🔻ماجرای ورقه بن نوفل و موضعگیری دیرهنگام مسلمانان
✍️مصطفی قناعتگر
🔹داستان نقشآفرینی ورقة بن نوفل در ساعات ابتدایی وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله، تا پیش از قرن اخیر مورد نقد از سوی مسلمین قرار نگرفته بود. این داستان که در کتب دست اول اهل تسنن آمده، گویا حکایت از شک رسول خدا نسبت به رسالتش و دلگرمی دادن شخصیت رازآلود ورقة به ایشان دارد. نسخههای تلطیفشدهتر داستان بعدها به کتب شیعه نیز ورود پیدا کرده که البته بحارالانوار همان نسخه متقدم که بحثبرانگیزتر است را نقل میکند.
شاید اولین نفر از مسلمانان که این گزارش مسلم و طبری و دیگران را گزارشی دروغ، ضعیف السند و برساخته دانسته، سید عبدالحسین شرفالدین موسوی عاملی (1377ق/ 1957م) باشد. پس از او و بخصوص در کتب کلامی و علوم قرآنی شیعه، این داستان از جعلیات بیچونوچرا قلمداد شد. شرف الدین در کتاب «النص و الاجتهاد» (1375ق) این گزارش را به دلیل اشکالات سندی و متنی گوناگون مردود میداند.
به گمانْ نزدیک است که دلیل دیرپا نبودن نقد این نقل دیرین میان مسلمانان، دو چیز است:
1. اهل سنت آن را در کتب معتبر خویش یافته بودند و سعی نداشتند تا با بزرگ کردن آن، اعتبار آن کتب را به چالش بکشند. نیز توجه بیشتر آنان به ابعاد بشری پیامبر، هضم یا تاویل گزارش تردید پیامبر در پیامبریاش را برایشان آسانتر میکرد. شیعیان نیز در دورههای نه چندان متقدم (طبرسی و ابن طاووس) با ورود دادن نسخهای تلطیف شدهتر از داستان (مثلا نبود عبارت "خشیتُ علی عقلی/نفسی" در داستان) ماجرا را از حیث کلامی بغرنج ندیدند. تنها مجلسی دوم بود که در بحارالانوار عبارات بحث برانگیز را مانند منابع متقدم عامه نقل کرد.
2. گویا در میان خاورشناسان، از اولین کسانی که با وسطکشیدن داستان ورقه بن نوفل سعی کرد وحیانی بودن قرآن را زیر سوال ببرد «واشینگتن اروینگ» (1783-1859) بود در کتابش «محمد و پیروانش» (1849م). البته او تهمت دروغگو بودن پیامبر را رد میکند و ماجرای وهم را طرح میکند.
این نظریه مطرح بود تا 70 سال بعد که امیل دِرمِنگِم فرانسوی (1971م) در کتاب نسبتا همدلانهاش «زندگانی محمد» (1920م)، بر اساس همین گزارش، خدیجه و ورقه بن نوفل را دو فردی میداند که محمد صلی الله علیه و آله را از تردید ابتدایی نجات دادند و به یقینی با ثبات رساندند که البته ثمرات خوبی برای معنویت آن سامان داشت.
از سوی دگر همانگونه که نوشتم، گویا اولین مسلمانی که این گزارش را نامعتبر دانست شرف الدین بود. با نظر به تاریخ چاپ کتاب امیل درمنگم (پاریس:1920م/ الجزایر:1950م) و تالیف کتاب شرف الدین (1956م) این گمانه قوی مینماید که تضعیف داستان توسط مرحوم شرف الدین، واکنشی بوده در برابر تحلیل اسلامبرنتابِ درمنگم. به هر شکل شرف الدین در لبنانی بوده که کتب فرانسوی راحتتر به آن دیار وارد می شده. شرف الدین علاوه بر اینکه مدافع کیان اسلام و تشیع بود، از رهبران نهضت استقلال لبنان نیز به شمار میرفت که بعید نیست در توجهش به فعالیتهای اسلامشناسان فرانسوی تاثیر داشته باشد. همچنین در همان سال ها (1953م) بود که «ویلیام مونتگومری» اسکاتلندی کتاب «محمد در مکه» اش را به چاپ رساند و همان حرف درمنگم را با غلظت بیشتری بیان کرد.
ناگفته نماند که برخی از اهل سنت متاخر نیز شجاعانه و پس از توجه به اشکالات اسلامشناسان غربی، گزارش ورقه بن نوفل را که در کتب به اصطلاح صحیحشان آمده، غیرقابل اطمینان میداند (ابراهیم عوض، مصدر القرآن دراسة لشبهات المستشرقين والمبشرين حول الوحي المحمدي، ص10)
روشن است چالشهایی که خاورشناسان در مسیر پژوهشگران مسلمانِ علوم قرآنی قرار میدهند، از جهتی بالندگی و قوامیافتن هرچهبیشتر این علوم را سبب میشود و نگاه آنان را به برخی زوایای مغفول جلب میکند.
#قرآن
#حدیث
https://t.me/qurantavan
@tavanerejal
🔻ماجرای ورقه بن نوفل و موضعگیری دیرهنگام مسلمانان
✍️مصطفی قناعتگر
🔹داستان نقشآفرینی ورقة بن نوفل در ساعات ابتدایی وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله، تا پیش از قرن اخیر مورد نقد از سوی مسلمین قرار نگرفته بود. این داستان که در کتب دست اول اهل تسنن آمده، گویا حکایت از شک رسول خدا نسبت به رسالتش و دلگرمی دادن شخصیت رازآلود ورقة به ایشان دارد. نسخههای تلطیفشدهتر داستان بعدها به کتب شیعه نیز ورود پیدا کرده که البته بحارالانوار همان نسخه متقدم که بحثبرانگیزتر است را نقل میکند.
شاید اولین نفر از مسلمانان که این گزارش مسلم و طبری و دیگران را گزارشی دروغ، ضعیف السند و برساخته دانسته، سید عبدالحسین شرفالدین موسوی عاملی (1377ق/ 1957م) باشد. پس از او و بخصوص در کتب کلامی و علوم قرآنی شیعه، این داستان از جعلیات بیچونوچرا قلمداد شد. شرف الدین در کتاب «النص و الاجتهاد» (1375ق) این گزارش را به دلیل اشکالات سندی و متنی گوناگون مردود میداند.
به گمانْ نزدیک است که دلیل دیرپا نبودن نقد این نقل دیرین میان مسلمانان، دو چیز است:
1. اهل سنت آن را در کتب معتبر خویش یافته بودند و سعی نداشتند تا با بزرگ کردن آن، اعتبار آن کتب را به چالش بکشند. نیز توجه بیشتر آنان به ابعاد بشری پیامبر، هضم یا تاویل گزارش تردید پیامبر در پیامبریاش را برایشان آسانتر میکرد. شیعیان نیز در دورههای نه چندان متقدم (طبرسی و ابن طاووس) با ورود دادن نسخهای تلطیف شدهتر از داستان (مثلا نبود عبارت "خشیتُ علی عقلی/نفسی" در داستان) ماجرا را از حیث کلامی بغرنج ندیدند. تنها مجلسی دوم بود که در بحارالانوار عبارات بحث برانگیز را مانند منابع متقدم عامه نقل کرد.
2. گویا در میان خاورشناسان، از اولین کسانی که با وسطکشیدن داستان ورقه بن نوفل سعی کرد وحیانی بودن قرآن را زیر سوال ببرد «واشینگتن اروینگ» (1783-1859) بود در کتابش «محمد و پیروانش» (1849م). البته او تهمت دروغگو بودن پیامبر را رد میکند و ماجرای وهم را طرح میکند.
این نظریه مطرح بود تا 70 سال بعد که امیل دِرمِنگِم فرانسوی (1971م) در کتاب نسبتا همدلانهاش «زندگانی محمد» (1920م)، بر اساس همین گزارش، خدیجه و ورقه بن نوفل را دو فردی میداند که محمد صلی الله علیه و آله را از تردید ابتدایی نجات دادند و به یقینی با ثبات رساندند که البته ثمرات خوبی برای معنویت آن سامان داشت.
از سوی دگر همانگونه که نوشتم، گویا اولین مسلمانی که این گزارش را نامعتبر دانست شرف الدین بود. با نظر به تاریخ چاپ کتاب امیل درمنگم (پاریس:1920م/ الجزایر:1950م) و تالیف کتاب شرف الدین (1956م) این گمانه قوی مینماید که تضعیف داستان توسط مرحوم شرف الدین، واکنشی بوده در برابر تحلیل اسلامبرنتابِ درمنگم. به هر شکل شرف الدین در لبنانی بوده که کتب فرانسوی راحتتر به آن دیار وارد می شده. شرف الدین علاوه بر اینکه مدافع کیان اسلام و تشیع بود، از رهبران نهضت استقلال لبنان نیز به شمار میرفت که بعید نیست در توجهش به فعالیتهای اسلامشناسان فرانسوی تاثیر داشته باشد. همچنین در همان سال ها (1953م) بود که «ویلیام مونتگومری» اسکاتلندی کتاب «محمد در مکه» اش را به چاپ رساند و همان حرف درمنگم را با غلظت بیشتری بیان کرد.
ناگفته نماند که برخی از اهل سنت متاخر نیز شجاعانه و پس از توجه به اشکالات اسلامشناسان غربی، گزارش ورقه بن نوفل را که در کتب به اصطلاح صحیحشان آمده، غیرقابل اطمینان میداند (ابراهیم عوض، مصدر القرآن دراسة لشبهات المستشرقين والمبشرين حول الوحي المحمدي، ص10)
روشن است چالشهایی که خاورشناسان در مسیر پژوهشگران مسلمانِ علوم قرآنی قرار میدهند، از جهتی بالندگی و قوامیافتن هرچهبیشتر این علوم را سبب میشود و نگاه آنان را به برخی زوایای مغفول جلب میکند.
#قرآن
#حدیث
https://t.me/qurantavan
@tavanerejal
▫️▫️▫️▫️
▫️▫️▫️▫️
▫️▫️▫️▫️
🌐 پورتال قرآن و استشراق 👈 https://eitaa.com/Quranic_Studies