هر جراحت که دلم داشت به مرهم به شد
داغ دوریست که جز وصل تو درمانش نیست
- نظیری نیشابوری
4_5848438700467296302.mp3
12.23M
«در اﻧﺘﻬﺎیِ ﻛﻮﭼﻪ ها،
دو ﺳﺎﻳﻪ ﻣﻰرﺳﺪ ﺑﻪ ﻫﻢ؛
ﻳﻜﻰ ﻣﻨﻢ ﻳﻜﻰ ﻧﺒﻮدت...»
چون قلم بر سرِ غمنامهی هجران آید
دل به جان، آه به لب، اشک به مژگان آید
- صائب تبریزی
چو ابرْ منعِ من از گریه دور از انصاف است
دلم ز گریه سبکبار میشود، چه کنم؟
- صائب تبریزی
میکشم بار غم از هجران و این کوه بلاست
من ندانم کین بلا را تا به کی خواهم کشید؟
- هلالی جغتایی
نیست یک نقطه بیکار درین صفحه خاک
ما درین غمکده یارب به چه کار آمده ایم
- صائب تبریزی
از غم دنیا و عقبی یک نفس فارغ نیم
چون ترازو از دوسر دایم گرانی می کشم
- صائب تبریزی
بود آیا که زِ دیوانهی خود یاد کند؟
آنکه زنجیر به پای دلِ شیدا زد و رفت
- هوشنگ ابتهاج