#قسمت_پایانی #روضه وتوسل به سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ چهارم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد
●━━━━━━───────
سعید سیزده تا تیر خورد، دوازده تاش به بدنش خورد. اما سیزدهمیش فرق داشت. دید تیر داره میاد آخره نمازه، ابی عبدالله داره نمازش روتمام میکنه، دیگه رمق نداشت دید تیر خیلی نزدیکه الانه که به امام اصابت کنه.دوازده تا تیر خورد به بدنش، اما تیر آخری صورتش رو جلوی تیر گرفت.یه وقتی تیر به صورتت میخوره، یه وقتی خودت صورتت رو جلوی تیر میبری.خیلی فرق داره خیلی باید بَذَلَ مُهْجَةَ باشی، خیلی باید غرق باشی صورت به اختیار ببری. برا همین تا صورت برد جلو تیر اصابت کردبه صورت،بازم نیوفتاد، تا دید امام سلامش روداد نماز تمام شد خیالش راحت شد،با صورت زمین خورد. نوشتن ابی عبدالله سر سعید رو بغل کرد خونها رو پاک کرد. فرمود:أنتَ اَمامی، سر سعید رو گرفت صورت روصورتش گذاشت، اینجا بود سعید گفت:"مَن مِثلی" کی مثل منه؟حسین صورت رو صورتم گذاشت، نه گفت درد دارم، نه گفت آقا این همه تیر خوردم. یه جمله گفت:یه نگاه به امامکرد، نفس آخر و زد، صدا زد "أَوَفَیْتو"آقاوفا کردم؟راضی شدی از این نوکرت؟ ابی عبدالله آرومش کرد. ابی عبدالله سر سعید رو بغل کرد، سر حرُّ رو بغل کرد، سر جُون رو بغل کرد، سر بنی هاشم رو بغل کرد. دوتا دلیل نوشتن برای اینکه ابی عبدالله سر رو بغل می کرد. دلیل اولش این بود می دونست این شهدا چقدر عاشقن، می دونست چشم به راهن ، لحظه ی آخر میومد که اینا تنها نباشن. اما دلیل دوم ،حضرت می دونست دشمن چقدر نامرده، می دونست دیر برسه سر یارانش رو زنده، زنده ذبح می کنن. لذا میومد بالاسرا مینشست میزاشت راحت جون بدن... کسی زنده سر نَبُرِّه.کاش یه نفر لحظه ی آخر بالاسر ابی عبدالله بود. خودش داشت نفس می کشید داشت حرف می زد، دوتا شهید رو ذبح کردن یعنی زنده زنده کشتن.یکیش خود حسینه.... چه جوری سر ارباب ما رو جدا کردن؟کاشکی طبیعی جدا می کردن.امام سجاد علیه السلام فرمود:*أَنَا ابْنُ الْمَجْزُوزِ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا...." من فرزند کسی هستم که سرش را از پشت گردن جدا کردند...".
ابی عبدالله سر یاراش رو بغل کرد. کسی نبود سر خودش رو بغل کنه زینب دیر رسید. زین العابدینم نتونست سر بابا رو بغل کنه ..این سر از کربلا رفت شام...
ــــــــــــــــــ
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
#اصحاب_امام_حسین
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
|⇦•اصلا تمام هستی زینب...
#قسمت_پایانی روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها به نفسِ شهید عادل رضایی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اصلا تمام هستی زینب حسین بود
یک سال و نیم روی سر من سایه بان نیست
گفتم کنار جسم سقایم به عَلقم
خواهر حریف خنده ی شمر و سنان نیست
من هرچه دیدم جز به زیبایی نبود و
جز شکرلله ورد دیگر بر زبان نیست
#شاعر مرتضی عابدینی
هرجای تاریخ رو نگاه میکنی اسم زینبه، کنار بستر زهرا نام زینبه! کدوم زینب؟ همون زینب که وصیت کرد مادرش زهرا، به جای من زیر گلوی حسینم رو ببوس. جلوتر میای، کنار بستر علی زینبه! کدوم زینب؟ همون زینبی که امیرالمومنین نزدیک خانه رسید گفت زیر بغل هامو رها کنید زینب نبینه. دخترها بابایی اند. یه زخم رو دست باباشون نمیتونن ببینند. جلوتر بیا، کنار بستره امام حسن زینبه! کدام زینب؟ همون زینبی که نذاشتن بدن تیرخورده برادر رو ببینه. جلوتر بیا، کربلا زینبه! کدام زینب؟ همون زینبی که گفت تا صدای الله اکبر داداشم رو میشنیدم دلم قرص بود داداشم زنده است. یه وقت دیدم صدای هلهله بلند شد... ای خدا چه خبر شده؟ زمین و زمان داره میلرزه. یه نگاه کرد دید یه سری بالای نیزه است. یا حسین...
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
*دیگه کجا اسم زینبه، یه جایی اسم زینب دل عاشقاش رو بدجور داغون میکنه. میدونی کجاست؟ بذار بگم حالا که داری گریه میکنی. ورودی کوفه و شام اسم زینبه! کدوم زینب؟ همون زینبی که امام سجاد فرمود: از پشت بام ها سنگ به زن و بچه ها و عمه ام زینب میزدن. همون زینبی که امام سجاد میفرمود خاکستر داغ روی سر ما میریختن. کدام زینب؟ همون زینبی که امام سجاد به سهل صاعدی گفت یه پولی به نیزه دارها بده حرکت کنند. انقدر چشم نامحرم...*
مگه یادم میره من بودم و یه عده دشمن
مگه یادم میره من بودم و چشم نامحرم
مگه یادم میره من بودم و یه مشت حرامی
مگه یادم میره من بودم و سنگ های شامی
مگه یادم میره من بودم و سر رو نیزه
*یک سال و نیم این خاطرات جلو چشم زینب، گریه میکرد. حسین حسین میگفت. دستت رو بیار بالا، قبلش آغشته به اشکت کن. بگو خدایا برا زینب گریه کردم. فرج امام زمان، سلامتی رهبرمون، شفای مریض ها، برای نزول باران رحمت الهی، چند مرتبه بلند بگو یا حسین...
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهید_عادل_رضایی
#قسمت_پایانی#سرود ویژۀ سالروز ازدواج امیرالمؤمنین وحضرت زهرا سلام الله علیها #روزازدواج اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امروز مهر و ماه به هم مُقتَرَن شوند
حوران عرش خادمه بوالحسن شوند
جن و ملک به خاک درش بوسه زن شوند
محصول این زفاف حسین و حسن شوند
روز و شب عروسی زهرای اطهر است
عاقد خدا و احمد و داماد حیدر است
آی آدم به بزم وصل شه اولیا بیا
از باغ خُلد با همه انبیا بیا
با انبیا به بزم شَه اولیا بیا
مریم تو با زنان بهشتی بیا بیا
حوران عرش روی، در این خانه می کنند
با خنده موی فاطمه را شانه می کنند
داماد را هماره به سوی خدا سلام
بر این دو زوج از همه انبیا سلام
بر این عروسی از علیِ مرتضی سلام
بر یازده ستاره ی بُرج هُدی سلام
این ازدواج، علتِ اِبقای مکتب است
بِاللَّه قسم طلیعه ی میلاد زینب است
حُسن خدا به روی علی دید فاطمه
بشکفت همچو لاله و خندید فاطمه
در چشم آفتاب درخشید فاطمه
بنت اسد عروسِ تو گردید، فاطمه
فاطمه لبخند اشتیاق به دیدار یار زد
بر باغ آرزوش نسیم بهار زد
کم کم نقاب از رُخِ زهرا کنار زد
خورشیدِ آسمان هُدی را نظاره کرد
لا حَول گفت و روی خدا را نظاره کرد
لبخند زد ز شوق که این همسر من است
یا جانِ احمد است که در پیکر من است
اُمُّ الائمه فاطمه ی اطهر من است
من روز حشر ساقی و این کوثر من است
ای هستیِ امامِ ولایت خوش آمدی
ای مادرِ تمام ولایت خوش آمدی
بگذار پا به دیده ام، ای نورِ دیده ام
کَز اشکِ شوق گُل سر راه تو چیده ام
از هر چه دل بریده، به وصلت رسیده ام
خوش انتظارِ آمدنت را کشیده ام
دارُ الولای کوچک من گلشن از تو شد
بیتِ علی نه قلب علی روشن از تو شد
آیینه ی خدای تعالای من تویی
مشعل فروزِ دیده ی بینای من تویی
بِاللَّه قسم بهشت تماشای من تویی
نازم به این مقام که زهرای من تویی
شاعر: استاد سازگار
حضرت علی یه سپر فروخت جهاز فاطمه رو داد لحظه ی آخر که این بدن رومیخواست تحویل پیغمبر بده. فرمود: یا رسول الله!
«من یک سپر برای جَهازش فروختم
او عزم جزم کرد بمیرد برای من»
مثل این روزها پیغمبر دست علی رو تو دست فاطمه گذاشت فرمود:علی جان! دارم بهت امانتی میدم، انسیةَ الحَوراست مراقبش باش برگ گل رو صورتش بشینه جا میندازه...لحظه ی آخر گفت یا رسول الله :امانتیت رو آوردم . اما امانتی که به من دادی این طور نبود. منم الان که داشتم غسلش میدادم فهمیدم بازوش رو از من می پوشونده، صورتش رو از من می پوشونده...
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#عروسی_حضرت_زهرا_و_امام_علی_علیهم_السلام
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
هدایت شده از کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_دهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
●━━━━━━───────
یه وداع ویژه ایم داشت با خواهرش زینب ..صدا زد داداش ! جد ما از ما بهتر بود رفت.مادر ما زهرا روکشتن ..بابامون علی رو از ما گرفتن. بردارم امامحسن به شهادت رسید اما امید من تو بودی ..تو بری من به کی دل خوش کنم..همه رو آرامکردی زینبو آرام کن..میدونی چرا ؟چون حضرت فرموده بود اون لباس قدیمی و لباس کهنه رو برای من بیار..مادرش زهرای مرضیه اون شب که لباس رو به زینب داد..فرموده بود دخترم هر زمان حسین این لباس رو ازت خواست بدون چند ساعت بیشتر مهمونت نیست. لذا صدا زد داداش همه رو آرومکردی من و آروم نکردی..منم آروم کن داداش...ابی عبدالله اشاره ای به قلب زینب کبری کرد،زینب کبری آرام شد..
ابی عبدالله رفت جنگنمایانی کرد همین قدر بگم که از بعد عاشورا ضرب المثل عرب عوض شد..تا روز عاشورا همه از شجاعت علی می گفتن..اما ابی عبدالله روز عاشورا کاری کرد مردم اگه میخواستن از شجاعت بگن ضرب المثلشونحسین ابن علی بود ..نقل مقتل اینه:جوری ابی عبدالله جنگید این خللی که تو این سی هزار نفر ایجاد شده جلوه کرد...
زخم ها دونه دونه زیاد شد اولین زخمماری ابی عبداللهاین بود..ابی عبدالله رومرکب بود یکم ایستاد استراحت کنه..از شدت جنگ ضعیف شده بود..ضعف پیدا کرده بود. نوشتن سنگی رها شد..این سنگ به پیشانی ابی عبدالله نشست خون جاری شد..آقای ما این لباس رو بالا زد تا این خون رو از پیشانی پاک کنه سینه ی آقا هدف شد..نوشتن اینجا حرمله تیری به سینه ی ابی عبدالله زد..هنوز ابی عبدالله رو مرکبه ..تیر به سینه ی حسین نشست مقاتل نوشتن انقدر شدت این تیر انقدر سنگین بود همین یه تیر کار حسین ابن علی رو تماممی کرد.ابی عبدالله هرچی تلاش کرد تیر از جلو بیرون نیومد..نوشتن تیر از پشت سر درآورده بود.آقا تیرو از پشت بیرون آورد..مثل ناپدان خون از سینه جاری شد.. صدا زد.. "بسم الله و بالله علی ملت رسول الله" این یهضربه ی کاری بود که به ابی عبدالله زدن.. ضربه کاری بعدی کجا بود.. نوشتن زرعة بن شریک ملعون ابی عبدالله که روی اسب بود این اسب هی به چپ و راست میکشید حسین رو مراقب بود آقا نیفته.. نوشتن این زرعة بن شریک نیزه ای به پهلوی حضرت زد.."فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْض عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ" آقا با صورت راست به زمین افتاد.. حضرت وقتی میفرماد من صبح وشام برات اشکمیریزم یا جداه..اشکم خشک بشه خون گریه می کنم.. تا حالا دیدی کسی اشکهاش تبدیل به خون بشه؟ انقده دیگه اشک ریخته اشکاش خشک شده داره خون میاد.. ضربه کاری بعدی خدا سنان رو لعنت کنه.. ارباب ما که افتاد رو زمین بعد کلی زخم که عرض کردم زخمهای کم و بیش دیگهای هم بود «من دارم کاریها رو میگم.» سنان اومد جلو نیزه ای به ترقوه حضرت زد...ای کاش همین یکی بود نیزه رو بیرون آورد تو سینه حضرت فرو کرد.. دیگه این روانی ول نمیکرد حسینو، نیزه به سینه ی حضرت زد، نیزه رو انداخت..تیر وکمون و پیدا کرد اومد از یک قدمی تیر به گلوی حسین زد... امام باقر فرمود: پیغمبر نهی کردن حیوانها رو اینجوری بکشن.. چه جوری؟ با نیزه زدن.. با شمشیر زدن.. با تیر زدن... با سنگ زدن ...با عصا زدن ..سنان معلون گفتم تیرو به سینه زد به ترقوه حضرت زد..تیر و که به نیزه زد ابی عبدالله همه تلاششو کرد.. آقا به زحمت نشست.. دیدن دست برد زیر گلو این خون گلو رو گرفت هی به صورت خودش میکشه..میگفت اینجوری میخوام برم پیش خدا..بگم خدایا اینا حق منو بردن(خوردن) عمر سعد سوار مرکب دور قتلگاه می گشت میگشت میگفت برید، برید کار رو تموم کنید خیلی طول کشید ریختن سر ابی عبدالله.... ای حسین..
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#روضه_عاشورا
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
ای که با صبر عظیمت صبر را دیوانه کردی
کوفه را بر فرق طاغوت زمان ویرانه کردی
خویش را گرد سر خون خدا پروانه کردی
محمل از خون جبین خویشتن گلخانه کردی
ای دل زهرات محمل ، ای ز اشکت ناقه در گل
بر لبت منزل به منزل ، آتش جان پاره ی دل
ریخته پای سر محبوب خود خون جبین را
ای که صد مریم به دامان ولایت چنگ می زد
از چه دشمن پای اشک دیدگانت چنگ می زد
خطبه هایت بر جبین خصم، داغ ننگ میزد
با کدامین جرم، دست کوفه بر تو سنگ میزد ؟
ای رخت شمس هدایت، وی جلالت بی نهایت
کرد ای در خون روایت، دین بود حفظ ولایت
نازم آن مکتب که دارد از تو درسی این چنین را
*کیستی تو خانوم جان؟! تو خیمه ی نیم سوخته دیدی تو بچه ی بی بابا و زخمی دیدی یکاری کن بی بی جان تو مصیبت ها این مادر فلسطینی یک جمله ای گفت من پسر فدا کردم خون بچه ی من که از خون نوه های پیغمبر که رنگین تر نیست همشون فدای حسن و حسین عالم فدای حسن و حسین..ای حسین چند روز دیگه عزای مادرت شروع میشه*
کیستی تو ای دو صد خورشید را نور از نقابت
وی گرفته با ادب ماه بنی هاشم رکابت
بر فراز نیزه ها تابیده قرص آفتابت
زنگ اشترها فتادند از صدا با یک خطابت
ای عبادت سر فرازت، وی سحر محو نمازت
محفل راز و نیازت، عاشق سوز و گدازت
آتشی زن بار دیگر این درون آتشین را
تو تمام ملک هستی را «حسین آباد» کردی
*رفقا آقا امام زمان که تشریف میارن تکیه به دیوار کعبه میزنن تو جملاتی که خودشون و معرفی میکنن میفرماین: من پسر حسینم.دلیلی نداره کسی خودش و معرفی کنه به اسمی که مردم نمیشناسن یعنی چی؟ یعنی: زمانی امام زمان تشریف میارن که تمام عالم حسین رو بشناسن *
تو تمام ملک هستی را «حسین آباد» کردی
در اسارت بودی و توحید را آزاد کردی
در قنوت شب حسین بن علی را یاد کردی
آن دل شب روح مادر را به جنت شاد کردی
کبریا را مظهری تو، عشق را پیغمبری تو
اعتبار حیدری تو، افتخار مادری تو
زنده کردی طاعت صدیقه و حبل المتین را
تو به مقتل از یمِ خون تا خدا پرواز کردی
در مقام صبر مانند علی اعجاز کردی
دست زیر آن بدن بردی و با حق راز کردی
با زبان شکر، حرف دل به حق ابراز کردی
خصم، نومید از شکستت، آسمان مبهوت و مستت
محو قلب حق پرستت، مصحف زهرا به دستت
حفظ کردی در مقام صبر، زین العابدین را
ای بنای صبر تا صبح قیامت محکم از تو
وی زده آزادگی از صبح آزادی دم از تو
باغ دل ها چون بهشت جاودانی خرم از تو
سبز همچون نخله ی طوباست نخل "میثم" از تو
خوار و بی مقدار و پستم ، معصیت داده شکستم
مانده خالی هر دو دستم ، لیک مداح تو هستم
از تو دارم یادگار این بیت بیت دلنشین را
#شاعر:استاد غلامرضا سازگار
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#میلاد_حضرت_زینب
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حاج_محمود_کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_پایانی #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی سلحشور
●━━━━━━───────
یه ندایی بلند شد علی جان بچه ها رو از رو سینه جدا کن. ملائکه منتظر فاطمه اند یه وجه دیگه اش اینه، این سینه آسیب دیده ، موقع جان دادن و احتضار نباید فشار رو این سینه بیاد بچه ها رو بلند کن بذار فاطمه راحت جان بده.
اما زینب آمد بالا تل زینبیه دید "و الشمر جالس علی صدره" یکی رو سینه ی حسین
هی فریاد میزد حسین....اما زینب آمد بالا تل زینبیه دید "و الشمر جالس علی صدره" یکی رو سینه ی حسینه..هی فریاد میزد حسین....*
(به والله، دیر یا زود انقده حسرت می خوریم میگیم یعنی دیگه نمیتونم برا فاطمه گریه کنم؟! انقده شبای شهادت خانم بیاد ما زیر خاک باشیم نتونیم گریه کنیم) فرمود: محبت مادر ما فاطمه، صد جا به کارتون میاد. راحت ترینش موقع جون دادنه..خانم خودت کمکمون کن، خودت دستمونو بگیر، ما به محبت مادرانت نیاز داریم خانم... بریم کربلا ..
آه الشّام!
تو همین جمله خلاصه شد دردام
روضه ی بازه منِ نگاه از بام
دم دروازه رسیدیم حسین
جرعه جرعه غم چشیدیم حسین
ما که خانواده ی عصمتیم
حرفای بدی شنیدیم حسین
ورودی شهر شامات، حسین
افتادیم توی مکافات، حسین
دورمون غلام و رقاصه بود
دم دروازه ی ساعات، حسین
ای کشته ی گندم ری
من کجا و مجلس می
قلبم داره کنده میشه
آرومم کن از روی نی....
آه الشّام!
غیرتُ الله نبند چشماتو تنهام
نگران سر تو از این سنگام
چی بگم من از محله ی یهود
جای دخترات که اینجا نبود
سیلی کاری کرده با صورتا
که همه یا سرخن یا کبود
بی تو من راهی بازار شدم
بین نامردا گرفتار شدم
وسط شلوغی و ازدحام
خیلی دلتنگ علمدار شدم
از زندگی سیرم کردن
پای نیزه پیرم کردن
حرف از کنیزی که اومد
از غصه دلگیرم کردن
«ای قاری قرآن من..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سلحشور
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇