اهم اهم... خب سلام!
#نورسا هستم دوست رزی.
معرف حضور بعضیهاتون شاید باشم کم و بیش👈👉
واقعیتش به شیرین زبونی و دلنشینی رزی نیستم.
ولی خوشحال میشم باهم گپ بزنیم و بیشتر آشنا بشیم 🌚✨
سو... افتخار نوشیدن یه فنجون چای و یه مکالمه شیرین با شما رو دارم بانوی زیبا؟! ☕️
https://abzarek.ir/service-p/msg/2289592
جدا کردن را دوست دارند. فاصله انداختن، برچسب زدن را دوست دارند. خودکاری برمیدارند که در آن به جای جوهر، خون میجوشد، و بر کاغذِ زمین خطی از اینسو به آنسو میکوبند. میگویند مرز. میگویند "کشور". مانند حیوانات مطیعِ غریزه میشوند و به دنبالِ کشورگشایی. به دنبالِ خاکی بیشتر، زمینی بیشتر. به دنبالِ سلطنتی کلانتر.
جدا کردن را دوست دارند. مدادرنگیها را از جامدادی بیرون میکشند، نصفی در یک سمت و نصفی در سمتِ دیگر. رنگهای تیره و سفید. سرتیتر میزنند برایشان: "رنگینپوستها و سفیدپوستها". میدَرَند و میدزدند و به کلفتی میگیرند و در قفسهای باغوحش میچپانند و میکُشند به جرم چه ؟ به جرمِ رنگِ پوست.
جدا کردن را دوست دارند. جلوی چشمِ کودکی خانوادهاش و چندی بعد خودش را سلاخی میکنند، غذا مَنع میکنند، آب قطع میکنند، خانهها را مانندِ پاک کردنِ خانههای نقاشی شده خُرد میکنند فقط به یک دلیل "آنها فلسطینی هستند".
رآدیو سکوت .
جدا کردن را دوست دارند. فاصله انداختن، برچسب زدن را دوست دارند. خودکاری برمیدارند که در آن به جای ج
بمبها را بر سرِ خرمشهر و چندی بعد بر سرِ تهران پیاده می کنند و آنها هریسانه زمین را زیر و رو میکنند، پدرها را میکُشند، مادرها را، کودکان با عروسکهایشان را، نوجوانان با آرزوهایشان را میکُشند. برای چه؟ برای اینکه رو به روی ظلم ایستادند و تن به ذلت ندادند؟
جدا کردن را دوست دارند. آبها را غصب میکنند و نمیگذارند داروها برای بیمارانِ آنسوی زمین خود را برسانند، زمینها و آسمانها را غصب کردهاند. اگر میتوانستند هوا را هم غصب میکردند، خورشید را، روز را، شب را، زندگی را .
جدا کردن را دوست دارند. فاصله انداختن، برچسب زدن را دوست دارند ..
و تو چه باید بکنی؟ تو هم باید مرز بِکشی. خودکاری آبی برمیداری و بر کاغذِ زمین میکوبی. تو هم باید از خویش دفاع کنی، از تن و وطن. اما مهم این است: چه کسی شروع کننده بود؟ چه کسی از حیوان کمتر بود؟ اما مهم این است: تو نیز انسانها را برای رنگ پوست و ملیت به سخره میگیری؟ میزنی؟ بهشان جور میکنی؟ اما مهم این است: آب را بر ملتی نیازمند میبندی؟ غذاها را حرام میکنی اما نمیبَخشی؟ اما مهم اینهاست .
پس عزیزم، ببخشید، واقعا ببخشید بابتِ این حقیقتِ تلخ، اما خودت را گول نزن. هیچچیز عوض نشده. نسل بشر فقط بلد بود روز به روز تکنولوژی را پیش ببرد، مدرن کند، و در پیش نسلش را بدبختتر سازد. نسل بشر فقط یاد گرفته فاجعهها را در زرورقی بپیچاند و پنهانشان کند. هنوز سیاهپوستها زیر سلطهاند و تحقیر میشوند، آمار بیخانمانها و فقیرها روز به روز بیشتر میشود، سلامتِ روانِ جوانان و نوجوانان کمتر و کمتر میشود، آمارِ خودکشیها رو به اوج است، هنوز غذا از آدمهایی بیگناه سلب میشود، هنوز آدمها همدیگر را میکشند، مظلومان زیرِ سلطه و ظلم هستند، هنوز تجاوز صورت میگیرد به دختران و زنان، هنوز خشونت خانگی در جریان است، و ما، مثلا، در سالِ ۲۰۲۵ هستیم. سالها گذشته و پیشرفتی نداشتهایم. فقط بلدیم صنعت را پیشرفتهتر کنیم و باد در غبغبِ خود بیندازیم.
سخن زیاد شد، کلِ کلام این است که عزیزم، خودت را گول نزن و سعی کن آدمِ بهتری باشی، زرورقها را از دورِ نقصهاو زشتیها بَرکَنی و چشمانت را باز کنی، تا این دنیای خاکستری و عقبمانده را کمی، حتی اندازهی نوکِ سوزنی، سفیدی ببخشایی .
رآدیو سکوت .
مامان میبینه ناراحتی و نمیتونه کاری بکنه، پا میشه تلویزیونو روشن میکنه و فیلم مودعلاقهتو پلی می
مامان امروز بعدِ روزهای زیادی که هرجا بشقاب گلقرمزی میدید جمع میکرد، بلاخره زدشون به دیوارِ راهرو. دلم میخواد کلِ اون گلای قرمز رو از تو بشقابا جمع کنم و بذارم لایِ موهاش انقد که گوگولیه مامان 💘 .
دقیق یادمه وقتی خواهرم سه ساله بود، با اون قدِ کوچولو و کلهی مملو از موهای طلاییش و چتریهاش که جلوی دیدههاشو گرفته بودن یکمی، اومد به صورتِ خیلی جِد تو چارچوبِ در وایساد، دستِ خرسِ قهوهایِ چشم ریزش که پاهاش تا رو زمین کشیده شده بودن رو گرفت و یکم آوردش بالا و فقط دو کلمه گفت: «بیلابیلا.» و معرفِ حضورمون شد آقای بیلابیلا :)))