🔰زائر حسین(ع) به درجاتی میرسد که شهید نمیرسد!
🔸وقتی زائر، حسین(ع) را زیارت کرد، هنگام بازگشت، هیچ گناهی بر او باقی نمیمانَد، و او به مقامی میرسد که کسی که در راه خدا به خون خود آغشته شده، به آن مقام نمیرسد.
(زائر حسین(ع) با بزرگداشت حسین(ع)، پرچم معرفی حسین(ع) را بلند میکند و فرهنگ شهادت را در جان خود و جامعه جاری میسازد، زنده نگه میدارد و تکریم میکند.)
📚 کتاب کامل الزیارت، ص۲۷۹
#اربعین
4_6001232995246146291.mp3
6.71M
#آموزش_تجوید_قرآن_کریم
#استاد_سید_محسن_موسوی_بلده
#جلسه_بیستم
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سوره_الرحمن
#تلاوت_تحقیق
#استاد_عبدالباسط_عبدالصمد
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#داستانهای_قرآن
#اصحاب_سبت
⬅️واژه «سَبْت» كه در زبان عبرى «شبات» خوانده مىشود به معناى استراحت كردن، پايان كار، مرگ و يكى از روزهاى هفته، مىآيد.
*⃣اصحاب سبت
«اصحاب سبت» از قوم بنى اسرائيل بودند و در شهرى ساحلى به نام «اَيله» ميان «مصر» و «مدين» يا «مدين» يا «طبريه» يا «مقنا» (كه بين «مدين» و «عينونا» قرار داشته)، در عصر پیامبری حضرت داوود علیه السلام زندگى مىكردهاند.
گروهى از مورخان و مفسران نيز آنها را بخشى از قوم ثمود پنداشتهاند كه بر اثر همجوارى با بنىاسرائيل به ديانت يهود گرويدهاند.
خداوند يهود را به تعظيم روز جمعه فرمان داد ، اما آنان در اين فرمان الهى اختلاف كرده، با اين باور كه روز شنبه به سبب پايان يافتن آفرينش آسمانها و زمين در آن روز بزرگترين روزهاست ، فرمان خداوند را ناديده گرفتند، از اينرو خداوند نيز كار را بر آنها سخت گرفت و كار كردن در آن روز از جمله صيد ماهى كه با توجه به ساحلى بودن محل سكونتشان از كارهاى رايج و مهم آن قوم بود، بر آنها حرام گشت : «اِنَّما جُعِلَ السَّبتُ عَلَى الَّذينَ اختَلَفوا فيهِ...» (نحل ۱۲۴)
يهوديان تا مدتى بر اين فرمان پايبند بوده، در روزهاى شنبه با تعطيل كردن كار به عبادت و استراحت مىپرداختند، ولى ماهيان چون روزهاى شنبه خود را در امان مىديدند بهصورت انبوه در كنارههاى دريا و روى آب نمايان مىشدند، بهگونهاى كه سطح آب ديده نمىشد: «...تَأتيهِم حيتانُهُم يَومَ سَبتِهِم شُرَّعـًا...» (اعراف ۱۶۳)
ولى در روزهاى ديگر به زير آب رفته و جز شمار اندكى بر روى آب نمىآمدند: «...و يَومَ لايَسبِتونَ لاتَأتيهِم...» (اعراف ۱۶۳)
آنان مدتى اين وضع را تحملكرده، مانند گذشتگان و پدرانشان از صيد ماهى در روز شنبه پرهيز مىكردند، ولى پس از آن نتوانستند بر تمايلات نفسانى خود چيره شوند و چون از يك سو نمىخواستند از فرمان الهى سرپيچى كرده، گرفتار كيفر شوند و از سوى ديگر حاضر نبودند از خيل ماهيان روز شنبه بى بهره باشند به حيلهاى دست زدند كه ظاهر آن فرمانبرى و باطنش نافرمانى بود.
آنان در كنار دريا حوضچههايى حفر كرده و از طرف دريا جويهايى را به اين حوضچهها كشيدند.
روز شنبه هنگامى كه آب دريا بالا مىآمد به وسيله اين جويها ماهيان زيادى به سوى حوضچهها هدايت مىشدند و هنگامى كه آب دريا پايين مىآمد در آن حوضچهها گرفتار مىشدند و در روز يك شنبه آنها را صيد مىكردند.
برخى نيز گفتهاند: آنها در شب شنبه تورهاى ماهيگيرى را مىگستراندند و چون روز شنبه ماهيان زيادى در تورها جمع مىشد روز يك شنبه تورها را جمعآورى مىكردند و از اين راه اموال فراوانى بهدست مىآوردند.
در آغاز، اين كار با ترس و پنهانى صورت مىگرفت ، ولى به تدريج در ميان آنان گسترش يافت و صورتى آشكار به خود گرفت، اما در برابر اين گروه كه با حيله به صيد ماهى مىپرداختند دو گروه ديگر وجود داشتند: گروهى كه نه به صيد ماهى مىپرداختند و نه صيادان را از اين كار نهى مىكردند و موعظه آنها را بىفايده دانسته، مىگفتند: آنان را به حال خود واگذاريد تا نابود، يا به عذاب الهى گرفتار شوند: «...لِمَ تَعِظونَ قَومـًا اَللّهُ مُهلِكُهُم اَو مُعَذِّبُهُم عَذابـًا شَديدًا ...» (اعراف ۱۶۴)
گروه ديگر كسانى بودند كه به فرمانهاى پيامبرشان پايبند بوده و به اميد اينكه گناهكاران به سخنانشان گوش فرا داده از اين عمل دست بكشند به هدايت گمراهان پرداخته و آنان را از اين كار باز مىداشتند.
اين گروه اندک هنگامى كه ديدند سخنانشان در گناهكاران اثرى ندارد از آنان جدا شدند.
به تصريح قرآن، گروهى كه در برابر اين منكر ساكت نشده و نهى از منكر نمودند، نجات يافته، گرفتار عذاب نشدند: «...اَنجَينا الَّذينَ يَنهَونَ عَنِ السّوءِ...» (اعراف ۱۶۵ )
اما درباره گروه دوم كه نهى از منكر را ترك كردند برخى از مفسران گفتهاند كه آنها نيز نجات يافتند، زيرا آيه
«...واَخَذنَا الَّذينَ ظَـلَموا بِعَذاب بَـيس بِماكانوا يَفسُقون» (اعراف ۱۶۵ ) آنان را دربرنمىگيرد، چون آنها مىدانستند سخنانشان در گناهكاران اثرى ندارد.
برخى ديگر مىگويند: آنان دچار عذاب شده، بهصورت مورچه مسخ شدند.
گروهى از مفسران نيز درباره آنان سكوت كرده، سرانجام آنان را نامعلوم دانستهاند.
امّا گروهى كه ماهى صيد مىكردند بهصورت ميمون مسخ شدند:
«فَلَمّا عَتَوا عَن ما نُهوا عَنهُ قُلنا لَهُم كونوا قِرَدَةً خـاسئین» (اعراف ۱۶۶)
آيه۶۵ سوره بقره نيز تجاوزكارى اصحاب سبت و مسخ شدن آنان به ميمون را گزارش مىكند:
«ولَقَد عَلِمتُمُ الَّذينَ اعتَدَوا مِنكُم فِى السَّبتِ فَقُلنا لَهُم كونوا قِرَدَةً خـاسئین»
و طبق برخى روايات و گفته مفسران و مورخان بعد از سه روز باد و باران شديدى همه آنان را به درون دريا ريخت و هيچ فردى از آنان بر روى خشكى نماند.
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#داستانهای_قرآن
#جنگ_بدر
*⃣ وعده پيروزى مسلمانان در جنگ بدر :
« به خاطر بياوريد زمانی را كه خداوند به شما وعده می داد كه بر يكی از دو طايفه پيروز خواهيد شد و شما دوست می داشتيد طايفه ی غير مسلح برای شما باشد...» ( انفال – ۸)
⬅️ آيا اين پيروزی قابل پيش بينی بود؟
❗️با توجه به وضع ظاهری، پيروزى مسلمانان در جنگ بدر غیر ممکن بود،
زيرا:
۱) مسلمانان به قصد جنگ حركت نكرده بودند و تجهيزات كافی نداشتند.
۲) تعداد سربازان دشمن ۹۵۰ نفر با ۱۰۰ اسب و ۷۰۰ شتر بودند، در حالی كه سربازان اسلام ۳۱۳ نفر بودند با ۲ اسب و ۷۰ شتر.
و خداوند بنا به وعده ای که داده بود (برای اینکه ۳۱۳ نفر بر ۹۵۰ نفر غالب آیند) برای یاری مسلمانان ۱۰۰۰ ملائکه را فرستاد.
قرآن کریم می فرماید:
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ ﴿انفال/۹﴾
به خاطر بياوريد زمانى را كه (از شدت وحشت و اضطراب كه از كثرت نفرات دشمن و فزونى تجهيزات جنگى آنها براى شما پيش آمده بود) به خدا پناه برديد و دست حاجت به سوى او دراز كرديد و از وى تقاضاى كمك نموديد خداوند تقاضاى شما را پذيرفت (و فرمود:) من شما را با يك هزار نفر از فرشتگان كه پشت سر هم فرود می آيند، كمك و يارى می كنم .
وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿انفال/۱۰﴾
و خداوند اين وعده را نداد مگر برای اينكه بشارتی بر شما بوده و شما دلهايتان قوی و مطمئن شود، و هيچ ياريی جز از ناحيه خدا نيست كه خدا مقتدری است شايسته كار.
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
✅ چگونه حرفزدن را از قرآن بیاموزیم؟
❇️ دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب"
از دیدگاہ قرآن ڪریم:
۱.آگاهانہ باشد.
⬅️ "لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"
سوره اسراء ، آیه ۳۶
۲.نرم باشد.
⬅️ "قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.
سوره طه ، آیه ۴۴
۳.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم.
⬅️ "لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"
سوره صف ، آیه ۲
۴.منصفانہ باشد.
⬅️ "وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"
سوره انعام، آیه ۱۵۲
۵.حرفمان مستند باشد.
⬅️ "قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی بزنیم.
سوره احزاب ، آیه ۷۰
۶.سادہ حرف بزنیم.
⬅️ "قَوْلاً مَّیْسُورًا" سوره اسراء ، آیه ۲۸
پیچیدہ حرف زدن هنر نیست. "روان حرف بزنیم"
۷.ڪلام رسا باشد.
⬅️ " قَوْلاً بَلِیغًا"
سوره نساء، آیه ۶۳
۸.زیبا سخن بگویید.
⬅️ "قولوللناس حسنا"
سوره بقره آیه ۸۳
۹.بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم.
⬅️ "یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن"
سوره اسراء ، آیه ۵۳
۱۰.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشتہ باشد.
⬅️ "و قولوا لهم قولا معروفا"
سوره نساء، آیه ۵
۱۱.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم.
⬅️ "قولاً كريماً"
سوره اسراء ، آیه ۲۳
۱۲.ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف های پاڪ باب شود.
⬅️ "هدوا الی الطّیب من القول"
سوره حج ،آیه ۲۴
_________________________
🔷 چند تفاوت عمده بین ترتیل و تحقیق وجود دارد:
الف): عدم تعویض زیاد مقام در ترتیل – در ترتیل، مرتل هر چند صفحه یک مقام می خواند ولی در تحقیق اینکار بر اساس رعایت اصل تنوع لازم است که عدول شود.
ب): اتکا بر وقوف سنت – در ترتیل، وقف بر رؤوس آیات نوعی اصالت محسوب شده و از باب وقف سنت صورت می گیرد ولی در تحقیق، وقف و وصل بر اساس فن اقراء و القاء معنا انجام می پذیرد.
ج): عدم خلق معنی و عدم اتکاء به اسلوب فن بیان
د): عدم اتکاء به ردیف نغماتی هر مقام
ذ): تمرکز بر درجات صوتی خاص و کم بودن حرکات صوتی
🔶 یکی از اصول مهم بکارگیری ردیف های لحنی در تلاوت، توجه و رعایت اصل خصوب فی النغم می باشد. خصوب فی النغم اشاره به اشباع لحنی و صوتی ردیف موسیقایی دارد.
🔷 لحن مریء به لحن روان، بدون تکلف، بدون سختی و … و لحن هنیء به لحن مطلوب، صحیح و استاندارد اطلاق می شود.
🔶 حفظ فاصله با میکروفون و فاصله دادن دهان با میکروفون در حین تلاوت به دو دلیل لازم است:
الف): شنیدن صدای طبیعی خود و عدم حجم دادن به صدا
ب): عدم ایجاد شدت و طنین کاذب
🔷 در اجرای قطعات اوج دو عامل کیفی بسیار مهم است:
الف): حفظ قدرت تحریر و انعطاف صدا
ب): حفظ طنین صدا
🔶 استقرار صدا بر روی یک درجه صوتی و کشش صدا در آن درجه صوتی را مدت می گویند.
🔷 وجود مدت صوت در اجرای اوج از الزامات اجرای قطعات اوج می باشد. برای تقویت کیفیت مدت صدا باید قطعاتی که با مدت صدا همراه است را بیشتر تکرار کرد.
🔶 بیشتر بودن سرعت تحریر و تعداد تحریرها موجب ایجاد جذابیت، هیجان و آهنگ سازی بیشتری در تلاوت می شود.
تحرک در تلاوت دارای مصادیق مختلفی است که به سه مورد اشاره می شود:
الف): استفاده از تحریرها
ب): تعداد و سرعت تحریرها
ج): انتقال میان درجات صدا
_____________________________
#مثل_در_قرآن
#مثل_گمراهان
«أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ»؛ (سوره زخرف: ۴۰)
(ای پیامبر) آیا تو می خواهی سخن خود را به گوش كران برسانی یا كوران و كسانی كه در گمراهی آشكار هستند هدایت كنی؟
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#مثل_در_قرآن
#مثل_منافقین
«وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ»؛ (سوره منافقون: ۴)
هنگامی كه آنها را میبینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو میبرد و اگر سخن بگویند، به سخنانش گوش فرا میدهی اما گویی چوب های خشكی هستند كه به دیوار تكیه داده شدهاند، هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود میپندارند، آنها دشمنان واقعی تو هستند، پس از آنان برحذر باش خداوند آنها را بكشد، چگونه از حق منحرف می شوند؟
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
🔰مرحوم کافی نقل می کرد که:
شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم...
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عج) به من دارند...
وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال رهگذری..
♦پل اشمیت تازه مسلمان آلمانی :
زندگی و شهادت امام حسین مبهوتم کرد. همه چیزش را برای اسلام داد تا با طاغوت مبارزه کند.همین جا بود که فهمیدم شعار دین از سیاست جداست،حرف درستی نیست.
🔸 امام باقر (ع):
بنده اى به زیارت امام حسین (ع) نرفته و قدمى برنداشته مگر آنکه حق تعالى براى او یک حسنه نوشته و یک گناه از او پاک می کند.
📚 کامل الزیارات
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_بقره
#تفسیر_آیات_۶_و_۷ قسمت اول
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ. ۶
خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰٓ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ.۷
كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى كند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى; ايمان نخواهند آورد.
خدا بر دل ها و گوش هاى آنان مهر نهاده; و بر چشم هايشان پرده اى افكنده شده; و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست.
⬅️ تفسير
گروه دوم، كافران لجوج و سرسخت
اين گروه، درست در نقطه مقابل متقين و پرهيزگاران قرار دارند و صفات آنها در دو آيه فوق به طور فشرده بيان شده است.
در نخستين آيه مى گويد: «آنها كه كافر شدند (و در كفر و بى ايمانى سخت لجاجت میورزند) براى آنها تفاوت نمى كند كه آنان را از عذاب الهى بترسانى يا نترسانى، ايمان نخواهند آورد.
*⃣ گروه اول از هر نظر با تمام حواس و ادراكات آماده بودند كه پس از دريافت حق آن را پذيرا شوند و از آن پيروى كنند.
ولى اين دسته چنان در گمراهى خود سرسختند كه هر چند حق براى آنان روشن شود، حاضر به پذيرش نيستند، قرآنى كه راهنما و هادى متقين بود، براى اينها به كلى بى اثر است، بگوئى يا نگوئى، انذار كنى يا نكنى، بشارت دهى يا ندهى، اثر ندارد، اصولاً آنها آمادگى روحى براى پيروى از حق و تسليم شدن در برابر آن را ندارند.
*⃣ آيه دوم اشاره به دليل اين تعصب و لجاجت مى كند و مى گويد: آنها چنان در كفر و عناد فرو رفته اند كه حس تشخيص را از دست داده اند «خدا بر دل ها و گوش هايشان مهر نهاده و بر چشم هاشان پرده افكنده شده» به همين دليل نتيجه كارشان اين شده است كه «براى آنها عذاب بزرگى است»
به اين ترتيب، چشمى كه پرهيزگاران با آن آيات خدا را مى ديدند، و گوشى كه سخنانحق را با آن مى شنيدند، و قلبى كه حقايق را به وسيله آن درك مى كردند در اينها از كار افتاده است، عقل و چشم و گوش دارند، ولى قدرت «درك »، «ديد» و «شنوائى» ندارند! چرا كه اعمال زشتشان و لجاجت و عنادشان پرده اى شده است در برابر اين ابزار شناخت.
*⃣ مسلماً انسان تا به اين مرحله نرسيده باشد، قابل هدايت است، هر چند گمراه باشد، اما به هنگامى كه حس تشخيص را بر اثر اعمال زشت خود از دست داد ديگر راه نجاتى براى او نيست، چرا كه ابزار شناخت ندارد و طبيعى است كه عذاب عظيم در انتظار او باشد.
ادامه دارد....
#تفسیر_نمونه
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_بقره
#تفسیر_آیات_۶_و_۷ قسمت دوم
نكته ها:
⬅️ ۱ ـ آيا سلب قدرت تشخيص، دليل بر جبر نيست؟
در اينجا این سوال پيش مى آيد: اگر طبق آيه فوق خداوند بر دل ها و گوش هاى اين گروه مهر نهاده، و بر چشم هاشان پرده افكنده، آنها مجبورند در كفر باقى بمانند، آيا اين جبر نيست؟ با اين حال مجازات آنها چه معنى دارد؟
پاسخ اين سؤال را خود قرآن داده است و آن اين كه: اصرار و لجاجت آنها در برابر حق و ادامه به ظلم، بيدادگرى و كفر سبب مى شود كه پرده اى بر حس تشخيص آنها بيفتد، در سوره «نساء» آيه ۱۵۵ مى خوانيم: "خداوند به واسطه كفرشان، مهر بر دل هاشان نهاده"!
و در سوره «مؤمن» آيه ۳۵ مى خوانيم:
«اين گونه خداوند بر هر قلب متكبر ستمكار مهر مى نهد»!
و در سوره «جاثيه» آيه ۲۳ چنين آمده است : « آيا مشاهده كردى كسى را كه هواى نفس را خداى خود قرار داده؟ و لذا گمراه شده، و خدا مهر بر گوش و قلبش نهاده و پرده بر چشمش افكنده است».
ملاحظه مى كنيد سلب حس تشخيص و از كار افتادن ابزار شناخت در آدمى در اين آيات، معلول عللى شمرده شده است، كفر، تكبر، ستم، پيروى هوس هاى سركش لجاجت و سرسختى در برابر حق، در واقع اين حالت عكس العمل و بازتاب اعمال خود انسان است نه چيز ديگر. اصولاً اين يك امر طبيعى است كه اگر انسان به كار خلاف و غلطى ادامه دهد تدريجاً با آن انس مى گيرد، نخست يك «حالت» است، بعداً يك «عادت» مى شود، سپس مبدل به يك «ملكه» مى گردد و جزء بافت جان انسان مى شود، گاه كارش به جائى مى رسد كه بازگشت براى او ممكن نيست، اما چون خود آگاهانه اين راه را انتخاب كرده است مسئول تمام عواقب آن مى باشد بى آن كه جبر لازم آيد، درست همانند كسى كه آگاهانه با وسيله اى چشم و گوش خود را كور و كر مى كند تا چيزى را نبيند و نشنود.
اگر مى بينيم اينها به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است كه خداوند اين خاصيت را در اين گونه اعمال نهاده است .
عكس اين مطلب نيز در قوانين آفرينش كاملاً مشهود است، يعنى كسى كه پاكى و تقوا، درستى و راستى را پيشه كند، خداوند حس تشخيص او را قوى تر مى سازد و درك و ديد و روشن بينى خاصى به او مى بخشد، چنان كه در سوره «انفال» آيه ۲۹ مى خوانيم:
«اى مؤمنان اگر تقوا پيشه كنيد خداوند فرقان يعنى وسيله تشخيص حق از باطل را به شما عطا مى كند».
اين حقيقت را در زندگى روزمره خود نيز آزموده ايم، افرادى هستند كه عمل خلافى را شروع مى كنند، در آغاز خودشان معترف اند كه صد در صد خلافكار و گنهكارند، و به همين دليل از كار خود ناراحتند، ولى كم كم كه با آن انس مى گيرند اين ناراحتى از بين مى رود، و در مراحل بالاتر گاهى كارشان به جائى مى رسد كه نه تنها ناراحت نيستند كه خوشحالند و آن را وظيفه انسانى و يا وظيفه دينى خود مى شمرند!
در حالات «حجاج بن يوسف» آن اَبَر جنايتكار روزگار مى خوانيم: براى توجيه جنايات هولناكش مى گفت: اين مردم گنهكارند من بايد بر آنها مسلط باشم و به آنها ستم كنم; چرا كه مستحق اند،
گوئى اين همه قتل و خونريزى و جنایت را مأموريتى از سوى خدا براى خود مى پنداشت!
و نيز مى گويند: يكى از سپاهيان «چنگيز» در يكى از شهرهاى مرزى ايران سخنرانى كرده گفت: مگر شما معتقد نيستيد كه خداوند عذاب بر گنهكاران نازل مى كند، ما همان عذاب الهى هستيم پس هيچ گونه مقاومت نكنيد!.
ادامه دارد....
#تفسیر_نمونه
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_بقره
#تفسیر_آیات_۶_و_۷ قسمت سوم
۲ ـ اگر اينها قابل هدايت نيستند اصرار پيامبران براى چيست؟
اين سؤال ديگرى است كه در رابطه با آيات فوق در نظر مجسم مى شود، ولى توجه به يك نكته پاسخ آن را روشن مى سازد و آن اين كه مجازات و كيفرهاى الهى هميشه با اعمال و رفتار انسان ارتباط دارد، تنها نمى توان كسى را به خاطر اين كه قلباً آدم بدى است كيفر نمود، بلكه لازم است ابتدا او را دعوت به سوى حق كنند، اگر تبعيت نكرد و ناپاكى درون را در عملش منعكس ساخت در اين حال مستحق كيفر است، در غير اين صورت مصداق قصاص قبل از جنايت خواهد بود.
اين همان چيزى است كه ما نام آن را «اتمام حجت» مى گذاريم.
به طور خلاصه: جزا و پاداش عمل، حتماً بايد پس از انجام عمل باشد، و تنها تصميم، يا آمادگى و زمينه هاى روحى و فكرى براى اين كار كافى نيست.
به علاوه پيامبران فقط براى هدايت اينها نيامده اند، اينها در اقليت اند، اكثريت توده هاى گمراه كسانى هستند كه تحت تعليم و تربيت صحيح قابل هدايت مى باشند.
ادامه دارد....
#تفسیر_نمونه
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_بقره
#تفسیر_آیات_۶_و_۷ قسمت چهارم
۳ـ مهر نهادن بر دل ها
در آيات فوق و بسيارى ديگر از آيات قرآن براى بيان سلب حس تشخيص درك واقعى از افراد، تعبير به «ختم» شده است، و احياناً تعبير به «طبع» و «رين .»
اين معنى از آنجا گرفته شده است كه در ميان مردم رسم بر اين بوده هنگامى كه اشيائى را در كيسه ها يا ظرف هاى مخصوصى قرار مى دادند، و يا نامه هاى مهمى را در پاكت مى گذاردند، براى آن كه كسى سر آن را نگشايد و دست به آن نزند آن را مى بستند و گره مى كردند و بر گره مهر مى نهادند، امروز نيز معمول است اسناد رسمى املاك را به همين منظور با ريسمان مخصوصى بسته و روى آن قطعه سربى قرار مى دهند و روى سرب مهر مى زنند، تا اگر از صفحات آن چيزى كم و زياد كنند، معلوم شود. در تاريخ شواهد فراوانى ديده مى شود كه رؤساى حكومت ها، كيسه هاى زر را به مهر خويش مختوم مى ساختند و براى افراد مورد نظر مى فرستادند، اين براى آن بوده كه هيچ گونه تصرفى در آن نشود تا به دست طرف برسد; زيرا تصرف در آن بدون شكستن مهر ممكن نبود.
امروز نيز معمول است كيسه هاى پستى را لاك و مهر مى كنند.
در لغت عرب براى اين معنى كلمه «ختم» به كار مى رود، البته اين تعبير درباره افراد بى ايمان لجوجى است كه بر اثر گناهان بسيار در برابر عوامل هدايت نفوذناپذير شده اند، و لجاجت و عناد در برابر مردان حق در دل آنان چنان رسوخ كرده كه درست همانند همان بسته و كيسه سر به مهر هستند كه ديگر هيچ گونه تصرفى در آن نمى توان كرد، و به اصطلاح قلب آنها لاك و مهر شده است.
«طبع» نيز در لغت به همين معنى آمده است و «طابع» ( بر وزن خاتم) هر دو به يك معنى مى باشد يعنى چيزى كه با آن مهر مى كنند.
اما «رين» به معنى زنگار يا غبار، لايه كثيفى است كه بر اشياء گران قيمت مى نشيند، اين تعبير، در قرآن نيز براى كسانى كه بر اثر خيره سرى و گناه زياد قلبشان نفوذناپذير شده، به كار رفته است، در سوره «مطففين» آيه ۱۴ مى خوانيم: « چنين نيست، اعمال زشت آنها زنگار و لايه بر قلب آنها افكنده است».
و مهم آن است كه انسان مراقب باشد اگر خداى ناكرده گناهى از او سر مى زند در فاصله نزديك آن را با آب توبه و عمل صالح بشويد، مبادا به صورت رنگ ثابتى براى قلب در آيد و بر آن مهر نهد.
در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم:
«هيچ بنده مؤمنى نيست مگر اين كه در قلب او يك نقطه (وسيع) سفيد و درخشنده اى است هنگامى كه گناهى از او سر زند در ميان آن منطقه سفيد، نقطه سياهى پيدا مى شود، اگر توبه كند آن سياهى بر طرف مى گردد و اگر به گناهان ادامه دهد بر سياهى افزوده مى شود، تا تمام سفيدى را بپوشاند، و هنگامى كه سفيدى پوشانده شد، ديگر صاحب چنين دلى هرگز به خير و سعادت باز نمى گردد، و اين معنى گفتار خدا است كه مى گويد: کلا بل ران علی قلوبهم.
ادامه دارد....
#تفسیر_نمونه
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_بقره
#تفسیر_آیات_۶_و_۷ قسمت پنجم
۴ ـ مقصود از «قلب» در قرآن
چرا درك حقايق در قرآن به قلب نسبت داده شده است، در حالى كه مى دانيم قلب مركز ادراكات نيست بلكه تلمبه اى است براى گردش خون در بدن؟!
در پاسخ چنين مى گوئيم:
«قلب» در قرآن به معانى گوناگونى آمده است، از جمله:
۱ ـ به معنى «عقل و درك»، چنان كه در آيه ۳۷ سوره «ق» مى خوانيم: « در اين مطالب، تذكر و يادآورى است براى آنان كه نيروى عقل و درك داشته باشند».
۲ ـ به معنى «روح و جان»، چنان كه در سوره «احزاب» آيه ۱۰ آمده است: «هنگامى كه چشم ها از وحشت فرو مانده و جان ها به لب رسيده بود».
۳ ـ به معنى «مركز عواطف »، آيه ۱۲ سوره «انفال» شاهد اين معنى است: سنُلْقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعب: « به زودى در دل كافران ترس ايجاد مى كنم .»
و در جاى ديگر در سوره «آل عمران» آيه ۱۵۹ مى خوانيم: « ... اگر سنگدل بودى از اطرافت پراكنده مى شدند».
توضيح اين كه:
در وجود انسان دو مركز نيرومند به چشم مى خورد:
۱ـ مركز ادراكات، كه همان «مغز و دستگاه اعصاب» است و لذا هنگامى كه مطلب فكرى براى ما پيش مى آيد، احساس مى كنيم، با مغز خويش آن را مورد تجزيه و تحلیل قرار می دهیم ( اگرچه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسیله ابزارى هستند براى روح).
۲ ـ مركز عواطف، كه عبارت است از همان «قلبِ» صنوبرى كه در بخش چپ سينه قرار دارد و مسائل عاطفى در مرحله اول، روى همين مركز اثر مى گذارد، اولين جرقه از قلب شروع مى شود.
ما هنگامى كه با مصيبتى روبرو مى شويم بالوجدان فشار آن را روى همين قلب صنوبرى احساس مى كنيم، و همچنان وقتى كه به مطلب سرورانگيزى بر مى خوريم فرح و انبساط را در همين مركز احساس مى كنيم.
درست است كه مركز اصلى «ادراكات» و «عواطف» همگى روان و روح آدمى است
ولى تظاهرات و عكس العمل هاى جسمى آنها متفاوت است عكس العمل درك و فهم، نخستين بار در دستگاه مغز آشكار مى شود، ولى عكس العمل مسائل عاطفى از قبيل محبت، عداوت، ترس، آرامش، شادى و غم در قلب انسان ظاهر مى گردد، به طورى كه به هنگام ايجاد اين امور به روشنى اثر آنها را در قلب خود احساس مى كنيم.
نتيجه اين كه: اگر در قرآن مسائل عاطفى، به قلب (همين عضو مخصوص) و مسائل عقلى، به قلب (به معنى عقل يا مغز) نسبت داده شده، دليل آن همان است كه گفته شد، و سخنى به گزاف نرفته است.
از همه اينها گذشته، قلب به معنى عضو مخصوص نقش مهمى در حيات و بقاى انسان دارد، به طورى كه يك لحظه توقف آن با نابودى همراه است. بنابراين چه مانعى دارد كه فعاليت هاى فكرى و عاطفى به آن نسبت داده شود.
ادامه دارد.....
#تفسیر_نمونه
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_بقره
#تفسیر_آیات_۶_و_۷ قسمت ششم
۵ـ چرا «قلب» و «بصر» به صيغه جمع و «سمع» به صيغه مفرد ذكر شده است؟
در آيه فوق، مانند بسيارى ديگر از آيات قرآن، «قلب و بصر» به صورت جمع (قلوب و ابصار) آمده ولى «سمع»، همه جا در قرآن به صورت مفرد ذكر شده است اين تفاوت، حتماً نكته اى دارد، نكته آن چيست؟
پاسخ: درست است كه «سمع» در قرآن همه جا به صورت مفرد آمده و به صورت جمع (اسماع) نيامده است ولى «قلب و بصر» گاهى به صورت جمع مانند آيه فوق و گاهى به صورت مفرد مانند آيه ۲۳ سوره «جاثيه» آمده است:
أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ.
پس آیا كسی كه معبودش را خواستههای نامشروعش قرار داده دیدی؟ خدا او را از روی آگاهی خود [بر اینكه شایسته هدایت نیست] گمراه كرد، و بر گوش و دلش مُهرِ [تیره بختی] نهاد، و بر چشم [دلش] پردهای قرار داده است، پس بعد از خدا چه كسی است كه او را هدایت كند؟ آیا متذكّر [حقایق] نمیشوید؟ (۲۳)
عالم بزرگوار مرحوم شيخ «طوسى» در تفسير «تبيان» از يكى از ادباى معروف چنين نقل مى كند: علت مفرد آمدن «سمع» ممكن است يكى از دو چيز باشد:
نخست: اين كه «سمع» گاهى به عنوان اسم جمع به كار مى رود و مى دانيم كه در اسم جمع معنى جمع افتاده و نيازى به جمع بستن ندارد.
ديگر: اين كه «سمع» مى تواند معنى مصدرى داشته باشد و مى دانيم مصدر دلالت بر كم و زياد هر دو مى كند و نيازى به جمع بستن ندارد.
به علاوه مى توان وجه ذوقى و علمى ديگرى براى اين تفاوت گفت و آن اين كه: تنوع ادراكات قلبى و مشاهدات با چشم، نسبت به «مسموعات» فوق العاده بيشتر است و به خاطر اين تفاوت، قلوب و ابصار به صورت جمع ذكر شده ولى «سمع» به صورت مفرد آمده است.
در فيزيك جديد نيز مى خوانيم: امواج صوتى قابل استماع تعداد نسبتاً محدودى است و از چندين ده هزار تجاوز نمى كند.
در حالى كه امواج نورها و رنگ هائى كه قابل رؤيت هستند از ميليون ها مى گذرد .
#تفسیر_نمونه
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
01.Hamd.00.mp3
1.73M
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_حمد
#حجت_الاسلام_محسن_قرائتی
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
01.Hamd.01.mp3
2.15M
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_حمد
#آیه_۱
#حجت_الاسلام_محسن_قرائتی
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
01.Hamd.02.mp3
1.73M
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_حمد
#آیه_۲
#حجت_الاسلام_محسن_قرائتی
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
01.Hamd.03.mp3
1.91M
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_حمد
#آیه_۳
#حجت_الاسلام_محسن_قرائتی
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
تجوید_م_20.mp3
6.71M
#آموزش_تجوید_قرآن_کریم
#استاد_سید_محسن_موسوی_بلده
#جلسه_بیستم
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
بلد_عبدالباسط.mp3
763.7K
#سوره_بلد
#تلاوت_مجلسی
#استاد_عبدالباسط_محمد_عبدالصمد
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_کهف
#آیه_۸۶
🔅حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا[۸۶]
🔅تا زمانی که به محل غروب خورشید رسید. [منظره غروب] خورشید را چنین یافت که در چشمهای گرم و لجنآلود غروب میکند، و نزد آن قومی را یافت. گفتیم: ای ذوالقرنین! یا [این قوم را] عذاب میکنی و یا در میانشان شیوهای نیک در پیش میگیری. (۸۶)
🔸عین: چشمه
✅ #تفسیر_نمونه:
«حمئة» در اصل به معنی گِل سياه بد بو، و يا به تعبير ديگر «لجن» است و اين نشان میدهد که سرزمينی که ذوالقرنين به آن رسيده بود، دارای لجنزارهای فراوان بود. به طوری که ذوالقرنين به هنگام غروب آفتاب احساس میکرد خورشيد در آن لجنزارها فرو میرود. همانگونه که همه مسافران دريا و ساحلنشينان چنين احساسی را درباره خورشيد دارند که در دريا غروب میکند و يا از دريا سر برمیآورد.
✅ #تفسیر_مجمع_البیان:
در این سفر، به جایی رسید که دیگر پایان آبادانیها بود و بعد از آن دیگر جای آبادی وجود نداشت.
✅ #تفسیر_نور:
پيامبران و اولياى الهى براى حل مشكلات و نجات مردم، شخصاً قيام و اقدام مىكردند و تنها به دعا اكتفا نمىكردند. 👈«بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ»
✅ #تفسیر_المیزان:
مقصود آیه، مخیر کردن ذوالقرنین نیست. بلکه مقصود، مشخص شدن جواب او که مطابق خواست و موازین الهی است میباشد.
⬅️در جمله “اِما ان تعذب“ مفعول را نیاورده و در جمله “و اما ان تتخذ فیهم حسنا” آورده و دلیلش این است که همه آنان ظالم نبودند. واضح است که مردمی که وضعشان چنین باشد، تعمیم عذاب دربارهشان صحیح نیست. برخلاف تعمیم نیکی که میشود هم به صالحانِ مردم نیکی کرد و هم به ناصالحشان.