eitaa logo
اندیشه های قرآنی
628 دنبال‌کننده
103 عکس
206 ویدیو
46 فایل
﷽ُ بخوان قرآن که دل آرام گیرد آیدی جهت ارتباط @Golyari
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن مى گويد: (فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ). آنان را به رنج و بلا وسختى گرفتار كرديم تا به درگاه ما تضرّع و زارى كنند. تدبّرى در آيه: آيا مى دانى چه تفاوتى ميان واژه «دعا» و «تضرّع» وجود دارد؟ «دعا» همان سخن گفتن با خدا و خواندن او مى باشد. گاه حاجتى دارى و از خدا مى خواهى تا تو را به آرزويت برساند و براى همين دعا مى كنى، گاه از روى عادت دعا مى خوانى و هيچ توجّه قلبى ندارى، امّا موقعى كه شرايط بر تو سخت شده باشد، احساس مى كنى كه دنيا برايت كوچك شده است، سختى و مشكلات فشار آورده است و غوغايى در درونت بر پا شده است. اينجا ديگر با تمام وجود خدا را صدا مى زنى و از او مى خواهى تو را نجات بدهد. به اين حالت تو، «تضرّع» مى گويند. پس «دعا»، خواندن خداوند در همه حالت‌ها است؛ امّا «تضرّع» وقتى است كه تو خدا را با تمام وجودت صدا مى زنى زيرا بلا و سختى به سويت هجوم آورده است و تو هيچ پناهگاهى جز خداى خودت ندارى. قرآن مى گويد كه خدا بندگان خود را به بلا گرفتار مى كند تا آنها تضرّع كنند و وقتى آن حالت تضرّع براى انسان پيش مى آيد، او ارزش پيدا مى كند، زيرا او از دنيا دل بريده و رو به خدا آورده است. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
و کنید طی شد این عمر تو دانی به چه سان؟ پوچ و بس تند چنان باد دمان همه تقصیر من است این و خودم می دانم که نکردم فکری، که تأمّل ننمودم روزی، ساعتی یا آنی که چه سان می گذرد عمر گران؟ کودکی رفت به بازی،بفراغت،به نشاط فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات همه گفتند:کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست، بایدش نالیدن من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن؟ نتوان فارغ و وارسته ز غم همه شادی دیدن؟ همچو مرغی آزاد هر زمان بال گشادن؟ سر هر بام که شد خوابیدن؟ من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو بایدم نالیدن؟ هیچ کس نیز نگفت:زندگی چیست،چرا می آییم………؟ بعد از چند صباح به چه سان باید رفت؟ به کجا باید رفت؟ با کدامین توشه به سفر باید رفت؟ من نپرسیدم هیچ،هیچکس نیز به من هیچ نگفت. نوجوانی سپری گشت به بازی،به فراغت،به نشاط. فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات بعد از آن باز نفهمیدم من،که چه سان عمر گذشت؟ لیک گفتند همه که جوانست هنوز، بگذارید جوانی بکند، بهره از عمر بَرَد کامروایی بکند. بگذارید که خوش باشد و مست، بعد از این باز ورا عمری هست یک نفر بانگ بر آورد که او از هم اکنون باید فکر آینده کند. دیگری آوا داد: که چو فردا بشود فکر فردا بکند. سومی گفت:همانگونه که دیروزش رفت، بگذرد امروزش، همچنین فردایش با همه این احوال من نپرسیدم هیچ که چه سان دی بگذشت؟ آن همه قدرت و نیروی عظیم به چه ره مصرف گشت؟ نه تفکّر، نه تعمّق و نه اندیشه دمی، عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی. چه توانی که زکف دادم مفت، من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت. قدرت عهد شباب،می توانست مرا تا به خدا پیش بَرَد، لیک بیهوده تلف گشت جوانی هیهات آن کسانی که نمی دانستند زندگی یعنی چه رهنمایم بودند، عمرشان طی می گشت بیخود و بیهوده، ومرا می گفتند که چو آن ها باشم، که چو آنها دایم فکر خوردن باشم،فکر گشتن باشم،فکر تأمین معاش، فکر ثروت باشم،فکر یک زندگی بی جنجال ،فکر همسر باشم. کس مرا هیچ نگفت زندگی ثروت نیست، زندگی داشتن همسر نیست، زندگانی کردن فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست، من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت. ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم. حال می پندارم هدف از زیستن این است رفیق: من شدم خلق که با عزمی جزم پای از بند هواها گُسَلَم گام در راه حقایق بنهم با دلی آسوده فارغ از شهوت و آز وحسد و کینه و بخل، مملو از عشق و جوانمردی و زهد در ره کشف حقایق کوشم، شربت جرأت و امّید و شهامت نوشم، زره جنگ برای بد و نا حق پوشم ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش، ره نمایم به همه گر چه سرا پا سوزم. من شدم خلق که مثمر باشم، نه چنین زائد و بی جوش و خروش، عمر بر باد و به حسرت خاموش ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم کاین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت: کودکی بی حاصل،نوجوانی باطل، وقت پیری غافل به زبانی دیگر: کودکی در غفلت ،نوجوانی شهوت، در کهولت حسرت. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
عصر در دوران طلایی ظهور و حاکمیت معصوم همه دنیا به اهل بیت روی می‌آورد که امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره این گونه بیان فرموده اند: دنیا بر ما روی می‌آورد مانند روی آوردن ماده شتر به بچه اش. [۱] آنگاه قرائت کرد: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ. روی آوردن مادر به فرزند از اشتیاق، مهربانی و هرگونه درخدمت بودن حکایت می‌کند. در روایت دیگری ابوسعیدخدری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود: امت مهدی علیه السلام آن چنان به سوی او جمع می‌شوند که زنبور عسل به دور پادشاه خود جمع شود. [۲] ---------- [۱]: نهج البلاغه، ح۲۰۹: لَیَعْطِفَنَّ عَلَیْنَا [الدُّنْیَا] عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَی وَلَدِهَا. ثُمَّ قَرَأَ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ. [۲]: الملاحم و الفتن، ص۶۹؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج ۱، ص۲۵۷: «ان الأمة تأوی الیه کالنحل إلی یعسوبها». قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
حضرت مهدی علیه السلام و حیات معنوی انسان ها «قل أرأیتم ان أصبح ماؤکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین» [۱] امام باقرعلیه السلام در تفسیر این آیه می‌فرماید: «نزلت فی الإمام القائم؛ یقول: ان أصبح امامکم غائباً عنکم لا تدرون أین هو، فمن یأتیکم بامام ظاهر یأتیکم بأخبار السّموات و الأرض و حلال اللّه و حرامه؟ ثم قال: و اللّه! ما جاء تأویل هذه الآیة و لابدّ أن یجی ء تأویلها»؛ آیه ی شریفه در باره ی حضرت مهدی علیه السلام نازل شده و معنایش این است: اگر امام شما پنهان گردد و ندانید که او کجاست، پس چه کسی برای شما امامی می‌آورد که از اخبار آسمان‌ها و زمین شما را مطلع ساخته و حلال و حرام الهی را بیان کند؟ آنگاه فرمود: سوگند به خداوند تأویل این آیه هنوز نیامده و ناگزیر خواهد آمد. [۲] این روایت و مانند آن از قبیل تطبیق است؛ یعنی آیه ی شریفه مربوط به آب جاری است که مایه ی حیات موجودات زنده است و باطن آن مربوط به امام و علم و عدالتِ جهان گستر اوست که آن نیز مایه ی پیدایش حیات معنوی جامعه ی انسانی است. [۳] سرّ این که عصر ظهور حضرت مهدی علیه السلام را به آب حیات بخش تشبیه کرده، شاید به دلیل امور زیر باشد: ۱ - همان گونه که نزول آب از عالم بالاست، موضوع امامت حضرت مهدی علیه السلام و ظهور آن بزرگوار نیز امر آسمانی است. ۲ - آب منشأ حیات موجودات است؛ «و جعلنا من الماء کلّ شی ء حیّ»، حکومت حضرت مهدی علیه السلام نیز مایه ی حیات فکری و معنوی مسلمانان است. ۳ - آب مایه ی پاکیزگی و رفع آلودگی هاست. حکومت حضرت مهدی علیه السلام نیز مایه ی پاکیزگی و طهارت دلهاست. ۴ - سرسبزی و طراوت گیاهان و درختان به دلیل آب است، طراوت و شادابی مؤمنان نیز در زمان حکومت حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود. ---------- [۱]: ملک / ۳۰. [۲]: نور الثقلین / ج ۵ / ص ۳۸۷. [۳]: المیزان / ج ۱۹ / ص ۳۴۹ ؛ نمونه / ج ۲۴ / ص ۳۶۰. http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
چرا خودت را ارزان فروختى؟ سيزده فروردين بود و روز طبيعت. مردم به دل طبيعت مى رفتند. جمعى از اقوام من هم آماده شده بودند تا به كوهستان بروند و آن روز را مهمان كوه باشند. من بايد يكى از كتاب هايم را تمام مى كردم و تصميم نداشتم همراه آنها بروم؛ امّا سرانجام با اصرار فرزندم تصميمم عوض شد و ما به طبيعت رفتيم. وقتى آنجا رسيديم، نسيم بهارى مى وزيد و جان و تن را نوازش مى كرد. هوا آفتابى بود و من رفتم قدرى قدم بزنم. آن طرف تر متوجّه سر و صداى كودكان شدم. نزديك رفتم تا ببينم چه خبر است. آنها مشغول جمع كردن سنگ هايى بودند كه هيچ ارزشى نداشت. چند تا از آنها با افتخار و غرور فرياد مى زدند: ما بيشتر از شما سنگ داريم. با خود فكركردم چرا وسوسه نمى شوم تا من هم اين سنگ‌ها را جمع كنم؟ من مى دانستم كه اين سنگ‌ها هيچ ارزشى ندارند، من به آن سنگ‌ها هيچ وابستگى نداشتم. پس چرا وقتى مى بينم عدّه اى دارند پول و ثروت بيشترى را جمع مى كنند وسوسه مى شوم تا من هم از قافله عقب نمانم؟ معلوم مى شود كه اگر دلم مى خواهد ثروت و قدرت و شهرت بيشترى داشته باشم براى اين است كه به آنها وابستگى دارم. در واقع من اسير چيزى شده‌ام كه به زودى بى ارزش مى شود. اگر آخرت را فراموش كنم و فقط به دنيا فكر كنم حق دارم باور كنم كه هر كس ثروت بيشترى دارد برنده تر است. آن روز فهميدم كه بايد آرزوى من بزرگتر و بهتر از خودم باشد، وقتى دنيا را آرزو مى كنم، ضرر مى كنم چرا كه من از همه دنيا بهتر و والاتر هستم. وقتى اسير دنيا مى شوم بر خودم ظلم كرده ام. خودم را باخته‌ام و خسران كرده ام. قرآن در وصف ستمكاران مى گويد: (أُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ). آنان كسانى هستند كه به خود خسران زده اند. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
من فقط به خاطر خدا نوشتم نوشتن يك كتاب زحمت زيادى دارد، چه شب هايى را بايد تا صبح بيدار باشى تا بتوانى كلمات را كنار هم بچينى و كتاب مفيدى براى مردم بنويسى. تو هم بعد از روزها تلاش، كتابى به نام منازل الآخرة را نوشتى. تو در كتاب خود تلاش كردى تا مردم سفر قيامت را به ياد آورند و براى آن آماده شوند. خدا را شكر كه كتاب تو چاپ شد و در دسترس مردم قرار گرفت. پدر كه خيلى به تو علاقه دارد، روزها به حرم حضرت معصومه (س) مى رود و بعد از نماز به سخنرانى‌ها گوش مى دهد. تو در اتاق مطالعه خود مشغول فيش بردارى براى كتاب بعدى خود هستى كه درِ خانه به صدا در مى آيد. از جا برمى خيزى، مى روى و در خانه را باز مى كنى. فكر مى كنى چه كسى به ديدنت آمده است؟ پدر آمده است. خيلى خوشحال مى شوى، كتاب هايى كه در اتاق پخش شده است را جمع و جور مى كنى و از پدر مى خواهى بنشيند. مى روى يك سينى چاى مى آورى و در مقابل پدر، دو زانو مى نشينى. منتظر هستى تا پدر سخن خويش را آغاز كند، پدر نگاهى به تو مى كند و مى گويد: عباس! امروز در حرم حضرت معصومه (س) بودم، سخنران كتابى را در دست گرفته بود و از آن خيلى تعريف مى كرد، فكر مى كنم اسم آن منازل الآخرة بود. آن سخنران از روى اين كتاب براى ما حديث هم خواند. پسرم، كاش تو هم در جايى سخنرانى مى كردى و براى مردم حديث مى خواندى! تا كى مى خواهى گوشه اين خانه بنشينى؟ و تو سر خود را پايين مى گيرى، مى خواهى بگويى كه پدر جان! كتابى كه صفحه اى از آن را برايت خوانده اند، كتابِ پسرت است. من نويسنده آن كتاب هستم؛ امّا ديدى اين طورى ريا مى شود، درست نيست از خودت تعريف كنى، تو اين كتاب را براى خدا نوشته اى، نه اين كه نزد پدر خويش به آن افتخار كنى. سرانجام رو به پدر مى كنى و مى گويى: پدر جان، اين كارها توفيق مى خواهد، دعا كن خدا به من هم توفيق انجام اين كارهاى خوب را بدهد. پدر هم در حقّ تو دعا مى كند. تو كسى هستى كه كارت را فقط به خاطر خدا انجام دادى. تو به دنبال اين نبودى كه خودت را مطرح كنى يا خودت را بزرگ نشان بدهى. تو قرآن را خوب فهميده بودى. و خدا هم تو را عزيز كرد و تو را با كتاب «مفاتيح الجنان» كه با زحمت زياد نوشتى، مشهور ساخت. و امروز در همه خانه ها، كتاب تو كنار قرآن است. قرآن مى گويد: (تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلاَ فَسَادًا). ما سراىِ آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در دنيا خواستار برترى و فساد نيستند. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
صداى گريه نوزاد من است شب از نيمه گذشته و همه مردم در خواب ناز هستند؛ امّا تو بيدار شده اى. به سوى حوض مى روى تا وضو بگيرى. عكس ماه در آب حوض افتاده است، همه جا سكوت است، نسيم مى وزد. وضو مى گيرى و به اتاق خود برمى گردى. رو به قبله، كنار سجاده ات مى نشينى. ابتدا مقدارى قرآن مى خوانى، قرآن دل را زنده مى كند. سخن خدا را با تمام وجودت مى شنوى. اكنون ديگر تو مى خواهى با خدايت سخن بگويى. مشغول خواندن نماز شب مى شوى. چه رمز و رازى در اين نجواى شبانه نهفته است كه هر شب خواب را از تو مى ربايد. به راستى كه دوستان خدا در دل شب چه صفايى مى كنند و در خلوت كردن با خدا چه چيزهايى را مى بينند كه اين گونه بيقرار او هستند! مدّتى مى گذرد، نماز تو به پايان رسيده است، سر به سجده گذاشته اى و اشك مى ريزى. خودت هم نمى دانى چه مى شود كه ناگهان احساسى به تو دست مى دهد، سبكبال مى شوى، گويى كه در آسمان هستى. سر از سجده برمى دارى، دست هايت را به سوى آسمان مى گيرى، حسى با تو سخن مى گويد كه امشب شب تكرار نشدنى است، هر چه از خدا بخواهى امشب به تو مى دهد. نمى دانى چه شده است؛ امّا هر چه هست لطف دوست است، امشب او مى خواهد به تو پاداشى بدهد. به فكر فرو مى روى، آرزوهاى زيادى دارى. نمى دانى كدام را انتخاب كنى. ناگهان صداى گريه اى به گوشت مى خورد. تو اين صدا را مى شناسى. پسرت در گهواره است كه گريه مى كند. نامش محمّد باقر است. با صداى گريه او، فكرى به ذهنت مى رسد، تو ديگر مى دانى چه دعايى نظير از سخنان اهل بيت (ع) است. فرزند تو به مكتب شيعه جان تازه اى مى دهد. فرزندت، علامه مجلسى مى شود و تا دنيا باقى است نامش بر آسمان مكتب شيعه مى درخشد. قرآن دعاى مؤنان را چنين بيان مى كند: (رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَ جِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ). خدايا! همسران و فرزندانى به ما موهبت كن كه مايه روشنى چشم ما باشند. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
1_58326527.mp3
3.59M
حاج آقا قرائتی حسابرسی قیامت قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
و روزی ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺴﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .. ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﻣﺒﺎﺵ .. ﺩﺭﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ .. ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ .. ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺕ ﮔﺮﺩﺍند إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ(ذاریات، 58) همانا ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻭ ﻣﻘﺘﺪﺭ ﻭ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
باشه !!! حاج آقای قرائتی: ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ ‌ : ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷه، کافیه. نماز هم نخوندی نخون...روزه نگرفتی نگیر. به نامحرم نگاه کردی اشکال نداره و........... فقط سعی کن دلت پاک باشه!!!!!!!!!!!! ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ : ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺁﻣﻨﻮﺍ ] ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ : [ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ] ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ . ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ . ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ . ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ . ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ !! قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
قرآن مى گويد: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا). اى كسانى كه ايمان آورده ايد از گناهان خود توبه راستين وخالص كنيد. تدبّرى در آيه: براى اين مفهوم «بازگشت» در زبان عربى دو واژه وجود دارد: «رجوع» و «توبه». ميان اين دو واژه تفاوتى دقيق وجود دارد: فرض كن كه پسر شما براى تحصيل در دانشگاه به كشور ديگرى رفته است. شما دلت براى او تنگ شده است. چند سال مى گذرد و پسر شما مدرك دكتراى خود را مى گيرد. شما از او مى خواهيد به وطن برگردد و به كشور خود خدمت كند. پسر شما هم قبول مى كند و به كشور باز مى گردد. امّا ممكن است يك نفر مال باخته باشد و براى اين كه از دست طلب كارها نجات پيدا كند از كشور فرار مى كند. پدرش از او هيچ خبرى ندارد. بعد از مدّتى به پسر تلفن مى زند و مى گويد: «پسرم! بلند شو بيا ايران! من خانه و ماشين خودم را مى فروشم و قرض تو را مى دهم». آن پسرِ فرارى هم حرف پدر را قبول مى كند به وطن باز مى گردد. حالا خوب دقّت كن، ما در زبان فارسى براى اين دو جريان كلمه «بازگشت» را به كار مى بريم. بازگشت پسرى كه دكتر شده است و بازگشت پسرى كه فرارى بوده است. امّا در زبان عربى به بازگشت آن دكتر، «رجوع» مى گويند و به بازگشت آن پسر فرارى، «توبه» مى گويند. پس در «توبه»، بازگشت از گناه همراه با پشيمانى وجود دارد؛ امّا در «رجوع» مى توان بازگشت افتخارآميز را ملاحظه كرد. خدا در قرآن بندگان خوب خود را صدا مى زند و از آنها مى خواهد به سوى او رجوع كنند. خدا به امام حسين (ع) مى گويد: اى بنده من! به سوى من رجوع كن. امّا خدا به بندگان فرارى و خطاكار خود مى گويد كه توبه كنند. در آيه بالا خدا آنها را صدا مى زند و به آنها مى گويد: از گناهان خود پشيمان شويد و توبه كنيد و به سوى من بازگرديد. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
با سلام خدمت همراهان قرآنی ان شاءالله برای ماه مبارک رمضان مباحثی درباره زندگی قرآنی با روش خاص خواهیم داشت. از خداوند متعال خواستاریم که به ما توفیق زندگی قرآنی را عنایت بفرماید و در این ماه عزیز شروع زیبایی داشته باشیم
قرآن مى گويد: (وَ لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ). از گام هاى شيطان پيروى نكنيد و فريب او را نخوريد كه او دشمن آشكار شماست. تدبّرى در آيه: اگر در اين آيه خوب دقّت كنى مى بينى كه خدا از ما مى خواهد به دنبال شيطان راه نيفتيم و فريب او را نخوريم. جالب است كه خدا به ما نمى گويد: «در راه شيطان نباشيد»، بلكه مى گويد: «دنبال گام هاى شيطان نباشيد». در اين تعبير نكته دقيقى وجود دارد: كسانى كه معتاد به مواد مخدر خطرناك مى شوند راهى جز مرگ در انتظارشان نيست. چطور مى شود يك جوان فريب مى خورد و رو به اين مواد مخدّر مى آورد و زندگى خود را تباه مى كند؟ هرگز شيطان در آغاز، پايان اين راه را به اين جوان نشان نمى دهد زيرا اگر اين جوان بداند سرانجام اين كار جز مرگ نيست هرگز فريب نمى خورد. شيطان گام به گام جلو مى آيد، ابتدا از او مى خواهد كه فقط براى امتحان اين مواد را مصرف كند. اگر او قبول نكرد، شيطان نااميد مى شود؛ امّا اگر قبول كرد گام هاى بعدى شروع مى شود. آيا قصّه آن شتردزد را شنيده اى؟ روز اوّل با دزديدن يك تخم مرغ شروع كرد و كم كم كارش به آنجا رسيد كه براى دزيدن يك شتر، صاحب آن را كشت. ما بايد مواظب باشيم هرگز دنبال شيطان گام برنداريم. نگوييم اين يك گام كوچك است. زيرا همه كسانى كه فريب خوردند با گام هاى كوچك دنبال شيطان رفتند و به بدبختى و هلاكت رسيدند. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
هر انسان در بعد انسانیتش دارای ویژگیهایی است که در او نهادینه شده است و از آن تعبیر به فطریات میشود. مراد از فطریات چیزی است که فقط در انسان وجود دارد و با دیگر موجودات اشتراک ندارد و به اصطلاح منظور ما غریزه نیست که شامل شهوت و غضب و خوردن و ...شود. بلکه مراد خصوصیاتی است که فقط در انسان وجود دارد مثل : حس حس حس حس حس حس این موارد از اموری است که در درون هر انسان به ودیعه نهاده شده و از امور اکتسابی نیست و در همه انسانها مشترک است. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
یکی از موارد حس است که میخواهد در زندگی به بالاترین مراتب آن دست پیدا کند و هر چه بالاتر میرود دوست دارد بالاتر رود تا جایی که به مقام آیه زیر برسد: «ثمَّ دَنَا فَتَدَلى فَكانَ قَاب قَوْسينِ أَوْ أَدْنى» سپس نزديكتر و نزديكتر شد... تا آنكه فاصله او (با پيامبر) به اندازه فاصله دو كمان يا كمتر بود. افرادی را برای خود قرار میدهد و هدفش را رسیدن به آن قله در زندگی، ترسیم میکند. و اگر برسد باز می خواهد قلّههای بلندتری را فتح کند. قرآن کریم نیز این حس را بی پاسخ نگذاشته و برای ما اسوه و الگو معرفی کرده است: «لَّقَدْ كانَ لَكُمْ فى رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسنَةٌ لِّمَن كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً» قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند. «قَدْ كانَت لَكُمْ أُسوَةٌ حَسنَةٌ فى إِبْرَهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ» قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
برای رسیدن به قله های بلند در این زندگی، و و نیاز است، ازجمله: ✅هدفداری در زندگی ✅مشخص شدن راه ✅وجود راهنما ✅ابزار لازم برای طی مسیر ✅و قانونی که به ما نشان میدهد که چه بایدها و نبایدهایی را باید رعایت کنیم، چه پستی، بلندیهایی را باید پشت سر بگذاریم، چه چیزهایی را باید به دست آوریم و از چه چیزهایی باید حذر کنیم، دستگیره ها و پله های اوج کدام است و چاه و چاله ها کداماند. خدای مهربان که علیم و حکیم است، فکر همه را کرده و بهترین ها را در اختیار ما قرار داده است. 📢📢📢اگر میخواهی بهترین باشی باید با بهترینها همراه شوی قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
همانطور که رسیدن به قلّه بدون تلاش و جهد و مشقّت نیست و نیاز به حرکت دارد، رسیدن به اوج قلّه ی زندگی نیز با همت و تلاش و حرکت همراه است. «يَأَيُّهَا الانسنُ إِنَّك كادِحٌ إِلى رَبِّك كَدْحاً فَمُلَقِيهِ‏» اى انسان، حقّاً كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد. همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
در این زندگی پرفراز و نشیب خداوند متعال برای ما به سمت و کمال، کتابی نازل کرده که اگر نام آن را کتاب زندگی بگذاریم، بیراهه نرفته ایم، کتابی که است، کتابی که است، کتابی که است، کتابی که است، کتابی که بیانگر هر چیزی است، و بالغ بر 40 نام و وصف برای خودش بیان کرده است. اگر کسی مانند غلامی حلقه به گوش، مطیع فرامینش باشد، یقینا به اوج میرسد و اگر جایی به مشکلی برخورد، خداوند متعال برای آن مبیّن و مفسرانی قرار داده که آن را برای ما بیان کنند و باید درِ خانه وحی را کوبید. «وَ أَنزَلْنَا إِلَيْك الذِّكرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» و ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى؛ و شايد انديشه كنند! «فَسئَلُوا أَهْلَ الذِّكرِ إِن كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
همه برای زندگی بهتر تلاش می کنیم شادکامی و سعادت در چیست؟ در رفاه مادی؟ در سلطه جویی و قدرت و مقام؟ در زیبایی و دلفریبی؟ اصلا خوشبختی چیست؟ هر کسی تعریفی ارائه داده اما با خطاهای متعدد روبرو شده. خصوصا غربی‌ها به بن بست خورده اند ژان پل سارتر: همه چیز کشف شده جز چگونه زیستن. تئودور پارکر آمریکایی: کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودم که روش زندگی را به من بیاموزد. ویکتورهوگو: مردن ناگوارترین نیست، راه زندگی را نیافتن ناگوارتر است. حال چه کنیم؟ چقدر فرصت داریم با این آزمون و خطاها پیش برویم؟ اما قرآنی داریم که دستور زندگی را به ما داده است مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ(نحل، ۹۷) دین نیامده تا ما را محدود کند بلکه بال پرواز ما به آسمان سعادت است. وای به حال روزی که کوری عصا کش کور دگر شود. خفتگان را خفته کی کند بیدار پس بیدار شویم از چه کسانی تبعیت می کنیم؟ بدبخت کسی است که سر بتابد زین در که دری دگر بیابد قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d