اسم من #کرشمه ست
یه دختر ی#تیمم که باید شکم خودمو و خواهر برادر کوچیک تر از خودم رو سیر میکردم.😔
منم مجبور شدم خودم رو یه زن #بیوه جا بزنم و استخدام یک کارگاه فرش که مال شخصی بنام حاج غفار بود شدم.
فکر میکردم حاج غفار یه مرد مسن و پیر باشه،اما یه روز که برای سرکشی اومده بود با دیدن یه مرد جوان و جذاب شوکه شدم.😦
وقتی فهمید #وضعیت مالی بدی دارم ،بهم پیشنهاد داد برم زیرزمین خونش زندگی کنم تا اجاره خونه ندم.
یه روز واسم یه دست لباس شیک و گران قیمتی داد و گفت بپوش تا بیام دنبالت
وقتی اومد و رفتیم بالا،در کمال ناباوری منو #همسر خودش معرفی کرد😳
در گوشم گفت نترس!بهت قول میدم خوشت بیاد..
فقط بگو #قُبِلتُ.....
ادامه زندگی من😓👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2898002232C2fb5f1eb03
داستان واقعی کرشمه👆👆👆