#_قسمت_بیست_و_پنجم_مسیر_امید
قسمت ۲۵: مواجهه با ناشناس
گروه تصمیم گرفت که به ایمیل ناشناس پاسخ دهد و از او خواسته شد تا شرطش را برای ادامه همکاری توضیح دهد. 💌 اما اینبار، پاسخ ناشناس بسیار واضحتر بود. در ایمیل نوشته شده بود:
- "شرط من این است که باید شما یک ماموریت خاص را انجام دهید. اگر موفق شوید، من به شما کمک بیشتری خواهم کرد. اما اگر شکست بخورید، همکاری من با شما به پایان میرسد." 😨
سارا که کمی ترسیده بود، گفت:
- "یعنی باید کار خاصی انجام بدیم؟ چرا اینقدر مرموزه؟" 😟
علی نگاهی به ایمیل انداخت و با آرامش گفت:
- "باید بیشتر تحقیق کنیم. این شخص خیلی جدی به نظر میرسه." 🔍
رویا با هیجان افزود:
- "این میتونه یه فرصت عالی باشه! شاید بتونیم از این طریق گامهای بزرگتری برداریم!" 🌟
نیما که همیشه محتاط بود، گفت:
- "من هنوز مطمئن نیستم. بهتره از قبل آماده باشیم." 🤔
گروه تصمیم گرفتند که برای انجام ماموریت ناشناس، برنامهریزی دقیقی داشته باشند. آنها میدانستند که در این مسیر جدید، با چالشهای زیادی روبهرو خواهند شد. اما هیچکدام از آنها نمیتوانستند از این فرصت با ارزش دست بکشند.
همه در ذهنشان به این فکر میکردند که این ماموریت ممکن است نقطهی عطفی در داستان آنها باشد.
🆔️: https://eitaa.com/romanbartar