eitaa logo
#ما_ملت_شهادتیم #کانال_رسمی_حسن_جوانشیر #سواد رسانه_جنگ_شناختی _کتاب_خوانی_صوتی
103 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
15.7هزار ویدیو
1.5هزار فایل
«افسران جنگ نرم» به وسط میدان بیایند و از ظرفیت فضای مجازی برای امید آفرینی، توصیه به حق و بصیرت آفرینی استفاده کنند."سال سرمایه‌گذاری برای تولید" راه ارتباطی با ادمین کانال: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Email:hassanjavanshir34147@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاهی کوتاه به زندگی شهید بنسبردی 🔹شهید علی بنسبردی در انجام فرائض دینی به ویژه نماز و روزه و شرکت در مجالس مذهبی و محافل دینی کوشا بود. به حضرت امام و انقلاب اسلامی بسیار علاقه‎مند بود و دیگران را هم به حمایت از امام و انقلاب دعوت می‌کرد. 🔹وی بعد از انقلاب اسلامی از طریق ارتش جمهوری اسلامی ایران به خدمت مقدس سربازی رفت و در منطقه کردستان در لشکر ۲۸ سنندج انجام وظیفه نمود. پس از دوران خدمت سربازی به عضویت بسیج درآمد و دوباره به مناطق جنگی شتافت. 🔹شهید بسنبردی در تاریخ ۱۳۶۲/۱۱/۲۷ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به‌عنوان عضو رسمی سپاه عازم جبهه‌های نبرد گردید. وی فرمانده دسته گردان سیف الله از لشکر ۵ نصر بود. 🔹علی در سال ۱۳۶۳ ازدواج نمود و محل زندگی خود و خانواده‌اش را از روستای جراحی به شهر سبزوار منتقل کرد.
نگاهی کوتاه به زندگی شهید بنسبردی 🔹شهید علی بنسبردی در انجام فرائض دینی به ویژه نماز و روزه و شرکت در مجالس مذهبی و محافل دینی کوشا بود. به حضرت امام و انقلاب اسلامی بسیار علاقه‎مند بود و دیگران را هم به حمایت از امام و انقلاب دعوت می‌کرد. 🔹وی بعد از انقلاب اسلامی از طریق ارتش جمهوری اسلامی ایران به خدمت مقدس سربازی رفت و در منطقه کردستان در لشکر ۲۸ سنندج انجام وظیفه نمود. پس از دوران خدمت سربازی به عضویت بسیج درآمد و دوباره به مناطق جنگی شتافت. 🔹شهید بسنبردی در تاریخ ۱۳۶۲/۱۱/۲۷ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به‌عنوان عضو رسمی سپاه عازم جبهه‌های نبرد گردید. وی فرمانده دسته گردان سیف الله از لشکر ۵ نصر بود. 🔹علی در سال ۱۳۶۳ ازدواج نمود و محل زندگی خود و خانواده‌اش را از روستای جراحی به شهر سبزوار منتقل کرد.
📷جاویدالاثر در جبهه‌های نبرد؛ فرمانده‌ای که ناپدید شد اما همیشه زنده ماند 🔹شهید علی فرامرزی در خانواده‌ای کشاورز در محیطی آرام و سرشار از مهر و محبت رشد یافت. از دوران کودکی علاقه زیادی به فراگیری معارف اسلامی و قرآنی داشت. نام او برگرفته از پدربزرگ شهیدش بود که توسط ساواک به شهادت رسیده بود، تا راه او را ادامه دهد. 🔹علی دوران تحصیل را با موفقیت طی کرد و برای ادامه تحصیل به مشهد مقدس رفت. در اوج انقلاب اسلامی، به جمع انقلابیون پیوست و در فعالیت‌های انقلابی از جمله تظاهرات و پخش اعلامیه شرکت کرد. 🔹پس از پیروزی انقلاب، علی به زادگاهش برگشت و با دیدن تصویر شاه در خانه، آن را پاره کرد و عکس امام خمینی را جایگزین نمود. سپس برای دفاع از میهن در جبهه‌های جنگ تحمیلی شرکت کرد و در دی‌ماه ۱۳۵۹ در منطقه اندیمشک مفقودالاثر شد. از آن زمان تاکنون اثری از پیکر مطهرش به دست نیامده است.
📷با لب تشنه در غربت؛ حکایت پرواز مردی از جنس تکلیف 🔹شهید ستوان دوم مرتضی زرهرن با راهنمایی خواهرش در سال ۱۳۷۸ وارد دانشگاه افسری امام علی (ع) شد و پس از چهار سال تحصیل در رشته مهندسی و دانش استحکامات، با گذراندن دوره تکاوری، به عنوان یکی از نیروهای زبده ارتش در تیپ ۲۵۸ تکاور ذوالفقار شاهرود مشغول به خدمت شد. 🔹او با فرماندهی پست مهندسی این تیپ، خدمات ارزنده‌ای در حوزه مهندسی رزمی، ساخت‌وساز پادگانی، تحقیقات صنعتی و جهاد خودکفایی ارائه داد. به دلیل تخصص در پاکسازی میادین مین، حدود دو سال را در مناطق مرزی ایران و عراق صرف خنثی‌سازی مین‌های به‌جا مانده از دوران دفاع مقدس کرد. 🔹همرزم او، علی‌اکبر وحدانی، از لحظات پایانی زندگی این شهید چنین روایت می‌کند: «حدود ۱۲ ساعت در منطقه جنوب حلب، بدون آب و در میانه درگیری ماندیم. مرتضی تشنه بود، اما وقتی گفتم برویم آب بگیریم، گفت زمانش نیست؛ باید دفاع کنیم. لحظاتی بعد همراه با جمعی از همرزمان به سوی پایگاه ۲ که در محاصره بود حرکت کردیم، و او دیگر برنگشت... انگار تقدیرش این بود که با لب تشنه، همانند مولایش حسین (ع)، به معراج برسد.»
📷شهید جواد کوهساری؛ مدافع حرم و مربی تخریب‌چی با آرزوی شهادت 🔹شهید جواد کوهساری مربی تخریب‌چی و از رزمندگان زبده‌ای بود که در تمامی فنون جنگی آموزش دیده بود. او در مأموریت خود در عراق، با وجود بارش گلوله‌ها، به خنثی‌سازی مین‌ها می‌پرداخت تا مسیر عبور نیروها را باز کند. 🔹جواد کوهساری همیشه با جمله‌ای خاص از اطرافیان می‌خواست برای شهادتش دعا کنند و می‌گفت: «دعا کنید بروم روی مین و شهید شوم.» این آرزو را با لبخند تکرار می‌کرد و با امید به میدان بازمی‌گشت. حتی در شب شهادت امیرالمؤمنین(ع)، در مراسم نذری هیئت، از دوستانش خواست برای تحقق آرزوی شهادتش دعا کنند. 🔹پدر شهید کوهساری نیز با اشاره به ارادت ویژه فرزندش به حضرت امام رضا(ع) گفت: «جواد خادم افتخاری آستان قدس بود. او در کنار صاحب نامش، در نزدیکی حرم امام جواد(ع) در فلوجه به شهادت رسید.» وی افزود: «روی هیچ‌یک از مزارهای شهدا، عبارت "ثارالله" درج نشده، اما بر مزار پسرم نوشته‌اند: "مدافع حرم ثارالله". فرزندم نخستین شهید مدافع حرم از مشهد در عراق بود.»
🔸از زمین‌های کشاورزی تا میدان نبرد با داعش؛ روایت زندگی و شهادت بسیجی مدافع حرم، رضا دامرودی 🔹شهید رضا دامرودی اهل روستای دامرود و ورزشکاری فعال در رشته‌های فوتبال، فوتسال و پینگ‌پنگ بود که از نوجوانی به بسیج پیوست و شیفته امام حسین(ع) و مراسم‌های مذهبی روستا شد. در ۱۷ سالگی وارد دانشگاه دولتی نیشابور در رشته کشاورزی گیاهان دارویی شد و پس از پایان مقطع کارشناسی، با اخلاق نیک و پشتکار بالا زندگی مشترکش را آغاز کرد. 🔹رضا دامرودی در خدمت سربازی به عنوان سرباز نمونه شهرستان جاجرم معرفی شد و پس از پایان خدمت، به نیروی انتظامی سبزوار پیوست. رضا با علاقه‌ای عمیق به اهل بیت، همزمان با فعالیت‌های فرهنگی و کار در تاکسی تلفنی، مربی نظامی بسیج بود و برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عضو گردان امام حسین(ع) سبزوار شد. 🔹این شهید مدافع حرم با راه‌اندازی کلینیک گیاه‌پزشکی‌اش در روداب به موفقیت‌های شغلی رسید، اما عشق به شهادت و دفاع از حرم، آرامش را از او گرفت. اشک‌هایش برای اجازه رفتن به سوریه، سرانجام نتیجه داد. در مهر ۱۳۹۴، دل از دختر خردسالش، همسر، پدر و مادر برید و به‌سوی جبهه مقاومت رفت، جایی که زندگی‌اش به اوج معنویت رسید.
📷جانبازی برای خدا؛ روایتی از ایثار خاموش شهید عبدالحکیم صنعتی رودکی 🔹شهید عبدالحکیم صنعتی رودکی، از نیروهای داوطلب بسیجی و کارمند دولت در خواف، با انگیزه‌ای خالصانه و تنها برای رضای خداوند، راهی جبهه‌های دفاع مقدس شد و هرگز از امتیازات جانبازی بهره‌مند نگردید. 🔹عبدالحکیم صنعتی در سال‌های ابتدایی جنگ تحمیلی، در حالی که فرزندانش هنوز دانش‌آموز بودند، به‌عنوان نیروی داوطلب از طریق سپاه پاسداران به مناطق عملیاتی اعزام شد. در یکی از حملات دشمن، از ناحیه سر، قفسه سینه، کتف و پهلوی چپ مجروح شد و سال‌ها با درد و ناراحتی ناشی از ترکش و موج انفجار به زندگی ادامه داد. 🔹این شهید والامقام پس از پایان مأموریت‌های رزمی، به خدمت خود در نهادهای شهری و سپس در اداره آب و فاضلاب خواف ادامه داد. با وجود دردهای مزمن، هرگز برای دریافت مزایای جانبازی به بنیاد مستضعفان و جانبازان مراجعه نکرد و همواره می‌گفت: "من داوطلبانه برای خدا رفته‌ام؛ دستمزد من را خداوند می‌دهد." 🔹او که در نهایت به‌عنوان جانباز ۲۵ درصد شناخته شد و در تمام این سال‌ها، همسر فداکار او همچون کوهی استوار، سرپرستی ۱۱ فرزند را با شرافتمندی و تلاش بی‌وقفه بر عهده گرفت و با قالیبافی و فروش قالیچه‌های دستباف، زندگی خانواده را اداره کرد.
📷حضور در جنگ‌های نامنظم در کنار شهید چمران 🔹شهید عبدالله رمضانی از معدود رزمندگانی بود که در جنگ‌های نامنظم حضور فعال داشت و مستقیماً با شهید مصطفی چمران همکاری می‌کرد؛ این بخش از زندگی‌اش بسیار منحصر به‌فرد و ارزشمند است. 🔹شهید رمضانی در طول جنگ بارها در عملیات‌های مختلف مجروح شد، اما هر بار با وجود جراحات، دوباره به میدان نبرد بازگشت؛ این ایثار و پایداری از ویژگی‌های برجسته او بود. شدت مجروحیت‌هایش به حدی بود که درصد بالای جانبازی به او تعلق گرفت؛ سوختگی شدید اعضای بدن، سال‌ها او را درگیر درد و رنج کرده بود. 🔹این شهید والامقام در سال‌های پایانی عمر، بیماری و عفونت ناشی از همان جراحات دوران دفاع مقدس به تمام بدن او سرایت کرده بود؛ اما تا لحظه آخر صبوری و مقاومتش ادامه داشت. سرانجام در سن ۵۶ سالگی و پس از سال‌ها رنج بی‌وقفه، سرانجام به شهادت رسید؛ شهادتش نه فقط پایان زندگی‌اش، بلکه نقطه عروج یک مسیر پرفراز و نشیب بود. 🔹تشییع جنازه‎اش در شرایطی که شهر مشهد با بحران کرونا دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد، مراسم عمومی برگزار نشد؛ اما او با احترام و سکوت، کنار یاران شهیدش به خاک سپرده شد.
📷شهیدی که هم پزشک جبهه بود و هم شکارچی تانک 🔹شهید علیرضا ملازاده یزدانی از رزمندگان و شهدای شاخص دوران دفاع مقدس، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحصیلاتش را ادامه داد و موفق به اخذ دیپلم شد. 🔹شهید ملازاده در سال ۱۳۵۹ به عنوان پاسدار مشمول به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و به منطقه سرخس اعزام شد، جایی که در چندین عملیات علیه اشرار مشارکت داشت. 🔹علیرضا سپس در آموزشکده شهید بهشتی مشهد دوره پزشکیاری را با رتبه عالی به پایان رساند و راهی جبهه‌های جنگ شد. وی ضمن انجام وظایف پزشکیاری گردان، مسئول پست امداد نیروی رزمی نیز بود و در تیپ جوادالائمه (ع) مسئولیت بهداری را بر عهده داشت. 🔹اما این همه ماجرا نبود. شهید یزدانی علاوه بر خدمات پزشکی، در عملیات‌ها به‌عنوان یک رزمنده خط‌شکن و شکارچی تانک نیز شناخته می‌شد
📷عکس شهادت را برای دخترش فرستاد، بی‌آنکه بداند آخرین تصویر پدر خواهد بود 🔹شهید حسن براتی از نیروهای بسیجی پایگاه مالک اشتر، از همان سال‌های نوجوانی دل در گرو خدمت به مردم و دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی داشت. 🔹این شهید والا مقام در خانواده‌ای مذهبی پرورش یافته بود و همواره از پدر خود می‌خواست تا برای رسیدنش به مقام شهادت دعا کند؛ خواسته‌ای که با توجه به شغل آزاد و ظاهر معمول زندگی‌اش، برای پدر کمی بعید به نظر می‌رسید. 🔹ثمره زندگی مشترک حسن، دختری است که در آستانه یازدهمین سال زندگی‌اش قرار داشت. چند روز پیش از حادثه، حسن تصویری از خود در لباس بسیجی برای دخترش فرستاد؛ تصویری که بعدها به عکس یادبود پدرش تبدیل شد. 🔹در شامگاه بیست و دوم مهرماه ۱۴۰۱، همزمان با فراخوان اغتشاشات از سوی شبکه‌های معاند خارجی و اجرای آن توسط عناصر مزدور داخلی برای ایجاد ناامنی و ضربه به وحدت ملی، حسن براتی در حال گشت‌زنی در محدوده استانداری خراسان رضوی بود. 🔹او در حین انجام مأموریت، به خودرویی با پلاک غیر بومی مشکوک شد و برای بررسی و ارائه تذکر به سمت آن رفت. اما ناگهان از سوی سرنشینان آن خودرو که مسلح و مجهز به مهمات جنگی بودند، هدف شلیک مستقیم گلوله قرار گرفت و به شدت مجروح شد. 🔹حسن براتی، بسیجی فداکاری بود که همواره دغدغه‌اش حفظ امنیت و آرامش مردم بود و در همین مسیر نیز تا پای جان ایستادگی کرد.
📷شهید مهدی فرودی؛ مبارز انقلابی و رزمنده خط مقدم 🔹شهید مهدی فرودی از نوجوانی مبارز رژیم پهلوی بود و از سال ۱۳۵۱ تا پیروزی انقلاب با فعالیت‌های مستمر و سه بار زندان و شکنجه از سوی ساواک، مقاومت کرد. 🔹این شهید والامقام پس از آزادی، گروه انقلابی «ستاره اسلام» را در مشهد تأسیس کرد که در تظاهرات بزرگی مانند تظاهرات زنان مشهدی ۱۳۵۶ نقش داشت. 🔹پس از انقلاب، مدتی به عنوان نماینده نخست‌وزیری در هندوستان و نویسنده رادیو فعالیت کرد، اما روحیه جهادی‌اش او را به جبهه‌های جنگ کشاند. 🔹شهید فرودی در آغاز سال ۱۳۶۵، با برنامه‌ریزی برای خودسازی، آماده خدمت بیشتر شد. با وجود قرعه حج، به دلیل نیاز جبهه‌ها بازگشت و در عملیات کربلای ۴ در دی‌ماه ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
📷دعای شهید آراسته مستجاب شد؛ بی‌غسل و کفن به دیدار معبود رفت 🔹سید هاشم آراسته از نوجوانی دغدغه دین و هدایت داشت. خواهرش بی‌بی فاطمه آراسته نقل می‌کند: «او می‌گفت برای بچه‌های هیأت شربت یا شله‌زرد درست کن تا بین آن‌ها پخش کنم؛ شاید دلگرم شوند و سال‌های بعد هم در هیأت بمانند. البته اگر همسرت راضی بود!» 🔹سید هاشم با مهربانی و تدبیر، مثل یک واعظ دلسوز، ابتدا با جوانان رفاقت می‌کرد، بعد آرام و بدون تنش، نقاط ضعفشان را یادآوری می‌نمود. حتی برای نجات افراد ناباب، با آن‌ها رفت‌وآمد می‌کرد تا آرام‌آرام به راه راست هدایتشان کند. 🔹 این شهید والا مقام تحصیلاتش را تا کلاس دوم راهنمایی ادامه داد و پس از آن به نقاشی مشغول شد. اما در کنار کار، در دل رزمندگان نور می‌پاشید؛ ختم هزار صلوات می‌گرفت، جلسه قرآن برگزار می‌کرد، و هر شب پس از نماز مغرب و عشا با بچه‌ها هفت سوره می‌خواند. در دل منطقه، برای خود قبری حفر کرده بود تا در آن‌جا با خدای خود راز و نیاز کند. همیشه ذکر می‌گفت و هرگز از حال عبادت جدا نمی‌شد. حتی با برخی رزمندگان، عقد اخوت بسته بود. 🔹 برادرش، سید جواد آراسته، از دعای همیشگی او چنین روایت می‌کند: «خدایا مرا از شهدای بی‌غسل و کفن قرار بده.» دعایی که همان‌طور که می‌خواست، مستجاب شد. پیکرش با همان لباس سبز سپاه و شال‌گردن خونینش دفن شد؛ بی‌غسل، بی‌کفن، اما با عظمتی که هنوز در دل‌ها زنده است.