از مادرم خواهش دارم اگر شهيد شدم برايم گريه نكند و اگر میخواهد گريه كند به یاد على اكبرحسين علیهالسلام گريه كند زيرا جان من از علىاصغر و علیاکبر بهتر نيست.
🔻فرازی از وصیتنامه شهید شهید منصور بیچیز
#شهید_منصور_بی_چیز
#بردخون #دیر
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
شهید در رفاقت بسيار كم نظير بود به طورى كه محضر سادات بزرگ بردخون همچون حاج سيد محمد حسينی مىرفت و هر فرمانی كه مىدادند به نحو احسن انجام میداد.
ايشان به همين خاطر بود كه خونش را حاضر بود براى امام حسين عليهالسلام فدا كند زيرا به سخنان سادات گوش فرا مىداد و ارزش زيادى هم قائل بود.
شهید هیچ وقت از کار و تلاش خسته نمیشد و همیشه میگفت خدا انسان را برای کار و زحمت آفریده، پس من هم به همین خاطر تا لحظه مرگ کار میکنم.
🔻راوی: دوست شهید
#شهید_بلال_زنگباری
#بردخون #دیر
#آبادان
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
وصیتنامه شهید بلال زنگباری.mp3
1.47M
🔊وصیتنامه شهید بلال زنگباری
🔻گوینده: آقای قاسم بردستانی
#شهید_بلال_زنگباری
#بردخون #دیر
#آبادان
#صوت_وصیت_نامه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
با هم تصميم گرفتيم ساختمانی به عنوان كتابخانه براى بردخون بسازيم. به كمك دوستان ساختمان محقری ساختيم و يادم هست شهيد حيدر با زبان شيرين خود بچههاى بردخون را تشويق به كتاب خواندن مىكرد...
🔻راوی: غلامحسین حصیری (دوست شهید)
#شهید_حیدر_بردستانی
#بردخون #دیر
#گیلان_غرب
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
بسيار فروتن و مهربان بود. بيشترين غم او، غم فقر و فلاكت مردم منطقه بود.
هميشه میگفت: خدا كند روزى برسد كه بتوانم به مردم محروم و ستمديده منطقه كمك كنم و آنها را از اين وضعيت بيرون آورم...
🔻راوی: حسین بردستانی (برادرشهید)
#شهید_حیدر_بردستانی
#بردخون #دیر
#گیلان_غرب
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
هنگام مدرسه رفتنش پول توجيبی را من به او میدادم. همان روز از يكى از همکلاسیهايش شنيدم كه احمد در مدرسه _آن روز_ چيزى نخريده است.
از او پرسيدم: تو كه چيزى نخريدی پولت را چه كار كردى؟
گفت: اگر بگويم به كسی نمىگويی؟
گفتم: نه.
گفت: دادم به پسر… (فرزند يكى از فقرا كه با او همکلاسی بود).
او را بوسيدم و از گذشت كودكانهاش لذت بردم...
🔻راوی: خواهر شهید
#شهید_احمد_انیسه
#بردخون #دیر
#ام_الرصاص
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
يك بار، بدون اينكه كسى از ما بفهميم، رفته بود و به بيماران و مجروحان جنگ خون هديه كرده بود.
وقتی فهميد ما اطلاع پيدا كرده ايم، خنديد و گفت: كار دزدى هم خيلى دردسر دارد. آدم لو مىرود!…
🔻راوی: خواهر شهید
#شهید_احمد_انیسه
#بردخون #دیر
#ام_الرصاص
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
با وجودی كه خيلى خوش قيافه و آراسته بود، كمتر لباس نو مىخريد.
مىگفت: دلم نمىآيد دوستانم كهنه بپوشند و من نو. من هم مثل دوستانم.
تا جایى كه مىتوانست به يتيمان و فقيران محل كمك مىكرد. حتى كمك هزينه تحصيلی خود را هم به بچههاى فقير بردخون مىداد.
🔻راوی: مادر شهید
#شهید_حیدر_بردستانی
#بردخون #دیر
#گیلان_غرب
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
خط امام كه همان خط مستقيم الله است از آن جدا نشويد و در راه راست قدم برداريد و در اين راه بجنگيد كه جنگ كردن در راه اسلام شيرين است.
🔻فرازی از وصیتنامه شهید
#شهید_احمد_انیسه
#بردخون #دیر
#ام_الرصاص
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
زمان شهادت احمد حدود ۷ تا ۸ سال بيشتر سن نداشتم. يك روز كه براى مرخصی از جبهه آمده بود، در خانه نشسته بود و داشت به راديو گوش مىداد. ديدم دارد گريه مىكند.
چون ما خيلى او را دوست داشتيم طاقت ديدن گريه هايش را نداشتيم.
جلو رفتم و گفتم: چرا گريه مىكنی؟
مرا كنار خود نشاند و گفت:
امام گفته كاش من يك بسيجی بودم حالا ما هم خود را بسيجی مىدانيم ولى جبهه را ترك كردهايم و به مرخصی آمده ايم!
🔻راوی: مختار انیسه (برادر شهید)
#شهید_احمد_انیسه
#بردخون #دیر
#ام_الرصاص
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
اگر اين جنگ هر چه قدر طول بكشد ما در خط مستقيم الله جان فدا خواهيم كرد.
مرگ نه آنقدر تلخ و زندگی نه آنقدر شيرين كه انسان در هراس باشد و چه خوش مرگی كه در راه الله باشد.
🔻فرازی از وصیتنامه شهید
#شهید_احمد_انیسه
#بردخون #دیر
#ام_الرصاص
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
خط امام كه همان خط مستقيم الله است از آن جدا نشويد و در راه راست قدم برداريد و در اين راه بجنگيد كه جنگ كردن در راه اسلام شيرين است.
🔻فرازی از وصیتنامه شهید
#شهید_احمد_انیسه
#بردخون #دیر
#ام_الرصاص
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
قبل از اينكه به سربازى برود، چون معلم در اين بخش كم بود، داوطلبانه براى تدريس به روستاى مغدان مىرفت و بدون هيچ چشم داشتی در مدرسه ابتدايی آنجا تدريس مىكرد.
🔻راوی: مادر شهید
#شهید_حیدر_بردستانی
#بردخون #دیر
#گیلان_غرب
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
شهید خیلی دوست می داشت به جبهه برود؛ ولی چون آن زمان در بردخون اعزام نیرو کمتر صورت می گرفت بنابراین بهترین فرصت را در برازجان پیدا کردند. احساس بسیار خوبی داتش؛ حتی چندین بار با شوخی به مادرمان می گفت:« به محض این که جبهه رفتم شهید خواهم شد.»
شهید به نماز و روزه اهمیت بسیاری می داد. حتی در زمان کودکی هم به مجالس مذهبی می رفت و شرکت می کرد.
🔻راوی: برادر شهید
#شهید_بلال_زنگباری
#بردخون #دیر
#آبادان
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
در عمليات كربلای ۴ با هم بوديم، اما آن شب خبر از احمد نداشتم. در جريان يك عقب نشينی، يكى از همرزمان به من گفت: (احمد) همشهری شما هم زخمی شده…
او نمىدانست كه احمد برادر من است.
در همان حالت نشانى را از او گرفتم. سريع خودم را به آنجا رساندم. ديدم درون بيشه كنار يك قايق نيمه سوخته دراز كشيده است.
گفتم: احمد! دشمن دارد مىرسد، چرا اينجا خوابيدهای…
گفت: كجا بروم؟ كار من تمام است…
دلم فرو ريخت، مىخواستم زود او را بلند كنم و با خود ببرم، ديدم دو زخم عميق بر پيكرش نشسته… بدون اينكه داد و فریادی كند آهسته گفت: برادرم، برو. خودت را نجات بده، مرا حلال كن…
كم كم چشمانش را بست… با دستپاچگی مىخواستم كارى بكنم كه ديدم بدن نازنينش سرد شد…
🔻راوی: حیدر انیسه (برادر شهید)
#شهید_احمد_انیسه
#بردخون #دیر
#ام_الرصاص
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir