eitaa logo
🇵🇸 رهپویان بصیرت🇮🇷
1.5هزار دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
34.2هزار ویدیو
318 فایل
"بایدازحالت انفعال درعرصه فضای مجازی خارج بشویم" "مقام معظم رهبری" کانال دیگر ما @Nahjolbalaghe2
مشاهده در ایتا
دانلود
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلاً أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَي وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (1)فاطر ستايش، مخصوص خداوندى است كه آفريدگار آسمان ها و زمين است؛ فرشتگان را كه داراى بال هاى (قدرت) دو تا دو تا و سه تا سه تا و چهار تا چهار تا هستند، رسولانى قرار داد. او هر چه را بخواهد در آفرينش مى افزايد، البتّه خداوند بر هر كارى تواناست. 🌿🌿🌿 تفسير نور : «فاطر» به معناى آفريدن ابتكارى است و «اجنحِة» از «جناح» به معناى بال و كنايه از قدرت است. در زبان فارسى نيز مى گوئيم: فلانى پروبالش سوخته يا شكسته، كنايه از اين كه قدرتى ندارد. 🌿🌿🌿 - ستايش بايد بر اساس ارزش و لياقت باشد. (اگر قرآن مى فرمايد: «الحمدللّه» به دليل آن است كه او فاطر، جاعل و قدير است.) - با آن كه خداوند قدرت دارد، ليكن نظام آفرينش را بر اساس اسباب و مسبّبات قرار داده است. «جاعل الملائكة رسلا» - نقش و قدرت فرشتگان متفاوت است. «اولى اجنحة مثنى و ثلاث و رباع» - دست خداوند در آفرينش باز است و جهان در حال توسعه و گسترش مى باشد. «يزيد فى الخلق ما يشاء» - آفرينش جهان، امرى بديع و ابتكارى است. «فاطر السموات و الارض» سيماى فرشتگان در قرآن قرآن كريم درباره ى فرشتگان مطالبى دارد از جمله: 1. فرشتگان، بندگان گرامى خداوند هستند. «بل عباد مكرمون»(524) 2. مطيع خداوند هستند. «لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون»(525) «لا يعصون اللّه ما امرهم و يفعلون ما يُؤمرون»(526) 3. تدبير و تقسيم امور بر عهده ى آنهاست. «فالمدبّرات أمراً»(527) «فالمقسّمات أمراً»(528) 4. مراقب الفاظ و سخن انسانند. «ما يلفظ من قولٍ الا لديه رقيبٌ عتيدٌ»(529) 5. كاتب اعمالند. «و رسلنا لديهم يكتبون»(530) 6. بشارت دهنده به رزمندگان در جنگ هستند. «بجنود لم تروها»(531) 7. بشارت دهنده در مورد فرزنددار شدن هستند. «انا نبشرك بغلام اسمه يحيى»(532) 8. بشارت دهنده به مؤمنان در لحظه ى مرگ هستند. «الاّ تخافوا ولا تحزنوا»(533) 9. مأمور عذاب مجرمان هستند. «لمّا جاءت رسلنا لوطا سى ء بهم»(534) 10. محافظ انسان هستند. «يُرسل عليكم حفظة»(535) 11. دعاگوى مؤمنانند. «و يستغفرون للذين آمنوا»(536) «و يستغفرون لمن فى الارض»(537) 12. شفاعت مى كنند. «و كم من ملك فى السموات لا تغنى شفاعتهم شيئا الاّ من بعد ان يأذن اللّه لمن يشاء و يرضى»(538) 13. لعن كننده ى كفّارند. «أولئك عليهم لعنة اللّه والملائكة والنّاس أجمعين»(539) 14. امدادگر جبهه ها هستند. «يُمدّكم ربّكم بثلاثة آلاف من الملائكة منزلين»(540) «بلى ان تصبروا و تتّقوا... يمددكم ربّكم بخمسة آلاف»(541) 15. مجرمان را لحظه ى مرگ تنبيه مى كنند. «توفّتهم الملائكة يضربون وجوههم و أدبارهم»(542) 16. از بهشتيان استقبال مى كنند. «سلام عليكم بما صبرتم»(543) 17. مسئول عذاب دوزخ هستند. «عليها تسعة عشر»(544) 18. مسئول قبض روح هستند. «توفّته رسلنا»(545) 19. داراى درجاتى هستند. «ما منّا الا له مقام معلوم»(546) 20. مسئول نزول وحى هستند. «ينزّل الملائكة بالروح»(547) 21. گاهى به صورت انسان در مى آيند. «فتمثّل لها بشراً سويّا»(548) 22. از عبادت خسته نمى شوند. «يسبّحون له باليل والنهار و هم لا يسأمون»(549) 23. با غير انبيا نيز تماس و گفتگو دارند. «انّما انا رسول ربّك لاهب لك غلاماً»(550) 24. بعضى فرشتگان برگزيده اند. «اللّه يصطفى من الملائكة رسلا و من الناس»(551) 25. ايمان به فرشتگان لازم است. «والمؤمنون كلّ آمن باللّه و ملائكته و كتبه و رسله»(552) «و مَن يكفر باللّه و ملائكته و كتبه و رسله و اليوم الآخر فقد ضلّ ضلالاً بعيدا»(553) ----- 524) انبياء، 26. 525) انبياء، 27. 526) تحريم، 6. 527) نازعات، 5. 528) ذاريات، 4. 529) ق، 18. 530) زخرف، 80. 531) توبه، 40. 532) مريم، 7. 533) فصلت، 30. 534) هود، 77. 535) انعام، 61. 536) غافر، 70 537) شورى، 5. 538) نجم، 26. 539) بقره، 161. 540) آل عمران، 126. 541) آل عمران، 125. 542) محمّد، 27. 543) زمر، 73. 544) مدّثر، 31. 545) انعام، 61. 546) صافّات، 164. 547) نحل، 2. 548) مريم، 17. 549) فصّلت، 38. 550) مريم، 19. 551) حج، 75. 552) بقره، 285. 553) نساء، 136.
وَآيَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ (33)یس و زمين مرده كه ما آن را زنده كرديم و دانه اى از آن خارج ساختيم كه از آن مى خورند، براى آنان نشانه اى است (بر امكان معاد). 🌿🌿🌿 تفسیرنور: در آيه قبل خوانديم كه همه ى مردم در قيامت زنده شده، نزد خداوند حاضر خواهند شد؛ اين آيه دليل معاد و زنده شدن را بيان مى كند. 🌿🌿🌿 - هر دانه و گياهى كه از زمين مى رويد، همچون مرده اى است كه در قيامت از گور بر مى خيزد. «و آية لهم» - براى اثبات حقّانيّت سخن خود به نمونه ها استدلال كنيم. «و آية لهم» - بهترين دليل براى عموم مردم، آن است كه دائمى، عمومى، غير قابل انكار، ساده و همه جايى باشد. «و آية لهم الارض» - بهترين راه ايمان به معاد، دقّت در آفريده هاست. «الارض الميتة احييناها» - بخش عمده اى از غذاى انسان را دانه هاى گياهى تشكيل مى دهد كه دقّت در آنها راهى براى خداشناسى است. «و آية.... حبّاً فمنه تأكلون»
وَالصَّافَّاتِ صَفّاً (1) فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً (2) فَالتَّالِيَاتِ ذِكْراً (3) إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ (4) رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ (5) /صافات سوگند به صف بستگان ،صفی (عظیم) و سوگند به نهی کنندگان که به سختی طرد میکنند (از معاصى و وسوسه ها) و سوگند به تلاوت کنندگان ذكر (و آیات الهی) كه قطعا معبود شما يكتاست. پروردگار آسمان ها و زمين و آن چه ميان آن دو است و پروردگار مشرق ها (و مغربها) 🌿🌿🌿 تفسیرنور: اين سوره با سه سوگند خداوند آغاز شده است. گرچه خداوند نيازى به سوگند ندارد و مؤمنان بدون سوگند سخن او را مى پذيرند، امّا سوگند، نشانه اهميّت و عظمت مورد سوگند و توجّه دادن به آن است. لذا خداوند به امور مختلف سوگند خورده است. مراد از «صافّات»، «زاجرات» و «تاليات»، فرشتگانى هستند كه در صفوفى منظم اوامر الهى را اجرا مى كنند، مردم را از وسوسه باز مى دارند و پيوسته به ياد خدا هستند. البتّه گروهى گفته اند: مراد، رزمندگانى هستند كه در صف هاى منظم از حريم حقّ دفاع مى كنند و با تلاوت آيات الهى و ياد خدا روحيه و نيرو مى گيرند. كلمه «زاجرات» هم مى تواند از «زجر» به معناى باز داشتن باشد كه مراد باز داشتن از وسوسه ها و گناهان است و هم مى تواند از «زجره» به معناى فرياد باشد، يعنى سوگند به فريادگران تاريخ. 🌿🌿🌿 - در زندگى، به نظم هاى هدفدار ارج نهيم. (در دو سوره «صافّات» و «صف»، سخن از نظم وانضباط است وبه آن سوگند ياد شده است.) «و الصافّات صفّاً» - نظم، وحدت، قدرت، همفكرى و همكارى كه در صف متجلّى است، از نشانه هاى كارگزاران الهى است. «و الصافّات صفّاً» - وجود عوامل بازدارنده از گناه و ناهى از منكر، در جامعه لازم است. «فالزاجرات زجرا» - انرژى گرفتن از ياد خدا از طريق تلاوت قرآن «التاليات ذكرا» و دفاع از حريم حقّ «الزاجرات» همراه با نظم و آماده باش، «و الصافّات صفّاً» ضرورت يك نظام الهى است. - انجام هر كارى بايد با كيفيّتى عالى همراه باشد. بهترين نظم، «صفا» بهترين قدرت، «زجراً» و بهترين ياد خدا. «ذكرا» - شعار توحيد را هم محكم بگوييم، هم زيبا و هم قبل از هر چيز ديگر. (در اين آيات ابتدا سوگند با آهنگ زيبايى مطرح شده و سپس:) «ان الهكم لواحد» - براى هر چيزى سوگند ياد نكنيم. (معمولاً سوگندهاى قرآن براى مسائل اساسى و مهم مانند مبدأ و معاد است) در سوره ى ذاريات بعد از چند سوگند مى فرمايد: «انّما توعدون لصادق»(2) قطعاً آنچه وعده داده شده ايد محقّق شدنى است. در سوره مرسلات نيز پس از چند سوگند، سخن از قيامت است آنجا كه مى فرمايد: «انّما توعدون لواقع»(3) و در اين جا بعد از چند سوگند، سخن از توحيد است و مى فرمايد: «انّ الهكم لواحد» (آرى در برابر كسانى كه به شدّت پايبند شرك هستند بايد سوگندهاى پى در پى ياد كرد). - مشركان ميان الوهيّت و ربوبيّت خداوند تفاوت قائل بودند، لذا اين آيه بر يكى بودن اين دو تأكيد مى كند. «الهكم لواحد ربّ السموات والارض» - همه ى هستى تحت تربيت و رشد الهى است. «ربّ السموات والارض» - براى هر چيزى ربّى نپنداريد، زيرا كه پروردگار همه ى هستى يكى بيش نيست. «ربّ السموات والارض» - از نشانه ها و دلايل توحيد، هماهنگى ميان زمين و آسمان و ديگر مخلوقات جهان هستى است. «انّ الهكم لواحد ربّ السموات والارض...» - زمين، كروى شكل است. (كلمه ى «مشارق» و تفاوت در طلوع و غروب ها، نشانه ى كروى بودن زمين است) - خورشيد و نور آن، نقش مؤثرى در زندگى انسان دارد. (با آنكه خورشيد جزو آسمان هاست و در «ربّ السموات» نهفته است، ولى نام بردن اختصاصى از مشارق، نشانه اهميّت ويژه طلوع خورشيد است). «و ربّ المشارق» ----- 2) ذاريات، 5 . 3) مرسلات، 7.
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلاً ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ (27) أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ (28) /ص و ما آسمان و زمين و آن چه را ميان آنهاست بيهوده نيافريديم، اين، پندار كسانى است كه كفر ورزيدند، پس واى از آتش (دوزخ) بر كسانى كه كافر شدند! آيا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند همانند فسادگران در زمين قرار مى دهيم، يا اهل تقوا را مانند فاجران قرار مى دهيم؟ 🌿🌿🌿 تفسير نور: - در جهان بينى الهى، آفرينش هدفدار است. «ما خلقنا... باطلا» و در بينش غير الهى، آفرينش بى هدف است. «ذلك ظن الّذين كفروا» - چون نظام هستى بر اساس حقّ است پس داورى نيز بايد بر اساس حقّ باشد تا نظام قانون با نظام آفرينش همسو باشند. «فاحكم... بالحقّ... و ما خلقنا... باطلا» - در تمام هستى، هيچ ذرّه اى بيهوده خلق نشده است. «ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا» - كفّار براى اعتقادات خود دليل ندارند بلكه تكيه گاهشان ظن و گمان است. «ظن الّذين...» - چون آفرينش هدفدار است، هرگز رها نمى شود و تا روز قيامت و رسيدن مؤمن و مفسد به پاداش و كيفر ادامه دارد. «و ما خلقنا... باطلا... فويل للّذين كفروا من النار» - دليل معاد، حكمت و عدالت الهى است. حكمت: هيچ چيزى بيهوده خلق نشده است. امّا عدالت: آيا ما فجّار و متّقين را يكسان قرار مى دهيم؟ «ما خلقنا... باطلا - ام نجعل المتّقين كالفجّار» - تقوا، كناره گيرى و گوشه نشينى نيست، بلكه به ميدان آمدن و كار كردن است، البتّه كار نيك. «الّذين آمنوا و عملوا الصالحات... المتّقين» - فساد، تنها قتل و جنايت نيست، بلكه گناه نوعى فساد است. «كالمفسدين... كافجار» - اگر كسى صالحان و مفسدان را به يك چشم بنگرد، گويا هستى را باطل شمرده است. «ام نجعل الّذين آمنوا... كالمفسدين»
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَّهُ دِينِي (14) فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ (15) /زمر بگو: «من تنها خدا را مى پرستم در حالى كه دينم را براى او خالص كرده ام. پس شما جز او هر چه را مى خواهيد بپرستيد». بگو: «همانا زيانكاران (واقعى) كسانى هستند كه سرمايه ى وجودى خويش و بستگانشان را در قيامت از كف داده باشند، آگاه باش، اين همان زيان آشكار است». 🌺🌺🌺 تفسير نور: «خسارت»، از دست دادن اصل سرمايه است. يخ فروشى كه مشترى نداشته، نه تنها سود نبرده بلكه اصل سرمايه اش آب شده است. خُسرانِ نفس، به معناى هلاكت آن است، به گونه اى كه استعدادها از دست برود. كلمه ى «خسارت»، سه مرتبه در اين آيه تكرار شده است تا انسان را نسبت به خسارتِ نفس در قيامت بيدار كند. به سراغ غير خدا رفتن، هرچه باشد وهركه باشد خودفروشى وخسارت است. انسان بايد در معامله يا سود كند يا ضرر نكند و يا لااقل ضرر كمى بدهد ولى مشركان، آخرت را مى بازند و لذا خسران آنان مبين وآشكار است، به علاوه خسارتِ نفس، در آخرت قابل جبران نيست. 🌺🌺🌺 - موضع خود را در برابر كفّار با صراحت اعلام كنيد. «قل» - يكتا پرستى برجسته ترين سخن انبياست. «قل اللّه اعبد» - انبيا فرامين الهى را با جان و دل اجرا مى كردند. (در چند آيه ى قبل خوانديم: «إنّى اُمرتُ ان اعبد اللّه مخلصاً» و در اين آيه مى فرمايد: «قل اللّه اعبد مخلصاً») - از ابتداى اين سوره تاكنون 4 بار از اخلاص سخن به ميان آمده و اين به خاطر آن است كه در طول تاريخ بزرگ ترين آفت براى دين، اضافه شدن خرافات و سليقه ها و تحريف ها بوده است. «مخلصاً له دينى» - در اجراى قوانين دينى، از پذيرفتن هر گونه تغيير و تحوّل و تسليم شدن در برابر سليقه هاى ديگران خوددارى كنيم. «مخلصاً له دينى» - در شيوه ى تبليغ، گاهى تهديد و قهر لازم است. «فاعبدوا ما شئتم» (چنانكه در جاى ديگر مى فرمايد: «اعملوا ما شئتم»(14) هرگونه مى خواهيد عمل كنيد.) - رهبر بايد بداند همه ى مردم تسليم او نخواهند شد. «فاعبدوا ما شئتم» - از خدا كه جدا شديم، به هر چه وصل شويم فرقى ندارد. «ما شئتم» - خود باختگى، بزرگ ترين خسارت هاست. «انّ الخاسرين الّذين خسروا انفسهم» - انسان مسئول خانواده ى خويش است. «و اهليهم» - سود و زيان واقعى در قيامت است. «يوم القيامة» - براى كسانى كه دير باورند، سخن حقّ را تكرار كنيم. «اَلا ذلك هو الخسران...» ----- 14) فصّلت، 40.
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَي فَإِذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُونَ (68) وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ (69) /زمر و در صور دميده شود، پس هر كه در آسمان ها و هر كه در زمين است، بى هوش شده (و مى ميرد،) مگر آن كه را خدا بخواهد؛ سپس بار ديگر در آن دميده شود، پس ناگاه آنان (زنده شده،) به پا خيزند و (به اطراف) نظر مى كنند. و (در آن روز) زمين به نور پروردگارش روشن گردد و نامه ى اعمال را در ميان نهند و پيامبران و شاهدان را حاضر سازند و ميان آنان به حقّ داورى شود، در حالى كه بر آنان ستم نمى رود. 🌺🌺🌺 تفسير نور: طبق صريح اين آيه، پايان عمر دنيا و آغاز رستاخيز، از طريق نفخه است. اين نفخه گاهى به صورت دميده شدن در صور و شيپور: «نُقِر فى النّاقور»(70) و گاهى با تعبير «القارعة»(71) به معناى كوبنده وگاهى با تعبير «الصّاخة»(72) به معناى صداى هول انگيز و گاهى با تعبير «صيحة»(73) آمده است. به هم ريختن نظام هستى ونابودى طبيعت از طريق ايجاد صداى وحشتناك، براى كسانى كه در جبهه صداى موج انفجار يا شكسته شدن ديوار صوتى را شنيده اند باور كردنى است. روايات، مسئول دميدن در صور را فرشته اى به نام اسرافيل دانسته اند.(74) تمام انسان ها به هنگام نفخه ى صور مى ميرند، پس مراد از استثنا در جمله ى «الاّ مَن شاء اللّه» بيان قدرت الهى است. يعنى دست خداوند بسته نيست و در آن زمان كه همه مى ميرند اگر خدا بخواهد، افرادى را زنده نگاه مى دارد. چنانكه در بعضى روايات نام جبرئيل و اسرافيل و ميكائيل يا شهدا به عنوان كسانى كه زنده مى مانند آمده است.(75) مراد از «نور ربّ»، يا نور حقّ و عدالت است كه خداوند در آن روز زمين را با آن نورانى مى كند يا مراد نورى است غير از نور خورشيد و ماه كه خداوند در آن روز مى آفريند. البتّه مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان مى فرمايد: مراد از «نور ربّ» كشف اسرار و حقايق در قيامت است، سپس براى تأييد نظر خود آيه ى 22 سوره ى ق را گواه مى گيرد: «لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطاءك» در تفسير اطيب البيان مى خوانيم: چون در قيامت نور خورشيد و ماه گرفته مى شود، مراد از «نور ربّ» نورى است كه از مؤمنان بر مى خيزد. سپس اين آيه را به عنوان شاهد ذكر مى كند: «يوم ترى المؤمنين و المؤمنات يسعى نورهم بين ايديهم»(76) 76) حديد، 13 ؛ تحريم، 8. ----- 70) مدّثر، 8 . 71) قارعه، 1. 72) عبس، 23. 73) يس ، 53 . 74) تفسير نورالثقلين. 75) تفاسير الميزان، نورالثقلين و درالمنثور. 🌺🌺🌺 - مرگ و رستاخيز همه ى انسان ها، براى خداوند آسان و همچون دميدن در شيپور است. «نُفخ - صَعق» - وقوع قيامت را قطعى بدانيد. (با آنكه قيامت در آينده واقع مى شود، امّا افعال مربوط به آن، به صورت ماضى به كار رفته كه نشانه ى قطعيّت آن است.) «نفخ - صعق - ينفخ» - رستاخيز، تنها مربوط به انسان ها و ساكنان زمين نيست. «مَن فى السموات و مَن فى الارض» - ميان نفخه ى اول و دوم قيامت، زمانى طولانى است. «نفخ... ثُمّ نفخ» - رستاخيز، ناگهانى و دفعى است. «فاذا هم» نشانه ى ناگهانى بودن است. - ارائه ى نامه ى اعمال و احضار انبيا و گواهان و داورى به حقّ در قيامت، از امور قطعى است. (كلمات «قُضِىَ»، «وُضِعَ» و «جاى ءَ» در قالب ماضى مجهول آمده است). - در قيامت گواهان متعدّدى در كار است. (انبيا، امامان، فرشتگان، اعضاى بدن، زمين، زمان و...). «الكتاب - النبيّين - الشهداء» - تمام رفتار و كردار انسان در دنيا تحت نظارت گروهى شاهد و گواه قرار دارد زيرا شرط گواهى دادن در قيامت، حضور و نظارت بر اعمال در دنيا است. «و جيى ءَ بالنبيّين و الشهداء» - گرچه در قيامت انبيا نيز مورد سؤال قرار مى گيرند «و لنسئلن المرسلين»(77) ولى احضار انبيا در اين آيه، به دليل آنكه در كنار كتاب و شهداء قرار گرفته، براى گواهى بر اعمال امّت خودشان است. «و جيى ءَ بالنبيّين و الشهداء» - قضاوت و داورى خداوند بر پايه مستندات پرونده اعمال و گواهى پيامبران و شاهدان است. «وضع الكتاب وجيى ء بالنبيّين و الشهداء و قُضِىَ» ----- 77) اعراف، 6.
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (64)غافر خداوند كسى است كه زمين را محل استقرار شما و آسمان را سر پناه قرار داد و شما را نقش بندى كرد، پس صورت هاى شما را نيكو نمود و از پاكيزه ها به شما روزى داد، اين است خدايى كه پروردگار شماست، پس پر بركت و بلند مرتبه است خدايى كه پروردگار جهانيان است. 🌿🌿🌿 تفسير نور : چند آيه قبل سخن از نعمت هاى زمانى نظير شب و روز بود، اين آيه نعمت هاى مكانى نظير زمين و آسمان را مطرح مى كند. براى خداشناسى، هم توجّه به آيات آفاقى و طبيعى لازم است. «الارض... و السماء» و هم آيات انفسى. «صوّركم... رزقكم...» در مورد خلقت انسان و اعطاى روح به او، خداوند به خود تبريك گفته و فرمود: «فتبارك اللّه احسن الخالقين» در اين آيه نيز كه موضوع آفرينش نيكوى انسان مطرح شد، خداوند به خود تبريك گفته و مى فرمايد: «فتبارك اللّه ربّ العالمين» 🌿🌿🌿 - زمين در آغاز مضطرب و متزلزل بوده است، خداوند آن را براى سكونت بشر آرام ساخته است. «جعل لكم الارض قرارا» - آفرينش، هدفدار است. «لكم الارض» - زمين با همه ى حركاتى كه دارد آرام است. «قرارا» - در ميان موجودات، خداوند بهترين صورت را به انسان عطا كرده است. «صوّركم فاحسن صوركم» - زيبايى چهره، يكى از نعمت هاى الهى است. «فاحسن صوركم» - آنچه خداوند رزق ما قرار داده است، طيّبات و چيزهاى دلپسند و پاكيزه است و اگر انسان از غير طيّبات استفاده كند، سوء انتخاب ولجاجت خود اوست. «رزقكم من الطّيّبات» - اندام زيبا و رزق طيّب جلوه ى ربوبيّت الهى است. «فاحسن صوركم و رزقكم... ذلكم اللّه ربّكم» - آرامش زمين و بناى آسمان و آفرينش شما و روزى دادن با طيبات، همه و همه براى رشد دادن شما است. «ذلكم اللّه ربّكم» - وجود خداوند، مايه ى بركت و رحمت است. «فتبارك اللّه» - تمام هستى تحت تربيت خداوند، به سوى كمال در حركتند. «ربّ العالمين»
شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّي بِهِ نُوحاً وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَي وَعِيسَي أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَي الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ (13)شوری 🌿🌿🌿 در اين آيه، نام هر پنج پيامبر اولوا العزم آمده است: نوح، ابراهيم، موسى، عيسى عليهم السلام و پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله. محور دعوت انبيا يكى بوده است و همه آن بزرگواران مردم را به توحيد و معاد، تقوى و عدالت، نماز و روزه، احسان به والدين و رسيدگى به محرومان دعوت مى كردند. «شَرَع» از «شريعة» به معناى راهى است كه مردم را به ساحل رودخانه هاى بزرگ مى رساند، مانند شريعه ى علقمه براى رسيدن به آب رود فرات. از آنجا كه احكام دين، راه رسيدن به كمالات است، به آن شريعت گفته مى شود. در قرآن، كلمه «اديان» نداريم، چون دين الهى يكى بيش نيست. از (احكام) دين آنچه را به نوح سفارش كرد، براى شما (نيز) مقرّر داشت و آنچه به سوى تو وحى كرديم و آنچه ابراهيم و موسى و عيسى را بدان سفارش نموديم آن بود كه دين را به پا داريد و در آن دچار تفرقه نشويد، آنچه مردم را بدان دعوت مى كنى بر مشركان سنگين است. خداوند هر كه را بخواهد به سوى خويش بر مى گزيند و هر كه را به درگاه او رو آورد به سوى خويش هدايت مى كند. 🌿🌿🌿 - خداوند براساس علم بى پايان خود، شريعت ها را براى مردم قرار داد. «انّه بكلّ شى ء عليم شرع لكم...» - دين و شريعت در راستاى منافع انسان است. «شرع لكم» - نوح، اولين پيامبرى است كه داراى شريعت جامع بوده است. «شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحا» - اسلام دين جامع است و تعاليم همه ى پيامبران پيشين را در بردارد. «ما وصّى به نوحا... و ما وصّينا به ابراهيم و موسى و عيسى» - وحدت واقعى در سايه دين الهى امكان دارد. «اقيموا الدين ولا تتفرقوا» - مانع اقامه دين و اجراى احكام آن اختلافات دينى است. «اقيموا الدين و لاتتفرقوا» - وحدت مؤمنان براى مشركان سخت است. «لا تتفرّقوا... كبر على المشركين» - مشركان را به حقّ دعوت كنيد گرچه بر ايشان سنگين است. «كبر على المشركين ما تدعوهم اليه» - نبوّت، منصبى الهى است و خداوند افرادى را كه لايق مى داند برمى گزيند. «يجتبى اليه» - خداوند، انبيا را قبل از آنكه رهبر مردم شوند براى بندگى خويش بر مى گزيند. «اللّه يجتبى اليه » - انسان با اعمال خويش زمينه دريافت الطاف الهى را به وجود مى آورد. «يهدى اليه من ينيب»
🍃 🌷صلوات خاصه امام حسن عسکری‌ علیه‌السلام 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِّ الصَّادِقِ الْوَفِيِّ النُّورِ الْمُضِي ءِ خَازِنِ عِلْمِكَ وَ الْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ وَ وَلِيِّ أَمْرِكَ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِينَ وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ وَ أَوْلادِ رُسُلِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ
وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَي أَجَلٍ مُّسَمًّي لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ (14)شوری و (از دور پيامبران) پراكنده نشدند مگر پس از آنكه علم (به حقّانيّت آنان) برايشان حاصل شد، به خاطر روحيه كينه و حسادت كه ميانشان بود، و اگر سنّتِ سابق خداوند (در مورد مهلت دادن به كفّار) تا زمانى معيّن نبود، ميان آنان حكم مى شد (و اهل باطل هلاك مى گشتند) و همانا كسانى كه پس از آنان كتاب آسمانى را به ميراث بردند، درباره ى آن دچار شك و ترديد هستند. 🌿🌿🌿 تفسير نور : در اين آيه يك بار «جاءهم العلم» آمده و يك بار «اورثوا الكتاب» يعنى با آنكه حقّ را مى دانند و وارث كتاب آسمانى هستند باز هم راه تفرقه مى پيمايند. شك، گذرگاه خوبى است ولى توقف گاه خوبى نيست. آن شكى كه به طور طبيعى پيدا شود و مقدّمه تحقيق و بررسى گردد، ارزش دارد، ولى اگر شك برخاسته از لجاجت و سوء ظن و سبب ركود و بى اعتنايى شود، ضد ارزش است. 🌿🌿🌿 - با وجود سفارش پيامبران به وحدت بازهم مردم اختلاف كردند. «لاتتفرّقوا... و ما تفرّقوا...» - بيشتر تفرقه هايى كه در دين پديد آمده است از جانب عالمان و دانشمندان است. «تفرّقوا... من بعد ما جائهم العلم» - سرچشمه اكثر تفرقه ها حسادت و ظلم و فزون طلبى است. «و ما تفرّقوا الا... بغياً بينهم» - دليل مهلت هاى الهى ربوبيّت اوست تا هر كس در سايه آزادى و فرصت، جوهره خود را نشان دهد. «سبقت من ربّك» - مهلت دادن يكى از سنّت هاى الهى است. «الى اجلٍ مسمّى» - مهلت هاى الهى تا زمان معيّنى است. «الى اجلٍ مسمّى» - شكى كه همراه با سوءظنّ باشد، شك مخرّب است. «لفى شك منه مريب»
فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ (15)شوری پس (اى پيامبر) به خاطر آن (كه اهل كتاب دچار شك و ترديد يا عناد و لجاجت با تو هستند، آنان را به راه حقّ) دعوت كن و بر آن پايدارى نما آن گونه كه فرمان يافته اى و خواسته هاى آنان را پيروى مكن و (به آنان) بگو: به هر كتابى كه خدا نازل كرده است ايمان دارم و فرمان يافته ام تا ميان شما به عدالت حكم كنم. خداوند، پروردگار ما و شماست. اعمال ما براى ما و اعمال شما براى شماست (و هيچ كدام مسئول كارهاى ديگرى نيستيم) هيچ حجّتى ميان ما و شما (ناگفته) نمانده است. خداوند (در قيامت) ميان ما جمع خواهد كرد و بازگشت همه به سوى اوست. 🌿🌿🌿 تفسير نور : عدالت ورزى، حاصل يك سرى باورها و اعتقادات است: شناخت راه حقّ و وصاياى انبياى الهى، كنار زدن هوس ها، ايمان به حضور در دادگاه الهى و دريافت پاداش متناسب با عمل. در اين آيه فرمان عدالت در كنار همه اين باورها آمده است. 🌿🌿🌿 - در برابر تفرقه هاى برخاسته از فزون طلبى، بايد در راه دين، استوار بود. «فلذلك فادع واستقم» - تبليغ دين همراه با مشكلاتى است كه بايد تحمّل نمود. «فادع واستقم» - استقامتى ارزشمند است كه بر اساس حقّ و وظيفه باشد وگرنه حاصلى جز لجاجت ندارد. «و استقم كما اُمرت» - آنچه كه مخالف فرمان خداست، پيروى از هوس هاى مردم است. «كما اُمرت و لا تتّبع اهوائهم» - پيروى از هوس هاى مردم آفتِ دعوت به راه حقّ است. «ولا تتبع اهوائهم» - رهبر الهى بايد به اصول دعوت خود پايبند باشد و در برابر خواسته هاى نامشروع مردم تسليم نشود. «قل آمنت بما...» - اسلام، تمامى كتب آسمانى را مى پذيرد. «امنت بما انزل اللّه اليك من كتاب» - عدالت خواهى خواست همه اديان الهى است. «لاعدل بينكم» - انبيا بايد حاكم و با نفوذ باشند تا بتوانند عدالت را در جامعه پياده كنند. «لاعدل بينكم» - بيان مشتركات بهترين زمينه دعوت است. «اللّه ربّنا و ربّكم»
اللَّهُ الَّذِي أَنزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ (17) شوری خداست آنكه كتاب آسمانى و ميزان را به حقّ نازل كرد و چه مى دانى شايد قيامت نزديك باشد. 🌿🌿🌿 تفسیرنور: يكى از نام هاى قيامت «الساعة» است، زيرا ناگهانى و غير مترقبه فرا مى رسد. - در قرآن كريم باطل راهى ندارد. «انزل الكتاب بالحقّ» - قرآن حقيقتى بس والا دارد كه براى سعادت ما آفريده شده است. «انزل الكتاب» - قرآن، ميزان و وسيله ى تشخيص حقّ از باطل است. «الكتاب بالحق و الميزان» - پيامبر اكرم نيز از زمان و ساعت قيامت بى خبر است. «و ما يدريك» - به آرزوهاى موهوم و طولانى كه موجب تأخير توبه و عمل صالح است گرفتار نشويد كه شايد قيامت نزديك باشد. «لعل الساعة قريب»
اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ العَزِيزُ (19) مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ (20) /شوری خداوند نسبت به بندگانش با مهر و لطف رفتار مى كند، هر كه را بخواهد (و صلاح بداند) روزى مى دهد و اوست تواناى غالب. آن كه كشت آخرت بخواهد براى او در كشتش مى افزاييم و آن كه كشت دنيا بخواهد از آن به او مى دهيم و در آخرت هيچ نصيبى ندارد. 🌿🌿🌿 تفسير نور : در معناى لطف، نرمى و دقّت نهفته است. خداوند لطيف است يعنى به دقايق امور احاطه دارد و هر كارى را، به سهولت و آسانى انجام مى دهد.(18) اراده آخرت نشانه ى: وسعت ديد، دل كندن از دنيا، ايمان به وعده هاى الهى، رنگ بقا دادن به فانى ها و در يك جمله نشانه عقل و انتخاب احسن است. در آيه 20، انسان به كشاورز، عمل او به كشت، نيّت او به بذر و دنيا و آخرت، به مزرعه و محل برداشت تشبيه شده است. آخرت از دنيا مهم تر است زيرا: . براى آخرت خواهان توسعه و رشد است. «نزد له فى حرثه» . آخرت خواهان از دنيا بهره كمى مى برند ولى دنياخواهان هيچ بهره اى از آخرت ندارند. «ما له فى الاخرة من نصيب» . آخرت خواهان به همه اهداف خود مى رسند. «نزد له فى حرثه» ولى دنياخواهان تنها به گوشه اى از اهداف خود مى رسند. «نؤته منها» ----- 18) تفسير الميزان. 🌿🌿🌿 - بر خلاف مخلوقات كه لطيف آنها قوى نيست و قوى آنها لطيف نيست، خداوند هم لطيف است و هم قوى. «لطيف... القوى» - قدرت خداوند هرگز شكست نمى پذيرد. «القوى العزيز» - رزق الهى برخاسته از لطف خداست. «لطيف بعباده يرزق» - قدرت و لطف خدا ضامن روزى رسانى به مردم است. «لطيف بعباده يرزق... و هو القوى» - انسان در انتخاب راه آزاد است. «من كان يريد... من كان يريد...» - ارزش كار انسان وابسته به اهداف دور و نزديك و نيّت اوست. «يريد حرث الاخرة - يريد حرث الدنيا» - همه داده ها از خداست. «نزد له - نؤته منها» و عطاى خدا متناسب با نيّت و انتخاب انسان است. «من كان يريد.... من كان يريد» - نقش انسان تنها در انتخاب و تصميم است، مقدار كاميابى مربوط به اراده خداست. «نزد له - نوته منها» - هدف قرار دادن دنيا سبب محروميّت كامل از آخرت است. «يرث حرث الدنيا... ما له فى الآخرة من نصيب»
وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ (30) وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ (31) /شوری و آنچه از مصيبت به شما رسد پس به خاطر دست آورد خودتان است و او از بسيارى (گناهانتان) در مى گذرد. و شما نمى توانيد (خدا) را در زمين به عجز آوريد (و از سلطه او خارج شويد) و براى شما از غير خداوند هيچ سرپرست و ياورى نيست. 🌺🌺🌺 تفسير نور: سؤال: اگر مصيبت ها به خاطر عملكرد خود ماست، پس مصائب اولياى خداوند چه توجيهى دارد؟ پاسخ: برنامه ها و سنّت هاى الهى متعدّد است، يكى از سنّت ها چشاندن مزه تلخ عملكرد به انسان گناهكار است كه در اين آيه آمده است ولى يكى ديگر از سنّت هاى الهى رشد مردم در لابلاى حوادث و آزمايش هاى پى در پى است. لذا حوادث تلخ كه براى معصومين رخ مى دهد براى رشد معنوى و دريافت درجه و الگو بودن آنان براى ديگران است. در حديث مى خوانيم: «البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للاولياء درجة»(35) حوادث تلخ براى ظالم وسيله ادب و براى مؤمن وسيله آزمايش و براى اولياى الهى وسيله قرب بيشتر است. مشابه اين آيه، آيه 41 سوره روم است كه مى فرمايد: «ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الّذى عملوا لعلهم يرجعون» به خاطر عملكرد مردم، در دريا و خشكى فساد پديد آمد كه گوشه اى از عملكردشان را بچشند. ----- 35) بحار، ج 80، ص 189. 🌺🌺🌺 - ميان رفتار انسان و حوادث تلخ و شيرين زندگى رابطه است. «ما اصابكم... فبما كسبت ايديكم» - مشكلات انسان، تنها عكس العمل بخشى از خلاف هاى اوست، نه تمام آن. زيرا خداوند از بسيارى خطاهاى انسان در مى گذرد. «و يعفو عن كثير» - مصيبت ها جنبه هشدارى دارد و اگر انتقامى بود عفو در كار نبود. «و يعفو عن كثير» - دود جنايات بشر به چشم خودش مى رود و به خداوند ضربه اى نمى زند. «و ما انتم بمعجزين» - انسان ها نمى توانند همه عوامل را تحت سلطه خود بگيرند و از آثار گناهانشان بگريزند. «و ما انتم بمعجزين» - انگيزه بسيارى خلاف ها بدست آوردن ياور و حامى است، در حالى كه ياور حقيقى خداست. «و ما لكم من دون اللّه من ولىّ ولا نصير»
وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ (37)شوری و كسانى كه از گناهان كبيره و زشتى ها پرهيز مى كنند و چون خشم و غضب كنند، مى بخشند. 🌿🌿🌿 تفسير نور : در آيه قبل سخن از ايمان و توكّل بود كه هر دو مربوط به قلب است. در اين آيه به روش هاى عملى مؤمنان مى پردازد. گناهان كبيره چيست؟ امام خمينى قدس سره در تحرير الوسيله در شرايط امام جماعت مى فرمايد: امام جماعت بايد از گناهان كبيره پرهيز كند و آن: هر گناهى است كه در قرآن وعده عذاب بر آن داده شده، يا شديداً با آن برخورد شده، يا دليلى داشته باشيم كه هم وزن يا بدتر از گناهان كبيره شناخته شده، يا عقل آن را كبيره بداند، يا در افكار عمومى مؤمنان كبيره شمرده شود، يا دليل خاصّى بر كبيره بودن آن داشته باشيم. سپس نمونه هايى را مى شمرد از جمله: ياس از رحمت خدا، نسبت دروغ به خدا و رسول، قتل، نسبت ناروا به زن شوهردار، فرار از جنگ، عاق والدين، قطع رحم، سِحر، زنا، لواط، خوردن مال يتيم، كتمان حقّ، گواهى باطل، پيمان شكنى، شراب خورى، تجاوز در وصيّت، رباخوارى، قمار، كم فروشى، خوردن گوشت مردار و خوك، كمك به ظالم و تكيه بر او، اسراف و تبذير، حبس حقوق مردم، دروغ، تكبّر، خيانت، غيبت، سخن چينى، سبك شمردن حج، ترك نماز، منع زكات، اصرار بر گناهان صغيره، سرگرمى به لهو و لعب. 🌿🌿🌿 - شرط برخوردارى از نعمت هاى برتر و پايدارتر، علاوه بر ايمان و توكّل، دورى از گناهان و كنترل شهوات و غضب است. «و ما عنداللّه خير و ابقى للّذين آمنوا و على ربّهم يتوكّلون و الّذين يجتنبون...» - اولين گام اصلاحات، پاك سازى است، سپس خودسازى و جامعه سازى. «يجتنبون كبائر الاثم» - منشأ بسيارى از گناهان شهوت و غضب است، اول دورى از شهوت را مطرح كرد بعد دورى از غضب را. «يجتنبون... الفواحش و اذا ما غضبوا» - با تقواى الهى و اجتناب از گناهان رابطه خود را با خدا و با عفو در هنگام غضب رابطه خود را با مردم محكم كنيم. «يجتنبون... يغفرون» - كمالات زمانى ارزش بيشترى دارد كه سيره و روش انسان شود. «يجتنبون... يغفرون» (قالب مضارع، نشانه دوام است.) - مؤمن بر نفس خود تسلّط دارد. «يجتنبون... يغفرون» - غضب يك غريزه است لكن كنترل آن لازم است. «غضبوا» - مؤمنان به هنگام غضب خودشان عفو مى كنند، نه به خاطر وساطت ديگران. «هم يغفرون»
حم (1) وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ (2) إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (3) وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (4) /زخرف حا، ميم. به كتاب روشنگر سوگند. همانا ما آن را قرآنى عربىّ قرار داديم باشد كه در آن تعقّل كنيد. و همانا آن در امّ الكتاب (لوح محفوظ) است كه نزد ما بلند مرتبه و حكمت آميز و استوار است. 🌺🌺🌺 تفسير نور: ويژگى هاى قرآن به عنوان يك كتاب آسمانى، آن است كه: روشن و روشنگر است. «مبين» از سرچشمه علم الهى است. «فى امّ الكتاب» جايگاه معنوى دارد. «لدينا» لفظ و محتواى آن بلند مرتبه و بلند پايه است. «علّى» محتواى آن حكمت آميز و استوار است. «حكيم» كلمه ى «قرآن» از ريشه ى «قرأ» به معناى كتاب خواندنى است. كلمه ى «عربىّ» از «عرب» به معناى واضح و آشكار است. زبان عربى، يعنى زبانِ گويا و بدونِ ابهام. 🌺🌺🌺 - ميان حروف مقطّعه و نزول قرآن رابطه است. اين كتاب از همين حروفِ الفبا تأليف يافته است. «حم والكتاب» - قرآن، مقدّس و قابل سوگند است. «الكتاب» - سوگند به غير خداوند نيز جايز است. «والكتاب» - گرچه بعضى از آيات قرآن متشابه است، ولى بيشتر آيات آن شفّاف، روشن قابل فهم است. «الكتاب المبين» - قرآن، بر عربى بودن زبان خود تأكيد دارد. «قرآناً عربيّاً» - انتخاب راه خدا، بايد از طريق تعقّل باشد نه تعبّد. «قرآنا عربيّاً... تعقلون» - وظيفه ما تبليغ دين است گرچه در اثر پذيرى مردم ترديد است. «قرآنا عربيّاً لعلّكم تعقلون» - همه ى كتب آسمانى به يك كتاب واحد كه مادر همه ى كتاب هاست باز مى گردد. «انه فى امّ الكتاب» - حقيقت قرآن در لوح محفوظ و نزد خداوند است. «فى امّ الكتاب لدينا» - هر كس اهل تعقّل باشد، حتماً از قرآن بهره مند خواهد شد. «لعلكم تعقلون» - دست بشر به همه معارف بلند قرآن نخواهد رسيد. «لَعلىٌّ» - گذشت زمان و پيشرفت علوم بشرى، از استحكام قرآن نمى كاهد. «حكيم»
وَنَادَي فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ (51) أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ (52) /زخرف 🌺🌺🌺 تفسير نور : جمله ى «أنا خير» در قرآن، يك بار از ابليس صادر شده است و بار ديگر از فرعون. دشمن، كوچك ترين نقطه ى ضعف را بزرگ جلوه مى دهد. بيان حضرت موسى كمى سنگين بود، خودش فرمود: برادرم افصح از من است، «واخى هارون هو افصح منّى»(21) ولى فرعون اين مسئله را بزرگ مى كند و مى گويد: «لا يكاد يبين» موسى نمى تواند روشن سخن بگويد. در اين آيات، ترس، تفاخر، استبداد، عجب، عقيده باطل، تكيه بر ثروت و استفاده از زرق و برق كه از ويژگى هاى طاغوت است، به خوبى ديده مى شود. 🌺🌺🌺 - طاغوت ها به هنگام خطر دست به تبليغات مى زنند. «و نادى فرعون» - فرعون از احساسات مردم سوء استفاده مى كرد. «يا قوم» - طاغوت چون منطق ندارد، به كاخ ومال خود تكيه مى كند.«أليس لى ملك مصر» - طاغوت ها از مردم مى خواهند كه عقلشان در چشمشان باشد. «أفلا تبصرون» - خودمحورى از ويژگى هاى بارز طاغوت است. «أليس لى - ام انا خير» - استخفاف ديگران، از ويژگى هاى طاغوت است. «هو مهين - لا يكاد يبين» - پست شمردن ديگران به خاطر لباس و ظاهرى ساده، رفتارى فرعونى است. «هو مَهين»
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (66) الْأَخِلَّاء يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ (67) /زخرف آيا جز قيامت را انتظار مى برند كه ناگهان به سراغشان آيد در حالى كه بى خبرانند. دوستانِ (امروز)، در آن روز با يكديگر دشمن اند، جز اهل تقوا. 🌺🌺🌺 تفسير نور : حال كسانى كه بر اساس غير تقوا، دوستانى انتخاب كرده اند، در قيامت چنين است: - پشيمانى و حسرت كه چرا با او دوست شدم. «يا ويلتى ليتنى لم اتّخذ فلاناً خليلا»(36) واى بر من! اى كاش فلانى را دوست خود بر نمى گزيدم. - دوستان هيچ نقشى براى كمك به يكديگر ندارند. «و لا يسئل حميم حميماً»(37) - دوستان، دشمن يكديگر مى شوند. «الاخلاء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ» (آيه مورد بحث) - به يكديگر لعنت خواهند كرد. «كلّما دخلت امّة لعنت اختها»(38) - از يكديگر فرار مى كنند. «يفرّ المرء من اخيه و اُمّه و ابيه و صاحبته و بنيه»(39) - گناهان خود را به گردن يكديگر مى اندازند. «لولا انتم لكنّا مؤمنين»(40) - از يكديگر برائت دارند. «يا ليت بينى و بينك بعد المشرقين»(41) ----- 36) فرقان، 28. 37) معارج، 10. 38) اعراف، 38. 39) عبس، 34 - 36. 40) سبأ، 31. 41) زخرف، 38. 🌺🌺🌺 - وقوع قيامت ناگهانى است و زمان آن بر كسى معلوم نيست. «بغتة وهم لايشعرون» - تمام دوستى هايى كه بر اساس تقوا نباشد، به دشمنى تبديل مى شود. «الاخلاء... عدوّ الا المتّقين»
حم (1) وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ (2) إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ (3) /دخان حا، ميم. به كتاب روشنگر سوگند. ما آن را در شبى مبارك و فرخنده نازل كرديم، ما همواره انذار كننده بوديم. 🌺🌺🌺 تفسیرنور: كلمه «مبارك» از «بركت» به معناى خير پايدار و ضد آن كلمه «شوم» است. مراد از شب مبارك، همان شب قدر است كه در ماه مبارك رمضان قرار دارد. «شهر رمضان الّذى انزل فيه القرآن»(1) براى حروف مقطعه معانى زيادى گفته اند كه شايد بهترين وجه آن باشد كه قرآن، اين معجزه بزرگ الهى از همين حروف است، چنانكه در سوره شورى بعد از حروف (حم عسق) مى فرمايد: «كذلك يوحى» ما بدين گونه وحى مى كنيم. البتّه در بعضى روايات آمده كه در اين حروف رمز و رازى است كه جز خدا كسى نمى داند.(2) كلمه ى «مبين» از «ابانة» به معناى روشن و روشنگر است. يكى از ظلم هايى كه به قرآن شد اين بود كه برخى بزرگان گفتند: قرآن، قطعى الصدور و ظنّى الدلالة است. صدور قرآن از جانب خدا يقينى است، ولى دلالت هاى قرآن شفّاف و روشن نيست و مفاهيم آن ظنّى است. امّا اين يك اجتهاد نابجا در برابر صريح قرآن است، زيرا قرآن بارها فرموده كه من نور هستم، روشنگرم و روشن كننده مرز بين حقّ و باطل هستم، چنانكه در اين آيات مى فرمايد: «الكتاب المبين» البتّه در قرآن به آياتى متشابه كه داراى چند معناست، برخورد مى كنيم، لكن آن آيات نيز در سايه ساير آيات روشن مى شود. قرآن از همه جهت مبارك است: الف) از جهت نازل كننده. «تبارك الّذى نزل الفرقان»(3) ب) خود قرآن مبارك است. «كتاب انزلناه اليك مبارك»(4) ج) از جهت زمان نزول. «فى ليلة مباركة» سؤال: اگر نزول قرآن در شب قدر بوده است، پس نزول آيات در 23 سال رسالت پيامبر به چه معناست؟ پاسخ: قرآن در شب قدر يك باره و يك جا بر قلب پيامبر و بار ديگر و به تدريج در طول بيست و سه سال نازل شد. همان گونه كه يك بار چمدان لباسى را يكجا به شخصى مى دهيد و در مرحله بعد درب آن را گشوده و لباسها را جداگانه به او نشان مى دهيد و يا كتاب شعر حافظ را يك جا به شما هديه مى كنند و در هر مناسبت، چند بيتى از آن را براى شما مى خوانند. در اين آيه، زمان نزول قرآن مبارك شمرده شده و در آيات ديگر زمان نزول عذاب، نحس خوانده شده است، «ايّام نَحسات»(5) اصولاً مبارك يا منحوس بودن زمان يا به خاطر حوادث تلخ و شيرينى است كه در آنها واقع مى شود و يا در خود زمان خصوصيّتى است كه بر ما پوشيده است، چنانكه در قرآن از استغفار در سحرها ستايش شده كه معلوم مى شود در عنصر زمان خصوصيّتى است كه ما نمى دانيم. ----- 1) بقره، 185. 2) تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 30. 3) فرقان، 1. 4) ص، 29. 5) فصّلت، 16. 🌺🌺🌺 - قرآن در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به عنوان كتاب مقدّس مطرح بود. (خداوند به آن سوگند ياد مى كند) «والكتاب» - قرآن براى دست يابى انسان به نور از جايگاهى بلند نازل شده است. « انزلناه» - زمان ها متفاوتند و بعضى بر بعضى ديگر قداست و برترى دارند. «ليلة مباركة» - براى مسائل معنوى، شب زمان مناسب ترى است. «ليلة مباركة» - سنّت خداوند، فرستادن هشدار دهنده است. «كنّا منذرين» - براى مردم غافل انذار و هشدار مفيدتر از بشارت است. «منذرين»
أًمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْيَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا يَحْكُمُونَ (21)جاثیه آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شدند گمان كردند كه ما آنان را همچون كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند قرار خواهيم داد و حيات و مرگشان يكسان است؟ چه بد داورى مى كنند. 🌺🌺🌺 تفسیرنور: «اجتراح» از «جرح» به معناى آسيبى است كه بر بدن وارد مى شود. ازآنجا كه گناه روح انسان را جريحه دار مى كند، درباره ى كسانى كه خلافكارند، «اجترحوا» بكار رفته است. در قرآن، استفاده از روش مقايسه زياد به چشم مى خورد از جمله: آيا مؤمن با فاسق يكسان است. «أفمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً»(14) آيا عالم با جاهل يكسان است. «هل يستوى الّذين يعلمون والّذين لا يعلمون»(15) آيا كسانى كه قبل از فتح مكّه و در زمان غربت براى اسلام خرج كردند با كسانى كه بعد از فتح مكّه كمك مالى كردند يكسانند. «لا يستوى منكم مَن أنفق من قبل الفتح و...»(16) در اين آيه نيز مى خوانيم: آيا خلافكاران با مؤمنان نيكوكار يكسانند. «الّذين اجترحوا السيّئات... كالّذين آمنوا و عملوا الصالحات» مؤمن و كافر در مقايسه ى ميان مؤمن و كافر مى بينيم كه مؤمن با ياد خدا آرام، به داده خدا راضى، به آينده اميدوار، راهش روشن و مرگ را كوچ كردن به منزلى بزرگتر مى داند ولى كافر هر روز به گرد طاغوتى مى چرخد و هر لحظه محكوم هوس هاى خود يا ديگران است، آينده را تاريك و مرگ را فنا مى داند. لذا قرآن براى روشنگرى هر چه بيشتر روش مقايسه را مطرح مى كند، تا تمام وجدان ها در هر سطحى مسئله را درك كنند: مؤمنان ايمانشان زياد مى شود، «زادتهم ايمانا»(17) ولى كفّار كفرشان بيشتر مى شود. «و ازدادوا كفراً»(18) سرپرست مؤمن خداست، «اللّه ولىّ الّذين آمنوا» ولى سرپرست ديگران طاغوت ها هستند. «اوليائهم الطاغوت»(19) خداوند بر دل مؤمن آرامش نازل مى كند، «انزل السكينة فى قلوب المؤمنين»(20) ولى بر دل كفّار ترس و وحشت مى افكند. «سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب»(21) افراد با ايمان پيرو حقّ هستند، «الّذين آمنوا اتّبعوا الحقّ» ولى كفّار پيرو باطلند. «الّذين كفروا اتّبعوا الباطل»(22) آينده مؤمن محبوبيّت است، «سيجعل لهم الرّحمن ودّا»(23) ولى آينده كافر حقارت و ذلّت است. «ترهقهم ذلة»(24) اهل ايمان به هنگام جان دادن سلام فرشتگان را دريافت مى كنند، «تتوفّاهم الملائكة طيبين يقولون سلام عليكم»(25) ولى ستمگران با قهر فرشتگان روبرو مى شوند. «تتوفّاهم الملائكة ظالمى انفسهم»(26) جهاد اهل ايمان در راه خداست، «يقاتلون فى سبيل اللّه» ولى جنگ و ستيز كفّار در راه طاغوت است. «يقاتلون فى سبيل الطاغوت»(27) پاداش اهل ايمان محفوظ است، «لا نضيع اجر من احسن عملا»(28) ولى تلاش ديگران محو مى شود. «حبطت اعمالهم»(29) مؤمن امكانات و دارايى خود را از خدا مى داند، «هذا من فضل ربّى»(30) ولى كافر هرچه دارد از علم و هنر و تلاش خود مى پندارد. «انما اوتيته على علم عندى»(31) كارهاى مؤمن پايدار است، «فلن يضلّ اعمالهم»(32) ولى كارهاى كفّار از بين مى رود. «اضلّ اعمالهم»(33) مؤمن از هيچ كس نمى ترسد، «لا يخشون احداً»(34) ولى ديگران ترس دارند.«يخشون الناس كخشية اللّه»(35) بر اهل ايمان فرشته نازل مى شود، «تتنزّل عليهم الملائكة»(36) ولى بر ديگران شياطين. «تنزّل الشياطين»(37) اهل ايمان اميدوارند، «يبشّر المؤمنين»(38) ولى كفّار مأيوسند. «اذا هم يقنطون»(39) و در يك كلام راه حقّ، راه برترين است، «كلمة اللّه هى العليا» و راه كفر پست ترين است. «كلمة الّذين كفروا السفلى»(40) آيا با اين همه تابلوهاى شفاف قرآنى، جايى براى شك و ترديد باقى مى ماند؟ آرى، در دين هيچ شكىّ نيست، «لاريب فيه»(41) امّا آنان در خود وسوسه ايجاد مى كنند. «فى ريبهم يترددون»(42) ----- 14) سجده، 18. 15) زمر، 9. 16) حديد، 10. 17) انفال، 2. 18) آل عمران، 90. 19) بقره، 257. 20) فتح، 4. 21) انفال، 12. 22) محمّد، 3. 23) مريم، 96. 24) يونس، 27. 25) نحل، 32. 26) نحل، 28. 27) نساء، 76. 28) كهف، 30. 29) بقره، 217. 30) نمل، 40. 31) قصص، 78. 32) محمّد، 4. 33) محمّد، 1. 34) احزاب، 39. 35) نساء، 77. 36) فصّلت، 30. 37) شعراء، 221. 38) اسراء، 9. 39) روم، 36. 40) توبه، 40. 41) بقره، 2. 42) توبه، 45.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ (7)محمد اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى كند و گام هايتان را استوار مى سازد. 🌺🌺🌺 تفسیرنور: انسان، موجودى محدود است و نصرت و يارى او از راه خدا نيز محدود؛ ولى خداوند بى نهايت است و نصرت او برخاسته از قدرت نامحدود. خداوند چند چيز را در گرو چند چيز بر خود لازم كرده است: - توجّه و يادكردش را در گرو يادكرد انسان. «فاذكرونى اذكركم»(16) - نصرت وياريش را در گرو يارى انسان. «ان تنصروا اللّه ينصركم» - بركت و ازدياد را در گرو سپاسگزارى انسان. «لئن شكرتم لازيدنّكم»(17) - وفاى به عهدش را در گرو وفادارى انسان.(18) «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم»(19) حضرت على عليه السلام مى فرمايد: اگر خدا را يارى كنيد، خداوند شما را يارى مى كند و گام هاى شما را استوار مى سازد... خداوند از روى خوارى و ناچارى از شما نصرت ويارى نمى خواهد... او از شما يارى خواسته در حالى كه خود عزيز و حكيم است و سپاهيان آسمان ها و زمين به فرمان او هستند. نصرت خواهى و استقراض الهى براى آن است كه شما را بيازمايد و بهترين عامل به نيكى ها را مشخص سازد.(20) ----- 16) بقره، 152. 17) ابراهيم، 7. 18) تفسير كشف الاسرار. 19) بقره، 40. 20) نهج البلاغه، خطبه 183. 🌺🌺🌺 - لازمه ى ايمان، اقدام عملى در جهت نشر و گسترش دين الهى است. «يا ايها الّذين آمنوا ان تنصروا اللّه...» - جهاد با كفّار محارب، يكى از مصاديق يارى دين خداوند است. «فضرب الرقاب... ان تنصروا اللّه...» - پاداش و كيفر الهى، با عملكرد انسان همگون است. «تنصروا اللّه ينصركم» - هركس با فكر، زبان و عمل خويش، دين اسلام را يارى كند، خداوند نيز او را حمايت مى كند. «ان تنصروا اللّه ينصركم» - دريافت الطاف الهى، به تلاش انسان بستگى دارد. «ان تنصروا اللّه ينصركم» (انتظار نصرت خداوند بدون تلاش و كوشش، توقّعى نابجاست.) - در ميان امدادهاى الهى، ثابت قدم بودن، برجسته ترين آنهاست. (بعد از نصرت الهى نام پايدارى آمده است.) «ينصركم و يثبّت اقدامكم» - پاداش هاى الهى بيش از عملكرد ما است. «ان تنصروا اللّه ينصركم و يثبّت اقدامكم»
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّي وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاء حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ (15)محمد وصف بهشتى كه اهل پروا به آن وعده داده شده اند، (چنين است:) در آن نهرهايى است از آبى كه بدبو شدنى نيست و نهرهايى از شير كه مزه آن دگرگونى ندارد و نهرهايى از شراب كه براى نوشندگان لذّت بخش است و نهرهايى از عسل مصفّا و ناب. و براى آنان در آنجا هرگونه ميوه اى موجود است و نيز آمرزشى از طرف پروردگارشان. (آيا اينان) همانند كسانى هستند كه در آتش جاودانه اند و آبى جوشان، نوشانده مى شوند، كه اندرونشان را متلاشى مى كند. 🌺🌺🌺 تفسير نور : آنچه به اجمال در مورد بهشت در آيه دوازده مطرح شد «جنّات تجرى»، مشروح آن در اين آيه بيان شده است. «فيها أنهار... و أنهار... و أنهار» انواع نهرهاى بهشتى در اين آيه مطرح شده، ليكن براى گروه خاصّى در بهشت چشمه اى ويژه وجود دارد. «عيناً يشرب بها المقرّبون»(39) چشمه اى كه تنها مقرّبان از آن مى نوشند. براى هر چيزى كمالى است، كمال آب، بو نداشتن و كمال شير، تغيير نكردن مزه آن و كمال نوشيدنى ها، لذيذ بودن و كمال عسل، خالص بودن آن است. با توجّه به تكرار كلمه «انهار» مى توان فهميد كه هر يك از شير و عسل و شراب و آب، داراى چندين نهر است. امام حسين عليه السلام فرمود: مغفرتى كه در بهشت نصيب اهل بهشت مى شود، بهترين نعمت براى آنان است و آنگاه به آيه 72 سوره توبه استناد كردند.(40) «و رضوان من اللّه اكبر» ممكن است مراد از مغفرت در بهشت، زدودن ياد لغزشها از خاطر بهشتيان باشد تا به ياد لغزشهاى دنيوى خود نيفتند و خاطرشان ملول نگردد.(41) ----- 39) مطفّفين، 28. 40) بحار، ج 8، ص 140. 41) تفسير راهنما. 🌺🌺🌺 - در برابر جلوه ها و زينت هاى دنيوى كه وسيله ى ارتكاب برخى گناهان مى گردد، با بيان جلوه ها و زيبايى ها و كاميابى هاى بهشت، مردم را به حق دعوت كنيد. «مَثَل الجنّة الّتى وعد المتّقون...» - كسانى كه به خاطر تقوا، از كاميابى هاى زودگذر و نامشروع پروا مى كنند، به كاميابى پايدار خواهند رسيد. «وعد المتقون» - اميددادن به سرانجامى نيكو، عامل گرايش به حق و تقواست. «وعد المتقون» - تعدّد و تنوّع طلبى، خواست طبيعى بشر است. «انهارٌ... انهارٌ» - در بهشت، در كنار نعمت هاى مادّى و جسمانى، نعمت هاى معنوى و روحى نيز هست. «انهارٌ... مغفرة...» - نعمت هاى بهشتى از هر گونه آفت و نقص و تغيير به دورند. «غير آسن... لم يتغيّر طعمه... مصفّى» - آب و هواى بهشت، نعمت ها را متغيّر و مسموم و بد بو نمى كند. «لم يتغيّر...» - نعمت هايى را كه بهشتيان دريافت مى كنند، در سايه مغفرت پروردگار است. «مغفرة من ربّهم» - در بهشت انواع ميوه ها، به مقدار وفور وجود دارد. «كلّ الثمرات» - در دوزخ، آب جوشان را با زور و ذلّت به كفّار مى نوشانند. «سقوا» - تشويق و تهديد در كنار هم سازنده است. «انهارٌ... ماء حميماً» - معاد، جسمانى است. (شير و عسل، نشانه كاميابى جسمانى است، چنانكه قطعه قطعه شدن اندرون كفّار بر آن دلالت دارد.) «فقطّع امعائهم» - حساب جسم و بدن انسان در قيامت، با جسم و بدن او در دنيا فرق مى كند.
سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً (23) (اين پيروزى شما و ترس و شكست كفّار،) سنّت خداوند است كه از پيش جارى بوده است و هرگز براى سنّت هاى خداوند، تغيير و تبديلى نخواهى يافت. 🌺🌺🌺 تفسير نور : اين آيه نظير آيه 21 سوره مجادله است كه مى فرمايد: «كتب اللّه لاغلبنّ أنا و رُسلى» خداوند اين گونه مقرّر داشته كه ما و پيامبرانمان قطعاً پيروزيم. تاريخ و حوادث تاريخى، قانون مند بوده و عواملى باعث رشد يا ركود، عزّت يا ذلّت و فقر يا غناى آن مى شود و سنّت خداوند، پيروزى حق بر باطل است. 🌺🌺🌺 - حوادث تاريخى، جرقه و تصادف نيست، بلكه يك جريان و قانون جارى و از پيش برنامه ريزى شده است. «سنّة اللّه الّتى قد خلت» - سنّت ها و قوانين الهى، فراتر از زمان و مكان و عقل محدود بشرى است و بر اساس آزمون و خطا نيست، لذا جامع و بدون تغيير است. «لن تجد لسنّة اللّه تبديلاً» - قوانين الهى، در طول زمان كهنه و ناكارآمد نمى شود. «لن تجد لسنّة اللّه تبديلاً»
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً (28)فتح او كسى است كه پيامبرش را همراه با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه اديان پيروز كند و كافى است كه خداوند گواه اين موضوع باشد. 🌺🌺🌺 تفسير نور: وعده پيروزى اسلام بر همه اديان، بارها در قرآن تكرار شده است. اين پيروزى، هم مى تواند از جهت علمى، منطقى وغلبه در استدلال باشد، كه همشيه چنين بوده، و هم اشاره به آينده تاريخ باشد كه اسلام جهان را فراخواهد گرفت و وارثان زمين، بندگان صالح خواهند بود، چنانكه قدرت اسلام در نيم قرن اول هجرى، بخش بزرگى از زمين را فراگرفت. آينده تاريخ از نظر ما بسيار روشن و قطعى است و با ظهور حضرت مهدى عليه السلام آخرين امام معصوم از اهل بيت پيامبر، دنيا پر از عدل و داد خواهد شد. 🌺🌺🌺 - غلبه حق بر باطل، آرمانى است كه تنها خداوند مى تواند آن را محقّق سازد. «هو الذى» - رمز پيروزى اسلام، هدايت الهى و حقانيّت راه است. «ارسل رسوله بالهدى و دين الحق» - در شرايط سخت، نويد و اميد دادن لازم است. (زمانى كه كفّار مكّه به مسلمانان اجازه ورود به مسجد الحرام را نمى دهند، خداوند نويد پيروزى بر تمام جهان را مى دهد كه شما نه تنها بر مشركان مكّه بلكه بر تمام اديان جهان، غالب خواهيد شد.) «ليظهره على الدّين كلّه» - تمام اديان گذشته، براى برهه اى از زمان بوده است. «ليظهره على الدّين كلّه» - قرآن از آينده تاريخ و جهانى شدن اسلام خبر مى دهد. «ليظهره على الدّين كلّه» - پذيرش مردم مهم نيست، گواه بودن خداوند كافى است. «كفى باللّه شهيداً» - اگر به الوهيّت او ايمان داريد، به وعده هاى او نيز اعتماد كنيد. «كفى باللّه شهيداً»
- اقدام بر اساس يك گزارش بررسى نشده، مى تواند جامعه اى را به نابودى بكشاند. «ان تصيبوا قوماً» - اقدام عجولانه و بدون بررسى و تحقيق، نوعى جهالت است. «بجهالة» - عمل به دستورات الهى، مانع پشيمانى است. تحقيق كنيم تا مبادا پشيمان شويم. «فتبيّنوا... نادمين» - پايان كار نسنجيده، پشيمانى است. «نادمين»
أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَي السَّمَاء فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ (6) وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (7) تَبْصِرَةً وَذِكْرَي لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ (8) /ق پس آيا به آسمان بالاى سرشان نگاه نكرده اند كه چگونه آن را بنا كرديم و (با ستارگان) زينت داديم و آن را هيچ شكاف و خللى نيست؟ و زمين را بگسترديم و كوه هاى استوار در آن افكنديم و از هر نوع گياه با طراوت در آن رويانديم. تا براى هر بنده اى كه (به سوى حق،) روى مى آورد، مايه ى بينش و پند باشد. 🌺🌺🌺 تفسير نور: «رواسى» جمع «راسية» به معناى محكم و استوار است. بيان زوجيّت گياهان، يكى از معجزه هاى علمى قرآن است. «من كل زوج بهيج» ريشه تعجّب و بعيد شمردن معاد، چند چيز است: الف) مرده اى كه پوسيد و خاكش پراكنده شد، چه كسى مى داند كجاست؟ ب) بر فرض ذّرات پراكنده شناخته شوند، با چه قدرتى جمع مى شوند؟ در پاسخ شبهه اول در آيه 4 خوانديم: ما همه ذرّات خاك را مى دانيم و مى شناسيم. «علمنا ما تنقص الارض منهم» در پاسخ شبهه دوم در اين آيات مى فرمايد: ما قدرت جمع كردن آن ذرّات را داريم و نمونه قدرت ما را در آسمان ها و زمين مشاهده مى كنيد كه چگونه آسمان ها را برافراشته و زينت داده ايم به گونه اى كه هيچ گونه رخنه و كاستى در آن نيست. در اسلام تعقّل، تفكّر، بصيرت و معرفت، گام اول است و مناجات، گريه، انابه و عبادت گام بعدى. «تبصرة و ذكرى» اول بصيرت بعد تذكّر. در جاى ديگر مى فرمايد: «يتفكّرون فى خلق السّموات والارض ربّنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك...»(7) يعنى ابتدا تفكّر و تعقّل مى كنند، آنگاه به ربوبيّت خداوند اقرار مى كنند. قرآن در ستايش از خردمندان مى فرمايد: «اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحقّ»(8) اشك آنان برخاسته از فكر، معرفت و بصيرت است، نه بر اساس عادت و احساسات. ----- 7) آل عمران، 191. 8) مائده، 83. 🌺🌺🌺 - طبيعت، كلاس خداشناسى است. «أفلم ينظروا الى السّماء...» - با بيان نمونه ها، مردم را دعوت كنيد. (براى امكان معاد، به قدرت نمايى خداوند در آسمان و زمين نظر كنيد.) «أفلم ينظروا» - كسانى كه در هستى نمى انديشند و معاد را بعيد مى شمارند، قابل سرزنش اند. «أفلم ينظروا» - در كرات آسمانى، نظم و قانون حاكم است. «كيف بنيناها... ما لها من فروج» - زمين، كوه هاى استوار دارد. «ألقينا فيها رواسى» - استحكام و زيبايى، ويژگى آفريده هاى خداوند در آسمان و زمين است. «ما لها من فروج، زيّنا السّماء، القينا... رواسى، زوج بهيج» - رويش گياهان زنده از دل خاك مرده، نمودى از رستاخيز دوباره انسان است. «ذلك رجع بعيد... و انبتنا فيها من كلّ زوج بهيج» - نگاه به گياهان و مناظر طبيعى، عاملى براى ايجاد نشاط و سرور است. «افلم ينظروا... من كلّ زوج بهيج» - آن قدر نمونه هاى قدرت خداوند را نظر كنيد، تا ذرّه اى شبهه باقى نماند. «أفلم ينظروا... بنينا، زيّنا، مددنا، القينا، انبتنا» - ارزان ترين، عمومى ترين، نزديك ترين، سالم ترين، بادوام ترين، هدفدارترين و جامع ترين نشاطها، نگاه در آفريده هاى الهى است. «بهيج» - در مكتب انبيا، نگاه بايد مقدّمه بصيرت، فهميدن، هوشيارى و پند گرفتن باشد. «ينظروا - تبصرة - ذكرى» - راه بازگشت، بر روى همه باز است. «لكلّ عبد منيب» - اگر انسان، دلى براى فهميدن داشته باشد، تمام هستى (آسمان و زمين) براى او كلاس معرفت است. «تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب» - در مكتب انبيا، زيبايى ها و سرورها، وسيله غفلت نيست، بلكه وسيله رشد و قرب است. «زيّنا... زوج بهيج... تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب» - تواضع، زمينه فهميدن و غرور، باعث محروميّت است. «تبصرة وذكرى لكلّ عبد» - زارى و انابه به درگاه خداوند، لازمه عبوديّت است. «عبد منيب»
إِذْ يَتَلَقَّي الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ (17) مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (18) وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ (19) وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ (20) /ق (ياد كن) آنگاه كه دو فرشته (ملازم انسان) از راست و چپ، (به مراقبت) نشسته (اعمال آدمى را) دريافت مى كنند. (انسان) هيچ سخنى به زبان نمى آورد، مگر آنكه در كنارش (فرشته اى) نگهبان حاضر و آماده (ثبت) است. و بى هوشى مرگ به راستى فرا رسد (و به انسان گفته شود:) اين همان است كه همواره از آن مى گريختى. و در صور (رستاخيز) دميده شود، اين است روز تحقّق وعده عذاب. 🌺🌺🌺 تفسير نور: تعبير «قعيد» كنايه از آن است كه دو فرشته همواره با انسانند و در كمين او نشسته اند، نه آنكه دو فرشته در سمت راست و چپ انسان نشسته باشند. «رقيب» به معناى مراقب و ناظر، «عتيد» به معناى آماده به خدمت، «سكرة» حالتى است كه هوش و عقل از انسان زايل شود و «تحيد» به معناى عدول و فرار كردن است. وحشت و اضطراب انسان در هنگام مرگ به قدرى است كه قرآن از آن به «سكرة الموت» تعبير نموده است، چنانكه در قيامت نيز، هول دادگاه الهى، انسان را دچار چنان حالتى مى سازد كه به تعبير قرآن: «تَرى النّاس سُكارى »(19) مردم را همچون افراد مست، عقل پريده و بى اراده مى بينى. در ميان اعضاى بدن، زير نظر بودن زبان مطرح شده است، شايد به خاطر آن كه عمل زبان، از همه ى اعضا بيشتر، آسان تر، عمومى تر، عميق تر، دائمى تر و پر حادثه تر است. توجّه به زير نظر بودن انسان و ثبت كليه اعمال او و توجّه به لحظه مرگ و حضور در قيامت، هشدارى بزرگ و زمينه ساز تقواى الهى است. توجّه به تعدّد ناظران و شاهدان، در نحوه ى عملكرد انسان مؤثّر است و هر چه شاهد و ناظر بيشتر باشد، انگيزه براى كار نيك و دورى از گناه بيشتر مى شود. «عن اليمين... عن الشّمال... رقيب عتيد» ----- 19) حج، 2. 🌺🌺🌺 - با اين كه خداوند متعال، خود شاهد بر اعمال و افكار انسان است، امّا تشكيلات الهى حساب و كتاب دارد و فرشتگانى دائماً مشغول ثبت اعمال هستند. «اذ يتلقّى المتلقّيان» - ميان فرشتگان، تقسيم كار وجود دارد. (بر اساس روايات، فرشته يمين كارهاى خير را مى نويسد و فرشته شمال، كارهاى بد و شرّ را.(20)) «المتلقيان عن اليمين و عن الشّمال قعيد» - انسان، نه فقط در برابر كردار، بلكه در برابر گفتار خود مسئول است و مورد محاسبه قرار مى گيرد. «ما يلفظ من قول» - نظارتى داراى اعتبار و ارزش است كه همه چيز را به طور كامل زير نظر داشته باشد. «عن اليمين... عن الشمال... رقيب عتيد» - انسان در لحظه مرگ، حالت عادّى خود را از دست مى دهد. «سكرة الموت» - سكرات مرگ براى همه حتمى است. «سكرة الموت بالحق» - گريز از مرگ، ويژگى طبيعى انسان است. «كنت منه تحيد» ----- 20) تفسير نورالثقلين. @Rahpooyan_basirat
وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِن مَّحِيصٍ (36) إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَي لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَي السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ (37) /ق و پيش از اينان چه بسيار نسل هايى را كه نيرومندتر از ايشان بودند و (با قدرت و خود و كشورگشايى) به شهرها نفوذ كردند، هلاك كرديم. آيا (براى آنان) راه گريزى بود؟ همانا در اين (تحوّلات تاريخى و هلاك سركشان) پندى هست براى كسى كه دلى (بيدار) دارد و يا با حضور قلب، (به سخنانِ حقّ) گوش فرا دهد؟ 🌺🌺🌺 تفسير نور: «قَرن» يعنى نزديك شدن دو چيز به يكديگر. به مردمى كه در يك زمان زندگى مى كنند، «قرن» گفته مى شود. سپس اين لفظ بر خود زمان، (صد يا سى سال) اطلاق شده است. «بَطش» به معناى گرفتن چيزى با قدرت و گاه به معناى جنگ و ستيز آمده است. «نَقِّبوا» از «نقب» به معناى ايجاد سوراخ يا شكاف و راه نفوذ در ديوار است و كلمه «مَنقبت» از همين ريشه، به كمالاتى گويند كه در روح مردم نفوذ كند. مراد آيه آن است كه برخى اقوام گذشته، با نفوذ در اقوام ديگر و شكافتن راه و پيشروى، دست به كشورگشايى مى زدند. منظور از قلب، جسم صنوبرى شكل نيست، بلكه مراد مركز ادراك انسان است. امام كاظم عليه السلام مى فرمايد: منظور از قلب، عقل است.(42) نظير اين آيه را در سوره ملك مى خوانيم: «لو كنّا نسمع أو نعقل ما كنّا فى أصحاب السعير»(43) اگر ما حق را مى شنيديم يا خود تعقّل مى كرديم امروز از دوزخيان نبوديم. در اين آيه تعقّل در كنار شنيدن و در آيه مورد بحث، قلب در كنار شنيدن مطرح شده است، پس مراد از قلب همان عقل است. «القاى سمع» كنايه از گوش دادن و شنيدن به قصد فراگيرى است و به عبارت ديگر، مراد گوش جان است، نه گوش سر. «شهيد» به معناى شاهد و حاضر است. يعنى كسى كه در مجلس حاضر است و با دقّت به سخنان گوش مى دهد، نه آنكه به اصطلاح گوشش اينجاست و خودش جاى ديگر. ----- 42) تفسير نورالثقلين ؛ كافى، ج 1، ص 16. 43) ملك، 10. 🌺🌺🌺 - نابودى امّت ها و تمدّن هاى گذشته كه به خاطر كفر و شرك بوده، چراغ راه آيندگان است. «و كم أهلكنا» - هلاك قدرتمندان متجاوز، مايه ى تسلّى و اميد اهل ايمان است. «و كم أهلكنا» - نابودى قدرتمندان حقّ ستيز، سنّت الهى است. «و كم أهلكنا» - علم تاريخ و باستان شناسى، بايد سبب شناخت سنّت هاى الهى در تاريخ و راهيابى به پيام هاى الهى گردد. «و كم أهلكنا» - قدرت هاى مادّى، به هنگام قهر الهى بسيار ناچيزند. «أهلكنا... أشدّ... بطشا» - كفّار قريش خود را قدرتمند مى پنداشتند، لذا خداوند مى فرمايد: ما قدرتمندتر از آنان را نابود كرده ايم. «أشدّ منهم بطشاً» - قدرت منهاى ايمان، زمينه ساز طغيان و تعرّض به ديگران و كشورگشايى مى گردد. «أشدّ بطشاً فنقّبوا فى البلاد» - به هنگام قهر الهى، همه راه هاى نجات حتى براى قدرتمندترين افراد به بن بست مى رسد. «هل من محيص» - كسانى از تاريخ پند مى گيرند كه يا از درون مستعد باشند، «لذكرى لمن كان له قلب» يا از بيرون حق را بشنوند و بپذيرند. «ألقى السّمع» - از حوادث تاريخى به سادگى نگذريم، آنها را تحليل كنيم و درس بگيريم. كسانى كه از حوادث عبرت نمى گيرند، قلبشان مرده است. «لذكرى لمن كان له قلب أو القى السّمع و هو شهيد» - شنيدن و گوش دادنى اثر دارد كه با توجّه و حضور قلب باشد. «و هو شهيد» @Rahpooyan_basirat
وَالذَّارِيَاتِ ذَرْواً (1) فَالْحَامِلَاتِ وِقْراً (2) فَالْجَارِيَاتِ يُسْراً (3) فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْراً (4) إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ (5) وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ (6) /ذاریات سوگند به بادهايى كه با شدّت اشيا را پراكنده مى كنند. پس به ابرهاى گران بار سوگند. پس به كشتى هايى كه به آسانى در حركتند سوگند. پس به فرشتگانى كه كارها را تقسيم مى كنند سوگند. كه آنچه وعده داده مى شويد، قطعاً راست است. و حتماً (روز) جزا واقع شدنى است. 🌺🌺🌺 تفسير نور: «ذاريات» جمع «ذارية» به معناى بادهاى شديد، از «ذرو» به معناى پاشيدن و پراكندن است. «وِقر» به معناى بار سنگين و مراد از آن در اينجا ابرهاى پرباران مى باشد. «جاريات» به معناى كشتى ها يا نهرهاى روان است. بر اساس روايات، مراد از «ذاريات»، بادها ومراد از «حاملات»، ابرها ومقصود از «جاريات»، كشتى ها و منظور از «مقسّمات»، فرشتگانى هستند كه ارزاق را تقسيم مى كنند.(1) «يُسر»، ضد «عُسر» و به معناى آسانى است. مراد از «فالجاريات يُسراً» كشتى هايى است كه به آسانى و آرامى حركت مى كنند. بادها كه عامل حركت كشتى ها و ابرها كه مايه ى بركت زمين هستند، در اين آيات مورد سوگند خداوند واقع شده اند. حيات بشر، حيوانات و گياهان در گرو باران است و بادها در جابجا نمودن ابرها، تعديل هوا و لقاح گياهان نقش مهمى دارند. نقش كشتى در زندگى گذشته وحال بشر بر كسى پوشيده نيست. وسيع ترين، ارزان ترين و كم حادثه ترين راه ها، راه هاى دريايى و سفر با كشتى است. زمانى نقش آن معلوم مى شود كه چند روزى كشتى هاى جهان متوقّف شوند. امام رضاعليه السلام فرمود: مراد از «المقسّمات امراً» ملائكه اى هستند كه هر روز ارزاق مردم را بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد تقسيم مى كنند.(2) در تقسيم ارزاق، به هر فرد و قبيله و منطقه اى، سهمى و چيزى داده مى شود و چيز ديگرى داده نمى شود، تا براى جبران كمبود، مسئله مشاركت، تعاون، رقابت، تجارت، حركت و ابتكار راه بيفتد و هيچ فرد و قبيله اى، خود را از هر جهت بى نياز نبيند و دست به طغيان نزند. آرى تنگناها در كنار گشايش ها، به طور حكيمانه اى قرار گرفته است. «قرن بسعتها عقابيل فاقتها»(3) توجّه به قدرت نمايى خداوند در باد و ابر و كشتى، پذيرفتن معاد را براى انسان آسان مى كند. در آغاز اين سوره با چهار سوگند پياپى، قطعى بودن وقوع قيامت بيان شده است. حروف «انّما» و «انّ»، حرف «لام» در كلمات «لصادق» و «لواقع» و جمله اسميه، همه نشانه ى تأكيد هستند. نمونه هايى از وعده هاى الهى كه در دنيا محقّق شده است: خداوند به مادر موسى دستور داد كه نوزادش را به آب افكند و به او فرمود: ما او را به تو برمى گردانيم و از پيامبرانش قرار مى دهيم، «انّا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين»(4) اين وعده بزرگ صورت پذيرفت. خداوند به پيامبر اسلام وعده داد كه تو را در برابر مسخره كنندگان كفايت مى كنيم، «انّا كفيناك المستهزئين»(5) وعده داد نام تو را بلند مى گردانيم، «و رفعنا لك ذكرك»(6) و به وعده هاى خود عمل كرد. خداوند، بارها پيروزى حقّ بر باطل و خوش عاقبتى اهل تقوا را وعده داده و به وعده اش عمل كرده است. نام امام حسين عليه السلام ماند و نام قاتلان او محو شد. كسانى كه به وعده خود عمل نمى كنند يا عاجزند يا حيله گر و يا فراموشكار و ذات مقدّس الهى از تمام اين عيب ها به دور است. ----- 1) تفسير نورالثقلين. 2) من لايحضر، ج 1، ص 504. 3) نهج البلاغه، خطبه 91. 4) قصص، 7. 5) حجر، 95. 6) شرح، 4. 🌺🌺🌺 - سوگند به پديده هاى طبيعى همچون ابر و باد و باران، توجّه اسلام را به كشف قوانين هستى و تدبير حاكم بر آنها در جهت خداشناسى نشان مى دهد. «و الذاريات... فالحاملات... فالجاريات...» - خداوند امور انسان را از طريق فرشتگان به انجام مى رساند. «والمقسّمات امراً» - قرآن، براى اعتلاى فكر بشر، او را به محسوسات و غير محسوسات، متوجّه مى سازد. «والذاريات... والمقسّمات امراً» - در برابر ترديد ديگران، بايد با قاطعيّت و صلابت و صراحت از حق سخن گفت. «انما توعدون لصادق» (كلمه انّ و حرف لام، براى تأكيد است) - وعده معاد و سرانجام جهان، مستمر و پى در پى بوده است. «توعدون» - خداوندى كه در هستى آن همه قدرت نمايى كرده است، از عمل به قولش عاجز نيست. «انما توعدون لصادق» - اين همه اسباب طبيعى و غير طبيعى، (باد و ابر و كشتى و فرشته)، تنها براى خوردن و مردن و نيست شدن نيست. «و انّ الدين لواقع» - خداوند، هم به وعده هايى كه در دنيا داده عمل مى كند و هم به وعده هايى كه براى آخرت داده است. «انما توعدون لصادق و ان الدين لواقع» @Rahpooyan_basirat
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ (21) وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ (22) /طور و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان، در ايمان از آنان پيروى كردند ما ذريّه آنان را به ايشان ملحق نموده و از پاداش عملشان هيچ نكاهيم. (آرى) هر كس در گرو كارى است كه كسب كرده است. و پى درپى آنان را ميوه و گوشت از هر نوع كه بخواهند مى دهيم. 🌺🌺🌺 تفسیرنور: «ألَتنا» از ريشه «لوت» به معناى نقص است. «ما ألتناهم من عملهم» يعنى به خاطر الحاق فرزندان به پدران، چيزى از اجر پدران كم نمى كنيم. كلمه «رهين» به دو معناى گرو و همراه آمده است و اينكه مى فرمايد: انسان رهين كار خود است، يعنى ملازم و همراه كار خود است. امام صادق عليه السلام در باره ى آيه «و الّذين آمنوا و اتّبعتهم...» فرمود: مراد فرزندانى هستند كه عمل آنها از پدران كمتر است ولى خداوند آنان را به پدران ملحق مى كند تا موجب چشم روشنى آنان گردند.(10) خداوند ابتدا ذرّيه ى مؤمنِ افراد با ايمان را به آنان ملحق مى سازد، «الّذين آمنوا... الحقنا بهم ذرّيتهم» سپس نعمت ها و امكانات آنجا را افزايش مى دهد. «أمددناهم بفاكهة» ويژگى هاى ميوه هاى بهشتى: 1. فراوانى. «فاكهة كثيرة»(11) 2. بى ضرر بودن. «فاكهة آمنين»(12) 3. زوجيّت. «من كلّ فاكهة زوجان»(13) 4. دائمى بودن. «أمددناهم بفاكهة»(14) 5. مجاز بودن. «و لاممنوعة»(15) 6. پذيرايى كريمانه. «فواكِهَ و هم مكرمون»(16) 7. تنوّع. «فواكِهَ مما يشتهون»(17) 8. همراه با غير ميوه. «بفاكهة و لحم»(18) 9. انتخابى بودن. «و فاكهة مما يتخيّرون»(19) 10. دسترسى آسان. «قطوفها دانية»(20)، «و ذلّلت قطوفها تذليلا»(21) بگذريم كه ميوه هاى بهشتى؛ تفاله، تخليه، تغيير طعم و زحمت چيدن ندارد. ----- 10) كافى، ج 3، ص 250. 11) زخرف، 73. 12) دخان، 55. 13) الرّحمن، 52 . 14) طور، 22. 15) واقعه، 33. 16) صافّات، 42. 17) مرسلات، 42. 18) طور، 42. 19) واقعه، 20. 20) حاقّه، 23. 21) انسان، 14. 🌺🌺🌺 - در اسلام محور ايمان است، نه خانواده و خويشان. «واتبعتهم ذريتهم بايمان» - نتيجه ملحق شدن به راه حق نياكان در دنيا، ملحق شدن به آنان در بهشت است. «و اتبعتهم... الحقنا بهم» - همراه بودن با نسل و فرزند، يكى از لذّات بهشتى است. «الحقنا بهم ذريتهم» - علاقه به فرزند حتّى در آخرت نيز وجود دارد. «الحقنا بهم ذريتهم» - الحاق فرزندان در دنيا، سبب تنگ شدن مسكن و يا از دست دادن رفاه است ولى الحاق در بهشت هيچ كاستى ندارد. «و ما التناهم... من شى ء» - ملحق شدن نسل انسان به او، از آثار عمل نيك است. «الحقنا... بما كسب رهين» - مصرف ميوه بر گوشت مقدّم است. «بفاكهة و لحم» - در بهشت نيز سليقه ها و تمايلات مختلف وجود دارد و به هر كس مطابق خواسته اش نعمت داده مى شود. «مما يشتهون» @Rahpooyan_basirat