eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.2هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔سوالم این بود که اصلا لعن کردن چه معنایی دارد ❗️در کجا آمده که لعن کردن دیگران کار است ❕قرآن که می گوید دیگران را دشنام ندهید ❕❕ 💠💠 👌دشنام و ناسزاگويى كه در لغت عرب به آن «سبّ» مى گويند، يكى از محرمات الهى است كه پيامبر گرامى به شدّت از آن نهى كرده است. محدثان اسلامى از هر دو گروه از پيامبر نقل مى كنند كه آن حضرت فرمود ؛ «دشنام دادن به مسلمان و ناسزاگويى به وى، فسق و گناه است». 📚صحیح بخاری ج 4 ص 71 _ وسائل الشیعه ج 12 ص 281 ❕ابوبصير از امام باقر (عليه السَّلام) نقل مى كند كه فردى از قبيله تميم به حضور پيامبر گرامی رسيد و از آن حضرت موعظه درخواست كرد. از جمله امورى كه پيامبر گرامی به او سفارش كرد، اين بود ؛ «ناسزا نگوييد تا از آنان در امان بمانيد». 📚وسائل الشیعه ج 12 ص 297 👌همچنين امام صادق (عليه السَّلام) مى فرمايد ؛ «دشنام به مؤمن انسان را در آستانه هلاكت قرار مى دهد». 📚الکافی ج 2 ص 359 👌وقتى به اميرمؤمنان (عليه السَّلام) گزارش دادند كه برخى از ياران وى شاميان را ناسزا مى گويند، آنان را فرا خواند و چنين فرمود ؛ «دوست ندارم دهنده باشيد، اما اگر كردار آنان را بازگو كنيد و روش آنان را تشريح كنيد، به حقيقت نزديك تر و عذرى رساتر براى شما خواهد بود». 📚نهج البلاغه خطبه 201 👌بنابراين «سب» در اسلام حرام است و لذا هيچ فرد عاقل و دانايى به دشنام پناه نمى برد و از دشنام و ناسزاگويى بهره نمى گيرد؛ و اين كه در بسيارى از گفتارها و نوشته ها آمده است كه «يسبّ الصحابة»، نتيجه غفلت از معناى حقيقى سبّ و دشنام است. ❕آنچه موضوع سخن است، مسأله لعن به معنى بيزارى از اعمال زشت يك فرد است، خواه از صحابه باشد يا از تابعان يا از گروه هاى ديگر. 🔸اظهار بيزارى و تنفر از اعمال زشت يك فرد، شاخه اى از امر به معروف و نهى از منكر به شمار مى آيد و از انسان هاى وارسته است. حتى خداوند متعال نيز در قرآن گروهى را لعن كرده است. 👌 لعن (به معنى اظهار بيزارى و دورى از عملكرد يك انسان) لازمه ايمان به دين و احكام آن است. آنچه مايه اشتباه شده اين است كه: سب و لعن با هم مترادف و به يك معنى هستند در حالى كه دو متغاير دارند، روش خدا و پيامبر او، بر سبّ نكردن بوده است ولى اشخاصى را لعن كرده، يعنى از عملكرد آنها اظهار انزجار و بيزارى نموده اند. اينك سخنان اهل لغت را در تفسير و تبيين معناى لعن از نظر مى گذرانيم ؛ ❕ابن منظور مى نويسد: لعنت به معنى بيزارى و طرد است. عرب مى گويد: «لعنَه» به معنى «طردَه» است و در قرآن كريم آمده است: «بَلْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِكُفْرِهِمْ» «خدا آنان را به خاطر از رحمت خويش دور ساخت». 📚لسان العرب ج 13 ماده لعن 👌به خاطر اين تفاوت جوهرى كه بين لعن و سبّ است قرآن گروه هايى را لعن مى كند، ولى سبّ نمى نمايد. اينك به برخى از گروه ها كه در قرآن مورد لعن قرار گرفته اند، اشاره مى كنيم ؛ 1. كافران: احزاب/ 64. 2. شيطان: نساء/ 118. 3. يهود: مائده/ 68 4. تهمت زنان به بانوان پاكدامن: نور/ 23. 5. آزار دهندگان پيامبر: احزاب/ 54. 6. منكران حق: بقره/ 159 و.... ❕البته اين گروه ها كه مورد لعن خدا قرار گرفته اند، اعم از كافر و مسلمانند. علاوه بر اين كه در قرآن، ظالمان و مورد لعن قرار گرفته اند که جهت آگاهی رجوع شود ؛ 📚فرهنگ قرآن ج 25 ص 185 به بعد 🔸 👇👇👇 @Rahnamye_Behesht 🔸 👌پيامبر گرامی طوايفى را به صورت كلى لعن كرده است، مانند: دزد، جوانى كه خود را به شكل زن درآورد و كسى كه حيوانى را به غير نام خدا ذبح كند، و كسى كه والدين خود را دشنام دهد و يا رشوه بگيرد و.... 📚فهارس مسند احمد ج 2 ص 56_58 💠 گاهى هم آن حضرت افراد و معينى را لعن نموده است ؛ 1⃣ احمد در مسند خود مى نويسد ؛ «خدايم به من دستور داد قريش را دو بار لعن كنم، هم كه به من دستور داد دوبار در حق آنان دعا كنم». 📚مسند احمد ج 4 ص 387 2⃣ شعبى گويد: عبداللّه بن زبير در حالى كه بر كعبه تكيه زده بود، گفت: سوگند به صاحب اين خانه «لَقَدْ لَعَنَ رَسُولُ اللّه فُلاناً وَما وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ». سوگند به صاحب خانه فلانى و آن كس كه از صلب او درآيد، لعن كرده است». 📚مسند احمد: 4/ 5. 👌در مورد اين كه آن شخص كيست، درحديث مستدرك وارد شده است ؛ «پيامبر بن عاص و فرزندان او را لعن كرد». 📚مستدرک ج 4 ص 481 👌نتيجه اين كه: هرگز از خدا سب و دشنامى سر نزده و رسول او از اين رفتار ناهنجار پيراسته است، ولى در عين حال همان خداى حكيم و رسول داناى او، از اظهار انزجار از گروه ها يا افراد خوددارى نكرده اند و نمونه هايى ارائه گرديد. با توجه به اين مقدمه، اكنون درباره بيزارى از صحابه سخن مى گوييم ؛ ❕صحابه رس
ول خدا ، بويژه آنان كه در مكه معظمه تحت فشار بوده و اسلام خود را حفظ كردند و دعوت حق را لبيك گفتند، يا آنان كه پس از هجرت به مدينه با ريختن خون خود، درخت اسلام را در هاى بدر و احد و حنين آبيارى كرده اند، يا آنها كه پس از درگذشت پيامبر گرامى خانه و كاشانه خود را ترك گفته و به جهاد پرداخته اند. ❕همه اين گروه ها مورد تكريم و تعظيم مى باشند، زيرا آنان به سان شمع، سوخته و اطراف خود را روشن نموده اند و احدى درباره آنان سخنى ندارد. اصولًا پيامبر گرامى پانزده هزار صحابى شناخته شده و هشتاد و پنج هزار صحابى ناشناخته دارد، چگونه انسان- هر چه هم دور از حقيقت باشد- مى تواند به اين افراد كه شناسايى صحيحى از آنها ندارد،- نعوذ باللّه جسارت كند؟ 👌سخن در جاى ديگر است؛ اين كه هرگاه فردى از ياران پيامبر به حكم اين كه معصوم نيست گناهى را مرتكب شد و ملاك لعن در حق او تحقق يافت، ابراز انزجار از اين فرد چه حكمى دارد؟! طبعاً او با ديگر افراد كه با او همسو هستند، تفاوتى نخواهد داشت. ❕اگر شيعه از گروه بس انگشت شمارى از صحابه پيامبر بيزارى مى جويد، بايد در ملاك آن دقت و تحقيق كرد. آيا به خاطر اين است كه- نعوذ باللّه- آنان از صحابه پيامبر بودند؟ هرگز چنين نيست. مسلمانى كه قلبش براى اسلام مى تپد و روح و جان او از مهر نبوى مالامال است، چگونه مى تواند به چنين كارى دست زند كه نتيجه آن دشمنى با خدا و رسول او است؟ 📚راهنمای حقیقت ، سبحانی ، ص 659 ❕احتمال دوم اين كه شيعيان به خاطر اين برخى از آنها را لعن مى كنند كه آن فرد از مقام و خود غافل گرديده و با وجود درك مصاحبت پيامبر، بر خلاف دستور او رفتار كرده، به نحوى كه مستحق بيزارى گرديده است، چنان كه قرآن مجيد مى فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً». «آنان كه خدا و رسول او را آزار مى دهند، خدا از آنان در دو جهان بيزار بوده و براى آنان عذاب خوار كننده اى آماده ساخته است». ( احزاب 54) ❔حال اگر فردى از صحابه موجبات آزار پيامبر را فراهم ساخت مگر به دخت پیامبر جسارت کرد به حكم اين آيه خواهد بود چنان که پیامبر گرامی « فاطمه پاره تن من است، هركس او را به آورد مرا خشمگين ( و اذیت ) كرده است‏ » 📚صحیح بخاری ج6 ص491 👌از این گذشته ، در روایات فراوانی ، دین مساوی دانسته شده است با دوست داشتن دوستان خدا و دشمنی و بغض داشتن خداوند به گونه ای که اگر کسی به این اصل توجه نداشته باشد دین ندارد ؛ 📚بحار الانوار ج 66 ص 237 باب 36 👌لعن دشمنان اهل بیت و هتکان آنها از مصادیق بغض و دشمنی کردن با آنها است چنان که علمای اهل نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود ؛ « شش دسته اند که من آنها را لعنت می کنم و خداوند و تمام انبیاء نیز آنها را لعنت می کنند که یک دسته از آنها کسانی هستند که هتک حرمت عترت و اهل بیتم را کنند » 📚سنن ترمذی ج 4 ص 207 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔خداوند در آیات متعددی خوردن و شراب را حرام کرده است « یسالونک عن الخمر ...قل فیهما اثم کبیر » حال خدایی که می گوید در خمر گناه بزرگی است چرا می گوید در بهشت به بهشتیان خمر می دهند « خمر لذه ( سوره محمد )» 💠💠 ❕خداوند می فرماید ؛ « مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ » 🔰: «توصيف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده چنين است كه در آن نهرهايى از آب صاف و خالص است كه بدبو نشده. و نهرهايى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهايى از (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است، و نهرهايى از عسل مصفى، و براى آنها در آن از تمام انواع ميوه‏ها وجود دارد (و از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان، آيا چنين كسانى همانند كسانى هستند كه هميشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده مى‏شوند كه امعاء آنها را از هم متلاشى مى‏كند» 🔰محمد 15 👌خمر در لغت به اطلاق می شود ، « العرب تسمی العنب خمرا» 📚لسان العرب ج4 ص255 ❕شراب نیز در لغت عرب به معنای مطلق است . 📚لسان العرب ج1 ص488 « الشراب ما من ای نوع کان » 👌اگر نوشیدنی از انگور یا غیر آن مست کننده و مسکر باشد ، از نظر اسلامی حرام است ( يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِير) که منظور نوشیدنی مست کننده ای است که با توجه به ( ال ) معهود ذهنی مخاطبین بوده است ‌. ❕اما اگر نوشیدنی گرفته شده از انگور یا غیر آن مسکر و مست کننده نباشد بی شک خوردن آن بی اشکال است . 👌در شراب ها و نوشیدنی های بهشتی اثری از و اسکار نمی باشد . ❕خداوند می فرماید ؛ « پرودگارشان شراب به آنها ( بهشتیان ) می نوشاند » 🔶دهر 21 👌و می فرماید ؛ « شرابی است درخشان و سفید و لذت بخش برای نوشندگان ، نه در آن فساد است و نه اسباب تن » 🔶صافات 47 👌شراب های حرام دنیوی عقل را فاسد می کند و بدن ها را در حالت آنچنان سست می سازد که قادر به حرکت و حفظ تعادل خویشتن نیستند ولی شراب های طهور بهشتی شعله های عقل و هوش را فروزانتر می کند و جذبه های عشق را شدیدتر و جسم و جان را برای تمتع از لذت معنوی و مادی آگاه تر و آماده تر می سازد . 📚پیام قرآن ج6 ص194 👌می فرماید ؛ « ( با خوردن شراب های بهشتی ) نه سردرد می گیرند و نه می شوند » 🔶واقعه 19 ❕خلاصه اینکه شراب های دنیوی بد بو و بد طعم و دردسر آفرین و مایه مستی و ضعف عقل و موجب انواع بیماری های جسمی و روحی است و گاه به دنبال آن تهوع و دل درد می باشد در حالی که شراب های آخرت لذت بخش و عقل آفرین و مایه پرورش و جان و توجه به خدا و نشئه روحانی و معنوی است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
⁉️سوال میخواستم بپرسم حقیقت داره روز عاشورا جن های مسلمان به خدمت امام حسین می ایند و از حضرت امام حسین میخواهند که به آنها اجازه بدهد به میدان بروند ؟ چون در تعزیه ی روستای ما هر سال به این مطلب می پردازند 💭پاسخ: ❗️علامه مجلسی به سند خود از امام صادق این نکته را نقل کرده است: " زمانی که امام حسین از مدینه حرکت کرد، گروهی از ملائکه برای پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروه هایی از مسلمانان و شیعیان جن برای کمک آمدند، اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود: "خدا به شما جزای خیر دهد من مسئول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند: اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را می کشتیم. حضرت در پاسخ فرمود: ما بر این کار از شما تواناتریم، اما چنین نمی کنیم تا آنها که گمراه می شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را می پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد". 📚بحار الانوار ج44 ص330 💭نیز در برخی از روایات هم بیان شده است که فرشتگانی برای کمک به امام حسین آمدند، در مرتبۀ اول اجازه جنگیدن به آنها داده نشد، ولی در مرتبه دوم وقتی آمدند که امام حسین شهید شده بود؛ مانند این روایت از امام صادق که فرمود: ❗️ "چهار هزار فرشته نازل شدند تا همراه امام حسین بجنگند، ولی به آنان اجازه جنگیدن داده نشد. دوباره اذن گرفتند و فرود آمدند و این وقتی بود که حسین کشته شده بود..." 📚الغیبه نعمانی ص310 📚کمال الدین ص671 ❗️این که امام نصرت فرشتگان و اجنه را قبول نمی کند فلسفه روشنی دارد زیرا تنها راه پاسداری از شریعت و از بین بردن ریشه ظالمین شهادت ایشان بوده است .امام باید شهید می شد تا با شهادتش بنی امیه رسوا شوند و اسلام حیات تازه ای بگیرد و شریعت پیامبر از نابودی مصون بماند لذا نقل شده است که امام در روز عاشورا خطاب به صحابه خود چنین عرضه می داشت: "خدای عز و جل به کشته شدن شما و من در امروز اجازه داده است بر شما باد شکیبایی ورزیدن و جهاد کردن" 📚اثباه الوصیه ص176 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔دشنام دادن به از نظر اسلام چه حکمی دارد ❗️آیا کانال های ضد دین راست می گویند که پیامبر گفته است مسلمین می توانند به کفار سب و ناسزا بگویند ❕❕ 💠💠 👌سب کردن به معنای بدگویی و دشنام دادن است که توام با طرف مقابل است ، مانند خطاب کردن طرف به احمق ، بی شعور ، پست ، رذل و امثال آن ❕به یقین هیچ مومنی را نباید کرد چرا که پیامبر گرامی فرمود ؛ « دشنام دادن و سب کردن مومن مایه فسق است » 📚وسائل الشیعه ج12 ص297 👌در مورد سب کردن و دشنام دادن به کافران نیز ، اصل بر آن است ، چرا که غالبا با دو اثر منفی همراه است؛ 1⃣چه بسا طرف مخالف ، مقابله به مثل کند و به مقدسات نماید ، لذا در آیه 108 سوره انعام می خوانیم ؛« به معبود کسانی که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید مبادا آنها نیز از روی نادانی خدا را دشنام دهند » 2⃣دیگر اینکه ممکن است این گونه بد گوییها آنها را کند و پافشاری آنها در کفر و ضلالت بیشتر گردد، لذا علی علیه السلام یاران خود را نهی کرد که به اصحاب معاویه در جنگ دشنام دهند زیرا ممکن بود سب کردن آتش جنگ را شعله ور تر سازد و سبب کفر و ضلالت بیشتر طرف مقابل شود ، لذا فرمود ؛ « من دوست ندارم که شما دهنده باشید » 🔶نهج البلاغه خطبه 206 👌ولی این قاعده مانند هر قاعده کلی دیگر موارد دارد . ❕در خطبه 19 نهج البلاغه می خوانیم که علی علیه السلام به اشعث بن قیس منافق که سخنی توهین آمیز و بی ادبانه به امام گفت ، فرمود ؛ « لعنت خدا و لعنت کنندگان بر تو باد ای بافنده ( دروغ ) ، فرزند بافنده و ای منافق فرزند کافر » 👌حسین علیه السلام خطاب به ابن زیاد عرضه داشت ؛ « هان این حرام زاده فرزند حرام زاده ، مرا میان درگیری و خواری مخیر کرده است ، هیهات از من که چنین کنم و هیهات از ما که تن به خواری بسپاریم » 📚الاحتجاج ج2 ص97 ❕به طور کلی مورد اسثتناء سب و دشنام در مورد بدعت گزاران و گمراه کنندگان مردم است ، در صورتی که سب و بد گویی کردن از آنان سبب روشن شدن دسیسه آنها و دوری مردم از آنها شود ، زیرا این کار نوعی جنگ روانی را بر علیه آنها راه می اندازد و به تدریج بر روح و روان آنها اثر گذاشته و سبب دوری مردم از آنان می گردد ، البته باید توجه کرد که در مورد جواز سب و دشنام ، سب کردن باید بر اعتماد به صفات مذمومی باشد که طرف مقابل دارا می باشد و از تهمت زدن پرهیز شود . 👌امام صادق علیه السلام از پیامبر گرامی نقل می کند که فرمود ؛ « زمانی که اهل بدعت و تردید را دیدید ، از آنها برائت بجویید و زیاد از آنها بد بگویید و دشنامشان دهید ، و آنان را در مجادله مبهوت کنید ، تا طمع ایجاد فساد در اسلام را نکنند ، و مردم از آنها دوری جویند و از بدعت های آنان چیزی نیاموزند ، خداوند به خاطر این عمل به شما حسنات داده و درجات شما را در آخرت ترفیع می بخشد » 📚الکافی ج2 ص375 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
❔پرسش ❓ می گویند اگر روايات شيعه را با علم رجال بررسی كنيم حدود هفتاد تا هشتاد درصد روايات ضعيف هستند و مذهب سقوط ميكند ایا چنین سخنی راست است❓ 💠پاسخ: ❕معیار صحیح در صحت روایات اعتماد به روایت موثوق الصدوری است. یعنی اگر از هر راهی یقین یا اطمینان کرد روایت از معصوم صادر شده است آن روایت برای ما حجت است.گاهی از بررسی سندی به این نتیجه می‌رسیم گاهی بخاطر شهرت وعمل کردن علما به آن روایت ،گاهی به سبب موافقت آن روایت با سایر روایات، گاهی به سبب موافقت با قرآن،گاهی به سبب نقل علمای بزرگ در کتابشان با تصریح به صحت روایت و... ❗ایت الله جوادی آملی می فرماید: "از هر راهی که اطمینان به صدور روایت از معصوم صادر شود کافی خواهد بود خواه به عدالت راوی باشد یا به وثاقت وی، به علو متن روایت باشد یا به عمل کردن فقها به متن واسناد به آن در مقام استدلال یا هر راه دیگر" 📚ادب فنای مقربان،ج1 ص87 ❗آیت الله مکارم می فرماید: "برای پذیرش حدیث وروایت معیار اصلی وثوق واعتماد به روایت است که از طرق مختلف ممکن است به وجود آید گاه سلسله سند با راویان مورد اعتماد، گاه کثرت وتعدد روایت آن هم تر کتب معتبر ومشهور وگاه محتوای بلند وعمیق " 📚پیام امام ج1 ص57 ♻️مبنای قدما از بزرگان امامیه اعتماد به روایت موثوق الصدوری بوده است .توجه انان بیشتر به متن روایات بوده و بر اساس موافقت آن با کتاب و سنت و عقل و...روایت را صحیح می دانستند حتی اگر در سند ضعف وجود داشت و در صورتی که روایتی فاقد این قرائن بود ضعیف و مردود تلقی می شده است . 👌شیخ بهای الدین عاملی می نویسد: «تقسیم خبر به چهار قسم صحیح و حسن و موثق و ضعیف میان بزرگان گذشته امامیه نظیر کلینی و ...شناخته شده نبوده است و میان انان چنین متعارف بوده است که صحیح را بر هر روایتی اطلاق می کردند که از نظر انان اقتضای اعتماد را داشت یا همراه قرائنی بود که باعث اعتماد و اطمینان به آن می شده است» 📚مشرق الشمسین ص3 🔷محمد تقی مجلسی می نویسد: «مراد از صحیح در نزد قدمای اصحاب ما آن خبری است که با قرائن مختلف دانسته شود که از معصوم صادر شده باشد اگر چه از لحاظ سند ضعیف بوده باشد» 📚لوامع صاحب قرانی ج1 ص101 🗯علامه مجلسی می گوید: «مسلک ما در صحت و ضعف حدیث اعتماد به روایت موثوق الصدوری می باشد» 📚ملاذ الاخیار ج1 ص21 🗯شیخ حر عاملی قرائن متعددی را که دال بر صحت خبر می باشد را ذکر می کند به این که؛ «راوی ثقه باشد- حدیث در کتب اربعه باشد- حدیث موافق قرآن باشد- موافق سایر روایات باشد- موافق با ضروریات دین باشد- موافق با مشهور علمای شیعه باشد- موافق با اجماع علمای شیعه باشد .اگر این قرائن باشد حکم به صحت روایت می کنیم اگر چه روایت مشکل سندی داشته باشد» 📚وسائل الشیعه ج30 ص219 فائده7 👌از آنچه گذشت روشن می شود که ملاک در صحت روایت بررسی سندی و رجالی نمی باشد که اشکال شود با بررسی رجالی بسیاری از احادیث باطل میشود بلکه ملاک اعتماد به روایت موثوق الصدوری است به این که اگر چه ممکن است راوی ضعیف باشد اما قرائن دال بر آن است که حدیث صحیح می باشد. ♻️در زندگی روزمره ما نیز چنین است که به هر خبری که قرائن بر صحتش باشد اعتماد می کنیم اگر چه از راوی خبر در گذشته دروغ شنیده باشیم . ❗️مثلا فرد عادلی برای ما از اتفاقی خبر می دهد .پس از آن فرد دیگری که مورد وثوق ما نیست نیز همان خبر را به بیان دیگری به ما می دهد در این جا قرینه بر صحتش گفته اش وجود دارد لذا به خبر او اعتماد می شود. ❗️با این توضیح می گوییم که بیشتر احادیثی که در کتب معتبر ما نقل شده است قابل اعتماد هستند زیرا قرائن مختلف بر صحت آنها وجود دارد 📚هدائه الابرار ص87-89 🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇 ♻️از سوی دیگر صاحبان کتب اربعه شیعه بر صحت روایاتشان شهادت داده اند. 🗯شیخ صدوق می گوید :«من روایاتی را در کتاب «من لا یحضره الفقیه »نقل می کنم که مطابق آنها فتوا میدهم» 📚من لا یحضره الفقیه ج1 ص52 🗯شیخ کلینی می گوید: «غرض من از نوشتن کتاب کافی نقل روایات و آثار صحیح ونقل سنن اهل بیت بوده که بر پایه آن عمل میشود و به وسیله آن فرائض خداوند و سنن پیامبر اقامه میشود» 📚الکافی ج1 ص4 🗯شیخ طوسی می گوید: «هر خبری که در دو کتاب تهذیب و استبصار نقل کردم یا متواتر بوده و یا مقرون به قرینه بر صحتش بوده و یا اجماع بر صحتش بوده است» 📚وسائل الشیعه ج30 ص197 ❗️«بی شک تصریح این بزرگان بر اعتبار کتبشان برای ما شکی باقی نمی گذارد که روایات انان صحیح است .زیرا قول این بزرگان از سخن علمای رجال در مورد صحت روایات اگر اعتبارش بیشتر نباشد کمتر نیست .این بزرگان تصریح کرده اند که روایاتشان صحیح هستند. اگر چه ممکن است برخی از راویانی که از آن نقل می کنند ضعیف باشند اما چون قرینه بر صحت روایت بوده است روایت را به عنوان روایت صحیح لحاظ کرده اند» 📚وسائل الشیعه ج30 ص191 👌بله اگر روایتی در یکی از کتب معتبر باشد که خلاف عقل و سنت قطعی باشد بی شک آن روایت مورد قبول نمی باشد اما اگر چنین نباشد حکم به صحت جمیع روایاتی که در کتب معتبر ما آمد ه است می کنیم زیرا مبنای صحیح در صحت روایات اعتماد به روایت موثوق الصدوری می باشد. ❗️با این توضیح روشن می شود که بررسی سندی و رجالی در احادیث جایگاه خاصی ندارد زیرا بیشتر روایات مقرون به صحت هستند و این سخن که با بررسی سندی بسیاری از روایات ضعیف محسوب میشوند نزد علما و بزرگان امامیه جایگاهی ندارد. ♻️پرسمان اعتقادی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
سوال لطفا در مورد اعتبار نهج البلاغه توضیح دهید. چون هیچ سندی وجود نداره. ✅پاسخ ایت الله العظمی مکارم شیرازی در شرح خود بر نهج البلاغه در مورد سند ان چنین می اورد: « در این جا ذکر دو نکته لازم است: 1ـ غالب خطبهها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه، بلکه اکثریّت قریب به اتفاق آن، مطالبى است مستدل و یا در خور استدلالهاى منطقى و در واقع از قبیل «قَضایا قِیاساتُها مَعَها»؛ (مسایلى که دلیلش در خودش نهفته است). ❗️بنابراین نیازى به سلسله اسنادبه عنوان مباحث تعبّدى ندارد زیرا بخش عظیمى از آن درباره معارف اعتقادى، مبدا و معاد، صفات خداوند، دلایل عظمت قرآنو پیامبر اسلام و مانند آن است. ❗️بخش دیگرى درباره مواعظ و نصایح و درس هاى عبرت در زندگى امّتهاى پیشین و آیین کشوردارى و زندگى اجتماعى و آداب جهادو امثال آن است که عموماً مطالبى منطقى و مستدل یا قابل استدلال است. 👌همان گونه که نوشته هاى فلاسفه بزرگ و علماى علوم مختلف و حتّى اشعار نغز شعراى نامى و مانند آن بدون نیاز به سلسله سند مقبول است، درباره محتواى نهج البلاغهنیز به همین دلیل و به طریق اولى مشکلى نداریم، در واقع دلایل آنها با خود آنهاست و به قول معروف «قضایا قیاساتها معها»! ❗️تنها بخش کوچکى از نهج البلاغهاست که از احکام فرعیّه تعبّدیّه سخن مى گوید. اگر مساله سند مطرح باشد تنها در این قسمت است که قطعاً یک دهم نهج البلاغهرا نیز تشکیل نمى دهد. بنابراین سر و صداهاى مربوط به اسنادنهج البلاغه بسیار کم رنگ و کم اثر است. 2ـ نکته دیگر این که اگر معیارهاى حجّیت سند را براى نهج البلاغهبخواهیم، از این نظر نیز مشکلى در کار نیست، زیرا براى پذیرش حدیثو روایت ـ آن گونه که در علم اصول تحقیق شده ـ معیار اصلى وثوق و اعتماد و اطمینان به روایت است که از طرق مختلف ممکن است به وجود آید;؛ گاه سلسله سند با راویان مورد اعتماد، سبب وثوق به روایت مى شود و گاه کثرت و تعدّد روایت ـ آن هم در کتب معتبر و مشهور ـ چنین اعتمادى را حاصل مى کند و گاه محتوا، آن قدر بلند و عمیق و والاست که گواهى مى دهد تنها از فکر پیامبر یا امام معصومى تراوش کرده است و همین سبب اعتماد ما به چنین روایتى مى شود. ❗️نظیر این مساله را درباره صحیفه سجّادیه - علاوه بر اسنادمعتبرى که براى آن ذکر کرده اند - یعنى دعاهاى بسیار بلند، با برترین محتوا و عالى ترین مضمون که از «امام سجاد على بن الحسین زین العابدین» نقل شده است، نیز گفته اند. 👌از این گذشته کتاب هاى زیادى قبل از «سیّد رضى» نوشته شده است که بسیارى از خطبهها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغهیا غالب آنها در آن کتب آمده است و این به خوبى نشان مى دهد که این کلمات قبل از «سیّد رضى» نیز در میان دانشمندان و راویان حدیثو گاه در میان توده هاى مردم مشهور و معروف بوده است و این شهرت مى تواند ما را بى نیاز از اسنادمتّصل کند. حتّى بعضى از بزرگان مورّخان نوشته اند،خطبههاى نهج البلاغه که در میان مردم شهرت داشته بسیار بیش از آن مقدارى بوده است که «سیّد رضى» در نهج البلاغهآورده است و در واقع نهج البلاغهگلچینى از آن خطبههاست. از جمله مورّخ معروف «مسعودى» که حدود یک قرن قبل از «سیّد رضى» مى زیسته در «مروج الذهب» درباره خطبههاى امام(علیه السلام) مى گوید: آنچه مردم از خطبههاى امام در موارد مختلف حفظ کرده اند چهارصد و هشتاد و چند خطبهاست» در حالى که خطبههاى نهج البلاغهکه اکنون در دست ماست حدود دویست و چهل خطبهاست. ❗️هم اکنون کتابهایى در دست ماست که به عنوان مصادر و اسنادنهج البلاغه از سوى جمعى از فضلا و بزرگان معاصر نگاشته شده و اسناداینخطبهها را در کتاب هایى که قبل از «سیّد رضى» نگاشته شده به دست آورده و در مجموعه هاى جالبى منتشر ساخته اند که یکى از بهترین کتابها در این زمینه کتاب «مصادر نهج البلاغهو اسانیده» تالیف دانشمند محقّق «السیّد عبدالزهراء الحسینى الخطیب» مى باشد که مراجعه به آن هر جستجوگرى را بر این حقیقت واقف مى کند که «سیّد رضى» در نقل این خطبهها هرگز تنها نیست. قابل توجّه این که در این کتاب آنچه در نهج البلاغهآمده است از 114 (یکصد و چهارده) کتاب دیگر گردآورى شده که بیش از بیست کتاب از آنها مربوط به دانشمندانى است که قبل از «سیّد رضى» مى زیسته اند. ❗️این نکته نیز قابل ذکر است که شخص «سیّد رضى» در لابه لاى کلمات خود در نهج البلاغهـ که احیاناً در توضیح خطبهها گفته ـ از 15 (پانزده) کتاب نام مى برد که او در گردآورى نهج البلاغهاز آنها استفاده کرده است. 👌از مجموع آنچه در بالا گفته شد به خوبى روشن شد که جایى براى وسوسه کردن اسنادنهج البلاغه وجود ندارد.» 📚پیام امام امیر المومنین ، ایت الله مکارم ، ج1 ص55 به بعد 🆔ایدی ما در تلگرام برای طرح سوالات @poorseman 📢کانال ما در تلگرام https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال چرا استفاده از انگشتر طلا یا ساعت طلا برای مرد حرامه ولی واسه زن جایزه 🗯پاسخ: ❗️حکمت و فلسفه واقعی احکام و از جمله حرمت استفاده از طلا برای مردان برای ما کاملا مشخص نیست اما می دانیم که این حکم حتما دارای مصالح بوده است . ❗️امام صادق فرمود: « از انجایی که می دانیم خداوند حکیم است تصدیق می کنیم که تمام افعالش از روی حکمت است اگر چه فلسفه انها را ندانیم» 📚بحار الانوار ج52 ص91 🗯در این مورد روایاتی وارد شده است که استفاده می شود استعمال طلا برای مردان جایز نیست . 🔷پیامبر گرامی فرمود: « انگشتر طلا بدست نکن چون زینت تو در آخرت خواهد بود» 📚الکافی ج6 ص468 ❗️امام صادق فرمود: « در دست خود هیچ انگشتری از طلا مکن» 📚همان مدرک ص469 🗯وفرمود: « طلا لباس بهشتیان است و خداوند طلا را در دنیا زینت زنان قرار داده و بر مردان پوشش طلا را حرام داشته و نماز در آن را باطل اعلام کرده است» 📚التهذیب ج2 ص227 ❗️شاید بتوان گفت که علت تحریم طلا برای مردان و جائز بودن آن برای زنان آن است که اصولا طلا برای زینت کردن استفاده می شود و طبیعت مرد و زن تفاوت دارد .طبیعت و غریزه زن به سوی زیبایی و زینت گرایش یافته و اصولا زیباتر هم افریده شده پس برای او مجاز شده در عین اینکه زیبایی و زینت زن باعث برقراری روابط گرم و صمیمانه خانواده و گرایش مرد به سوی تشکیل خانواده و برقرار بودن نوع و نسل می شود ❗️اما گرایش مردان به زینت در عین حال که در انها روحیات زنانه به وجود می آورد و از طبیعت خود دور می کند آن ها را از مسئولیت در امور اساسی زندگی دور می کند و به سوی تجملات و مظاهر دنیا و چه بسا دوری از پرودگار سوق می دهد 🗯البته برخی در این زمینه این موارد را نیز بیان کرده اند: 🔷گلبول های سفید در خون مرد بیش از زن است .از طرف دیگر طلا در افزایش این گلبول ها موثر است لذا وجود آن برای زن مفید است ولی برای مردان چندان مناسب نیست و ممکن است موجب برهم زدن گلبول های سرخ و سفید گردد ونیز موجبات تحرکات عصبی مردان را فراهم می کند 📚سالنامه پیام اسلام ،سال1357 📚بهداشت در اسلام،دکتر اردوبادی ❗️البته چنان که گذشت عمده دلیل ما در این مساله روایات فراوانی است که در مجامع روایی ما ثبت وضبط شده است و فلسفه اصلی این حکم نیز برای ما دقیقا مشخص نیست . 📚وسائل الشیعه ج4 ص412 باب30 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
❓پرسش ❔چرا در اسلام پوشش لباس ابریشمی برای مرد حرام است ❓چرا اسلام با زیبایی و شیک پوشی مخالفت است در حالی که فطرت انسانی اقتضای پوشش زیبا را دارد❕آیا اسلام با این حکمش با فطرت بشری مخالفت نکرده است❓ 💠پاسخ💠 1⃣در زندگی دنیا لباس نقش مهمی را دارد زیرا در درجه اول بدن را در برابر سرما و گرما و آسیب های مختلف حفظ می کند و در درجه بعد زینت مهمی برای انسان است .در تمام طول تاریخ لباس نقش اصلی را در زینت آدمی داشته و هم اکنون نیز به قوت خود نیز باقی است. 2⃣اسلام به هیچ عنوان با زیبا و شیک پوشی مخالف نیست بلکه به آن توصیه نیز می کند. 🔷امام صادق فرمود: «لباس زیبا و جمیل بپوش زیرا خداوند زیبایی را دوست دارد اما توجه کن که لباست از مال حلال تهیه شده باشد» 📚الکافی ج6 ص442 🔶وفرمود: «پیامبر مردی را دید که موهایش بهم ریخته بود و لباس های خشن و ناپسندی به تن داشت . 👌چنین فرمود: «این که تو لباس زیبا برسی و به خودت برسی و از نعمات خدا خود را بهره مند سازی نشانه دین دار بودن است» 📚الکافی ج6 ص439 📚وسائل الشیعه ج5 ص6 🔷وفرمود: «انسان کثیف و ژولیده بد آدمی است» 📚الکافی ج6 ص439 🔶وفرمود: «خداوند انسان را به دلیل لباس زیبایی که می پوشد مواخذه نمی کند» 📚خصال ج1 ص80 📚المحاسن ج2 ص399 👌وفرمود: «من ناپسند می دارم در صورتی که خداوند به بنده ای نعمت دهد او آن نعمت را ظاهر نکند ( و لباس زیبا نپوشد)» 📚الکافی ج6 ص439 🔶امیر مومنان فرمود: «باید هر یک از شما در برابر برادر مومنش خود را زینت کند ( و لباس های زیبا بپوشد)» 📚 الکافی ج6 ص439 👌به این مضمون روایات فراوان دیگری نیز وارد شده است که جهت آگاهی رجوع فرمایید؛ 📚وسائل الشیعه ج5 ص5 به بعد 3⃣با توجه به ادله بالا روشن میشود که اسلام با تجمل و زیبا پوشی مخالفتی ندارد اما تجمل و زینت کردن با برخی از چیزها را اجازه نداده است که از جمله انان لباس ابریشم برای مردان است. 👌در روایتی آمده است: «امام صادق پوشش مردان در لباس حریر و ابریشم را ناپسند می دانست» 📚التهذیب ج2 ص364 👌امام کاظم فرمود: «پیامبر مردان را از پوشش لباس ابریشم نهی می کرد» 📚وسائل الشیعه ج4 ص370 4⃣این که در اسلام از زینت کردن مردان با لباس ابریشم و برخی موارد پر زرق و برق این جهان نهی شده است فلسفه روشنی دارد؛ 🔶1- محدودیت این جهان سبب میشود که فراهم کردن چنان زندگانی پر زرق و برقی با انواع ظلم و ستم توام باشد . 🔶2- بهره گیری از آن ها با غفلت و بی خبری و غرق شدن در دنیا و بی توجهی به آخرت همراه خواهد بود وسبب تقویت روحیه تکبر و خود برتر بینی میشود . ❗️تبعیضهایی که از این رهگذر پیدا می شود مایه کینه ها و حسادتها و عداوتها و...می باشد . 5⃣ممکن است اشکال شود که پس چرا خداوند از جمله نعمات بهشتیان را زینت آلات طلا و پارچه های ابریشم و...ذکر می کند؟ 🔷کهف26 -دخان 53- حج23 👌اما پاسخ روشن است؛ 🗯در آن جهان همه چیزش گسترده است نه تحصیل این زینت ها مشکل ایجاد می کند و نه سبب تبعیض و محرویت کسی میشود و نه کینه و نفرتی بر می انگیزد و نه در آن محیط مملو از معنویت انسان را از خدا غافل میسازد و نه در رقبا ایجاد حسادت می کند و نه مایه کبر و غرور می شود و نه موجب فاصله گرفتن از خلق خدا و خدا 👌بنابراین به هیچ عنوان مفاسد دنیوی این بهره مندی ها بر نعمات اخروی مترتب نمیشود. 📚تفسیر نمونه ج12 ص424 ❗️با توجه به نکات فوق اشکال شما در مساله مورد بحث وارد نمیشود. 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔شاگردانم زیاد سوال می کنند که ما در به دنیا آمدن هیچ اختیاری نداشتیم و جبرا به دنیا آمدیم ، من نمی خواستم به بیایم چرا خدا من را جبرا به دنیا آورد و مورد امر و نهی قرار داد ❗️آیا معاذ الله این ظلم خداوند به ما محسوب نمی شود ❕❕ 💠💠 👌 در صورتی که بگوییم انسان بدون اختيار خويش پا به عرصه هستى گذاشته است اما در مقابل، از نعمتى بى نظير برخوردار گشته و آن عبارت است از «هستى»، «وجود» و آثار آن. در مقابل «عدم»، «» و «ندارى» نقمت و زيانى بى نظير است. ❕خداوند لطف بزرگى فرموده كه ما را از عرصه نيستى به هستى درآورده است و ما بايد شكرگزار چنين ‏اى باشيم و لو آن كه اختيار و اراده ما در آن، هيچ نقشى نداشته باشد. 👌 البته اگر خوب دقت كنيم ترجيح «زندگى» بر مرگ و «بود» بر نبود در نهاد و فطرت هر انسانى نهفته است و همگان در جهت ادامه حیات خودشان تلاش میکنند و با عواملی که حیات آنها را به می اندازد مبارزه می کنند ، همه این ها گواه بر آن است که حیات و وجود فطری بشر است و خداوند چیزی به انسان بخشیده است که مورد رغبت همه انسانها است ، البته اگر در ميان انسانها كسى مخالف اين نظر باشد به جهت برخى مشكلات پيش آمده است كه بايد سعى كند از جلو راه خود بر دارد . نه اينكه بخاطر مشكلات به اصل حيات و زندگى بدبين و باشد. 🔰البته معتقد است که بشر به اختیار خودشان پا به عرصه وجود گذاشته است و چنین نبوده است که افراد انسان در به دنیا آمدن اختیاری از خود نداشته باشند . ❕این مطلب است که خداوند در سوره اعراف به آن اشاره کرده و می فرماید ؛ « وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ » 🔸« به خاطر بياور زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟! گفتند آرى، گواهى مى‏ دهيم (چرا چنين كرد؟) براى اينكه در روز رستاخيز نگوئيد ما از اين بوديم (و از پيمان فطرى توحيد و خداشناسى بى‏ خبر).» 🔰اعراف 172 👌از روایات متعددی استفاده می شود هنگامى كه آدم آفريده شد فرزندان آينده او تا آخرين فرد از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند و طبق بعضى از روايات اين ذرات از گل آدم بيرون آمدند، آنها داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و گفتن بودند، در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد « أَ لَسْتُ بِرَبِّكُم » آيا پروردگار شما نيستم ، همگى در پاسخ گفتند:" بَلى‏ شَهِدْنا" آرى بر اين حقيقت گواهيم. 👌سپس همه اين ذرات به صلب آدم یا به گل آدم باز گشتند و به همين جهت اين عالم را عالم ذر و اين پيمان را پيمان مى‏ نامند. 📚بحار الانوار ج 5 ص 225 باب 10 ❕روشن است که اقرار به ربوبیت الهی در زندگی فرد فرد انسان ها ، منوط به پذیرفتن اصل حیات و است ، ذریه آدم با اقرار به ربوبیت الهی درواقع اعلام رضایت به حیات و به زندگی دنیا آمدن کردند و خداوند پس از این رضایت و اقرار به ربوبیت الهی ، آنها را به حیات دنیا آورد ، اگر چه پس از این پیمان برخی از انسانها به این عهد و عمل نکردند و ربوبیت خداوند را انکار و حتی نسبت به اصل حیات خود اعتراض کردند . 🔹بنابراین بر خلاف آنچه برخی می کنند ،خلقت اجباری در کار نبوده است و خداوند افراد انسان را پس از رضایت خودشان ، زندگی و حیات و وجود داده است ، و پس از آن ، حب به حیات و زندگی و توحید ربوبی خداوند با فطرت انسانها آمیخته گشته و به صورت یک پیمان فطری در آمده است و خداوند نسبت به فراموشی این دو اصل فطری تذکر داده است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman