#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#غزل
شگفتا! کرامات ماهی تمام
چه ماهی؟ که خورشید صبح است و شام
چه ماهی؟ که فرزند امّ القری
چه ماهی؟ که لبخند بیت الحرام
چه ماهی؟ چه مردی؟ سلام علیه
چه مردی؟ چه ماهی؟ علیه السّلام
چه حسن شروعی است ماه رجب
چه حسن ختامی است ماه صیام
همه عمر او یک نماز است و بس
سکوتش قعود و خروشش قیام
دم از حق زده دم به دم تیغ او
اگر در مصاف است، اگر در نیام
چه ژرف است! آری؛ چه ژرف و شگرف!
کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام
در اوصاف آن حُسن بیخاتمه
رسید این ترنّم به حُسن ختام
به لب دارم این نغمه را دم به دم
به سر دارم این سایه را مستدام
امیری حسینٌ و نعم الامیر
امامی علیٌ و نعم الامام
#سید_محمد_جواد_شرافت
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
امشب دلم بهانه ء مولا گرفته است
دستی به عرش غرق تمنا گرفته است
دستی دگر به چادر زهرا گرفته است
حالا تمام حاجت خود را گرفته است
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
این بار هم رسانده مرا بر سر قرار
کون و مکان ز خلقت دادار حیدر است
جان نبی و احمد مختار حیدر است
استاد بی نظیر علمدار حیدر است
بر مشکلات و چاره هر کار حیدر است
نام تورا به شعر «صد و ده »بار می برم
با بال دل به سمت حریم تو می پرم
مستیم ! از پیاله و از خمرهء سبوست
من در درون میکده و شعر روبروست
ساقی و ساغر و می و شاعر به گفتگوست
«شیر خدا و رستم دستانم آرزوست»
نام تو برده ام دل من بی قرار شد
«حافظ بیا که نوبت زلف نگار شد»
بی شک محبت ازلی آفریده اند
لایق نبوده ایم ولی آفریده اند
حتما برای یک عملی آفریده اند
مارا فقط به عشق «علی» آفریده اند
زیباترین قافیه ء هر غزل تویی
شیرین تر از شهدُ شکر هم عسل تویی
« دُر نجف» به دست نمایم برای تو
ای من فدای« جُرج جرقداق» های تو
تنها نه من تمام جهان خاک پای تو
یک عمر میشوم سر کویت گدای تو
موسی شدی و سینه من هم بسان نیل
ای بر تمام زندگیم شاه بی بدیل
نوبت به خلق صورت ماهت رسیده است
وقتی خدا صورتتان را کشیده است
بی شک تورا شبیه خوش آفریده است
تا که ز روح خود به تن تو دمیده است
آری کتاب آفرینش مان آیه دار شد
در خلقت زمین و زمان انفجار شد
افتاده ای اگر که ز پا «یا علی » بگو
شاهی اگر تو یا که گدا «یاعلی» بگو
در هر نماز و وقت دعا «یاعلی» بگو
حتی تو هم رسول خدا «یاعلی» بگو
دنیای بی امام به پایان رسیده است
شان نزول سورهء « انسان» رسیده است
ابرو کشیده ای و سخت نمایی قرار را
برهم زدی به وقت نبردت فرار را
بیچاره دشمنی که نبیند سوار را
«هو هو» نزن مست کنی «ذوالفقار» را
لشگر ذلیل از دم این« ذوالفقار» گشت
آقا یواش....!!! دشمنتان تار و مار گشت
یک سو خدا و آن طرف ماجرا «علی» است
یک سمت« سیف» و سمت دگر «لافتی» «علی » است
قبل از ازل ، صاحب «قالوا بلی»« علی» است
بعداز خدا کفر نگویم خدا ،«علی » است
دردم به استخوان رسیده «علی» جان اشاره کن
جان میدهم برات فقط آقا اراده کن
لطفی بکن به شاعرک دل شکسته ات
«اشفع لنا» ... به همسر در خون نشسته ات
لکنت زبان گرفته ام از دست بسته ات
جانم فدای آن تن رنجور و خسته ات
ای آیت خدا نظری هم به ما بکن
فکری به حال درد من بی دوا بکن
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#مثنوی
ما سوا و محور مينا علسيت
شهسوار تاج کرمنا عليست.
معنى والشمس نور روى اوست
معنى والليل مشکين موى اوست.
دين حق با نام او کامل شده
هل اتى در شأن او نازل شده.
چون خدا ايجاد غرب و شرق کرد
قبل از ان نور على را خلق کرد.
عشق با نام على اغاز شد
با على درهاى رحمت باز شد.
اين حديث دل بود تصنيف نيست
شيعه در محشر بلا تکليف نيست.
شيعه پايش در مسير اولياست
شيعه مولايش على المرتضاست.
هر کسى را اسم اعظم داده اند
بر لبش نام على بنهاده اند.
او به بيت الله رکن و قائمه است
تاج احمد افتخار فاطمه است.
عشق بر حجاج احرام ولاست
کعبه ى کعبه علي المرتضاست.
نوح گر در بحر از طوفان برست
مرتضى بگرفت سکان را بدست.
هستِ او هستى به عيسى داده است
او عصا بر دست موسى داده است.
اوست هدهد را غزل خوان کرده است
او سليمان را سليمان کرده است.
او به ابراهيم احسان کرده است
اوست اتش را گلستان کرده است.
آن ملاحت که به يوسف داده اند
جان يوسف از علي بستانده اند.
عشق او از دل تجلا مى کند
يا على گفتن گره وا مى کند.
تا على سر رشته دار کارهاست
مکتب شيعه پر از عمار هاست.
يا على گفتن رموز انبياست
يا على گفتن شعار مصطفاست.
يا على گفتن مرام فاطمه است
مزد هر شيعه سلام فاطمه است.
پيش او افتاده مرحب از نفس
بت شکستن کار حيدر هست وبس.
پس سخن بى پرده گفتن بهتر است
چرخ تحت اقتدار حيدر است.
تا على فرمانده دهر است دهر
شيعه با ضد على قهر است قهر.
او نه تنها در زمين نام آور است
نام او در اسمانها حيدر است.
سعى کن محشور گردي با علي
پس بگو #خوشزاد يا هو يا علي.
آنکه او فرمانرواى محشر است
حيدر است و حيدر است و حيدر است.
#مرحوم_سيد_حسن_خوشزاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
سلام ای جوابِ سلامِ خدا
ظُهورت طلوعِ تمامِ خدا
تویی آفتابِ بلندِ زمین
تویی سایهیِ مُستدامِ خدا
تویی که به تعظیمِ تو امر کرد
تویی صاحبِ احترام خدا
تو نهجالبلاغه تو قرآن تو وَحی
کلامی بگو هم کلامِ خدا
صدایت صدایش به معراج بود
حدیثَت حدیثِ مُدامِ خدا
برایِ تو کعبه جگر چاک زد
بیا مَردِ بیتُالحَرام خدا
مرا کعبهی سینه چاکم کنید
فقط پایِ حیدر هلاکم کنید
علی ابتدا و علی انتهاست
علی مصطفیٰ و علی مرتضیٰ ست
علی اول است و علی آخر است
علی در ظهور و علی در خَفاست
علی ظاهر است و علی باطن است
علی لااِلهَ علی لافَتاست
علی در مَعارج علی در بُراق
علی اِنَما و علی وَالضُحیٰ ست
علی با حق است و علی بر حق است
علی کعبه است و علی در حَراست
علی نیست آن و علی نیست این
علی نه جدا و علی نه خداست
علی را بگو هرچه گویی کم است
که زهرا علی و علی فاطمه ست
اگر تیغِ تو سایه گُستر شود
همان ابتدا کارِ یکسر شود
غلط گفتم آقا ندارد نیاز
که تیغِ شما خرجِ لشگر شود
نیازی ندارد که میدان چو خاک
به یک ضربهیِ مالکاشتر شود
محال است جمعِ تمامِ سپاه
که با قنبرِ تو برابر شود
زمانِ شروعِ رجز خوانیات
زمین کَر شود آسمان کَر شود
خدا دوست دارد تماشا کند
کمی ذوالفقارِ علی تَر شود
بِبَندَد اگر دستمالِ نَبَرد
نباشد کسی را خیالِ نَبَرد
به کعبه بکو رازِ تنزیل را
بگو بِشکَنَد قلبِ قندیل را
تو و مادر و مصطفی و خدا
ببین دورِ خود جمعِ فامیل را
بخوان با فِصاهَت زِ با تا به سین
زبورانه تورات و اِنجیل را
کمی گَردِ نعلینِ خود را بریز
تَفَقُد نما بالِ جبریل را
برای یتیمان کمی کار کُن
بِکَن چاهِ آب و بزن بیل را
بکش طعنههای زن پیر را
بِبر روزها بارِ زنبیل را
تویی صاحبِ پینههای قدیم
تویی مَرکبِ کودکان یتیم
نگهدار ما را برای خودت
فقط بینِ مِهمانسَرای خودت
مرا آیِنه کُن به دردی خورَم
در آغوشِ ایوان طلای خودت
برای پدر مادرم کافی است
نخی ، ریشهای از عبایِ خودت
اگر پا گذارم به جا پایِ تو
مرا میبری تا خدایِ خودت
مرا میبرد گوشه ای از بقیع
فقط ردِ پا ردِ پایِ خودت
سَرَت مانده بر شانهیِ نخلها
بگو با من از ماجرایِ خودت
چرا استخوان در گلو ماندهای
که با روضههایی مَگو ماندهای
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
نماهنگ دورت بگردم آقا.mp3
8.27M
❤️اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ ❤️
✅کانال #مداحی و استوری
#امام_زمان (عج) #ماه_رجب
❤️👇
🆔@madahi_1403
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
پادشاهي كه غريب و آشنا را دوست داشت
روزها خدمت به خلق و شب دعا را دوست داشت
مست حب اش هر كه شد از مستحب ها دل بريد
پاك دامن مادري كه مرتضي را دوست داشت
با صدايش حرف ميزد در شب معراج حق
بس كه در عالم پيمبر اين صدا را دوست داشت
داد انگشتر به سائل در همان حين ركوع
سجده واجب شد به شاهي كه گدا را دوست داشت
حب او را شك نبايد كرد شرط بندگي ست
هر كسي كه عاشق او شد خدا را دوست داشت
هم برادر هم وصي هم اولين هم آخرين
حضرت بدرالدجا شمس الضحي را دوست داشت
ابروانش باطن سعي صفا و مروه است
اصل حج از اين جهت سعي صفا را دوست داشت
صد هزاران چون اميني لازم است و عمر نوح
تا بگوئيم از خدائي كه خدا را دوست داشت
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#غزل
بدون حُبِّ تو مولا ، صراط میلرزد
اگر اشاره کنی ، کائنات می لرزد
اگر نسیم تکانی به گیسویت بدهد
ز پیچ زلف تو راه نجات می لرزد
نبوده گَردِ تَغَیُّر به ذاتِ ثابتِ تو
که پیشِ پایِ تو ، پُشتِ ثبات میلرزد
«شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام»*
بدون حُبّ علی ، مُحکمات میلرزد
چه هیبت است خدایت نهاده در اسمت
که از نوشتنِ نامت ، دوات می لرزد
فقیه و صوفی و زاهد ، تمامْ مست تو اَند
هر آنکه آمده در این بساط می لرزد
ز شوقِ دیدنِ تو ، میلِ رقص پیدا شد
تنم اگر که به وقت ممات میلرزد
#علی_مقدم_عاصی_خراسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#غزل_پیوسته
با خیالت غزلی در شُرف آغاز است
در هوای تو دلی منتظر پرواز است
طرح انگور ضریح تو یادم آورد
که در میکده ات رو به خلایق باز است
ما همه مست غدیر خم چشمت هستیم
مستی از دست تو یک مستی بی اندازه ست
باز هم نام تو را بر لبش آورده مسیح
به امید دم تو در صدد اعجاز است
هر طرف می نگرم روی تو را می بینم
دائم از مأذنه نام تو طنین انداز است
دل که با حال و هوای تو هوایی باشد
مقصد راه قرار است رهایی باشد
دوستت دارم و سلمان به همه ثابت کرد
عاشقت فرق ندارد که کجایی باشد
از تمنای وصال تو فقط باید گفت
راوی شعر اگر شیخ بهایی باشد
من به نادانی خود معترفم میدانم
محفل انس تو باید علمایی باشد
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ام
تا کجا بین من و دوست جدایی باشد
من فقط چشم به راهم که ببینم روزی
گنبد همسرتان نیز طلایی باشد
ای به الطاف تو اصحاب کرم وابسته
شده یک عمر به مدح تو قلم وابسته
وسط این همه وابستگی بی حاصل
شکر بسیار که هستم به حرم وابسته
هر غریبی که به ایوان نجف می آید
می شود با زدن چند قدم وابسته
جنس بازار تو عشق است و امید است و رضاست
شده ام سخت به این پند قلم وابسته
در دم و بازدم من جریان داری تواست
نفس های تو هستم همه دم وابسته
عاشقان تو به فقری ابدی خو کردند
تا نباشند به دینار و درم وابسته
ما از آن پاک دلانیم که آرامش ما
هست چون موج خروشان به عدم وابسته
ریشه در خاک عدم داشت که با حضرت نور
بینهایت شده بودید به هم وابسته
به تو مستان لقب ساقی کوثر دادند
بیخود از خود شده و نادعلی سر دادند
از شراب تو به جبریل تعارف کردند
شوق پرواز تو را هم به کبوتر دادند
جامی از عشق تو را حضرت سلمان نوشید
جرعه ای نیز به مقداد و ابوذر دادند
گاهی اوقات به این فکر می افتم که چرا
به یکی کم به یکی چند برابر دادند
کاش می شد که میان همه تقسیم کنند
ساغر معرفتی را که به قنبر دادند
معجزاتی که خدا داد به پیغمبرها
همه را جمع نمودند و به حیدر دادند
مستم از جام شرابی که پر از آگاهی ست
شعر من از سر سرمستی و خاطر خواهی ست
مستم آنقدر که دیوانه خطابم کردند
مستم آنقدر که گفتند علی اللهی ست
شرح این قصه بلند است بلند است بلند
در شگفتم که چرا عمر به این کوتاهی ست
تا در آغوش غزل های صغیر افتادم
روحم آشفته تر از وحدت کرمانشاهی ست
چاه ها بی خبرند از غم بی پایانت
راز اندوه تو در بغض کبوتر چاهی ست
جاده ای که به تو ای شاه نجف ختم نشد
آخرش دربدری، بی خبری، گمراهی ست
آبرومند تر از نام علی نامی نیست
چه کسی گفته که در نام تو ایهامی نیست
نام تو نام خدا، نام خود قرآن است
تو نباشی به خدا دینی و اسلامی نیست
قاضیان از تو بریدند که در این دوران
پرچم عدل برافراشته بر بامی نیست
روز و شب نامه نوشتیم برای تو ولی
دیرگاهیست که از سمت تو پیغامی نیست
ابر و چاه و مه و خورشید و فلک می دانند
که شب چشم تو اصلاً شب آرامی نیست
دوش دیدم که ملک بر در میخانه نوشت
که شرابی به جز از عشق تو در جامی نیست
خواجه لطف غزلش را به تو مدیون بوده ست
او خبر داشته بی لطف تو الهامی نیست
مولوی مست شد و از نفست وام گرفت
شهریار آمد و از دست خودت جام گرفت
عشقت آتش شد و در خرمن عمان افتاد
هر که مجنون تو شد بی سر و سامان افتاد
نیّر از نور وجود تو منور گردید
محتشم سوخت و آتش به نیستان افتاد
غربت و داغ تو را با دل و جانش حس کرد
چشم هر کس که به سالار شهیدان افتاد
بوستان شیفته ی آل محمد گردید
سعدی عاشق شد و راهش به گلستان افتاد
چارده بند به پروانه عنایت شد و بعد
کشتی شعر در امواج خروشان افتاد
یازده میکده در خوشه ی انگورت بود
که یکی نیز به دامان خراسان افتاد
چشم های تو به دنبال دو شاعر می گشت
قرعه ی فال به نام من و باران افتاد
سرخوشانی که در این میکده پیری دارند
مثل تو از غم دنیا دل سیری دارند
باید از میثم تمار و ابوذر پرسید
چه امیری چه امیری چه امیری دارند
دار برپاست و ریگ ربذه سوزان است
عاشقان تو عجب راه خطیری دارند
اهل بیت تو سر سفره ی افطاریشان
چه یتیمی چه فقیری چه اسیری دارند
دید محراب که در لحظه ی شق القمرت
ابروانت چه مراعات نظیری دارد
شعر ما تشنه ی نقد است تو نقادی کن
شاعران روحیه ی نقد پذیری دارند
باز در حلقه ی ذکر تو نشستیم علی
ما مسلمان شده ی روی تو هستیم علی
تا تو بر حقی و حق دور سرت می گردد
ما بر آنیم که جز حق نپرستیم علی
توبه کردیم نگوئیم خدایی اما
باز هم در حرمت توبه شکستیم علی
دست از هر چه به جز توست در عالم شستیم
به تو پیوسته و از خلق گسستیم علی
شیر در کاسه ما نیست ولی اشک که هست
ما یتیمان همگی کاسه به دستیم علی
دل نشین است در این جاده مسافر بودن
شعر چشمان تو را خواندن و شاعر بودن
به حریم حرم عشق پناه آوردن
در نجف ماندن و یک عمر مجاور بودن
یا علی گفتن و از هر دو جهان دل کندن
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#غزل_مثنوی
ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود
روح از پیکره ی کعبه برون آمده بود
روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز
کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز
عشق او بر دل سنگیِ حرم غالب شد
قبله مایل به علی بن ابی طالب شد
از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت
کعبه در بدرقه اش چند قدم با او رفت
قفس کعبه شکسته ست دم پرواز است
برو از کعبه که آغوش محمد باز است
آینه هستی و با آینه باید باشی
خانه زادِ پسر آمنه باید باشی
همه ی غائله ها گشت فراموشِ نبی
کودکی های علی پر شد از آغوش نبی
مستی اهل سماوات دوچندان شده است
عطر گیسوی علی خورده به تن پوش نبی
تا بچیند رطب تازه ای از باغ بهشت
رفته دردانه کعبه به سر دوش نبی
که نبی بوده فقط این همه سرمست علی
که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی
چشم در چشم علی، آینه در آیینه
حرف ها می زند اینک لب خاموش نبی
دور از من مشو ای محو تماشای تو من
نگران می شوم از دور شدن های تو من
من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن
وحی می ریزد از آهنگ لبت، حرف بزن
می نشینم به تماشای تو تنها، آری
هر زمان خسته ام از مردم دنیا، آری
بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد
همه ی دهر اگر شعب ابی طالب شد
خوب شد آمدی ای معنی بی همتایی
بی تو هر آینه می مردم از این تنهایی
دین اسلام در آن روز که بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود
باعث گرمی بازار شدش حیدر بود
وحی می بارد و من دوخته ام دیده به تو
تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو
در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم
از رسولان دگر با تو اولوالعزم ترم
می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام...
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امیرالمومنین_مدح
کعبه خلوت گه اسرار فراوان علی ست
بیت حق جلوگر از عارض رخشان علی ست
در جهان مرد عمل باش علی را بشناس
که ترازوی عمل کفه میزان علی ست
دادگاهی که به فردای قیامت برپاست
حکم حکم علی و محکمه دیوان علی ست
ای ابوبکر مکن غصب خلافت زیرا
به خدا بعد نبی سلطنت از آن علی ست
کشتن مَرحب و بگرفتن درب خیبر
خاطرات خوش دیباچۀ دوران علی ست
دور شو ای پسر عبدود از دیدۀ او
که شجاعان عرب پشۀ میدان علی ست
این حسینی که رئیس الشهدایش خوانند
با خبر باش که شاگرد دبستان علی ست
گر چه «خوشزاد» ز دیدار نجف محروم است
در عوض ریزه خوره سفرۀ احسان علی ست
#سیدحسن_خوشزاد
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
#رباعی
بر معرفت علی کسی را ره نیست
هر کور دلی محرم این درگه نیست
سربسته بگویمت: علی سِرِّ خداست
از سر خدا به جز خدا آگه نیست
#مرحوم_سید_مصطفی_آرنگ
شادی روح شاعر اهلبیت سید مصطفی آرنگ صلواتی هدیه نمائید
@raziolhossein