eitaa logo
ربّیّون: انّا الی الله راغبون
517 دنبال‌کننده
99 عکس
15 ویدیو
16 فایل
دردنوشت ها و دل نوشته های سید مصطفی مدرس مسیر ارتباطی: @Sammmostafa
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰به همت عزیزان سلسله یادداشتهای با موضوع تامل و کنکاشی در از مجرای طی فایلی مجزا تقدیم میگردد فایل را از آدرس ذیل دانلود بفرمایید: 🌐https://eitaa.com/Rebbioun/199
🔰 حکمتی انقلابی از انقلابی ترین و تندروترین مسلمان، امیرالمؤمنین علیه السلام یادداشت را در آدرس ذیل مطالعه فرمایید: 🌐 https://eitaa.com/Rebbioun/201
بسم الله الرحمن الرحیم حکمتی انقلابی از انقلاب ترین و تندروترین مسلمان، امیرالمؤمنین علیه السلام 🔰 پرده اول: مقدمه و مؤخره! مرحوم عین صاد: ، است و ، است و و ، ؛ وظیفه همگی ما تکمیل است؛ نه تضعیف خوبی‌ها و نه توجیه خرابی‌ها، بلکه . و البته زیست تکامل وار ضرورت این روزهای ماست... 🔰 پرده دوم: راز تبیین و تکمیل ناصحانه و مصلحانه حال که تکمیل رسالت ماست و نه توجیه و نه تضعیف، چه بایستی کرد؟! سیاست اسلامی چه دستور و راهی برای تکمیل پیش پای ما می گذارد؟!! حضرت امیر علیه السلام در حکمتی می فرمایند: 🔸من ساس نفسه ادرک السیاسة🔸 💠مقدمه توضیحی در باب روایت البته سیاستی که در این کلام حضرت امیر علیه السلام هست یقینا مرتبت اش از سیاست ای که لقلقه زبانهاست به مراتب بالاتر است. عمری است که ما حزب اللهی ها نیز به ورطه سیاست لیبرال غلطیده ایم و روش های غلط و نادرست سیاست لیبرالی را در پیش گرفته ایم 💠 توضیح متن روایت جامعه ایمانی در بدایت سلوک خود فاصله بسیاری تا مرز های عصمت دارد. به عبارت دیگر هیچ یک از ما معصوم نیستیم و در همین چارچوب هم بایستی نسبت بگیریم و با یکدیگر تعامل و تعاون داشته باشیم. عون و ناصر یکدیگر در تکمیل هم باشیم و نه دشمن و رقیب یکدیگر در زمین زدن همدیگر. ما همچنان که برای تکامل خودمان با نفس مان درگیر هستیم، در مواجه با جامعه پیرامونی با نفس انسانی سر و کار داریم. همچنان که هر یک از ما بایستی مربی و راهبر خودمان باشیم، باید خودمان را در جایگاه مربی جامعه ایمانی نیز بدانیم. گارد رهبری و رهبرانه داشتن یعنی همین. اساسا ولایت نیز به همین معناست. پیوستگی، محبت و مسئولیت مؤمنان در قبال یکدیگر، ایشان را در جایگاه ربوبی و ولایی نسبت به یکدیگر قرار میدهد. رشد هر مؤمنی در گرو رشد جامعه ایمانی و بلکه مستضعفان کل عالم است. حال که چنین است و من نوعی بایستی هم مربی خودم باشم و هم تکلیف مربیانه در قبال دوستان و آشنایان و دیگر مؤمنان دارم، بایستی چگونه رفتار کنم؟! اگر برخوردهای مربی ای در قبال من و رفتارهایم که بسیار نقصان و کاستی دارم حالت و باشد آیا من اصلاح خواهم شد؟! حاشا و کلا....هرگز!!! نفس انسانی تنقیص را به هیچ وجه بر نمی تابد... فطرت انسانی بر مدار عشق به کمال و تنفر از نقص است. رویه مطلوب آنست که فطرت های انسانی را به سمت کمال سوق داده شوند. رویه مطلوب آنست که نقاط کمال خیز روایت شوند. رویه مطلوب آنست که نقصان ها ذکر شوند و نسبت به نقصان ها تنفر ایجاد شود؛ در جامعه ایمانی ما نباید بازتولید تنفر از یکدیگر تولید کنیم. ما همه نقصان هایی داریم اتفاقی که بایستی رقم بخورد رؤیت و روایت نقصان هاست و ایجاد یک تنفر جمعی نسبت به نقصانها. اینکه بخواهیم به علتی نقصانی که در افراد وجود دارد نسبت به افراد یا جریانها تنفر در جامعه ایمانی ایجاد کنیم این مطلوب نیست. این چنین برخوردی، برخوردی تربیتی نیست برخوردی سرکوب گرانه و سرشار از اهانت و تحقیر است که سبب خرد شدن شخصیت متربی می شود. در این رویه عزت متربی لکه دار می شود. وی نه تنها احساس عون نکرده بلکه حس میکند باید به دفاع از خود بپردازد و اینگونه است که متولد می شود...این همه آثار مخرب نتیجه رویه غلط ماست که مدام اندر مدام آنرا تکرار میکنیم و این همه نتیجه آنست که نه با عقل ناصح و مصلح بلکه با وهم ناقد و بلکه مخرب به سراغ دیگران می رویم در حالیکه به هیچ وجه این رفتار را در قبال خودمان مطلوب نمیدانیم اما اگر مربی در فضای گرم محبت آمیز با متربی تعامل کرده و با عزت و احترام بدون هیچ گونه تنقیصی با ارائه راهکار ایجابی عون متربی گردد وی یقینا اصلاح خواهد شد و نصیحت را پذیرا خواهد بود. این تحلیل و تقریر از روایت همه برآمده از وصیت مولانا امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به امام حسن علیه السلام است که فرمودند آنچه را برای خویش می پسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه را که برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند. همه ما مربی هستیم، و همه ما نیز متربی هستیم... .
🔰 پرده سوم: جامعه ایمانی، گارد رهبرانه و آزاداندیشی جامعه ایمانی ضرورت دارد که گارد رهبرانه بگیرد، جامعه ایمانی موظف که مسئولیت تاریخی امامت امت را بفهمد. جامعه ایمانی موظف است تا تکلیف و وظیفه امامت مستضعفان را بر عهده بگیرد. جامعه ایمانی تا گارد رهبرانه نگیرد زندگی اجتماعی بر مدار ولایت را تجربه نخواهد کرد، ولایت و پیوستگی بر مدار اخوت ایمانی در گرو تجربه زیست رهبرانه است، همچنین جامعه ایمانی تا اینچنین رفتار نکند سرّ رفتارهای رهبر و ولی جامعه را درک نخواهد کرد. زیست انقلابی یعنی زیست رهبرانه داشتن. لازمه ضروری زیست رهبرانه، نیز آزاد اندیشی است و آزاد اندیشی فقط در بستر زیست رهبرانه امکان می یابد. "آزاداندیشی یعنی حق را جستن، یعنی در برابر حق و حقیقت کرنش کردن، یعنی خود را فدای حق کردن و این یعنی انقلابی گری، عبودیت و بندگی نیز معنایی جز این ندارد. چون انقلاب جز بندگی گسترده الهی چیز دیگری نیست. بندگی هم ماهیت آزادی است هم قله آن. فلذا انقلاب یعنی آزاد اندیشی، آزاد اندیشی هم یعنی انقلابی گری."(1) فلذا کسانی که سد راه آزاد اندیشی می شوند و یا آنانکه با رفتار های نامناسب زمینه التهاب و تشویش را که مخرب فضای آزاداندیشی هست فراهم میکنند نه تنها به انقلاب کمکی نمیکنند بلکه باعث رکود و جمود انقلاب و انقلابی گری می شوند. در بستر اخوت ایمانی، عون و یاور یکدیگر برای بالندگی و تکامل آزاداندیشی و انقلابی گری باشیم. سید مصطفی مدرس 27 اردیبهشت 99 .
🔰 توحید، انقلاب اسلامی، مستضعفان و رؤیای آمریکایی!!! این یادداشت تقدیم می گردد به امام مستضعفان جهان... این یادداشت را در آدرس ذیل ملاحظه فرمایید: 🌐 https://eitaa.com/Rebbioun/204
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰پرده اول: توحید و برابری انسان ها در رابطه با خدا، آفرینش و امکان تکامل مقام معظم رهبری در کتاب فاخر به تبیین معنای توحید از منظر انسان شناختی می پردازند؛ ایشان اینگونه بیان میکنند: توحید • به معناى وحدت و يكسانى انسانها در رابطه با خدا است. او خداوندگار و رب همۀ انسانها است. هيچ‌كس از نقطه نظر طبيعت انسانى‌اش، با او 8 ارتباط ويژه و اختصاصى ندارد، هيچ‌كس با او خويشاوندى ندارد، خداى ملت يا قوم و قبيله خاص نيست كه ديگران را به طفيل آن‌ها و براى آن‌ها و همچون وسيله‌اى براى سرورى آن‌ها آفريده باشد و روزى دهد. • به معناى وحدت و برابرى انسانها در آفرينش و مايه‌هاى انسانى نيز هست. انسانيّت، عنصر واحدى است كه در همۀ افراد و مصاديق اين نوع، به طور برابر، سارى و جارى است. انسانهاى وابسته به طبقات مختلف اجتماعى، بنده و آفريدۀ خدايان گوناگون نيستند تا مايه‌هاى آفرينش 9 آنان نيز متفاوت باشد و در نتيجه، ميان آنان مرزى غيرقابل عبور وجود داشته باشد و يا خداى طبقات بالا، خدائى نيرومندتر و والاتر باشد از خداى طبقات فرودست. همه آفريدۀ يك خدايند، و همه در گوهر اصلى در يك طراز؛ • به معناى يكسانى و برابرى انسانها در امكان تعالى و تكامل نيز هست. چون گوهر و سرشت انسانى در همه يكسان است و اين مايه‌اى است دست‌پرورد حكمت، پس هيچ‌كس نيست كه در ذات و سرشت، از پيمودن صراط مستقيم تعالى و تكامل ناتوان باشد. از اين رو دعوت خدا، دعوتى عام است، ويژۀ كسانى يا ملتى يا طبقه‌اى نيست. آنچه که امروز در آمریکای مستکبر مشاهده می شود همین معنا از توحید است. گمشده بشریت امروز همین قضاوت درباره انسان و انسانیت اوست. 🔰پرده دوم: رؤیای مستضعفان صدها سال است که سیاه پوستان در جای جای کره خاکی به بردگی کشیده می شوند و هیچ کس زبان نمی گشاید! کجاست سازمان ملل؟! کجاست بیانیه حقوق بشر؟! آیا سیاه پوستان انسان نیستند؟! مسئله فقط کشته شدن جورج فلوید نیست؛ مسئله تحقیریست که مستکبران عالم به انسانیت انسان روا میدارند! مسئله رؤیای مستضعفانی است که زیر چکمه شیطنت های نظام سلطه می میرد! مسئله این است که یک حق ساده از انبوهی از انسانها به راحتی دریغ شده و نفس از هیچ کس در نمی آید! مسئله فقط سیاه پوستان آمریکا نیستند! مسئله همه مستضعفانی هستند که فتنه طاغوت چکمه خویش را مستکبرانه بر گردن ایشان نهاده و می فشارد! فرقی نمیکند این گردنکشی مستکبران در افغانستان باشد یا فلسطین، میانمار باشد یا یمن، عراق باشد یا کشمیر...در هر کجای این کره خاکی که باشد محکوم است! مذموم است! سالهاست که سیاه پوستان آمریکا در خود آمریکا عقب نگه داشته شده اند! چه به لحاظ اقتصادی* چه به لحاظ امکان بهداشتی و چه به لحاظ امکانات آموزشی و ... مسئله این است که ساینس امروز سیاه پوستان را نمی بیند! استکبار مستکبران را نمی بیند! یمن را نمی بیند! افغانستان و عراق و سوریه و فلسطین را نمی بیند! خیل مستضعفان را نمی بیند! مسئله این است امپراتوری رسانه ای غرب نمیخواهد مستضعفان را ببیند! مسئله این است که ظلم مستکبران را گزینشی و با سیاست های رقیق سازی فاجعه روایت میکند... مسئله اینهاست. تنها ندای توحید است که پاسخی صدق و حق برای این مسئله تاریخی بشر دارد... 🔰 پرده سوم: انقلاب اسلامی و رؤیای آمریکایی انقلاب اسلامی طغیان و عصیان جنود عقل بر ظلمت مسیطر جنود جهل بود. دستگاه استکبار و نظام سلطه و در راس آن چیزی جز وهم و جهل در برابر بشریت قرار نداده و نمی دهد. انقلاب اسلامی وظیفه دارد رؤیای مستضعفان را در پیش چشم ایشان قرار بدهد تا جنس های تقلبی نظیر رؤیای آمریکایی سالهای سال نفوس انسانی را به بیراهه نکشاند! نخبگان جوان!، حوزوی و دانشگاهی موظفند آنچنان واضح و بلیغ و رسا رؤیای مستضعفان را روایت کنند تا هیچ امکانی برای بزک کردن رؤیای آمریکایی باقی نماند. آن کدامین آینده ایست که مستضعفان قرار است آن را به ارث ببرند؟! آن کدامین رؤیاست که قرار است از مستضعفان جهان دل ربایی کند؟! آن کدامین اراده الهی است که قرار است عطش چند هزار ساله مستضعفان را سیراب کند؟! چقدر خود را در مسیر تبیین این آینده و رؤیا و اراده قرار داده ایم؟! مارتین لوتر کینگ در سخنرانی** به یاد ماندنی خود در سال 1963 که پنج سال بعد از این سخنرانی به یاد ماندنی ترور شد به ما یادآوری می کند که ای موحدان! که ای مریدان مولای یاور مظلومان و مستضعفان به خود آیید! به خود آیید و حقیقت رؤیای مستضعفان را در پیش پای بشریت بگذارید! به خود آیید و آینده ای که صدها سال است که مستضعفان چشم به راه آنند در پیش پای ایشان قرار دهید. سید مصطفی مدرس مورخ 13 خرداد 1399 پ.ن: *در مقاله ذیل میتوانید اختلاف درآمدی بین سفید پوستان و سیاه پوستان آمریکا را مشاهده کنید: 🌐https://opportunityinsights.org/paper/race/
🔴 ** ترجمه متن سخنرانی مارتین لوتر کینگ: از این‌که امروز در تظاهراتی کنار شما هستم که روزی در تاریخ ملت ما به عنوان بزرگ‌ترین رخداد در راستای آزادی به ثبت خواهد رسید، خوشحالم. یکصد سال پیش، یک شهروند بزرگ آمریکایی که ما امروز زیر سایه‌ی نمادین او ایستاده‌ایم، اعلامیه‌ی آزادی بردگان را امضا کرد. این فرمان پربار، همچون فانوس دریایی، امیدی در دل میلیون‌ها برده‌ی سیاهپوست افکند که در آتش بی‌امان بیداد می‌سوختند. سپیده‌ی مسرت‌بخشی بود که پایان شب بلند بردگی‌شان را نوید می‌داد. امروز، یکصد سال از آن روز می‌گذرد، اما هنوز سیاهپوستان آزاد نیستند. پس از یکصد سال، با تاسف باید اذعان کنیم که زندگی سیاهپوستان هنوز هم اسیر بند و زنجیرهای تبعیض و جدایی نژادی است. پس از یکصد سال، در پهنه‌ی بیکران دریای رفاه مادی آمریکا، هنوز سیاهپوستان در جزیره‌ی دورافتاده‌ی فقر به سر می‌برند. پس از یکصد سال، سیاهپوستان در گوشه و کنار جامعه‌ی آمریکا، زار و نزار، خود را تبعیدیانی در کشورشان می‌یابند. ما امروز در اینجا گرد آمده‌ایم تا این اوضاع شرم‌آور را برملا کنیم. به یک معنا، ما در پایتخت کشور گرد آمده‌ایم تا «چک» مواعید خود را وصول کنیم (۱). با نگارش متن مهم قانون اساسی و اعلامیه‌ی استقلال، سازندگان جمهوری ما تعهدنامه‌ای را امضا کردند که هر آمریکایی وارث آن است. این سند تعهد کرده است که حق جدایی‌ناپذیر همه‌ی انسان‌ها- آری، سیاهپوستان و سفیدپوستان هردو- برای زندگی، آزادی و شادمانی تضمین شود. امروز این دیگر عیان است که آمریکا در پیوند با شهروندان رنگین پوستش در انجام این تعهدنامه کوتاهی کرده است و به جای احترام به این پیمان مقدس، به سیاهپوستان «چک» بی‌پشتوانه‌ای داده؛ چکی که با عبارت «موجودی کافی نیست» برگشت خورده است. ما نمی‌توانیم بپذیریم که «بانک عدالت» ورشکسته شده باشد. ما نمی‌توانیم بپذیریم که موجودی خزاین بزرگ «فرصت» در این کشور ناکافی باشد. از این‌رو ما آمده‌ایم تا این چک را نقد کنیم، چکی که با ارایه‌ی آن می‌توانیم صاحب آزادی و امنیت عدالت شویم. ما همچنین به این مکان تقدیس شده آمده‌ایم تا شدت اضطرار موقعیت کنونی را به آمریکا خاطرنشان سازیم. امروز زمان آن نیست که وقت خود را صرف اقدامات تجملی مانند خونسردی یا تزریق داروی مسکن پیشرفت تدریجی کنیم. وقت آن رسیده است که وعده‌های واقعی دموکراسی بدهیم. وقت برخاستن از تاریکی و گودال مهلک جدایی نژادی و گذار به جاده‌ی روشن عدالت نژادی فرا رسیده است. امروز روز رهایی کشور از ریگ‌های روان بی‌عدالتی نژادی و کشاندن آن به زمین استوار برادری است. امروز وقت تحقق بخشیدن به عدالت برای همه‌ی فرزندان خداست. بی‌اعتنایی به موقعیت مضطر کنونی برای کشور مصیبت به همراه خواهد آورد. تابستان سوزان ناخشنودی مشروع سیاهپوستان به پایان نخواهد آمد، مگر اینکه پاییز روحبخش آزادی و برابری جای آن را بگیرد. هزار و نهصد وشصت و سه، پایان نه، بل آغازی است. اگر کشور به روال معمول خود بازگردد، آنهایی که می‌پنداشتند «سیاهپوستان لازم بود عقده‌های خود را خالی کنند و حالا دیگر خرسند شده‌اند»، با ضربت خشنی بیدار خواهند شد. مادامی که حقوق شهروندی سیاهپوستان به آنها داده نشود، آمریکا به آسایش و آرامش دست نخواهد یافت. تا زمانی که آفتاب عدالت برندمد، گردبادهای خیزش همچنان پایه‌های کشورمان را خواهند لرزاند. اما سخنی هست که باید به مردم خودم که در آستانه‌ی گرم ورود به کاخ عدالت ایستاده‌اند، بگویم. در روند به‌دست آوردن جایگاه مشروع خود نباید مرتکب کارهای نادرست شویم. بیایید تشنگیمان را برای آزادی، با نوشیدن جام تلخی و دشمنی رفع نکنیم. ما باید همواره مبارزات خود را در کمال عزت و انضباط به پیش بریم. نگذاریم اعتراض خلاق ما به مرتبه‌ی نازل خشونت‌های جسمانی سقوط کند. همواره تلاش کنیم در بلندی‌های باشکوه، زور بدنی را با توان روحانی پاسخ گوییم. منازعه جویی شگفت انگیز تازه‌ای که جوامع سیاهپوست را فرا گرفته نباید ما را به بی اعتمادی نسبت به تمام مردم سفیدپوست رهنمون شود، زیرا بسیاری از برادران سفیدپوست ما، همانگونه که حضورشان امروز در اینجا شاهد این مدعاست، دریافته‌اند که سرنوشتشان با سرنوشت ما گره خورده است. آنها دریافته‌اند که آزادیشان به گونه پیچیده‌ای با آزادی ما بستگی دارد. ما نمی‌توانیم این راه را به‌تنهایی بپیماییم.
و همچنان‌که در این راه گام برمی‌داریم، باید عهد کنیم که همواره پیش خواهیم رفت. ما نمی‌توانیم به عقب بازگردیم. برخی‌ها، از هواخواهان حقوق مدنی می‌پرسند، «کی راضی خواهید شد؟» ما تا روزی که سیاهپوستان قربانی وحشت غیرقابل بیان بی‌رحمی پلیس‌اند نمی‌توانیم راضی شویم. تا روزی که تن‌های خسته از سفر ما نتوانند بستری در مسافرخانه‌های شاهراه‌ها و هتل‌های شهرها پیدا کنند، نمی‌توانیم راضی باشیم. تا روزی که تحرک اصلی ما فقط از محله‌های اقلیت‌نشین کوچکتر به محله‌های اقلیت‌نشین بزرگتر است نمی‌توانیم راضی باشیم. تا روزی که شخصیت و احترام فرزندان ما بسادگی با تابلوهای «ویژه‌ی سفیدپوستان» زایل می‌شود، نمی‌توانیم راضی باشیم. تا روزی که سیاهپوستان می‌سی سی پی حق رای ندارند و سیاهپوستان نیویورک برآنند که چیزی ندارند که به آن رای دهند، نمی‌توانیم راضی باشیم. نه! نه، ما راضی نیستیم و راضی نخواهیم شد مگر آن‌که عدالت مانند آبشار، و راستکاری چون رودی پرخروش جاری شوند. می دانم که برخی از شما به دلیل مصیبت‌ها و رنج‌های سختی که تحمل کرده‌اید به اینجا آمده‌اید. برخی از شما از سلول‌های تنگ زندان به اینجا آمده‌اید. برخی از شما از جاهایی آمده‌اید که در راه آزادی‌طلبی خود، ناگزیر با توفان‌های آزار و خشونت پلیس روبرو شده‌اید. شما کهنه سربازان رنج‌ها و محنت‌های خلاقانه هستید. با ایمان به کار خود ادامه دهید که رنج و عذاب ناخواسته موجب رستگاری است. به می‌سی سی پی برگردید، به آلاباما برگردید، به کارولینای جنوبی برگردید، به جورجیا برگردید، به لوئیزیانا برگردید، به محله‌های خود در شهرهای شمالی کشور برگردید و مطمئن باشید که این وضعیت می‌تواند دگرگون شود و دگرگون هم خواهد شد. نگذاریم در دره‌ی ناامیدی غوطه‌ور شویم. خطاب من امروز با شماست، دوستان من، اگرچه با دشواری‌های امروز و فردا رودررو هستیم، اما من هنوز هم رویایی دارم. این رویا، رویایی است که ریشه‌های ژرفی در «رویای آمریکا» دارد. رویای من اینست که روزی این کشور به‌پا می‌خیزد و به معنای واقعی اعتقادات خود جان می‌بخشد: «ما این حقیقت را که همه انسان‌ها برابر خلق شده‌اند آشکار و بدیهی می‌دانیم.» رویای من اینست که روزی فرزندان برده‌های پیشین و فرزندان برده‌داران پیشین بر فراز تپه‌های سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست. رویای من اینست که سرانجام روزی ایالتی مانند می‌سی سی پی، ایالتی که در آتش بیدادگری می‌سوزد، در آتش تعدی می‌سوزد، به واحه‌ی آزادی و عدالت بدل خواهد شد. رویای من اینست که چهار فرزند کوچکم روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آنها را نه به سبب رنگ پوست، که با درونمایه‌ی شخصیتشان داوری خواهند کرد. من امروز رویایی دارم! رویای من اینست که روزی در آلاباما، با آن نژادپرستان وحشی‌اش، با فرماندارش که از گاله‌ی دهانش، عدم پذیرش مداخله در قوانین فرومی‌چکد، آری روزی در همین آلاباما، پسرها و دخترهای کوچک سیاهپوست خواهند توانست چون خواهران و برادرانی دست در دست پسرها و دخترهای کوچک سفیدپوست بگذارند. من امروز رویایی دارم! رویای من اینست که سرانجام روزی دره‌ها بالا خواهند آمد و تپه‌ها و کوه‌ها پایین خواهند رفت، ناهمواری‌ها هموار خواهند شد و ناراستی‌ها راست؛ جلال خداوند آشکار خواهد شد و همه ابنای بشر با هم به تماشای آن خواهند نشست. این امید ماست. این باوری است که با خود به جنوب می‌برم. با این باور ما خواهیم توانست از کوه‌های ناامیدی سنگ امید بتراشیم. با این باور خواهیم توانست هیاهوی ناسازگاری کشورمان را به همنوایی زیبایی از برادری بدل کنیم. با این باور خواهیم توانست با هم کار کنیم، با هم دعا کنیم، با هم مبارزه کنیم، با هم به زندان رویم، با هم از آزادی دفاع کنیم، مطمئن از اینکه سرانجام روز آزادی مان فراخواهد رسید. روزی که همه فرزندان خدا خواهند توانست سرود آزادی را با مفهومی نو بخوانند. «ای کشور من، ای سرزمین زیبای آزادی، برای توست که می‌خوانم. سرزمینی که پدران من در آن در گذشتند، سرزمین فخر زائران، بگذار از هر گوشه‌ی کوهساران زنگ آزادی به صدا درآید.» اما اگر قرار است آمریکا به کشوری بزرگ تبدیل شود، این باید به حقیقت بپیوندد. پس بگذارید زنگ آزادی از فراز تپه‌های شگرف نیوهمشایر به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از کوه‌های بلند نیویورک به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از بلندی‌های الگینی پنسیلوانیا به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از فراز قله‌های پر برف کوه‌های راکی کلرادو به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از شیب‌های پرکرشمه کالیفرنیا به صدا درآید. نه تنها اینها؛ بگذارید زنگ آزادی از بلندی‌های «استون جرجیا» به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از کوه «لوکاوت تنسی» به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از هر تپه و خاکریز- از هر کوهسار «می‌سی سی پی» به صدا درآید.
بگذارید زنگ آزادی به صدا درآید. و زمانی که چنین شد، زمانی که گذاشتیم زنگ آزادی به صدا درآید- آنگاه که گذاشتیم زنگ آزادی از هر روستا و هر دهکده، از هر ایالت و هر شهر به صدا درآید، خواهیم توانست رسیدن آن روزی را جلو بیاندازیم که در آن روز همه فرزندان خدا- سیاه و سفید، یهودی و غیریهودی، پروتستان و کاتولیک- خواهند توانست دست در دست هم بگذارند و آن سرود قدسی قدیمی سیاهان را سردهند: «سرانجام ما آزادیم! سرانجام آزادیم! سپاس خداوند متعال را، سرانجام آزادیم!» ***بخشی از سخنرانی او را در کلیپ ذیل ببینید👇👇👇