روشن تر از روشن ترین مهتابِ ماهم
زیباتر از خورشیدِ هنگامِ پگاهم
باشد جمالم جلوه ای از نورِ یزدان
بر پاکی و زیباییِ خالق گواهم
من " طَیِّباتم"، آن که در قرآن شنیدی
جز " طَیِّبین" را در کنارِ خود نخواهم
دیدی که پوشیده است اعضایم سراسر
چون ویژه ام، مخصوصِ یک چشم و نگاهم
منزل برایم مسجد و معراجِ عشق است
نه همچو طفلان پای بندِ باشگاهم
با کارهای خانه مشغولِ دعایم
یا رب نگه دار از خطا و اشتباهم
بیرون اگر رفتم برای کارِ واجب
چشمی نبیند تاری از موی سیاهم
چون مقنعه باشد کلاهِ جنگیِ من
در جوشنِ چادر قوی تر از سپاهم
آن قدر سنگین و متین و باوقارم
هرگز گنهکاری نگردد سدِّ راهم
یوسف جمالم، از زلیخای هوس دور
فرقی ندارد تخت و زندان یا به چاهم
حرزِ حجابِ فاطمی همراه دارم
اصلاً نسازد چشمِ بیماران تباهم
زیبایی ام را وقفِ همسر کرده ام من
آیینهٔ تابندهٔ ایزدپناهم
عشق و نیازم را به همسر عرضه دارم
آغوشِ پاکش شد امانی از گناهم
دنبالِ افزون خواهیِ دنیا نگردم
لبخندِ فرزندانِ من باشد رفاهم
اعضای خانه جملگی سربازِ حقّند
شوهر وزیرِ منزل و من همچو شاهم
هم دخترم، هم مادرم، هم همسری پاک
بالاتر از حورِ بهشتی، پایگاهم
پاک و نجیب و مؤمن و قانع شدم من
قدسی ترین صحنِ جهان شد بارگاهم
یا رب، چنان کن شوهرم خشنود باشد
چون شادی اش در روزِ محشر شد پناهم
قدر و مقامم را کسی هرگز ندانست
تنها خدا داند مقام و جایگاهم.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat