eitaa logo
روزبرگ شیعه (ره توشه معارفی)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
51 فایل
ادمین: https://eitaa.com/Mkiani110 وابسته به امور مساجد استان اصفهان پشتیبان نشر: ✅ ستاد اقامه نماز استان اصفهان ✅اداره کل تبلیغات اسلامی استان اصفهان ✅ اداره کل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان ✅ مرکز رسانه و فضای مجازی حوزه‌های علمیه کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 امشب پنجمین شب از ماه محرم‌ است که بنا بر سنت علماء، اختصاص به روضه‌خوانی شهادت حضرت عبدالله بن حسن (ع) در کربلا دارد، لذا سخن خود را با این شرح حال به پایان می‌بریم: در مقاتل آورده‌اند که در واپسین لحظات حیات شریف حضرت سیدالشهداء (ع) و در حالی که امام به شدت زخمی شده و روی زمین افتاده بودند، عبدالله بن حسن (ع) که حدود ده سال داشته، بناگاه خیمه‌گاه را ترک کرده و شتابان به سوی امام(ع) حرکت می‌نماید و وقتی بالای سر امام می‌رسد، می‌بیند که یکی از دشمنان با شمشیر به امام حسین(ع) حمله کرده، ایشان نیز دست خود را حائل عمو می‌کند و بدین‌گونه دست ایشان قطع شده و به عنوان آخرین سرباز امام به شهادت می‌رسد؛ بــرای تــرک ســر، آمــاده بودم از اوّل دل به مهـرت، داده بودم عموجان بــر سرم، منّت نهادی من از قاسم، عقب افتاده بودم... https://eitaa.com/ROOZBARG
🏴 امشب ششمین شب از ماه محرم است که طبق سنت علمای شیعه، شب نوجوانان عاشورایی و شب روضه قاسم بن الحسن (ع) است، لذا سخن خود را با این شرح کوتاه به پایان می‌بریم: نقل است که در شب عاشورا، آنگاه که امام حسین (ع) خطبه خواندند و به یاران خود فرمودند: «فردا من و شما همه کشته خواهیم شد» حضرت قاسم (ع) پنداشتند که این افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمی‌شود! از این‌رو پرسیدند: «آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟» امام با مهربانی از فرزند حدود ١٣ یا ١۴ ساله برادر پرسیدند: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» و حضرت قاسم عرض کردند: «أحلى‌ مِنَ العَسَل؛ مرگ برای من در این راه، شیرین‌تر از عسل است»؛ پس امام به او مژده دادند که تو نیز از شهدای کربلا خواهی بود... ( نفس المهموم، ص۲۰۸) با سرِ نیزه تنت را چه به هم ریخته‌اند ذره ذره بدنت را چه به هم ریخته اند سنگ‌ها روی لب خشک تو جا خوش‌کردند این عقیق یمنت را چه به هم ریخته‌اند وسط معرکه‌ای رفتی و گیر افتادی سر فرصت بدنت را چه به هم ریخته‌اند ابروان تو حسینیست وچشمت حسنیست این‌حسین‌وحسنت‌را چه‌به‌هم ریخته‌اند... https://eitaa.com/ROOZBARG
🏴 امشب هفتمین شب از ماه الحرام است که طبق سیره علماء، منسوب به طفل شش ماهه امام، حضرت علی‌اصغر (ع) است، لذا سخن خود را با این شرح حال به پایان می‌بریم؛ در مقاتل نقل است که هنگامی که همه یاران و اصحاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، ندای غریبانه امام بلند شد که: «آیا کسی هست که دشمن را از حرم پیغمبر براند و دور کند؟ آیا خداپرستی هست که از خدا بترسد و من را یاری کند؟ در این هنگام، صدای گریه و شیون اهل خیام و حضرت علی‌اصغر (ع) بلند شد، پس امام کنار خیمه آمدند تا با آن‌ها وداع کنند اما چون کودک شش ماهه خود را بغل نمودند و خواستند او را ببوسند، حرمله ملعون تیری بر گلوی کودک افکند و او را در آغوش پدر به شهادت رساند... (ارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۸؛ و البدایه و النهایه، ج۱۱، ص۵۴۷) الا ای تیر با من قطع کردی گفتگویش را لب من برلبش بودو تو بوسیدی گلویش‌را زحلق تشنۀ او چشمۀ خون کرده‌ای جاری مهیّا کردی از خون گلو، آب وضویش را تو از خون علی، زینت به بام آسمان دادی تو مظلومیت آل محمد را نشان دادی... https://eitaa.com/ROOZBARG
🏴 امشب هشتمین شب محرم و منسوب به حضرت (ع)، فرزند ارشد حضرت سیدالشهداء (ع) است که از نظر ظاهر، و خلق‌ و خو شبیه‌ترین مردم به پیامبر خدا (ص) بوده‌اند؛ به طوری که در روایات آمده هر وقت اهل‌ بیت، مشتاق دیدار حضرت رسول (ص) می‌شدند، به ایشان می‌نگریستند؛ [مقتل‌ الحسین خوارزمی، ج۲، ص۳۴] حضرت علی‌اکبر نخستین فرد از بنی‌هاشم است که در روز عاشورا نزد پدر گرامى‌‌‏شان آمده و اذن میدان طلبیدند؛ امام حسین (ع) نیز بى‌درنگ اجازه دادند، اما در زمان رفتن ایشان به میدان، امام به قامت رعنای فرزند عزیزتر از جانشان نگریسته و باران اشک از دیدگانشان فرو ریخت... مرحوم شیخ حر عاملی (ره) نوشته که پس از مدتی حضرت ابی‌عبدالله (ع) صدایِ علی اکبر را شنیدند و با عجله خودشان را بالای سر او رساندند و چون او را در آن حال و وضعیت دیدند، رنگ از رخسار امام پرید و از اسب پیاده شدند اما در اولین قدم به زمین خوردند و دیگر توان ایستادن نداشتند... تا جایی که شیخ جعفر شوشتری (ره) می‌فرماید نگویید شبِ علی اکبر، بلکه بگویید شب جان دادن حسین (ع).. چراکه اگر زینب نیامده بود، چه‌بسا که امام همان‌جا جان می‌دادند... من چگونه سوی خیمه خبرت را ببرم خبــر ریختن بال و پرت را ببرم واژه‌های بدنت سخت به‌هم ریخته است سینه‌ات یا جگرت یا که سرت را ببرم مثل مادر وسط کوچه گرفتار شدی تن پامال شده در گذرت را ببرم اِرباً اِرباتر ازاین قامت تو، قلب من است چون‌که باید بدن مختصرت را ببرم... https://eitaa.com/ROOZBARG
✅ سخنانی از امام حسین (ع) مانند: 🔹 سخن حضرت با ولیدبن عُتْبَه، حاکم مدینه: «یزید مردی فاسق، شرابخوار، قاتل نفس محترم و آشکار کننده فسق و فجور است، مانند من با مثل یزید بیعت نمی‌کند...» (الفتوح، ج۵، ص۴۱۴)؛ 🔹 پاسخ قاطع امام به مروان در مدینه که ایشان را به بیعت با یزید امر کرده بود: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون! باید با اسلام خداحافظی کرد آن هنگام که امّت مسلمان به سرپرستی چون یزید گرفتار شود... از رسول خدا شنیدم که فرمودند: «خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است...» (الفتوح، ج۵، ص۱۷)؛ 🔹 سخن امام به محمّد حنفیه در مدینه: «ای برادرم! به خدا سوگند! اگر در دنیا هیچ پناهگاهی نباشد، باز هم هرگز با یزیدبن معاویه بیعت نمی‌کنم...» (الفتوح،ج۵،ص۲۱)؛ 🔹 و سخنان آتشین امام در کربلا و روز عاشورا: «آگاه باشید! که زنازاده فرزند زنازاده، مرا میان شمشیر کشیده، و در خواری و ذلت، مخیّر کرده است! و چه دور است از من، گزینش ذلّت و خفّت: هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» (الاحتجاج، ج۲، ص۳۰۰) ✍️ و بالاخره سخن خود را با کلام گهربار رهبر فرزانه انقلاب به پایان می‌بریم و مثل همیشه قضاوت را به شما واگذار می‌نمائیم؛ «یک عدّه‌ در مسئله‌ی مذاکره، سهل‌انگاری و سهل‌اندیشی می‌کنند، مطلب را درست نمی‌فهمند...عمق مسائل را نمی‌فهمند! وقتی صحبت مذاکره می‌شود، می‌گویند آقا شما چرا با مذاکره‌ی با آمریکا مخالفت می‌کنید؟ (خب امیرالمؤمنین و امام حسین (ع) هم مذاکره کردند) خب این‌ها نشان‌دهنده‌ی سهل‌اندیشی است! نشان‌دهنده‌ی نرسیدن به عمق مسئله است! این‌جور نمی‌شود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و ساده‌اندیشانه نمی‌شود به مصالح کشور رسید... امیرالمؤمنین(ع) که با زبیر، یا امام حسین(ع) که با ابن‌سعد حرف می‌زنند، آنها را نصیحت می‌کنند؛ بحث مذاکره‌ی به معنای امروزی نیست! مذاکره‌ی امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر... تاریخ را این‌جور می‌فهمید؟ زندگی ائمّه را این‌جور تحلیل می‌کنید؟ امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد و گفت از خدا بترس...» (۱۳۹۴/۰۷/۱۵) 🏴 : اما امشب نهمین شب از ماه محرم‌الحرام یا است که شیعیان آن را مختص به قمر بنی‌هاشم، علمدار کربلا و بزرگ‌ترین یار و یاور امام حسین (ع) می‌دانند، لذا سخن خود را با این شرح حال به پایان می‌بریم؛ مرحوم مجلسی (ره) روایت کرده: آن‌گاه که عباس (ع) تنهایی امام خود را مشاهده نمود، نزد ایشان آمد و اجازه میدان خواست؛ امام فرمودند: تو پرچمدار من هستی و اگر بروی سپاه از هم پاشیده می‌شود؛ پس عرضه داشت: مولای من، سینه‌ام تنگ شده و از زندگی سیر شده‌ام و می‌خواهم از این منافقین، انتقام سخت بگیرم؛ امام فرمودند: پس مقداری آب برای این کودکان تهیه نما؛ عباس (ع) بی‌درنگ مشک را برداشت و بر اسب سوار شد و راهی فرات گردید، و بعد از جنگی نمایان، وارد شریعه فرات شده و مشک را پر از آب کرد؛ اما دشمن راه را بر او بست و ابتدا دست راست و چپ حضرت را قطع نمود و سپس به مشک و سینه و چشم مبارک قمر بنی هاشم تیر زده و عمود آهنین بر فرق حضرت فرود آوردند و بالاخره پورحیدر را از اسب واژگون نمودند؛ در اینجا حضرت، برادر را صدا زدند: «ای برادر، برادرت را دریاب» [بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۰-۴۱]؛ پس امام حسین (ع) بی‌درنگ به طرف برادر رفتند و چون عباس (ع) را در کنار شریعه فرات با آن وضعیت بر زمین دیدند، به شدت گریسته و با حالت انکسار فرمودند: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ‌ حِيلَتِی؛ اکنون کمرم شکست و رشتهٔ تدبیرم گسسته شد» [مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص۳۴] «و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ» https://eitaa.com/ROOZBARG
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «تاسوعا، پاسداشت وفاداری حضرت عباس (ع)» روز پنجشنبه ١۴٠٢/٠۵/٠۵ ✍️ مناسبت روز: امروز نهمین روز از ماه محرم‌الحرام و منسوب به تاسوعای حسینی است که در روایات آمده، یکی از سخت‌ترین روزها برای اهل‌بیت امام حسین (ع) بوده، چنانچه امام صادق(ع) فرمودند: «تاسوعا روزی است که حسین (ع) و اصحاب ایشان در کربلا محاصره شدند و سپاه (عظیم) شامیان بر ضد آنان گرد آمدند و ابن زیاد و عمر سعد از فراهم آمدن آن همه سوار خوشحال شدند؛ و در آن روز، حسین (ع) و یاران ایشان را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر یاوری برای امام نخواهد آمد و عراقی‌ها ایشان را پشتیبانی نخواهند کرد» (سفینه البحار، ج١، ص٣١٢) ⬅️ یکی از وقایع مهم روز تاسوعا، ورود شمر ملعون به کربلاست؛ او که در دشمنی با اهل‌بیت زبانزد است، نامه ابن‌زیاد را در این روز به دست عمر بن سعد رساند و به او هشدار داد که یا باید بلادرنگ با امام حسین (ع) نبرد کند و یا فرماندهی را به او واگذار نماید و برای همیشه حکومت بر ری را فراموش کند! مورخین آورده‌اند در این هنگام عمر سعد که حُب ریاست و هوای نفس بر او غلبه کرده بود، بدون در نظر گرفتن خدا و جایگاه فرزند رسول خدا و اهل‌بیت گرامی ایشان، با دست‌پاچگی تمام فرمان حمله عمومی به سوی خیمه‌های حسینی را صادر نمود و گفت: «اى رزم‌آوران خدا، سوار شويد و به بهشت شادمان باشيد»؛ پس سپاهیان نفاق، يكپارچه به سوى خيمه‌هاى حسینی حركت کردند؛ (بحارالانوار، ج۴۴، ص٣٩٠) امام که خيل عظيم سپاهيان دشمن را در روبروى خيمه‌ها مشاهده نمودند، برادرشان حضرت عباس (ع) را طلبيدند و ایشان را به همراه بيست تن از ياران شجاع و فداكارشان به سوى سپاه دشمن فرستادند، تا از علت آتش‌افروزى آنان جويا گردند؛ پس آنها به طرف لشگر دشمن رفتند و از عمر سعد ملعون علت تحرک لشگر را پرسیدند، و او در جواب گفت از امیر عبيدالله فرمان فوری آمده كه يا بايد در طاعت او درآييد و با وى بيعت كنيد و يا آماده نبرد و جنگ شوید! حضرت عباس (ع) به نزد برادر بزرگوارشان آمدند و امام حسين (ع) پس از شنیدن ماجرا فرمودند: «از عمر سعد بخواهید كه امشب را مهلت دهد و كار را به فردا واگذار نماید، تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم؛ خدا می‌داند که من نماز و تلاوت قرآن را بسیار دوست دارم»؛ پس حضرت ابوالفضل (ع) پيام امام را به عمرسعد رساندند، اما او كه مظنون به مسامحه كارى شده بود و شمر را رقيب سرسخت خود مى‌ديد، ابتدا از درخواست حضرت، سرباز زد؛ اما پس از اعتراض شدید برخى از فرماندهان سپاه، ناگزير به پذیرش درخواست امام شد؛ پس پيام داد كه فقط يك شب شما را مهلت می‌دهم ولى اگر بامدادان بر فرمان امير، سر طاعت فرود نياوريد، كار را با شمشير تمام خواهم کرد! و بدین ترتیب هر دو سپاه به خيمه‌گاه خويش برگشته و منتظر فرارسيدن روز خونین عاشورا شدند. (ارشاد شيخ مفيد، ج٢، ص۴۴٠، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۷) ⬅️ همچنین آورده‌اند که در عصر روز تاسوعا، شمر ملعون که از قبیله مادر حضرت عباس (ع) بود، برای چهار فرزند رشيد و دلاور حضرت ام‌البنین (س) که همگی در کربلا بودند، امان‌نامه آورد و با صداى بلند فرياد زد: خواهرزادگان من كجايند؟ پس حضرت اباالفضل (ع) كه كانون وفادارى و معدن غيرت بودند، با شنیدن صدای نحس شمر، بانگ برآوردند که بريده باد دست‌هاى تو، و لعنت خدا بر تو و بر امان نامه‌ی تو باد! اى دشمن خدا! آيا ما را امان مى‌دهید ولى فرزند رسول خدا را امان نمی‌دهید؟! (بحارالانوار، ج۴۴، ص٣٩١) ✍️ لذا آنها که همواره این سؤال را داشته‌اند که چرا تاسوعا را به حضرت عباس منسوب نموده‌اند، باید بدانند که این نام‌گذاری به پاسداشت وفاداری، ولایت‌یاوری و رشادت‌های فراوان پورحیدر، حضرت قمربنی‌هاشم (ع) در روز تاسوعا انجام شده تا با یاد این قهرمان بزرگ کربلا، همواره خوبی‌ها و فضیلت‌های انسانی و اسلامی در جهان، زنده و پایدار بماند. 🏴 اما امشب، شب عاشورای حسینی است و در روایتی امام سجاد (ع) می‌فرمایند: من شب عاشورا نشسته بودم و عمه‌ام از من پرستاری می‌کردند، در آن هنگام پدرم به خیمه خود می‌رفتند و این اشعار را می‌خواندند: «"ای روزگار! اف بر دوستی تو! چه بسا یاران و طالبانی را که در بامداد و شامگاهت کُشتی؛ آری! روزگار بجای آنان دیگری را نپذیرد؛ به راستی که پایان کار در دست خدای بزرگ است و هر زنده‌ای باید این راه را طی کند»؛ پس من فهمیدم که کار تمام است و پدرم فردا به شهادت می‌رسد و بغض گلویم را گرفت ولی خودم را نگه داشتم، اما صدای ناله و گریه عمه‌ام زینب (س) بلند شد... (بحارالانوار، ج۴۵، ص٢) امشبی‌را، شه‌دین درحرمش مهمان‌است ظهر فردا، بدنش زیر سم اسبان است مکن ای‌صبح طلوع مکن ای‌صبح طلوع... https://eitaa.com/ROOZBARG
🏴 امشب پنجمین شب از ماه محرم‌ است که بنا بر سنت علماء، اختصاص به روضه‌خوانی شهادت حضرت (ع) در کربلا دارد، لذا سخن خود را با این شرح حال به پایان می‌بریم: در مقاتل آورده‌اند که در واپسین لحظات حیات شریف حضرت سیدالشهداء (ع) و در حالی که امام به شدت زخمی شده و روی زمین افتاده بودند، عبدالله بن حسن (ع) که حدود ده سال داشته، بناگاه خیمه‌گاه را ترک کرده و شتابان به سوی امام(ع) حرکت می‌نماید و وقتی بالای سر امام می‌رسد، می‌بیند که یکی از دشمنان با شمشیر به امام حسین(ع) حمله کرده، ایشان نیز دست خود را حائل عمو می‌کند و بدین‌گونه دست ایشان قطع شده و به عنوان آخرین سرباز امام به شهادت می‌رسد؛ بــرای تــرک ســر، آمــاده بودم از اوّل دل به مهـرت، داده بودم عموجان بــر سرم، منّت نهادی من از قاسم، عقب افتاده بودم... https://eitaa.com/ROOZBARG
🏴 امشب ششمین شب از ماه محرم است که طبق سنت علمای شیعه، شب نوجوانان عاشورایی و شب روضه قاسم بن الحسن (ع) است، لذا سخن خود را با این شرح کوتاه به پایان می‌بریم: نقل است که در شب عاشورا، آنگاه که امام حسین (ع) خطبه خواندند و به یاران خود فرمودند: «فردا من و شما همه کشته خواهیم شد» حضرت قاسم (ع) پنداشتند که این افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمی‌شود! از این‌رو پرسیدند: «آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟» امام با مهربانی از فرزند حدود ١٣ یا ١۴ ساله برادر پرسیدند: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» و حضرت قاسم عرض کردند: «أحلى‌ مِنَ العَسَل؛ مرگ برای من در این راه، شیرین‌تر از عسل است»؛ پس امام به او مژده دادند که تو نیز از شهدای کربلا خواهی بود... ( نفس المهموم، ص۲۰۸) با سرِ نیزه تنت را چه به هم ریخته‌اند ذره ذره بدنت را چه به هم ریخته اند سنگ‌ها روی لب خشک تو جا خوش‌کردند این عقیق یمنت را چه به هم ریخته‌اند وسط معرکه‌ای رفتی و گیر افتادی سر فرصت بدنت را چه به هم ریخته‌اند ابروان تو حسینیست وچشمت حسنیست این‌حسین‌وحسنت‌را چه‌به‌هم ریخته‌اند... https://eitaa.com/ROOZBARG
🏴 امشب هفتمین شب از ماه الحرام است که طبق سیره علماء، متعلق به طفل شش ماهه امام، حضرت علی‌اصغر (ع) است، لذا سخن خود را با این شرح حال به پایان می‌بریم؛ در مقاتل نقل است که هنگامی که همه یاران و اصحاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، ندای غریبانه امام بلند شد که: «آیا کسی هست که دشمن را از حرم پیغمبر براند و دور کند؟ آیا خداپرستی هست که از خدا بترسد و من را یاری کند؟ در این هنگام، صدای گریه و شیون اهل خیام و حضرت علی‌اصغر (ع) بلند شد، پس امام کنار خیمه آمدند تا با آن‌ها وداع کنند اما چون کودک شش ماهه خود را بغل نمودند و خواستند او را ببوسند، حرمله ملعون تیری بر گلوی کودک افکند و او را در آغوش پدر به شهادت رساند... (ارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۸؛ و البدایه و النهایه، ج۱۱، ص۵۴۷) الا ای تیر با من قطع کردی گفتگویش را لب من برلبش بودو تو بوسیدی گلویش‌را زحلق تشنۀ او چشمۀ خون کرده‌ای جاری مهیّا کردی از خون گلو، آب وضویش را تو از خون علی، زینت به بام آسمان دادی تو مظلومیت آل محمد را نشان دادی... https://eitaa.com/ROOZBARG
🏴 امشب هشتمین شب محرم و منسوب به حضرت (ع)، فرزند ارشد حضرت سیدالشهداء (ع) است که از نظر ظاهر، و خلق‌ و خو شبیه‌ترین مردم به پیامبر خدا (ص) بوده‌اند؛ به طوری که در روایات آمده هر وقت اهل‌ بیت، مشتاق دیدار حضرت رسول (ص) می‌شدند، به ایشان می‌نگریستند؛ [مقتل‌ الحسین خوارزمی، ج۲، ص۳۴] حضرت علی‌اکبر نخستین فرد از بنی‌هاشم است که در روز عاشورا نزد پدر گرامى‌‌‏شان آمده و اذن میدان طلبیدند؛ امام حسین (ع) نیز بى‌درنگ اجازه دادند، اما در زمان رفتن ایشان به میدان، امام به قامت رعنای فرزند عزیزتر از جانشان نگریسته و باران اشک از دیدگانشان فرو ریخت... مرحوم شیخ حر عاملی (ره) نوشته که پس از مدتی حضرت ابی‌عبدالله (ع) صدایِ علی اکبر را شنیدند و با عجله خودشان را بالای سر او رساندند و چون او را در آن حال و وضعیت دیدند، رنگ از رخسار امام پرید و از اسب پیاده شدند اما در اولین قدم به زمین خوردند و دیگر توان ایستادن نداشتند... تا جایی که شیخ جعفر شوشتری (ره) می‌فرماید نگویید شبِ علی اکبر، بلکه بگویید شب جان دادن حسین (ع).. چراکه اگر زینب نیامده بود، چه‌بسا که امام همان‌جا جان می‌دادند... من چگونه سوی خیمه خبرت را ببرم خبــر ریختن بال و پرت را ببرم واژه‌های بدنت سخت به‌هم ریخته است سینه‌ات یا جگرت یا که سرت را ببرم مثل مادر وسط کوچه گرفتار شدی تن پامال شده در گذرت را ببرم اِرباً اِرباتر ازاین قامت تو، قلب من است چون‌که باید بدن مختصرت را ببرم... https://eitaa.com/ROOZBARG
✍️ ادامه مبحث https://eitaa.com/ROOZBARG/13304 ✅ سخنانی از امام حسین (ع) مانند: 🔹 سخن حضرت با ولیدبن عُتْبَه، حاکم مدینه: «یزید مردی فاسق، شرابخوار، قاتل نفس محترم و آشکار کننده فسق و فجور است، مانند من با مثل یزید بیعت نمی‌کند...» (الفتوح، ج۵، ص۴۱۴)؛ 🔹 پاسخ قاطع امام به مروان در مدینه که ایشان را به بیعت با یزید امر کرده بود: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون! باید با اسلام خداحافظی کرد آن هنگام که امّت مسلمان به سرپرستی چون یزید گرفتار شود... از رسول خدا شنیدم که فرمودند: «خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است...» (الفتوح، ج۵، ص۱۷)؛ 🔹 سخن امام به محمّد حنفیه در مدینه: «ای برادرم! به خدا سوگند! اگر در دنیا هیچ پناهگاهی نباشد، باز هم هرگز با یزیدبن معاویه بیعت نمی‌کنم...» (الفتوح،ج۵،ص۲۱)؛ 🔹 و سخنان آتشین امام در کربلا و روز عاشورا: «آگاه باشید! که زنازاده فرزند زنازاده، مرا میان شمشیر کشیده، و در خواری و ذلت، مخیّر کرده است! و چه دور است از من، گزینش ذلّت و خفّت: هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» (الاحتجاج، ج۲، ص۳۰۰) ✍️ و بالاخره سخن خود را با کلام گهربار رهبر فرزانه انقلاب به پایان می‌بریم و مثل همیشه قضاوت را به شما واگذار می‌نمائیم؛ «یک عدّه‌ در مسئله‌ی مذاکره، سهل‌انگاری و سهل‌اندیشی می‌کنند، مطلب را درست نمی‌فهمند...عمق مسائل را نمی‌فهمند! وقتی صحبت مذاکره می‌شود، می‌گویند آقا شما چرا با مذاکره‌ی با آمریکا مخالفت می‌کنید؟ (خب امیرالمؤمنین و امام حسین (ع) هم مذاکره کردند) خب این‌ها نشان‌دهنده‌ی سهل‌اندیشی است! نشان‌دهنده‌ی نرسیدن به عمق مسئله است! این‌جور نمی‌شود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و ساده‌اندیشانه نمی‌شود به مصالح کشور رسید... امیرالمؤمنین(ع) که با زبیر، یا امام حسین(ع) که با ابن‌سعد حرف می‌زنند، آنها را نصیحت می‌کنند؛ بحث مذاکره‌ی به معنای امروزی نیست! مذاکره‌ی امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر... تاریخ را این‌جور می‌فهمید؟ زندگی ائمّه را این‌جور تحلیل می‌کنید؟ امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد و گفت از خدا بترس...» (۱۳۹۴/۰۷/۱۵) 🏴 : اما امشب نهمین شب از ماه محرم‌الحرام یا است که شیعیان آن را مختص به قمر بنی‌هاشم، علمدار کربلا و بزرگ‌ترین یار و یاور امام حسین (ع) می‌دانند، لذا سخن خود را با این شرح حال به پایان می‌بریم؛ مرحوم مجلسی (ره) روایت کرده: آن‌گاه که عباس (ع) تنهایی امام خود را مشاهده نمود، نزد ایشان آمد و اجازه میدان خواست؛ امام فرمودند: تو پرچمدار من هستی و اگر بروی سپاه از هم پاشیده می‌شود؛ پس عرضه داشت: مولای من، سینه‌ام تنگ شده و از زندگی سیر شده‌ام و می‌خواهم از این منافقین، انتقام سخت بگیرم؛ امام فرمودند: پس مقداری آب برای این کودکان تهیه نما؛ عباس (ع) بی‌درنگ مشک را برداشت و بر اسب سوار شد و راهی فرات گردید، و بعد از جنگی نمایان، وارد شریعه فرات شده و مشک را پر از آب کرد؛ اما دشمن راه را بر او بست و ابتدا دست راست و چپ حضرت را قطع نمود و سپس به مشک و سینه و چشم مبارک قمر بنی هاشم تیر زده و عمود آهنین بر فرق حضرت فرود آوردند و بالاخره پورحیدر را از اسب واژگون نمودند؛ در اینجا حضرت، برادر را صدا زدند: «ای برادر، برادرت را دریاب» [بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۰-۴۱]؛ پس امام حسین (ع) بی‌درنگ به طرف برادر رفتند و چون عباس (ع) را در کنار شریعه فرات با آن وضعیت بر زمین دیدند، به شدت گریسته و با حالت انکسار فرمودند: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ‌ حِيلَتِی؛ اکنون کمرم شکست و رشتهٔ تدبیرم گسسته شد» [مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص۳۴] «و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ» https://eitaa.com/ROOZBARG
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «، پاسداشت وفاداری حضرت (ع)» ✍️ مناسبت روز: امروز نهمین روز از ماه الحرام و منسوب به تاسوعای حسینی است که در روایات آمده، یکی از سخت‌ترین روزها برای اهل‌بیت امام حسین (ع) بوده، چنانچه امام صادق(ع) فرمودند: «تاسوعا روزی است که حسین (ع) و اصحاب ایشان در کربلا محاصره شدند و سپاه (عظیم) شامیان بر ضد آنان گرد آمدند و ابن زیاد و عمر سعد از فراهم آمدن آن همه سوار خوشحال شدند؛ و در آن روز، حسین (ع) و یاران ایشان را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر یاوری برای امام نخواهد آمد و عراقی‌ها ایشان را پشتیبانی نخواهند کرد» (سفینه البحار، ج١، ص٣١٢) ⬅️ یکی از وقایع مهم روز تاسوعا، ورود شمر ملعون به کربلاست؛ او که در دشمنی با اهل‌بیت زبانزد است، نامه ابن‌زیاد را در این روز به دست عمر بن سعد رساند و به او هشدار داد که یا باید بلادرنگ با امام حسین (ع) نبرد کند و یا فرماندهی را به او واگذار نماید و برای همیشه حکومت بر ری را فراموش کند! مورخین آورده‌اند در این هنگام عمر سعد که حُب ریاست و هوای نفس بر او غلبه کرده بود، بدون در نظر گرفتن خدا و جایگاه فرزند رسول خدا و اهل‌بیت گرامی ایشان، با دست‌پاچگی تمام فرمان حمله عمومی به سوی خیمه‌های حسینی را صادر نمود و گفت: «اى رزم‌آوران خدا، سوار شويد و به بهشت شادمان باشيد»؛ پس سپاهیان نفاق، يكپارچه به سوى خيمه‌هاى حسینی حركت کردند؛ (بحارالانوار، ج۴۴، ص٣٩٠) امام که خيل عظيم سپاهيان دشمن را در روبروى خيمه‌ها مشاهده نمودند، برادرشان حضرت عباس (ع) را طلبيدند و ایشان را به همراه بيست تن از ياران شجاع و فداكارشان به سوى سپاه دشمن فرستادند، تا از علت آتش‌افروزى آنان جويا گردند؛ پس آنها به طرف لشگر دشمن رفتند و از عمر سعد ملعون علت تحرک لشگر را پرسیدند، و او در جواب گفت از امیر عبيدالله فرمان فوری آمده كه يا بايد در طاعت او درآييد و با وى بيعت كنيد و يا آماده نبرد و جنگ شوید! حضرت عباس (ع) به نزد برادر بزرگوارشان آمدند و امام حسين (ع) پس از شنیدن ماجرا فرمودند: «از عمر سعد بخواهید كه امشب را مهلت دهد و كار را به فردا واگذار نماید، تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم؛ خدا می‌داند که من نماز و تلاوت قرآن را بسیار دوست دارم»؛ پس حضرت ابوالفضل (ع) پيام امام را به عمرسعد رساندند، اما او كه مظنون به مسامحه كارى شده بود و شمر را رقيب سرسخت خود مى‌ديد، ابتدا از درخواست حضرت، سرباز زد؛ اما پس از اعتراض شدید برخى از فرماندهان سپاه، ناگزير به پذیرش درخواست امام شد؛ پس پيام داد كه فقط يك شب شما را مهلت می‌دهم ولى اگر بامدادان بر فرمان امير، سر طاعت فرود نياوريد، كار را با شمشير تمام خواهم کرد! و بدین ترتیب هر دو سپاه به خيمه‌گاه خويش برگشته و منتظر فرارسيدن روز خونین عاشورا شدند. (ارشاد شيخ مفيد، ج٢، ص۴۴٠، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۷) ⬅️ همچنین آورده‌اند که در عصر روز تاسوعا، شمر ملعون که از قبیله مادر حضرت عباس (ع) بود، برای چهار فرزند رشيد و دلاور حضرت ام‌البنین (س) که همگی در کربلا بودند، امان‌نامه آورد و با صداى بلند فرياد زد: خواهرزادگان من كجايند؟ پس حضرت اباالفضل (ع) كه كانون وفادارى و معدن غيرت بودند، با شنیدن صدای نحس شمر، بانگ برآوردند که بريده باد دست‌هاى تو، و لعنت خدا بر تو و بر امان نامه‌ی تو باد! اى دشمن خدا! آيا ما را امان مى‌دهید ولى فرزند رسول خدا را امان نمی‌دهید؟! (بحارالانوار، ج۴۴، ص٣٩١) ✍️ لذا آنها که همواره این سؤال را داشته‌اند که چرا تاسوعا را به حضرت عباس منسوب نموده‌اند، باید بدانند که این نام‌گذاری به پاسداشت وفاداری، ولایت‌یاوری و رشادت‌های فراوان پورحیدر، حضرت قمربنی‌هاشم (ع) در روز تاسوعا انجام شده تا با یاد این قهرمان بزرگ کربلا، همواره خوبی‌ها و فضیلت‌های انسانی و اسلامی در جهان، زنده و پایدار بماند. 🏴 اما امشب، شب عاشورای حسینی است و در روایتی امام سجاد (ع) می‌فرمایند: من شب عاشورا نشسته بودم و عمه‌ام از من پرستاری می‌کردند، در آن هنگام پدرم به خیمه خود می‌رفتند و این اشعار را می‌خواندند: «"ای روزگار! اف بر دوستی تو! چه بسا یاران و طالبانی را که در بامداد و شامگاهت کُشتی؛ آری! روزگار بجای آنان دیگری را نپذیرد؛ به راستی که پایان کار در دست خدای بزرگ است و هر زنده‌ای باید این راه را طی کند»؛ پس من فهمیدم که کار تمام است و پدرم فردا به شهادت می‌رسد و بغض گلویم را گرفت ولی خودم را نگه داشتم، اما صدای ناله و گریه عمه‌ام زینب (س) بلند شد... (بحارالانوار، ج۴۵، ص٢) امشبی‌را، شه‌دین درحرمش مهمان‌است ظهر فردا، بدنش زیر سم اسبان است مکن ای‌صبح طلوع مکن ای‌صبح طلوع... https://eitaa.com/ROOZBARG