eitaa logo
رکیذ
53.4هزار دنبال‌کننده
452 عکس
133 ویدیو
0 فایل
- رکیذ‌؛ یعنی به خود از اندوه آهسته آهسته سخن گفتن .🩶 - اینجا در کنارِ هم شعر می‌خوانیم .🌱 - تبلیغات" @Tablighatw - مکروبه" @makrobeh1 - النحیط" @Al_Nahit اینجا میگم ومیشنوم . . ! https://eitaa.com/joinchat/3373465777C9c6fce23f6
مشاهده در ایتا
دانلود
حلولِ ماهِ مبارک رمضان مبارک 🌱 ‌- التماسِ دعا
«ولیک، دل ز تو برکَندنَم محالِ محال است.» - فیاض لاهیجی
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی. - سعدی
«سوختم یک عمر و صبر آموختم.» - پروین اعتصامی
«وقتی انسان آموخت که چگونه با رنج‌هایش تنها بماند و چگونه بر اشتیاقش بر گریختن چیره شود، آنوقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.» -آلبر كامو
«روزگار همیشه بر یک قرار نمی‌ماند. روز و شب دارد، روشنی دارد، تاریکی دارد. کم دارد، بیش دارد. دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده، تمام می‌شود، بهار می‌آید.» - محمود دولت‌آبادی
شِکوه‌ای نیست ز طوفان حوادث ما را دل به دریازدگان خنده به سیلاب زنند - رهی معیری
ما را به‌ دعا کاش فراموش نسازند رندانِ سَحرخیز که صاحب‌ نفسانند - حافظ
«وقتی کلمات ناتوانند ، بگذار تو را با سکوت بگویم.» - نزار قبانی
«ما را دِماغِ دردسرِ روزگار نیست.» ‏- صائب تبریزی
«زمین باران را صدا می‌زند، من تو را!» - سهراب سپهری
ره گریز نبسته است هیچ‌ کس بر من ‏اسیر بند گران وفای خویشتنم - صائب تبریزی
دراین‌ کشاکشِ ‌سختِ ‌میانِ‌ موت‌ و حیات امیدِ وصلِ ‌تو‌ ما را دلیلِ‌ هر‌ نفس ‌است... - ناشناس
خوشا بادی که ره سوی تو گیرد چو بر تو بگذرد بوی تو گیرد - جامی
«‏برون ز خویش کجا می‌روی، جهان خالی‌ست.» - بیدل دهلوی
«گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت؟» - سعدی
در اندرونِ منِ خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست - حافظ
«تکه‌ های زندگی‌ام را به هم می‌چسبانم، اما از لابه‌لای ترک‌هایش هنوز دارد غم می‌چکد.»‌
نِیَم تنها، وگر غافل سری در کلبه‌ام آری غمی بنشسته بینی هر طرف، زانو به زانویم. - طالب آملی
باید از کشیدن جسم معاف می‌شدیم، سنگینی ‌«خویشتن» کافی بود.‏ ‌
کاش می‌شد آدم اندوه را از پنجره بیرون بریزد. - فرانتس کافکا
«اشک در چشمان من طوفان غم دارد به دل.» - حافظ
بگذار سر به سینهٔ من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست - فریدون مشیری
پس از کشتن چه حاصل گریه کردن بر سر خاکم؟ که بی حاصل بود ابری که بی هنگام می بارد - صائب تبریزی
در چنین عهدی که نزدیکان ز هم دوری کنند یاری غم بین که از من یک نفس هم دور نیست - رهی معیری
در غم و شادیِ ایّام مرا حال یکیست فصل هر چند کند جامه بَدَل سال یکیست - صائب تبریزی
سکوتِ اهل غم را ترجمانی نیست غیر از اشک معانی هم نمی‌گنجند در ظرفِ بیان گاهی. - علی مقیمی
«در پیِ هر چه دویدیم، عَبَث بود عبث!» - فیاض لاهیجی
زندگانی حسرتی دارد که می‌کاهد مرا کِی به پایان می رسد این مرگِ چندین ساله‌ام؟ - محمد سهرابی