4_5915752322738160941.mp3
4.78M
روضه سوزناک
🎤حاجی نادر جوادی
#روضه_حضرت_زهراس
ایاقه دوردی زحمتیلن عباسین باشینه چکدی
دیدی زهرا الهی خوش گونه امیدوار اولماز
(یاپشب بالانن الینن بالا دور ایاقه )
من گوهر نابم محکی نیلیرم اوغلوم
جنتده باغم وار فدکی نیلیرم اوغلوم
(ایوده زینب و کلثوم نگرانیدی ننه نین یولون گوزلوردولر)
گلوب آهسته آهسته اولوبدور منزله داخل
اله غملی ایو اولماز نه اله غملی نگار اولماز
قاپی آغزندا ایلشدی یوزون گیزلتدی زینبدن
آنا پوزگون گور ایوه گلسه قیزی گور اشکبار اولماز
(زینب باخدی گوردی ننه اله توزا تپراقا بلنیب ننه اله باشوا دولانم نیه یوزوی منن گیزلدیرسن یولدا نه بلا گلوب باشوا ننه )
حسین قارداشیمه خاطر نقابین رد اله یوزدن
جمالین پردده قالسا ملالین آشکار اولماز
(اله کی حسینین آدن گتیرنده خانم چادرن رد اله دی ، دیدی بالا)
غم ایامی بو اندازه ده بولمزدی ننون
دایین اولسیدی بوحالدا ایوه گلمزدی ننون
( دیدی عمواوغلی علی جان آغلامنه آغلا منیم یتیم قالان بالالارما)
قویما زینب باشه دائم قاره معجر باغلاسون
شعله آهیله قلب مجتبانی داغلاسون
آغلاسا عالم اگر قویما حسینیم آغلاسون
(گوردی علی بئله یانایانا آغلور زهرا علینین گوزونون یاشین سیلیر چکیر یارالی
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمة_الزهرا
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
11.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ــــــــــــــــــ
چشماتو به روی حیدر نبند
زخماتو خودم میبندم بخند
آه بکش ولی بمون
که همین آه دل گرمیِ علیِ
دست به پهلو تو خونه
که میری راه دل گرمیِ علیِ
دنیام فاطمه
میخوای داد بزنم تا همه بشنون
تنهام فاطمه
نمی تونم بایستم از بعد اون روز
روپام فاطمه
می بینی تو جَوُونی داره میلرزه
دستام فاطمه
من تنهام فاطمه...
با اشک چشات دستامو نبند
گریه میکنم باشه تو بخند
سقف خونه ام رو سرم شده آوار
دستِ علی رو بگیر
حرفِ رفتن و نزن دست بردار
دستِ علی رو بگیر
چشمام فاطمه
انگاری باز داره تار میبینه چشمات
اینجام فاطمه
من مرد جنگم اما از تو کمترِ
زخمام فاطمه
می بینی تو جَوُونی داره میلرزه
دستام فاطمه
دنیام فاطمه
میخوای داد بزنم تا همه بشنون
تنهام فاطمه
نمی تونم بایستم از بعد اون روز
روپام فاطمه
می بینی تو جَوُونی داره میلرزه
دستام فاطمه
تنهام فاطمه
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#کربلایی_علی_اکبر_حائری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#نماهنگ
@RobAbEnorozi313
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
فاطمیه 🏴🏴🏴
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
روضه تشیع حضرت زهرا(س)
گریزحضرت رقیه
گریز امام حسین(ع)
مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مداح استاد احمدبهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
السلام علی المهدی و علی آبائه....
▪️شده زخم دل هر شیعه تازه
▪️بیا مهدی به تشییع جنازه
▪️بیا حیدر تک وتنهاست امشب
▪️امیر عشق بی زهراست امشب
▪️شب است ودختری مادر ندارد
▪️غریبی در جهان یاور ندارد
▪️امیرالمؤمنین محتاج یاری است
▪️زچشمانش فرات اشک جاری است
▪️گهی شوید رخ وگه پهلو ودست
▪️خدایا غسل بازویش چه سخت است
▪️شب قتل علی باشد همین شب
▪️که می گرید به پیش چشم زینب
⬅️نیمه های شب آقا امیرالمومنین(ع) حسن و حسین رو فرستاد در خونه سلمان ... گفتند سلمان بخدا مادرمون از دنیا رفت... جگر سلمان آتش گرفت ...آخه سلمان همون کسیه که شب عروسی حضرت علی(ع) و فاطمه(س) افسار ناقه حضرت زهرا(س) رو به دستور پیغمبر گرفته بود و به خانه علی برد...امانت پیغمبر رو به علی داد؛ ... راه افتادند به سمت خانه علی ... روایت شده هفت مرد در تشییع جنازه حضرت زهرا(س) شرکت داشتند؛ سلمان، مقداد، ابوذر، عمار ، علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع)
چند تا از زنان و کنیزان هم بودند... زینب(س) سه ساله هم بود...آرام آرام ... بی سر و صدا در دل شب جنازه حضرت فاطمه دختر پیغمبر را تشییع می کنند... اما همچین که به قبرستان نزدیک شدند صدای شیون زینب بلند شد. آقا امیرالمومنین سلمان رو فرستاد برو زینب رو آرام کن... سلمان رفت هر کاری کرد نتونست زینب رو آرام کنه، داد و شیون زینب بلندتر شد... حسن رو فرستاد اما حسن هم نتونست خواهرش رو آرام کنه... آقا امیرالمومنین، حسین رو فرستاد حسینم تو برو خواهرت رو آرام کن... حسین رفت لحظاتی بعد زینب رو آرام کرد... این خواهر و برادر خوب حرف دل هم رو می فهمند...😭
{آه اینجا یه صحنه بود حسین زینب رو آرام کرد یه صحنه دیگه هم تو کربلا عصر عاشورا ... حسین می خواد به میدان بره ... خواهرش زینب خیلی بی تابی میکنه... حسین با دست یداللهی خودش یه اشاره ای به قلب زینب کرد زینب رو آرام کرد...}
{اما خرابه شام زینب هر کاری کرد نتونست رقیه سه ساله رو آرام کنه ... همش بهونه بابا رو می گیره... یه وقت دیدند یه غلامی وارد شد یه طبقی آورد گذاشت جلوی رقیه..😭. پارچه رو که کنار زد دید سر بریده باباش حسین... آی سر رو در بغل گرفت شروع کرد به درد و دل کردن...
آن دم که من از ناقه/ افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی/ از ما تو جدا بودی
حسین چی میگه؛
آن دم که تو از ناقه/ افتادی و غش کردی من بر سر نی بودم / کی از تو جدا بودم😭
لحظاتی گذشت صدای ناله این کودک نیامد... یه وقت دیدند سر یه طرف روی زمین افتاده ... کودک سه ساله جان داده... ناله زینب بلند شد ... حسین...}😭
اهل مدینه همه در خوابند ... علی غریب و تنها نیمه شب، با دستای خودش پیکر زهرا رو به خاک می سپاره ... همچین که جنازه رو داخل قبر می خواست بذاره، دستهایی شبیه دستان پیغمبر مجسم شد ... صدا زد؛ علی جان امانتی رو که بهت دادم به من برگردان... اما یه زبان حال اینه؛ علی امانتی که من به تو دادم پهلوش شکسته نبود ... بازویش کبود نبود... سینه اش زخمی نبود.😭😭
یاد شهدا امام شهدا درگذشتگان جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند امابرداران وخواهران عزادار ایام فاطمیه عزاداری دخت گرامی رسول الله است درهرگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای میدونم گرفتاری مریض داری حاجت داری جوان داری هرگونه مشکلی دارید از بی بی دوعا لم درخواست نماییدانشالا حا جت روا بشید اما عزداران بدن فاطمه زهرا(س) راشب تشیع کردند
اما آی حسینیا...😭😭
میخوای دلتو ببرم کربلا نالشو بزنی..
آی کربلائیا بمیرم برا اون بدنی که...
رو خاک گرم کربلا تشییع کردند..
اما تشییع جنازه اش ویژه بود.😭..
ده نفر نعل تازه زدن به اسب ها..
رو بدن نازنین ابی عبدالله تاختند
الهی نبینی داغ برادرتو،.😭..
الهی سایه داداشت بالا سرت باشه...
مگه میشه خواهر بدن برادرشو نشناسه...😭😭..
یه خواهر دل سوختهای اومد گودی قتلگاه..😭.
این شمشیر شکسته ها روکنار زد...
نیزه شکسته هارو کنار زد...
هی میگفت...😭😭
▪️ گلی گم کرده ام میجویم او را😭
▪️ به هر گل میرسم میبویم اورا
▪️گل من یک نشانی در بدن داشت
▪️یکی پیراهن کهنه به تن داشت 😭
هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله ع صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن یا حسین..😭😭😭
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادی✍
التماس دعا
صلوات شادی روح پدرومادرم
نام مداح حذف نشود ❌
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#روضه_دفتری
#فاطمیه 🏴🏴🏴🥀🥀
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
روضه تشیع حضرت زهرا(س)🥀
گریزحضرت علی (ع)🥀
گریزامام حسین (ع)
مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مداح استاد احمدبهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
السلام علی المهدی و علی آبائه....
▪️شده زخم دل هر شیعه تازه
▪️بیا مهدی به تشییع جنازه
▪️بیا حیدر تک وتنهاست امشب
▪️امیر عشق بی زهراست امشب
▪️شب است ودختری مادر ندارد
▪️غریبی در جهان یاور ندارد
▪️امیرالمؤمنین محتاج یاری است
▪️زچشمانش فرات اشک جاری است
▪️گهی شوید رخ وگه پهلو ودست
▪️خدایا غسل بازویش چه سخت است
▪️شب قتل علی باشد همین شب
▪️که می گرید به پیش چشم زینب
⬅️نیمه های شب آقا امیرالمومنین(ع) حسن و حسین رو فرستاد در خونه سلمان ... گفتند سلمان بخدا مادرمون از دنیا رفت... جگر سلمان آتش گرفت ...آخه سلمان همون کسیه که شب عروسی حضرت علی(ع) و فاطمه(س) افسار ناقه حضرت زهرا(س) رو به دستور پیغمبر گرفته بود و به خانه علی برد...امانت پیغمبر رو به علی داد؛ ... راه افتادند به سمت خانه علی ... روایت شده هفت مرد در تشییع جنازه حضرت زهرا(س) شرکت داشتند؛ سلمان، مقداد، ابوذر، عمار ، علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع)
چند تا از زنان و کنیزان هم بودند... زینب(س) سه ساله هم بود...آرام آرام ... بی سر و صدا در دل شب جنازه حضرت فاطمه دختر پیغمبر را تشییع می کنند... اما همچین که به قبرستان نزدیک شدند صدای شیون زینب بلند شد. آقا امیرالمومنین سلمان رو فرستاد برو زینب رو آرام کن... سلمان رفت هر کاری کرد نتونست زینب رو آرام کنه، داد و شیون زینب بلندتر شد... حسن رو فرستاد اما حسن هم نتونست خواهرش رو آرام کنه... آقا امیرالمومنین، حسین رو فرستاد حسینم تو برو خواهرت رو آرام کن... حسین رفت لحظاتی بعد زینب رو آرام کرد... این خواهر و برادر خوب حرف دل هم رو می فهمند...😭
{آه اینجا یه صحنه بود حسین زینب رو آرام کرد یه صحنه دیگه هم تو کربلا عصر عاشورا ... حسین می خواد به میدان بره ... خواهرش زینب خیلی بی تابی میکنه... حسین با دست یداللهی خودش یه اشاره ای به قلب زینب کرد زینب رو آرام کرد.
یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد اما عزداران اگر فاطمه زهرا سلام الله را شبانه تشیع کردند آخ بمیرم بدن مولامان امیرالمومنین راهم شبانه امام حسن غسل داد شبانه تشیع کردند😭
میخوام بگم قربون غربتت برم آقا جان...
بدنت رو تو تابوت گذاشتن ...
جلوی تابوتُ جبرائیل و میکائیل گرفتن...
عقب تابوتُ ابی عبدالله و امام حسن گرفتند
آقا نیمه شب شمارو تشیع کردند....
اما آی حسینیا ...
آی کربلائیا....
(آماده ای بگم...)😭
⬅️من بمیرم برا اون بدنی که رو خاک گرم کربلا تشیع شد...
اما تشیع جنازه اش ویژه بود...
10نفر نعل تازه به اسبها زدن...
رو نازنین بدن عزیز زهرا تاختن....
الهی نبینی داغ برادررو...
الهی سایه برادر بالاسرت باشه....
یه خواهر دلسوخته اومد گودی قتلگاه....
این شمشیر شکسته هارو کنار زد..
نیزه شکسته هارو کنار زد....
آخ صدا زد..😭.
🔘گلی گم کرده ام میجویم او را
🔘به هر گل میرسم میبویم او را
🔘گل من یک نشانی در بدن داشت
🔘یکی پیراهن کهنه به تن داشت
⬅️یه وقت شنید از بین نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها. . یه ناله ای به گوش میرسه...😭
🔘آخ گل گم کرده ات خواهر منم من
🔘سرور سیته ات خواهر منم من2
🔳هر چقدر ارادت داری به ارباب بی کفنت از سویدای دل ناله بزن ....بگو یا حسین.....😭
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ مداح اهل بیت (ع) احمد بهزادی✍
صلوات شادی روح پدرومادرم
🥀🥀🥀🥀🥀
#فاطمیه 🏴🏴🏴🥀🥀
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
روضه تشیع حضرت زهرا(س)🥀
گریزحضرت علی (ع)🥀
مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مداح استاد احمدبهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
السلام علی المهدی و علی آبائه....
▪️شده زخم دل هر شیعه تازه
▪️بیا مهدی به تشییع جنازه
▪️بیا حیدر تک وتنهاست امشب
▪️امیر عشق بی زهراست امشب
▪️شب است ودختری مادر ندارد
▪️غریبی در جهان یاور ندارد
▪️امیرالمؤمنین محتاج یاری است
▪️زچشمانش فرات اشک جاری است
▪️گهی شوید رخ وگه پهلو ودست
▪️خدایا غسل بازویش چه سخت است
▪️شب قتل علی باشد همین شب
▪️که می گرید به پیش چشم زینب
⬅️نیمه های شب آقا امیرالمومنین(ع) حسن و حسین رو فرستاد در خونه سلمان ... گفتند سلمان بخدا مادرمون از دنیا رفت... جگر سلمان آتش گرفت ...آخه سلمان همون کسیه که شب عروسی حضرت علی(ع) و فاطمه(س) افسار ناقه حضرت زهرا(س) رو به دستور پیغمبر گرفته بود و به خانه علی برد...امانت پیغمبر رو به علی داد؛ ... راه افتادند به سمت خانه علی ... روایت شده هفت مرد در تشییع جنازه حضرت زهرا(س) شرکت داشتند؛ سلمان، مقداد، ابوذر، عمار ، علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع)
چند تا از زنان و کنیزان هم بودند... زینب(س) سه ساله هم بود...آرام آرام ... بی سر و صدا در دل شب جنازه حضرت فاطمه دختر پیغمبر را تشییع می کنند... اما همچین که به قبرستان نزدیک شدند صدای شیون زینب بلند شد. آقا امیرالمومنین سلمان رو فرستاد برو زینب رو آرام کن... سلمان رفت هر کاری کرد نتونست زینب رو آرام کنه، داد و شیون زینب بلندتر شد... حسن رو فرستاد اما حسن هم نتونست خواهرش رو آرام کنه... آقا امیرالمومنین، حسین رو فرستاد حسینم تو برو خواهرت رو آرام کن... حسین رفت لحظاتی بعد زینب رو آرام کرد... این خواهر و برادر خوب حرف دل هم رو می فهمند...😭
{آه اینجا یه صحنه بود حسین زینب رو آرام کرد یه صحنه دیگه هم تو کربلا عصر عاشورا ... حسین می خواد به میدان بره ... خواهرش زینب خیلی بی تابی میکنه... حسین با دست یداللهی خودش یه اشاره ای به قلب زینب کرد زینب رو آرام کرد.
یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد اما عزداران اگر فاطمه زهرا سلام الله را شبانه تشیع کردند آخ بمیرم بدن مولامان امیرالمومنین راهم شبانه امام حسن غسل داد شبانه تشیع کردند😭
میخوام بگم قربون غربتت برم آقا جان...
بدنت رو تو تابوت گذاشتن ...
جلوی تابوتُ جبرائیل و میکائیل گرفتن...
عقب تابوتُ ابی عبدالله و امام حسن گرفتند
آقا را نیمه شب تشیع کردند....
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ مداح اهل بیت (ع) احمد بهزادی✍
صلوات شادی روح پدرومادرم
🥀🥀🥀🥀🥀
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
پیغمبر اکرم فرمودند:
أَلَا إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی
خانه ی فاطمه...
خانه منِ...
یعنی مردم بدونید...
خانه ی دخترم فاطمه احترام داره...
مبادا به این خانه و اهلش بی حرمتی کنید...
عرضه بداریم یا رسول الله...
نبودید ببینید با این خانه و اهلش چه کردند...
🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله
یا رسول الله
🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله
🔸پشت در پیرهن شعله وری گفت علـی
خونه ی زهرای مرضیه رو آتیش زدند...
اما به همین اکتفا نکردند...
دومی نامرد خودش میگه...
وقتی دیدم زهرای مرضیه...
پشت در ایستاده...
آنچنان به در کوبیدم...
صدای ناله دختر پیغمبر...
بین در و دیوار...
🔸لَگدی خورد به دَر، در که نه، دیوار شِکَست
🔸خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست
یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا...
🔸کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت
🔸پهلوی زخمی او با نوک مسمار شِکَست
نانجیب میگه...
دیدم فاطمه با همون حال...
اجازه نمیده کسی وارد بشه...
میگه دستم بردم بالا...
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا
از روی مقنعه...
آنچنان سیلی زدم...
گوشواره شکست و به زمین افتاد...
ناله بزن یا زهرا...
🔸بابا ببین که مادر،خورده زمین پشت در
🔸پاشیده روی دیوار ،خون پهلوی مادر
🔸وقتی مادر راه میره بابا نیگاه کن ببین
🔸کنار پای مادر خون می چکه رو زمین
اگر اینجا مادر رو زدن...
کربلا هم دخترش زینب رو زدند...
کنارِ بدنِ بی سر برادر...
نانجیبها با تازیانه...
با غلاف شمشیر...
ناله بزن یا حسین...
🔸چون چاره نیست میرومُ میگذارمت
🔸ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت
فایل صوتی👇
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🔸ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺧﻮﺭﺩ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ
🔸ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮِﺧﺪﺍ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ
همه امید امیرالمومنین رو نا امید کردند
امشب کمک امیرالمؤمنین کن...
بلند بلند گریه کن...
آخه اگه الان مدینه بودی...
نمیتونستی بلند گریه کنی...
🔸ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮِﺧﺪﺍ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ
🔸ﺑﺸﮑﻨﺪ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﮕﺪﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮد
🔸ﺗﺎ ﮐﻪ ﺯﺩ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ
شیخ مفید در کتاب اختصاصش نوشته:
(منبع: شیخ مفید، الاختصاص، ص 185)
وقتی زهرای مرضيه قباله فدک رو گرفت و بر میگشت...
بین راه دومی نامرد اومد جلو...
صدا زد:
يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي مَعک
دختر پیغمبر چی به دست داری...
تا فهمید قباله رو پس گرفته...
صدا زد: بده به من قباله فدک رو...
اما مادر امتناع کرد...
خدا میدونه این مصیبت خیلی سنگینه...
باید حقش رو ادا کنی...
مادر امتناع کرد...
قباله رو نداد...
اما ای کاش قباله فدک رو میداد...
یاصاحب الزمان...
فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ
نانجیب با پای نحسش به پهلوی مادر زد...
🔸ﺑﺸﮑﻨﺪ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﮕﺪﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮد
🔸ﺗﺎ ﮐﻪ ﺯﺩ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ
اوج مصیبت مادر اینجاست...
طاقت داری بگم یا نه...
دیدند نانجیب دست های نحسش رفت بالا...
خدایا... این نامرد میخواد چکار کنه...
یا صاحب الزمان...
منو ببخشید آقا...
ثُمَّ لَطَمَهَا
یعنی آنچنان سیلی به مادرمون زهرا زد...
مادر نقش زمین شد...
(زمزمه آذری زبانها: یارالی ننم زهرا...جوان ننم زهرا...)
🔸رویِ او ریخت بهم، پهلویِ او ریخت بهم
🔸دهنش غرق ِ به خون گشت و صدا ریخت بهم
خدایا...
قصه سیلی تمومی نداره...
اگه مدینه مادر رو سیلی زدند...
کربلا هم دختر ابی عبدالله رو سیلی زدند...
صدا زد بابا بابا بابا...
🔸دست عَدو بزرگتر از صورت من است
دختر بچه داری یا نه...
🔸دست عَدو بزرگتر از صورت من است
🔸یک ضربه زد کبود شد هر دو گونه ام
یک ضربه زد دو گونه من را کبود کرد...
از کربلا تا کوفه و شام...
سر ابی عبدالله...
روی نیزه ها...
هر کجا دختر بهونه بابا میگرفت...
نانجیب با تازیانه...
با کعب نی...
بت غلاف شمشير...
ناله بزن یا حسین...
🔸سیلی کسی به صورت دختر نمیزند
🔸گمگشته را که خصم مکرر نمیزند
🔸از پا فتاده را به تهاجم نمی زنند
🔸لکنت گرفته را به تبسم نمی زنند
فایل صوتی👇
#فاطمیه 🏴🏴🏴🥀🥀
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
روضه تشیع حضرت زهرا(س)🥀
گریزحضرت علی (ع)🥀
مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مداح استاد احمدبهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
السلام علی المهدی و علی آبائه....
▪️شده زخم دل هر شیعه تازه
▪️بیا مهدی به تشییع جنازه
▪️بیا حیدر تک وتنهاست امشب
▪️امیر عشق بی زهراست امشب
▪️شب است ودختری مادر ندارد
▪️غریبی در جهان یاور ندارد
▪️امیرالمؤمنین محتاج یاری است
▪️زچشمانش فرات اشک جاری است
▪️گهی شوید رخ وگه پهلو ودست
▪️خدایا غسل بازویش چه سخت است
▪️شب قتل علی باشد همین شب
▪️که می گرید به پیش چشم زینب
⬅️نیمه های شب آقا امیرالمومنین(ع) حسن و حسین رو فرستاد در خونه سلمان ... گفتند سلمان بخدا مادرمون از دنیا رفت... جگر سلمان آتش گرفت ...آخه سلمان همون کسیه که شب عروسی حضرت علی(ع) و فاطمه(س) افسار ناقه حضرت زهرا(س) رو به دستور پیغمبر گرفته بود و به خانه علی برد...امانت پیغمبر رو به علی داد؛ ... راه افتادند به سمت خانه علی ... روایت شده هفت مرد در تشییع جنازه حضرت زهرا(س) شرکت داشتند؛ سلمان، مقداد، ابوذر، عمار ، علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع)
چند تا از زنان و کنیزان هم بودند... زینب(س) سه ساله هم بود...آرام آرام ... بی سر و صدا در دل شب جنازه حضرت فاطمه دختر پیغمبر را تشییع می کنند... اما همچین که به قبرستان نزدیک شدند صدای شیون زینب بلند شد. آقا امیرالمومنین سلمان رو فرستاد برو زینب رو آرام کن... سلمان رفت هر کاری کرد نتونست زینب رو آرام کنه، داد و شیون زینب بلندتر شد... حسن رو فرستاد اما حسن هم نتونست خواهرش رو آرام کنه... آقا امیرالمومنین، حسین رو فرستاد حسینم تو برو خواهرت رو آرام کن... حسین رفت لحظاتی بعد زینب رو آرام کرد... این خواهر و برادر خوب حرف دل هم رو می فهمند...😭
{آه اینجا یه صحنه بود حسین زینب رو آرام کرد یه صحنه دیگه هم تو کربلا عصر عاشورا ... حسین می خواد به میدان بره ... خواهرش زینب خیلی بی تابی میکنه... حسین با دست یداللهی خودش یه اشاره ای به قلب زینب کرد زینب رو آرام کرد.
یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد اما عزداران اگر فاطمه زهرا سلام الله را شبانه تشیع کردند آخ بمیرم بدن مولامان امیرالمومنین راهم شبانه امام حسن غسل داد شبانه تشیع کردند😭
میخوام بگم قربون غربتت برم آقا جان...
بدنت رو تو تابوت گذاشتن ...
جلوی تابوتُ جبرائیل و میکائیل گرفتن...
عقب تابوتُ ابی عبدالله و امام حسن گرفتند
آقا را نیمه شب تشیع کردند....
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ مداح اهل بیت (ع) احمد بهزادی✍
صلوات شادی روح پدرومادرم
🥀🥀🥀🥀🥀
♻️مادر دو عیسی دم...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ"
ای تو بهتر ز رتبه از مريم
نور حق، مادر دو عيسیٖ دم
درد حبّ تو بهتر از درمان
زخم مهر تو، خوشتر از مرهم
گر بُدی، ميکشيد بهر ضيا
خاک پايت به چشم خود، مريم
ای که بهتر ز مريمت خوانند
سرّش آن به عيان کنم در دم
آنکه مريم از او رميدی، گفت:
من امين حقم ز من تو مَرَم
بهر خدمت به درگهت ميخواست
اذن، چون مردمان نامحرم
*امین خداست جبرئیل ، قرآن میفرماید: تا بر مریم نازل شد، مریم ترسید. فرمود: نترس من جبرئیلم امین وحی خدا هستم.اما همین جبرئیل وقتی میخواد به فاطمه وارد بشه.. تا بی بی اجازه نده نمیتونه بیاد جانم فاطمه...نه تنها جبرئیل، ملک الموت هم بی اجازه وارد نمیشد و نشد. بی بی دید هی دق الباب میکنه اجازه ورود میخواد لحظات آخر باباست.. اومد عرضه داشت، بابا کسی پشت دره شما رو میخواد. فرمود: فاطمه جان اون ملک الموته. تا بحال هیچ کجا اجازه نگرفته و نمیگیره. اما این جا منتظر اذن توئه فاطمه جان..تا تو اجازه اش ندی نمیاد وارد نمیشه.خدا لعنــت کنه اونایی رو که اجازه که نه نگرفتن هیچ، هیزم آوردن در خانه ی این فاطمه رو آتش زدن ..*
فاطمه جــــــانم..!
خلقت هر دو کون، بهر تو شد
چون تويي فخر عالم و آدم
گر نبودی، نبود شمس و قمر
ور نبودی، نبود لوح و قلم
جفت حيدر، حبيبه ی يزدان
نور چشم پيمبر خاتم
حادثت خواندهاند و من گويم
شد حدودث تو با قِدَم همدم
نقشبند وجود پاک ترا
زد چو نقاش کردگار قلم
به سرا پای انورت ايزد
زد سراپا صفات خويش رقم
اينکه بينی سپهر ميتازد
به شب و روز اَشْهَب و اَدهم
به خيالی که باز خواهد يافت
چون تويی را به عرصه ی عالم
*اما مگه مثل تو دیگه بوجود میاد فاطمه جانم..اصلا تو سبب خلقتی ..هر چه خدا آفریده، بخاطر توست*
اينکه بينی سپهر ميتازد
به شب و روز اَشْهَب و اَدهم
به خيالی که باز خواهد يافت
چون تويی را به عرصه ی عالم
تا که بر او کُند همواره جفا!
يا که بر او کُند هماره ستم!
چهره ش را ز کین کند نیـــــــــلی
خصم بی دیـــــن ز صدمه ی سیلی
*یه نگاه بالای کوچه کرد یه نگاه پایین کوچه انداخت حبیبه ی خدا رو بی یار و یاور دید یه جسارتی کرد.. "فَرَفَسَهَا بِرِجلِهِ" دیگه معنا نمیکنم "ثُمَّ لَطَمَهَا.."امام صادق علیه السلام میفرماید:"فكَأَنِّي أَنظُرُ إِلَى قُرطٍ فِي أُذُنِهَا" انگار میبینم گوشواره در گوش مادرم شکست ...زهــــــــــرا*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سماوات
.
|⇦•شکوه داغ تو...
#قسمت_اول #روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی سلحشور
●━━━━━━───────
شکوه داغ تو از یادمان نخواهد رفت
غمت ز خاطر هفت آسمان نخواهد رفت
تو مادر ملکوتی دعای هیچ کسی
بدون اذن تو تا آسمان نخواهد رفت
رسوم شهر مدینه همیشه بر عکس است
کسی به مجلس ختم جوان نخواهد رفت
*روضه رو از زبون علی بخونم..فاطمه جان!*
اگر چه شمع وجود تو گرم سوختن است
بخند خنده ی تو التیام درد من است
منم عمیق ترین زخم پایدار، علی
منم غریب ترین مرد روزگار، علی
پر است غربت من از همین تجلّی ها
چقدر بی محلی دیدم از این محلّی ها
به رغم بی رمقی عزم همکلامی کن
تو لااقل به من مرتضی سلامی کن
دلیل شادی من همنشین غم شده ای
شبیه پیرزن سالخورده خم شده ای
مرا به ماتم دستاسها دچار مکن
خودم برای تو نان می پزم تو کار مکن
تنور گرم برای پرت خطر دارد
برای سوخته هر شعله ای ضرر دارد
شکوه کاخ امیدش خراب شد حیدر
تو آب رفته ای از شرم آب شد حیدر
بیا به خواهش من گوش کن بلند مشو
به التماس حسن گوش کن بلند مشو
هنوز چشم حسن مثل ابر میبارد
هنوز تکّه ی آن گوشواره را دارد
سه ماه می شود این صحن بی رواق شده
سه ماه می شود این خانه بی چـراغ شده
ببخش فاطمه جان پشت در تک افتادی
تمام هستی خود را برای من دادی
یکی نگفت به دیوار..،بی پناهی تو
یکی نگفت به مسمار..،پا به ماهی تو
قسم به خشکی هر لحظه ی زبان حسین
نمی شود که بمانی، تو را به جان حسین
تو را به جان حسینی که بعد چندین سال
کشان کشان بدنش می رسد ته گودال
زمان غارت او احترام می میرد
یکی لباس تنش را به زور میگیرد
خدا کند که نبینی سنان چه خواهد کرد
غروب روز دهم ساربان چه خواهد کرد
*سلمان میگه مشغول نماز شب بودم
دیدم نیمه های شب یکی داره آروم آروم در میزنه. نگو در میزنه داره دل منو از جا میکنه. نماز رو با عجله تمام کردم دویدم سمت در، دیدم امام حسن شال عزا به گردن انداخته، سر به دیوار گذاشته هی میگه "وا اماه، وا أماه"سلمان بدو بابام تنهاست، میگه با عجله آمدم سمت خانه ، توقعم این بود وقتی می رسم تو خونه، ببینم این بچه های قد و نیم قد مادر از دست داده بلند بلند دارن گریه میکنن، اما وقتی وارد شدم (تعبیر از منه) دیدم این آستین هاشون رو تو دهان گذاشتن آهسته آهسته دارن گریه می کنن، مثل ابر بهار دارن اشک میریزن، سؤال کردم چرا این طور دارید گریه می کنید؟ گفتن بابامون علی گفته نکنه صدای نالتون بلند بشه. این طرف پرده سلمان و چند نفر دیگه، با بچه های فاطمه، پرده ای تو اتاق حائل شده، اون طرف پرده امیرالمومنینه، اسمائه، بدن فاطمه رو دارن غسل میدن
شهدامون اینجای روضه می رسیدن این شعر رو میخوندن...*
بریز آب روان اسما به جسم اطهر زهرا
بشویم این گل رعنا ولی آهسته آهسته
بریز آب روان رویش که شویم
دست و بازویش ولی آهسته آهسته
*اسما یه وقت دید علی ، آروم آروم داره صدا گریه ش بلند میشه ، سر به دیوار میزنه بلند بلند گریه می کنه، آقاجان خودت به بچه ها میگی آهسته گریه کنند داری بلند داد میزنی گفت اسماء دست به دلم نذار ، فاطمه درداشو به من نگفت. الان دستم رسید به بازوی ورم کرده ی خانومم، یه طوری زده بعد این همه مدت مثل یه بازوبندی اثرش رو بازوی خانومم مونده، فاطمه اش رو غسل داد، کفن کرد تا اومد بندهای کفنو ببنده دید بچه ها دارن جون میدن، یه طوری به مادر نگاه میکنن، گفت: عزیزان دلم! بیاید از مادر توشه بگیرید وداع کنید. بچه ها اومدن خودشونو انداختن رو بدن مادر، امیرالمومنین قسم یاد میکنه میگه یوقت دیدم بندهای کفن باز شد دستهای نحیف فاطمه از داخل کفن بیرون آمد بچه ها رو رو سینه چسباند حالا تصور کن مادر داره گریه میکنه بچه ها دارن گریه میکنن، علی داره گریه می کنه.*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سلحشور
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_پایانی #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی سلحشور
●━━━━━━───────
یه ندایی بلند شد علی جان بچه ها رو از رو سینه جدا کن. ملائکه منتظر فاطمه اند یه وجه دیگه اش اینه، این سینه آسیب دیده ، موقع جان دادن و احتضار نباید فشار رو این سینه بیاد بچه ها رو بلند کن بذار فاطمه راحت جان بده.
اما زینب آمد بالا تل زینبیه دید "و الشمر جالس علی صدره" یکی رو سینه ی حسین
هی فریاد میزد حسین....اما زینب آمد بالا تل زینبیه دید "و الشمر جالس علی صدره" یکی رو سینه ی حسینه..هی فریاد میزد حسین....*
(به والله، دیر یا زود انقده حسرت می خوریم میگیم یعنی دیگه نمیتونم برا فاطمه گریه کنم؟! انقده شبای شهادت خانم بیاد ما زیر خاک باشیم نتونیم گریه کنیم) فرمود: محبت مادر ما فاطمه، صد جا به کارتون میاد. راحت ترینش موقع جون دادنه..خانم خودت کمکمون کن، خودت دستمونو بگیر، ما به محبت مادرانت نیاز داریم خانم... بریم کربلا ..
آه الشّام!
تو همین جمله خلاصه شد دردام
روضه ی بازه منِ نگاه از بام
دم دروازه رسیدیم حسین
جرعه جرعه غم چشیدیم حسین
ما که خانواده ی عصمتیم
حرفای بدی شنیدیم حسین
ورودی شهر شامات، حسین
افتادیم توی مکافات، حسین
دورمون غلام و رقاصه بود
دم دروازه ی ساعات، حسین
ای کشته ی گندم ری
من کجا و مجلس می
قلبم داره کنده میشه
آرومم کن از روی نی....
آه الشّام!
غیرتُ الله نبند چشماتو تنهام
نگران سر تو از این سنگام
چی بگم من از محله ی یهود
جای دخترات که اینجا نبود
سیلی کاری کرده با صورتا
که همه یا سرخن یا کبود
بی تو من راهی بازار شدم
بین نامردا گرفتار شدم
وسط شلوغی و ازدحام
خیلی دلتنگ علمدار شدم
از زندگی سیرم کردن
پای نیزه پیرم کردن
حرف از کنیزی که اومد
از غصه دلگیرم کردن
«ای قاری قرآن من..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سلحشور
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇