🥀🥀🥀
رفیقش میگفت:
تو تهران یه بار یه خانمی که
وضع #حجاب خوبی هم نداشت
از عباس آدرس پرسید،
عباس تا وقتی که آدرس رو کامل گفت،
سرش پایین بود،
تا حدی که خانومه صداش در اومد و گفت
بابا یه دقیقه منو نگاه کن ببینم چی میگی!
بعدش من به عباس گفتم:
چرا یه لحظه نگاهش نکردی؟!
اینجور جوابمو داد:
حَظّ و لذتی که تو نگاه نکردن به نامحرم هست،تو بقیه عبادت ها نیست...!
#شهید_عباس_دانشگر
🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🥀🥀
🥀ما نمردیم که حرم جای حرامی بشود...
#شهید_بابک_نوری
#یاد_شهدا #راه_شهدا
🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
دكتر کاتوزیان چه زیبا میگوید:
بـه #زندگی فکر کن…
ولی براي زندگی غصه نخور.
ديدن #حقيقت اسـت،
ولي درست ديدن، فضليت.
.
.
🍂 #نردبان این #جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست.
🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#کارما
🍂نیاز به #انتقام نداریم...
وقتی خالق این #جهان قوانینی دارد.
🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
#داستان
🌾بوعلی سینا در سفر بود.
در هنگام عبور از شهری ،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد. خر سواری هم به آنجا رسید ،از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
✅شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند،چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
✔️خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
✍قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
✍قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است .........؟
✔️روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد....
✍قاضی پرسید : با تو سخن گفت .......؟چه گفت؟
✔️صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند.......
✍قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.
✍قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!
#ابو_علی_سینا جوابی داد که از آن به بعد در زبان پارسی به مثل تبدیل شد:
"#جواب_ابلهان_خاموشی_ست"
🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra