eitaa logo
روایت عشق🖤
986 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
159 فایل
﷽ 🔸تبادلツ👇🏻 تبادل باهر تعداد عضوی انجام میشه مهم محتواست😊 ❤️ @Azii0_0zii شما مهمان شهدا هستید😍😊 🌺کپی به شرط صلوات برای ظهور اقا و دعا برای شهادت خادمین کانال😊🌹 🌺لفت به شرط صلوات برای سلامتی آقا eitaa.com @Revayateeshg
مشاهده در ایتا
دانلود
پسرانش‌، همه‌ی زندگی‌اش بود و اینگونه شد که «زن» «زندگی»اش را داد؛ تا ما «آزادی» داشته باشیم ... 🌺 @Revayateeshg
شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم 🌷✨ @Revayateeshg
بساط‌شرارت‌بدون‌شک‌جمع‌خواهدشد وملت‌ایران‌بانیروی‌بیشتروروحیه‌تازه‌تر حرکت‌درمیدان‌پیشرفت‌کشوررا‌ادامه خواهدداد ...!🇮🇷 ❤️ 💚 @Revayateeshg
روایت عشق🖤
بساط‌شرارت‌بدون‌شک‌جمع‌خواهدشد وملت‌ایران‌بانیروی‌بیشتروروحیه‌تازه‌تر حرکت‌درمیدان‌پیشرفت‌کشوررا‌اد
هَمیشه دِلش میخواست به دیدنِ امام خامِنه‌اے برَود. هیچ‌وَقت فِکرش رو نِمی‌کَرد که روزی امام خامِنه‌اے به دیدنِ او بِرود. @Revayateeshg ╰─🕊──🌷──🕊─╯
🌸ماجرای وام گرفتن شهید حسین ولایتی فر در سن۱۷ سالگی به عنوان مسئول جلسات قرآن فعالیت می‌کرد. مدتی از حضورش در جلسات گذشته بود که می‌خواست بچه‌های جلسات را برای اردوی زیارتی مشهد و قم ببرد که به علت مشکل مالی دوستان بزرگتر پیشنهاد می‌دهند که به صلاح نیست اردو برگزار شود. حسین هم می‌گوید: «من شخصاً پیگیر کمک مالی و خیر می‌شوم.» از آن ماجرا می‌گذرد و اردو برگزار می‌شود. بعدها دوستان متوجه شده بودند که حسین برای برگذاری اردو وام گرفته بود و تا سال‌ها هنوز درگیر پرداخت قسط وام بود.🌿 ایشان در ۲۰ سالگی جذب سپاه شد. دوره‌های تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دوره‌های ابتدایی اهواز بود.🌼 @Revayateeshg
خواهࢪعزیزم؛ هرگاہ‌خواستےازحجاب‌خارج‌شوے‌و‌‌لباس، اجنبےرابپوشےبہ‌یادآورڪہ‌اشڪ‌امام‌زمانت، راجارے‌میڪنے،بہ‌خون‌پاڪے‌ڪہ‌ریختہ، شدبراےحفظ‌این‌وصیت‌خیانت‌میڪنے:)! 🧡 💚 ♥️ @Revayateeshg
ازش‌پرسیدن‌سختت‌نیست‌ بچہ‌ڪوچیک‌ول‌مےڪنےمیرےسوریہ؟! گفت: خودمو‌،زنم‌،بچہ‌ام‌،همہ‌هفت‌جد‌آبادم فداےیڪ‌ڪاشےحرم‌حضرت‌زینب(س) 🌱 🌸 ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ @Revayateeshg
تا چشم کار می کند.... جای تو خالیست💔 @Revayateeshg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
202030_2026973628.mp3
2.75M
☀️🌈 ❤️🌷 🦋 🤲🏻🍃 🌼بسم الله الرحمن الرحيم🌼 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ. @Revayateeshg
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم. @Revayateeshg
سختی‌ها را تحمل کنید، ان‌شاءالله انقلاب با نهایت اقتدار و توان به انقلاب جهانی صاحب‌ الزمان عجل‌ الله اتصال پیدا می‌کند؛ تحقق این آرزو دور نیست.🌸 ‌ @Revayateeshg
سر قبر نشسته بودم باران مے آمد. روۍ سنگ قبر نوشته بود : شهید مصطفۍ احمدۍ روشن از خواب پریدم. مصطفی ازم خواستگارۍ کرده بود، ولۍ هنوز عقد نکرده بودیم. بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم. زد به خنده و شوخے گفت : بادمجون بم آفت نداره ولۍ یه بار خیلے جدۍ پاپے اش شدم که : کے شهید مے شۍ مصطفۍ؟ مکث نکرد،گفت : سے سالگۍ باران مے بارید شبے که خاکش می کردیم... راوی: همسر شهید @Revayateeshg
چــــــــــــــــــــادر: یعنی آنچه پشت در،بر سر زهرا سوخت ولی از سر زهرا نیفتاد 🌱 ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ @Revayateeshg
عاشقے دردسرے بود، نمے دانستیم! حاصلش خون جگرے بود، نمے دانستیم! پَر گرفتیم ولے باز به دام افتادیم! شرط بے بال و پرے بود، نمے دانستیم! @Revayateeshg ╰─┅─🍃🌼🍃─┅─╯
حمید خیلے دیر ڪرد. قبلا هم براے بیرون بردن زبالھ چند بارے دیر کرده بود.اما این بار تاخیرش خیلے زیاد شدھ بود. وقتے برگشت پرسیدم: حمید آشغالا رو مےبرے مرڪز بازیافت سرخیابون این همہ دیر میاے؟🤔 گفت: راستش یھ فقیرے معمولا سر کوچھ هست. هربار ازڪنارش رد میشم سعے میڪنم بھش ڪمک ڪنم.😍 امشب‌ پول همرام نبود خجالت ڪشیدم ببینمشو نتونم ڪمک ڪنم.کل کوچھ رو دور زدم تا از یھ سمت دیگھ برگردم خونھ ڪہ شرمندھ نشم.😔 راوی: همسرشهید °•●♡🦋♡●•° @Revayateeshg
مےگفتـــــ : منݩ یڪ چیزے فهمیده ام! خـــــدا شـــــ‌هادتـــــ را همیشھ بھ آدم هایےداده ڪه در ڪار، سختڪوش بوده اند ... ╭─┅──✨🌷✨──┅─╮ @Revayateeshg ╰─┅──✨🌷✨──┅─╯
پس از آن که به تنهایی یک تپه را که یک گردان از پس آزاد سازی آن برنیامده بود، تصرف کرد از جانب شهید سردار حاج‌حسین خرازی به «گردان تک نفره» معروف شد. تک‌تیرانداز افسانه‌ای دفاع‌مقدس 🌷 🌱 🌼 @Revayateeshg
‌ نام: _ نام خانوادگی: _ نام پدر: _ تاریخ تولد:_ تاریخ شهادت: _ تو این همه نداری و گویی همه چیز داری، ما این همه داریم‌ و گویی هیچ نداریم... ‌‌ ‌ ‌ شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم 🌸 @Revayateeshg
🌹 🧡 🌸 بسم‌الله....🌼 اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا🤲🏻🌺 @Revayateeshg
🔹شما باید بدانید که شهدا بالای سر شما هستند 🔹و ملائکه خدا حضور دارند و امام زمان (عج) 🔹از شما انتظار دارد و چشم امید او به شماست. 🔸شما امید حضرت امام زمان (عج)هستید. 👈🏻ما که از منتظران او هستیم، 👈🏻باید سعی کنیم 👈🏻و به این انتظار تحقق ببخشیم. •┈┈•❀🌷❀•┈┈• @Revayateeshg
از کوچکی ناهید با ، در ذهن من است. ناهید با چادر و روسری به مجالس مختلف میرفت و بر حجاب خود تاکید خاصی داشت. در واقع آن چه در او ممتاز بود، شور و نشاط نوجوانی اش نبود، بلکه وقار و متانت و حجاب او بود. من همیشه او را با چادر و روسری به یاد دارم. حتی به خواهر کوچکترش هم تاکید می‌کرد که حجاب خود را رعایت کند 🧡راوی: شوهر خواهر شهیده ناهید فاتحی کرجو برگرفته شده از کتاب فاتح هشمیز @Revayateeshg ╰─🕊──🌷──🕊─╯
چشمان تو دریاست، چه زیباست تماشا آنجا که فقط خیره به چشمان تو باشم... ⊱┈──╌♥️╌──┈⊰ @Revayateeshg
🗞مجله مبتذل کلاس دوم راهنمایی که بود، مجلات عکس مبتذل چاپ می کردند. درآرایشگاه، فروشگاه وحتی مغازه ها این عکس ها روی درو دیوار نصب می کردند و احمد هرجا این عکس ها را می دید پاره میکرد. صاحب مغازه یافروشگاه می آمد و شکایت احمد را برای ما می آورد. پدر احمد رئیس پاسگاه بود و کسی به حرمت پدرش به احمد چیزی نمی گفت ... من لبخندمی زدم. چون باکاری که احمدانجام می داد، موافق بودم. یک مجله ای باعکس های مبتذل چاپ شده بودکه احمد آنها را از هر کیوسک روزنامه ای می خرید. پول توجیبی هایش راجمع می کرد. هر بار ۲۰ تا مجله ازچند روزنامه فروش می خرید وقتی می آورد در دست هایش جا نمیشد. توی باغچه می انداخت نفت می ریخت وهمه را آتش می زد. می گفتم: چرا این کار را می کنی؟ می گفت: این عکس ها ذهن جوانان را خراب می کند. 🌸راوی: مادرشهید @Revayateeshg
پناهی جز حضرت زهرا نداریم💔 @Revayateeshg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا