eitaa logo
قرآن و امام حسین ع
840 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
726 ویدیو
366 فایل
مطالب کانال: ارتباط امام حسین ع با قران در موارد مختلف عاشوراء آیات الولایه : آیاتی که در قرآن درباره ی 14 معصوم آمده است. علوم قرانی برای تحکیم ایمان و اعتقاد تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
مشاهده در ایتا
دانلود
❖﷽❖ ✨💫 مرور آدم عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨ 📜روي‏ أن آدم عليه السلام لما هبط إلى الأرض لم ير حواء، فصار يطوف الأرض في طلبها، فمر بكربلاء، فاعتل وأعاق‏ ، وضاق صدره من غير سبب، وعثر في الموضع الذي قتل‏فيه الحسين عليه السلام، حتى سال الدم من رجله‏ ، فرفع رأسه إلى السماء، وقال: إلهي! هل‏حدث مني ذنب آخر فعاقبتني به، فإني طفت جميع الأرض‏ ما أصابني سوء مثل‏ ماأصابني في هذه الأرض؟ فأوحى الله إليه: يا آدم! ما حدث منك ذنب، ولكن يقتل في‏هذه الأرض ولدك الحسين عليه السلام ظلما، فسال دمك موافقة لدمه‏ ، فقال آدم: يا رب! أيكون الحسين نبيا؟ قال: لا، ولكنه سبط النبي محمد، فقال: ومن القاتل له؟ قال: قاتله‏يزيد ، فقال آدم: فأي شي‏ء أصنع يا جبرئيل؟ فقال: العنه‏ يا آدم، فلعنه أربع مرات، ومشى خطوات إلى جبل عرفات‏ ، فوجد حواء هناك. 📚الطريحي، المنتخب، 1/ 48/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 84؛ الدربندي، أسرارالشهادة،/ 80؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 242- 243؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 260؛ البحراني، العوالم، 17/ 101؛ دانشيار، حول البكاء،/ 5- 6 📝ايضا روايت كرده اند كه: چون حضرت آدم عليه السلام به زمين آمد، به طلب حضرت حوا بر دور زمين مى‏گرديد، تا آن كه در صحراى كربلا عبور كرد. چون داخل آن صحرا گرديد، افواج حزن و اندوه رو به او آورد. چون به مقتل حسين رسيد، پايش به سنگى برآمد و خون از قدم‏هايش جارى گرديد. پس سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت: «پروردگارا! در جميع زمين گرديدم. اندوه و المى كه در اين زمين به من رسيد، در هيچ زمينى نديدم.» حق‏تعالى به او وحى‏كرد كه: «در اين زمين، برگزيده من حسين، شهيد خواهد شد. خواستم كه تو در اذيت واندوه او شريك باشى و خون تو بر اين زمين ريخته شود، چنانچه خون او در اين زمين ريخته خواهد شد.» آدم گفت: «پروردگارا! او كيست؟ آيا پيغمبر توست؟» حق تعالى وحى كرد كه: «پيغمبر من نيست، وليكن فرزند زاده پيغمبر من است و برگزيده من است.» آدم گفت: «پروردگارا! كشنده او كيست؟» حق تعالى به او وحى كرد: «كشنده او يزيد است كه اهل آسمان‏ها و زمين اورا لعنت مى‏كنند.» پس آدم مكرر اورا لعنت كرد و از آن زمين بيرون رفت. 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 548 در بعضى مؤلفات اصحاب مرسلا رسيده كه چون آدم صفى هبوط يافت و در زمين حوا را نديد، در طلب او به طى مراحل پرداخت. چون عبورش به زمين كربلا افتاد، بى آن كه خطبى حادث شود و حادثه‏اى فرا رسد، به اندوهى بزرگ درافتاد، و سينه اش تنگى گرفت و لغزشى در وى پديد شد و خون از پاى او بر دميد. آدم سر به سوى آسمان كرد. وقال: «إلهي! هل حدث مني ذنب آخر فعاقبتني به، فإني طفت جميع الأرض وما أصابني سوء مثل ما أصابني في هذه الأرض». عرض كرد: «اى پروردگار من! آيا مرتكب گناهى ديگر شده ام، و اينك مرا كيفر خواهى كرد؟ زيرا كه من تمام ارض را طواف كردم، و به چنين حادثه اى گرفتار نشدم.» پس خداى بدو وحى فرستاد: «يا آدم! ما حدث منك ذنب، ولكن يقتل في هذه الأرض ولدك الحسين ظلما، فسال دمك موافقة لدمه». يعنى: «اى آدم! جرم و جريرتى به تازه از تو باديده نشده، بلكه فرزند تو حسين در اين ارض كشته مى‏شود و او مظلوم خواهد بود. اينك خون تو به موافقت خون او سيلان يافت.» عرض كرد: «حسين پيغمبرى است؟» خطاب آمد كه: «پيغمبر نيست، لكن فرزند پيغمبر، محمدبن عبدالله است.» عرض كرد: «قاتل كيست؟» خطاب آمد: «يزيد كه ملعون اهل آسمان‏ها و زمين‏هاست.» آدم روى با جبرئيل آورد كه: «رأى چيست؟» گفت: «اورا لعن كن.» پس آدم چهار كرت اورا لعن كرد و راه پيش داشت، و در جبل عرفات حوا را بيافت. 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 270- 271 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ✨💫 مرور نوح عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨ 📜وروي أن نوحا عليه السلام لما ركب في السفينة طافت به جميع الدنيا، فلما مرت بكربلاءأخذته الأرض، وخاف نوح الغرق، فدعا ربه وقال: إلهي! طفت جميع الدنيا وما أصابني‏فزع مثل ما أصابني في هذه الأرض، فنزل جبرئيل، وقال: يا نوح! في هذا الموضع‏يقتل الحسين عليه السلام سبط محمد خاتم الأنبياء وابن خاتم الأوصياء. فقال: ومن القاتل له‏ يا جبرئيل؟ قال: قاتله لعين أهل سبع سماوات وسبع أرضين، فلعنه نوح أربع مرات، فسارت السفينة حتى بلغت‏ الجودي واستقرت عليه. 📚الطريحي، المنتخب، 1/ 48- 49/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 84؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 80؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 243؛ البحراني، العوالم، 17/ 102؛ دانشيار، حول البكاء،/ 6 📜وإن نوحا عليه السلام ركب في السفينة وطافت به جميع الدنيا، فلما مرت السفينة بكربلاءأخذته إلى الأرض وخاف نوح من الغرق؛ فدعا ربه وقال: إلهي! هل حدث مني ذنب؟ فإني طفت جميع الدنيا، فما أصابني فزع مثل ما أصابني في هذه الأرض، فنزل إليه‏جبرئيل وقال له: يا نوح! في هذا الموضع يقتل الحسين سبط محمد خاتم الأنبياء وابن‏خاتم الأوصياء، قال: ومن القاتل له يا جبرئيل؟ قال: قاتله لعين أهل السماوات السبع‏والأرضين السبع، فلعنه نوح عليه السلام أربع مرات، فسارت السفينة حتى بلغت الجودي‏واستقرت عليه. 📚الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 260 📜 و حضرت نوح چون بر كشتى سوار شد و كشتى به كربلا رسيد، موجى به هم رسيد و كشتى مشرف بر غرق شد. نوح را ترس و بيم و المى عظيم عارض شد. گفت: «پروردگارا! در هيچ زمينى به من نرسيد آنچه در اين زمين رسيد.» پس جبرئيل نازل شد و گفت: «اى نوح! اين موضعى است كه در اين موضع شهيد خواهد شد فرزند زاده خاتم انبيا و فرزند بهترين اوصيا.» نوح گفت: «پروردگارا! كشنده او كه خواهد بود؟» به او وحى رسيد كه: «يزيد كه ملعون است در آسمان‏ها و زمين.» پس نوح مكرر اورا لعنت كرد، تا كشتى از غرق نجات يافت و بر جودى قرار گرفت. 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 548 📝 نيز در خبر است كه: چون نوح عليه السلام بر سفينه سوار شد، بر جميع ارض طواف همى داد. چون خواست بر زمين كربلا عبور دهد، زمين كشتى او را مأخوذ داشت، و نوح از آفت غرق در مخافت افتاد. پس خداى را بخواند، 📜وقال: «إلهي! طفت جميع الدنيا وما أصابني فزع مثل ما أصابني في هذه الأرض». عرض كرد: «اى پروردگار! من در جميع دنيا طواف كردم. در هيچ موضع چنان بيمناك نشدم كه در اين منزل خوف و خشيت مرا فرو گرفت.» اين وقت جبرئيل فرود شد و گفت: «اى نوح! اين موضعى است كه سبط خاتم انبيا و پسر خاتم اوصيا كشته مى‏شود.» نوح فرمود: «قاتل او كيست؟» گفت: «قاتل او لعين اهل هفت آسمان و هفت زمين است.» نوح چهار كرت اورا لعن كرد. پس كشتى او از مهلكه برست و بى‏آفت برفت تا بر جبل جودى نشست. 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 271- 272 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ✨💫 مرور ابراهیم عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨ إخبار جبرئيل عليه السلام النبي إبراهيم عليه السلام بمقتل الحسين عليه السلام في كربلاء 📜وروي أن إبراهيم مر في أرض كربلاء وهو راكب فرسا، فعثرت به‏ وسقط إبراهيم‏ عليه السلام وشج رأسه وسال دمه، فأخذ في الاستغفار، وقال: إلهي! أي شي‏ء حدث مني؟ فنزل إليه‏ جبرئيل، وقال: يا إبراهيم! ما حدث منك ذنب، ولكن هنا يقتل سبط خاتم‏الأنبياء، وابن خاتم الأوصياء، فسال دمك موافقة لدمه. قال: يا جبرئيل! ومن يكون‏قاتله؟ قال: لعين أهل السماوات والأرض‏ ، والقلم جرى على اللوح بلعنه بغير إذن‏ربه. فأوحى الله تعالى إلى القلم أ نك استحققت الثناء بهذا اللعن، فرفع إبراهيم عليه السلام يديه‏ ولعن يزيد لعنا كثيرا وأمن فرسه بلسان فصيح، فقال إبراهيم لفرسه: أي شي‏ءعرفت حتى تؤمن على دعائي‏ ؟ فقال: يا إبراهيم! أنا أفتخر بركوبك علي؛ فلما عثرت‏وسقطت عن ظهري عظمت خجلتي، وكان سبب ذلك من يزيد. 📚الطريحي، المنتخب، 1/ 49/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 84- 85؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 80- 81؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 243؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 260- 261؛ البحراني، العوالم، 17/ 102؛ دانشيار، حول البكاء،/ 6- 7 📝وابراهيم روزى سواره به‏صحراى كربلا گذشت. اسب آن‏حضرت به سر درآمد، و از اسب درگرديد و سر مباركش بر سنگى آمد و خون جارى شد. پس شروع به استغفار كرد و گفت: «خداوندا! چه گناه از من سر زده است كه مستوجب اين عقوبت و تأديب شدم؟» پس جبرئيل نازل شد و گفت: «اى ابراهيم! گناهى از تو صادر نشده است و ليكن اين موضعى است كه نور ديده محمد مصطفى، و فرزند پسنديده على مرتضى در اين زمين كشته خواهد شد به جور. و خدا خواست كه تو نيز در بليه با او موافقت نمايى و خون تو نيز در اين زمين ريخته شود.» ابراهيم گفت: «يا جبرئيل! كه خواهد بود قاتل او؟» جبرئيل گفت: «يزيد پليد كه اهل آسمان‏ها و زمين و لوح و قلم او را لعنت مى‏كنند.»- - پس ابراهيم سر برداشت و آن ملعون را لعن بسيار كرد. حق تعالى اسب ابراهيم را به سخن درآورد و هر لعنى كه ابراهيم مى‏كرد، او آمين مى‏گفت. ابراهيم به آن اسب خطاب كرد كه: «تو چرا آمين مى‏گويى بر لعن آن پليد؟» گفت: «براى آن كه به شومى آن لعين، تو را بر زمين زدم و از تو خجالت كشيدم.» 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 549 📝و هم در خبر است كه: ابراهيم خليل عليه السلام را در طى طريق سفر، اراضى كربلا فراز آمد. چون مقتل حسين عليه السلام را خواست به زير پى در سپارد، اسبش به سر در رفت، و ابراهيم از پشت اسب به روى زمين افتاد، و سرش بشكست، و خون بدويد، و زبان به استغفار بگشاد. وقال: «إلهي! أي شي‏ء حدث مني»؟ گفت: «اى پروردگار! از من چه گناه آمد؟» هم در اين هنگام جبرئيل فراز آمد و گفت: «اى ابراهيم! از تو هيچ گناهى حديث نگشته. همانا در اين محل مقتول مى‏شود سبط خاتم الانبيا، و پسر خاتم الاوصيا. خون تو به موافقت خون او روان شد.» فرمود: «اى جبرئيل! كشنده او چه كس است؟» قال: «لعين أهل السماوات والأرضين، والقلم جرى على اللوح بلعنه بغير إذن ربه، فأوحى الله تعالى إلى القلم أ نك استحققت الثناء بهذا اللعن». گفت: «قاتل او، ملعون اهل آسمان‏ها و زمين‏هاست و قلم بر لوح اعظم، لعن او را نگاشت، بى آن كه از خداى اذن گيرد. و خداوند قلم را وحى فرستاد كه به نگارش اين لعن، مستحق ثنا و ستايش گشتى.» پس ابراهيم دست برداشت و چند كه توانست، قاتل اورا لعن فرستاد. و اين هنگام اسب آن حضرت استوار بايستاد. اين وقت ابراهيم عليه السلام روى به اسب خويش آورد. فقال: «أي شي‏ء عرفت حتى تؤمن على دعائي»؟ يعنى، «كدام چيز موجب شناس تو گشت كه آمين گفتى؟» اسب به سخن آمد. فقال: «يا إبراهيم! أنا أفتخر بركوبك علي، فلما عثرت وسقطت، عظمت خجلتي، وكان سبب ذلك من يزيد لعنه الله تعالى». گفت: «اى ابراهيم! افتخار من آن است كه تو بر پشت من سوار مى‏شوى. چون به سر درآمدم و تو از پشت من درافتادى، بزرگ شد خجلت و شرمسارى من. و سبب آن يزيد بود كه خداوندش ملعون دارد.» 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 272- 273 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ✨💫 مرور اسماعيل عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨ معرفة إسماعيل عليه السلام بشهادة الحسين عليه السلام بسبب غنمه‏ 📜وروي أن إسماعيل عليه السلام كانت أغنامه ترعى بشط الفرات، فأخبره الراعي أ نهالا تشرب الماء من هذه المشرعة منذ كذا يوما ، فسأل ربه عن سبب ذلك؟ فنزل‏جبرئيل عليه السلام، وقال: يا إسماعيل! سل‏ غنمك، فإنها تجيبك‏ عن سبب ذلك‏ ، فقال: لم‏لا تشربين من هذا الماء؟ فقالت بلسان فصيح: قد بلغنا أن ولدك الحسين عليه السلام‏ سبط محمد يقتل‏ عطشانا، فنحن لا نشرب من هذه المشرعة حزنا عليه، فسألها عن‏قاتله؟ فقالت: يقتله لعين أهل السماوات والأرضين والخلائق أجمعين، فقال إسماعيل: اللهم العن قاتل الحسين. 📚الطريحي، المنتخب، 1/ 49/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 85؛ الدربندي، أسرارالشهادة،/ 81؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 243- 244؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 261؛ البحراني، العوالم، 17/ 102- 103؛ دانشيار، حول البكاء،/ 7 📝 و حضرت اسماعيل چون گوسفندان اورا در كنار فرات مى‏چرانيدند، راعى به او خبر داد كه: «گوسفندان چند روزاست كه در موضعى چرا مى‏كنند وهر چند ايشان را به كنار آب مى‏برم، آب نمى‏آشامند.» پس اسماعيل با حق تعالى مناجات كرد و سبب اين حالت را از پروردگار خود سؤال نمود. جبرئيل نازل شد و گفت: «اى اسماعيل! سبب اين حالت را از گوسفندان خود سؤال كن.» چون سؤال كرد، گوسفندان به زبان فصيح گفتند كه: «به ما خبر رسيد كه فرزند تو حسين، جگرگوشه پيغمبر آخر الزمان، در اين زمين با لب تشنه شهيد خواهد شد. پس ما به سبب حزن و اندوه بر آن حضرت، از اين آب نخورديم و خواستيم كه در تشنگى با او موافقت كنيم.» اسماعيل از ايشان پرسيد: «كه قاتل او خواهد بود؟» گفتند: «يزيد پليد كه آسمان‏ها و زمين‏ها و جميع خلق خدا اورا لعنت مى‏كنند.» اسماعيل گفت: «خداوندا! لعنت كن كشنده حسين را.» 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 549 📜و نيز از صناديد روات رسيده كه: گوسفندان اسماعيل عليه السلام را در كنار شط فرات علف چرا مى‏دادند. شبان اغنام در خدمت اسماعيل عليه السلام به عرض رسانيدند كه اين گوسفندان هرگز در اين مشرعه آب نخورده اند و نمى‏خورند. اسماعيل از خداوند سؤال كرد كه: «سبب چيست؟» جبرئيل نازل گشت و گفت: «اى اسماعيل! از اغنام پرسش كن تا تو را پاسخ گويند.» اسماعيل عليه السلام گوسفندان را حاضر ساخت. فقال لها: «لم لا تشربين من هذا الماء»؟ يعنى، «از براى چيست كه از اين آب نمى‏خوريد؟» به زبان فصيح به سخن آمدند و گفتند: «قد بلغنا أن ولدك الحسين سبط محمد يقتل هنا عطشانا، فنحن لا نشرب من هذه المشرعة حزنا عليه». گفتند: «به ما رسيده كه فرزند تو حسين، سبط محمد، در اين موضع تشنه كشته مى‏شود. لاجرم ما از اين مشرعه، به سبب آن حزن كه از وى داريم، هرگز آب نخوريم.» اسماعيل پرسيد كه: «قاتل او كيست؟» گفتند: «لعين اهل آسمان‏ها و زمين‏ها و تمامت خلايق روى زمين.» فقال إسماعيل: «اللهم العن قاتل الحسين عليه السلام». 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 273- 274 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ✨💫 مرور موسی عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨ اطلاع موسى عليه السلام على شهادة الحسين عليه السلام‏ 📜وروي أن موسى كان ذات يوم سائرا ومعه يوشع بن نون، فلما جاء إلى أرض كربلاءانخرق نعله، وانقطع شراكه، ودخل الحسك‏ في رجليه وسال دمه، فقال: إلهي! أي‏شي‏ء حدث مني؟ فأوحى الله‏ إليه‏ : أن هنا يقتل الحسين، وهنا يسفك‏ دمك موافقةلدمه، فقال: رب‏ ! ومن يكون الحسين؟ فقيل له‏ : هو سبط محمد المصطفى‏ ، وابن علي‏المرتضى، فقال: ومن يكون قاتله؟ فقيل: هو لعين السمك في البحار، والوحوش في‏القفار، والطير في الهواء، فرفع موسى يديه ولعن‏ يزيد ودعا عليه وأمن يوشع بن نون‏على دعائه، ومضى لشأنه. 📚الطريحي، المنتخب، 1/ 49- 50/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 85؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 81؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 244؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 261؛ البحراني، العوالم، 17/ 103؛ دانشيار، حول البكاء،/ 7 📝 روزى حضرت موسى عليه السلام با وصى خود يوشع بن نون، به صحراى كربلا رسيدند. چون داخل آن صحرا شدند، بند نعلين موسى گسيخته شد و پاى مباركش به خار و خاشاك مجروح گرديد. پس گفت: «خداوندا! سبب اين حالت چيست؟» حق تعالى به او وحى كرد كه: «در اين زمين ريخته خواهد شد، خون برگزيده من حسين. خواستم كه خون تو نيز در اين زمين ريخته شود.»- 📜حكي أن موسى بن عمران رآه إسرائيليا مستعجلا وقد كسته الصفرة واعترى بدنه‏الضعف وحكم بفرائصه الرجف، وقد اقشعر جسمه، وغارت عيناه ونحف، لأنه كان إذادعا ربه للمناجاة يصير عليه ذلك من خيفة الله تعالى، فعرفه الإسرائيلي وهو ممن آمن‏به، فقال له: يا نبي الله! أذنبت ذنبا عظيما، فاسأل ربك أن يعفو عني، فأنعم وسار، فلماناجى ربه، قال له: يا رب العالمين! أسألك وأنت العالم قبل نطقي به، فقال تعالى: ياموسى! ما تسألني أعطيك، وما تريد أبلغك. قال: ربي! إن فلانا عبدك إسرائيلي أذنب‏ذنبا ويسألك العفو، قال: يا موسى! أعفو عمن استغفرني إلاقاتل الحسين، قال موسى: يا رب! من الحسين؟ قال له: الذي مر ذكره عليك بجانب الطور. قال: رب‏ ! ومن‏يقتله؟ قال: تقتله امة جده الباغية الطاغية في أرض كربلاء، وتنفر فرسه، وتحمحم، وتصهل، وتقول في صهيلها: الظليمة الظليمة من امة قتلت ابن بنت نبيها، فيبقى ملقى‏على الرمال من غير غسل ولا كفن، وينهب رحله، وتسبى‏ نساءه في البلدان، ويقتل‏ناصروه‏ ، وتشهر رؤوسهم مع رأسه على أطراف الرماح، يا موسى! صغيرهم يميته‏العطش، وكبيرهم جلده منكمش، يستغيثون ولا ناصر، ويستجيرون ولا خافر. قال: فبكى موسى وقال: يا رب! ما لقاتليه من العذاب؟ قال: يا موسى! عذاب يستغيث‏ - موسى گفت: «خداوندا! حسين كيست؟» خدا وحى كرد به او كه: «فرزند زاده محمد مصطفى و فرزند دلبند على مرتضى است.» گفت: «پروردگارا! كشنده او كيست؟» حق تعالى به او وحى كرد كه: «كشنده او كسى است كه ماهيان دريا و وحشيان صحرا و مرغان هوا او را لعنت مى‏كنند.» پس حضرت موسى عليه السلام دست به دعا برداشت و بر قاتلان آن حضرت لعنت بسيار كرد. و يوشع آمين گفت. 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 550 📜منه أهل النار بالنار، لا تنالهم‏ رحمتي ولا شفاعة جده، ولو لم تكن كرامة له لخسفت‏بهم الأرض، قال موسى: برئت إليك اللهم منهم وممن رضي بفعالهم. فقال سبحانه: يا موسى! كتبت رحمة لتابعيه من عبادي، واعلم أ نه من بكى عليه وأبكى أو تباكى‏حرمت جسده على النار. 📚الطريحي، المنتخب،/ 290- 291/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 85- 86؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 308؛ البحراني، العوالم، 17/ 595- 596
❖﷽❖ ✨💫 مرور سلیمان عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨ مرور سليمان عليه السلام بالبساط على أرض كربلاء ومعرفته بشهادة الحسين عليه السلام‏ 📜وروي أن سليمان عليه السلام كان يجلس على بساطه‏ ويسير في الهواء ، فمر ذات يوم‏وهو سائر في أرض كربلاء، فأدارت‏ الريح بساطه ثلاث دورات حتى خاف السقوط، فسكنت الريح ونزل البساط في‏ أرض كربلاء، فقال سليمان للريح: لم سكنتي‏ ؟ فقالت: إن هنا يقتل الحسين عليه السلام. فقال: ومن يكون الحسين؟ قالت: هو سبط محمد المختار وابن‏علي الكرار. فقال: ومن قاتله؟ قالت‏ : لعين أهل السماوات والأرض‏ يزيد، فرفع‏سليمان يديه ولعنه ودعا عليه‏ وأمن‏ دعاءه الإنس والجن، فهبت الريح‏ وسارالبساط. 📚الطريحي، المنتخب، 1/ 50/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 86؛ الدربندي، أسرارالشهادة،/ 81؛ مثله السيد هاشم البحراني، البرهان، 4/ 50؛ المجلسي، البحار، 44/ 244؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 261؛ البحراني، العوالم، 17/ 103؛ دانشيار، حول البكاء،/ 7- 8 📝و حضرت سليمان عليه السلام روزى بر بساط خود نشسته بود. باد بساط اورا بر روى هوا مى‏برد. ناگاه بساط او به صحراى كربلا رسيد. چون محاذى آن صحرا شد، باد سه مرتبه آن بساط را گردانيد و ترسيدند كه از هوا فرو ريزند. پس باد ساكن شد و بساط بر زمين فرود آمد. سليمان باد را عتاب كرد كه: «چرا مضطرب شده‏اى و سبب اضطراب تو چه بود؟» گفت: «سببش اين بود كه در اين موضع، شهيد خواهد شد نور ديده احمد مختار و فرزند گرامى على كرار.» سليمان گفت: «قاتل او كيست؟» باد گفت: «يزيد كه اهل آسمان و زمين اورا لعنت مى‏كنند.» سليمان دست به دعا برداشت و بر قاتل آن حضرت لعنت و نفرين بسيار كرد، و آدميان و جنيان و مرغان كه همراه او بودند، همه آمين گفتند. پس از بركت آن لعنت، باد وزيد و آن بساط را از آن صحرا بيرون كرد. 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 550 📝و نيز مروى است كه سليمان عليه السلام بر بساط خويش جاى داشت و در هوا عبور مى‏داد. ناگاه روزى از زمين كربلا خواست درگذرد. باد بساط اورا به دوران انداخت، چنان كه سليمان بيمناك شد تا مبادا او را به خاك افكند. اين وقت باد از هبوب بايستاد و بساط او به خاك درافتاد. فقال سليمان للريح: «لم سكنت؟ فقالت: إن هنا يقتل الحسين». فرمود: «اى باد! تو را چه افتاد كه ساكن گشتى؟» گفت: «مقتل حسين بن على عليهما السلام در اين‏جاست.» سليمان گفت: «حسين كيست؟» گفت: «سبط محمد مختار، و پسر على كرار.» گفت: «كشنده او چه كس است؟» گفت: «لعين اهل سماوات و ارض، يزيد.» پس سليمان دست برداشت و اورا لعن فرستاد و به دعاى بد ياد كرد. اين وقت جن و انس ايمن گشتند، و باد وزيدن گرفت و بساط، طريق سلامت سپرد. 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 274- 275 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ✨💫 مرور زکریا عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨ اطلاع النبي زكريا عليه السلام على مقتل الحسين عليه السلام وحزنه لذلك‏ 📜حدثنا محمد بن علي بن محمد بن حاتم النوفلي المعروف بالكرماني، قال: حدثناأبو العباس أحمد بن عيسى الوشاء البغدادي، قال: حدثنا أحمد بن طاهر القمي، قال: حدثنا محمد بن بحر بن سهل الشيباني، قال: حدثنا أحمد بن مسرور، عن سعد بن‏عبدالله القمي، قال: [...] قلت: فأخبرني يا ابن رسول الله عن تأويل‏ «كهيعص»، قال: هذه الحروف من‏أنباء الغيب، أطلع الله عليها عبده زكريا، ثم قصها على محمد صلى الله عليه و آله، وذلك أن زكريا سأل‏ربه أن يعلمه أسماء الخمسة، فأهبط عليه جبرئيل، فعلمه إياها، فكان زكريا إذا ذكرمحمدا وعليا وفاطمة والحسن سري عنه همه، وانجلى كربه، وإذا ذكر الحسين خنقته‏العبرة، ووقعت عليه البهرة، فقال ذات يوم: يا إلهي! ما بالي إذا ذكرت أربعا منهم تسليت‏بأسمائهم من همومي، وإذا ذكرت الحسين تدمع عيني وتثور زفرتي؟ فأنبأه الله تعالى عن‏قصته، وقال: «كهيعص»، «فالكاف» اسم كربلاء، و «الهاء» هلاك العترة، و «الياء» يزيد، وهو ظالم الحسين عليه السلام، و «العين» عطشه، و «الصاد» صبره. فلما سمع ذلك زكريا لم يفارق مسجده ثلاثة أيام ومنع فيها الناس من الدخول عليه، وأقبل على البكاء والنحيب، وكانت ندبته «إلهي! أتفجع خير خلقك بولده، إلهي! أتنزل‏بلوى هذه الرزية بفنائه، إلهي! أتلبس عليا وفاطمة ثياب هذه المصيبة، إلهي! أتحل كربةهذه الفجيعة بساحتهما»؟! ثم كان يقول: «اللهم ارزقني ولدا تقر به عيني على الكبر، واجعله وارثا وصيا، واجعل محله مني محل الحسين، فإذا رزقتنيه فافتني بحبه، ثم فجعني‏به كما تفجع محمدا حبيبك بولده»، فرزقه الله يحيى وفجعه به. وكان حمل يحيى ستةأشهر وحمل الحسين عليه السلام كذلك، وله قصة طويلة. 📚الصدوق، كمال الدين، 2/ 454- 461 رقم 21 (1)- [راجع: «الإمام عليه السلام في تأويل القرآن، مريم: 19/ 1»]
❖﷽❖ ✨💫 مرور عیسی عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨ مرور عيسى عليه السلام والحواريين بكربلاء وإخبار الأسد إياهم بمقتل الحسين عليه السلام‏ 📜وروي أن عيسى عليه السلام كان سائحا في البراري ومعه الحواريون، فمروا بكربلاء، فرأوا أسدا كاسرا قد أخذ الطريق، فتقدم عيسى إلى الأسد وقال له: لم‏ جلست في‏هذا الطريق و لا تدعنا نمر فيه‏ ؟ فقال الأسد بلسان فصيح: إني لم أدع لكم الطريق‏حتى تلعنوا يزيد قاتل الحسين. فقال عيسى: ومن يكون الحسين؟ قال: سبط محمدالنبي الامي، وابن علي الولي؛ قال: ومن قاتله‏ ؟ قال: قاتله‏ لعين الوحوش والذئاب‏ والسباع أجمع، خصوصا أيام‏ عاشوراء، فرفع عيسى‏ عليه السلام يديه‏ ، ولعن يزيد، ودعاعليه، وأمن الحواريون على دعائه، فتنحى الأسد عن طريقهم ومشوا لشأنهم. 📚الطريحي، المنتخب، 1/ 50/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 86- 87؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 81؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 244- 245؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 262؛ البحراني، العوالم، 17/ 103- 104؛ دانشيار، حول البكاء،/ 8 📝و حضرت عيسى عليه السلام در صحرا چون با حواريان سياحت مى‏نمود، به صحراى كربلا عبور فرمود. چون داخل آن صحرا شد و خواست كه از آن صحرا بيرون آيد، شيرى بر سر راه ايشان آمد. عيسى فرمود: «اى شير! چرا سر راه بر ما گرفته اى؟» شير به امر خداوند قدير به سخن آمد و به زبان فصيح گفت: «نمى‏گذارم از اين صحرا بيرون روى تا لعنت كنى بر قاتل حسين.» عيسى گفت: «حسين كيست؟» گفت: «فرزند زاده نبى امى، و فرزند على ولى.» عيسى گفت كه: «كشنده او كيست؟» شير گفت: «يزيد است كه وحشيان و درندگان همه او را لعنت مى‏كنند؛ خصوصا در ايام عاشورا.» پس عيسى دست به دعا برداشت و يزيد را لعنت كرد و حواريان آمين گفتند، و شير دور شد و ايشان از آن زمين بيرون رفتند. 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 550- 551 📝و نيز در خبر است كه عيسى عليه السلام را با حواريون گذر به اراضى كربلا افتاد. ناگاه شرزه شيرى را نگريستند كه طريق را بر مجتازان مسدود ساخت. عيسى عليه السلام پيش شد. وقال له: «لم جلست في هذا الطريق ولا تدعنا نمر فيه»؟ فرمود: «از چه روى درين راه نشسته اى و بر روندگان راه بسته اى و نمى‏گذارى ما درگذريم؟» آن شير به فصيح تر زبانى به سخن آمد و گفت: «إني لم أدع لكم الطريق حتى تلعنوا يزيد قاتل الحسين». يعنى، «نمى‏گذارم شما درگذريد، الا آن كه يزيد را كه كشنده حسين است، لعن كنيد.» عيسى فرمود: «حسين چه كس باشد؟» قال: «سبط محمد النبي الامي، وابن علي الولي». فرمود: «قاتل او كيست؟» عرض كرد: «قاتل او ملعون وحوش بيابان‏ها، و درندگان صحراها، خاصه در روزهاى عاشورا است.» پس عيسى دست برداشت و لعن كرد بر يزيد، و نفرين فرستاد بر او. اين وقت شير از طريق كنارى گرفت، و حواريون ايمن شدند و به جانب مقصود عبور دادند. 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 275 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ✨💫 مرور أميرالمؤمنين عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨ إخبار أمير المؤمنين عليه السلام بحضور عيسى عليه السلام والحواريون في أرض كربلاء وإخبارهم بشهادة الحسين عليه السلام فيها 📜ثم سار [علي عليه السلام‏] حتى نزل بدير كعب، فأقام هنالك باقي يومه وليلته. وأصبح سائراحتى نزل بكربلاء، ثم نظر إلى شاطئ الفرات وأبصر هنالك نخيلا، فقال: يا ابن عباس! أتعرف هذا الموضع؟ فقال: لا يا أمير المؤمنين، ما أعرفه، فقال: أما إنك لو عرفته‏كمعرفتي لم تكن تجاوزه حتى تبكي لبكائي؛ قال: ثم بكى علي رضى الله عنه بكاء شديدا، حتى‏اخضلت لحيته بدموعه‏ وسالت الدموع‏ على صدره، ثم جعل يقول: أواه! ما لي ولآل‏أبي سفيان! ثم التفت إلى الحسين رضى الله عنه، فقال: اصبر أبا عبدالله! فلقد لقي أبوك منهم مثل‏الذي تلقى من بعدي. قال: ثم جعل علي رضى الله عنه يجول في أرض كربلاء كأ نه يطلب شيئا، ثم نزل ودعا بماء، فتوضأ وضوء الصلاة، ثم قام، فصلى ما شاء أن يصلي والناس قد نزلوا هنالك من قرب‏نينوى‏ إلى شاطئ الفرات، قال: ثم خفق برأسه خفقة، فنام وانتبه فزعا، فقال: يا ابن‏عباس! ألا أحدثك بما رأيت الساعة في منامي؟ فقال: بلى يا أمير المؤمنين، فقال: رأيت‏رجالا بيض الوجوه، في أيديهم أعلام بيض، وهم متقلدون بسيوف لهم، فخطوا حول هذه‏الأرض خطة، ثم رأيت هذه النخيل وقد ضربت بسعفها الأرض، ورأيت نهرا يجري‏بالدم العبيط، ورأيت ابني الحسين وقد غرق في ذلك الدم وهو يستغيث فلا يغاث، ثم إني‏رأيت أولئك الرجال البيض الوجوه الذين نزلوا من السماء وهم ينادون: صبرا آل الرسول‏صبرا! فإنكم تقتلون على أيدي أشرار الناس، وهذه الجنة مشتاقة إليك يا أبا عبدالله، ثم تقدموا إلي، فعزوني وقالوا: أبشر يا أبا الحسن، فقد أقر الله عينك بابنك الحسين غدا يوم يقوم الناس لرب العالمين، ثم إني انتبهت؛ فهذا ما رأيت، فو الذي نفس علي بيده، لقد حدثني الصادق المصدق أبو القاسم‏أني سأرى هذه الرؤيا بعينها في خروجي إلى‏قتال أهل البغي علينا، وهذه أرض كربلاء الذي يدفن فيها ابني الحسين وشيعته وجماعةمن ولد فاطمة بنت محمد، وأن هذه البقعة المعروفة في أهل السماوات تذكر بأرض‏كرب وبلاء ، وليحشرن‏ منها قوم يدخلون الجنة بلا حساب. ثم قال: يا ابن عباس! اطلب لي حولها صيران الظباء، فطلبها ابن عباس، فوجدها، ثم قال: يا أمير المؤمنين! قد أصبتها، فقال علي رضى الله عنه: الله أكبر! صدق الله ورسوله. ثم قام علي رضى الله عنه يهرول نحوها حتى وقف عليها، ثم أخذ قبضة من بعر الظباء فشمها، فإذا لها لون كلون الزعفران، ورائحة كرائحة المسك، فقال علي رضى الله عنه: نعم، هي هذه‏بعينها؛ ثم قال: أتعلم ما هذه يا ابن عباس؟ قال: لا يا أميرالمؤمنين، فقال: إن المسيح‏عيسى ابن مريم قد مر بهذه الأرض ومعه الحواريون، فشم هذا البعر كما شممته، وأقبلت‏إليه الظباء حتى وقفت بين يديه، فبكى عيسى وبكى معه الحواريون وهم لا يدرون لماذايبكي عيسى عليه السلام، فقالوا: يا روح الله! ما يبكيك؟ ولماذا اختلست ها هنا؟ فقال لهم: أتعلمون ما هذه الأرض؟ قالوا: لا يا روح الله، فقال: هذه أرض يقتل عليها فرخ‏الرسول أحمد المصطفى وفرخ ابنته الزهراء قرينة الطاهرة البتول مريم بنت عمران، ثم‏ضرب بيده عيسى إلى بعر الظباء، فشمه وقال: يا معشر الحواريين! هذا بعر الظباء على‏هذا الطيب لأ [نه‏] كان [من‏] حشيش هذه الأرض؛ ثم مضى عيسى ابن مريم صلوات‏الله عليه، وقد بقيت هذه البعرات إلى يومنا هذا من ذلك الدهر، حتى أ نها قد اصفرت‏لطول الزمان عليها، فهذه أرض الكرب والبلاء. قال: ثم بكى علي رضى الله عنه، وقال: يا رب عيسى! لا تبارك في قاتل ولدي والعنه لعناكثيرا، ثم اشتد بكاء علي وبكى الناس معه حتى سقط على وجهه وغشي عليه؛ ثم‏ أفاق، فوثب، فصلى ثماني ركعات، وسلم من كل ركعتين، فكلما سلم جعل يتناول من‏ذلك البعر، فيشمه، ويقول: صبرا أبا عبدالله، صبرا يا ثمرة رسول الله‏وريحانة حبيب‏الله، ثم أخذ كفا من ذلك البعر، فصره في ثوبه وقال: لا يزال هذا مصرورا أبدا أو يأتي‏علي أجلي، ثم قال: يا ابن عباس! إذا رأيتها من بعدي وهي تسيل دما عبيطا، فاعلم أن‏أبا عبدالله قد قتل. قال ابن عباس: فو الله لقد كنت أشد تحافظا لها بعد علي بن أبي طالب‏وأنا لا أحلها عن طرفي. 📚ابن أعثم، الفتوح، 2/ 462- 465
❖﷽❖ 📜قال رواة الحديث: فلما أتت على الحسين عليه السلام‏ من مولده‏ سنة كاملة هبط على‏ رسول الله صلى الله عليه و آله اثنا عشر ملكا رحمهم الله‏ ، أحدهم على صورة أسد، والثاني على صورة الثور، والثالث على صورة التنين، والرابع على صورة ولد آدم، و الثمانية الباقون على صور شتى‏ محمرة وجوههم، باكية عيونهم‏ ، قد نشروا أجنحتهم وهم يقولون: يا محمد صلى الله عليه و آله! سينزل بولدك الحسين ابن فاطمة عليهما السلام ما نزل بهابيل من قابيل، وسيعطى‏مثل أجر هابيل، ويحمل على قاتله مثل وزر قابيل، ولم يبق في السماوات‏ ملك مقرب‏ إلا ونزل إلى النبي صلى الله عليه و آله‏ كل‏ يقرئه السلام و يعزيه في الحسين عليه السلام، ويخبره بثواب‏ما يعطى، ويعرض عليه تربته‏ ، والنبي صلى الله عليه و آله يقول: اللهم اخذل من خذله، واقتل‏من قتله‏ ، ولا تمتعه بما طلبه. 📚ابن طاووس، اللهوف،/ 15- 16/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 101؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 109؛ القمي، نفس المهموم،/ 13؛ مثله الأمين، لواعج الأشجان،/ 8 📝 راويان حديث گفته‏اند كه: چون يك سال تمام از ولادت حسين عليه السلام سپرى شد، دوازده فرشته به حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله فرود آمدند. يكى از آنان به صورت شير بود و دومى به صورت پلنگ و سومى به صورت اژدها و چهارمى به صورت آدميزاده و هشت فرشته ديگر به صورت هاى گوناگون. همگى با صورت هاى برافروخته و چشم‏هاى گريان و بال هاى گسترده، عرض مى‏كردند: «يا محمد! به فرزندت حسين پسر فاطمه آن خواهد رسيد كه از قابيل به هابيل رسيد، و مانند پاداش هابيل به او پاداش داده خواهد شد و بر دوش كشنده‏اش بار گناهى همچون گناه قابيل گذاشته خواهد شد.» و در همه آسمان‏ها فرشته مقربى نماند، مگر اين كه به حضور پيغمبر مى‏رسيد و همه پس از عرض سلام، مراتب تسليت در مصيبت حسين عليه السلام را تقديم و از پاداشى كه به او داده مى‏شود خبر مى‏دادند و خاك قبرش را به آن حضرت نشان مى‏دادند. و آن حضرت مى‏فرمود: «بار الها! خوار كن كسى را كه حسين را خوار كند و بكش آن را كه حسين را بكشد و قاتلش را از خواسته‏اش بهره‏مند مساز!» 📚فهرى، ترجمه لهوف،/ 15- 16 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ 📝در كتاب عوالم به روايت جماعتى از اصحاب مسطور است كه: چون حسين عليه السلام يكساله شد، دوازده تن فرشتگان به صور گوناگون بر رسول خدا فرود شدند. يكى از ايشان به صورت بنى آدم بود. ويقولون: «إنه سينزل بولدك الحسين ابن فاطمة ما نزل بهابيل من قابيل، وسيعطى مثل أجر هابيل، ويحمل على قاتله مثل وزر قابيل.» يعنى، آن فرشتگان همى گفتند: «زود باشد كه بر حسين پسر فاطمة آن ستم رسد كه از قابيل به هابيل رسيد. و زود باشد كه حسين را از خداوند آن فضل و عطا بهره رسد كه هابيل را رسيد. و قاتل او را آن عقاب و عذاب كنند كه قابيل را كردند.» و اين وقت هيچ فرشته در حيز آفرينش به جاى نماند، الا آن كه حاضر حضرت رسول خداى شد و آن حضرت را تعزيت و تسليت گفت. آن گاه رسول خداى قاتلان او را به دعاى بد ياد كرد و فرمود: «اللهم اخذل خاذله، واقتل قاتله، ولا تمتعه بما طلبه.» 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 286- 287 📜و ديگر در عوالم از سلمان فارسى مروى است كه مى‏فرمايد: فرشته اى در آسمان‏ها به جاى نماند، مگر اين كه به حضرت رسول خدا آمد و آن حضرت را به مصيبت حسين تعزيت گفت و تسليت فرستاد. و او را از درجات ثواب اين امر خبر داد. و مبلغى از تربت حسين را كه بر زبر آن افتاد و مصروع و مذبوح و مطروح و مقتول و مخذول گشت، با خود داشت. فقال رسول الله: «اللهم اخذل من خذله، واقتل من قتله، واذبح من ذبحه، ولا تمتعه بما طلب». 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 298- 299 📝و ديگر در امالى طوسى سند به انس‏بن مالك مى‏رسد، مى‏گويد: فرشته‏اى از اجله ملائكه، از خداوند جليل اجازت يافت كه به زيارت رسول خدا رود. چون حاضر حضرت شد، ناگاه حسين عليه السلام درآمد و پيغمبرص اورا ببوسيد و در كنار خود جاى داد. آن فرشته عرض كرد كه: «يا رسول الله! او را دوست مى‏دارى؟» فرمود: «دوست مى‏دارم و فراوان دوست مى‏دارم. حسين فرزند من است.» گفت: «زود باشد كه امت تو اورا بكشند.» فرمود: «فرزند مرا مى‏كشند؟» عرض كرد: «خواهند كشت، و اگر خواهى خاكى كه بر آن كشته مى‏شود تو را مى‏نمايم.» و مبلغى از خاكى سرخ كه بويى نيكو داشت، حاضر ساخت، و گفت: «گاهى كه اين خاك خون شود، علامتى است كه پسر تو كشته شده است.» سالم بن ابى الجعد گويد كه: به من رسيده كه آن فرشته ميكائيل بوده. 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 299 📜و نيز در كامل الزياره، هشام‏بن سعد از مشايخ خود حديث مى‏كند كه: آن فرشته كه به حضرت رسول ص آمد و خبر شهادت حسين ع را آورد، فرشته درياها بود. همانا ملكى از ملائكه فردوس به دريا درآمد و بال‏هاى خود را به دريا بگسترد و صيحه عظيم برآورد. وقال: «يا أهل البحار! البسوا أثواب الحزن، فإن فرخ الرسول مذبوح». يعنى: «اى اهل درياها! جامه سوگوارى بپوشيد. همانا پسر رسول خدا را بكشتند.» آن گاه پاره‏اى از تربت حسين عليه السلام را با بال خويش حمل داد و به جانب آسمان صعود كرد. هيچ ملكى اورا ديدار نفرمود؛ الا آن كه استشمام رايحه آن تربت كرد و اثرى با خود مأخوذ داشت و بر قاتلان حسين و اشياع و اتباع ايشان لعنت فرستاد. 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 3/ 235 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ 📝ابن قولويه به سندهاى معتبر بسيار از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه: چون جبرئيل خبر شهادت حضرت امام حسين را از براى حضرت رسالت صلى الله عليه و آله و سلم آورد، آن حضرت دست حضرت امير المؤمنين عليه السلام را گرفت و به خلوت برد وساعت طويلى در اين باب با يكديگر سخن گفتند، و بر ايشان گريه غالب شده، بسيار گريستند. پس پيش از آن كه از هم جدا شوند، جبرئيل نازل شد و گفت: «پروردگار شما سلام مى‏رساند شما را و مى‏فرمايد كه: سوگند مى‏دهم شما را كه صبر كنيد بر اين مصيبت.» پس ايشان به امر حق تعالى صبر كردند. 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 530 📜و ديگر در كتاب عوالم مسطور است كه عبدالله بن يحيى حديث مى‏كند كه در ركاب امير المؤمنين على عليه السلام از كوفه به جانب صفين كوچ مى‏داديم. چون به زمين نينوا رسيديم، آن حضرت ندايى در داد كه: صبرا يا أبا عبدالله. آن گاه امير المؤمنين عليه السلام بدين گونه حديث فرمود: 📝فقال: دخلت على رسول الله وعيناه تفيضان، فقلت: بأبي أنت وامي يا رسول الله! ما لعينيك تفيضان أأغضبك أحد؟ قال: لا، بل كان عندي جبرئيل فأخبرني: أن الحسين يقتل بشاطئ الفرات، وقال: هل لك أن اشمك من تربته؟ قلت: نعم، فمد يده فأخذ قبضة من تراب فأعطانيها، فلم أملك عيني أن فاضتا، واسم الأرض كربلاء. 📝فرمود: بر رسول خداى درآمدم و چشم‏هاى مباركش را گريان ديدم. گفتم: پدر و مادرم فداى تو باد، اين گريه چيست؟ كسى تورا به خشم آورده باشد؟ فرمود: اين نيست، لكن جبرئيل در نزد من حاضر است و خبر داد مرا كه حسين در كنار فرات كشته مى‏شود، و گفت: مى‏خواهى تربت اورا استشمام كنى؟ گفتم: چرا نخواهم؟ پس دست فرا برد و قبضه از خاك برگرفت و مرا داد. لاجرم نتوانستم خويشتن دارى كنم و آب از چشم من بريخت. و نام آن ارض كربلاست. 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 287 📝و نيز در كامل الزياره سند به ابو عبدالله مى‏رسد، مى‏فرمايد: چون جبرئيل فرود شد و خبر قتل حسين عليه السلام را آورد، رسول خدا دست على را بگرفت و ايشان از مردمان كنارى گرفتند و همى‏بگريستند، تا گاهى كه جبرئيل فرود آمد و گفت: «خداوند شما را سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد: بر شماست كه صبر و شكيبايى كنيد.» 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 305- 306 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ اخبار شهادت امام حسین (ع) به حضرت زهرا (س) 📜فرات بن ابراهيم و ابن قولويه به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده اند كه: روزى حضرت فاطمة عليها السلام امام حسين عليه السلام را برداشت. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم آن حضرت را گرفت و گفت: «لعنت كند خدا كشنده تورا، و لعنت كند خدا عريان كننده تورا، و لعنت كند خدا آن‏ها را كه معاونت كنند بر قتل تو. و خدا حكم كند ميانه من و آن‏ها كه يارى كنند كشنده تورا.» چون حضرت فاطمه عليها السلام اين سخنان وحشت انگيزرا شنيد، گفت: «اى پدر بزرگوار! اين‏ها چه سخنان است كه براى فرزند من مى‏گويى؟» حضرت فرمود كه: «اى دختر! به خاطر آوردم آنچه به او خواهد رسيد بعد از من و بعد از تو از آزار و ظلم و ستم و مكر و عدوان. و او در آن روز ميان گروهى باشد از اصحاب خود كه مانند ستاره‏هاى آسمان باشند، و با نهايت شوق روند و كشته شوند. و گويا در نظر من است لشكرگاه ايشان و خيمه‏گاه ايشان و قبرهاى ايشان.» 🥀حضرت فاطمه عليها السلام گفت: «اى پدر! آنچه مى‏فرمايى در كدام موضع واقع خواهد شد؟» حضرت فرمود: «در موضعى كه آن را كربلا گويند كه محل كرب و بلا و محنت و عناى اهل بيت رسول خدا بوده باشد. 🔥و بيرون آيند بر ايشان بدترين امت من كه اگر براى يكى از ايشان جميع اهل آسمان‏ها و زمين شفاعت كند، شفاعت ايشان مقبول نگردد و ابد الاباد در عذاب اليم جهنم معذب باشند.» 🌷فاطمه عليها السلام گفت: «اى پدر بزرگوار! اين فرزند گرامى من كشته خواهد شد؟» حضرت فرمود: «بلى اى دختر! چنان كشته شود كه هيچ كس پيش از او به آن نحو كشته نشده باشد. و بر او بگريند آسمان‏ها و زمين‏ها و ملائكه و وحشيان صحراها و ماهيان درياها و كوه‏ها. و هر يك از اين‏ها از حق تعالى رخصت طلبند كه انتقام اورا بكشند و رخصت نيابند. و اگر مرخص شوند، متنفسى بر روى زمين نماند. 🌹 و گروهى از دوستان ما به زيارت او خواهند رفت كه در زمين كسى داناتر از ايشان نباشد به حق خدا و حق ما اهل بيت. و كسى به غير ايشان متوجه زيارت ايشان نگردد. و ايشان چراغ هاى راه هدايت و شفيعان روز قيامتند. چون نزد حوض كوثر بر من وارد شوند، من ايشان را به سيماى نيك ايشان بشناسم كه زيارت كننده حسينند. و در آن روز اهل هر دينى پيشوايان خود را طلب كنند، و ايشان ما را طلب كنند و غير ما را طلب نكنند. و به ايشان زمين برپاست، وبه بركت ايشان باران از آسمان مى‏بارد.» حضرت فاطمه عليها السلام گفت: «اى پدر! انا لله‏وانا اليه راجعون.» و خروش برآورد.
❖﷽❖ ❣اخبار جبرئيل به رسول الله (ص) در شهادت امام حسین (ع) 📜أخبرنا ابن خشيش‏ ، عن أبي المفضل محمد بن عبيدالله بن المطلب الشيباني، قال: حدثنا محمد بن علي‏ بن معمر الكوفي بواسط، قال: حدثنا محمد بن الحسين بن أبي‏الخطاب، قال: حدثنا محمد بن أبي عمير ومحمد بن سنان، عن هارون بن خارجة، عن‏أبي بصير، عن أبي عبدالله عليه السلام، قال: سمعته يقول: بينا الحسين عند رسول الله صلى الله عليه و آله، إذ أتاه جبرئيل عليه السلام، فقال: يا محمد، أتحبه؟ قال: نعم. قال: أما إن امتك ستقتله؛ فحزن‏رسول الله صلى الله عليه و آله لذلك حزنا شديدا، فقال جبرئيل عليه السلام: أيسرك أن اريك التربة التي يقتل‏فيها؟ قال: نعم‏ . قال: فخسف جبرئيل عليه السلام ما بين مجلس رسول الله صلى الله عليه و آله إلى كربلاءحتى التقت القطعتان هكذا- وجمع بين السبابتين- فتناول بجناحيه‏ من التربة، فناولها لرسول الله صلى الله عليه و آله، ثم دحا الأرض‏ من طرف العين، فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: طوبى لك‏من تربة، وطوبى لمن يقتل فيك. 📚الطوسي، الأمالي،/ 314 رقم 638/ عنه: المجلسي، البحار، 44/ 228؛ البحراني، العوالم، 17/ 129؛ القزويني، تظلم الزهراء،/ 78؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 106؛ دانشيار، حول البكاء،/ 10- 11؛ مثله الطبري، بشارة المصطفى،/ 214 📝و ديگر در امالى طوسى سند به ابى‏عبدالله عليه السلام منتهى مى‏شود، مى‏گويد: گاهى كه حسين در نزد رسول خداى بود، جبرئيل فرود شد و گفت: «يا محمد! دوست مى‏دارى حسين را؟» فرمود: «دوست مى‏دارم.» عرض كرد: «زود باشد كه امت تو اورا بكشند.» رسول خدا سخت محزون گشت، عرض كرد: «اگر خواهى خاكى كه بر آن كشته مى‏شود، نمودار كنم.» و از مجلس رسول خداى تا كربلا زمين را خسف كرد و زمين مجلس را با زمين مقتل برچفسانيد و پاره اى از آن خاك بر گرفت و رسول خداى را داد، و ديگرباره زمين به حال خويش بازگشت. فقال رسول الله: «طوبى لك من تربة وطوبى لمن يقتل فيك». و نيز از ابى‏عبدالله عليه السلام مروى است، مى‏فرمايد: وقتى حسين از فاطمه عليهما السلام متولد شد، جبرئيل نازل گشت و گفت: «يا رسول الله! امت تو بعد از تو حسين را مقتول خواهند ساخت. اگر خواهى، تربت اورا با تو نمودار كنم.» و جناح خويش را بزد وخاك كربلا حاضر ساخت و گفت: «اين است آن تربتى كه بر آن شهيد مى‏شود.» پس رسول خدا ترحيب و ترجيب فرمود آن خاك و آن مقتول را عليه السلام. و در كامل الزياره نيز بدين شرح مسطور است. 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 303- 304 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ❣اخبار ملائك به رسول الله (ص) در شهادت امام حسین (ع) 📜وروي عن الصادق عليه السلام أيضا في‏ بعض الأخبار أن ملكا من ملائكة الصف‏ الأعلى‏اشتاق لرؤية النبي صلى الله عليه و آله، واستأذن‏ ربه بالنزول إلى الأرض لزيارته، وكان ذلك الملك‏لم ينزل إلى الأرض أبدا منذ خلق‏ . فلما أراد النزول أوحى الله تعالى إليه يقول: أ يهاالملك! أخبر محمدا أن رجلا من امته‏ اسمه يزيد، يقتل فرخه الطاهر ابن الطاهرة، نظيرة البتول مريم بنت عمران. فقال الملك: لقد نزلت إلى الأرض، وأنا مسرور برؤية نبيك محمد صلى الله عليه و آله، فكيف‏أخبره بهذا الخبر الفضيع وإنني لأستحي منه أن أفجعه بقتل ولده؟ فليتني لم أنزل إلى‏الأرض. قال: فنودي الملك من فوق رأسه أن: افعل ما أمرت به. فدخل‏ الملك إلى‏رسول الله ونشر أجنحته بين يديه، وقال: يا رسول الله! اعلم إني استأذنت‏ ربي في‏النزول إلى الأرض شوقا لرؤيتك وزيارتك، فليت ربي كان حطم أجنحتي، ولم آتك بهذا الخبر، ولكن لابد من إنفاذ أمر ربي عز وجل، اعلم يا محمد أن رجلا من امتك اسمه‏يزيد (زاده الله لعنا في الدنيا وعذابا في الآخرة) يقتل فرخك الطاهر ابن الطاهرة، ولن‏يتمتع‏ قاتله في الدنيا من بعده إلاقليلا، ويأخذه الله مقاصا له على سوء عمله، ويكون‏مخلدا في النار. فبكى النبي صلى الله عليه و آله بكاء شديدا، وقال: أ يها الملك! هل تفلح امة تقتل‏ ولدي وفرخ‏ابنتي؟ قال: لا يا محمد، بل يرميهم الله باختلاف قلوبهم وألسنتهم في دار الدنيا، ولهم في‏الآخرة عذاب أليم. 📚الطريحي، المنتخب، 1/ 55/ مثله السيد هاشم البحراني، مدينة المعاجز، 3/ 440- 442؛ المجلسي، البحار، 45/ 314- 315؛ البحراني، العوالم، 17/ 599؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 107 📝در مدينة المعاجز مسطور است كه: ملكى از ملائك صف اعلا مشتاق ديدار رسول خدا گشت و از خداوند اجازت خواست تا به زيارت آن حضرت رود و هيچ گاه سفر ارض نكرده بود. چون آهنگ ارض كرد، خداوند او را وحى فرستاد كه: «أ يها الملك! أخبر محمدا أن رجلا من امته اسمه يزيد يقتل فرخه الطاهر ابن الطاهرة نظيرة البتول مريم بنت عمران.» فرمود: «محمد را آگهى ده كه مردى از امت تو كه نامش يزيد است، مى‏كشد فرزند او را، آن فرزندى كه طاهر پسر طاهره است، يعنى فاطمه كه نظير مريم مادر عيسى است.» چون آن فريشته به زير آمد و از ديدار رسول خداى برخوردار شد، با خود انديشيد كه: «چگونه اين خبر فظيع را با پيغمبر برم و دل اورا از قتل فرزندش به درد آرم، كاش به زمين نيامدم.» از آسمان ندا در رسيد كه: «اى فريشته! پذيراى فرمان شو بدانچه مأمورى.» لاجرم آن فريشته به حضرت رسول آمد و عرض كرد: «كاش خداوند بال مرا درهم شكستى، تا اين خبر با تو نياوردمى. لكن از نفاذ امر پروردگار ناچارم. بدان اى محمد كه مردى از امت تو كه يزيد نام دارد، مى‏كشد فرزند تورا كه طاهر پسر طاهره است، وقاتل او بعد از او از دنيا جز قليل بهرى نمى‏برد و ابد الآبدين جاى او در جهنم خواهد بود.» رسول خداى سخت بگريست. وقال: «أ يها الملك! هل تفلح امة تقتل ولدي وفرخ ابنتي؟ فقال: لا يا محمد! بل يرميهم الله باختلاف قلوبهم في دار الدنيا ولهم في الآخرة عذاب أليم». فرمود: «اى ملك! آيا رستگار مى‏شود امتى كه مى‏كشد پسر مرا و فرزند دختر مرا؟» عرض كرد: «هرگز رستگار نمى‏شود وخداوند در دنيا دل‏هاى ايشان را به اختلاف مى‏اندازد و در آخرت گرفتار عذاب اليم مى‏شوند.» 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيد الشهدا عليه السلام، 4/ 29- 30 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ❣اخبار ملائكة به رسول الله (ص) در شهادت امام حسین (ع) 📜به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه: حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم روزى در خانه ام سلمه بود، فرمود كه: «كسى نيايد نزد من.» ام سلمه گفت كه: امام حسين عليه السلام آمد و كودك بود. من نتوانستم كه آن حضرت را منع نمايم تا آن كه رفت به خدمت آن حضرت، و من از پى آن حضرت رفتم. ديدم كه حضرت امام حسين عليه السلام را بر سينه خود نشانيده است و حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم گريه مى‏كند و چيزى در دست خود دارد و مى‏گرداند. پس حضرت فرمود: «اى ام سلمه! جبرئيل خبر آورده است كه اين كشته خواهد شد و اين تربتى است كه در آن كشته خواهد شد. اين را نزد خود نگاه دار. هر وقت كه خون شود، بدان كه حبيب من كشته شده است.» ام سلمه گفت كه: «يا رسول الله! از خدا سؤال كن كه اين را از او بر طرف كند.» حضرت فرمود: «من از خدا سؤال كردم، حق تعالى فرمود: اورا به سبب شهادت درجه‏اى خواهد بود كه احدى از مخلوقين به آن درجه نمى‏رسد. به درستى كه او را شيعه‏اى چند خواهد بود كه شفاعت كنند، و شفاعت ايشان رد نشود، و مهدى آل محمد از فرزندان او خواهد بود. پس خوشا به حال كسى كه از اولياى حسين باشد. و شيعيان او رستگارانند در روز قيامت.» 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 536- 537 📜 و ديگر در كتاب الفصول المهمة في معرفة الأئمة كه از مصنفات علماى اهل سنت و جماعت است از بغوى سند به ام سلمه منتهى مى‏شود. مى‏گويد: گاهى كه جبرئيل در خدمت رسول خداى بود، حسين عليه السلام در كنار من جاى داشت. ناگاه مرا بگذاشت و به حضرت رسول خداى شتاب گرفت. پيغمبر حسين را مأخوذ داشت و بر زانوى خويش بنشانيد. جبرئيل عرض كرد: «يا رسول الله! او را دوست مى‏دارى؟» فرمود: «دوست مى‏دارم.» فقال: «أما إن امتك ستقتله، وإن شئت أريتك تربة الأرض التي يقتل فيها، فبسط جناحه إلى الأرض وأراه أرضا يقال لها: كربلاء، تربة حمراء بطف العراق.» عرض كرد: «آگاه باش، زود باشد كه امت تو اورا شهيد كنند. و اگر خواهى تورا مى‏نمايم آن خاكى را كه در آن مقتول مى‏شود.» و بال خود بگسترد وزمين كربلا را به آن حضرت نمودار ساخت. وآن خاك سرخ را در طف عراق بنمود. «صلوات الله على الحسين وجده وأبيه وامه وأخيه والأئمة من ولده.» 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 50 📜و ديگر صاحب عوالم سند به ام سلمه مى‏رساند كه گفت: جبرئيل به حضرت رسول آمد و گفت: «امت تو بعد از تو حسين عليه السلام را خواهند كشت. اگر خواهى، تربت اورا با تو نمودار كنم.» و مشتى سنگ پاره بياورد، و رسول خداى آن را در قاروره خزينه نهاد. چون حسين عليه السلام شهيد شد، شنيدم كه گوينده همى گفت: «أ يها القاتلون جهلا حسينا ابشروا بالعذاب والتنكيل‏ قد لعنتم على لسان داوو د وموسى وعيسى صاحب الإنجيل» ام سلمه گويد: اين وقت من بگريستم و سر قاروره را باز كردم و خون صافى ديدم. 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 302 و ديگر در امالى صدوق، سند به ابى عبدالله عليه السلام منتهى مى‏شود، فرمود: رسول خداى يك روز در خانه ام سلمه جاى داشت، فرمود: «هيچ كس را مگذار بر من درآيد.» ام سلمه گويد: ناگاه حسين عليه السلام درآمد و من نتوانستم اورا بازدارم. به سوى رسول خدا بدويد، و من براثر او برفتم، ديدم كه بر سينه رسول خداى نشسته و آن حضرت مى‏گريد و چيزى در دست دارد. فرمود: «اى ام سلمه! اينك جبرئيل است، مرا خبر مى‏دهد كه اين فرزند تو كشته خواهد شد، و اين خاكى است كه بر آن مقتول خواهد شد، اين خاك را با خويش بدار گاهى كه خون گردد او مقتول باشد.» ام سلمه عرض كرد: «يا رسول الله! خداى را بخوان تا او را از اين مهلكه سالم بدارد و اين بلا را از وى بگرداند.» قال: «قد فعلت، فأوحى الله تعالى إلي: أن له درجة لا ينالها أحد من المخلوقين، وأن له شيعة يشفعون ويشفعون، وأن المهدي من ولده، فطوبى لمن كان من أولياء الحسين وشيعته، هم والله الفائزون يوم القيامة». فرمود: «خداى را از بهر نجات او خواندم، ليكن خداوند مرا وحى فرستاد كه از اين شهادت از بهر او درجتى است كه هيچ‏يك از آفريدگان را دسترس نيست، و اورا شيعيانى است كه شفاعت مى‏كنند و شفاعت آن‏ها پذيرفته مى‏شود، ومهدى كه قائم آل محمد است از فرزندان اوست، خوشا كسانى كه از دوستان حسين و شيعيان حسين باشند. سوگند با خداى كه در قيامت رستگارند.» 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 302- 303 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ❣گذر رسول الله (ص) به کربلا و خبر در شهادت امام حسین (ع) 🌷إسراء النبي صلى الله عليه و آله و سلم إلى أرض كربلاء، برواية ام سلمة 📜وروى بإسناد آخر عن ام سلمة رضي الله عنها أنها قالت: خرج رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم من عندنا ذات ليلة، فغاب عنا طويلا، ثم جاءنا وهو أشعث أغبر ويده مضمومة، فقلت له: يا رسول الله! ما لي أراك أشعث‏ مغبرا؟ فقال: أسري بي في‏ هذا الوقت‏ إلى موضع من العراق يقال له كربلاء، فأريت‏ فيه مصرع الحسين ابني‏ وجماعة من‏ولدي وأهل بيتي، فلم أزل‏ ألقط دماءهم، فها هي‏ في يدي، وبسطها إلي‏ ، فقال: خذيها واحتفظي بها، فأخذتها ، فإذا هي شبه تراب أحمر ، فوضعته في قارورةوشددت‏ رأسها واحتفظت بها ، فلما خرج الحسين عليه السلام من مكة متوجها نحو العراق كنت أخرج تلك القارورة في كل يوم وليلة فأشمها وأنظر إليها، ثم أبكي لمصابه، فلما كان اليوم‏ العاشر من المحرم وهو اليوم الذي قتل فيه الحسين‏ عليه السلام. أخرجتها في‏أول النهار وهي بحالها، ثم عدت إليها آخر النهار، فإذا هي‏ دم عبيط، فضججت‏ في‏بيتي وبكيت‏ وكظمت غيظي، فكتمت‏ مخافة أن يسمع أعداؤهم بالمدينة فيسرعوا بالشماتة، فلم أزل حافظة للوقت واليوم حتى جاء الناعي ينعاه، فحقق ما رأيت. 📚المفيد، الإرشاد، 2/ 133- 134 رقم 7/ عنه: المجلسي، البحار، 44/ 239- 240؛ البحراني، العوالم، 17/ 127- 128؛ القزويني، تظلم الزهراء،/ 83؛ الدربندي، أسرارالشهادة،/ 81- 82؛ القمي، نفس المهموم،/ 52- 53؛ الأمين، لواعج الأشجان،/ 21- 22؛ مثله الطبرسي، إعلام الورى،/ 217- 218؛ الإربلي، كشف الغمة، 2/ 8 📝 و به سند ديگر از ام سلمه رضى الله عنها روايت كند كه گفت: شبى رسول خدا صلى الله عليه و آله از پيش ما بيرون رفت و مدتى دراز ناپديد شد. سپس بازگشت و سر و رويش گردآلود بود و دستش نيز بسته بود. من عرض كردم: «اى رسول خدا! چيست كه من شما را گردآلود مى‏بينم؟» فرمود: «مرا در اين ساعت به جايى از سرزمين عراق بردند كه نامش كربلا بود. و در آن سرزمين جاى كشته شدن پسرم حسين و گروهى از فرزندان و خاندانم را به من نشان دادند. و من پيوسته خون ايشان را از آن جا برمى‏گرفتم، و آن اكنون در دست من است.» و دست خودرا براى من باز كرده، فرمود: «آن را بگير و نگهدارى كن.» پس من آن را گرفتم. ديدم مانند خاك سرخ بود. پس در شيشه اى نهادم و سر آن را بستم و از آن نگهدارى مى‏كردم، تا آن گاه كه حسين عليه السلام از مكه به سمت عراق رهسپار شد. من در هر روز و شب آن شيشه را بيرون مى‏آوردم و بو مى‏كردم و بدان مى‏نگريستم و بر مصيبت‏هاى آن جناب مى‏گريستم. و چون روز دهم محرم شد، همان روزى كه حسين در آن روز كشته شد، در اول روز كه آن را بيرون آوردم، ديدم به حال خود است. دوباره آخر آن روز آن را آوردم، ديدم خون تازه شد. من به تنهايى در خانه خود شروع به زارى شده، گريستم و اندوه خود را فرو نشاندم، از ترس آن كه مبادا دشمنان ايشان در مدينه بشنوند و در شماتت ما شتاب كنند. و پيوسته آن روز و ساعت را در نظر داشتم تا خبر مرگ آن حضرت به مدينه رسيد و آنچه ديده بودم، به حقيقت پيوست. 📚رسولى محلاتى، ترجمه ارشاد، 2/ 133- 134 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ❣اخبار رسول الله (ص) به شهادت امام حسین (ع) 📜به سند متصل به شيخ فقيه موفق سعيد محمد بن مكى شهيد رحمه الله از شيخ فقيه عالم صالح جلال الدين ابى محمد حسن‏بن شيخ نظام الدين احمد بن شيخ نجيب الدين محمد بن نماى حلى از پدر اجلش شيخ احمد از برادرش نجم الملة والدين جعفر بن محمد بن نماى حلى در كتاب مثير الاحزان گويد: از عبدالله بن عباس روايت شده است كه: چون مرض موت رسول خدا صلى الله عليه و آله سخت شد، حسين را به سينه چسبانيد و عرقش بر او روان گرديد و در حالى كه جان مى‏داد، مى‏فرمود: «مرا با يزيد چه كار است؟ خدا به او بركت ندهد. بارخدايا! يزيد را لعنت كن!» وبى‏هوشى درازى بر او عارض شد. به هوش آمد. شروع به بوسيدن حسين كرد و اشك از دو چشمش روان بود و مى‏فرمود: «هلا براى من! و قاتلت در پيش خدا مقام داورى است.» 📚كمره اى، ترجمه نفس المهموم،/ 21 رقم 37 📝ابن قولويه به‏سند معتبر از حضرت امام محمدباقر عليه السلام روايت كرده است كه: چون حضرت امام حسين عليه السلام در كودكى به نزد حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم مى‏آمد، حضرت، امير المؤمنين عليه السلام را مى‏فرمود: «يا على! اورا براى من نگاه دار.» پس اورا مى‏گرفت و زير گلوى او را مى‏بوسيد و مى‏گريست. روزى آن امام مظلوم گفت: «اى پدر! چرا گريه مى‏كنى؟» حضرت فرمود: «اى فرزند گرامى! چون نگريم كه موضع شمشير دشمنان را مى‏بوسم؟» حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: «اى پدر! من كشته خواهم شد؟» حضرت فرمود: «بلى، والله تو و برادر تو و پدر تو همه كشته خواهيد شد.» جناب امام حسين عليه السلام گفت: «پس قبرهاى ما از يكديگر دور خواهد بود؟» حضرت فرمود: «بلى اى فرزند.» امام حسين عليه السلام گفت: «پس كه زيارت ما خواهد كرد از امت تو؟» پس حضرت فرمود: «زيارت نمى‏كند مرا و پدر تورا و برادر تو را و تورا مگر صديقان از امت من.» 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 553 📜ابن‏نما از ابن عباس روايت كرده است كه: حضرت رسالت صلى الله عليه و آله و سلم نزديك وفات خود، حضرت امام حسين عليه السلام را به سينه خود چسبانيد و عرق مبارك جبينش بر روى او مى‏ريخت، و متوجه عالم بقا بود و مى‏فرمود: «مرا با يزيد چه كار است. خداوندا! لعنت كن يزيد را.» و ساعتى مدهوش شد، چون به هوش بازآمد، حسين را مى‏بوسيد و آب از ديده‏هايش مى‏ريخت و مى‏فرمود كه: «اى فرزند! ميان من و كشنده تو مقامى خواهد بود نزد خداوند عالميان.» 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 556 📝ايضا از عمر بن هبيره روايت كرده است كه گفت: روزى ديدم حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را كه حسن و حسين را در دامان خود نشانيده بود، و گاهى اين را و گاهى آن را مى‏بوسيد، و به امام حسين عليه السلام مى‏گفت: «واى بر كسى كه تورا به قتل رساند.» 📚مجلسى، جلاء العيون،/ 575- 576 📜و ديگر در كتاب مثير الاحزان از ابن عباس مروى است كه مى‏فرمايد: آن گاه كه مرض رسول خدا به شدت مى‏شد، و در آن مرض درمى‏گذشت، حسين عليه السلام را بر سينه مبارك چفسانيده بود و عرق بدنش بر حسين سيلان داشت، و بذل جان مى‏فرمود و مى‏گفت: «مالي وليزيد، لا بارك الله فيه، اللهم العن يزيد.» اين بگفت و لختى مدهوش بود. چون به هوش آمد، حسين را ببوسيد و آب چشمش بر روى مبارك بدويد و فرمود: «أما إن لي ولقاتلك مقاما بين يدي الله عز وجل.» يعنى، «آگاه باشيد كه داورى من با كشنده حسين در پيش روى خداوند خواهد بود.» 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 309 📝و ديگر سند به ابى‏جعفر عليه السلام منتهى مى‏شود. مى‏فرمايد: وقتى حسين عليه السلام بر رسول خداى درآمد، او را بگرفت و به سوى خود كشيد. و امير المؤمنين على عليه السلام را فرمود: «اورا نگاه بدار.» پس اورا بوسه داد و بگريست. حسين عرض كرد: «اى پدر! اين گريه چيست؟» فيقول: «يا بني! اقبل موضع السيوف وأبكي.» عرض كرد: «اى پدر! من كشته مى‏شوم؟» فرمود: «سوگند با خداى تو كشته مى‏شوى، و پدرت و برادرت نيز كشته مى‏شوند.» عرض كرد: «متفرق خواهيم بود؟» فرمود: «پراكنده مى‏شويد.» عرض كرد: «پس كدام كس از امت تو به زيارت ما مى‏آيد؟» قال: «لا يزورني ولا يزور أباك وأخاك وأنت إلاالصديقون من امتي.» فرمود: «زيارت نمى‏كند مرا و زيارت نمى‏كند پدر تورا و برادر تورا مگر صديقون امت من.» 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 2/ 310- 311 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ ❣گذر رسول الله (ص) به کربلا و خبر در شهادت امام حسین (ع) 📜[...] فلما أتت عليه سنتان خرج النبي صلى الله عليه و آله‏ مع سفر إلى سفر ، فوقف في بعض‏الطريق‏ استرجع ودمعت عيناه، فسئل‏ عن ذلك، فقال: هذا جبرئيل يخبرني عن‏ أرض بشط الفرات‏ يقال لها «كربلاء» يقتل فيها ولدي الحسين‏ . فقيل: ومن يقتله؟! قال: رجل يقال له: يزيد ، كأني أنظر [إليه و] إلى مصرعه‏ومدفنه [بها ، وكأني أنظر على أقتاب المطايا وقد اهدي رأس ولدي الحسين إلى يزيدلعنه الله، فو الله ما ينظر أحد إلى رأس الحسين ويفرح إلاخالف الله بين قلبه ولسانه، وعذبه الله‏ عذابا أليما] . فرجع عن‏ سفره‏ [مغموما مهموما كئيبا] حزينا، وصعد، وخطب، ووعظ، فلما فرغ [من خطبته‏] وضع يده اليمنى على رأس الحسن، و [يده‏] اليسرى على‏رأس الحسين‏ و رفع رأسه إلى السماء . وقال: اللهم‏ إن محمدا عبدك ورسولك‏ ونبيك‏ ، وهذان أطائب عترتي، وخيارذريتي وأرومتي‏ ومن أخلفهما في امتي، وقد أخبرني جبرئيل أن ولدي هذا مقتول‏مخذول‏ ، اللهم فبارك له في قتله، واجعله من سادات الشهداء، اللهم ولا تبارك في قاتله، وخاذله [وأصله حر نارك، واحشره في أسفل درك الجحيم، قال‏] . فضج الناس‏ بالبكاء في المسجد، فقال النبي صلى الله عليه و آله: أتبكون‏ ولاتنصرونه‏ . ثم رجع‏ وهو متغير اللون، محمر الوجه، فخطب خطبة ثانية موجزة وعيناه تهملان دموعا ، فقال: [اللهم فكن أنت له وليا وناصرا] . ثم قال: أيها الناس إني خلفت‏ فيكم الثقلين: كتاب الله وعترتي‏ [وأرومتي‏ ومزاج‏مائي و ثمرة فؤادي ومهجتي‏ ] لن يفترقا حتى يردا علي الحوض، وإني أنتظرهما، و لا أسألكم في ذلك إلاما أمرني ربي، أن‏ أسألكم [عنه أسألكم عن‏] المودة في‏القربى، فانظروا أ لا تلقوني غدا على الحوض وقد أبغضتم‏ عترتي [وقتلتم أهل‏بيتي‏] وظلمتموهم، والله سترد علي يوم القيامة ثلاث رايات من هذه الامة: راية سوداء مظلمة قد فزعت منها 16 الملائكة فتقف علي، فأقول‏ : من أنتم؟ فينسون‏ ذكري ويقولون: نحن أهل التوحيد من العرب. فأقول [لهم‏] : أنا أحمد نبي العرب‏والعجم. فيقولون: نحن من امتك يا أحمد ، فأقول لهم‏ : كيف خلفتموني‏ من بعدي في‏أهلي‏ وعترتي وكتاب ربي؟ فيقولون: أما الكتاب فضيعناه‏ ، وأما عترتك‏ فحرصنا أن نبيدهم عن‏ جديد الأرض، فأولي عنهم‏ ، فيصدرون ظماء عطاشى مسودةوجوههم. ثم ترد علي راية أخرى أشد سوادا من الاولى، فأقول لهم‏ : كيف خلفتموني‏ [من‏بعدي‏] في الثقلين الأكبر والأصغر كتاب ربي‏ وعترتي؟ فيقولون: أما الأكبر فخالفناه‏ ، وأما الأصغر فخذلنا، ومزقناهم كل ممزق. فأقول: إليكم عني. فيصدرون ظماء عطاشى مسودة وجوههم. ثم ترد علي راية أخرى‏ تلمع‏ [وجوههم‏] نورا، فأقول لهم: من أنتم؟ فيقولون: نحن أهل كلمة التوحيد والتقوى [من امة محمد المصطفى‏] ونحن بقية أهل الحق، حملناكتاب‏ الله فأحللنا حلاله وحرمنا حرامه وأحببنا ذرية محمد صلى الله عليه و آله فنصرناهم‏ من كل ما نصرنا منه‏ أنفسنا وقاتلنا معهم من ناواهم‏ . فأقول لهم‏ : أبشروا، أنا نبيكم [محمد] ، فلقد كنتم في دار الدنيا كما وصفتم‏ ، ثم أسقيهم من حوضي‏فيصدرون مرويين [مستبشرين، ثم يدخلون الجنة خالدين فيها أبد الآبدين‏] . 📚ابن نما، مثير الأحزان،/ 18- 20/ عنه: المجلسي، البحار، 44/ 248- 249؛ البحراني، العوالم، 17/ 117- 119؛ القزويني، تظلم الزهراء،/ 101- 102؛ مثله ابن طاووس، اللهوف،/ 16- 21؛ الطريحي، المنتخب، 2/ 235- 236؛ الحر العاملي، إثبات الهداة ، 1/ 398؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 109- 110؛ الأمين، لواعج الأشجان،/ 8- 10
❖﷽❖ لا يوم کیومک يا اباعبدالله 📜در امالى صدوق به اسناد معتبره مسطور است كه: حسين عليه السلام هنگام وفات به نزديك برادرش حسن عليه السلام آمد، و چون نگران برادر گشت، بگريست. فقال له الحسن: «ما يبكيك يا أبا عبدالله؟ قال: أبكي لما يصنع بك». حسن فرمود: «اى ابوعبدالله! چه مى‏گرياند تو را؟» عرض كرد: «مى‏گريم از براى اين ستم كه بر تو وارد شده است.» فقال له الحسن: «إن الذي يؤتى إلي سم يدس إلي فاقتل به، ولكن لا يوم كيومك يا أبا عبدالله، يزدلف إليك ثلاثون ألف رجل يدعون أ نهم من امة جدنا محمد، وينتحلون دين الإسلام، فيجتمعون على قتلك وسفك دمك، وانتهاك حرمتك، وسبي ذراريك ونسائك، وانتهاب ثقلك، فعندها تحل ببني امية اللعنة، وتمطر السماء رمادا ودما، ويبكي عليك كل شي‏ء حتى الوحوش في الفلوات والحيتان في البحار». حسن فرمود: «همانا پوشيده مرا اين سم خورانيدند وبه قتل رسانيدند. ولكن نيست خطبى چون خطب تو، و روزى چون روز تو اى ابوعبدالله. نزديك سى هزار مرد بر تو بيرون مى‏آيند كه خودرا در شمار امت جد ما مى‏پندارند و دين اسلام بر خود مى‏بندند، و انجمن مى‏شوند بر قتل تو و ريختن خون تو و نابود ساختن حرمت تو، و اسير كردن فرزندان تو و زنان تو، و به نهب و غارت بردن اموال و اثقال تو. اين وقت لعن فرود مى‏آيد بر بنى اميه، و آسمان خاكستر و خون مى‏بارد. و تمامت اشيا بر تو مى‏گريد تا وحوش صحرا و ماهيان دريا.» 📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 330- 331، ناسخ التواريخ امام حسن مجتبى عليه السلام، 2/ 261- 262 کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖ وکربلاء محل گذر انبیاء ، مکان آزمایش انبیاء برای انجام رسالتشان شد. 📜 و عنهما بهذا الإسناد عن أبي سعيد العصفري عن حماد بن أيوب عن أبي عبد الله ع عن أبيه عن آبائه عن أمير المؤمنين ع قال قال رسول الله ص يقبر ابني بأرض يقال لها كربلاء هي البقعة التي كانت فيها قبة الإسلام التي نجا الله عليها المؤمنين الذين آمنوا مع نوح في الطوفان از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام، از پدران گرامش، از امير المؤمنين عليه السّلام:حضرت فرمودند: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند: فرزندم در زمينى دفن مى‏شود كه به آن «كربلاء» مى‏گويند: كربلاء بقعه و مكانى است كه در آن قبة الاسلام (مراد بصره است) بوده و اين همان مكانى است كه حق تعالى در طوفان نوح مؤمنينى را كه به آن حضرت ايمان داشتند همراه، آن جناب نجات داد و از آن مهلكه رهانيد. وکربلاء محل گذر انبیاء ، مکان آزمایش انبیاء برای انجام رسالتشان شد . و عنهما بهذا الإسناد عن أبي سعيد العصفري عن حماد بن أيوب عن أبي عبد الله ع عن أبيه عن آبائه عن أمير المؤمنين ع قال قال رسول الله ص يقبر ابني بأرض يقال لها كربلاء هي البقعة التي كانت فيها قبة الإسلام التي نجا الله عليها المؤمنين الذين آمنوا مع نوح في الطوفان از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام، از پدران گرامش، از امير المؤمنين عليه السّلام:حضرت فرمودند: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند: فرزندم در زمينى دفن مى‏شود كه به آن «كربلاء» مى‏گويند: كربلاء بقعه و مكانى است كه در آن قبة الاسلام (مراد بصره است) بوده و اين همان مكانى است كه حق تعالى در طوفان نوح مؤمنينى را كه به آن حضرت ايمان داشتند همراه، آن جناب نجات داد و از آن مهلكه رهانيد. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام https://t.me/qoranvamamhoosein کانال باب الحسین عليه السلام https://t.me/Babolhusein