#بسم_الرب_الشهدا
#پرواز
قسمت چهل و سوم3⃣4⃣
نویسنده :ڪلنا فداک {زهرا.ت}
صبحونه رو باهم میخوریم مثلِ عادت هر بار
دوربین رو میارم📸
فیلم دفعه ی قبل من سر بچه ها باردار بودم
داره صبحونه میخوره و شروع میکنم به فیلم گرفتن ...
-به به سلام آقا رضا ...
+سلام علیکم ..یه چایی به من میدی؟
-میخندم و استکان رو ازش میگیرم🙂
+دوربین رو میزارم رو میز و میگم شما صحبت کن تا چاییتو بیارم ...
با خنده شروع میکنه به صحبت☺ ...
-به نام خدا
سلام من رضا نیازی هستم ...
در ویدئو های قبلی
با من آشنا شدین ...
این قسمت خوردن صبحانہ ...😅
🎞📽
در فیلم های قبلی با همسرم آشنا نشدید فقط صداش میومد ...
صندلی کناری شو میکشه عقب و
اشاره میکنه رو به من :
بفرما بشین زهرا خانم یه فیلم باهم بگیریم ...
چادر سرم میندازم که تو فیلم #بی_حجاب نباشم ...🧕
میخوام بشینم رو صندلی که یه ذره صندلی رو میکشه سمت خودش و اشاره میکنه بیام نزدیکتر 🖐🏻
توی فیلم دستشو میندازه دورِ گردنم و سرشو نزدیکِ سرم میکنه ...
.با سرش اشاره میکنه به
من و میگه:
یه خانم داریم لوسِ عالم...
آروم میزنم به بازوش و با خنده میگم خودت خیلی از من بدتری😅
+چه کنیم دیگه کمالِ همنشین در ما اثر کرد و گرنه من همان گُل ام که هستم😁😂
بعد از کلی شوخی و خنده ضبط فیلم و خاموش میکنم و چشمامو میدوزم به چشماش ...
یهو صداش جدی میشه و میگه : میرم وسایلامو بیارم....