#زندگی_نامه
او #فعّال و پر جنب و جوش بود.
و از همان كودكى در بازيها، به #راستگويى و #صداقت خيلى حسّاس بود و دروغ گفتن باعث ناراحتى اش مى شد.
در اواخر سال 1356 زمزمه هاى #انقلاب در #كشور بلند شد و چون برادر بزرگ مسعود از زمان دبيرستان عليه رژيم مبارزه مى كرد، آمادگى بيشترى براى پذيرفتن حكومت اسلامى در خود داشت و با اوّلين پيام امام(ره) و #روحانيّت، فعّاليّت خود را در مدرسه آغاز كرد كه آشنايى مسعود با انقلاب قبل از پيروزى و قبل از اينكه نهضت علنى شود، از طريق برادرشان شروع شد.
در #جلسات و #مراسم_مذهبى_سياسى كه قبل از پيروزى به صورت مخفيانه انجام مى شد، شركت داشت و از انجام دادن هيچ كوششى براى استقرار #نظام_جمهورى_اسلامى و سركوبى عُمّال رژيم شاه دريغ نداشت. در درگيريهاى ميان #عمّال_شاه و #حزب _اللّه از جمله: مراسم سخنرانى، تحصّن در دانشگاه، كمك به #مجروحان در #بيمارستان امام رضا(ع) و #راهپيمايى و درگيرى چهار راه #شهدا شركت داشت.
با علنى شدن انقلاب، همگام با ساير آحاد ملّت #حزب_اللّه در #تظاهرات شركت مى كرد. مسعود به خاطر خوش خط بودن، پيامها و اعلاميه هاى امام(ره) را مى نوشت و #توزيع می كرد و نيز بر روى ديوارها #شعار نويسى مى كرد. او نيمه هاى شب به پشت بام مى رفت و نداى اللّه اكبر سر مى داد.
تحوّل روحى او از سال 1357 شروع شد.
در چندين #مسجد و #پايگاه در بخش فرهنگى و واحد پرسنلى فعّاليّت داشت؛ از جمله عضو #بسيج_پايگاه_مسجد_توفيق و #مسجد_سجاد(ع) و #مسجد_جواد_الائمه(ع) بود.
در كشيكهاى شبانه شركت مى جست و در فعاليتهاى فرهنگى - تبليغى به خاطر مهارت در #خطّاطى و #نقّاشى فعّاليّت گسترده اى داشت. در انجمن اسلامى دبيرستان شهيد حكمت فعّاليّت داشت و از پايه گذاران انجمن و عضو فعّال بسيج بود.
تا اينكه سال آخر دبيرستان را تمام كرد و در سال 1358 ديپلمش را گرفت.
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4