🗓1403/8/1 #سه_شنبه #نیایش #حوراء ✨پــــروردگـــارا 🌺از آن بالا دستم را گرفته ای و من زمین را می نگرم، یادم بده ایستادن را، تا کنار تو سرم را بالا بگیرم. زمین جای اَمنی نیست، با تو خیالم راحت است که اگر یک روز بندگانت زیر پایم را خالی کردند، هنوز دستانم در دست توست. 💫💫💫 🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra

. #سلام_امام_زمانم #انتظار_ظهور ߊ‌َܠܠّܣُـܩَّ ࡃܥܼـِّـܠܙ ܠࡐ‌َܠࡅِّ࡙ـܭَ ߊ‌ܠܦ̇ــܝ‌َܥܼܢ 🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra

. #صُبح #زندگی #حال_خوش ☀️صبح دیگری دوباره از راه رسید... 🍂بگذار باران شوق بر زندگیت ببارد تا روحت را صفا دهد ، بگذار گلهای عشق در دلت جوانه بزند تا آنها را به دیگران هدیه کنی .💫 ســـــــــــــــــلامـ ☺️ صبـح پــاییـــزتـون بخـــیر 🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra

. 🤲هر روز قرائت #دعای_فرج به نیابت از برادر شهیدمان #ابراهیم_هادی🥀 جهت تعجیل در فرج #امام_عصر ارواحنا فدا 🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra

🥀🥀🥀 🥀بچه ها سنگر گرفتند و به سمت جیپ عراقی شلیک کردند. بعد از لحظاتی به سمت خودروی عراقی حرکت کردیم. یک افسر عراقی و راننده کشته شده بودند و بی سیم چی مجروح روی زمین افتاده بود... یکی از بچه ها اسلحه اش را مسلح کرد و به سمت بی سیم چی رفت. ابراهیم داد زد: می خوای چه کار کنی؟ گفت: هیچی، می خوام راحتش کنم. ابراهیم گفت: رفیق تا وقتی تیراندازی می کردیم دشمن ما بود اما حالا اسیر ماست. بعد هم به سمت بی سیم چی آمد و او را از زمین برداشت. روی کولش گذاشت و حرکت کرد. همه با تعجب به رفتار ابراهیم نگاه می کردیم. یکی گفت: از این جا تا مواضع خودی 13کیلومتر باید توی کوه راه برویم. ابراهیم جواب داد: این بدن قوی رو خدا برای همین روزها گذاشته ... بعد از هفت ساعت کوهپیمایی، به خط مقدم نبرد رسیدیم. در راه ابراهیم با اسیر عراقی حرف می زد... موقع اذان صبح در یک محل مناسب نماز جماعت خواندیم. اسیر عراقی هم با ما نمازش را به جماعت خواند. #رفیق_خوب_حوراء #شهید_گمنام #شهید_ابراهیم_هادی 🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra

🥀🥀🥀 🥀#شهید در قبال خدا گذشت می کند... #مقام_معظم_رهبری #مدیون_شهدایم 🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra

❤️هر وقت از هر جا ناامید شدید بیایید درِ خونه ی ما دست خالی بر نمی گردید ... امضا:شهدا 🥀 .