اسلام در يك مقطع خاص تاريخى خود با گروهى روبرو‌ شد كه نه اخلاص و‌ شهامت براى ايمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرأت بر مخالفت صريح. اين گروه، كه قرآن از آنها به عنوان «منافقين» ياد مى كند و ما، در فارسى از آنها تعبير به «دورو» يا «دو چهره» مى كنيم، در صفوف مسلمانان واقعى نفوذ كرده بودند، و خطر بزرگى براى اسلام و مسلمين محسوب مى شدند، و از آنجا كه ظاهر اسلامى داشتند، غالباً شناخت آنها مشكل بود، ولى قرآن نشانه هاى دقيق و زنده اى براى آنها بيان مى كند كه خط باطنى آنها را مشخص مى سازد و الگوئى در اين زمينه به دست مسلمانان براى همه قرون و اعصار مى دهد . ⬅️ نخست تفسيرى از خود نفاق دارد مى فرمايد: «بعضى از مردم هستند كه مى گويند: به خدا و روز قيامت ايمان آورده ايم در حالى كه ايمان ندارند» آنها اين عمل را يك نوع زرنگى و به اصطلاح تاكتيك جالب، حساب مى كنند: «آنها با اين عمل مى خواهند خدا و مؤمنان را بفريبند» «در حالى كه تنها خودشان را فريب مى نمیدهند اما فهمند» آنها با انحراف از راه صحيح و صراط مستقيم، عمرى را در بيراهه مى گذرانند تمام نيروها و امكانات خود را بر باد مى دهند و جز ناكامى و شكست و بدنامى و عذاب الهى بهره اى نمى گيرند. ادامه دارد.... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۸تا۱۶ قسمت دوم‌ ⬅️ آنگاه قرآن در آیه بعد به این واقعیت اشاره میکند که نفاق در واقع یک نوع بیمارى است، انسان سالم يك چهره بيشتر ندارد، هماهنگى كامل در ميان روح و جسم او حكمفرما است; چرا كه ظاهر و باطن، روح و جسم همه مكمل يكديگرند. اگر مؤمن است، تمام وجود او فرياد ايمان مى كشد و اگر منحرف شود، باز هم ظاهر و باطن او نشان دهنده انحراف است، اين دو گانگى جسم و روح درد تازه و بيمارى اضافى است، اين يك نوع تضاد، ناهماهنگى و از هم گسستگى است كه حاكم بر وجود انسان مى شود. مى گويد: «در دل هاى آنها بيمارى خاصى است» اما از آنجا كه در نظام آفرينش، هر كس در مسيرى قرار گرفت و وسائل آن را فراهم ساخت در همان مسير، رو به جلو مى رود. و يا به تعبير ديگر تراكم اعمال و افكار انسان در يك مسير، آن را پررنگ تر و راسخ تر مى سازد، قرآن اضافه مى كند: «خداوند هم بر بيمارى آنها مى افزايد» و از آنجا كه سرمايه اصلى منافقان، دروغ است و تا بتوانند، تناقض ها را كه در زندگيشان ديده مى شود با آن توجيه كنند، در پايان آيه مى فرمايد: «براى آنها عذاب اليمى است به خاطر دروغ هائى كه مى گفتند» ⬅️ پس از آن، به ويژگى هاى آنها اشاره مى كند كه ◀️ نخستين آنها داعيه اصلاح طلبى است در حالى كه مفسد واقعى همانها هستند مى فرمايد: «هنگامى كه به آنها گفته شود: در روى زمين فساد نكنيد، مى گويند: ما فقط اصلاح كننده ايم»! ما برنامه ای جز اصلاح در تمام زندگی خود نداشته و نداریم. ما برنامه اى جز اصلاح در تمام زندگى خود نداشته و نداريم! ⬅️ اما قرآن در آيه بعد مى گويد: «بدانيد اينها همان مفسدانند و برنامه اى جز فساد ندارند ولى خودشان هم نمى فهمند»! بلكه اصرار و پافشارى آنها در راه نفاق و خو گرفتن با اين برنامه هاى زشت و ننگين، سبب شده كه تدريجاً گمان كنند، اين برنامه ها مفيد، سازنده و اصلاح طلبانه است، گناه اگر از حد بگذرد، حس تشخيص را از انسان مى گيرد، بلكه تشخيص او را واژگونه مى كند، و ناپاكى و آلودگى به صورت طبيعت ثانوى او در مى آيد. ◀️ نشانه ديگر اين كه: آنها خود را عاقل و هوشيار، و مؤمنان را سفيه، ساده لوح و خوش باور مى پندارند، آن چنان كه قرآن مى گويد: «هنگامى كه به آنها گفته مى شود: ايمان بياوريد آنگونه كه توده هاى مردم ايمان آورده اند، مى گويند: آيا ما همچون اين سفيهان ايمان بياوريم»؟! و به اين ترتيب، افراد پاكدل، حق طلب و حقيقت جو را كه با مشاهده آثار حقانيت در دعوت پيامبر(صلى االله عليه وآله) و محتواى تعليمات او، سر تعظيم فرود آورده اند به سفاهت متهم مى كنند و شيطنت و دوروئى و نفاق را دليل بر هوش و عقل و درايت مى شمرند، آرى در منطق آنها عقل، جايش را با سفاهت عوض كرده است. لذا قرآن در پاسخ آنها مى گويد: «بدانيد سفيهان واقعى اينها هستند اما نمیدانند. آيا اين سفاهت نيست كه انسان خط زندگى خود را مشخص نكند و در ميان هر گروهى به رنگ آن گروه در آيد و به جاى تمركز و وحدت شخصيت، دوگانگى و چند گانگى را پذيرا گردد، استعداد و نيروى خود را در طريق شيطنت و توطئه و تخريب به كار گيرد، و در عين حال خود را عاقل بشمرد؟! ◀️ سومين نشانه آنها آن است كه هر روز، به رنگى در مى آيند و در ميان هر جمعيتى با آنها هم صدا مى شوند، آن چنان كه قرآن مى گويد: «هنگامى كه افراد با ايمان را ملاقات كنند مى گويند ايمان آورديم» ما از شما هستيم و پيرو يك مكتبيم، از جان و دل اسلام را پذيرا گشتيم و با شما هيچ فرقى نداريم! «اما هنگامى كه با دوستان شيطان صفت خود، به خلوتگاه مى روند مى گويند ما با شمائيم»! «و اگر مى بينيد ما در برابر مؤمنان اظهار ايمان مى كنيم ما مسخره شان مى كنيم»! ما بر افكار و اعمالشان در دل مى خنديم، مى خواهيم كلاه بر سرشان بگذاريم، دوست ما و محرم اسرار ما و همه چيز ما شمائيد! سپس قرآن با يك لحن كوبنده و قاطع مى گويد: «خدا آنها را مسخره مى كند» «و خدا آنها را در طغيانشان نگه مى دارد تا به كلى سرگردان شوند» آخرين آيه مورد بحث، سرنوشت نهائى آنها را كه سرنوشتى است بسيار غم انگيز، شوم و تاريك چنين بيان مى كند: «آنها كسانى هستند كه در تجارتخانه اين جهان، هدايت را با گمراهى معاوضه كرده اند» و به همين دليل، «تجارت آنها سودى نداشته» بلكه سرمايه را نيز از كف داده اند.«و هرگز روى هدايت را نديده اند». ادامه دارد... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۸تا۱۶ قسمت سوم *⃣‌ نكته ها: ⬅️ ۱ ـ پيدايش نفاق و ريشه هاى آن هنگامى كه انقلابى در محيطى روى مى دهد ـ مخصوصاً انقلابى همچون انقلاب اسلام كه بر پايه هاى حق و عدالت قرار داشت ـ مسلماً منافع گروهى غارتگر، ظالم و خودكامه به خطر مى افتد، آنها نخست با تمسخر و استهزاء و سپس با استفاده از نيروى مسلح، فشار اقتصادى، تبليغات مستمر اجتماعى، سعى مى كنند انقلاب را در هم بشكنند. اما هنگامى كه نشانه هاى پيروزى انقلاب بر همه قدرت هاى محيط آشكار شود گروهى از مخالفان تاكتيك و روش عملى خود را تغيير داده، ظاهراً تسليم مى شوند اما در واقع يك گروه زير زمينى مخالف را تشكيل مى دهند. 🔹 «یَعمَهون» از ماده «عمه» ( بر وزن همه) به معنى تردد و تحير در كارى است و به معنى كوردلى و تاريكى بصيرت كه اثر آن سرگردانى است نيز آمده است. اينها كه به خاطر داشتن دو چهره مختلف، منافق ناميده مى شوند، دشمنان انقلاب اند; زيرا موضع آنها كاملاً مشخص نيست، تا مردم انقلابى آنها را بشناسند و از خود طرد كنند، بلكه در لابلاى صفوف مردم پاك و راستين، و حتى گاهى در پست هاى حساس نفوذ مى كنند. انقلاب اسلام، نيز در برابر چنين گروهى قرار گرفت، يعنى تا زمانى كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) از «مكّه» به «مدينه» هجرت نكرده بود، مسلمانان حكومتى تشكيل نداده بودند. اما پس از ورود پيامبر(صلى االله عليه وآله) به «مدينه»، نخستين پايه حكومت اسلامى گذارده شد، و پس از پيروزى در جنگ «بدر»، اين مسأله آشكارتر گشت، يعنى رسماً حكومت و دولتى كوچك اما قابل رشد تشكيل گرديد. اينجا بود كه منافع بسيارى از سردمداران «مدينه» مخصوصاً يهود كه در آن زمان مورد احترام عرب ها بودند به خطر افتاد، احترام يهود در آن زمان بيشتر به خاطر اين بود كه اهل كتاب و مردمى نسبتاً با سواد، و از نظر وضع اقتصادى، پيشرفته بودند، و همانها بودند كه پيش از ظهور پيامبر(صلى االله عليه وآله) بشارت چنين ظهورى را مى دادند. افراد ديگرى هم در «مدينه» بودند كه داعيه رياست و رهبرى مردم داشتند، ولى با هجرت رسول خدا حساب ها به هم خورد، سران ظالم و خودكامه و اطرافيان غارتگر آنها ديدند، توده هاى مردم به سرعت به پيامبر(صلى االله عليه وآله)ايمان مى آورند، حتى خويشاوندان خودشان، آنها بعد از مدتى مقاومت ديدند چاره اى نيست جز اين كه ظاهراً مسلمان شوند; زيرا نواختن كوس مخالفت و قرار گرفتن در جبهه مقابل، علاوه بر مشكلات جنگ و صدمه هاى اقتصادى، خطر نابودى آنها را در بر داشت به ويژه اين كه عرب تمام قدرتش قبيله او بود و قبيله هاى آنها غالباً از آنان جدا شده بودند. روى اين اصل، راه سومى انتخاب كردند، و آن اين كه ظاهراً مسلمان شوند و در خفا نقشه در هم شكستن اسلام را طرح ريزى كنند. كوتاه سخن اين كه بروز «نفاق» در يك اجتماع معمولاً معلول يكى از دو چيز است: نخست پيروزى و قدرت آئين انقلابى موجود و تسلط آن بر اجتماع. و ديگر ضعف روحيه و فقدان شخصيت و شهامت كافى براى روياروئى با حوادث سخت. ⬅️ ۲ ـ لزوم شناخت منافقين در هر جامعه بدون شك، نفاق و منافق، مخصوص عصر پيامبر(صلى االله عليه وآله)نبوده است و در هر جامعه اى اين برنامه و گروه وجود دارند، منتها بايد بر اساس معيارهاى حساب شده اى كه قرآن براى آنها به دست مى دهد شناسائى شوند، تا نتوانند زيان و يا خطرى ايجاد كنند، در آيات گذشته و همچنين سوره «منافقين» و روايات اسلامى نشانه هاى مختلفى براى آنها ذكر شده است : از جمله: ◀️ ۱ ـ هياهوى بسيار و ادعاهاى بزرگ، و خلاصه گفتار زياد و عمل كم و ناهماهنگ. ◀️ ۲ ـ در هر محيطى رنگ آن محيط را گرفتن و با هر جمعيتى مطابق مذاق آنان حرف زدن، با مؤمنان «آمنّا» گفتن و با مخالفان «إِنّا معكُم !» ◀️ ۳ ـ حساب خود را از مردم جدا كردن، و تشكيل انجمن هاى سرّى، و مرموز دادن با نقشه هاى حساب شده. ◀️ ۴ ـ خدعه، نيرنگ و فريب و دروغ و تملق و چاپلوسى، پيمان شكنى و خيانت. ◀️ ۵ ـ خود برتربينى، و مردم را ناآگاه، سفيه و ابله قلمداد كردن و خود را عاقل و هوشيار دانستن. خلاصه، دوگانگى شخصيت و تضاد برون و درون كه صفت بارز منافقان است پديده هاى گوناگونى در عمل و گفتار و رفتار فردى و اجتماعى آنها دارد كه به خوبى مى توان آن را شناخت. چه تعبير زيبائى دارد قرآن در آياتى كه خوانديم مى گويد: في قُلُوبِهِم مرَض » : آنها دل هاى بيمار دارند» چه بيمارى از دوگانگى ظاهر و باطن بدتر؟ ولى همان گونه كه بيمارى قلبى را هر چند پنهان است نمى توان به كلى مخفى كرد بلكه نشانه هاى آن در چهره انسان و تمام اعضاى بدن آشكار مى شود، بيمارى نفاق نيز همين گونه است كه با تظاهرات مختلف قابل شناخت مى باشد. ادامه دارد.. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۸تا۱۶ قسمت چهارم نکته ها: ⬅️ ۳ ـ وسعت معنى نفاق گر چه نفاق به مفهوم خاصش، صفت افراد بى ايمانى است كه ظاهراً در صف مسلمانانند، اما باطناً دل در گرو كفر دارند، ولى نفاق معنى وسيعى دارد كه هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن، گفتار و عمل را شامل مى شود هر چند در افراد مؤمن باشد كه ما از آن به عنوان «رگه هاى نفاق» نام مى بريم. مثلاً در حديثى مى خوانيم: «سه صفت است در هر كس باشد منافق است هر چند روزه بگيرد، نماز بخواند و خود را مسلمان بداند: كسى كه در امانت خيانت مى كند، كسى كه به هنگام سخن گفتن دروغ مى گويد، و كسى كه وعده مى دهد و خلف وعده مى كند .» مسلماً اين گونه افراد، منافق به معنى خاص نيستند، ولى رگه هائى از نفاق در وجود آنها هست، مخصوصاً درباره رياكاران از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: « ريا و ظاهر سازى، (درخت شوم و تلخى) است كه ميوه اى جز شرك خفى ندارد و اصل و ريشه آن نفاق است .» در اينجا توجه شما را به سخنى از امير مؤمنان على(عليه السلام) درباره منافقان جلب مى كنيم: «اى بندگان خدا شما را به تقوا و پرهيزكارى سفارش مى كنم، و از منافقان بر حذر مى دارم، زيرا آنها گمراه و گمراه كننده اند، خطاكار و به خطا اندازند، به رنگ هاى گوناگون در مى آيند، به قيافه و زبان هاى متعدد خودنمائى مى كنند از هر وسيله اى براى فريفتن و در هم شكستن شما استفاده مى كنند، و در هر كمينگاهى به كمين شما مى نشينند، بد باطن و خوش ظاهرند، و در نهان براى فريب مردم گام بر مى دارند، از بيراهه ها حركت مى كنند، و گفتارشان به ظاهر شفا بخش، اما كردارشان دردى است درمان ناپذير، به رفاه و آسايش مردم حسد می ورزند و (اگر به كسى) بلائى وارد شود خوشحال مى شوند، اميدواران را مأيوس مى كنند، در هر راهى كشته اى دارند، در هر دلى راهى و در هر مصيبتى اشك ساختگى مى ريزند، مدح و تمجيد را به يكديگر قرض مى دهند و انتظار پاداش و جزا مى كشند، اگر چيزى بخواهند اصرار می ورزند، و اگر ملامت‌كنند پرده درى مى نمايند .» ⬅️ ۴ ـ كارشكنى هاى منافقان نه تنها براى اسلام كه براى هر آئين انقلابى و پيشرو، منافقان خطرناك ترين گروه اند، آنها در لابلاى صفوف مسلمانان نفوذ مى كنند و از هر فرصتى براى كارشكنى استفاده مى نمايند. گاهى مؤمنان راستين را كه با اخلاص تمام، سرمايه مختصرى را در راه خدا انفاق مى كردند مورد استهزاء قرار مى دادند، چنان كه قرآن مى گويد: «آنها كه مؤمنان با اخلاص را به خاطر انفاق هاى (كوچك اما بى ريا) مسخره مى كنند، خداوند آنها را استهزا مى كند و عذاب دردناكى در انتظارشان است .» و گاهى در انجمن هاى سرّى خود، تصميم مى گرفتند، كمك هاى مالى خود را از ياران رسول خدا(صلى االله عليه وآله) به كلى قطع كنند، تا از اطراف او پراكنده شوند، چنان كه در سوره «منافقون» آمده است: ‌ «آنها مى گويند كمك هاى مالى خود را از كسانى كه نزد پيامبرند قطع كنيد تا از پيرامون او پراكنده شوند، بدانيد خزائن آسمان و زمين از آن خدا است، ولى منافقان نمى دانند .» گاهى تصميم مى گرفتند كه پس از بازگشت از جنگ به «مدينه»، دست به دست هم بدهند و با استفاده از يك فرصت مناسب، مؤمنان را از «مدينه» بيرون كنند و مى گفتند: «اگر به مدينه باز گرديم، عزيزان، ذليلان را بيرون خواهند كرد»!. و زمانى هم به بهانه هاى مختلف از قبيل جمع آورى محصول هاى كشاورزى، از شركت در برنامه هاى جهاد، خود دارى كرده و در شديدترين لحظات، پيامبر (صلى االله عليه وآله) را تنها مى‌ گذاشتند، و در عين حال وحشت داشتند كه پرده از رازشان برداشته شود و رسوا گردند. به خاطر همين موضع گيرى هاى بسيار خصمانه، در آيات زيادى از قرآن، آماج شديدترين حملات قرار گرفتند، و يك سوره در قرآن به نام سوره «منافقون» پيرامون وضع آنها نازل شده است. در سوره هاى «توبه»، «حشر» و بعضى ديگر از سوره هاى قرآن نيز، مورد نكوهش فراوان قرار گرفته اند، از جمله سيزده آيه از آيات همين سوره «بقره» از صفات آنها و عواقب شومشان سخن مى گويد. ادامه دارد..... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۸تا۱۶ قسمت پنجم *⃣ نکته ها : ⬅️ ۵ ـ فريب دادن وجدان مشكل بزرگى كه مسلمانان در ارتباط با منافقان داشتند اين است كه از يكسو مأمور بودند هر كس اظهار اسلام مى كند، با آغوش باز از او استقبال كنند، و از تفتيش عقائد در مورد اشخاص خوددارى نمايند. از سوى ديگر، بايد مراقب توطئه هاى منافقان باشند، منافقانى كه با قيافه حق به جانب و به نام يك فرد مسلمان، گفتارشان مورد قبول افراد واقع مى شد، در حالى كه در باطن، سد راه اسلام و از دشمنان قسم خورده بودند. اين گروه با پيش گرفتن اين راه، فكر مى كردند مى توانند خداوند و مؤمنان را براى هميشه فريب دهند، در حالى كه بدون توجه خود را فريب مى دادند. تعبير به «يُخادِعونَ اللّه و الَّذينَ آمنُوا» ( با توجه به معنى مخادعه كه به معنى نيرنگ و خدعه از دو طرف است) مفهوم دقيقى را ترسيم مى كند و آن اين كه آنها بر اثر كوردلى، اعتقاد داشتند: پيامبر اسلام(صلى االله عليه وآله) يك خدعه گر است كه براى حكومت بر مردم، دين و نبوت را مطرح ساخته، و افراد ساده لوح نيز اطراف او جمع شده اند، لذا بايد در مقابل او به خدعه برخاست !،‌ بنابراين از يكسو كار اين منافقين، خدعه و نيرنگ بود. و از سوئى ديگر درباره پيامبر بزرگ خدا نيز چنين اعتقاد غلطى داشتند. اما جمله بعد (و ما يخْدعونَ إِلاّ أَنْفُسهم و ما يشْعرُونَ) هر دو پندار آنها را در هم مى كوبد. از يكسو اثبات مى كند: تنها خدعه و نيرنگ از جانب خود آنها است و از سوى ديگر مى گويد: اين خدعه و نيرنگ نيز به خودشان باز مى گردد و نمى فهمند; چرا كه سرمايه هاى اصيلى را كه خداوند براى نيل به سعادت در وجودشان آفريده، در مسير خدعه و فريب و نيرنگ بر باد مى دهند و دست خالى از هر خير و نيكى، با كوله بارى از گناه، از دنيا مى روند. *⃣ مفهوم خدعه زدن به خدا البته، هيچ كس خدا را نمى تواند فريب بدهد; چرا كه او با خبر از آشكار و نهان است، بنابراين تعبير به «يُخادِعونَ اللّه» ◀️ يا از اين نظر است كه خدعه و نيرنگ با پيامبر و مؤمنان، همچون خدعه و نيرنگ با خدا است، (در موارد ديگرى از قرآن نيز ديده مى شود كه خداوند براى تعظيم پيامبر و مؤمنان خود را در صف آنها قرار مى دهد). ◀️ و يا اين كه بر اثر عدم شناخت صفات خدا، با افكار كوتاه و ناقص خود، به راستى فكر مى كردند ممكن است چيزى از خدا پنهان بماند و نظير آن نيز در بعضى ديگر از آيات قرآن ديده مى شود. به هر حال، آيه فوق، اشاره روشنى به مسأله فريب وجدان دارد و اين كه بسيار مى شود انسان منحرف و آلوده، براى رهائى از سرزنش و مجازات وجدان، در برابر اعمال زشت و انحرافى دست به فريب وجدان خويش مى زند، و كم كم براى خود اين باور را به وجود مى آورد كه اين عمل من نه تنها زشت و انحرافى نيست بلكه اصلاح است و مبارزه با فساد (إِنَّما نَحنُ مُصلِحونَ) تا با فريب وجدان، آسوده خاطر به اعمال خلاف خود ادامه دهد. مى گويند: يكى از سران آمريكا در پاسخ اين كه چرا دستور داده است دو شهر بزرگ ژاپن (هيروشيما، و ناكازاكى) را بمباران اتمى كنند و حدود 200 هزار نفر كودك و پير و جوان را نابود يا ناقص سازند؟ گفته بود: ما به خاطر صلح اين دستور را داده ايم! كه اگر اين كار را نمى كرديم جنگ طولانى تر مى شد و مى بايست بيش از اين مى كشتيم!! آرى، منافقان عصر ما نيز براى فريب مردم يا فريب وجدان خود از اين گفته ها و از آن كارها، بسيار دارند، در حالى كه در برابر ادامه جنگ يا بمباران اتمى شهرهاى بى دفاع، راه سوم روشنى نيز وجود داشت و آن اين كه : دست از تجاوزگرى بردارند و ملت ها را با سرمايه هاى كشورشان آزاد بگذارند. بنابراين، نفاق در حقيقت وسيله اى است براى فريب وجدان، و چه دردناك است كه انسان، اين واعظ درونى، اين پليس هميشه بيدار و اين نماينده الهى را در درون خود، خفه كند، و يا آن چنان پرده بر روى آن بيفكند كه صدايش به گوش نرسد. ادامه دارد.... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۸تا۱۶ قسمت ششم‌ *⃣ نکته ها : ⬅️ ۶ ـ تجارت پر زيان در قرآن مجيد كراراً فعاليت هاى انسان در اين دنيا به يك نوع تجارت تشبيه شده است، و در حقيقت همه ما در اين جهان تاجرانى هستيم كه با سرمايه هاى فراوانِ خداداد: سرمايه عقل، فطرت، عواطف، نيروهاى مختلف جسمانى، مواهب عالم طبيعت،‌ و بالاخره رهبرى انبياء، گام در اين تجارتخانه بزرگ مى گذاريم، گروهى سود مى برند، پيروز مى شوند و سعادتمند، گروهى نه تنها سودى نمى برند كه اصل سرمايه را نيز از دست داده، و به تمام معنى ورشكست مى شوند نمونه كامل گروه اول، مجاهدان راه خدا هستند، چنان كه قرآن درباره آنها مى گويد: يا أَيها الَّذينَ آمنُوا هلْ أَدلُّكُم على تجارة تُنْجيكُم منْ عذاب أَليم * تُؤْمنُونَ بِاللّه و رسوله و تُجاهدونَ في سبيلِ اللّه بِأَموالكُم و أَنْفُسكُم: «اى افراد با ايمان! آيا شما را راهنمائى به تجارتى بكنم كه از عذاب دردناك رهائيتان مى بخشد (و به سعادت جاویدان رهنمونتان می شود؛ به خدا و رسول او ايمان بياوريد و در راه او با مال و جان جهاد كنيد .» و نمونه واضح گروه دوم، منافقان اند كه قرآن در آيات فوق، پس از ذكر كارهاى مخرب آنها كه در لباس اصلاح و عقل، انجام مى گيرد مى گويد: «آنها كسانى هستند كه هدايت را با گمراهى مبادله كردند و اين تجارت نه براى آنها سودى داشت و نه مايه هدايت شد». اين گروه در موقعيتى قرار داشتند كه مى توانستند بهترين راه را انتخاب كنند، آنها در كنار چشمه زلال وحى قرار داشتند، در محيطى مملو از صفا و صداقت و ايمان. اما آنها به جاى اين كه: از اين موقعيت خاص كه در طول قرون و اعصار تنها نصيب‌ گروه اندكى شده است بالاترين بهره را ببرند، هدايت را دادند و گمراهى را خريدند، هدايتى كه در درون فطرتشان بود، هدايتى كه در محيط وحى موج مى زد، همه اين امكانات را از دست دادند به گمان اين كه با اين كار مى توانند، مسلمين را در هم بكوبند و رؤياهاى شومى را كه در مغز خود مى پروراندند تحقق بخشند. اين معاوضه و انتخاب غلط دو زيان بزرگ همراه داشت: نخست اين كه: سرمايه هاى مادى و معنوى خويش را از دست دادند بى آن كه در‌ مقابل آن سودى ببرند. و ديگر اين كه: حتى به نتيجه شوم مورد نظر خود نيز نرسيدند; زيرا اسلام با سرعت،پيشرفت كرد و به زودى صفحه جهان را فرا گرفت و اين منافقان نيز رسوا شدند. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
✳️ آن حضرت نمونه انسانی کامل و الهی است که شایسته اسوه و الگو قرار گرفتن است. از این رو،قرآن درباره او فرمود: ❇️ لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة؛ همانا بر شما در سیره رسول خدا الگو و سرمشقی نیکو است.(سوره احزاب ،آیه 21) واژه اسوه سه با در قرآن آمده است: دوبار در مورد حضرت ابراهیم(ع) (سوره ممتحنه،آیه4 و 6) و یک بار در مورد حضرت محمد(ص) به کار رفته است. براساس آیه بالا، پیامر اعظم(ص) سرمشق و الگوی نیکو در امور دنیا و آخرت است. آن حضرت در ایمان و اخلاص،زهد و تقوا،صبر و استقامت، توکل و فداکاری، شجاعت و دلاوری، نظم و پاکیزگی، عبادت و خودسازی و در تمام کردارها و گفتارها کاملترین سرمشق برای انسانها به شمار می رود. ⬅️ رأفت پیامبر(ص) پیامبر اسلام اشتیاق فراوانی به هدایت بندگان خداوند داشت و از گمراهی آنان به شدت رنج می برد. خداوند در این زمینه فرمود: ❇️ لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم) همانا پیامبری از خودتان آمد که رنج بردن شما بر او گران است و به»ایمان« و»نجات«شما بسیار حریص است.(سوره توبه،آیه 128) آن حضرت چنان به هدایت مردم حریص بود که احتمال می رفت حتی جان خود را در این راه از دست بدهد. از اینرو،این آیه نازل شد: ❇️ لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین؛ شاید به خاطر آنکه آنها ایمان نیاوردند، خود را به هلاکت افکنی.(سوره شعراء، آیه 3) ⬅️ بخشندگی روزی پیغمبر اکرم 12 درهم به حضرت علی(ع) داد تا پیراهنی برای او بخرد. امام علی(ع) پیراهنی را به همان قیمت خرید و به خانه بازگشت. حضرت رسول فرمود: اگر پیراهنی با قیمت کمتر می خریدی، بهتر بود. بیا با هم به بازار برویم و اگر صاحب جنس قبول کرد،جنس ارزان تری بخریم. حضرت رسول با مولای متقیان به سوی بازار راه افتادند.بعد از پس دادن پیراهن، در راه کنیزی را دیدند که می گریست. علّت را پرسیدند. گفت: مولای من چهار درهم به من داده بود تا چیزی بخرم، امّا من آن را گم کردم و اکنون می ترسم که به خانه برگردم. پیامبر اکرم(ص) چهار درهم به او داد و آن گاه پیراهنی به قیمت چهار درهم خرید. هنگام بازگشت،برهنه ای را دیدند. لباس را به او بخشیدند و بار دیگر به بازار برگشتند و پیراهن دیگری خریدند. در راه بازگشت به منزل، دوباره همان کنیز را دیدند که ناراحت است و می گوید: چون برگشتن به خانه طول کشیده،می ترسم مرا بزنند. پیامبر همراه کنیز به منزل مولای او رفت، صاحب خانه به احترام تشریف فرمایی پیامبر اکرم (ص) کنیز را بخشید و او را آزاد کرد. رسول اکرم فرمود: چه دوازده درهم با برکتی بود که دو برهنه را پوشاند و یک نفر را آزاد کرد. (بحارالانوار، ج16، ص215) غزالی میگوید: رسول خدا(ص) بخشنده ترین مردم بود. هرگز شبی نمی گذشت که درهم و دیناری نزد او بماند و اگر چیزی زیاد می آمد و تا شب کسی را نمی یافت که به او ببخشد، به خانه نمیرفت تا آن را به مستحقّش برساند. از آنچه خداوند روزی اش کرده بود، بیش از آذوقه همان سال برنمی داشت و بقیه را در راه خدا مصرف میکرد. آذوقه او از میسّرترین چیزی بود که مییافت؛ مانند خرما و جو. هرچه از او میخواستند، عطا می کرد. او با فقرا می نشست و با تهیدستان هم غذا می شد. 📚 سنن النبی،ص46 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
ای فاطمه چیدند گل یاسمنت را تاراج نمودند عقیق یمنت را آن قوم که پهلوی تو را هم بشکستند کشتند پس از کشتن محسن، حسنت را ✳️ پیشوای دوم جهان تشیع، اولین ثمره زندگی مشترک علی علیه السلام و فاطمه، در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری در «مدینة الرسول » دیده به جهان گشود . (1) حسن بن علی، هفت سال در دوران جدش، رسول اکرم صلی الله علیه و آله، زندگی کرد و سی سال از همراهی پدر بزرگوارش، امیرمؤمنان علیه السلام، برخوردار بود . پس از شهادت پدر (در سال 40 هجری) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت . سرانجام معاویه، با فریفتن «جعده » همسر آن حضرت و اعطای صدهزار درهم و وعده ازدواج با فرزند خود یزید، امام علیه السلام را مسموم ساخت، و حضرتش بعد از چند روز تحمل بیماری در 28 صفر سال 50 هجری در سن 48 سالگی مظلومانه به شهادت رسید، و در قبرستان «بقیع » در مدینه منوره مدفون گشت . (2) در این مقاله به مناسبت شهادت امام مجتبی علیه السلام به نمونه هایی از کرامتها و معجزات آن حضرت اشاره می کنیم . هدف از کرامتها و کارهای خارق العاده، هدایت انسانها و دفاع از حق امام علیه السلام بوده است تا از این طریق مردم راه صحیح را که مسیر امامت و شناخت امام است تشخیص دهند . ✳️ نمونه هایی از معجزات و کرامات امام حسن علیه السلام ⬅️ گزارش حضرت از کیفیت شهادت خود طبق روایات فراوان، ائمه اطهار علیهم السلام از علوم غیبی به اذن الهی آگاهی دارند (3) و امام حسن علیه السلام نیز از چنین علمی برخوردار بود، از جمله: اطلاع دادن آن حضرت از کیفیت شهادت و ماجرای بعد از آن است که فرمود: «انا اموت بالسم کما مات رسول الله صلی الله علیه و آله: قالوا: ومن یفعل ذلک بک؟ قال امراتی جعدة بنت الاشعث بن قیس فان معاویة یدس الیها ویامرها بذلک ... ; (4) من چون رسول خدا به وسیله زهر از دنیا می روم . گفتند: چه کسی تو را مسموم می کند؟ فرمود: همسرم جعده، دختر اشعث بن قیس; زیرا معاویه با نیرنگ او را فریب می دهد و او را به آن امر می کند .» به آن حضرت پیشنهاد دادند که او را از خانه ات بیرون کن . فرمود: چنین کاری انجام نمی دهم، به چند جهت: ۱ . در علم خداوند مقدر است که او قاتل من است [و از قضا و قدر حتمی الهی نمی توان فرار کرد.] ۲ . هنوز جرمی مرتکب نشده است که من او را به عنوان مجازات اخراج کنم. ۳ . اخراج او بهانه می شود برای حملات و تهمتهای ناجوانمردانه دشمنان علیه من .» از همه اینها گذشته، امام وظیفه دارد علم اختصاصی خود را نادیده گرفته، با دیگران همانند افراد عادی رفتار نماید . و همین طور امام حسن مجتبی علیه السلام به برادرش امام حسین علیه السلام وصیت کرد که بعد از شهادتش پیکر او را جهت دیدار به روضه مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ببرند ... و از جمله، فرمود: «واعلم انه سیصیبنی من عائشة مایعلم الله والناس من بغضها وعداوتها لله ولرسوله وعداوتها لنا اهل البیت; بدان که به زودی از عایشه بر من ظلمهایی می رسد که خدا و مردم از کینه و بغض او نسبت به خداوند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و ما اهل بیت آگاهی دارند .» بعد از مدتی هم پیش بینی اول به وقوع پیوست که جعده با تحریک معاویه حضرت را مسموم کرد و هم خبر دوم تحقق یافت که عایشه نسبت به جنازه آن حضرت اهانت کرد و طبق برخی نقلها جنازه را تیر باران نمودند، و هفتاد چوبه تبر به سوی آن بدن و تابوت هدف گیری شد . (5) 📚 1) بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (بیروت، دارالاحیاء التراث العربی)، ج 44، ص 134 و 144 . 2) بحارالانوار، ج 44، ص 134; مناقب ابن شهرآشوب (طبع حیدریه)، ج 3، ص 202 . 3) اصول کافی، ج 1، ص 279 . 4) بحارالانوار، ج 43ص 324; مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 174 . 5) خرائج راوندی، ج 1، ص 241 - 242; اثبات الهداة، ج 2، ص 554 - 558; تاریخ عمادزاده، ص 550; مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44; اصول کافی، ج 1، ص 300، ح 1 - 3 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
✳️ شفای وصال با عنایت امام حسن علیه السلام میرزا محمد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفی سال 1262 ه . ق در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود . علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقاع، ریحان، تعلیق و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است . از جمله، اینکه 67 قرآن به خط زیبای خود نوشته است. بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا اینکه به کلی نابینا می شود . سرانجام با حالت اضطرار متوسل به محمد صلی الله علیه و آله و آل او می شود . شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمت را شفا دهد . در همان حال حضرت فاطمه زهرا علیها السلام حاضر گردیده، می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی، اول از حسنم شروع کن; زیرا او خیلی مظلوم است . صبح آن روز وصال شروع کرد دور خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن: از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد نیمه دوم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد . آن گاه اضافه کرد: خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت دل را تهی زخون دل چند ساله کرد زینب کشید معجر و آه از جگر کشید کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد. 📚 شیخ علی میرخلف زاده، ص 273 - 272; ر . ک: گلشن وصال; کشکول شمس . کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴 ▪️روایتی از رحلت پیامبر اکرم▪️ 🌷ابن عباس چنين مي گويد: هنگامي كه وفات پيامبر فرا رسيد گريستند تا محاسنشان از اشك، تر شد ⁉️پس به آن حضرت گفته شد: يا رسول الله چه چيز باعث گريه شما شد؟ 💫فرمود: براي فرزندانم مي گريم و براي آنچه شرار امتم پس از من با آنان خواهند كرد، گويا فاطمه دخترم را مي بينم در حالي كه پس از من به او ظلم شده و فرياد مي زند: 《يا ابتاه، يا ابتاه》 پس احدي از امتم او را ياري نمي كند.  ✨فاطمه (سلام الله عليها) سخن پدر را شنيد و گريست 💫 پس پيامبر به دخترشان فرمودند: دخترم گريه مكن! ✨آن حضرت پاسخ داد: گريه من به خاطر آنچه پس از شما با من خواهد شد، نيست؛ بلكه من از فراق و دوري شما مي گريم يا رسول الله! 💫پيامبر فرمودند: تو را مژده مي دهم كه به زودي به من ملحق مي شوي پس تو اول كسي هستي كه به من خواهد پيوست. 📚امالي شيخ طوسي صفحه ۱۸۸  کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷 🔸جاذبه امام حسن عليه السلام🔸 ✳️مردي از اهل شام كه در اثر تبليغات دستگاه معاويه گول خورده بود و خاندان پيامبر را دشمن مي داشت، وارد مدينه شد. در شهر امام حسن عليه السلام را ديد. پيش آن حضرت آمد و شروع به ناسزا گفتن كرد و هر چه از دهانش مي آمد به آن بزرگوار گفت. ✨حضرت با كمال مهر و محبت به وي مي نگريست. چون آن مرد از سخنان زشت فراغت يافت، امام به او سلام كرده، لبخندي زد و سپس فرمود: اي مرد! من خيال مي كنم تو در اين شهر مسافر غريبي هستي و شايد هم اشتباه كرده اي. در عين حال اگر از ما طلب رضايت كني، ما از تو راضي مي شويم. 🔹 اگر چيزي از ما بخواهي به تو مي دهيم. 🔹اگر راهنمايي بخواهي، هدايتت مي كنيم. 🔹اگر براي برداشتن بارت از ما ياري طلبي بارت را برمي داريم. 🔹 اگر گرسنه هستي سيرت مي كنيم. 🔹 اگر برهنه اي لباست مي دهيم. 🔹 اگر محتاجي بي نيازت مي كنيم. 🔹 اگر آواره اي پناهت مي دهيم. 🔹 اگر حاجتي داري برآورده مي كنيم و چنانچه با همه وسايل مسافرت بر خانه وارد شوي، تا هنگام رفتنت مهمان ما مي شوي و ما مي توانيم با كمال شوق و محبت از شما پذيرايي كنيم. چه اين كه ما خانه اي وسيع و وسايل پذيرايي از هر جهت در اختيار داريم. 👈وقتي مرد شامي سخنان پر از مهر و محبت آن بزرگوار را شنيد سخت گريست و در حال خجلت و شرمندگي عرض كرد: گواهي مي دهم كه تو خليفه خدا بر روي زمين هستي؛ (الله أعلم حيث يجعل رسالته). و خداوند داناتر است به اينكه رسالت خويش را در كدام خانواده قرار دهد و تو اي حسن و پدرت دشمن ترين خلق خدا نزد من بوديد و اكنون تو محبوب ترين خلق خدا پيش مني. سپس مرد به خانه امام حسن عليه السلام وارد شد و هنگامي كه در مدينه بود به عنوان مهمان آن حضرت پذيرايي شد و از ارادتمندان آن خاندان گرديد. 📚 بحار ج۱۶ ص ۲۱۰  کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin