#لبخند
#طنز_نجف_آبادی
شووِره با عیالِش دعواش میشه اِز خونه میزِند بیرون...
📞بعدی یه ساعِت تیلیفون میزِند به زن
زن : هاااا؟ چِده ه ؟!!!
شووِر: رامبری حالا کوجوم؟
زن: کوجو ول میگردی خِبری مرگد؟
شووِر: طلا فروشیه تو خیابون امامُ یادِده کو اِز یه گردنبند خوشِد اومده بود، بِم گفدی واسه روزی زن واسِد بسّونم؟
زن: آره عزیزم... آره دورِد بگردم... یادمِس!
شووِر: دوتو دوکون اووَرتِرش دارم فِلافِل میخورم. 😁😂😁
😁😂😁 #لبخند 😁😂😁
#طنز_نجف_آبادی
دلجویی یک آقای نجف آبادی از همسرش : 😂❤️😂
🧔 : دیرو چِد بود؟
🧕 : هوچی
🧔 : آ اَمرو چِدِه؟
🧕 : هوچی
🧔 : نبینم صابا چِد باشِدو!!!😂😁