از روزنوشتهای دکتر #فرهنگ_مهروش
امروز مشغول مطالعۀ پایان نامۀ دانشجویی شده ام. دارم اشکالات را در حاشیه برایش مینویسم. یک ضعف بزرگش آن است که وقتی میخواهد منظوری را برساند، به اندازۀ کافی برایش کلمه ندارد. گرچه پایان نامۀ خوبی نوشته است، از او خواهم خواست قبل از اصلاح نهایی حتماً تعدادی از حکایتهای گلستان سعدی را حفظ کند. به نظرم گنجینۀ لغوی ضعیف موجب آسیب جدی به کار پژوهشی او شده است.
مشکل دیگرش که با آن قبلی هم بیربط نیست، عادت نداشتن به دقت و احساس زود فهمیدن چیزهایی است که اگر آدم درست فکر کند، آن قدرها هم قابل فهم نیستند.
برای نمونه، در مقدمۀ بحثش نوشته بود: چنان که مشاهده کردیم، نه تنها مفسران به درک مشترکی از مفهوم ... دست نیافتهاند، که لغویان نیز بر سر معنای واژۀ قلب اختلاف نظر دارند؛ امری که ضرورت مطالعۀ مفهوم ... را دو چندان میکند.
چون با لحن من آشنایی دارد و میدانم ناراحت نمیشود در حاشیه به شوخی برایش نوشتم: این عدد 2 را با چه محاسبهای کشف کرده اید؟ اگر الآن من بگویم «نه؛ این طور نیست؛ 75/ 1 چندان میکند و دوچندان نمیکند» با چه منطقی میخواهید مرا متقاعد کنید اشتباه میکنم؟! این ادبیات، ادبیات عامیانه است و درخور اهل علم نیست. نوشتار علمی دقیق است.
باید عادت کنیم دقیق بنویسیم و دقیق فکر کنیم. نوشتار غیردقیق نشانگر فکر مبهم و غیردقیق است. شفاف کردن ذهن به تمرین بسیار نیاز دارد. سروکار دائم با آدمهای غیردقیق و خواندن نوشتارهای غیرعلمی و عامیانه موجب کاهش دقت میشود. بهتر است به جای آن که تحت تأثیر ادبیات روزنامهها و نوشتههای غیرعلمی و غیردقیقی از این دست قرار گیریم ، سعی کنیم نوشتههای کسانی را بخوانیم که اهل دقت اند.
#علمی_نویسی
@quranhadithresearches