eitaa logo
ٖؒ﷽‌ریحانة الحسین(ع)‌﷽ؒ
2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
31 فایل
حجاب تو نشانه ریحانه بودن توست🧕🌱 جزئی ازبخشِ قشنگ زندگیِ اکیپ چهارتا دهه هشتادی❤️👭 کپی از پست ها؟حلالت رفیق‌ فقط یک ذکر استغفار‌ به نیت ما‌ کپی‌از روزمرگی‌؟ راضی نیستم شروع نوکری ۱۴۰۲/۸/۱۸ ارتباط با خادم کانال: @reyhane_al_hosseyn «2k... 🛩 ...3k
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀🌼🍀 🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀 🌼🍀 🍀 چمدان هارا پشت ماشین گذاشت و در صندوق عقب را محکم کرد. حوریه خانوم اسفند دود کنان سمت او و نرگس امد و ظرف را دور سرشان چرخاند. نرگس با خنده گفت: _با این رانندگی کمیل کل اسفند های دنیارو هم دود کنی بازم سالم نمیرسیم!. کمیل بااخم گفت: -ناراحتی پیاده دنبالمون بدو کن.! مادرش خندید که نرگس با چشم به ازاده اشاره کرد. ظرف اسفند را روی سر اوهم چرخاند و گفت: _دخترم لباساتو برداشتی سرما نخوری؟؟ کمیل و نرگس هردو با شنیدن لفظ دخترم چشمانشان از تعجب باز شد. ازاده سرش را تکان داد و گفت: _بله، ممنون ک وسایل مورد نیازمو خریدین! _خوب دیگه مادر باید راه بیفتیم تا قبل اذان مغرب برسیم مشهد. میخوام نمازمو اونجا اول وقت بخونم. _ان شاالله پسرم، بریم. . . . ساعاتی از حرکتشان گذشته بود نرگس بعد از پرحرفی های همیشگی اش خسته شد و خوابید. حوریه خانوم هم ک همان اول پلک هایش را روی هم گذاشت. کمیل چشمانش را مدام میمالید و سعی میکرد با دقت رانندگی کند. از ایینه جلو رو به ازاده که درسکوت منظره ی بیرون را تماشا میکرد نیم نگاهی انداخت و گفت: _شما چرا نخوابیدی؟؟ -وقتی داخل ماشین هستم سخت خوابم نمیبره. -پس مثل منی! چشمان ازاده حس و حال عجیبی داشتند. دقیقا نمیدانست چه حسی، ولی هربار که به انها نگاه میکرد احساس خاصی به او دست میداد! با یاد اوری سمانه نگاهش را ناخوداگاه گرفت و اخم کرد. بازهم بغض خفته قلبش داشت اورا ازار میداد. چرا این غم دست از سر او برنمیداشت اوکه دیگر مجرد نبود که فکر و خیال رسیدن به سمانه به سرش بزند. دست خودش نبود هفت سال عاشق سمانه بود و پای او ایستاده بود حق داشت که وقتی زندگی فراموش کردنش را تحمیل کند ،احساس غم از او جدا نشود. دلش بیتاب زیارت بود تا از شر این غم خلاصی یابد.تنها دیدن گنبد طلایی امام رضا معجزه ی ارامش قلب او بود. بعد از توقف برای ناهار و کمی استراحت بی وقفه تا مشهد حرکت کردند تا اینکه نزدیک های غروب وارد دیار عشق شدند. با اصرار زیاد کمیل تصمیم گرفتند اول به زیارت امام رضا بروند سپس استراحت کنند. خیابان ها شلوغ بود زائران دل خسته برای دیدن گنبد حرم از دور له له میزدند. ....