eitaa logo
◦•●◉✿ ـבختران انقلابے ✿◉●•◦
150 دنبال‌کننده
2هزار عکس
923 ویدیو
75 فایل
همه چی از۱۴٠٠/۴/۴شروع شد🌸 انقلابی ام منتظرفرمان سیدعلی✌ +خدآ‌‌چه‌دلبرونه‌میگه ولآتحزناِن‌َّالله‌معنـٰا:) -غمگین نشومن کنارتم❤ تبلیغات👇 @Revolutior کانال دیگه مون❣ @Revolutiod02 اللهم عجل لولیک الفرج♥ #آرزویم_رسیدن_توبه_رویایت🌿✨ ³⁰⁰......🛫.....⁴⁰⁰
مشاهده در ایتا
دانلود
☁️☘☁️☘ ☘☁️☘ ☁️☘ ☘ صالح:دانشگاه دارم،ولی خاله مهم تره! ‌ پارسا به تعجب نگاهش کرد که خاله گفت:الهی من فدات شم پسرم صالح:خدانکنه پارسا خواست چیزی بگه که زود گفتم:خب بسه پسرا،پارسا جان ما خاله رو میرسونیم تو برو اداره...مگه نگفتی خیلی کار داری؟ پارسا همونجور با حالت بهت گفت:اره خیلی کار دارم +خب پس حرفی نمیمونه،بریم خاله...صالح بریم! بعد از اینکه با پارسا خداحافظی کردیم و از کنارش رد شدیم یاد موزهایی که صبح برداشته بودم افتادم و با صدای نسبتا بلندی "هینی" کشیدم! خاله با ترس گفت:چی شد؟ +شما برین من الان میام! خاله:باشه...فقط کجا؟ +برم به پارسا موز بدم،براش خوبه! نذاشتم خاله حرفشو بزنه و دویدم سمت پارسا،چون پشتش به من بود آستینشو کشیدم که برگشت سمتم و گفت:کاری داشتین؟ +بله پارسا:خب؟ دستمو کردم توی کیفم و موز رو از توی نایلون بیرون آوردم،پوستش کندم و جلوی صورت پارسا گرفتم.با لبخند گفت:خودتون بخورین +نه...برا شما برداشتم پارسا با تعجب گفت:ممنون موزو از دستم گرفت و گفت:خب من برم،کاری ندارین؟ +چرا! ‌ پارسا:چی؟ ‌ +اول موزتونو بخورین بعد برین! ‌ پارسا گیج گفت:خب توی ماشین میخورم دیگه +لطفا همینجا بخورین ‌ پارسا:آخه شما ‌ نذاشتم ادامه‌ی حرفشو بزنه و گفتم:من دارم.شما بخورین من خیالم راحت شه! ☘ ☁️☘ ☘☁️☘ ☁️☘☁️☘