eitaa logo
رکیذ
51.1هزار دنبال‌کننده
439 عکس
132 ویدیو
0 فایل
- رکیذ‌؛ یعنی به خود از اندوه آهسته آهسته سخن گفتن .🩶 - اینجا در کنارِ هم شعر می‌خوانیم .🌱 - تبلیغات" @Tablighatw - مکروبه" @makrobeh1 - النحیط" @Al_Nahit اینجا میگم ومیشنوم . . ! https://eitaa.com/joinchat/3373465777C9c6fce23f6
مشاهده در ایتا
دانلود
رکیذ
*
«خاطرات آدم را از درون گرم می‌کنند. اما درعین‌حال آدم را می‌درند.» - هاروکی موراکامی
به تَنگ آمده‌ام و می‌خواهم از این بدن کوچ کنم. هنوز از خودم می‌پرسم: جوانی‌ام چگونه گذشت؟! و این سوال مدام در چاهِ فکرم سنگ می‌اندازد و آب‌ها را گِل‌آلود می‌کند. - آهیات
من اینجا از نوازش نیز ،چون آزار تَرسانم. - مهدی اخوان ثالث
صبر اندک‌ را بگویم، یا غمِ بسیار را؟ - هلالی جغتایی
بردار دل از شیشه‌ی رازی که شکسته‌است از آینهء چشم نوازی که شکسته است جز آه نمی‌آید از این قلب پر از درد اين‌قدر مزن چنگ به سازی که شکسته‌است چون برکه‌ی یخ بسته پر از حسرتم ای ماه! دل بی تو چه شب‌های درازی که شکسته‌است این توبه که در لحظه پشیمانم از آن را دیگر به شکستن چه نیازی که شکسته‌است تردید سزاوار دل عاشق من نیست ای دوست مکن شک به نمازی که شکسته‌است - فاضل نظری
41.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دریا، جوانیِ به هدر رفته‌ی من است.
تمّنٰا از علی؛ هم صحبتی با اوست خود وَرنه شفاعت می‌کند پیش از علی، ام‌البنین ما را - معنی زنجانی
کسی که عشق ورزیده، چه می‌تواند بکند جز آنکه محضِ استراحت، دیگر در زندگی‌اش کسی را دوست نداشته باشد؟ - فرناندو پسوآ
جایی نوشته بود: هرگز نمی‌توانست از انتهای وجودش غریبه شدن کسی را که قلبش را لمس کرده بود بپذیرد؛ به همین خاطر اغلب از آدم‌ها فاصله می‌گرفت؛ آدم‌های جدید او را به یاد زخم‌های قدیمی‌اش می‌انداختند.‌
زمانی از دست دادن برای من فاجعه بود! بعدها، آنقدر از دست داده بودم که به مرور یاد گرفتم دیگر چیزی برای از دست دادن، ندارم. - عباس معروفی
باغلاما.mp3
3.79M
امیدوارم التیام پیدا کنید از رنج هایی که در موردش با هیچکس صحبت نمی‌کنید . .
با ماشین وارد گاراژ خانه‌ شدم. درِ گاراژ را بستم. و به اندازهٔ سه ترانه در ماشینِ خاموش نشستم. با خودم فکر کردم: اندوه گاهی به شکلِ «نشستن در ماشینِ خاموش» است، به شکلِ «جایی نرفتن». - ابراهیم سلطانی
هلیا! تحملِ تنهایی، از گداییِ دوست‌ داشتن آسان‌ تر است. تحمّلِ اندوه، از گداییِ همه‌ی شادی‌ها آسان‌ تر است. سهل است که انسان بمیرد تا آنکه بخواهد به تکدیِ حیات برخیزد. - نادر ابراهیمی
چیزی نمانده که قلبم بترکد. اما خودم را خاموش احساس می‌کنم؛ بی‌صدا، همچون گور. اگر دهانم را باز کنم، همه‌چیز می‌پرد .. - ‏از نامه های آلبر کامو به ماریا کاسارس
وقتی خیلی عمیق برنجی زبانت هم بند می آید. - هاروکی موراکامی
دل، در گرو چند هنر داشتم؛ این شد ای بی سپران من که سپر داشتم این شد رودی که به سد خورد؛ ز اندوه ورم کرد یعنی عطش سیر و سفر داشتم این شد خاکستر گردو بُن ِ پیری به چناری می‌گفت که بسیار ثمر داشتم این شد با خاکِ سیه، جمجمه‌ی خالی جمشید می‌گفت ز افلاک خبر داشتم این شد نی گفت که تلخ است جهان، گفتمش این نیست نالید که من بارِ شکر داشتم این شد - حسین جنتی
و من گاهی تمامِ احساساتم را در درونم حبس می‌کنم زیرا هیچ کلماتی برای شرحِ آن نمی‌یابم..
من در این سال‌ها احساساتی را فهمیدم، و در خود حمل می‌کنم که توان بیانشان را ندارم. ذهنیتی نسبت به مفاهیم و پدیده‌ها در من است که نمی‌توانم همه‌اش را بگویم و بنویسم. من برای بیان حس و درکم نسبت به پیرامون کلمه کم می‌آورم. - فروغ فرخزاد؛ نامه به ابراهیم گلستان
زمان آدم‌ها را دگرگون می‌کند اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه می‌دارد. هیچ چیزی دردناک‌تر از این تضاد میانِ دگرگونی آدم‌ها، و ثباتِ خاطره نیست. - مارسل پروست
رکیذ
« تو بی‌قراری می‌کنی، من بی‌قرارت نیستم… »
«صورتم را در دست‌هايم گذاشتم و به اين فكر كردم كه نبايد بيش از حد دست و پا بزنم؛ دانستم كه خيلی چيزها به اختيار آدم نيست، زندگی خواب‌های گذشته است كه تعبير می‌شود، زندگی تاب خوردن خيال در روزهايی است كه هرگز عمرمان به آن نمی‌رسد.» - عباس معروفی
نذر کرده ام يک روزی که خوشحال تر بودم بيايم و بنويسم که زندگی را بايد با لذت خورد که ضربه های روی سر را بايد آرام بوسيد و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد يک روزی که خوشحال تر بودم می آيم و می نويسم که " اين نيز بگذرد " مثل هميشه که همه چيز گذشته است و آب از آسياب و طبل طوفان از نوا افتاده است يک روزی که خوشحال تر بودم يک نقاشی از پاييز ميگذارم که يادم بيايد زمستان تنها فصل زندگی نيست زندگی پاييز هم می شود رنگارنگ از همه رنگ بخر و ببر یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم تا روزهايی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پايم پيچيده است بخوانمشان و يادم بيايد که هيچ بهار و پاييزی بی زمستان مزه نمی دهد و هيچ آسياب آرامی بی طوفان . . - مهدی اخوان ثالث
فقط شادی‌های بزرگ‌اند که می‌توانند به رنج‌های بزرگ مبدل شوند؛ فقط پناه‌های امن‌اند که به زخم‌های عمیق تبدیل می‌شوند. همان که ویلیام فاکنر گفته بود: "بین رنج بردن و هیچ به ما حق انتخاب داده‌اند، من رنج را برگزیدم". ‌
4_5956175073164395835.mp3
3.87M
منزل مردمِ بیگانه چو شد خانه‌ی چشم آنقَدَر گریه نمودم که خرابش کردم.