سوال
♦️اشکال فرستاده شده برای ما از کانال های ضد دین
💠خدا به منزله ی یک «تابلو ایست» است که ذهن بشر را از کاوش بیشتر بازمیدارد، برای صدها هزار سال اجداد ما انسانها به این طریق خود را راضی نگه داشته بودند و شوربختانه پیشرفت اساسی صورت نگرفت.
💠مثلا اجداد ما نمیدانستند چرا باران میبارد، پس برایش دلایل فراطبیعی ساختند، یا اینکه نمیدانستند شهاب چیست و از کجا می آید، پس گفتند تیرهایی است از جانب شیطان، یا هیچ ایده ای درباره علت وجود خودشان نداشتند و افسانه آدم و حوا را ساختند و دیگر خرافات گوناگون.
💠امروز ما باید خوشحال باشیم که سرانجام دانشمندان خدا را از معادلات خود خارج کرده اند
(به ویژه در چند قرن اخیر) و به توضیح طبیعی و علمی پدیده ها رویآورده اند؛ وگرنه هنوز هم با اسب و شتر حمل و نقل میکردیم و برای توضیح علت بیماریها و درمان آنها و جمله پدیده های گیتی، دست به دامان خدا و خرافات میشدیم .
✅پاسخ ما :
اشکال این است که هر زمان انسان پدیده ای را می بیند روح کنجکاو او برای یافتن علت بر می خیزد .اگر نتوانست علل طبیعی آن را بیابد دست به دامن عوامل ماورائ طبیعی می زند و می گوید مثلا خدا ان را بوجود اورده است اما وقتی تفسیر و علت طبیعی پدیده ها مشخص شد مذهب عقب نشینی کرده تا در پناه پدیده ها و رویداد های ناشناخته موجودیت خود را حفظ کند
♦️حال پاسخ
1⃣مهم ترین عیب این فرضیه آن است که با اساسی ترین دلیل توحید و خداشناسی که برهان نظم است تضاد غیر قابل انکاری دارد .بزرگان از دیرباز برای اثبات مقصود خود روی نظام کائنات و جهان هستی تکیه می کرده اند و وجود این نظام را دلیل و نشانه وجود یک مبدا علم و قدرت و تاثیر او در ابداع و خلقت جهان می دانستند
👌بنابراین خدا در لابلای بی نظمی ها و حوادث مبهم و تاریک جستجو نمی شود بلکه در میان روشنایی ها و قسمت های شناخته شده از نظام هستی از اپ خبر گرفته میشود چنان که البرت وینچستر زیست شناس معروف می گوید:
« هر وقت کشف تازه ای در دنیای علم به وقوع میپیوندد صدها مرتبه بر استواری ایمان من می افزاید و اثار شرک و وسوسه نهانی را که کم و بیش در باطن معتقدات ما وجود دارد از میان می برد و جای ان را به افکار عالی خداشناسی و توحید می بخشد»
📚 افریدگار جهان،ص11
2⃣بسیاری از اندیشمندان بزرگ که بیش از دیگران از علل پدیده ها اگاه بوده و هستند اعتقاد جزمی و یقینی به وجود خدای حکیم داشته و دارند و چنین نیست که اعتقاد به وجود خدا ناشی از جهل باشد.دانشمندانی نظیر انیشتاین و کرسی مورس و الکسیس کارل و ...که مقالاتی پیرامون وجود خدا نوشته اند که بخشی از انان در کتاب اثبات وجود خدا امده است
3⃣اگر کسانی خدا را به عنوان پدید اورنده پیده های مجهول العله شناخته اند و با کشف علل طبیعی از عقیده خود عقب نشینی کرده اند باید این مساله را دلیل بر ضعف ایمان انان دانست نه دلیل بر بی اعتباری خداوند واین مساله در میان افراد بی سواد و تعلیم نایافته وجود دارد
4⃣مساله مهم دیگر انکه شما گمان می کنید که ما بر سر دوراهی قرار گرفته ایم یا باید علل طبیعی را بپذیریم و یا خدا را و هرگز قبول این دو با هم سازگار نیست
♦️به تعبیر دیگر تصور می کنید که اعتقاد به وجود خدا یعنی مبدئی که به طور مستقیم و بدون هیچ واسطه پدیده ها را به وجود اورده و بنابراین کشف هر علت طبیعی مساوی با نفی دخالت خدا در آن است
👌اما این تصور صحیح نیست زیرا ما معتقد هستیم که جهان مجوعه ای از اسباب و علل حساب شده است که خداوند مسبب الاسباب ان است چنان که امام صادق فرمود:
« خداوند ابا دارد از این که پدیده ها بدون دخالت علتشان بوجود اید»
📚الکافی ج1 ص183
♦️به این ترتیب ما نه تنها قانون علیت را انکار نمی کنند بلکه جهان طبیعت و علل و اسباب انها را خواسته و فعل خدا می شمریم
📚پیدایش مذاهب،ایت الله مکارم شیرازی،ص21
🆔ایدی ما در برای طرح سوالات دوستان یا اشکالات از ناحیه کانال های ضد دین
@poorseman
سوال
نظر اسلام در مورد عقل چیه ایا این که اتیست ها میگن عقل در اسلام جایگاهی نداره راسته ،چرا تو اسلام جنگیدن و برده داری بوده که الان ها بیشتر اشکالات این اتیست های بی عقل در همین مورده
✅پاسخ
عقل در مکتب تشیع از اهمیت ویژه ای برخوردار است تا جایی که در کتب اصولی به عنوان یکی از منابع تشریع بر روی ان بحث می شود
❗️در قران مجید نیز ایات فراوانی در اهمیت عقل و تدبر کردن امده مانند لعلکم تعقلون،لقوم یعقلون،اولوالالباب، ان کنتم تعقلون،افلا تعقلون،لاولی النهی،
👌محدثان اسلامی نیز از دیر باز کتب حدیثی خود را با بیان ذکر روایات در اهمیت عقل در اسلام اغاز کرده اند
📚بحار الانوار،ج 1 ص82، کتاب العقل و العلم و الجهل
👌 حضرت علی فرمود:
« هیچ جمالی زیبننده تر از عقل نیست»
📚الکافی ج8 ص19
👌امام صادق فرمود:
« خداوند به اندازه عقل انسان ها به انها ثواب میدهد»
📚امالی صدوق،ص418
♦️امام رضا فرمود:
« دوست هر انسانی عقلش و دشمنش جهلش می باشد»
📚عیون الاخبار ج1 ص258
♦️در روایت دیگر امده است:
« اساس دین بر پایه عقل بنا گذارده شده است »
📚بحار الانوار ج1 ص94
♦️ودر روایت معروف دیگری امده است که امام کاظم فرمود:
« حجت خداوند بر مردم دو حجت است یکی حجت ظاهری و دیگری حجت باطنی ،حجت ظاهری انبیا و امامان هستند و حجت باطنی عقل است »
📚الکافی ج1 ص16
♦️اما در مورد جهاد در اسلام و رابطه مسلمین با غیر مسلمانان و برده داری ما در گذشته پاسخ های مفصل داده ایم که می توانید کلید واژه های جهاد،گردن،برده،برده داری، و ...را در کانال سرچ کنید
🆔ایدی برای طرح سوالات
@poorseman
سوال
یکی از اتیست ها که ادمین یکی از کانال های ضد دینه این اشکال رو واسم مطرح کرد که تو نهج البلاغه کلمات حکیمانه حکمت 238 اومده که :
« تمام وجود زن شر است و بدترین چیزی که در اوست این که از وجودش چاره ای نیست »
چی جوابش رو بدم میگه نظر اسلام در مورد زن اینه
✅پاسخ
اگر واژۀ «شر» را در این روایت به معنای بدی و زشتی گرفته و سپس آن را اینگونه معنا کنیم که «زنان سراسر آکنده از بدی و زشتی هستند و بدتر از همه آن است که ناچاریم با آنان زندگی کنیم»، چنین معنایی با اصول اولیۀ دینی همخوانی نداشته و نمیتوان چنین برداشتی را پذیرفت
👌چرا که زنان برجسته در اسلام فراوان بوده اند که پیامبر و امامان برای انها احترام قائل بوده اند افزون بر این قران نیز بسیاری از زنان را مدح کرده است چنان که فرمود:
« هر کس کار شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مومن است او را حیات پاکیزه ای می بخشیم »
📓نحل 97
👌ونیز از برخی از زنان به عنوان الگو نام می برد
📓تحریم 11 و12
♦️امام صادق فرمود:
« یک زن صالحه از هزار مرد غیر صالح برتر است»
📚وسائل الشیعه ج20 ص172
♦️ اگر معنایی جز آنچه گفته شد برای این روایت متصور نباشد، باید با قاطعیت از آن صرف نظر کرد.
اما با اندکی تأمل میتوان معنای دیگری برای این روایت در نظر گرفت که مشکل چندانی ایجاد نخواهد کرد
1⃣این سخن ناظر به زنان تربیت نایافته است چنان که خداوند می گوید:« انسان عجول است»
📓 اسرائ 11
👌که مراد انسان های تربیت نایافته و خارج از قلمرو رهبری رهبران الهی است
📚پیام امام،ایت الله مکارم،ج13 ص807
2⃣ واژۀ «شر» را به زشتی و بدی معنا نکرده، بلکه به دردسر و افزایش مسئولیت ترجمه کنیم. چنین معنایی از «شر» در متون اسلامی بسیار به چشم میخورد، مانند این آیه از قرآن:
«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»
یعنی انسان هر وقت که دچار دردسری شد، ناله و فریادش بلند میشود.
📓معارج 20
ضرب المثلی فارسی وجود دارد که «زن و بچّه دردسرند
و بى دردسر هم نمیتوان زندگى کرد» یا «زن بلا است و هیچ خانهای بدون بلا مباد»می تواند ناظر به این معنا باشد
🆔ایدی ما برای طرح سوالات
@poorseman
سوال
یک پیام در تلگرام در حال گردش است که در آن می گویند خدای مسلمانان تصمیمی می گیرد انگاه متوجه اشتباه بودن ان میشود و ان را تغییر میدهد چنان که در ایه 187 بقره میگوید امیزش جنسی در شب های ماه رمضان ممنوع است اما پس از انکه مسلمین به این دستور عمل نمیکنند خداوند این حکم را عوض کرده و حکم به جواز ان می دهد جالب ان است که خداوند در ایه تصریح می کند که ما می دانستیم شما به این حکم عمل نمی کنید اما باز ان حکم را قرار داد
✅پاسخ
یکی از سنت های پرودگار در قبال مردمان آزمایش کردن انان است چنان که می فرماید:
«ایا مردم گمان کرده اند که همین که بگویند ایمان اوردیم رها می شوند و ما انان را ازمایش نمی کنیم»
📓عنکبوت 3
♦️انچه در اشکال شما نیز امده است ناظر به همین موضوع است به این که خداوند ابتدا حکم به حرمت امیزش جنسی در شب های ماه رمضان میدهد تا افراد را امتحان و ازمایش کند که چقدر به دستورات خداوند پایبند هستند
♦️روشن است که خداوند از احوالات انسان مطلع است و ازمایش نمی کند تا مطلبی برایش اشکار شود بلکه ازمایش خداوند به معنای تربیت و پرورش است چنان که حضرت علی فرمود:
« گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان اگاهتر است ولی انها را امتحان می کند تا کارهای خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از انها ظاهر گردد»
📚نهج البلاغه کلمات قصار جمله 93
♦️خداوند بندگان را می آزماید تا انچه در درون دارند در عمل اشکار کنند ،استعداد ها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند
👌اما پس از مدتی این حکم نسخ شد اما این نسخ شدن به معنای این نیست که خداوند در ابتدا متوجه نبود سپس متوجه شد این حکم اشتباه است معنای نسخ حکم این است که :
❗️نسخ در احکام به معنای پایان یافتن مدت عمل به یک حکم است به این بیان ؛
♦️نیازهای انسان گاه با تغییر زمان وشرایط دگرگون میشود وگاه ثابت وبرقرار است. یک روز برنامه ای ضامن سعادت او است ولی روز دیگر ممکن است بر اثر دگرگونی شرایط همان برنامه سنگ راه او باشد. یک روز دارویی برای بیمار فوق العاده مفید است وطبیب به آن دستور میدهد اما روز دیگر به خاطر بهبودی نسبی بیمار ممکن است این دارو حتی زیانبار باشد لذا دستور قطع آن وجانشین ساختن داروی دیگر را میدهد. ممکن است درسی امسال برای دانش آموزان سازنده باشد اما همین درس برای سال آینده بی فایده باشد، معلم آگاه باید برنامه را انچنان تنظیم کند که سال به سال دروس مورد نیاز شاگردان تدریس شود
🔵 این مساله با توجه به قانون تکاملی انسان و جامعه روشنتر می گردد که در روند تکاملی انسان گاه برنامه ای مفید و سازنده است و گاه زیانبار و لازم التغییر و علت ان نیز تغییر شرایط مکلفین است
♦️خداوند با توجه به شرایط مکلفین زمانی حکمی را وضع می کند و با تغییر شرایط مکلفین آن حکم را تغییر داده و حکم جدیدی وضع می کند و زمان حکم اول از همان ابتدا محدود بوده است
📚تفسیر نمونه،ج1 ص391
✅پرسمان اعتقادی
🆔ایدی ما در تلگرام برای طرح سوالات
@poorseman
سوال
با تشکر از شما که پاسخ تحدی کانال های ضد دین را با اثبات متواتر بودن وجود امام زمان دادید و انان هیچ گونه پاسخی نداشتند ایا از روایات موجود در کتب اهل سنت نیز می توان وجود امام زمان را اثبات کرد
✅پاسخ
با استفاده از احادیث متواتری این موضوع از کتب اهل سنت نیز قابل اثبات است
1⃣ حدیث ثقلین
پیامبر گرامی فرمود:
« همانا من دو جانشین را در میان شما می گذارم ،کتاب خدا ریسمان کشیده شده ما بین آسمان و زمین و عترتم اهل بیتم و همانا این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند»
📚مسند احمد،ج5 ص181
❗️این حدیث از جمله احادیث متواتر است که بزرگان اهل سنت در کتب خود روایت کرده اند مانند مسلم در صحیح ج7 ص122 ،ترمذی در صحیح ج5 ص621، حاکم در مستدرک،ج3 ص110، وعلمای فراوان دیگر از اهل سنت که جهت اگاهی رجوع کنید به کتاب فضائل الخمسه ج2 ص44 به بعد
♦️وجه استدلال:
در این حدیث پیامبر گرامی می فرماید کتاب و عترت تا قیامت از یکدیگر جدا نمی شوند .مطابق این گفتار اگر زمانی عدل کتاب که همان عترت است در روی زمین نباشد لازم می آید که این دو از یکدیگر جدا شده باشند و این با حدیث مخالف است
👌ابن حجر مکی از علمای اهل سنت می گوید:
« در احادیثی که سفارش به اهل بیت شده به این نکته اشاره شده که تا روز قیامت زمین خالی از اهل بیتی که اهلیت هدایت دارند نخواهد بود همانگونه که کتاب عزیز چنین است »
📚صواعق المحرقه،ص90
♦️علامه مناوی در شرح جامع الصغیر می اورد:
« از این حدیث استفاده می شود که هر زمان باید فردی از اهل بیت که سزاوار تمسک به اوست تا روز قیامت موجود باشد تا امر به تمسکی که در روایت به انها شده معنا پیدا کند همان گونه که کتاب عزیز چنین است»
📚فیض القدیر،ج3 ص15
🔵نتیجه اینکه :
مستفاد از حدیث ثقلین این است که در هر زمان امام معصومی از عترت پیامبر و اهل بیت معصوم او باید موجود باشد امامی که اهلیت برای اقتدا و تمسک را داشته باشد کسی که خود به هدایت مطلق رسیده و از ضلالت به دور باشد و لذا می تواند دیگران را به هدایت مطلق رسانده و از گمراهی دور کند.چنین شخصی در این زمان غیر از حضرت مهدی نیست
2⃣حدیث امان:
مطابق روایات اهل سنت پیامبر گرامی اهل بیت خود را به عنوان امان برای زمینیان معرفی می کند چنان که فرمود:
« اهل بیت من امان برای اهل زمین هستند پس هر گاه اهل بیتم هلاک شوند اهل زمین را انچه خداوند وعده داده خواهد رسید»
📚الصواعق،ص150
♦️حاکم می اورد که فرمود:
« ستارگان وسیله ایمنی برای اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من وسیله ایمنی برای امت من از اختلاف هستند»
📚مستدرک،ج3 ص149
📚الجامع الصغیر ج2 ص189
📚کنزالعمال ج6 ص116
♦️جهت اگاهی بیشتر از روایات اهل سنت رجوع شود به فضائل الخمسه ج2 ص59 به بعد
🔵وجه استدلال:
این حدیث نیز به خوبی دلالت دارد که باید در هر زمان فردی از اهل بیت عصمت و طهارت که اهلیت برای تمسک دارد موجود باشد و او غیر از امام معصوم نیست و در این زمان غیر از مهدی موعود کسی دیگر نیست پس باید موجود باشد و گرنه زمین و انچه در آن است نابود خواهد شد
3⃣حدیث سفینه:
پیامبر گرامی فرمود:
« مثل اهل بیتم در بین شما همانند کشتی نوح در میان قوم نوح است هر کس سوار بر آن شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف کند غرق شود»
📚مستدرک،حاکم،ج2 ص343
♦️همین معنی را هیتمی در مجمع الزواید،ج9 ص168 ،ابی نعیم در حلیه الاولیائ،ج4 ص306، متقی هندی در کنزالعمال،ج6 ص216، خطیب بغدادی در تاریخ،ج12 ص19 و ...نقل کرده اند
🔵وجه استدلال:
با تامل در معنای حدیث به خوبی بدست می اید که در هر زمانی تا روز قیامت باید امامی معصوم از اهل بیت عصمت و طهارت موجود باشد تا برای امت اسلامی انکان داشته باشد که با سوار شدن بر کشتی نجات او از غرق شدن در منجلاب فساد و تباهی نجات یافته و به ساحل نجات و بهشت رهنمون شوند
4⃣احادیث وجوب معرفت امام
♦️مسلم در صحیح روایت می کند که پیامبر فرمود:
"کسی که بمیرد وبر گردنش بیعت امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است"
📚صحیح مسلم،ج4 ص126
📚سنن بیهقی،ج8 ص156
📚تفسیر ابن کثیر،ج1 ص517
ودر حدیث دیگر:
"من مات بغیر امام مات میته جاهلیه"
"هرکس بمیرد در حالی که امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است"
📚مجمع الزواید،ج5 ص218
وفرمود:
"من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه"
"هرکس بمیرد درحالی که امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است"
📚شرح المقاصد،تفتازانی،ج5 ص239
🔵وجه استدلال:
از این احادیث نیز به وضوح روشن می شود که در هر زمانی باید امامی معصوم از جانب خداوند بر روی زمین یاشد تا مردم با تمسک به او واطاعت از او از مرگ جاهلی نجات یابند که در زمان کنونی تنها قابل تطبیق بر امام عصر است
❗️در این باره ادله دیگری نیز است که جهت پرهیز از اطناب به همین مقدار بسنده می کنیم
سوال
آیا دعای امام معصوم مستجاب میشود ؟ واگر مستجاب میشود چرا امام زمان برای ظهور خودش دعا نمیکند و واگر دعا کند مستجاب میشود؟
✅پاسخ
در روایات ما امده است که یکی از نشانه های امام این است که دعایش مستجاب است چنان که امام رضا فرمود:
« برای امام ده نشانه است که یکی از ان ها این است که دعایش مستجاب است به گونه ای که اگر دعا کند که صخره ای دو نصف شود چنین می شود»
📚معانی الاخبار ص35
📚الخصال ج2 ص105
📚عیون الاخبار ص118
⁉️اما با این وجود چرا امام زمان برای ظهورشان دعا نمی کنند مگر نه این است که دعایشان مستجاب است
🔺برای پاسخ باید توجه کنید که :
« امامان مطیع محض خداوند هستند و جز انچه خدا بخواهد نمی خواهند روی این جهت اگر اراده خداوند بر غیبت امام عصر تا زمان معینی یا حصول شرایط مشخصی نظیر امادگی مردم و ...تعلق گرفته باشد امام نیز تسلیم خواست پرودگار است و هیچگاه درخواستی بر خلاف خواست خداوند از پرودگار نمیکند چنان که امام کاظم فرمود:
« خداوند قلوب امامان را محل اراده خودش قرار داد است به گونه ای که تنها هر موقع خداوند چیزی را بخواهد و اراده کند انان نیز آن را می خواهند ( وبدن اذن و رضایت خداوند کاری نمیکنند)»
📚بحار الانوار ج5 ص114
📚بصائر الدرجات ج1 ص517
🆔ایدی ما در تلگرام برای طرح سوالات
@poorseman
سوال
علم خداوند به حوادث اینده چطوره در حالی که اینده هنوز نیامده تانزد خدا موجود باشه و علم حضوری داشته باشه علم حصولی هم درباره خدا محاله
✅پاسخ
در واقع اشکال شما این
است که :
حوادث آینده با اینکه هنوز وجود خارجى پیدا نکرده اند تا در احاطه علم خدا باشند، آیا صورت ذهنى و نقش و عکس آنها نزد خدا است؟ با اینکه خداوند ذهنى ندارد، و علم او از طریق انعکاس نیست، پس باید قبول کنیم که او نسبت به حوادث آینده علمى ندارد! زیرا علم حضورى در مورد معدوم ممکن نیست، و علم حصولى نیز درباره خدا تصور نمى شود.
🔺گرچه این اشکال و سؤال درباره علم به حوادث آینده مطرح شده، ولى عیناً درباره حوادث گذشته که محو و نابود گشته است نیز قابل طرح است، زیرا حوادث گذشته الآن وجود ندارد، صورت فرعون یا بنى اسرائیل و اصحاب موسى فى المثل متلاشى شده است، و تاریخ آنها نیز گذشته است، ما مى توانیم فقط تصویرى از آنها در ذهنمان حاضر کنیم تا به تاریخ گذشته واقف شویم، چون علم ما از طریق ارتسام یعنى نقش بستن در ذهن است، ولى در مورد خداوند که ذهن و نقش هاى ذهنى معنى ندارد و علمش فقط علم حضورى است آگاهى بر حوادث گذشته چگونه تصور مى شود؟
🔴 این سؤال و اشکال را از سه راه مى توان پاسخ گفت:
1⃣نخست اینکه خداوند همیشه به ذات پاک خود که علّت همه اشیاء است احاطه داشته و دارد، و این علم اجمالى به همه حوادث و موجودات جهان قبل از ایجاد و بعد از ایجاد است.
👌و به تعبیر دیگر اگر ما آگاهى به علت اشیاء داشته باشیم مى توانیم آگاهى به نتیجه و معلول آنها نیز پیدا کنیم، چرا که هر علتى تمام کمالات معلول و بالاتر از آن را دارد.
این سخن را مى توان به گونه روشنترى چنین توضیح داد:
❗️ حوادث گذشته به طور کامل نابود نشده، و آثارش در دل حوادث امروز وجود دارد، و همچنین حوادث آینده از حوادث امروز جدا نیست، و دقیقاً با حوادث امروز مربوط است، و به این ترتیب «گذشته» و «حال» و «آینده» یک رشته زنجیر مانندى از علت و معلول را به وجود مى آورد که اگر دقیقاً به هر یک از آنها آگاه شویم حلقه هاى قبل و بعد در آن وجود دارد.
فى المثل اگر من دقیقاً وضع هواى تمام کره زمین را با تمام جزئیات و مشخصات، و علت و معلول هاى آن، و حرکت کره زمین، و مسأله جاذبه و دافعه، همه اینها را بدانم، مى توانم دقیقاً از وضع هوا در میلیونها سال قبل، یا میلیونها سال بعد آگاه گردم، چرا که پرونده گذشته و آینده در حال موجود است، نه پرونده اجمالى که پرونده تفضیلى آنها در جزئیات پرونده حاضر منعکس است.
امروز دقیقاً بازتابى از دیروز است، و فردا بازتابى از امروز، و آگاهى کامل بر تمام جزئیات امروز به معنى آگاهى کامل بر حوادث گذشته و آینده است.
به این ترتیب وقتى حوادث امروز با تمام ویژگیها و خصوصیات نزد خداوند حاضر است به یک معنى گذشته و آینده هم نزد او حضور دارد.
«امروز» آئینه اى است براى «گذشته» و «آینده» و تمام حوادث دیروز و فردا را در آئینه امروز مى توان مشاهده کرد (دقت کنید).
2⃣راه دیگرى را که براى پاسخ از این سؤال گفته مى شود با ذکر یک مثال روشن مى کنیم: فرض کنید کسى در اطاقکى زندانى است که فقط روزنه کوچکى به خارج دارد، در حالى که یک قطار شتر از مقابل این روزنه مى گذرد، او نخست ناظر سر و گردن یک شتر، و سپس کوهان، و بعد پاها و دم او است، و همچنین سایر شترهائى که در این قطارند، و این روزنه کوچک دید سبب مى شود که او براى خود گذشته و آینده و ماضى و مستقبل درست کند، اما براى کسى که بیرون این اطاقک است، و بر پشت بام در «فضاى باز» ایستاده به تمام بیابان نگاه مى کند، مطلب طور دیگرى است، او همه قطار شتران را یکجا مى بیند که درحال حرکتند.
🔺از اینجا روشن مى شود که ساختن مفاهیم گذشته و حال و آینده نتیجه محدودیت دید انسان است، آنچه براى ما زمان ماضى محسوب مى شود براى اقوام پیشین زمان مستقبل بوده و آنچه براى ما مستقبل است براى آیندگان ماضى است.
اما براى ذاتى که همه جا حضور دارد، و ازل و ابد را فراگرفته، ماضى و مضارع و حال بى معنى است، همه حوادث در تمام طول زمان نزد او حاضرند (منتهى هر کدام در ظرف مخصوص خود) و او به همه حوادث و موجودات عالم، چه در گذشته و چه در حال و آینده یکسان احاطه دارد.
البته اعتراف مى کنیم تصور این مطلب براى ما که در زندان زمان و مکان محبوس هستیم کار مشکل و پیچیده اى است، ولى در عین حال مطلبى است قابل دقت و مطالعه.
3⃣ راه دیگرى که بسیارى از فلاسفه روى آن تکیه کرده اند این است که خداوند عالم به ذات خویش است و چون ذات او علت براى تمام مخلوقات است علم به علت سبب علم به معلول مى شود و به تعبیر دیگر خداوند جامع تمام کمالاتى است که در تمام مخلوقات مى باشد و همه را به نحو اکمل دارد تنها نقائص آنها است که در ذات پاک او راه ندارد پس هنگامى که او به ذات خویش عالم باشد در حقیقت به همه آنها آگاه است (این راه با راه اول تفاوت
ظریفى دارد که با دقت روشن مى شود).
📚 تفسیر پیام قرآن ؛ ایت الله مکارم ج4 ص94
🆔ایدی ما در تلگرام برای طرح سوالات
@poorseman
سوال
⚛علم بی کران امام صادق :
《۵۵-ابان بن تغلب می گوید: از امام صادق ( ع ) پرسیدم: زمین بر چه چیزی استوار است؟ امام ( ع) فرمود: برماهی
گفتم ماهی برچه چیزی استوار است؟ فرمود: بر آب
پرسیدم آب بر چه چیزی؟ فرمود: برصخره ( سنگ سخت)
پرسیدم: صخره برچه چیزی؟ فرمود: برشاخ گاوی راهوار
گفتم: گاو بر چه چیزی استوار است؟ فرمود: برخاک نمناک
گفتم: خاک نمناک برچه چیزی؟ فرمود: هیهات، که در اینجا دانش دانشمندان گم شده است》
➖منبع: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، جلد ۱۵ صفحه ۲۲۱، دارالحدیث، قم چاپ اول ۱۴۲۹ ق
💠 تصریح علامه مجلسی بر صحیح بودن این حدیث👇
( حديث الحوت على أي شيء هو )
٥٥ ـ محمد ، عن أحمد ، عن ابن محبوب ، عن جميل بن صالح ، عن أبان بن تغلب ، عن أبي عبد الله عليهالسلام قال سألته عن الأرض على أي شيء هي قال هي على حوت قلت فالحوت على أي شيء هو قال على الماء قلت فالماء على أي شيء هو قال على صخرة قلت فعلى أي شيء الصخرة قال على قرن ثور أملس قلت فعلى أي شيء الثور قال على الثرى قلت فعلى أي شيء الثرى فقال هيهات عند ذلك ضل علم العلماء.
الحديث الخامس والخمسون : صحيح.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول العلامه المجلسی جلد : 25 صفحه :201
انجمن خردگرایان ایران
✅پاسخ
توجه به چند نکته لازم است
1⃣در روایات ما امده است که برخی از احادیث امامان دارای دشواری و سختی خاصی بوده و کلامشان را می توان به چند وجه توجیه کرد .انچه لازم است تدبر در کلامشان بوده و در اخر اگر به نتیجه ای نرسیدیم تسلیم بوده و علم ان را به خودشان واگذار کنیم
📚بحار الانوار ج2 ص182 باب 26
2⃣مرحوم فیض کاشانی در مورد روایت می گوید:
«این حدیث از جمله رموز می باشد که تنها اهلش توانایی فهم آن را دارد»
📚الوافی ج26 ص472
3⃣شبیه این حدیث در منابع اهل سنت هم از محمد بن کعب ،سدی،و جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است
📚تفسیر ابن کثیر،ج5 ص242
📚در المنثور ج4 ص289
📚روح المعانی ج8 ص477
4⃣برخی حدیث را چنین معنا کرده اند:
« این حدیث ناظر به بحث از نظر عمرانى و آبادی و نیز دورههاى زندگى تاریخى بشر بر روى زمین؛
♦️یعنی عمران و آبادى زمین از روز اول تکوین و اجتماع بشرى بر چه پایهای بوده و بر چه عواملى استوار شده است.
♦️ در این صورت، ماهی بیانگر زندگى آبرومندانه بشر است؛ زیرا در ابتدای آفرینش، تشکیل اجتماع و عمران و آبادی در کنار نهرها و دریاها بوده و اولین خوراک معمولى او از شکار ماهى تأمین میشده است. پس میتوان ماهى را رمزی برای دوران ابتدایى زندگى بشر دانست. ممکن است منظور ابان بن تغلب، پرسش از آغاز شروع اینگونه زندگانى بشر باشد و منظور امام صادق(ع) این باشد که، زندگى بشر با خوراک ماهى و شکار از نهر و دریا همراه با دوران زندگانى حجرى او بوده و هزارها سال طول کشیده است.
❗️ سپس زندگانى دوران حجرى بشر در سیر تکامل به دوران زراعت و کشت گندم و حبوبات منتقل شده است که به وسیله گاو و آهن انجام میگرفت. بنابراین، گردش عمران و آبادی زمین و زندگانى بشر بر پایهٔ کشت و زراعت است که به نیروى شاخ گاو از دوران بسیار قدیم تا حتی عصر حاضر در برخی مناطق اداره میشود؛ هر چند امروزه بیشتر کشت و زرع به وسیله مکانیزه و تراکتور انجام میگیرد. و گاو که کار زراعت را انجام میدهد بر خاک نمناک و با رطوبت استوار است.
مقصود این است که زندگى زراعتى که روى شاخ گاو نر میچرخد بر زمین خاکى و آب کافى استوار است و گاو ابزارى است که در زمین نمناک و با رطوبت میتواند تولید زراعت کند.
🔵اما اینکه زمین با رطوبت بر چه چیزی استوار میشود؛ ممکن است مقصود پرسش از سر انجام زمین و پایان زندگانى بشر باشد، و ممکن هم است مقصود پرسش از چگونگی زراعت به صورت نوین باشد که جانشین زراعت با گاو میشود؛ مانند زراعت با ابزار صنعتى امروزه. پاسخ امام صادق(ع) به این پرسش به هر دو معنا میتواند نظر داشته باشد که دوران پایان عمر زمین که به رستاخیز میکشد یا دوران تبدیل وضع زراعت با گاو به زراعت با ماشین با علم دانشمندان آن زمان بسیار دور است و هنوز بدان راه پیدا نکرده و در وادى فهم دانشمندان آن زمان گم است. از اینرو، در آن زمان، میسّر نبوده است که امام صادق(ع) در پاسخ چیزی غیر از این پاسخ بفرماید.
📚ترجمه و شرح کمره ای بر روضه کافی،ج1 ص167
سوال
شبهه ای است که در کانال های ضد دین منتشر میشود که مثلا دیه بیضه چپ مرد از دیه زن بیشتر است یعنی ارزش بیضه چپ یه مرد از زن بیشتره
✅پاسخ
دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوی انسان نیست .نشانه آن این است که اسلام بسیاری از افراد اعم از زن و مرد را که دارای اختلاف علمی یا عملی هستند متفاوت می بیند و تساوی انها را نفی می کند ودر عین حال دیه انها را مساوی می داند
♦️مثلا درباره عالم و جاهل می گوید:
« ایا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابر هستند»
📓زمر 9
♦️یا درباره مومنان مجاهد و غیر مجاهد می گوید:
« مومنان خانه نشین که زیان دیده نیستند با ان مجاهدانی که با مال خود در راه خدا جهاد می کنند برابر نیستند»
📓نسائ 95
❗️غرض انکه اگر چه اسلام از لحاظ معنوی بین افراد تفاوت قائل است اما از لحاظ جسمانی هیچ تفاوتی بین جان انسان ها قائل نیست و بین عالم و جاهل و ...تفاوتی قائل نمیشود
♦️بنابراین تساوی دیه عالم و جاهل نه از ارج و منزلت عالم می کاهد و نه بر مقام جاهل می افزاید و نیز تفاوت دیه مرد و زن نه بر منزلت مرد می افزاید و نه از مقام زن می کاهد زیرا برخی از تفاوت های مادی و مالی هیچگونه ارتباطی به مقام های معنوی تدارد
❗️دیه صرفا برای یک امر اقتصادی است همچنان که در شریعت برای سگ دیه تعیین شده است برای تن انسان نیز دیه تعیین شده است و در آن مهمترین شخصیت های اسلامی با ساده ترین افراد یکسان است دیه مرجع تقلید ،دیه یک انسان متخصص ،دیه یک انسان متکبر،با دیه یک کارگر ساده در اسلام یکی است به این دلیل که دیه عامل تعیین ارزش نیست بلکه تنها یک ابزار است معیار ارزش همان است که در قرآن امده است
« محبوبترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست»
📓حجرات13
♦️چون مساله دیه مربوط به جنبه بدنی است لذا اگر بدن در مسائل اقتصادی قویتر باشد دیه ان بیشتر است و چون مردها در مسائل اقتصادی معمولا بیشتر از زن ها بازدهی اقتصادی دارند دیه انها نیز بیشتر است واین بدان معنا نیست که در اسلام مرد ارزشمندتر از زن باشد
❗️مردان غالبأ در خانواده عضو مؤثر اقتصادی خانواده هستد ومخارج خانواده را متحمل میشوند وبا فعالیتهای اقتصادی خود،چرخ زندگی خانواده را به گردش درمیاورند،بنابراین تفاوت میان از بین رفتن مرد وزن یا خسارت وارده بر اعضای انها از نظر اقتصادی وجنبه های مالی برکسی پوشیده نیست که اگر این تفاوت مراعات نشود،خسارت بی دلیل به بازماندگان مرد مقتول یا مجروح وفرزندان بی گناه او وارد میشود
♦️دیه برخی از اعضا نیز دارای دیه کامل یا نزدیک به دیه کامل است از این جهت که در بازدهی اقتصادی مرد موثر تر است و مرد با نبود آن اعضا نمی تواند این وظیفه اقتصادی خود را به سر انجام برساند لذا دیه نوعی جبران خسارت می باشد
👌از سوی دیگر در فلسفه دیه برخی از اعضای مرد ممکن است ملاک های دیگری نیز لحاظ شده باشد که برای ما مخفی باشد چنان که در روایتی امده است که امام صادق فرمود:
« در بیضه چپ مرد دو ثلث دیه است چرا که فرزند از آن ایجاد میشود»
📚الکافی ج7 ص 315
📚التهذیب ج10 ص250
♦️یعنی در دیه بیضه گذشته از انکه جبران خسارت وارده بر مرد از لحاظ افتصادی لحاظ شده است این نکته نیز لحاظ شده که با خسارت وارده بر آن امکان فرزند دار شدن مرد نیز با مشکل روبرو شده است لذا دیه درواقع جبران خسارت از این ناحیه نیز می باشد
♦️پرسمان اعتقادی
سوال
دریکی ازکانال های ضددین گفته شده مسلمین برای رضایت خدایشان حیوانات راقربانی میکندچجورخدایی است که باسربریدن حیوانات خوشحال میشوداین خدای خون خوارکه باکشته شدن حیوانات خوشحال میشودلیاقت پرستش ندارد
✅پاسخ
توجه به چند نکته لازم است
1⃣خداوند مالک تمام انچه در اسمانها و زمین است می باشد و به مقتضای همین ملکیت خداوند تمام انچه را که در زمین و اسمان است را مسخر انسان گردانیده است چنان که فرمود« ایا ندیدی خداوند انچه را که در اسمانها و زمین است را مسخر شما کرده و نعمتهای ظاهری و باطنی خود را بر شما گسترده و افزون ساخته است»
📓لقمان 20
2⃣باید با دید عقلانی و نه عاطفی به ذبح کردن حیوانات نگاه کرد .انسان دارای دو بعد جسمانی و روحانی است ،جسم انسان دارای نیازهایی است که این نیازها ،نیاز به پروتئین و موادی است که در گوشت حیوانات قرار داده شده است .اگر گفته شود خوردن و ذبح کردن حیوانات ظلم به حیوان است همین حرف را می توان در مورد خوردن گیاه هم زد ،خوردن گیاه هم باعث میشود که حق حیات از گیاه گرفته شود و ظلم به گیاه محسوب می شود .در این صورت انسان چگونه باید تغذیه کند؟
❗لازمه نظام مادی تزاحم بین موجودات مادی و از بین رفتن برخی توسط برخی دیگر است که این از بین رفتن در بین عالم حیوانات نیز مشاهده میشود و از انجایی که خلق این عالم دارای خیر کثیر در برابر شر قلیل بوده است خداوند عالم را خلق کرده است چرا که به مقتضای حکیم بودن خداوند ،او تنها کاری را انجام می دهد که یا خیر محض است و یا خیرش بیشتر از شرش است ( در جایی که شرور لازمه و جزی لا ینفک چیزی محسوب میشود)
♦️اگر انسان با این دید به مساله نگاه کند شکی باقی نمی ماند که حکم به استفاده کردن انسان از گوشت حیوانات همراه با شرایط معینی می دهد
3⃣هدف نهایی از قربانی کردن ان است که گروهی از نیازمندان از گوشت آن قربانی بهره مند شوند چنان که فرمود:
« هنگامی که پهلوهای قربانی ارام گرفت ( وجان داد) از گوشت انها بخورید و مستمندان قانع و فقیران معترض را نیز اطعام کنید این گونه ما حیوانات را مسخر شما ساختیم تا شکر خدا را بجا اورید»
📓حج 36
❗️وفرمود:
« گوشت و خون این قربانی ها هرگز به خدا نمی رسد»
📓حج 37
4⃣از انچه امد فلسفه قربانی کردن در اسلام روشن و مشخص شد که همه بازگشت می کند به منافع بندگان و رضایت خداوند نیز در همین نکته نهفته است و نیز روشن شد که ذبح حیوانات و استفاده از انان همراه با شرایط معین و مشخصی نزد عقلا هیچ گونه قبحی ندارد و باید از دید عقلانی به مساله نگریست
♦️پرسمان اعتقادی
سوال
اهل سنت میگویند برترین زنان پیامبر عایشه بود نه خدیجه چگونه پاسخ بدیم
✅پاسخ
این سخن مخالف روایات موجود در متون و کتب اهل سنت است
♦️طبری بزرگ مفسر و عالم اهل سنت روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود:
« برترین زنان عالم چهار زن هستند ؛ مریم بنت عمران،اسیه بنت مزاحم،خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد»
📚جامع البیان ،ج3 ص359
♦️در روایت دیگر می اورند که فرمود:
« برترین زنان بهشت مریم و خدیجه ( وفاطمه) است»
📚تاریخ مدینه دمشق ج70 ص106
♦️بخاری در صحیح روایت می کند که عایشه می گفت:
« من انقدر که نسبت به خدیجه حسادت می ورزیدم نسبت به هیچ یک از زنان پیامبر چنین حسادتی نمیکردم»
📚صحیح بخاری ج8 ص195
♦️در کتاب فتح الباری امده است:
« اکثر حسد عایشه نسبت به خدیجه بود و سبب ان بشارتی بود که جبرییل اورد که برای خدیجه خانه ای در بهشت است»
📚فتح الباری ج7 ص102
♦️مسلم روایت می کند که عایشه به پیامبر چنین گفت:
« چقدر از خدیجه یاد می کنی او پیرزنی بود از پیر زن های قریش که از پیری دندان در دهان نداشت .هلاک شد و خدا بهتر از او را به تو داد»
📚صحیح مسلم،ج7 ص134
♦️دنباله روایت را احمد در مسند می اورد که پیامبر در جواب عایشه فرمود:
« خداوند بهتر از او را نصیبم نساخته است .انگاه که مردم مرا قبول نداشتند او به من ایمان اورد و انگاه که مرا تکذیب می نمودند او تصدیقم کرد و انگاه که دیگران مرا محروم کرده بودند او به مالش مرا یاری کرد »
📚مسند احمد ج9 ص429
📚المعجم الکبیر،ج23 ص13
📚الاستیعاب ،ج4 ص1824
📚کنزالعمال ،ج12 ص132
♦️پرسمان اعتقادی
سوال
با یه آتیست بحث می کردم در اثبات وجود خدا میگفت قبول دارم که در عالم نظم دقیقی است اما قبول ندارم این نظم از یه فاعل با شعور صادر شده بلکه خود بخود با یه انفجار به وجود اومده
✅پاسخ
براى پى بردن به این رابطه (رابطه نظم و علم) و این که امکان ندارد این جهان منظم خود به خود به وجود امده باشد و حتما خداوندی عالم و توانا این عالم را به وجود اورده از چند دلیل مى توان کمک گرفت :
♦️
1⃣نخست وجدان است:
♦️با اینکه بسیارى از علماى بزرگ و دانشمندان و مخترعان و هنرمندان چیره دست را هرگز ندیده ایم، و تنها اثرى از آنها به جاى مانده؛ ولى هنگامى که با این آثار، کتاب ها، صنایع، تابلوهاى نفیس، ساختمان هاى بدیع مواجه مى شویم؛ بدون احتیاج به هرگونه دلیل، به عقل و ذوق و علم و مهارت صنعتى و هنرى آنها اعتراف مى کنیم. حال چگونه می توانیم بگوییم عالمی به این بزرگی بدون انکه از منبع علمی صادر شده باشد وجود یافته است
2⃣براى اثبات این رابطه علاوه بر وجدان، از دلیل منطقى نیز مى توان کمک گرفت؛
♦️ زیرا براى به وجود آمدن یک ساختمان منظّم حداقل باید در هفت مرحله انتخابگرى صورت گیرد.
👌مثلا اگر یک عمارت باشکوه و زیبا و محکم را در نظر بگیریم، نخست از
نظر جنس مصالح، و بعد از نظر مقدار و کمیّت آن، و سوم از نظر کیفیّت این مصالح، و چهارم از نظر اشکال و اندازه هاى مختلف، و پنجم از نظر ایجاد هماهنگى در میان اجزاء، و ششم از نظر تناسب در میان آنها، و هفتم از نظر قرار گرفتن هریک از اجزاء در جاى مناسب خود باید انتخابى حساب شده داشته باشیم.
❗️این انتخابات هفت گانه هریک باید بر طبق علم و آگاهى و حساب و کتاب، و گاهى محاسبات بسیار دقیق انجام گیرد؛ و اینجا است که هرگاه با یک چنین عمارتى روبروت مى شویم یقین پیدا مى کنیم که سازنده آن بى شک علم و دانش و آگاهى فراوانى داشته است.
♦️حال چگونه می توانیم بگوییم عمارت و ساختمان هستی خود بخود به وجود امده است
3⃣این رابطه (رابطه نظم و علم) را از طریق دیگرى (از طریق برهان ریاضى) نیز مى توان اثبات کرد.
♦️حساب احتمالات که امروز به صورت یک رشته مستقل علمى در دانشگاه ها درآمده؛ در بحث رابطه نظم و علم بسیار کارگشا است، و این همان چیزى است که ما در زندگى به طور اجمال آن را درک کرده ایم؛ ولى حساب احتمالات آن را در یک شکل ریاضى روشن منعکس مى کند.
🔵ما هرگز باور نمى کنیم یک انسان بى سواد بتواند با استفاده کردن از تصادف ها، کتابى پر محتوا مثلا در زمینه فلسفه یا ادبیات و شعر یا طب به وجود آورد. به این معنى که یک ماشین تایپ در اختیار او بگذاریم و او بى آنکه حروف را بشناسد پشت سر هم انگشت هاى خود را روى دکمه هاى ماشین فشار دهد.
نه تنها یک کتاب علمى که حتى یک نامه کوچک هم نمى شود با استفاده از این تصادف ها نوشت.
زیرا اگر حروف یک ماشین تحریر را فقط سى رقم فرض کنیم - البته بسیار بیشتر است چون بعضى از حروف چند صورت مختلف دارد؛ مثلا «ب» اول و «ب» وسط و «ب» آخر و «ب» مفرد چهار صورت مختلف «ب» را تشکیل
مى دهد - در اینجا حساب احتمالات مى گوید پیدایش تصادفى کلمه دو حرفى «من» یک احتمال از نهصد احتمال است ( 900 1 = 30 1 × 30 1) و احتمال پیدایش یک کلمه سه حرفى، یک احتمال از 27 هزار احتمال است، و هنگامى که به کلمه پنج حرفى برسیم از مرز 21 میلیون نیز خواهیم گذشت!
👌حال اگر حروف موجود در یک نامه کوتاه، فقط یکصد حرف باشد؛ مجموعه احتمالات آن، یک عدد 30 به توان 100 خواهد بود که نامه مورد توجّه ما یک احتمال از این عدد فوق العاده عظیم است. یعنى یک عدد کسرى که صورت آن یک و مخرج آن یک عدد 3 که در طرف راست آن یکصد صفر باشد، مخرج این کسر از بزرگى به حساب نمى آید، و چیزى در این عالم به بزرگى این عدد نمى رسد.
👌براى روشن شدن این حقیقت کافى است بدانیم اگر تمام اقیانوس هاى روى زمین را قطره قطره کنیم و بشماریم تعداد آنها از عددى که تنها بیست و یک صفر در کنار آن باشد کمتر است!
با این حساب اگر یک کتاب هزار صفحه اى را حساب کنیم عدد احتمالات به قدرى عظیم مى شود که احتمال تصادفى عدد کسرى آن با صفر مساوى خواهد بود؛ یعنى عادتآ محال است. (دقت کنید.)
❗️به همین دلیل اگر کسى مدّعى شود؛ مثلا: بو على سینا، نویسنده کتاب قانون در طب مطلقآ سواد نداشته و سعدى نیز ابدآ ذوق شعرى نداشته، و انیشتاین چیزى از ریاضیات نمى دانسته، و سازندگان بناهاى معروف تاریخى دنیا کمترین اطلاعى از معمارى نداشته اند، و آثارى که از همه اینها باقیمانده صرفآ بر اثر تصادف و حرکات ناآگاهانه دست آنها روى صفحات کاغذ، و یا روى مصالح ساختمانى پدید آمده! مسلّمآ اگر کسى چنین چیزى بگوید؛ اگر شوخى نکند حتمآ دیوانه اش مى خوانیم.
♦️کوتاه سخن اینکه: رابطه نظم و علم آنچنان روشن است که بسیارى از علوم و دانش هاى بشرى بر آن استوار است.
♦️مثلا قسمت مهمی از تاریخ تمدن بش
ر از
مطالعه و بررسى آثار جالبى که از پیشینیان باقیمانده است نوشته شده؛ و دانشمندان با مطالعه آثارى که در حفّارى ها به دست مى آوردند، و یا آثارى که در قبور اقوام پیشین و معابد آنها به دست آمده
پی به سطح فرهنگ و تمدّن و چگونگى اعتقادات آنها مى برند؛ در صورتى که اگر رابطه نظم و علم را انکار کنیم همه این استنباط ها فرو مى ریزد.
📚تفسیر پیام قران ،ایت الله مکارم،ج2 ص56 به بعد
♦️پرسمان اعتقادی
سوال
طبق چه ادله ای می گویید قرآن تحریف نشده است
♦️پاسخ
1⃣حکم عقل:
عقل بدیهی حکم می کند که قران کریم از هر گونه تغییر و تبدیل و تحریف مصون باشد زیرا روشن است که قران کتاب متروک و فراموش شده ای نبود که کسی بتواند چیزی از آن بکاهد یا چیزی بر آن بیفزاید .کاتبان قران که تعداد انها را از 14 نفر تا حدود400 نفر نوشته اند به محض اینکه ایه ای نازل می شد ثبت و ضبط می کردند .
♦️صدها حافظ قران در عصر پیامبر بودند که به محض نزول ایات ان را حفظ می کردند ،قرائت قران در ان زمان مهمترین عبادت محسوب میشد و شب و روز تلاوت و قرائت میشد
💢اضافه بر این که قران قانون اساسی اسلام و ایین زندگی مسلمین بود ودر تمام زندگی انها حضور داشت عقل و خرد می گوید چنین کتابی ممکن نیست مورد تحریف و کم و زیاد واقع شود
📚شیعه پاسخ می گوید،ایت الله مکارم،ص26
2⃣قاعده لطف:
تحریف نشدن قران مقتضای قاعده لطف است .لطف عبارت است از انجام کاری که بنده را به طاعت نزدیکتر واز معصیت دور می کند .این معنا به حکم عقل بر خداوند واجب است وشکی نیست که قران سند اصلی برای اعتبار اسلام و نبوت پیامبر است .و اساس چنین دینی باید باقی بماند و ستون های ان محکم باشد و هیچ گاه در معرض هواهای نفسانی بدعت گذاران قرار نگیرد.از این رو به مقتضای قاعده لطف قران از تحریف مصون بوده و هست و خداوند ان را حفظ کرده است
📚شیعه شناسی،رضوانی،ج1 ص283
3⃣ایات قران:
چگونه تحریف در قران ممکن است در حالی که خداوند حفظ و صیانت از آن را تضمین کرده است و می فرماید:
« ما خودمان قران را بر تو نازل کردیم و خود نگهبان ان هستیم وان را حفظ می کنیم»
📓حجر ۹
♦️ومی فرماید:
« این کتابی است قطعا شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ ان نمی اید چرا که از سوی خداوند حکیم و حمید است»
📓فصلت 41 و42
4⃣اخبار عرضه احادیث بر قران:
روایات بسیاری از ائمه نقل شده است که می گوید روایات را بر قران عرضه کنید ان چه را که موافق قران بود بپذیرید و مخالف ان را رد کنید .شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه این احادیث را گرد اورده است
📚وسایل الشیعه،ج27 ص106 باب 9
♦️امام صادق فرمود:
« بر هر حقی حقیقتی است و بر هر درستی نوری انچه را موافق کتاب خداست بگیرید و انچه را مخالف کتاب خداست واگذارید»
📚الکافی ج1 ص79
♦️این که در روایات قران معیار و ملاک قرار گرفته است نشان دهنده این است که قران از هرگونه تحریف و زیاده و کمی مبرا بوده و الا صلاحیت معیار قرار گرفتن را نخواهد داشت
5⃣در حدیث معروف و متواتر ثقلین پیامبر گرامی فرمود:
« من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم کتاب خدا وعترتم که اگر به انها تمسک کنید هرگز گمراه نمیشوید»
♦️این روایت گذشته از انکه به طور متواتر در کتب شیعه نقل شده است
📚بحار الانوار ج23 ص104 باب7
❗️متواترا در مسانید اهل سنت نیز امده است که ما در پیام های گذشته به ان اشاره کرده ایم
⁉️اگر قران دستخوش تحریف شده بود چگونه می توانست پناهگاهی مطمئن باشد و مردم را از هر گونه گمراهی رهایی بخشد
👌در این باره ادله دیگری نیز است که در فرصت های بعدی به ان اشاره می کنیم
♦️پرسمان اعتقادی
سوال
ایا امام حسن و امام حسین در فتوحات شرکت کردند؟
✅پاسخ
ما در گذشته در مورد فتوحات نظر خود را داده ایم که این فتوحات مورد تایید امامان نبوده است و به برخی از جنایاتی که در این فتوحات صورت گرفته اشاره داشته ایم و اورده ایم که انان تنها ایران را فتح کردند و ایرانیان سالها بعد با تحقیقات دانشمندان خودشان اسلام پذیرفتند واین امر حدود قرن سوم یعنی حدود 300 سال پس از فتح ایران صورت گرفت واوردیم اسلام نخستین بار در زمان پیامبر گرامی توسط حضرت امیر به ایران راه یافت
📚خدمات متقابل اسلام و ایران ،شهید مطهری
♦️و بر خلاف برخی به هیچ عنوان خود را ملزم نمی دانیم که از فتوحات دفاع کنیم .جهت دیدن کاملتر پاسخ کلید واژه « دلیران » را در کانال سرچ کنید
❗️حال می گوییم:
ایا می توان پذیرفت امام حسن و امام حسین در فتوحاتی شرکت کرده باشند که انسان را به یاد جنگ های چنگیز،تیمور مغول و تاتار در قرون متمادی می اندازد و نظاره گر اعمال غیر انسانی برخی فرماندهان به ظاهر مسلمان باشند که بسیاری از انان مایه ننگ اسلام و مسلمانان گردیدند ؟
♦️پاسخ روشن است این دو بزرگوار برای عدم شرکت خود در فتوحات همان دلایل پدر بزرگوار خویش را داشتند
🔵اما در رابطه با گزارش برخی منابع تاریخی اهل سنت در باره حضور ان دو بزرگوار در فتوحات باید گفت:
1⃣طبیعی است که تاریخ سازان متعصب طرفدار مکتب سقیفه برای توجیه غصب خلافت و فتوحات خلفای خود به هر بهانه ای از جمله گزارش هایی که هویت و اعتبار انها بررسی خواهد شد متوسل گردند
2⃣گزارش بلاذری در فتوح البدان ج1 ص330 گذشته از انکه سلسله سند ندارد از شرکت حسنین با تعبیر « چنان که گفته میشود» خبر داده که ضعف و عدم اعتماد به چنین خبری روشن است
3⃣در گزارش طبری در ج2 ص607 « حنش بن مالک » مجهول است و علی بن مجاهد کذاب ( تهذیب التهذیب،ج7 ص330) بوده است
4⃣گزارش ابونعیم در اخبار اصفهان ج1 ص112 نیز همان گزارش طبری است و روایت دیگری نیز می اورد که مرسل است
5⃣روایت ابن خلدون نیز در معجم البلدان ج4 ص315 بدون سند است
♦️امام خمینی چنین می نویسد:
« حضور برخی از اصحاب خاص امیر مومنان در فتوحات ثابت نیست تا چه رسد به امام حسن ودرباره برخی از اصحاب خاص ان حضرت اگر هم ثابت باشد از سر ناچاری و جلوگیری از جنایات بیشتر در فتوحات بوده نه این که جنگ ها مورد تایید انان باشد»
📚کتاب البیع،ج3 ص105
♦️پاسخ به متن منتشر شده در کانال ضد دین انجمن خرد گرایان ( دریافتی از یکی از کاربران)
💦دشمنی شدید محمد ، پیامبر اسلام با ایرانیان با سند صحیح
🍃رسول الله گفت : لا تقوم الساعه حتی تقاتلوا خوزا و کرمان قوما من اعاجم حمر الوجوه ، فطس الانوف ، صغار العین ، کان وجوههم المجان المفرطه.
✍ترجمه : قیامت برپا نخواهد شد تا زمانی که شما ( منظور اعراب مسلمان ) مردم خوزستان را که از عجم ها (فارس ها) هستند بکشید.
آنها چهره هایی قرمز و بینی هایی فرو رفته ، چشم هایی کوچک دارند و صورت هایشان مانند سپرهایی ضخیم و کفش هایشان از مو ساخته شده است.
📚منابع :
🔶البدایه و النهایه از ابن کثیر ج6 ص 250
🔷تاریخ اسلام از ذهبی ج1 ص 378
🔶صحیح ابن حبان ج 15 ص 144
🔷صحیح بخاری ج 4 ص 174
🔶مستدرک سفینه بحار از نمازی ج3 ص223
🔷بحارالانوار از مجلسی ج 18 ص 122
🔶اعلام الوری ج 1 ص 89
🔷مستدرک علی صحیحین از حاکم نیشابوری ج4 ص 523
🔶الاحسان فی تقریب صحیح ابن حبان ج15 ص 144
💥چهار عالم بزرگ هم این روایت را تصحیح کردند.
1) شیخ آلبانی
2)شمس الدین ذهبی
3)حاکم نیشابوری
4)شعیب ارنووط
📈اسکن این سند👇👇
✅پاسخ
♦️توجه به چند نکته لازم است
1⃣در روایات ما فراوان از ایرانیان تمجید شده است .
♦️در روایتی امده است که پیامبر گرامی فرمود:
« اگر ایمان معلق در ثریا باشد مردانی از فارس به ان دست پیدا می کنند»
📚بحار الانوار ج58 ص230
♦️در روایت دیگر امده است :
« اگر علم در ثریا باشد مردانی از فارس به ان دست پیدا می کنند»
📚قرب الاسناد؛ ص109
❗️روایتی در ذیل ایه 54 مائده که می فرماید:
« ای مومنان هر کس از شما که از دینش برگردد خداوند به زودی قومی به عرصه اورد که دوستشان می دارد و انان نیز اورا دوست می دارند»
♦️در تفسیر مجمع البیان امده است که از پیامبر درباره این ایه سوال میشود .حضرت دست بر شانه سلمان می زند و می فرماید:
« سلمان و همانندان او ( ایرانیان) مراد ایه هستند .اگر دین در ثریا باشد مردانی از فارس به ان دست پیدا خواهند کرد»
📚مجمع البیان ج3 ص357
❗️در مدح ایرانیان روایات فراوانی امده است که جهت اگاهی رجوع کنید که بحار الانوار 57 ص201 باب 36
2⃣روایت مورد استدلال کانال های ضد دین عموما در کتب اهل سنت امده است و اگر کتب شیعه ان را اورده اند به صورت مرسل بوده و به نقل از کتب اهل سنت بوده است راوی داستان ابوهریره است که در کذاب بودن او شکی نیست
♦️امام صادق فرمود:
« سه نفر پیوسته به پیامبر دروغ می بستند ؛ ابوهریره ؛ انس بن مالک ؛ و یک زن»
📚الخصال ج1 ص190
3⃣طبق مبانی اهل سنت نیز این روایت صحیح نیست زیرا راوی این داستان ابوهریره است .
♦️ابن ابی الحدید عالم بزرگ اهل سنت روایت می کند که حضرت علی فرمود:
« بدانید دروغگو ترین مردم بر رسول خدا ابوهریره است »
📚شرح نهج البلاغه ج4 ص68
♦️روایت کرده اند که عایشه نیز او را دروغگو می دانست
📚صحیح بخاری ج2 ص232
❗️وروایات به نقل پیامیر به مردم می گفت انگاه می گفت این از کیسه ابوهریره بود نه پیامبر
📚صحیح بخاری ج6 ص190
🔺ابوجعفر اسکافی می گوید:
« ابوهریره نزد استادان ما ناخالص و روایات او ناپسند است»
📚شرح نهج البلاغه ؛ ابن ابی الحدید، ج4 ص67
❗️جهت اگاهی بیشتر رجوع کنید به کتاب سوالات ما؛ ص429
4⃣وبار دیگر دیدید که این کانال های ضد دین چگونه یک روایت ضعیف را صحیح معرفی می کنند تا به اسلام هجمه وارد کنند .
سوال
اکثر علمای شیعه صحابه پیامبر صلوات الله علیه که در قرآن به صورت متوالی مورد مدح و بشارت شده اند را کافر ویا منافق به مردم نشان میدهند، این عدم سازگاری با قرآن را حل نمایید ؟
✅پاسخ
♦️توجه به چند نکته لازم است
1⃣این سخن که علمای شیعه صحابه پیامبر را کافر یا منافق می دانند تهمت به انان است .
🔺شیخ طوسی شیخ الطائفه در مورد صحابه پیامبر چنین می گوید:
« شفاعت کردن نزد ما ثابت است برای پیامبر اسلام و بسیاری از اصحابشان و جمیع امامان و کثیری از مومنین»
📚تبیان ج1 ص214
⁉️ایا می توان گفت شیعه عقیده دارد صحابه پیامبر منافق و کافر هستند انگاه بگویند کثیری از انان شفاعت می کنند
❗️چگونه علمای شیعه عقیده به نفاق یا کفر جمیع صحابه دارند در حالی که در کتب حدیثی خود بابی را به ذکر مناقب صحابه پیامبر گشوده اند
📚بحار الانوار ج22 ص301 باب 8
♦️امام صادق فرمود:
« اصحاب پیامبر دوازده هزار نفر بودند که هشت هزار انها از مدینه و دو هزار از مکه و دو هزار از طلقائ و ازاد شدگان که در بین انها اصلا قدری مسلک یا مرجئه مسلک یا حروری مسلک و نه معتزلی مسلک ونه اینکه خودشان صاحب رای باشند پیدا نمیشد پیوسته از خوف خداوند شب وروز گریه می کردند»
📚الخصال ج2 ص640
2⃣اما شیعه می گوید که درست است کثیری از صحابه پیامبر انسان های بزرگی بوده اند اما چنین نبوده همه صحابه انسان های موجهی بوده باشند بلکه قلیلی از انان از جاده حق منحرف شده بودند و دلیل انان بر این قول قران و کتب اهل سنت است
🔺ایاتی بخشی از صحابه را منافق معرفی کرده وانها را سرزنش می کند و می فرماید:
« بعضی از اعراب اطراف مدینه و برخی از اهل شهر مدینه منافق هستند شما از نفاقشان اگاه نیستید»
📓توبه 101
♦️ومی فرماید:
« در ان هنگام منافقان و انان که در دلهایشان مرض بود با هم می گفتند ان وعده ای که خدا و رسول به ما دادند غرور و فریبی بیش نبود»
📓احزاب 12
♦️وبرخی از انان در تقسیم زکات بر پیامبر اعتراض می کردند:
« در میان انها کسانی هستند که در تقسیم غنایم بر تو خرده می گیرند اگر سهمی به انها داده شود راضی میشوند واگر داده نشود خشم می گیرند»
📓توبه 58
♦️وبرخی نسبت خیانت به پیامبر می دادند تا جایی که خداوند در مقام دفاع چنین فرمود:
« ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند »
📓ال عمران 161
♦️و از انان به دلیل ترک نماز جمعه مذمت می کند:
« واین مردم چون تجارتی یا لهو و بازیچه ای ببینند بدان بشتابند و تورا در نماز تنها گذارند»
📓جمعه 11
♦️وبرخی را فاسق معرفی می کند:
« ای کسانی که ایمان اورده اند اگر فاسقی برای شما خبر اورد تحقیق کنید»
📓حجرات 6
🔺که مراد ولید بن عقبه بود
📚تفسیر ابن کثیر ج4 ص209
♦️وبرخی از جنگ فرار می کردند:
« یاد اورید زمانی را که بالا می رفتید و پیامبر نیز از پشت شما را صدا می زد( اما توجه نمی کردید)
📓ال عمران 153
🔴بخاری روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود:
« روز قیامت گروهی از اصحاب من را می اورند و مانع میشوند که بر حوض کوثر وارد شوند من می گویم خداوندا اصحابم می گوید انان پس از تو مرتد شده و به دوران جاهلیت خود بازگشتند»
📚صحیح بخاری ج4 ص228
⁉️با این شرایط ایا می توان گفت همه صحابه در مسیر حق بودند
3⃣در ایاتی که از صحابه مدح می کند باید به دو نکته توجه نمود
♦️الف: ایات ناظر به تعدادی از صحابه است نه همه صحابه ان هم صحابه ای که از لحاظ ایمان و عمل مقبول و مرضی خداوند هستند
♦️ب: این مدح برای انان تا زمانی است که در مسیر صحیح باشند و بر صراط مستقیم قدم بردارند و اصلا ایات بر این دلالت ندارد که اگر صحابه ای از خط مستقیم منحرف شد باز هم مرضی خداوند باشد چنین سخنی با اصول اسلام منافات دارد
سوال
امروز که جمعه است کانال شبکه کلمه این را اورده که شیعیان منتظرش نباشید امام زمان نمیاید زیرا بعد از پیامبران دیگر حجتی وجود نداره قران میگه:« پیامبر مبشر و منذر هستند تا بعد از پیامبران دیگه حجتی نباشد» نسائ 165
✅پاسخ
اصولا معناي دقيق آيه ياد شده اين چنين است: «بعد از ارسال رسل، مردم در مقابل خداوند هيچ گونه بهانه اي ندارند « لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل»
❗️یعنی با ارسال رسل دیگران مردم در برابر خداوند حجت و برهانی برای عدم هدایت شدن ندارند
♦️ نه اين كه بعد از ارسال رسل و انبياء، خداوند هيچ شخصي را به عنوان حجت در بين مردم قرار نداده است تا به واسطه او بر مردم احتجاج کند چنان که امام صادق فرمود:
« به خدا سوگند خداوند از زمان ادم زمین را بدون امام واگذار نکرده است .امامی که مردم را به سویش هدایت کندوحجت خداوند بر عباد باشد به گونه ای که هرکس ترکش کند هلاک شود و هرکس پیرویش کند نجات یابد»
📚 کمال الدین ج1 ص230
⁉️اگر وهابیان کانال کلمه میگویند بعد از پیامبر دیگر حجتی نیست پاسخ این روایات در کتبشان را چگونه می دهند
♦️خطیب بغدادی چنین روایت می کند که پیامبر فرمود:
« من و علی حجت بر امتم در روز قیامت هستیم»
📚تاریخ بغداد، ج2 ص88
♦️مناوی روایت می کند که فرمود:
« من و علی حجت خداوند بر بندگان هستیم»
📚کنوز الحقائق ص43
♦️طبری روایت می کند که پیامبر فرمود:
« علی حجت من بر امتم در روز قیامت است»
📚الریاض النضره ج2 ص193
سوال
در کانالی از ضد دینان بر قران خورده می گرفتند که پیامبران را دروغگو معرفی می کند مانند حضرت ابراهیم که بت ها را شکست انگاه گفت بت بزرگ شکسته است ( 63 انبیا ) یا به دروغ گفت من مریضم و با بت پرستان از شهر خارج نشد ورفت بت ها را شکست( صافات 89)
♦️پاسخ
در مورد ایه اول که ابراهیم نبی گفت بت ها را بت بزرگ شکسته است پاسخ ان است:
🔵ابراهیم این کار را به بت بزرگ نسبت داد واین کارش نوعی کنایه به شمار می اید که بهتر از تصریح است .او میخواست به این وسیله خرافی بودن عقاید بت پرستان را به رخ انها بکشد و به انها بفهماند که این سنگ و چوب بی جان آن قدر بی عرضه هستند که حتی نمی تواند یک جمله سخن بگوید و از عبادت کنندگان خود یاری بطلبد تا چه رسد که بخواهد مشکلات انها را حل کند
❗️به تعبیر دیگر دروغ در جایی است که قرائنی بر ادای مقصود به عنوان کنایه در کار نباشد و این جا تمام قرائن نشان می داد که ابراهیم قصد جدی از این سخن نداشته بلکه هدفش به سخریه کشیدن افکار انها بوده است و این گونه تعبیرات در سخنان روزمره ما بسیار است
♦️ مثل اینکه فرضا یک حادثه اتلاف مالی در یک محیط محدود که اشخاص معینی در آن زندگی می کنند واقع میشود و هنگام باز پرسی هر یک از انان این کار را از خود نفی می کند باز پرس می گوید تو این کار را انجام نداده ای او هم انجام نداده حتما فرشتگان اسمان انجام داده اند مسلما این سخن دروغ نیست بلکه هدف تکذیب گفته های بی اساس انهاست
♦️امام صادق فرمود:
« ابراهیم این سخن را ( به طور کنایه ) به خاطر آن گفت که میخواست افکار انها را اصلاح کند و به انها بگوید که چنین کاری از بت ها ساخته نیست»
📚الکافی ج4 ص48
♦️اما در مورد ایه دوم :
🔘اولا: هیچ دلیلی نداریم که ابراهیم راستی بیمار نبوده است چه بیماری در جسم او بوده اما نه انچنان که او را از فعالیت جسمانی به کلی باز دارد و نتواند بت شکنی کند چه بسیارند بیمارانی که در طول روز مشغول کار هستند مخصوصا کارهای نشاط اور همچون شکستن بت ها برای قهرمان توحید همچون ابراهیم
🔘ثانیا: واژه سقم در مورد ناراحتی های روحی نیز به کار می رود و مسلما روح ابراهیم در آن محیط مملو از شرک آزرده و بیمار گونه بوده بنابراین اگر گفت من بیمارم بیماری ناراحتی از جنبه روحی را بیان می کرد
👌جمعی از مفسران نیز گفته اند که ابراهیم یک نوع بیماری ( همانند تب نوبه ای) داشت که در فواصل مختلف زمانی به دست او میداد و منظور از جمله انی سقیم این است که وقت بیماری من نزدیک شده است و من از همراهی شما معذورم جمله پیش از ان که می گوید نگاهی به ستارگان کرد سپس گفت من بیمارم را شاهد این مدعی می دانند چون منظورش از نگاه به ستارگان اگاهی از زمان بروز ان بیماری بود و از انها برای محاسبه وقت استفاده می کرد
📚عصمه الانبیا،سبحانی،ص125
سوال
مطلبی به نقل از صادق هدایت در مورد ماه رمضان در کانال های ضد دین رد و بدل میشود که خواستم بهش جواب بدید
« جلوی گرسنه های بیچاره در طول سال هر چقدر غذا بخوری مشکلی نیست اما جلوی روزه دارانی که خودشان خواستند چیزی نخورند نباید چیزی خورد»
✅پاسخ
⁉️سوال می کنیم که چه کسی گفته است غذا خوردن جلوی انسان های گرسنه بی اشکال است
💢پیامبر گرامی فرمود:
« هر کس غذایی بخورد در حالی که فرد دیگری به او نگاه می کند اما اورا شریک در خوردن نسازد خداوند او را مبتلا به دردی می کند که
درمانی ندارد»
📚مجموعه ورام ج1 ص47
♦️امام صادق فرمود:
« بر تو لازم است که به مساکین توجه کرده و انهارا سیر کنی ( وتنها به فکر خود نباشی)»
📚الکافی ج6 ص299
🔺وفرمود:گ
« دو چیز نشانه ایمان است حسن خلق و اطعام طعام ( به گرسنگان)»
📚المحاسن ص389
❗️امام باقر فرمود:
« خداوند طعام دادن به دیگران را دوست دارد»
📚وسائل الشیعه ج24 ص287
♦️اشکال دیگری که این روزها زیاد دیده میشود که مطرح می کنند ان است که عکس هایی از گرسنگان افریقا را منتشر کرده و قید می کنند یک میلیارد نفر برای شما دارند روزه می گیرند اما چقدر شما بهره مند میشوید⁉️
❗️پاسخ ان است که
♦️ اولا ما در گذشته اورده ایم که روزه گرفتن دارای فلسفه های متعددی است وتنها اختصاص به درک کردن حال فقرا ندارد که میتوانید کلید واژه « تلطیف» را در کانال جستجو کنید
♦️و ثانیا در روایات ما امده است که یکی از جهات روزه داری ان است که انسان شدت وسختی گرسنگی و تشنگی را درک کرده انگاه به فقرا بیشتر توجه کنند و اگر افرادی به این دستور عمل نمیکنند اشکالی بر تعالیم اسلامی نیست
♦️در روایتی در مورد فلسفه روزه امده است :
« روزه واجب شد تا غنی سختی گرسنگی را درک کند تا بعد از ان بیشتر به فقرا توجه کند»
📚الفقیه ج2 ص73
❕امام رضا فرمود:
« یکی از جهات روزه داری ان است که سختی گرسنگی و تشنگی بر اهل فقر و مسکینان درک شود تا ان حقوقی که خداوند برای انان در اموالتان قرار داده است را به انان بدهید»
📚عیون الاخبار ج2 ص116
سوال
برخی از اسلام ستیزان بحثی را مطرح کرده اند که تحریف ناپذیری قران افسانه است و براین مدعای خود مساله اختلاف قرائتهای قران را پیش کشیده و میگویند این اختلاف قرائتها دلیل بر تحریف قران است پاسخ شما جیست
♦️پاسخ:
خبرهای واحد که قرائتهای مختلف را گزارش می دهند دلیل بر تحریف قرآن نیست زیرا قرآن و قرائت های یاد شده دو حقیقت متمایز هستند .حقیقت قرآن سوای قرائت هاست و قرائت ها نمی تواند در نص قرآن تاثیر گذار باشد
❗️توضیح:
قرآن کریم که سخن پیامبر و اخرین کتاب اسمانی است از صدر اسلام تاکنون مورد اهتمام جدی مسلمانان بوده است .پیامبر گرامی نسبت به قرائت ،حفظ و جمع آوری قرآن سفارش اکید داشته مسلمانان آن را محور و اساس دین خود تلقی کرده و قرائت آن را از وظایف روزمره خود می دانستند
♦️متن قرآن در طول تاریخ اسلام سینه به سینه و دست به دست از نسلی به نسل بعد منتقل شده و قرآن با همان الفاظ و قرائت رسول خدا در طول تاریخ رواج داشته است
💢امام صادق فرمود:
« قرآن یکی بیش نیست و اختلاف بر سر قرائت آن از جانب راویان ( قرآن ) صورت گرفته است»
📚الکافی ج2 ص630
♦️وفرمود:
« قرآن بر حرف واحد و از نزد خدای واحد نازل گشته است»
📚همان مدرک
❗️قرائت قرآن طبق قرائت مشهور که از پیامبر گرامی برجای مانده بوده و سینه به سینه منتقل میشد بین مردم رواج داشته تا ان جا که برخی از افراد از سر اجتهادات اشتباه از مشهور جدا شده ویک سری قرائت های شخصی را ابداع کرده که مورد تایید جامعه اسلامی نبوده است و اهل بیت نیز با انها مخالفت کرده اند ومردم را امر میکردند که قرآن را طبق قرائت مشهور که برجای مانده از پیامبر بوده تلاوت کنند
♦️سالمه بن سلمه می گوید : شخصی در محضر امام صادق ایاتی از قرآن را قرائت کرد و به طوری که من شنیدم قرائت او غیر از قرائت دیگر مردم بود .امام به او فرمود:
« از این قرائت خود داری کن و همان گونه که مردم می خوانند تو هم بخوان»
📚الکافی ج2 ص633
♦️وفرمود:
« همان گونه که اموخته اید ( ومشهور بوده) قرآن را بخوانید( وبه اجتهادات قاریان توجه نکنید)»
📚الکافی ج2 ص630
🔵یگانه قرائتی که دارای سند صحیح و با پشتوانه جمهور و طبق قرائت مشهور که بر جای مانده از پیامبر بوده استحکام یافته است قرائت حفص از عاصم بوده که این قرائت در طی قرون پی در پی تا امروز همواره میان مسلمین متداول بوده است چرا که :
❗️قرائت او همان قرائت عامه و مشهور مسلمین بوده است زیرا حفص و استاد او عاصم شدیدا با انچه که با قرائت عامه و روایت صحیح و متواتر میان مسلمانان موافق بوده پای بند بودند .
👌این قرائت را عاصم از شیخ ابوعبدالرحمان سلمی و او از امیر المومنین اخذ کرده است
📚معرفه القرائ الکبار ج1 ص77
♦️و علی علیه السلام به هیچ عنوان قرائتی جز انچه با نصی اصلی وحی که میان مسلمانان متواتر بوده قرائت نمیکرده است از این رو در تمامی ادوار تاریخ مسلمانان مورد اعتماد قرار گرفت و قرآن های کنونی نیز طبق همین قرائت مشهور مسلمین بر جای مانده از قرائت پیامبر است
♦️ابن شهر اشوب چنین می اورد:
« عاصم قرائت را از ابو عبدالرحمان سلمی فرا گرفته او نیز قرائت تمامی قرآن را از علی علیه السلام دریافت کرده لذا فصیح ترین قرائات قرائت عاصم است زیرا از ریشه آن را فرا گرفته و هر انچه دیگران کج رفته اند او راه استوار را انتخاب نموده است»
📚مناقب ج2 ص43
♦️حاصل انکه قرآن بر یک قرائت نازل شده و این قرائت همان قرائتی است که بین مسلمین مشهور بوده و از پیامبر بر جای مانده است که قرائت حفص از عاصم از سلمی و از علی علیه اسلام مطابق همین قرائت مشهور مسلمین و بر جای مانده از پیامبر است و سایر قرائات که قرائات شاذ بوده مورد تایید مسلمین و جامعه اسلامی نبوده وحجیت ندارد لذا ایت الله مکارم می اورد:
« خواندن غیر قرائت حفص از عاصم در شرایطی که فقط این قرائت مشهور است اشکال دارد»
📚اسفتاوات جدید ج3 ص80
♦️واز این بیان روشن شد اختلاف قرائتهای غیر مشهور ربطی به تحریف قران ندارد
سوال
برخی اشکال وارد می کنند که قرآن تحت تاثیر محیط صادر شده ( محیط زدگی) واز جانب خداوند نیست مثلا قران قلب را مرکز تفکر می کند اعراف 179، حج 46 تفکر قدیم این بود که قلب مرکز تعقل است ونمی دانستند که مغز داخل جمجمه مرکز تعقل است نه قلب که یک پمپ ساده عضلانی است .محمد هم این غلط را از محیطش گرفته و به اسم خدا وارد قران کرد
♦️پاسخ
💢در تفسیر شریف نمونه بحثی مطرح شده است به عنوان :« مقصود از قلب در قرآن»
♦️و چنین می آورد:
« چرا درک حقایق در قرآن به قلب نسبت داده شده است در حالی که می دانیم قلب مرکز ادراکات نیست بلکه تلمبه ای است برای گردش خون در بدن ؟
❗️در پاسخ چنین می گوییم :
«قلب» در قرآنبه معانى گوناگونى آمده است، از جمله:
1⃣به معنى «عقل و درک»، چنان که در آیه37سوره«ق» مى خوانیم: «اِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْب»؛ (در این مطالب، تذکر و یادآورى است براى آنان که نیروى عقل و درک داشته باشند).
2⃣ به معنى «روح و جان»، چنان که درسوره«احزاب» آیه10 آمده است: «وَ اِذْ زاغَتِ الاَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ»؛ (هنگامى که چشم ها از وحشت فرو مانده و جان ها به لب رسیده بود).
3⃣به معنى «مرکز عواطف»، آیه12سوره«انفال» شاهد این معنى است: «سَاُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْب»؛ (به زودى در دل کافران ترس ایجاد مى کنم).
♦️ و در جاى دیگر درسوره«آل عمران» آیه159 مى خوانیم: «فَبِما رَحْمَه مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»؛ (... اگر سنگدل بودى از اطرافت پراکنده مى شدند).
💢توضیح این که، در وجود انسان دو مرکز نیرومند به چشم مى خورد:
1 ـ مرکز ادراکات، که همان «مغز و دستگاه اعصاب» است و لذا هنگامى که مطلب فکرى براى ما پیش مى آید، احساس مى کنیم با مغز خویش آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار مى دهیم - اگر چه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسیله و ابزارى براى روح هستند -.
2 ـ مرکز عواطف، که عبارت است از همان «قلبِ» صنوبرى که در بخش چپ سینه قرار دارد و مسایل عاطفى در مرحله اول، روى همین مرکز اثر مى گذارد، اولین جرقه از قلب شروع مى شود. ما هنگامى که با مصیبتى روبرو مى شویم بالوجدان فشار آن را روى همین قلب صنوبرى احساس مى کنیم و همچنان وقتى که به مطلب سرورانگیزى بر مى خوریم فرح و انبساط را در همین مرکز احساس مى کنیم (دقت کنید).
♦️درست است که مرکز اصلى «ادراکات» و «عواطف» همگى روح و روان آدمى است ولى تظاهرات و عکس العمل هاى جسمى آنها متفاوت است عکس العمل درک و فهم، نخستین بار در دستگاه مغز آشکار مى شود، ولى عکس العمل مسایل عاطفى از قبیل محبت، عداوت، ترس، آرامش، شادى و غم در قلب انسان ظاهر مى گردد، به طورى که به هنگام ایجاد این امور به روشنى اثر آنها را در قلب خود احساس مى کنیم.
❗️نتیجه این که:
اگر در قرآن مسایل عاطفى، به قلب (همین عضو مخصوص) و مسایل عقلى، به قلب (به معنى عقل یا مغز) نسبت داده شده، دلیل آن همان است که گفته شد، و سخنى به گزاف نرفته است. از همه اینها گذشته، قلب به معنى عضو مخصوص نقش مهمى در حیات و بقاى انسان دارد، به طورى که یک لحظه توقف آن با نابودى همراه است. بنابراین چه مانعى دارد که فعالیت هاى فکرى و عاطفى به آن نسبت داده شود.
📚تفسیر نمونه ج1 ص88 به بعد
⁉️سوال
چرا شرط بندی حرومه؟درحالیکه بین افرادی که شرط میبندن رضایت کامل دارند و هیچ مشکلی هم بوجود نمیاد!پس چرا واقعا حرومه؟؟
♦️پاسخ
❗️علت حرمت مساله قمار و شرط بندی در اسلام ضررهایی است که براین مساله مترتب میشود که به گوشه ای از آن اشاره می کنیم
♦️در تفسیر نمونه چنین آمده است :
« کمتر کسى را مى توان یافت که از زیان هاى گوناگون قمار بى خبرباشد، براى توضیح بیشتر گوشه اى از عواقب شوم و خانمان برانداز آن را به طور فشرده یادآور مى شویم:
💢الف ـ قمار بزرگ تری ن عامل هیجان:
🔷کلیه روان شناسان و دانشمندان ساى کولوژى، معتقدند: هیجانات روانى عامل اصلى بسیارى از بیمارى هاست، مثلاً کم شدن ویتامین ها، زخم معده، جنون و دیوانگى، بیمارى هاى عصبى روانى به صورت خفیف و حاد و مانند آنها در بسیارى از موارد ناشى از هیجان مى باشند، و قمار، بزرگ ترین عامل پیدایش هیجان است تا آنجا که یکى از دانشمندان «امریکا» مى گوید:
در هر سال در این کشور فقط دو هزار نفر در اثر هیجان قمار مى میرند، و به طور متوسط قلب یک «پوکرباز» (یک نوع بازى قمار) متجاوز از صد بار در دقیقه مى زند، قمار، گاهى سکته قلبى و مغزى نیز ایجاد مى کند، و قطعاً عامل پیرى زودرس خواهد بود.
به علاوه به گفته دانشمندان، شخصى که مشغول بازى قمار است، نه تنها روح وى دستخوش تشنج است بلکه تمام جهازات بدن او در یک حالت فوق العاده به سر مى برند، یعنى ضربان قلب، بیشتر مى شود، مواد قندى در خون او مى ریزد، در ترشحات غدد داخلى اختلال حاصل مى شود، رنگ صورت مى پرد، دچار بى اشتهایى مى شود، و پس از پایان قمار، به دنبال یک جنگ اعصاب و حالت بحرانى به خواب مى رود، و غالباً براى تسکین اعصاب و ایجاد آرامش در بدن متوسل به الکل و سایر مواد مخدر مى شود، که در این صورت زیان هاى ناشى از آن را نیز باید به زیان هاى مستقیم قمار اضافه کرد.
از زبان دانشمندان دیگرى مى خوانیم: قمارباز، انسانى مریض است که دایماً احتیاج به مراقبت روانى دارد، فقط باید سعى کرد به او فهماند که یک خلا روانى وى را به سوى این عمل ناهنجار سوق مى دهد، تا در صدد معالجه خویش بر آید.
💢ب ـ رابطه قمار با جنایات:
🔶یکى از بزرگ ترین موسسات آمارگیرى جهانى ثابت کرده است: 30 درصد جنایت ها با قمار رابطه مستقیم دارد، و از عوامل به وجود آمدن 70 درصد جنایات دیگر نیز به شمار مى رود.
💢ج ـ ضررهاى اقتصادى قمار:
🔶 در طول سال، میلیون ها بلکه میلیاردها از ثروت مردم جهان در این راه از بین مى رود، گذشته از ساعات زیادى که از نیروى انسانى در این راه تلف مى شود، و حتى نشاط کار مداوم را در ساعات دیگر سلب مى کند، مثلاً در گزارش ها چنین آمده است: در شهر «مونت کارلو» که یکى از مراکز معروف قمار در دنیا است، یک نفر در مدت 19 ساعت قمار بازى 4 میلیون تومان ثروت خود را از دست داد، وقتى درهاى قمارخانه بسته شد یک راست به جنگل رفت، و با یک گلوله مغز خویش را متلاشى، و به زندگى خود خاتمه داد، گزارش دهنده اضافه مى کند: جنگل هاى «مونت کارلو» بارها شاهد خودکشى این پاک بازها بوده است.
💢د ـ زیان هاى اجتماعى قمار:
♦️بسیارى از قماربازان به علت این که گاهى برنده مى شوند و در یک ساعت ممکن است هزاران تومان سرمایه دیگران را به جیب خود بریزند، حاضر نمى شوند تن به کارهاى تولیدى و اقتصادى بدهند، در نتیجه چرخ هاى تولیدو اقتصاد به همان نسبت لنگ مى شود، و درست اگر دقت کنیم مى بینیم، تمام قماربازان و عایله آنان سربار اجتماع هستند، و بدون این که کمترین سودى به این اجتماع برسانند از دست رنج آنها استفاده مى کنند، و گاهى هم که در بازى قمار باختند، براى جبران آن دست به سرقت مى زنند.
◼️خلاصه زیان هاى ناشى از قمار به حدّى است که حتى بسیارى از کشورهاى غیر مسلمان آن را قانوناً ممنوع اعلام داشته اند، اگر چه عملاً به طور وسیع آن را انجام مى دهند.
🔸مثلاً انگلستان در سال 1853، امریکا در سال 1855، شوروى در سال 1854 و آلمان در سال 1873 قمار را ممنوع اعلام نمودند.
📚تفسیر نمونه،ج2 ص126 به بعد
❓سوال
با برخی از این اتیست ها بحثی بود می گفتن انسان دارای روحی جدای از بدنش نیست .روح انسان همون مغز ادمی هسته که با مرگش از بین میره انسان دارای روحی جدای از بدن مادی نیست که با مرگش از بین میره
♦️پاسخ
علما و متکلمین براهین متعددی برای اثبات استقلال روح اقامه کرده اند که ما به یک برهان اشاره می کنیم
⚫️برهان وحدت شخصیت:
❗️ یکی از دلایلی که براى استقلال روح مى توان ذکر کرد، مساله «وحدت شخصیت» در طول عمر آدمى است.
💢توضیح این که:
❗️ما در هر چیز، شک و تردید داشته باشیم در این موضوع تردیدى نداریم که «وجود داریم».
مى توانیم بگوییم: «من هستم» و در هستى خود تردید ندارم، و علم من به وجود خودم به اصطلاح «علم حضورى» است، نه «علم حصولى» یعنى من پیش خود حاضرم و از خودم جدا نیستم.
🔰به هر حال، آگاهى ما از خود روشن ترین معلومات ما است و احتیاج و نیازى ابداً به استدلال ندارد، و استدلال معروفى که «دکارت» فیلسوف معروف فرانسوى براى وجودش کرده که: «من فکر مى کنم پس هستم» استدلال زاید و نادرستى به نظر مى رسد؛ زیرا پیش از آن که اثبات وجود خود کند دو بار اعتراف به وجود خودش کرده! (یک بار آنجا که مى گوید: «من» و بار دیگر آنجا که مى گوید «مى کنم» این از یکسو.
♻️از سوى دیگر، این «من»، از آغاز تا پایان عمر یک واحد بیشتر نیست «من امروز» همان «من دیروز» همان «من بیست سال قبل» مى باشد من از کودکى تاکنون یک نفر بیشتر نبودم، من همان شخصى هستم که بوده ام و تا آخر عمر نیز همین شخص هستم، نه شخص دیگر، البته، درس خوانده ام، با سواد شده ام، تکامل یافته ام، و باز هم خواهم یافت، ولى یک آدم دیگر نشده ام، و به همین دلیل، همه مردم از آغاز تا پایان عمر، مرا یک آدم مى شناسند، یک نام دارم یک شناسنامه دارم و...
🔶اکنون حساب کنیم و ببینیم: این موجود واحدى که سراسر عمر ما را پوشانده، چیست؟ آیا ذرات و سلول هاى بدن ما و یا مجموعه سلول هاى مغزى و فعل و انفعالات آن است؟
💭اینها که در طول عمر ما بارها عوض مى شوند و تقریباً در هفت سال یک بار تمام سلول ها تعویض مى گردند؛ زیرا مى دانیم در هر شبانه روز میلیون ها سلول در بدن ما مى میرد و میلیون ها سلول تازه جانشین آن مى شود، همانند ساختمانى که تدریجاً آجرهاى آن را برون آورند، و آجرهاى تازه اى جاى آن کار بگذارند، این ساختمان بعد از مدتى به کلّى عوض مى شود اگر چه مردم سطحى نگر، متوجه نشوند.
🔺بنابراین، یک آدم هفتاد ساله احتمالاً ده بار تمام اجزاى بدن او عوض شده است، روى این حساب، اگر همانند مادى ها انسان را همان جسم و دستگاه هاى مغزى، عصبى و خواص فیزیکوشیمیایى آن بدانیم، باید این «من» در 70 سال ده بار عوض شده باشد، و آن شخص سابق نباشد، در حالى که، هیچ وجدانى این سخن را نخواهد پذیرفت.
⬛️از اینجا روشن مى شود:
🔷غیر از اجزاى مادى، یک حقیقت واحد ثابت در سراسر عمر، وجود دارد که همانند اجزاى مادى تعویض نمى شود، اساس وجود، را، همان تشکیل مى دهد و عامل وحدت شخصیت ما، همان است»
📚تفسیر نمونه 12 ص262 به بعد