داستان غمانگیز سوما❣
با اولین دیدار، متوجه #نگاههای زیرچشمی امید شدم و به همسرم گفتم که با او رفت و آمد نکند اما او قبول نکرد!😔
امید هر روز به دیدن شوهرم میآمد و من هم که دیدم رابطه برادرانهای دارند سعی کردم خوشبین باشم و خیال بد نکنم
رفته رفته #رابطه صمیمانه شد امید بی پروا تر از قبل نگاهم میکرد و هم صحبتم میشد. هربار که به چشمانم خیره میشد از #ترس قلبم به تپش میافتاد تا جایی که کمکم...❤️🔥🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
ماجرایی که زندگی منو دگرگون کرد👆😔💔
داستان غمانگیز سوما❣
با اولین دیدار، متوجه #نگاههای زیرچشمی امید شدم و به همسرم گفتم که با او رفت و آمد نکند اما او قبول نکرد!😔
امید هر روز به دیدن شوهرم میآمد و من هم که دیدم رابطه برادرانهای دارند سعی کردم خوشبین باشم و خیال بد نکنم
رفته رفته #رابطه صمیمانه شد امید بی پروا تر از قبل نگاهم میکرد و هم صحبتم میشد. هربار که به چشمانم خیره میشد از #ترس قلبم به تپش میافتاد تا جایی که کمکم...❤️🔥🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
ماجرایی که زندگی منو دگرگون کرد👆😔💔