eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
7.7هزار ویدیو
298 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
سلام رفقای شهدا وقتتون بخیر وفات(شهادت) خانم حضرت معصومه رو به ساحت مقدس امام عصر و شما تسلیت عرض
سلام علیکم بعدازظهر گرفته مه آلودتون بخیر به همت شما عزیزان این ختم هم به پایان رسید✌️🍂✌️ ان شاءالله همگی حاجت روابخیر خانم بی بی و شهدا آمین گوی دعاهاتون باشن 🤲🥀✌️🥀🤲
➰🌸➰ رسول خدا (ص) از حضرت جبرئیل (ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت وخاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می‌خندند ومی‌گویند: تا وقتی که جوان بود وبا دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت (پدر و برادر و شوهرش و.. از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند...
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#یڪ‌روایت‌عاشقانہ💍 گاهے پیش مے‌آمد کہ پیش خودم فکر مے‌کردم کاش شرایط طورے چیده نمےشد کہ : محمدحسی
💍 دیپلمم را تـازه گرفتہ بودم کہ آمدند خواستگارے💐 شرط‌ها و معیـارهایمان را گفـتیم اما هر کدام با یڪ محور اصلے شرط اصلےِ من ماندنش در سپآه بود آن هم نہ بصورت مقطعے! او هم شرط کرد کہ باید بہ حضرت امام (ره) اعتقاد داشتہ باشے😇 و مطیع بے چون و چراےِ باشے البتہ این از شرط‌هاےِ خود مـن هم بود . . .💙 روایتے از همسرِ↓ شهید حاج‌حسنِ بهمنے
سلام لینک کانال خدمت شما ☺️✌️☺️ 👇👇👇 https://eitaa.com/Refighe_Shahidam313
🔰 مجموعه لوح خطاب به بسیجیان 🔻 پنج توصیه حاج قاسم خطاب به بسیجیان 📝 بسم الله الرحمن الرحیم 🖋 برادران و عزیزان بسیجیم سلام علیکم خداوند شما را برای خدمت به اسلام حفظ بفرماید. 1️⃣ عزیزانم اولا بزرگترین امانت سپرده شده به ما جمهوری_اسلامی است که امام عارفمان فرمود: حفظ آن از اوجب واجبات است در حفظ این امانت از هر کوششی دریغ نفرمائید. 2️⃣ ثانیا؛ به حلال خداوند و حرام آن توجه خاص خاص بفرمائید. 3️⃣ ثالثا؛ پدر و مادرتان را آنچنان بزرگ بشمارید که شایسته آن باشد که خداوند وائمه معصومین توصیه فرموده‌اند. 4️⃣ رابعا؛ دوستی ورفاقت ارزش بزرگی است اما مهم این است که با چه کسی رفاقت و برای چه راهی می‌کنید. 5️⃣ خامساً؛ نماز_شب نماز شب نماز شب کلید تمام عزت‌هاست. برادرتان قاسم @Refighe_Shahidam313
🌼پنجشنبه‌ ها مسافران بهشتی دلخوشند به یک فاتحه، یک صلوات یک خدا بیامرزدش🌼 همین ها برایشان یک دنیاست در آن دنیا...🌼 🥀شادی روح شهدا رفتگان، پدران و مادران آسمانی، بخوانیم فاتحه و صلوات+وعجل فرجهم @Refighe_Shahidam313
به گفته قرآن ... نماز را به پا دارید و بدانید ، نماز كارخانه قانسان سازی است . 🌷 🌷 دراین‌وقت‌ملکوتی‌اذان‌ب‌یاد‌تمام‌شهد‌اصلوات اذان نزدیک است التماس دعا درلحظات ناب راز و نیاز با معبود ... @Refighe_Shahidam313
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
‌🌷مهدی شناسی ۱۱۹🌷 🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷 🌱در قسمتي از دعاي هر روز ماه رجب عرض ميكنيم: 🌹"
‌🌷مهدی شناسی ۱۲۰🌷 🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷 🌹مُزِيلِ الْهَم🌹(زايل كننده‌ ی غصه) ◀️اين عبارت در ظاهر شبيه به مفرِّج الكرب است اما در كنه و حقيقت آن تفاوتي ميان اين دو نام نهفته است. ◀️ازاله در زبان عرب به معناي برطرف كننده‌ي كامل نجاست است.وجود مقدس حضرت غصه‌ي به جا مانده‌ از آلودگيهاي نفس را به طور كامل از ذهن ما برطرف مي‌كند و طهارتي خاص را جايگزين آن آلودگي‌ها مي‌كند. چنانچه اثري از آلودگي بر جا نمي‌ماند. ◀️ايشان لذت وصال را جايگزين دوره‌ي فراق مي‌كنند. قطعاً شما با خود خواهيد گفت تفاوتي ميان اين دو فراز وجود ندارد. يا به عبارت ادبي اين دو مترادف يكديگرند اما ادعيه و زيارات از لسان معصوم است و ممكن نيست آن بزرگواران عبارتي را به كار برند كه به اصطلاح علم اصول تحصيل حاصل باشد. زيرا اين علم مي‌گويد تحصيل حاصل محال است‌  اين بزرگواران در به كارگيري الفاظ بليغ و فصيح هستند و از هر عبارت معنايي متفاوت با قبل و بعد آن را اراده مي‌كنند. ◀️اين توضيحات از آن رو بود كه بگويیم مفرج الكرب با مزيل الهم تفاوت اساسي و عميقي دارد. در مفرج گفتيم اين كلمه باب تفعيل است و حضرت به تدريج به اين امر دست مي‌زنند توضيحات اين مطلب در قسمت قبل گذشت. ◀️اما در اين عبارت بايد گفت مزيل باب اِفعال است و از معاني باب اِفعال انجام امري به صورت يك دفعه مي‌باشد و تدريج در آن جايي ندارد. ◀️يعني شخص به لطف امام زمان عج الله فرجه تدريجاً از همّ و غصه‌ها رها شده و به يكباره اثر به جا مانده از آن توسط دستان مبارك حضرت از بين مي‌رود و هيچ اثري برجا نمي‌ماند. ◀️به طور مثال اگر ما براي گرفتن حاجتي در محضر ربوبي پافشاري مي‌كنيم اما حضرت حق برطرف كردن را به صلاح ما نمي‌داند وجود مقدس امام زمان با نام مفرج الكرب خويش ظرف وجوديمان را براي پذيرش اين غصه آماده مي‌كند و با نام مُزِيلِ الْهَم پرده‌ها را از چشمان ما كنار مي‌زند تا به يكباره از عاقبت صبر بر اين مصيبت آگاه شويم و خود را تسليم رضاي حق نماييم.
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
23 ربیع الاول روز قم در این روز کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (ع) به #قم تشریف فرما شدند. پدر بز
••💔•• یادته‌ روزی‌که‌آمدی‌قم .. روزی‌که‌پا‌گذاشتی‌هیچکس‌ بدون‌ احترام صدات نمیکرد .. یادته روز اول که آمدی همه با دست گل آمدند پیشوازت ... اما‌ یک روزی خانمی قد خمیده وارد شام شد هیچکس‌با احترام صدایش نمیکرد همه‌با سنگ و حرف های ناسزا آمد پیشوازش... 😔😔💔💔😔😔 چقدر دلم هوای قم را کرده ... هوای‌آن صحن‌و سرایت را ... هوای آن صحن صاحب الزمان را ... کمی نگاهم کن بانو... آخر تو دختر زهرایی... 🍂😭💔😭🍂
🌌 رمان شب 19 هم راز علی 🔺حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ... - اتفاقی افتاده؟ ...😢 رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ... - اینها چیه علی؟ ...😒⁉️ رنگش پرید ... - تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ...😢 - من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟😤 🔷 با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ... - هانیه جان؛ شما خودت رو قاطی این کارها نکن ...☺️ 💢 با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟😤 می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ... 💔 🔺نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...😓 🔷خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین! - عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم...دیگه نمیارمشون خونه...زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد...حسابی لجم گرفته بود... 😤 - من رو به یه پیرمرد فروختی؟ 😒 خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ... - این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ... - خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ⁉️😊 خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ... توی چشم هاش نگاه کردم ... - نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ...😊❣️ @Refighe_Shahidam313
🌠 رمان شب 20 "شکنجه های ساواک" 🔷 سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب، دومین دخترمون هم به دنیا اومد ...👼🏻 این بار هم علی نبود ... اما برعکس دفعه قبل... اصلا علی نیومد ... 🔺 این بار هم گریه می کردم ... اما نه به خاطر بچه ای که دختر بود ... به خاطر علی که هیچ کسی از سرنوشت خبری نداشت ... 🔷 تا یه ماهگی هیچ اسمی روش نگذاشتم ... کارم اشک بود و اشک ...😭 🔸مادر علی ازمون مراقبت می کرد ... من می زدم زیر گریه، اونم پا به پای من گریه می کرد ... زینب بابا هم با دلتنگی ها و بهانه گیری های کودکانه اش روی زخم دلم نمک می پاشید ... 🔸از طرفی، پدرم هیچ سراغی از ما نمی گرفت ... زبانی هم گفته بود از ارث محرومم کرده ... توی اون شرایط، جواب کنکور هم اومد ... تهران، پرستاری قبول شده بودم ... 💢یه سال تمام از علی هیچ خبری نبود ... هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ... همه چیز رو بهم می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ... 😭 🔸 چند بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ... 🔷 روزهای سیاه و سخت ما می گذشت ... پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ... درس می خوندم و خیاطی می کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ... ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ... اول فکر می کردم مثل دفعات قبله اما این بار فرق داشت ... چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ... کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلایی بود که سرم می اومد ... 💢 چند ماه که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود ... ⭕️ اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی اون روز شوم شکل گرفت ... 💢 دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ... 🔺 چشم که باز کردم ... علی جلوی من بود ... 😢 بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود ... @Refighe_Shahidam313
✨به توکل نام اعظمت✨ "بسم الله الرّحمن الرّحیم" 🌅روز خود را با سلام به چهارده معصــوم علیهم السلام شروع کنیم..🌅 بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّحمنِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علی اِبن ابی طالب🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿن بن ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌹ِ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌹َ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ سلام بر تو ای بهتریـ🌺 بندهـ🌹 خــ❤️ــدا ❤️ــمــهــــدی جان منجی عالم بشریت ظهور کن... 🏳 زیارتنامه "شهــــــداء" 🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... یادشهداباصلوات+وعجل‌فرجهم 🍂🌧🍂🌧🍂🌧 🔶رفیق شهیدم🔶 🕊🥀 رفیق شهیدم 🆔 @Refighe_Shahidam313 -┄┅═✼ 🍂🍃🍂 ✼═┅┄-
همه جا پر شده از بوي خدا باز كن پنجره را ، باز كن چشمت را تا كه گل تازه شود قصه زندگي اغاز شود جمعه.تون نيك 🌷🌷🌷🌷🌷 @Refighe_Shahidam313
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
به توکل نام اعظمت بِسمِ اللّهِ الرَحمنِ الرَحیم 🌹 #معرفی_شهید🌹 امروز با معرفی #شهید_احمدرضا_
به توکل نام اعظمت بِسمِ اللّهِ الرَحمنِ الرَحیم 🌹 🌹 امروز با معرفی خدمت بزرگواران هستیم شادی روح شهدا بخصوص شهید عزیز فاتحه+صلوات+وعجل فرجهم ان شاءالله ک این دنیا و آخرت شفیع همه مون باشن🤲 🌺 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌺 ✋نیت کنید و حاجتهاتون رو طلب کنید ... 🔵 حاجت ها رو از شهدا طلب کنید ، مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن هر کسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت ‍ ‍ ‍ 🌺زیارت نامه شهدا 🌺 بسم الله الرّحمن الرّحیم اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ[ اَنْتُم] الَّتى فيها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظيماً، فَيا لَيْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعکم 🤚سلام° و عرض ادب خدمت همراهان رفیق_شهیدم ان شاءالله که رضایت ❤️ـخدا و 🤝ـدستگیری 🌷ـشهدا شامل حال همه ما باشه در دنیا و آخرت 🕊🌸 رفیق شهیدم 🆔 @Refighe_Shahidam313 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
نام : حسین نام خانوادگی: هریری تاریخ تولد : 1368/08/03 محل تولد : مشهد تاریخ شهادت : 1395/08/22 محل شهادت : حلب - سوریه وضعیت تاهل : متاهل محل مزار شهید : مشهد - بهشت رضا (ع) @Refighe_Shahidam313
اردیبهشت ۱۳۶۵ کودکی پا به عرصه وجود گذاشت که نامش را حسین نامیدند و در شناسنامه‌اش « _امیدواری » نقش بست. در سن 8 سالگی به میدان معلم یافت‌آباد نقل مکان کردند و حسین عضو مسجد علی ابن موسی الرضا(ع) شدند و مدتی هم در کانون قرآن مسجد مشغول فعالیت شد. حسین در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمد و ۱۱ خواهر و برادر داشت. آخرین پسر این خانواده بود و گوش به فرمان پدر و مادر، آنها را احترام می‌کرد. قرآن‌خوان بود و هر روز مسجد می‌رفت و در کلاس‌های قرآن شرکت و قرآن تلاوت می‌کرد. دوران کودکی حسین در محله (ع) گذشت. از همان کودکی فعالیت‌های مسجد و امامزاده شرکت می‌کرد و به یاد دارم روز از صبح اول وقت که دسته‌های مختلف عزاداری به امامزاده می‌آمدند برای آنها اسفند دود می‌کرد و از عزاداران پذیرایی می‌کرد. حسین از همان دوران، تلاوت قرآن را شروع کرد و در مسجد محل قرآن می‌خواند. وی جوانی ساده، سر به زیر و مطیع بود و هرگاه کاری از او می‌خواستیم فوراً اطاعت می‌کرد. پس از کسب دیپلم علوم انسانی در سال 1385به خدمت سربازی رفت. در طول 2سال سربازی دو مرتبه سرباز نمونه معرفی شد. پس از پایان سربازی مشغول به کار شدند. در سال 1394 متوجه شدند به نیرو اعزام می‌کنند و برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد. در آخرین محرم زندگیش هم خادم زهرا(س) در شدند. @Refighe_Shahidam313
زیبایی چهره باعث شده بود در به « » معروف شود. حسین یک ایرانی ساکن بود که بنا به دلایلی از طریق لشکرفاطمیون به سوریه اعزام شد و در 20 آبان ماه 1395 در سن 27 سالگی به خیل پیوست. او که به تازگی نامزد کرده بود،دوست نداشت ازدواجش مانعی برای دفاع از حریم اهل بیت شود. بنابراین با همسرش شرط کرد همچنان رزمنده مدافع حرم باشد و مدتی پس از نامزدی به سوریه رفت و قدم به حجله گذاشت. @Refighe_Shahidam313
حسین به عنوان در فعالیت داشت. دقیقاً بعد از شهادت او تعدادی از همرزمانش اعلام می‌کنند « ». یکی از همرزمان شهید تعریف کرد: دشمن در قسمتی از عقب‌نشینی کرده بود. حسین با دو نفر دیگر از دوستانش از جمله و برای پاکسازی به آن قسمت منطقه حلب می‌روند. سه تا در یک خانه بوده که می‌خواستند خنثی کنند. حسین فکر می‌کند این تله‌ها جدا از یکدیگر کار شده‌اند، اصلی را خنثی می‌کند. در صورتی که تله‌های دیگر به صورت مخفی در خانه کار شده بودند. آنها منفجر می‌شوند. اول حسین به شهادت می‌رسد که در حال کردن تله انفجاری بود و در کنار او هم شهید بشیری و شهید جهانی نیز به شهادت می‌رسند. آن همرزم چهارمی که در این عملیات بوده قبلش به خواست شهید بشیری رفته بود تا ماشین را بیاورد، اما هنوز چند قدمی بیشتر از خانه دور نمی‌شود که تله‌ها منفجر می‌شوند و حسین و دو همرزمش به می‌رسند... @Refighe_Shahidam313
بخشهایی از شهید حسین هریری بسم رب الشهداوالصدیقین اینجانب حسین هریری فرزندعباس در صحت و سلامت کامل عقل و روح وجسم،اهدافم رااز رفتن به کشور سوریه ومبارزه در آنجا،میگویم: می روم تا خودت میدانی که چقدر دوستت دارم وبهترین و شیرین ترین لحظات را درکنارهم سپری کرده ایم وجدایی بسیار سخت است اما عشقی فراتر از هرعشق دیگری،در قلب هردوی ما وجود دارد که آن، عشق به بانوی دوعالم سلام الله علیها است و باید برای این فراتر،از وابستگی ها و عشق های دیگر،گذشت. میدانی که چقدردوست دارم که عاقبت باشهادت از این دنیا بروم. و من جز از خداند مرگ دیگری را نمیخواهم. اما نمیگویم که دعاکنید بروم وشهید شوم... آرزویم شهادت است اماهدفم از رفتن،فقط و فقط دفاع از جان سلام الله علیها است. مگر عمریست که در روضه هاو عزاداری های اهل بیت (ع) دم نمیزنیم که، ما اهل نیستیم علی تنها بماند،پس بایدتنها شعار ندادبلکه عمل هم باید کرد. الان زمان عمل فرا رسیده است. من نمیتوانم آن روزی را ببینم که ما باشیم،نسل بعداز ما هم باشد اما اثری از حریم اهل بیت ع نباشد. آنوقت نسل های بعد از ماهم،مارا مثل مردم کوفه مورد لعن قرار میدهندو میگویند،شماها بودید،جوان بودید،توانایی و آگاهی اش را داشتید و گذاشتید تا به حرم حضرت زینب سلام الله علیها جسارت بشه...؟! آنوقت چه جوابی باید به آنها بدهیم؟؟ نه،من نمیتوانم چنین روزی را ببینم،حداقل اگر میخواهدروزی برسدکه نسل های ماباشند و خدایی ناکرده،حرم نباشد، پس ماهم، نباشیم... @Refighe_Shahidam313