🗯ادامه پاسخ :👇👇👇
❗️نه تنها تجارب بى شمار و آزمایش هاى متوالى این مطلب را تصدیق مى کند، بلکه روایات و احادیث زیادى که درباره نهضت این مصلح جهانى وارد شده است، آشکارا مى رساند که انقلاب آخرین حجّت الهى پس از پدید آمدن یک زمینه فکرى، نیاز به قدرت و نیرو دارد که بتواند در پرتو آن قدرت، از زمینه هاى موجود بهره بردارى کند و هر مانعى را که بر سر راه نهضت خود وجود دارد برطرف س
ازد و در احادیث اسلامى به وجود انصار و یاران و تعداد آنها و این که قیام حضرت مهدى توأم با قدرت و نیرو خواهد بود، تصریح شده است.
🗯در این موقع ما باید براى تأمین منظور دوّم و تربیت اعوان و انصار و سربازان فداکار که جان به کف در راه آرمان هاى الهى نبرد و فداکارى نمایند، در پرورش افراد صالح و جانباز بکوشیم و تا آن جا که امکانات اجازه مى دهد، براى یک چنین نهضت وسیع جهانى، افرادى را تربیت کنیم که بتوانند آرمان هاى جهانى آن حضرت را در سرتاسر جهان تحقّق بخشند و یک چنین هدف مقدّسى در صورتى انجام مى گیرد که مصلحان اجتماع دست روى دست نگذارند و از هیچ گونه اقدامى در راه تربیت افراد با ایمان دریغ نورزند.
🔷ثالثاً: از همه اینها گذشته، ما باید موقعیّت خود را در زمینه انقلاب «حضرت مهدى» مشخّص کنیم; بدیهى است اگر ما به گسترش فساد کمک کنیم، از کسانى خواهیم بود که انقلاب حضرت مهدى براى درهم کوبیدن آنها صورت مى گیرد و اگر درصدد اصلاح جامعه باشیم، از کسانى خواهیم بود که در ارتش انقلابى حضرت مهدى همکارى مى کنند بنابر این، به فرض این که با کمک کردن به توسعه فساد، ظهور حضرت مهدى را به پیش بیندازیم، وضع خود را بطور قطع به خطر انداخته ایم، مگر نه این است که حضرت مهدى براى کوتاه کردن دست فاسدان و برچیدن بساط ظلم و فساد قیام مى کند، ما چگونه مى توانیم با گسترش فساد از انقلاب او بهره مند شویم؟
🗯بنابر این، سکوت در برابر فساد و یا کمک به توسعه فساد چه از لحاظ کلّى و چه از نظر شخصى براى ظهور حضرت مهدى صحیح نیست.
❗️بیشتر به نظر مى رسد که این اشکال و مغلطه کارى را کسانى درست کرده اند که مى خواهند از زیر بار مسؤولیّت ها فرار کنند و یا آلوده به هر فسادى شوند.
📚پاسخ به پرسشهای مذهبی،ایات عظام مکارم و سبحانی،ص209
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال
چرا پیامبر به معنای سوره بقره در مورد تعهدنامه و سند گرفتن از معاملات و حوادث مهم ،، عمل نکرد و در مورد جانشینی امام علی وصیتنامه ای ننوشت و یا تعهدنامه ای با شاهد ،، نگرفت
🔶پاسخ:
❗️نکات
1⃣همین مطلب را ما از شما می پرسیم چرا پیامبر برای خلافت ابوبکر نوشته ای ننوشت تا اختلاف ایجاد نشود.
❗️به این روایت از کتب خودتان توجه کنید:
🗯عبدالله بن عمر نزد خلیفه دوم رفته و خطاب به او چنین می گوید:
« مردم می گویند تو نمی خواهی پس از خودت جانشینی قرار دهی .چگونه می خواهی چنین کنی در حالی که اگر تو شتران یا گوسفندانی داشتی و انان را بدون قرار دادن سرپرست برای اداره امورشان رها کنی به تحقیق همه می گویند در حق انان کوتاهی کردی در حالی که اداره امور مردمان مهمتر از اداره شتران و گوسفندان است .وقتی خدا را ملاقات کنی در حالی که جانشینی برای خودت قرار نداده باشی در برابر خدا چه جوابی داری»؟
📚صحیح مسلم،ج4 ص102
📚فتح الباری ج13 ص175
⁉️چگونه است که عبدالله بن عمر از پیامبر بیشتر به فکر امت است و عمر را بر حذر می دارد که بدون انتخاب جانشین امت را رها نکند اما پیامبر بدون تعیین جانشین امت را ترک می کند؟
🗯ویا نقل می کنید که عایشه به عمر چنین گفت:
« امت محمد را بدون سرپرست رها نکن چرا که من می ترسم فتنه ای صورت گیرد»
📚الامامه و السیاسه،ج1 ص28
⁉️ایا نگرانی عایشه برای امت بیشتر از پیامبر گرامی است
2⃣پیامبر گرامی بارها تصریح به خلافت و امامت حضرت علی کردند و در روز غدیر در برابر جمعیت 120 هزار نفری اقدام بر این امر کردند ( شواهد و مدارک مساله در پاسخ های گذشته کانال موجود است) اما با این وجود تصمیم گرفتند که این مساله را به صورت مکتوب نیز بیان کنند اما ...
🗯بخاری روایت می کند:
« وقتی بیماری پیامبر شدت گرفت صحابه را امر کرد کاغذی برای من بیاورید تا نوشته ای برایتان بنویسم تا به وسیله آن هیچ گاه گمراه نشوید .عمر گفت درد بر پیامبر غلبه کرده است( هذیان می گوید) کتاب خدا ما را بس است .سر و صدا شدت یافت( برخی می گفتند بیاورید و برخی مانع میشدند) پیامبر نیز فرمود: ( حال که چنین است) از کنار من برخیزید نزد من دعوا کردن مناسب نیست»
📚صحیح بخاری ج1 ص36 و ج5 ص137
📚صحیح مسلم ج2 ص14
📚مسند احمد،ج3 ص346 و...
🗯امام غزالی از بزرگان اهل سنت چنین می اورد:
« پیامبر پیش از رحلت فرمود کاغذ و قلمی برایم بیاورید تا مشکل شما را در امر خلافت پس از خود حل و کسی را که مستحق آن است برای شما معرفی کنم اما عمر مانع شد و گفت به سخنان این مرد توجه نکنید که هذیان می گوید»
📚سر العالیمن،ج1 ص18
🗯« عمر نیز در گفتگویی با ابن عباس تصریح می کند که پیامبر می خواست بر خلافت علی تصریح کند»
📚شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید ج3 ص14
❗️نووی در شرح صحیح مسلم می اورد:
« آن حضرت می خواست جانشین پس از خود را به اسم معین و تصریحش کند تا پس از وی نزاع و فتنه بر پا نشود»
📚شرح النووی علی صحیح مسلم،ج11 ص90
🗯ابن حجر می آورد:
« حضرت قصد داشت اسامی جانشینان پس از خویش را بنویسد تا میان انها اختلاف نشود»
📚فتح الباری،ج1 ص209
🗯آری پیامبر می خواست به وظیفه خود در مکتوب داشتن خلافت و ولایت عمل کنند اما مانع او شدند و پیامبر نیز از این امر منصرف شد زیرا:
❗️وظیفه پیامبر ابلاغ است نه اجبار چنان که خداوند می فرماید:
« در هر حال تو فقط مامور ابلاغ هستی و حساب انها بر ماست»
📓رعد40
🗯وفرمود:
« بر پیامبر چیزی جز رساندن اشکار نیست»
📓نور54
⁉️از صحابه ای که پیش روی حضرت و در برابر چشمان مبارکش نسبت هذیان گویی می دهند ایا اگر با پافشاری و اصرار حضرت وصیتی هم نوشته می شد انها تلاش نمی کردند تا برای اثبات هذیان گویی پیامبر به راههای دیگری متوسل شوند که حتی دیگر سخنان حضرت را تحت الشعاع قرار دهند؟
⁉️ایا از انان که با وجود نوشته نشدن وصیت نسبت هذیان گویی به پیامبر دادند اگر وصیت نوشته می شد نسبت جنون و امثال آن به پیامبر نمی دادند ؟
3⃣انچه بر پیامبر واجب بود داشتن وصیت بود نه نوشتن وصیت و رسول خدا نیز بارها به صورت شفاعی وصیت نامه خود را مبنی بر خلافت اهل بیت برای صحابه مطرح کرد و سرایت دادن حکم نوشتن که در آیه در مورد معاملات و داد و ستد وارد شده است به مساله خلافت و جانشینی قولی بدون مستند و دلیل می باشد و به فرض هم بگوییم نوشتن لازم و واجب بود باز صحابه مانع پیامبر گرامی شدند تا وظیفه خود را به انجام برساند
⁉️کسانی که اجتماع یکصد و بیست هزار نفری غدیر در مورد خلافت حضرت علی را منکر می شوند برایشان انکار نوشته نیز کاری ندارد زیرا خواهند گفت:
🗯پیامبر در طول خود خط ننوشت و این خط جعلی است و از خود ایشان نیست .
🗯اگر به کسی املا می کرد و حضرت علی می نوشت گفته می شد این مساله چون به نفع نویسنده است نظر خود اوست و مردود است
🔴ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🗯اگر شخص سومی می نوشت گفته می
شد کاتب همیشگی پیامبر حضرت علی بوده و کتابت از هر شخص دیگری مردود است لذا نوشتن وصیت نامه برای این لجوجان فائده ای نداشت
❗️اما پیامبر گرامی بارها و بارها به صورت شفاهی بر خلافت اهل بیت تاکید کردند و روایات و سخنان فراوانی علاوه بر ایات قرآن بر این مساله از ایشان صادر شده است که جهت اگاهی رجوع کنید به کتاب شریف «احقاق الحق وازهاق الباطل » اثر گرانبهای« قاضی نور الله شوشتری »که به همراه ملحقات در 32 جلد به چاپ رسیده است
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال
خداوند از ازل می دانست که فلان جانی در لحظه ای معین دست به حنایت می زند بنابراین هر گاه فرد جنایتکار دست به جنایت نزند در این صورت به اصطلاح علم خداوند خلاف از آب در می آید.ایا با توجه به علم ازلی الهی ما در اعمالمان مجبور نیستیم به گونه ای که باید حتما مطابق علم خداوند محقق شود
🗯پاسخ:
❗انچه شما در پرسش پیرامون علم خداوند گفتید کاملا صحیح و منطقى است، یعنى خداوند از ازل از همه چیز آگاه بوده است. ولى نتیجه اى که از آن گرفته شده «پس بشر در انجام هر نوع کار خود مجبور است»، صد درصد باطل و بى پایه مى باشد.
🗯در این جا براى روشن شدن این حقیقت بیان دو نکته لازم است:
1⃣آزادى بشر در اراده و انتخاب هر نوع کارى که مى خواهد انجام دهد، مورد احترام و اتّفاق همه خردمندان جهان است حتّى آنان که سنگ مجبور بودن بشر را به سینه مى زنند و بشر را فاعل جبرى «مختار نما» مى دانند عملا به این اصل حترام گذارده، خود و دیگران را در قسمتى از کارها، فاعل آزاد و صاحب اختیار مى دانند و لذا هر موقع از کسى مثلا سخنان توهین آمیز بشنوند و یا فرزند خود را در انجام وظایف سست و تنبل مشاهده بنمایند، فوراً ناراحت شده و موضوع مجبور بودن توهین کننده یا فرزند را به دست فراموشى سپرده، شروع به داد و فریاد مى کنند و متخلّف را به کیفر کردار خود مى رسانند.
❗️بنابراین باید بپذیریم که آن فرد جانى که مثلا با ضربه چاقو انسانى را از پاى در مى آورد و یا میگسارى که جام ها را یکى پس از دیگرى سر مى کشد، با آزادى و اختیار، بدون جبر و فشارى از درون خود یا خارج، دست به این کارها مى زند و هیچ با وجدانى نمى تواند بگوید که آدم کشى و می گسارى، براى این افراد مانند نفس کشیدن و هضم غذا یک امر غیر اختیارى و اجتناب ناپذیر است
2⃣علم خداوند همان طور که بیان شده واقع نماست و سرِمویى از واقع تخلف نمى کند، ولى باید توجّه داشت که علم خداوند به چیزى با آن قید و صفتى که درخارج دارد و با خصوصیّتى که تحقّق پذیرفته است تعلّق مى گیرد.
🗯توضیح این که:
❗️بشر در طول زندگى مبدا دو نوع کار است; یک دسته از کارها را از روى اراده و اختیار انجام مى دهد و بارزترین ممیّز این قسمت از کارها این است که «کار اختیارى» اوست.
❗️دسته دیگر از کارهاى او «افعال غیر ارادى» و به اصطلاح «اضطرارى» او مى باشد، مانند گردش خون در رگ ها و ضربان قلب و فعّالیّت دستگاه گوارش و... و ممیّز روشن این دسته از کارها این است که فعل «غیر اختیارى» اوست.
🗯روى اصل مسلّمى که گفته شد یعنی علم خداواقع نماست و سرِسوزنى از واقع تخلّف نمى کند هریک از افعال ما به آن رنگ و خصوصیّتى که در خارج دارند براى خداوند از «ازل» معلوم بوده است
🗯یعنى خداوند از نخست مى دانست که فعل معیّنى در لحظه خاصّى با کمال اختیار و آزادى از ما سر مى زند و همچنین قسمت دوّم از افعال ما، خداوند از «ازل» مى دانست که فعل خاصّى در یک ساعت معیّن از روى اضطرار از ما صادر مى گردد.
🗯با در نظر گرفتن این دو مطلب که اساس پاسخ را تشکیل مى دهند، به توضیح پاسخ توجّه فرمایید:
🗯مطلب اوّل ثابت نمود که قسمتى از افعال ما فعل ارادى و اختیارى ماست و در انجام و ترک آنها کمال آزادى را داریم.
❗️همچنین مطلب دوّم اثبات کرد، همان طور که خداوند از «اصل کار» ما آگاه است، همچنین از خصوصیّت و رنگ و صفت آن که اختیارى و یا اضطرارى بودن است، آگاه و مطّلع است
🔷 و به عبارت دیگر: فعل ما با آن مشخّصات و ممیّزاتى که در خارج دارد براى او معلوم مى باشد.
🗯روى این دو اصل درباره افعال اختیارى خود چنین نتیجه مى گیریم که :
❗️خداوند از ازل مى دانست که فلان جانى در ساعت معیّنى از فلان روز، با کمال آزادى و اختیار با ضربه چاقویى کسى را از پاى در مى آورد.
🗯یک چنین علم پیشین (علم ازلى خدا) هرگز موجب «جبر» و سلب آزادگى از انسان نمى شود و شخص جنایتکار حق ندارد علم ازلى خدارا بهانه قرار داده و خود را در انجام جنایت مجبور و مضطر قلمداد نماید، زیرا درست است که خداوند از ازل مى دانست که جانى دست به جنایت مى زند، ولى او نه تنها از اصل عمل آگاه بود بلکه از این هم آگاه بود که آن شخص، این جنایت را از روى اختیار و با کمال آزادى انجام مى دهد. (دقّت کنید)
❗️چنین علمى نه تنها موجب جبر در انسان نیست، بلکه مویّد و روشنگر آزاد بودن اوست؛ زیرا از آن جا که علم خدااز هیچ جهت تخلّف پذیر نیست و از هر نظر واقع نماست، ناچار باید آن شخص عمل خود را از روى اختیار و آزادى انجام دهد و اگر فرض کنیم که او در انجام آن کار مجبور گردد و در انجام آن اختیار و آزادى نداشته باشد، در این صورت علم خدابر طبق واقع نبوده، بلکه جهل خواهد شد
📚الالهیات،علامه سبحانی،ج2 ص199
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال
قرآن می فرماید: ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی تنها تورا می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم .با وجود این ایه شما شیعیان چگونه به اهل بیت توسل می کنید و از غیر خدا کمک می خواهید
🗯پاسخ:
❗️درخواست کمک از غیر خدا دو صورت دارد:
1⃣کمک خواهی از غیر خدا خواه انسان باشد خواه عامل طبیعی با اعتقاد به این که او در فعل و کمک رسانی خود از خدا بی نیاز و از موضع استقلال انسان را یاری کند.چنین کمک خواهی جز « شرک» نام دیگری ندارد زیرا اعتقاد به استقلال موجودی و بی نیازی او از خدا خواه از نظر وجود و هستی خواه از نظر فعل و کار اعتقاد به الوهیت و خدایی اوست طبعا هر نوع درخواست کمک با این اعتقاد مایه شرک خواهد بود حتی اگر کشاورزی عوامل طبیعی را بدون اذن خدا پرورش دهنده بذر و به بار اورنده محصول بداند چنین فردی یا منکر خداست و یا مشرک می باشد .
2⃣استعانت از غیر خدا به قید این که فرد در کمک رسانی خود از قدرت و نیروی خدادادی بهره گرفته و انسان را یاری می کند چنین کمک خواهی نه تنها مایه شرک نیست بلکه عین توحید و درخواست کردن از خداست .زیرا جهان افرینش جهان اسباب و مسببات است و فیض الهی طبق مشیت خدا از مجاری یک رشته اسباب به انسان می رسد و سبب در کار خود استقلال ندارد و به امر الهی کار خود را صورت می دهد.
🗯ایه ای را که در سوره حمد شب و روز می خوانیم استعانت را به خدا منحصر می کند و فرمان می دهد که تنها باید از او کمک خواست در مقابل کار مشرکان است که از بت های خود طلب استعانت کرده و انها را در فعل و کار خود مستقل می پنداشتند .
❗️ولی هر گاه درخواست کمک از فردی از این قید پیراسته شود و او را وجودی ممکن و غیر مستقل دانیم و کمک رسانی او را منوط به اذن الهی و مشیت او شمردیم طبعا چنین درخواستی هر چند به ظاهر از غیر خداست ولی در واقع درخواست کمک از خداست که به این فرد قدرت و توانایی داده که در مواردی دیگران را یاری کند.
❗️قرآن در سوره حمد یاد آور می شود که فقط از خدا استعانت بجوییم ولی در موارد دیگر دستور می دهد که از غیر او نیز استعانت بجوییم مانند:
🔷« از صبر و نماز کمک بگیرید»
📓بقره45
🔷ذو القرنین چنین می گفت:
« مرا با نیرویی یاری کنید»
📓کهف95
🔷« هرگاه ( مومنان غیر مهاجر در مکه در حفظ دین خود) از شما یاری طلبیدند بر شماست که انها را یاری کنید»
📓انفال72
🗯این ایات و ایات دیگر و سیره عقلای جهان حاکی از آن است که استعانت از غیر خدا به نحوی که بیان شد ارتباطی به شرک ندارد زیرا انها مستقل نبوده و اگر توانایی در رفع مشکلی دارند به اذن خدا می باشد و درخواست از انان عین درخواست از خداست و خداوند فیض خود را از طریق انان جاری می سازد و این عین درخواست کردن از خدا می باشد
📚راهنمای حقیقت،علامه سبحانی،ص159
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال
سوالی داشتم چند وقت پیش یکی از اشنایان ما مرد او را جهت تبرک به حرم حضرت معصومه بردیم بعد دفن کردیم اما عده ای از اقوامش که سنی بودند بر این کار اشکال کردند وگفتند نقل جنازه به اماکن متبرکه مشروع و جایز نیست و بینشون دعوا و کشمکش شد خواستم در این مورد توضیح بدید
🗯پاسخ:
❗️نقل جنازه از نقطه اي به نقطه ديگر دو حالت دارد:
1⃣نقل جنازه پيش از دفن آن در مکان خاص
2⃣ نقل جنازه پس از دفن براي دفن در مکان ديگر
❗️در اينجا ما آراي ائمه چهارگانه اهل سنت را ذکر میکنیم تا روشن شود نقل جنازه پيش از دفن به اتفاق آرا، جايز است، و در اين مورد، فتاوي را از کتاب «الفقه علي المذاهب الأربعة» نقل مي کنیم :
🗯مالکي ها مي گويند:
❗️نقل جنازه پيش از دفن و پس از آن از مکاني به مکان ديگر با سه شرط جايز است:
الف. به هنگام نقل متلاشي نشود.
ب. به آن بي احترامي نشود.
ج. انتقال آن به مکان ديگر به انگيزه تبرّک يا نزديکي به خانواده اش باشد.
🗯حنابله مي گويند:
❗️نقل جنازه از نقطه اي به نقطه ديگر جايز است، مشروط براين که اين نقل انگيزه صحيحي داشته باشد، مثل اين که بخواهند آن را در مکان شريفي دفن کنند، يا در کنار مرد صالحي به خاک بسپارند، مشروط بر اين که بوي آن تغيير نکند، و در اين قسمت، فرقي بين پيش از دفن و پس از دفن نيست.
🗯شافعيان معتقدند:
❗️نقل جنازه به مکان ديگر جايز نيست، و برخي مي گويند مکروه است مگر اين که هدف از آن دفن در مکه يا مدينه منوره يا بيت المقدس يا در جوار قبر صالحي باشد، اگر در حال حيات وصيت کرده باشد، که جنازه اش را به جايي ببرند، اجراي آن لازم است.
🗯حنفيان فتوا مي دهند:
❗️ مستحب است انسان در هر نقطه اي که درگذشت، در همانجا به خاک سپرده شود. نقل جنازه به جاي ديگر پيش از دفن جايز است، امّا پس از دفن اخراج آن از قبر حرام است مگر آن که در زمين غصبي به خاک سپرده شده باشد.
📚الفقه علی المذاهب الاربعه،ج1 ص421
🗯چنان که ملاحظه فرموديد نقل جنازه پيش از دفن مورد اتفاق همه مذاهب چهارگانه است.
❗️اتفاقا در تاريخ حيات صحابه و تابعان، نقل جنازه از نقطه اي به نقطه ديگر پيش از دفن فراوان است مثلا ً مقداد بن عمرو در نقطه اي به نام «جرف» در شش کيلومتري مدينه درگذشت، جنازه او را به دوش گرفتند و به مدينه آوردند و در قبرستان بقيع به خاک سپردند.
❗️عبدالرحمن بن ابي بکر در حبشی در 6کيلومتري مکه درگذشت. او را به مکه آوردند و در آنجا به خاک سپردند.
❗️بالاتر از همه، شهداي احد، برخي در سرزمين احد دفن شدند و برخي را به مدينه آوردند و در بقيع به خاک سپردند، و هم اکنون در بقيع جايگاه شهداي احد مشخص است.
🗯علامه امینی از هشتاد نفر افراد شناخته شده در تاریخ اسلام نام می برد که انان را قبل از دفن از مکانی به مکان متبرک منتقل دادند سپس دفن کردند
📚الغدیر ج5 ص104 به بعد
🗯در منابع روایی ما نیز روایات متعددی در مشروعیت نقل جنازه جهت تبرک و بهره مندی به مشاهد مشرفه وارد شده است
📚وسائل الشیعه،ج3 ص162 باب13
📚بحار الانوار ج99 ص264 باب12
🗯امّا نقل جنازه پس از دفن :
❗️هرگاه ميّت، در حال حيات خود، وصيت کند که او را پس از دفن به يکي از اماکن متبرکه منتقل کنند، وصيّت او تنفيذ مي شود، زيرا به يک امر پسنديده وصيت کرده که بايد تنفيذ شود، ولي هرگاه، وصيتي در کار نباشد. نبش قبر براي انتقال بدن به مکان مقدس خالي از اشکال نيست.
📚تحریر الوسیله،ج1 ص83
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال
چرا نام دوازده امام در قرآن نیامده است
🗯پاسخ:
❗️ما در این باره در پاسخ های گذشته کانال مفصلا پاسخ داده ایم .هم اکنون پاسخی را که علامه سبحانی در این زمینه داده اند را برایتان نقل می کنیم:
❗️«روش آموزشی قرآن بیان کلیات و اصول عمومی است. تشریح مصادیق و جزئیات غالباً برعهده پیامبر گرامی میباشد. رسول خدا نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنان که میفرماید:
«قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، برای آنها بیان کنی و آشکارسازی، شاید آنان بیندیشند»
📓نحل44
🗯در آیه یاد شده دقت کنید، میفرماید:«لتُبَیّن» و نمیگوید: «لتقرأ» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنی را روشن کند.
🗯 بنابراین، انتظار این که مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسی کشور ذکر شود. اکنون برخی از روشهای قرآنی را در مقام معرفی افراد بیان میکنیم:
1⃣معرفی به نام:
🗯گاهی وضعیت ایجاب میکند که فردی را به نام معرفی کند، چنانکه میفرماید:
«(عیسی میگوید:) به شما مژدة پیامبری را میدهم که پس از من میآید و نامش احمد است».
📓صف6
❗️در این آیه، حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفی میکند و قرآن نیز آن را از حضرتش نقل مینماید.
2⃣معرفی با عدد:
❗️گاهی موقعیت ایجاب میکند که افرادی را با عدد معرفی کند، چنان که میفرماید:
«و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختیم».
📓مائده 11
3⃣معرفی با صفت:
🗯بعضی اوقات وضعیت بهگونهای است که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفی کند؛ چنان که پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتی معرفی کرده است:
«کسانی که از رسول و نبی درس ناخواندهای پیروی میکنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته مییابند، که آنان را به نیکی دعوت کرده و از بدیها بازشان میدارد، پاکیها را برای آنان حلال کرده و ناپاکیها را تحریم مینماید و آنان را امر به معروف و نهی از منکر میکند و بارهای گران و زنجیرهایی که بر آنان بود، از ایشان برمیدارد...».
📓اعراف157
❗️با توجه به این روش، انتظار این که اسامی دوازده امام با ذکر نام و اسامی پدر و مادر در قرآن بیاید، انتظاری بی جا است؛ زیرا گاهی مصلحت در معرفی به نام است و گاهی معرفی به عدد و احیاناً معرفی با وصف.
🗯اگر این اصل را بپذیریم و بگوییم خداوند باید کلیه مسائل اختلاف آفرین را در قرآن ذکر کند، تا مسلمانان دچار تفرقه نشود در این صورت باید صدها مسألة کلامی و عقیدتی و فقهی و تشریعی در قرآن ذکر شده باشد، مسائلی که قرنها مایه جنگ و جدل و خونریزی در میان مسلمانان شده است، ولی قرآن درباره آنها به طور صریح و قاطع ـکه ریشهکن کننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:
1. صفات خدا عین ذات اوست یا زاید بر ذات؟
2. حقیقت صفات خبری مانند استوای بر عرش چیست؟
3. قدیم یا حادث بودن کلام خدا.
4. جبر و اختیار.
❗️این مسایل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولی آنچنان شفاف و قاطع که نزاع را یک سره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکر و دقت در مفاد آیات دعوت میکند، بیان قاطع همه مسائل، به گونهای که همه مردم را راضی سازد، بر خلاف این اصل است.
❗️پرسشگر تصور میکند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن میآمد، اختلاف از بین میرفت، در حالی که این اصل کلیت ندارد؛ زیرا در موردی تصریح به نام شده ولی اختلاف نیز حاکم گشته است.
🗯بنی اسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمینهای غصب شده خود را بازستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:
«آنان به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما فرمانروای معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم...».
📓بقره246
🗯پیامبر آنان، به امر الهی فرمانروا را به نام معرفی کرد و گفت:
«به راستی که خدا طالوت را به فرمانروایی شما برگزیده است».
📓بقره247
🗯با اینکه نام فرمانروا با صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند:
«از کجا میتواند فرمانروای ما باشد، حال آن که ما به فرمانروایی از او شایستهتریم، و او توانمندی مالی
ندارد؟...».
📓بقره 247
🗯این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام برای رفع اختلاف کافی نیست، بلکه باید موقعیت جامعه، آماده پذیرایی باشد.
❗️چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازدهگانه، سبب میشد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنان که این مسأله درباره حضرت موسی رخ داد
📚راهنمای حقیقت،علامه سبحانی،ص293 به بعد
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال
زمانی که جبرئیل با محمد (ص) گفت بخوان و ایشان در پاسخ گفت خواندن و نوشتن نمیدانم،هزار و اندی سال پیش از آن کوروش منشور حقوق بشر را نوشته بود.
🗯پاسخ:
❗️توجه به چند نکته لازم است:
1⃣در اینکه پیامبر به مکتب نرفت و هیچ خطی ننوشت در میان مورخان بحثی نیست وقران نیز صریحا می گوید:
«پیش از این نه کتابی می خواندی ونه با دست خود چیزی می نوشتی تا موجب تردید دشمنانی که می خواهند سخنان تورا ابطال کنند گردد»
📓 48 عنکبوت
❗اصولا در محیط حجاز به اندازه ای با سواد کم بود که افراد با سواد کاملا معروف وشناخته شده بودند. در مکه که مرکز حجاز محسوب می شد تعداد کسانی که از مردان می توانستند بخوانند وبنویسند از 17 نفر تجاوز نمی کرد واز زنان تنها یک زن بود که سواد خواندن ونوشتن داشت
📚فتوح البلدان،ص459
❗این درمورد دوران قبل از نبوت واما پس از بعثت در هیچیک از تواریخ نقل نشده است که او خواندن ونوشتن را از کسی فرا گرفته باشد بنابراین به همان حال امی بودن تا پایان عمر باقی ماند
❗ولی اشتباه بزرگ که باید از آن اجتناب کرد این است که درس نخواندن غیر از بی سواد بودن است. هیچ مانعی ندارد که پیامبر به تعلیم الهی خواندن یا خواندن ونوشتن را بداند بی آنکه نزد انسانی فرا گرفته باشد زیرا چنین اطلاعی بدون تردید از کمالات انسانی است ومکمل مقام نبوت است.
❗شاهد این سخن آن است که در روایاتی که از امامان اهل بیت نقل شده می خوانیم پیامبر می توانست بخواند ویا هم توانایی خواندن داشت وهم توانایی نوشتن
📚تفسیر برهان،ج4 ص332
📚بحار الانوار ج16 ص82 باب6
❗اما برای این که جایی برای کوچکترین تردید برای دعوت او نماند از این توانایی استفاده نمی کرد.زیرا اگر او بسان مردم دیگر درس می خواند و نامه می نوشت مخالفان نبوت او آن را دستاویز قرار داده و چنین وانمود می کردند که آیین توحید او و شرایع و احکام وی زاییده افکار و نتیجه مطالعات و بررسی کتابهای پیشین است و ارتباطی با جهان وحی و خداوند ندارد.
📚تفسیر نمونه،ج6 ص400
2⃣این که گفته شد کوروش با دست خودش منشوری که معروف است به « منشور کوروش» را نوشته مطلبی ناصحیح می باشد .گفته شده است که کاتب فردی دیگری بوده است اما نامش در تاریخ نیامده است
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4
3⃣این افراد که هم اکنون سنگ کوروش را به سینه می زنند توجه ندارند که به فرض اگر بگوییم کوروش همان ذو القرنین که در قرآن به آن اشاره شده است بوده ،بنده ای مطیع وصالح قلمداد می شده است چنان که حضرت علی فرمود:
« ذو القرنین فرشته و یا پیامبر نبود بلکه بنده ای بود که خدا را دوست داشت و خدا نیز او را دوست می داشت»
📚بحار الانوار،ج12 ص178
❗️و خداوند بارها و بارها از او و امثال او پیمان به ایمان نسبت به نبوت پیامبر گرامی و امامت ائمه را گرفته بوده و او نیز با جان و دل پذیرا بوده بود به گونه ای که اگر در زمان کنونی زنده بود مطیع پیامبر گرامی و اهل بیت ایشان می بود
📚بحار الانوار،ج5 ص225 باب10
🗯اما این « کوروش پرستان » از روی جهل و نا اگاهی کوروش را در برابر ایین اسلام و مکتب حقه تشیع قرار داده اند تا از پس آن به مقاصد شوم خود برسند.
👌اما این گونه بی خبران نمی دانند که کوروش از کارها و اعمال اینان بیزار است.
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال
ایا در ایات و روایات اشاراتی به کروی بودن زمین و حرکت زمین شده است یا خیر
🗯پاسخ:
❗️یکى از اسرار هستى که در قرآن به آن اشاره شده موضوع کروى بودن زمین است و این حقیقت از آیات زیر استفاده مى شود:
❗️«و مشرقها ومغربهاى پر برکت زمین را به آن قوم به ضعف کشانده شده ( زیر زنجیر ظلم وستم ), واگذار کردیم»
📓اعراف137
🔷2- «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست , و پـروردگـار مـشـرقـهـا»
📓صافات 5
🔷3- « سوگند به پروردگار مشرقهاو مغربها که ما قادریم»
📓معارج40
🗯تـوضـیـح ایـن کـه :
❗️ایـن آیـات هـمان طور که در بحث گذشته اشاره شد همگى حاکى از تعدد مشرقها و مغربها و نقطه طلوع و غروب آفتاب است که لازمه آن کروى بودن زمین مى باشد زیـرا بطور مسلم اگر زمین مسطح و هموار باشد براى جهان جز یک مشرق ویک مغرب نخواهد بـود و تـنها در صورت کروى بودن زمین به نسبت انحناى آن هرنقطه اى داراى مشرق و مغرب جداگانه اى خواهد بود و طلوع خورشید بر جزئى از اجزاى آن ملازم با غروب آن از جزء دیگر است و بنابر این , تعدد مشرق و مغرب دلالت روشنى بر کروى بودن زمین دارد .
🗯کـروى بودن زمین از روایاتى که از پیشوایان معصوم ما وارد شده است نیز استفاده میشود از آن جـمله روایتى است که از امام صادق به مضمون زیر نقل شده است:
🗯امام صادق علیه السلام فرمود :
« در مسافرتى مردى با من همسفر گردید . او مـقید بود که نماز مغرب را در تاریکى شب و نماز را در تاریکى کامل ( آخر شب ) بخواند اما من بـر خـلاف او بودم هر موقع آفتاب غروب مى کرد نماز مغرب رامى خواندم و هر موقع فجر طلوع مى نمود , نماز صبح را به جا مى آوردم . آن شـخـص ازمـن خـواسـت کـه من نیز مانند او رفتار کنم و عمل خود را چنین توجیه مى کرد : آفتاب پیش از آن که به سر زمین ما طلوع کند بر دیگران طلوع مى نماید و هنگامى که از سرزمین ما ناپدید مى شود هنوز بر گروهى دیگر طالع و نور افشان است .
❗️ امام صادق مى فرماید:
🗯من به او گفتم : وظیفه ما این است که هر موقع آفتاب از افق ما ناپدید شد , نماز مغرب را بخوانیم و نباید در انتظار غروب خورشید از نقاط دیگر باشیم و هر موقع فـجر طلوع کرد بر ماست که نماز صبح را بخوانیم اگر چه خورشید در همان موقع بر نقاط دیگر طـالـع بـاشـد چنان که بر مردم همان نقاط لازم است نمازهاى خود را موقع طلوع فجر و غروب آفتاب در افق خود انجام دهند
📚وسائل الشیعه ج1 ص494
❗️ایـن حـقیقت را امام در حدیث دیگر چنین فرموده است : « تو بـاید که مشرق و مغرب منطقه خود را ملاک عمل قرار دهى» و اینها همه به خاطرکرویت زمین مى باشد.
📚پاسخ به پرسشهای مذهبی،ایات عظام مکارم و سبحانی،ص491
🔴در این باره ایات دیگری نیز می باشد که جهت اگاهی رجوع شود به تفسیر موضوعی پیام قران،ایت الله مکارم ج8 ص161 تحت عنوان:« قرآن و حرکت زمین»
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال
امام علی در موارد متعددی خلفا را تایید می کرد و به انان در مشکلات کمک می کرد چگونه است که شیعیان خلاف خلفا را قبول نمی کنند
🗯پاسخ:
❗️رفتـار امام علي با خلفا را بايد در دو زمينه مورد بررسي قرار داد:
1. به رسميت شناختن خلافت آنان.
2. همكاري امام با دستگاه خلفا در حل معضلات ديني و مشكلات سياسي.
و اين دو مطلب بايد از يكديگر تفكيك شود.
🗯با قطع و يقين ميگوييم كه موضع امام در مورد اوّل كاملاً منفي بود و در مورد دوم مثبت.
❗️در مورد دلايل منفي بودن موضع امام در مورد نخست بايد گفت:
🔷اوّلاً: علي(ع) چگونه ميتواند خلافت ديگران را به رسميت بشناسد، در حالي كه وي از جانب خدا در مواضع مختلف و به ويژه روز غدير، به عنوان ولي مسلمانان و سرپرست آنان معرفي شده است؟ ولايت امام، يك حكم آسماني بود كه جز خدا، هيچ فردي نميتواند آن را دگرگون سازد، چنان كه ميفرمايد:
«هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبر او درباره امري حكمي كنند، اختياري (در برابر فرمان خدا) داشته باشد»
📓احزاب36
❗️امامت امام حق شخصي وي نبود كه از آن چشم پوشي كند، بلكه حكم الهي بود كه كسي قادر بر تغيير آن نيست، امّا اگر شرايط براي اجراي اين حكم فراهم نباشد، مصلحت ايجاب ميكند كه درباره آن سكوت كند، نه اين كه ديگري را جاي خود بنشاند.
🔷ثانياً: تاريخ سقيفه و بررسي زندگي امام حاكي است كه آن حضرت با وجود شديدترين فشارها، دست بيعت به سوي خلفا دراز نكرد.
❗️معاويه در يكي از نامههاي خود به علي مينويسد:
🔶 «تو همان كسي هستي كه به سان شتر افسار زده به سوي بيعت كشيدند»; و اين جمله بيانگر آن است كه فشار براي بيعت به حدي بود كه امام را به زور از خانه خود بيرون كردند و به مسجد بردند.
امام در پاسخ نامه معاويه، اين بيحرمتي را انكار نميكند، ولي تصريح ميكند كه اين نشانه مظلوميت اوست، آنجا كه ميفرمايد:
«گفتي كه همچون شتر، افسار زدند و كشيدند كه بيعت كنم، عجبا! به خدا سوگند خواستي مذمت كني ولي ناخود آگاه ستودي. خواستي رسوا كني ولي رسوا شدي. براي يك مسلمان نقص نيست كه مظلوم واقع شود، مادام كه در دين خود ترديد نداشته باشد و در يقين خود شك نكند».
📚نهج البلاغه نامه 28
🔶ثالثا: كلمات امام در موارد مختلف حاكي از آن است كه او تا آخرين لحظات زندگي، خود را شايسته خلافت ميدانست و اين كه خلافت حق مسلم او بود و از وي گرفته شد. در اين مورد، علاوه بر خطبه «شقشقيه» كه همه با او آشنا هستيم، سخنان ديگر او حاكي از غصب خلافت و عقب زدن او است كه ما در اين جا به برخي از سخنان آن حضرت اشاره ميكنيم:
🔷الف. «به خدا سوگند از روزي كه خدا جان پيامبر خويش را تحويل گرفت تا امروز همواره حق مسلم من از من سلب شده است».
📓نهج البلاغه خطبه6
🗯ب: «شخصي در حضور جمعي به من گفت: پسر ابوطالب تو بر امر خلافت حريصي به او گفتم:
❗️«بلكه شما حريصتر و از پيغمبر دورتريد و من از نظر روحي و جسمي نزديكترم. من حق خود را طلب كردم و شما ميخواهيد ميان من و حق خاص من حائل و مانع شويد و مرا از آن منصرف سازيد. آيا آن كه حق خويش را ميخواهد حريصتر است يا آن كه به حق ديگران چشم دوخته است؟ همين كه او را در برابر حاضران با نيروي استدلال كوبيدم به خود آمد و نميدانست در جواب من چه بگويد».
📚نهج البلاغه خطبه 172
❗️حضرت در ادامه ميفرمايد:
«خدايا از ظلم قريش و همدستان آنها به تو شكايت ميكنم. اينها با من قطع رحم كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا تحقير نمودند. اتفاق كردند در مورد امري كه حق خاص من بود، بر ضدّ من قيام كنند».
📚بحار الانوار ج29 ص605
🗯تا اين جا روشن گرديد كه امام هرگز در مسأله خلافت و امامت با خلفا مصالحه نكرد و پيوسته از مظلوميت خود سخن ميگفت و نسلها را از حقايق آگاه ميساخت.
❗️علامه مجلسی انبوهی روایت از احتجاجات امام بر دیگران در مورد خلافت و وصایت خویش نقل می کند
📚بحار الانوار ج29 ص3 باب 5
❗️بخاری نقل می کند که حضرت علی خطاب به ابوبکر چنین عرضه داشت:
« اما تو ای ابوبکر در حق ما اهل بیت استبداد ورزیدی»
📚صحیح بخاری ج4 ص1549
🗯وحضرت در شورای شش نفره ،تصدی خلافت به شرطی که بر مبنای ابوبکر و عمر حکمرانی کند را رد کرد
📚مسند احمد،ج1 ص75
📚اسد الغابه ج4 ص123
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇👇
🔴نكته دوم، همكاري امام با خلافت در مسائل ديني و سياسي و حل مشكلات خلفا است كه موضع امام در اين مورد كاملاً مثبت بود.
🗯 ايشان در يكي از نامههاي خود، علت همكاري با دستگاه خلافت را به روشني بيان ميكند. اکنون ترجمه نامة امام را در اين جا ميآوريم:
🗯«به خدا سوگند هرگز فكر نميكردم و به خاطرم خطور نميكرد كه عرب بعد از پيامبر; امر امامت و رهبري را از اهل بيت او بگردانند (و در جاي ديگر قرار دهند و باور نميكردم) آنها آن را از من دور سازند! تنها چيزي كه مرا ناراحت كرد اجتماع مردم اطراف فلان... بود كه با او بيعت كنند. دست بر روي دست گذاردم تا اين كه با چشم خود ديدم گروهي از اسلام بازگشته و ميخواهند دين محمد را نابود سازند. (در اين جا بود) كه ترسيدم اگر اسلام و اهلش را ياري نكنم، شاهد نابودي و شكاف در اسلام باشم كه مصيبت آن براي من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگتر بود؛ چرا كه اين بهره دوران كوتاه زندگي دنيا است كه زايل و تمام ميشود. همان طور كه «سراب» تمام ميشود و يا همچون ابرهايي كه از هم ميپاشند.
پس براي دفع اين حوادث به پا خاستم تا باطل از ميان رفت و نابود شد و دين پا برجا و محكم گرديد».
📚نهج البلاغه نامه 62
👌اين نامه به روشني بيان ميكند كه امام در عين انتقاد از خلافت، براي صيانت اسلام تا آنجا كه امكان داشت با آنان همكاري کرد و معضلات علمي و سياسي آنان را به نحو احسن، حل و فصل نمود.
📚راهنمای حقیقت،ص647
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🗯شبهه:
با خداوند مکار مسلمین اشنا شویم « و مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین» 54 ال عمران .انها مکر کردند و خداوند هم مکر وحیله کرد 😁
😄خداوند بهترین مکاران است😳😳😳
🗯پاسخ:
❗️ در قرآن آیاتى، شبیه این آیه، دیده مى شود که در آن نسبت «مکر» به خدا داده شده (مانند آیه 30 از سوره انفال و آیه 50 از سوره نمل و بعضى آیات دیگر و ایات مورد اشکال)
❗️«مکر» در لغت عرب با آنچه در فارسى امروز از آن مى فهمیم تفاوت بسیار دارد.
🔴 در فارسى امروز «مکر» به نقشه هاى شیطانى و زیان بخش گفته مى شود، در حالیکه در ریشه هاى لغت عرب «مکر» هر نوع چاره اندیشى را مى گویند که گاهى خوب و گاهى زیان آور است.
🗯در کتاب مفردات «راغب» مى خوانیم:
❗️« المکر صرف الغیر عما یقصده»
🗯 «مکر این است که کسى را از منظورش باز دارند»
❗️ (اعمّ از اینکه منظورش خوب باشد یا بد).
🗯در قرآن مجید نیز گاهى مکر با کلمه «خیر» ذکر شده مانند «والله خیر الماکرین» «خداوند بهترین چاره جویان است»
❗️و گاهى با کلمه «سىّء» (بد) آمده است مانند
❗️«ولایحیق المکرالسىّء الاّ باهله»
🗯 «نقشه و اندیشه بدجز به صاحبش احاطه نخواهد کرد».
📓فاطر 43
❗️بنابراین منظور از آیه مورد اشکال و شبهه این است که دشمنان «مسیح» با طرح هاى شیطانى خود مى خواستند جلو این دعوت الهى را بگیرند، امّا خداوند براى حفظ جان پیامبر خود، و پیشرفت آئینش، تدبیر کرد و نقشه هاى آنها نقش بر آب شد.
📚تفسیر نمونه،ج2 ص429
🗯❗️نظیر همین پاسخ در «کید الهى» نیز مطرح مى باشد، آنجا که در سوره طارق آیه 16 و 15 مى خوانیم :
🔶« انهم یکیدون کیدا و اکید کیدا»
« آنها پیوسته حیله مى کنند و من نیز در برابر آنها چاره مى کنم»
📚 تفسیر نمونه ج 15 ص 376
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht